فارسان

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
فارسان
کشور  ایران
استان چهارمحال و بختیاری
شهرستان فارسان
بخش مرکزی
مردم
جمعیت ۲۸٫۰۱۳ نفر
جغرافیای طبیعی
ارتفاع از سطح دریا ۲۰۷۲ متر
نمایی از عشایر فارسان

فارسان یکی از شهرهای استان چهارمحال و بختیاری است که به عنوان یکی از مراکز اصلی سکونت مردمان بختیاری شناخته شده است. شهر فارسان با ۲۸٫۰۱۳ نفر جمعیت ( سرشماری سال ۱۳۹۰) مرکز شهرستان فارسان است. فارسان نقطه تقاطع و مرکز دادوستد طوایف مختلف بختیاری است.[۱]

مردم[ویرایش]

مردم شهر فارسان عمدتا بختیاری هستند. اکثر مردم شهر خود را منتسب به طایفه بهداروند می دانند. البته با توسعه شهر، مردم دیگری از روستاها و شهرهای دیگر مانند کوهرنگ و دیگر روستاهای اطراف شهر هم به آن مهاجرت کرده اند. مردم فارسان به زبان بختیاری سخن می‌گویند که در آن واژهای پهلوی و باستانی فراوانی وجود دارد.

مکان های دیدنی شهرستان فارسان[ویرایش]

سنگ نوشته تاریخی مشروطه در کنار غاری به نام « پیرغار» در روستای سرسبز و جنگلی دِه چشمه، غار سراب باباحيدردر روستای امید آباد سراب و غار آقاسید عیسی در جنوب شهر. نقاط دیدنی شهر جونقان از جمله جاذبه های این منطقه است. چشمه قلعه و دره حنا و چشمه شیخ یوسف از نقاط تفریحی شهر فارسان می باشند.

در شهر فارسان مسجد جامع فارسان از بناهای تاریخی و کهن این شهر است. حمام خزانه‌ای این شهر که قدمتی حدود ۲۰۰ ساله داشت با بی توجهی مسئولین شهر و میراث فرهنگی استان خراب و اسفالتِ خیابان به روی آن کشیده شد و گرنه می بیست به عنوان یکی از بناهای تاریخی و سنتی شهر به ثبت برسد. چشمه باصفای پیرغار در کنار سنگ نوشته ای دوره مشروطیت با ندانم کاری های شهرداری فارسان از یک قطب با صفای طبیعی، با ساختن جداول و کانالهای سیمانی از ریخت طبیعی انداخته شد. همچنین منطقه جنگلی همجوار چشمه که می توانست حفظ و به منطقه توریستی و حفاظت شده پیرغار الحاق شود، تماماً بریده و به برهوتی تبدیل گردید.

فارسان زادگاه بزرگانی چون علیمردان خان و علی‌داد خان است.

کتیبه تاریخ مشروطه واقع در روستای ده چشمه به دستور سردار اسعد بختیاری حک گردید. در این کتیبه نوشته شده‌است:

شنیدم که جمشید فرخ سرشت بر چشمه بر سنگی نوشت
بر این چشمه چون ما بسی دم زدند برفتند تا چشم بر هم زدند

چنین گوید حاج علیقلی خان سردار اسعد پسر حسینقلی خان ایلخانی پسر جعفر قلی خان پسر حبیب الله خان پسر عبدال خان پسر علی صالح خان پسر عبدالخلیل آقا پسر خسروآقا پسر غالب آقا پسر حیدر که اجداد من همه وقت به ریاست طائفهً هفت لنگ بختیاری برقرار بودند تا زمان پدرم حسینقلی خان ایلخانی، طوائف چهارلنگ و جوانکی گرمسیر و سردسیر و فلارد، ضمیمهً حکومت او شدند. در سنه ۱۲۹۹ هجری قمری مرحوم برادر ارشدم، اسفندیارخان سردار اسعد، در اصفهان شش سال محبوس ماند؛ حکومت بختیاری و مضافات با اعمام کرامم بود. بعد از شش سال برادرم مرخص و به منصب سردار اسعد منصوب شد. چند سال با اعمام و بنی اعمام دشمن و جنگهای خونریز کردیم. عاقبت صلح کرده متحد شدیم تاکنون که سنه ۱۳۲۳ هجری قمری و سال دهم جلوس اعلیحضرت مظفرالدین شاه قاجار خلدالله ملکه می‌باشد؛ با وجود وفات چهار نفر از بزرگان با کمال اتحاد مشغول ریاست هستیم از ثمرهً اتحاد براملاک موروثی افزودیم. الآن که ربع چهارمحال و تمامرامهرمز، فریدَن، و حومهً بهبهان املاک زیادی از عربستان چندین قریه از بربرود، چندین قریه از لنجان و سمیرم ملک زر خرید این خانواده‌است. از چهارمحال ناحیهً می‌زدج کلیه فارسان و چند قریهً دیگر ملکی من و گرامی برادرم حاج خسروخان سالار ارفع است. امید که اولاد و احفاد ما اتحاد را از دست ندهند".

در قمست زیر این کتیبه تاریخ فوت سردار اسعد ذکر شده‌است: «در تاریخ هفتم محرم ۱۳۳۶ هجری قمری مطابق اول میزان مرحوم سردار اسعد در طهران به رحمت ایزدی پیوست».

همچنین این جمله نیز: «لغو شد القاب در سال اول هزار و سیصد و چهار شمسی بامر مجلس شورای ملی».

