عباس میرزا

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
Shir & Khorshid1.svg شاهزاده عباس میرزا Shir & Khorshid1.svg نایب‌السلطنه
Abbas Mirza (Hermitage).jpeg
شاهزاده عباس میرزا، ۱۸۲۱
ولیعهد ایران
سلطنت (ولیعهدی) ۱۷۹۷–۱۸۳۳
جانشین محمدشاه
سلسله قاجاریان
پدر فتحعلی‌شاه قاجار
مادر آسیه خانم
زادروز ۵ شهریور ۱۱۶۸ ۲۶ اوت ۱۷۸۹(۱۷۸۹-08-۲۶) ‏(۲۲۶ سال)
آمل، استان مازندران
مرگ

۳ آبان ۱۲۱۲

۲۵ اکتبر ۱۸۳۳ میلادی (۴۴ سال)
مشهد، ایران
خاک‌سپاری مشهد

عباس میرزا (۱۲۱۲خ-۱۱۶۸خ) یکی از شاهزادگان قاجار، فرزند فتحعلی شاه و آسیه خانم بود. وی ولیعهد ایران و والی آذربایجان بود. او قبل از مرگ پدرش از دنیا رفت.

زندگینامه[ویرایش]

تولد و کودکی[ویرایش]

عباس میرزا پسرِ فتحعلی شاه قاجار، در سال ۱۱۶۸ خورشیدی در قصبه نوا (آمل) از توابع بخش لاریجان شهرستان آمل زاده شد. فتحعلی شاه نام او را عباس میرزا گذاشت و نسبت به وی مهر و انسی خاص یافت. او بر خلاف پسران دیگرش در دوران کودکی، طفلی مریض‌المزاج ولی فوق‌العاده مؤدب، سر به زیر و محجوب بود. عباس میرزا در سن ده سالگی به کسالت و درد مفاصل و استخوان مبتلا گشت. در کودکی بسیار مورد علاقه آقا محمد خان سر سلسلهٔ قاجار بود که خود تعلیمات نظامی مخصوص را به او می‌آموخت. عباس میرزا ضمن فراگرفتن تعالیم مختلف و روش‌های گوناگون فنون سواری و جنگ، در ایام فراغت و بیکاری به مطالعه کتب سودمند و مفید می‌پرداخت و به آسانی به بیشتر زبان‌های شرقی آشنا شده بود.[۱]

جوانی و ولایتعهدی[ویرایش]

فتحعلی شاه در سال دوم سلطنت خود، مجلس با شکوهی ترتیب می‌دهد و جمع کثیری از بزرگان و علما و رجال سرشناس و درباریان و وابستگان صاحب رأی و نظر و همچنین سرکردگان خاندان قاجار را دعوت می‌کند تا با آنها در زمینهٔ تفویض ولیعهدی به فرزندش عباس میرزا به مشورت و گفتگو بپردازند. فتحعلی شاه، عباس میرزا را از دیگر فرزندان خود باهوش‌تر، دلیرتر و مستعدتر می‌دید. در این مجلس عموم بزرگان و سران قاجار نسبت به شجاعت و امتیازات برجسته عباس میرزا و درایت و قابلیت او اتفاق نظر داشتند و این انتخاب شاه را شایسته دانستند. فردای آن روز شاه او را به حکومت آذربایجان تعیین کرد.[۲]

ازدواج[ویرایش]

فتحعلی شاه دختر میرزا محمدخان دولوی قاجار «خیردا خانم» [xırda xanım] (برخی از دوستان خئردا مینویسند درحالی که در ترکی ئ به معنی اِ [E] هست، به زبان ترکی یعنی کوچک ، البته حرف ی در اینجا به جای حرف لاتین ı نوشته میشود که مختص زبان ترکی ست و درفارسی وجود ندارد)را که از زعمای طایفهٔ قاجار بود برای وی نامزد کرد. این از لحاظ سیاسی نیز برای ایل قاجار اهمیت فراوان داشت تا وصلت عباس میرزا درون ایلی باشد و به این ترتیب عباس میرزا روانه آذربایجان شد.[۳]

