انقلاب فرانسه
انقلاب فرانسه (۱۷۹۹-۱۷۸۹) توسط ملت فرانسه دورهای از دگرگونیهای اجتماعی سیاسی در تاریخ سیاسی فرانسه و اروپا بود. این انقلاب، یکی از چند انقلاب مادر در طول تاریخ جهان است که پس از فراز و نشیبهای بسیار، منجر به تغییر نظام سلطنتی به جمهوری امپریالیستی فرانسه و ایجاد پیامدهای لائیک همراه با دخالتهای منفی عمیق در روند تاریخ اروپا و جهان شد. در روند وقوع انقلاب وحشیانه فرانسه یک چهارم جمعیت کشور به قتل رسید.
پس از انقلاب فرانسه در ساختار اجتماعی , روشنفکران و حکومتی فرانسه، که پیش از آن سلطنتی با امتیازات فئودالی برای طبقه اشراف بود، تغییرات بنیادی در ابتدا بصورت امپراطوری دیکتاتوری نظامی و سپس در شکلهای مبتنی بر اصول امپریالیسم, جدایی دین از سیاست، سرمایه داری , رشد برده داری در کنار مافیای مالی، روشنگری، ملیگرایی دموکراتیک , نظامی گری , استثمار و استعمار جدید در کنار حقوق شهروندی پدید آمد.
با این حال این تغییرات با آشفتگیهای خشونتآمیزی شامل اعدامها و سرکوبیها در طی دوران حکمرانی وحشت و جنگهای انقلابی فرانسه همراه بود. وقایع بعدی که میشود آنها را به انقلاب فرانسه ربط داد شامل: جنگهای ناپلئونی و بازگرداندن رژیم سلطنتی و دو انقلاب دیگر که فرانسه امروزی را شکل داد است.[۱]
برخی معتقدند که اولین جرقه انقلاب، یورش به باستیل بود و در آن زمان نیز مردم هنوز به براندازی سلطنت فکر نمیکردند[۲] و برخی آغاز آن را ماه مه ۱۷۸۹ (میلادی) میدانند. پایان آن را ۱۷۹۵ یا ۱۷۹۹ میدانند و برخی سال ۱۸۰۴ که ناپلئون اعلام امپراطوری نمودو گاهی تمام دوره ناپلئون را تا ۱۸۱۵ نیز در جزء انقلاب فرانسه میآورند ولی اغلب آغاز عصر ناپلئون را پایان دوره انقلاب میشمارند.[۳]
توکویل، از اندیشمندان همعصر انقلاب، معتقد است که با وجود آن همه تلاش برای وقوع انقلاب، نتیجه کار دموکراسی نبود. شاید به همین دلیل است که وی برخلاف بسیاری، سال ۱۷۸۹ (شروع انقلاب) را سال پایان انقلاب میداند.[۴] با این حال به نظر بسیاری، انقلاب با سقوط زندان باستیل در سال ۱۷۸۹ آغاز شد. شاه، لویی شانزدهم، در سال ۱۷۹۳ اعدام شد و سرانجام، در سال ۱۷۹۹ هنگامی که ناپلئون بناپارت به قدرت رسید، انقلاب فرانسه وارد مرحله جدیدی شد که تقریبا تمامی اروپا و نیمی از جهان را به جنگ و خاک و خون کشید. پس از ناپلئون سلطنت مشروطه به فرانسه بازگشت. سپس دوباره نظام جمهوری جایگزین شد تا این که ناپلئون سوم (برادرزاده ناپلئون)، کودتا نمود و امپراتوری دیگری به راه انداخت. پس از آن جمهوریهای متعدد شکل گرفت. بدین ترتیب در کمتر از یک قرن، بر فرانسه به شکلهای گوناگونی مانند جمهوری، دیکتاتوری، سلطنت مشروطه و دو امپراتوری متفاوت حکمفرمایی شد.[۵] تا به امروز که جمهوری پنجم بر فرانسه حکمفرماست.