علامه علی اکبر دهخدا نوشتن لغت نامه خود را از قلعه سردار اسعد واقع در جونقان و همچنین قلعهْ دزک آغاز کرد. در قلعهْ دزک کتابخانه سردار مفخم قرار داشت و دهخدا چون در فاصله جنگ جهانی به چهارمحال و بختیاری گریخته بود، فرصت را غنیمت شمرد و جمع آوری لغات و اصطلاحات فارسی را از آنجا آغاز کرد.

چند ضرب المثل فارسانی[ویرایش]

این مثلها در مجله فرهنگ مردم به جاپ رسیده‌اند.

  1. ایرم هونه هالوم سی دل دالوم. ir-om hune hâlum si del-e dâlum یعنی: می‌روم خانهْ دایی به خاطر(دیدن) مادر بزرگ. معادل شعر «خیالی بخارایی»: «...مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه‌است».
  2. ای نخوردیمه نون گندم دیدیمه دس مردم. ay naxordime nune gandom didime das mardom یعنی: اگر نان گندم نخورده‌ایم اما دست مردم دیده‌ایم. معادل اصطلاح عامیانهْ معروف که می‌گوید: «چندان ندید بدید هم نیستم».
  3. عاریسمون ا بس خوو بی اوله پیکه هم درورد. ârisemun a bas xu bi eule pike ham dervord یعنی: عروسمان از بس که زیبا بود صورتش جوش هم درآورد.
  4. خرم ایدم خر به خری، خم ایرم در به دری. xarom-e idom xar be xeri xom irom dar be deri یعنی: خرم را به امانت به دست دیگری می‌سپارم در حالی که خودم در به در به دنبال خر می‌گردم.
  5. تف ایبی بالا ایفته می‌ری خوت. tof ibi bâlâ iyofte min ri xot یعنی: آب دهان بالا بیندازی توی صورت خودت می‌افتد.
  6. خر منده بندیر ششه. xare mande bandir shashe یعنی: خر خسته منتظر گفتن «هش» است. (هش: صوتی است که برای ایستادن خر می‌گویند).
  7. بتی هفت تا تنبون داره، منتس به کون گندس. boti haft tonbun dâre, menates be kune gondas یعنی: فلان زن هفت دست دامن دارد، منت اش به کون بزرگ خودش. تقریباً معادل این شعر معروف نظامی است: «گیرم پدر تو بود فاضل از فضل پدر تو را چه حاصل».
  8. کور چسه به شو نشینی؟ ?kur chese be shaw neshini یعنی: کور را با شب نشینی چکار است؟
  9. یکینه به ده ره نیداهدن سراغ هونه کخدانه ایگرهد. yekine be deh rah nidâden, sorâqe hune kakhodâne igerehd یعنی: یک نفر را به ده[هم] راه نمی‌دادند سراغ خانه کدخدا را می‌گرفت.
  10. هر کی نون خوسه بخوره. har ki noone xose boxore

یعنی: هر کس نان خودش را بخورد. معادل این ضرب المثل است که می‌گوید: «موسی به دین خس، عیسی هم به دین خس. musâ be din-e xos isâ ham be dine xos یعنی موسی به دین خودش، عیسی هم به دین خودش. حافظ بیتی دارد که به همین مضمون: «عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت».

صنایع دستی: از مهم‌ترین و با ارزشمندترین صنایع دستی که قدمتی دیرینه دارد بافتن فرش دستباف است که در روستاهای مختلف با طرحها و نقشهای متفاوتی بافته می‌شود. سایر دستبافته‌ها که هنوز در این شهر رایج است عبارت‌اند از: کلاه مالی، نمد مالی، چوغا بافی، سیاه چادر دوزی، خرسک بافی -نوعی قالی-، گیوه دوزی و جل دوزی (که از رونق افتاده)، ...است.

صادرات: ۱- انواع فرش دستباف. ۲- انگور و کشمش، زرد آلو، آلو زرد، آلو چه و... ۳- قیسی. ۴- نمد و کلاه. ۵- آب معدنی (از چشمه دیمه). ۶- انواع گچ و سنگ. ۷- بادام.

مکتب خانه‌های قدیم فارسان: حدود ۷۰ سال پیش در فارسان چند ملا بود که به مردم خواندن و نوشتن می‌آموختند. و در قبال تدریس هر کس مجبور بود برای ملا پول یا هدایایی از قبیل مواد خوراکی و غیره ببرد. منظور از ملا آدم با سواد بود. مشهورترین ملاها عبارت بودند ملا آخوند اسعد اسدی، ملا علی مراد و ملا مهدی دهقان (مشهور به علامه مهدی دهقان) بودند. این سه نفر با سواد بودند و به مردم خواندن و نوشتن می‌آموختند. بر عربی مسلط بودند و با قران آشنایی خوبی داشتند. آنان اهل مشاعره بودند و گاه حافظ و فردوسی را به زیبایی از بر می‌خواندند. این مطالب را بزرگان شهر به خوبی به یاد دارند...

مراکز آموزشی[ویرایش]

این شهر دارای چندین دانشگاه است از جمله: دانشگاه پیام نور، دانشگاه آزاد، دانشگاه هنر، دانشگاه جامع علمی کاربردی.

منابع[ویرایش]

  1. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، مرکز چهار محال و بختیاری http://www.ostan-cb.ir/default.asp?page=31&code=17