مرگ[ویرایش]

بیماری مزمنی که دستگاه گوارش و کلیه‌های عباس میرزا را مورد حمله قرار داده بود، مزاج این شاهزاده را از حال اعتدال خارج ساخته و باعث شده بود او از لحاظ بنیه ضعیف شود. این امر لزوم مداوا و درمان فوری و مستمر را ایجاب می‌کرد اما اشتغالات جنگی و سیاسی و حرکت‌های مداوم او برای امنیت دادن به شهرهای ناامن و سرکوبی گردنکشان اجازهٔ استراحت و معالجه را به او نمی‌داد و معالجات طبیب او «کورمک» نیز مؤثر واقع نمی‌شد.[۴]

هرات در محاصره بود که شاه قاجار به دلیلی نامعلوم عباس میرزا را فراخواند. سپهسالار ایران، فرزند خویش را برای ادامه محاصره شورشیان در هرات باقی گذاشت و عازم تهران شد اما در حوالی مشهد، بیماری کهنه کلیه‌اش تشدید شده و در شهر مشهد درگذشت. برخی مورخین به نقش پزشک انگلیسی عباس میرزا در مرگ او اشاره کرده و قائل به مسموم شدن ولیعهد می‌باشند اما صحت و سقم این ادعا هرگز مشخص نشده‌است.

پس از مرگ او فرزندش محمدمیرزا به ولیعهدی رسید. یک سال و دو روز پس از مرگ عباس میرزا، پدرش فتح‌علی شاه درگذشت.

اتفاقات مهم[ویرایش]

جنگ‌های ایران و روس[ویرایش]

عباس میرزا در جنگ از سربازان ایرانی سان می‌بیند
یکی از توپ‌های اهدایی امپراتور روسیه پس از انعقاد صلح به عباس میرزا (کاخ سعدآباد)

بعد از فتح گرجستان به وسیلهٔ روسیه تزاری کشمکش‌ها بین ایران و روسیه آغاز شد؛ جنگ با روسیه برای فتح گرجستان چندان آسان به نظر نمی‌رسید. در شرایطی که انگلیسی‌ها رغبتی برای کمک کردن نشان نداده بودند می‌بایست در جستجوی متحد دیگری بود و چون کشور فرانسه با روسیه در حال جنگ بود، دولت ایران از ناپلئون تقاضای کمک کرد، او نیز بخاطر دست‌یابی به هند در صدد اتحاد با ایران بود. در آغاز جنگ، پیروزی از آن قشون ایران و نایب‌السلطنه عباس میرزا بود ولی بعد نیروهای روسی به اتکای توپخانه مجهز خود، نیروهای ایرانی را به عقب راندند و از طرفی فرانسوی‌ها که با روس‌ها صلح کرده بودند، با میانجی‌گری بریتانیا دو طرف را به مذاکره برای صلح کشانیدند که سرانجام آن امضای پیمانی در ۲۲ مهر ۱۱۹۲ در دهکده گلستان بود. بر اساس مفاد این پیمان ایران بسیاری از ایالات خود در قفقاز را مانند قره باغ، گنجه، شیروان، باکو و... را از دست داد. احتمالاً نه شاه ایران و نه تزار روسیه، عهدنامه گلستان را قطعی تلقی نمی‌کردند. عباس میرزا نیز آن را فقط آتش‌بسی موقت می‌دانست و خود را برای جنگی دیگر آماده می‌کرد. در این زمان حکومت ایران ابوالحسن خان شیرازی سفیر سابق ایران در لندن را به سنت پترزبورگ فرستاد تا درخواست کند که به تصحیح خطوط مرزی اقدام شود، اما وزیر خارجه روسیه درخواست ایران را رد کرد. با وجود این رفتار سرد و دو پهلو از جانب دولت روسیه و فشار روحانیون و اینکه در اردیبهشت ۱۲۰۵ سپاهیان روسیه میرک محلی در خانات ایروان را اشغال کردند، ایرانیان نیز دریاچه گوگچه را گرفتند. این بهانهٔ جنگ‌های دوم ایران و روس شد که در آغاز، سپاه ایران موفقیت‌های زیادی بدست آورد اما به خاطر کمی تجهیزات شکست خورد. در ترکمن چای عهدنامهٔ دیگری بر ایران تحمیل شد که علاوه بر شهرهایی که در پی عهدنامهٔ گلستان از ایران جدا شده بود شهرهای جدیدی نیز از ایران جدا شد و نیز غرامت ۲۰ میلیون روبلی به ایران تحمیل گردید.[۵]