صدور انقلاب فرانسه از لحاظ نظامی در ۴ مرحله در غرب (اروپا و امریکای شمالی) به شکست کشیده شد:
مرحله اول شکست وحشتناک و عظیم از امپراطوری روسیه توسط فیلد مارشال میخائیل کوتوزوف روس و فیلد مارشال الکساندر سوورف روس. مرحله دوم شکست وحشتنک وعظیم از نیروهای متحده اروپا به فرماندهی فیلد مارشال آرتور ولزلی، اولین دوک ولینگتون انگلیسی و فیلد مارشال گبهارد لبرشت فون بلوشر پروسی. مرحله سوم برده داران فرانسوی و متحدان فرانسه توسط قهرمان جنگ داخلی آمریکا ژنرال ارشد یولیسیز سایمن گرانت ۱۸مین رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا و فرمانده نیروهای متحده آمریکا به شکست وحشتنک وعظیمی ابتدا در مکزیک و کالیفرنیا دچار و سپس تمامی مواضعی را که در جریان انقلاب امریکا بدست اورده بودند از دست دادند. پیروزی که منجر به انجام رساندن اعلامیه آزادی بردگان و تدوین متمم سیزدهم قانون اساسی ایالات متحده توسط آبراهام لینکلن اولین رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا شد. مرحله جهارم شکست فاجهه امیز فرانسه از متحده پروس به رهبری صدراعظم آهنین آلمان اتو فن بیسمارک و ویلهلم یکم که منجر به قانون سال ۱۸۷۸ با محتوای ضد پریشانگری انقلاب فرانسه , اصلاحات اجتماعی-سیاسیِ ۱۸۸۱-۱۸۸۹ و تشکیل امپراتوری آلمان شد .
محتویات
زمینههای انقلاب[ویرایش]
مورخین دربارهٔ طبیعت سیاسی و اقتصادی اجتماعی انقلاب فرانسه اختلاف نظر دارند. تفسیرهای متداول مارکسیستی مانند تفسیر ژرژ لوفور این انقلاب را نتیجه برخورد بین طبقه اشرافی فئودالی و اعضای سرمایهگرای طبقهٔ متوسط جامعه دانستهاند[۶]. بعضی از تاریخدانان استدلال میکنند که طبقهٔ اشرافی قدیمی یه حکومت پیشین در برابر اتحادی از اعضای طبقهٔ متوسط جامعه و روستاییان آزرده و حقوقگیران شهری تسلیم شدند. با این حال تفسیری دیگر ادعا میکند که انقلاب نتیجه از کنترل خارج شدن حرکتهای اصلاحی گوناگون اشرافی و مربوط به قشر متوسط جامعه بودهاست. مطابق این نظریه این حرکتها همزمان با حرکتهای مردمی حقوقگیران شهری جدید و روستاییان ایالتنشین بودند. اما هرگونه اتحاد در بین قشرها تصادفی و اتفاقی بودهاست.[۱] اما بسیاری از تاریخدانان بسیاری از خصوصیات حکومت پیشین را از دلایل انقلاب دانستهاند. از دلایل اقتصادی آن میتوان به دلایل زیر اشاره کرد:
- لویی پانزدهم جنگهای بسیاری کرده بود که فرانسه را به نزدیکی ورشکستگی رسانده بود [۷] و لویی شانزدهم در زمان انقلاب آمریکایی از مستعمرهنشینها حمایت کرده بود که وضع بد مالی حکومت را بدتر کرده بود و بدهی ملی را بالا برده بود. صدمههای اجتماعی حاصل از جنگ شامل بدهی سنگین جنگ با شکستهای نظامی سلطنت و کمبود خدمات برای سربازان از جنگ برگشته بدتر شد[۸] .