اقدامات مهم[ویرایش]

عباس میرزا و حکومت آذربایجان[ویرایش]

اواخر ماه ذیحجه ۱۲۱۳ هـ. ق، عباس میرزا خوشحال از پشت سر گذاشتن این سفر طولانی به شهر تبریز وارد شد. در تبریز کلیه حکام شهرها و امرا و سران عشایر و طوایف و همه بیگلربیگیان که از مدت‌ها پیش انتظار او را می‌کشیدند در دروازهٔ شهر اجتماع کردند. او پس از ورود به این سرزمین دست به اصلاحاتی در آذربایجان زد. او به کارهای دیوانی نظم و ترتیبی خاص داد، وی طرز جمع‌آوری مالیات و عواید دولتی ظالمانه و برخلاف اخلاق و عدالت را سامان داد. عباس میرزا دستور داد شهرهای مهم آذربایجان، از جمله اردبیل و خوی و مراغه و غیره از شکل و ظاهر قبلی خارج شوند و مخصوصاً ترتیب خیابان‌ها و عمارات دولتی به شکلی نوین احداث گردد. او در شهر تبریز بناها و ساختمان‌های عمومی و گردشگاه‌های مختلفی را ایجاد کرد و برای رفاه حال عموم دستور داد اماکن و باغ‌های عمومی مفرح و دل‌انگیزی در داخل شهر تبریز ساخته شوند.[۶]

اعزام دانشجو به اروپا[ویرایش]

در ابتدا عباس میرزا با ژنرال گاردان قرار می‌گذارد تا هر سال جمعی از جوانان ایرانی برای تحصیل به پاریس بروند. وعده گاردان به نتیجه نمی‌رسد و وی به همراه همراهان خود عازم فرانسه می‌شود. پس از ورود سفیر انگلیس به ایران وی از اعزام جوانان ایرانی به لندن استقبال می‌کند. در سال ۱۲۲۶ قمری که مأموریت سفیر انگلیس به اتمام می‌رسد، وی همراه با دونفر ایرانی عازم کشور خود می‌شود. این دو ایرانی عبارت بودند از محمدکاظم فرزند نقاش‌باشی و حاجی‌بابا افشار. اولی به دنبال تحصیل در نقاشی بود و دومی تحصیل طب.[۷]

اصلاحات در ارتش[ویرایش]

عباس میرزا تلاش بسیار کرد تا به ارتش ایران نظم بخشد. او سعی کرد لباس‌های متحدالشکل را در ارتش رواج دهد. همچنین سپاهیان را عادت داد تا چکمه بپوشند. تصور غلط نظامیان و وابستگی آنها به آداب و عادات گذشته نیز سد راه تلاش‌های اصلاحی وی بودند.[۸] در بدایت حال، قاطبه رجال و عامه مردم از پوشیدن جامهٔ تنگ و کوتاه چندان اکراه داشتند که می‌پنداشتند پوشیدن این گونه لباس حرب که موجب چابکی در طعن و ضرب است، بر خلاف شرع مبین و منافی ملت متین و بلکه لازمه خروج از دین است.[۹]