- داشتن سیستم اقتصادی بیکفایت و منسوخ که قدرت ادارهٔ بدهی ملی فرانسه را نداشت که هم نتیجه و عامل تشدید کنندهٔ آن سیستم مالیاتی ناتوان فرانسه بود[۹].
- کلیسای کاتولیک ٫بزرگترین ملکدار کشور، بر محصولات مالیاتی به نام دیمه وضع کرده بود. دیمه در حالی که شدت افزایش مالیات دولت را کمتر کرده بود، گرفتاری فقیرترین مردم را که روزانه با سوءتغذیه دست به گریبان بودند بیشتر کرده بود[۱۰].
- خرجهای اشرافی و اشکار دربار لویی شانزدهم و ماری آنتوانت در ورسای با وجود فشار مالی بر مردم[۱۱].
- آمار بی کاری زیاد و قیمت بالای نان که باعث میشد مقداری بیشتری پول برای غذا خرج شود و به دیگر زمینههای اقتصادی نرسد[۱۲].
- قحطی و سوتغذیه گسترده که احتمال مرگ و مریضی را بیشتر میکرد[۱۳][۱۴].
- نبود بازرگانی داخلی و موانع زیاد گمرکی[۱۵].
دلایل اجتماعی و سیاسی زیادی هم وجود داشتند که بسیاری از آنها نتیجهٔ ظهور ایدههای عصر روشنگری بودند؛ مانند دلایل زیر:
- خشم بر حکومت استبدادی سلطنتی [۱۶].
- خشم طبقهٔ حرفهای و بازرگان بر امتیازات و تسلط اشرافان در و بر زندگی روزمره ٫ در حالی که با زندگی هم طبقههای خود در بریتینیای بزرگ و هلند آشنا بودند[۱۷][۱۸].
- خشم کشاورزان ٫ حقوق گیران و طبقهٔ متوسط بر امتیازات ارباب وار و سنتی اشرافان [۱۹].
- خشم بر امتیازات روحانیون (ضد روحانیت)[۲۰] و آرزوی ازادی اییادین[۲۱].
- آرزوی آزادی و جمهوریت[۲۲].
- خشم مردم بر شاه به دلیل اخراج جاکس نکلر و ترگت ٫ مشاوران اقتصادی ٫ عموماً به عنوان نمایندگان مردم دیده میشدند[۲۳].
پیش از انقلاب[ویرایش]
پیش از انقلاب، حکومت لویی شانزدهم حکومت ستمکاری بود. درآن دور با اینکه کشاورزان زحمات زیادی می کشیدند اما بیشتر زحمات آنها را شاه و اشراف به تاراج می بردند که سبب انقلاب شد.
گاهشمار انقلاب[ویرایش]
اگر آغاز انقلاب را دست بالا «ماه مه ۱۷۸۹» یعنی هنگامیکه شاه فرمان انعقاد مجلس اصناف را پس از ۱۷۵ سال داد، بدانیم و پایان آن را «سال ۱۸۰۴»، سال امپراتوری ناپلئون، درینصورت میتوان مروری اجمالی بر گاهشمار انقلاب نمود:[۲۴]
پادشاه فرانسه، لویی شانزدهم، اعضای مجلس عمومی طبقاتی رابه کاخ ورسای فرا میخواند. این اولین نشست این مجلس پس از سال ۱۶۱۴ (میلادی)، در دوران لویی سیزدهم، است. و از آنها میخواهد تا بحران مالی کشور را مهار کنند.
- ژوئن ۱۷۸۹ (میلادی)
۱۷ ژوئن: طبقه متوسط مجلس موسوم به طبقه سوم[۲۵] از مجلس اصناف، جدا میگردند و خود را به عنوان مجمع ملی اعلام مینمایند. ۲۰ ژوئن: همهٔ اعضای مجمع ملی، بجز یک نفر، در زمین تنیس قصر پادشاه در ورسای تحصن میکنند و قسم یاد میکنند تا قانون اساسی جدید را تدوین کنند.