شاهزاده عباس میرزا نایب‌السلطنه. اثر میرزا بابا حسینی. ۱۲۱۸ خورشیدی

دعوت از اروپاییان برای دیدن ایران[ویرایش]

یکی از تلاش‌های عباس میرزا دعوت از اروپاییان برای دیدن ایران بود. او به دنبال آن بود تا برخی از اروپاییان به ایران مهاجرت کنند. او یقین داشت که اهل ایران به سبب کثرت معاشرت با اهل فرنگستان در علوم و صنایع که در این اوقات فی‌الجمله متروک شده‌است ترقی زیاد خواهند کرد. برای نیل به هدف فوق میرزا صالح شیرازی به عنوان نماینده ایران در سال ۱۲۳۸ هجری قمری مطلبی را در لندن منتشر می‌سازد که زمینه ساز و مشوق مهاجرت فرنگی‌ها به ایران می‌شود.[۱۰]

عباس میرزا و عهدنامه ترکمنچای[ویرایش]

پس از عهدنامه گلستان، دوره دوم جنگ‌های ایران و روسیه آغاز شد.

در این میان جنگ گنجه مهم‌تر از همه می‌نمود عباس میرزا فرمانده سپاه ایران با حرکت به سوی گنجه در این منطقه سنگر گرفت.

در این میان پاسکویچ فرمانده سپاه روس نیز خود را به این منطقه رساند. ابتدا عباس میرزا به دلیل برخی آشفتگی‌ها در سپاه خود خواست که جنگی اتفاق نیفتداما تلاش او مؤثر نیفتاد و جنگ وسیعی در این منطقه در گرفت.

در پایان نیز سپاه روس فاتح میدان شد. عباس میرزا سرانجام در ناحیه ترکمانچای خواست که جلوی پاسکویچ را بگیرد اما در آنجا نیز شکست خورد و سرانجام مجبور شد که شرایط صلح را بپذیرد.

شکست سپاه عباس میرزا در جنگ اصلاندوز[ویرایش]

با قتل سیسیانوف فرماندهی سپاه روسیه به عهده گودوویچ افتاد (این دوران همزمان است با فعالیت‌های ژنرال گاردان در تقویت نظامی ایران).

گودوویچ در سال ۱۲۲۳ هـ. ق غافلگیرانه به ایروان حمله برد اما شکت خورد و برگشت.

عباس میرزا برای تنبیه سپاه روسیه از تبریز به نخجوان رهسپار شد و طی چند نبرد در اطراف شهر ایروان و دریاچه گوگچه سپاهیان روس را مغلوب کرد.

در سال ۱۲۲۵ (قمری) حسین خان قاجار حاکم ایروان در برابر روس‌ها شورش کرد و جمع زیادی از آنها را به اسیری گرفت و عازم تهران کرد.

این روزها (۱۲۲۶–۱۲۲۵ قمری) مقارن با خروج گاردان از ایران و ورود هیئت نظامی انگلیسی به ایران است. در این زمان روس‌ها خواستار صلح با ایران شدند اما شرایط آنها این بود که مکان‌های متصرفه در تصرف آنها بماند و نیز ایران به آنها اجازه عبور از داخل کشور برای حمله به عثمانی را بدهد که دولت ایران این تقاضاها را نپذیرفت.