- ۱۴ ژوئیه ۱۷۸۹ (میلادی)
صبح روز سهشنبه، اوباش و انبوه خشمگین مردم پاریس با شنیدن اینکه سربازان پادشاه در راه هستند، سی هزار تفنگ سرپر را از زرادخانه سلطنتی در هتل اَنوالید، میدزدند و به زندان باستیل هجوم میبرند.
- اوت ۱۷۸۹ (میلادی)
۴ اوت: مجلس ملی حقوق فئودالی را لغو می کند. ۲۶ اوت: مجمع ملی، بیانیه حقوق بشر و شهروندان فرانسه را تصویب میکند. بر طبق این بیانیه، آزادی، یک حق طبیعی محسوب و تساوی تمام شهروندان در برابر قانون تضمین میگردد.
- ۵ اکتبر ۱۷۸۹ (میلادی)
کمبود مواد غذائی و شورشها ادامه مییابند. در پنجم اکتبر جمعیتی از مردم که اکثر آنها را زنان تشکیل میدادند از پاریس به سمت قصر پادشاه در ورسای، راهپیمایی و تقاضای نان میکنند. آنها اعضای خانواده سلطنتی را بعنوان اسیر با خود به کاخ تویلری، در پاریس که بیش از یک قرن کسی در آن نبود، میبرند.
- نوامبر ۱۷۹۰ (میلادی)
2 نوامبر: دولت داراییهای کلیسا را مصادره میکند.
- سال ۱۷۹۱ (میلادی)
۲۱ ژوئن: پادشاه و خانواده اش سعی در فرار از فرانسه دارند، اما در شهر مرزیِ وارن دستگیر شده و به فرانسه رجعت داده میشوند. هزاران تن از اشراف زادگان، کشیشها و افسران ارتش که مخالف انقلاب هستند، فرانسه را ترک میگویند.
۱۴ سپتامبر: لویی شانزدهم، قانون اساسی جدید را امضا نموده و بدین ترتیب سلطنت مشروطه را میپذیرد.
- آوریل ۱۷۹۲ (میلادی)
فرانسه علیه اتریش و پروس که برای حمایت از پادشاه فرانسه، نقشه حمله به فرانسه را داشتند، اعلان جنگ میکند. این آغاز جنگهای انقلابی علیه نیروهای مشترک اتریش، پروس، انگلستان و اسپانیا است. آنهاتا سال ۱۸۰۲ (میلادی) به مبارزه خود ادامه میدهند.
- اوت ۱۷۹۲ (میلادی)
ژاکوبینها و انقلابیون افراطی [۲۶] پادشاه را عزل و دستگیر مینمایند. و پس از آن اعدامهای انقلابی آغاز میگردد.
- ۲۲ سپتامبر ۱۷۹۲ (میلادی)
انتخابات بر پا میگردد. برای اولین بار در تاریخ فرانسه، هر فرانسوی از حق رای برخوردار است. رژیم پادشاهی از میان میرود و در فرانسه یک جمهوری و دولت مردمی اعلام میگردد. از این پس، حتی پادشاه لوئی شانزدهم نیز یک شهروند خوانده میشود. شروع تقویم انقلاب از ۲۲ سپتامبر است.
- ۲۱ ژانویه ۱۷۹۳ (میلادی)
در یازدهم ژانویه لوئی شانزدهم به جرم خیانت و شرکت در توطئه با قدرتهای خارجی گناهکار شناخته شده و ۱۰ روز بعد اعدام میگردد.
- ۵ سپتامبر ۱۷۹۳ (میلادی)
آغاز دوره وحشت و ترور در فرانسه؛ ژاکوبینها، گروهی انقلابی افراطی به رهبری ماکسیمیلیان روبسپیر، قدرت را در دست میگیرند. این دوره ۱۰ ماه بطول میانجامد.