پس از ورود گور اوزلی به ایران، و به علت رابطه دوستی که در این دوره میان انگلیس و روسیه ایجاد شده بود؛ وی بر آن شد که بین ایران و روسیه صلح برقرار کند و خواستار آن شد که افسران انگلیسی که در سپاه ایران بودند از جنگ با روسیه دست بردارند. چون عباس میرزا اصرار داشت جنگ ادامه یابد، جنگ ادامه یافت و سپاه ایران در محل اصلاندوز کنار رود ارس در بخش مرکزی اهر مقیم شدند. در این هنگام روس‌ها غافلگیرانه به اردوی ایران حمله کردند. اگر چه سپاه ایران مقاومت زیادی نشان داد اما به علت اختلافاتی که بین سپاه ایران پیش آمد، نیروهای ایرانی مجبور به عقب‌نشینی به سمت تبریز شدند. فرمانده سپاه روسیه پس از فتح اصلاندوز، آذربایجان را از هر دو طرف مورد تهدید قرار داد. در این زمان ترکمانان خراسان شورش کردند و شاه ایران که در صدد آماده کردن سپاهی برای سرکوب نیروهای روسی بود به علت اوضاع ناآرام در چند جبهه تقاضای صلح کرد. با امضای قرارداد ترکمنچای و پایان جنگ‌های ایران و روس، عباس میرزا برای برقراری نظم و سرکوب شورش ترکمن‌ها به خراسان رفت. او در سال ۱۲۱۲ خورشیدی در مشهد درگذشت. مقبره او در کنار ضریح حرم امام رضا قرار دارد.

فرزندان[ویرایش]

پسران، برادر و دو برادرزاده عباس میرزا از راست: طهماسب میرزا (فرزند دولتشاه و نوه فتحعلی شاه)، امام‌قلی میرزا (فرزند دولتشاه و نوه فتحعلی شاه)، احمد میرزا، ایلدرم بایزید میرزا، فتح‌الله میرزا (پسر فتحعلی شاه)، حمزه میرزا، فیروز میرزا، خانلر میرزا، فریدون میرزا، سلطان مراد میرزا، اردشیر میرزا، بهرام میرزا

عباس میرزا از همسران خود چهل ونه فرزند یافت که بیست ودو تن دختر و بیست وهفت تن پسر بودند:

عباس میرزا نایب‌السلطنه. ۱۸۳۳

قاجاریان

شاهان

عنوان


آقامحمدخان
فتحعلی‌شاه
محمدشاه
ناصرالدین‌شاه
مظفرالدین‌شاه
محمدعلی‌شاه
احمدشاه

دورهٔ سلطنت


۱۱۶۱-۱۱۷۶
۱۱۷۶-۱۲۱۳
۱۲۱۳-۱۲۲۷
۱۲۲۸-۱۲۷۵
۱۲۷۵-۱۲۸۵
۱۲۸۵-۱۲۸۸
۱۲۸۸-۱۳۰۴

نخست‌وزیرهای مشهور

حاج ابراهیم کلانتر
قائم مقام فراهانی
حاج میرزا آقاسی
امیرکبیر
سپهسالار
مستوفی‌الممالک
امین‌السلطان
عین‌الدوله
مشیرالدوله
مشیرالدوله پیرنیا
قوام‌السلطنه
وثوق‌الدوله

چهره‌های سرشناس

عباس میرزا نایب السلطنه
محمدعلی میرزا دولتشاه
میرزارضا کرمانی
میرزای شیرازی
کامران میرزا
عزیزخان مکری
ظل‌السلطان
تاج‌السلطنه
فروغ‌الدوله
فخرالدوله
شعاع السلطنه
ارشدالدوله
سالارالدوله
مهد علیا
حسین بهزاد
ستارخان
یپرم‌خان
صمصام‌السلطنه
حیدرخان عمواوغلی
میرزا کوچک‌خان جنگلی
علیقلی خان سردار اسعد

رویدادهای مهم

قرارداد آخال
معاهده پاریس
معاهده گلستان
معاهده ترکمنچای
امتیازات و قراردادها
جنگ‌های ایران و روسیه

جنبش مشروطه

قیام تنباکو
جنبش مشروطه
فرمان مشروطیت
جنبش جنگل
کودتای ۱۲۹۹
انحلال سلسله قاجار

پسران[۱۱]