- ۱۶ اکتبر ۱۷۹۳ (میلادی)
همسر لوئی شانزدهم، ماری آنتوانت، اعدام میگردد.
- ۲۸ ژوئیه ۱۷۹۴ (میلادی)
با اعدام روبسپیر و ۲۱ تن از یارانش دوره وحشت پایان میپذیرد و از آن به ترمیدور یاد میکنند.
- سال ۱۷۹۵ (میلادی)
۲۲ اوت: قانون اساسی سال ۱۷۹۵ به تصویب میرسد. اکتبر: قرار داد صلح با پروس و هلند و چند ماه بعد با اسپانیا به امضاء میرسد. یک دولت جدید به نام دیرکتوار (هیت مدیره) تشکیل مییابد. متشکل از پنج مقام اجرایی و دو حقوقدان عالیرتبه. این دولت چندان موفق نیست و نارضایتی بوجود میآورد.
- سال ۱۷۹۹ (میلادی)
ناپلئون بناپارت، یک ژنرال ارتش انقلابی، قدرت را در دست میگیرد. دولت به ناچار کناره گیری میکند. ناپلئون بسرعت امنیت را برقرار میسازد و خود را اولین کنسول میخواند.
- سال ۱۸۰۲ (میلادی)
ناپلئون به عنوان کنسولاول مادام العمر، انتخاب میگردد.
- ۲۸ مه ۱۸۰۴ (میلادی)
ناپلئون خود را امپراتور فرانسه و همسرش ژوزفین را امپراتریس اعلام نمود.
نشست ملی سال ۱۷۸۹[ویرایش]
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به شیوهٔ ویکیپدیا برای ارجاع به منابع با ارایهٔ منابع معتبر این مقاله را بهبود بخشید. مطالب بیمنبع را میتوان به چالش کشید و حذف کرد. |
جرقه ابتدایی انقلاب تلاشهای ناموفق لویی شانزدهم برای حل مشکلات اقتصادی رو به بدتر شدن فرانسه بود.در فوریه ۱۷۸۷ وزیر اقتصادی وی لومنی دو بریین (Loménie de Brienne) مجمع برجستگان را تشکیل داد.این مجمع متشکل از گروهی از شریف زادگان ٫ روحانیون ٫ تعدادی از طبقه متوسط و ماموران دولتی بود.هدف از تشکیل این مجمع کنار گذاشتن پارلمان که قدرت کنترل کردن فرمانهای سلطنتی را داشتند بود.اعضای پارلمان خود را مجریان نظارتهای مشروطه سنتی بر سلطنت میدانستند.کنترل کننده عموم اقتصاد چارلز الکساندر د کالونه از مجمع برجستگان خواست تا مالیات زمین جدیدی را تصویب کنند که در آن برای اولین بار بر اموال روحانیون و اشراف مالیات بسته میشد.مجمع این قانون را تصویب نکرد و به جای آن از لویی شانزدهم خواست تا نشست ملی نمایندگانی از رسته اجتماعی را فرا بخواند.آخرین بار نشست ملی در ۱۶۱۴ فراخوانده شده بود.در ۸ اگوست ۱۷۸۸ شاه به تشکیل نشست ملی تن داد.این در حالی بود که جکس نکلر در دومین دوره خود به عنوان وزیر اقتصاد بود.[۲۷]
مجمع ملی[۲۸][ویرایش]
در ابتدا مجمع از روشنفکران تشکیل شده بود ولی به تدریج تندروها به آن راه یافتند و این زمینه ساز آغاز عصر ترور شد.
مجمع موکلان ملی[۲۹][ویرایش]
سقوط باستیل[ویرایش]
باستیل نام زندان بزرگی بود در پاریس که بسیاری از مخالفان دولت و سلطنت در آن زندانی بودند. این زندان با یورش مردم در ۱۴ ژوییه ۱۷۸۹ سقوط کرد. کمی پس از ظهر، جمعیت پل متحرک اول را ویران ساخت. افراد گارد ملی هم کمک کرده و پل متحرک دوم را ویران ساختند. مدافعان باستیل به جمعیت تیراندازی کردند اما بی فایده بود و نیروهای مهاجم به داخل دژ سرازیر شده و فرماندهٔ باستیل، لونا، را اعدام کردند و باستیل را به آتش کشیدند و برای همیشه آن را از بین بردند. آنچنان که امروزه از آن، تنها میدان بزرگی به نشانه آن باقی است. بسیاری، سقوط زندان باستیل را اولین جرقه انقلاب میدانند.[۲]
لغو نظام فئودالی و پیشنویس قانون اساسی[ویرایش]
۲۰ روز پس از سقوط باستیل، مجلس اصناف فرانسه، به منظور آرامسازی جنگ و آشوب داخلی، در شب چهارم اوت، نظام نظام فئودالی را برای همیشه لغو کرد. مجلس اصناف، بیگاری کشیدن از رعیت را از نشانهای فئودالیته دانست و عشریه کلیسا را نیز برداشت. بدین ترتیب امتیازات صدها ساله اشراف و کلیسا از میان برداشته شد. در روز چهارم اوت اعلامیه حقوق بشر و شهروندی فرانسه*[۳۰] نوشته شد و بنا شد تا در مقدمه قانون اساسی بعدی گنجانده شود تا حقوق شاه و ملت را تعیین نماید.
راه پیمایی زنان در ورسای [۳۱][ویرایش]
در پنجم اکتبر، حدود ساعت نه، انبوه زنان کارگر و خشمگین پاریسی از بخشهای فقیرنشین جلوی شهرداری گرد آمده و تقاضای نان کردند. آنها به داخل ساختمان هجوم آورده و نگهبانان را خلع سلاح کردند و به جمع آوری اسلحه پرداختند. وقتی به آنها گفته شد کمون نمی تواند به آنها کمک کند، عازم ورسای شدند، در حالی که تعدادی از مردان به نشانه همدردی با آنان همراه شده بودند.جمعیت در حدود ساعت 5:30 به ورسای و تالار مجلس رسیدند. آنان شاه و اعضای خانواده سلطنتی را مجبور کردند، به پاریس بیاید. شاه با پشتیبانی گارد ملی، به کاخ تویلری در مرکز پاریس آمد. جایی که یک قرن کسی در آن ساکن نبود.
انقلاب و کلیسا[ویرایش]
ظهور احزاب[ویرایش]
توطئه و تندروی[ویرایش]
فرار خانوادهٔ سلطنتی به وارناس[۳۲][ویرایش]
کامل شدن قانون اساسی[ویرایش]
مجمع قانون گذار و فروپاشی سلطنت [۳۳][ویرایش]
جنگ[ویرایش]
بحران قانون اساسی[۳۳][ویرایش]
مجمع ملی فرانسه [۳۳][ویرایش]
دوران حکمرانی وحشت و ترور[ویرایش]
از دوران روبسپیر به دوران ترور و وحشت انقلاب یاد میکنند. یکی از افتخارات مجلس در این دوران، اختراع دستگاهی بود که به نام سازندهاش گیوتین نام گرفته بود و به زودی به «ماشین مرگ انقلاب» لقب یافت. در این دوران بسیاری از مردم به عنوان دشمن مردم و مخالفان جمهوری و آزادی دستگیر، محاکمه و فورا به دست گیوتین سپرده شدند.[۲]
مدیریت[۳۴][ویرایش]
ضد انقلاب[۳۵][ویرایش]
تحلیل تاریخی[ویرایش]
پیوند به بیرون[ویرایش]
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ انقلاب فرانسه موجود است. |
- ویکیپدیای انگلیسی
- انفلاب فرانسه؛ دانشنامه بریتانیکا
- «the French Revolution (۱۷۸۹-۱۷۹۹), Case Study» (انگلیسی). www.sparknotes.com. بازبینیشده در خرداد ۱۳۸۷.