  1. محمد میرزا (۱۲۲۲ - ۱۲۶۴ (قمری))
  2. بهرام میرزا (۱۲۲۳ - ۱۲۹۹ (قمری))
  3. جهانگیر میرزا (۱۲۲۵ - رجب (ماه) ۱۲۶۹)
  4. بهمن میرزا (۱۲۲۵ - ۱۳۰۱ (قمری))
  5. فریدون میرزا (۱۲۲۵ - ۱۲۷۲ (قمری))
  6. اسکندر میرزا (۱۲۲۶ - ۱۲۷۳ (قمری)، تبریز)
  7. خسرو میرزا (۱۲۲۶ - ۱۳۰۱ (قمری))
  8. قهرمان میرزا (؟ - ۱۲۵۵ (قمری))
  9. اردشیر میرزا (؟ - ۱۲۸۳ (قمری))
  10. احمد میرزا (۱۲۳۴ - ۱۳۱۰ (قمری))
  11. جعفرقلی میرزا (؟ -؟)
  12. مصطفی‌قلی میرزا (؟ - ۱۲۷۱)
  13. مراد میرزا (ربیع‌الثانی ۱۲۳۳ - ۲ جمادی‌الاول ۱۳۰۰ (قمری))
  14. منوچهر میرزا (؟ -۱۲۵۴ هجری قمری)[۱۲]
  15. فرهاد میرزا (۱۲۳۳ - ۱۳۰۵ (قمری))
  16. فیروز میرزا (۱۲۳۳ (قمری) -؟)
  17. خانلر میرزا (؟ - ۱۲۷۸ (قمری))
  18. بهادر میرزا
  19. محمد حسین میرزا آمر قاجار متولد اهر-قره داغ
  20. محمدرحیم میرزا (؟ -؟)
  21. مهدی‌قلی میرزا (؟ - ۱۲۷۰ (قمری))
  22. حمزه میرزا (؟ - ۱۲۹۷ (قمری))
  23. ایلدرم بایزید میرزا
  24. لطف‌الله میرزا (؟ - ۱۲۹۹ (قمری))
  25. محمدکریم میرزا
  26. جعفر خان
  27. عبدالله خان

عباس میرزا در نگاه دیگران[ویرایش]

نامه قائم‌مقام به همسرش (خواهر عباس میرزا)[ویرایش]

شاهزاده جان قربانت شوم! ز دوری تو نمردم چه لاف مهر زنم که خاک بر سر من باد و مهربانی من. اما یقین بدانید که در این واقعه هایله که خاک بر سر من و ایران شد، تلف خواهم گردید. دریغ و درد که آسمان نخواست ایران نظام گیرد و دولت و دین انتظام پذیرد. در این اعصار و اعوام کسی مثل ولیعهد جنت مکان یاد ندارد؛ عدل محض بود، محض عدل بود. حق خدمت خوب می‌دانست و قدر نوکر خوب می‌شناخت. به خدمت جزیی نعمت کلی می‌داد، ایتام را پدر بود و ارامل را پسر. اهل آذربایجان در مدت سی سال، پرورده احسان بودند. اهل خراسان را در این مدت سه سال، چنان بنده عدل و انعام و غلام فضل و اکرام خود فرمودند که صد برابر مطیع‌تر از اهل آن سامان شده بودند. این غلام پیر به چه زبان بگوید و به چه بیان بنویسد؟ خدا نخواست که جهان در عهد جهانداری او زنده و نازنده شود![۱۳]

توصیف ژوبر[ویرایش]

ارنست ژوبر که از سوی ناپلئون بناپارت به ایران اعزام شده بود، در سال ۱۲۲۱ هـ. ق در اردوگاه جنگی عباس میرزا با روسها، از او دیدار می‌کند. او می‌گوید: در مدت زمان کوتاهی که در خدمت عباس میرزا بودم همواره به مسائل مهم می‌پرداخت. او از امور پوچ و یاوه‌گویی خودداری و همواره نکته‌های دقیقی را مطرح می‌کرد. یک بار از سر درد به من چنین گفت:[۱۴]