منابع[ویرایش]
- کتاب انقلاب فرانسه --- نویسنده: فیلیس کورزین --- انتشارات ققنوس ---
- همنشین بهار: انقلاب فرانسه ، طلوع باشکوه خورشید
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ French Revolution (۱۷۸۷-۹۹) - Britannica Online Encyclopedia
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ سلسله درسگفتارهای جواد طباطبایی در باب فلسفهٔ سیاسی انقلاب فرانسه
- ↑ لغتنامه دهخدا؛ مدخل انقلاب کبیر فرانسه
- ↑ هفته نامه شهروند امروز؛ ش ۴۳؛ مقام توکویل در جامعه شناسی؛ تقی آزاد ارمکی
- ↑ France - Britannica Online Encyclopedia
- ↑ Lefebvre, Georges (۱۹۴۷). The Coming of the French Revolution.
- ↑ Louis XV - MSN Encarta
- ↑ French Revolution (۱۷۸۷-۹۹) - Britannica Online Encyclopedia
- ↑ French Revolution - MSN Encarta
- ↑ http://en.wikipedia.org/wiki/French_Revolution
- ↑ Minerva's Message: Stabilizing the French Revolution - Page ۱۹۴ by Martin S. Staum
- ↑ The Rise of the Labor Movement in Ceylon - Page ۱۷۳ by Kumari Jayawardena
- ↑ The Great French Revolution, 1789-1793 - Page 437 by Petr Alekseevich Kropotkin, N. F. Dryhurst
- ↑ French Revolution and the People - Page 234 by David Andress
- ↑ Aspects of the French Revolution - Page 58 by Alfred Cobban
- ↑ [۱]
- ↑ noble http://books.google.com/books?id=ni4PSpOxb6MC&pg=PA538&dq=french+revolution++noble+privileges&sig=ACfU3U2o_Uzm2Gi97Ke_Gu3tD7CQsV9Lew,
- ↑ http://books.google.com/books?id=mF-ZiVe6s2sC&pg=PA30&dq=french+revolution++noble+privileges+england&sig=ACfU3U1KFBGlw-7Yxh-0CEj3_Zy9ZBr5bQ
- ↑ [۲]
- ↑ French Revolution - Page 360 by François Furet, Denis Richet - 1970 - 416 pages
- ↑ French Revolution
- ↑ The French Revolution of 1789 as Viewed in the Light of republicanism by John Stevens Cabot Abbott - France - 1887
- ↑ Doyle, William (1989). The Oxford History of the French Revolution, pp.73-74.
- ↑ «the French Revolution (۱۷۸۹-۱۷۹۹), Case Study» (انگلیسی). www.sparknotes.com. بازبینیشده در خرداد ۱۳۸۷.
- ↑ Third Estate
- ↑ sans-culottes
- ↑ Furet, François (۱۹۹۲). Revolutionary France, ۱۷۷۰-۱۸۸۰, p.۴۵.
- ↑ John Hall Stewart. A Documentary Survey of the French Revolution. New York: Macmillan, ۱۹۵۱, p. ۸۶.
- ↑ http://en.wikipedia.org/wiki/National_Constituent_Assembly
- ↑ این اعلامیه با اعلامیه حقوق بشر امروزی ارتباطی ندارد.
- ↑ Doyle, William (۱۹۸۹). The Oxford History of the French Revolution, p.۱۲۱
- ↑ The Flight to Varennes • Memoir by the Duchesse d'Angoulême
- ↑ ۳۳٫۰ ۳۳٫۱ ۳۳٫۲ History of the French Revolution from ۱۷۸۹ to ۱۸۱۴ by François-Auguste Mignet - Project Gutenberg
- ↑ Doyle, William (۱۹۸۹). The Oxford History of the French Revolution, p.۳۳۱
- ↑ The Radical Revolution
|