مردم به کارهای من افتخار می‌کنند، ولی چون من، از ضعیفی من بی‌خبرند. چه کرده‌ام که قدر و قیمت جنگجویان مغرب زمین را داشته باشم؟ چه شهری را تسخیر کرده‌ام و چه انتقامی توانسته‌ام از تاراج ایلات خود بکشم؟... از شهرت فتوحات قشون فرانسه دانستم که رشادت قشون روسیه در برابر آنان هیچ است، مع‌الوصف تمام قوای مرا یک مشت اروپایی (روسی) سرگرم داشته، مانع پیشرفت کار من می‌شوند... نمی‌دانم این قدرتی که شما (اروپایی‌ها) را بر ما مسلط کرده چیست و موجب ضعف ما و ترقی شما چه؟ شما در قشون، جنگیدن و فتح کردن و بکار بردن قوای عقلیه متبحرید و حال آنکه ما در جهل و شغب غوطه‌ور و به ندرت آتیه را در نظر می‌گیریم. مگر جمعیت و حاصلخیزی و ثروت مشرق زمین از اروپا کمتر است؟ یا آفتاب که قبل از رسیدن به شما به ما می‌تابد تأثیرات مفیدش در سر ما کمتر از شماست؟ یا خدایی که مراحمش بر جمیع ذرات عالم یکسان است خواسته شما را بر ما برتری دهد؟ گمان نمی‌کنم. اجنبی حرف بزن! بگو من چه باید بکنم که ایرانیان را هشیار نمایم.

توصیف گاسپار دروویل[ویرایش]

سرهنگ فرانسوی گاسپار دروویل که در سال ۱۸۱۲م به ایران سفر کرده، یک فصل از کتاب خود را به عباس میزرا اختصاص داده است.[۱۵] او در بخشی از این کتاب می‌گوید:[۱۶]

عباس میرزا سحرگاهان از خواب بر می‌خیزد. او از مؤمنان قشری و متعصب نیست، ولی هرگز در ادای نمازهای روزانه کوتاهی نمی‌کند. لب به می نمی‌زند اما افسران زیردستش را که شراب خورده باشند مجازات نمی‌کند تنها به آنان با نظر تحقیر می‌نگرد... لباس عباس میرزا تفاوتی با لباس ساده‌ترین نگهبان وی نیز ندارد اما در نخستین برخورد از خلق و خوی نجیبانه و سیمای باوقارش می‌توان به بزرگ منشی وی پی برد. مردم آذربایجان او را از جان و دل گرامی می‌دارند. فداکاری و فرمانبرداری افسران و سربازان زیردست عباس میرزا به حدی است که اگر شاه اعتماد کامل و دولتخواهی وی را نمی‌داشت از این حیث دچار اضطراب خاطر می‌شد. عباس میرزا مخالف عهدنامه گلستان بود و با تمام قوا با متارکه جنگ با روس‌ها مخالفت می‌کرد. پس از رهبری لشگریان ایران، تحمیل شرایط ننگ آور متارکه برای عباس میرزا تحقیر مضاعفی بود. او چشم امید به نبرد آینده دوخته و نقشه‌ها و وسائل قابل ملاحظه‌ای برای این نبرد فراهم آورده بود. با این حال به دقت مواد عهدنامه صلح را به کار بست. حتی افسران روسی نیز از خودگذشتگی ولیعهد ایران را تأیید کرده و رفتار نجیبانه او را به هنگام انجام مذاکرات و پس از آن ستوده‌اند. اگر بخواهم حس تحسینی را که این شاهزاده ایرانی در دل من برانگیخته است تمام و کمال بیان دارم از مطلب بسیار دور خواهم افتاد.

پیوند به بیرون[ویرایش]

پانویس[ویرایش]

  1. نجمی، ناصر؛ عباس میرزا، چاپ اول، بهار۱۳۷۴، مهارت، علمی، ص ۲۵.
  2. سپهر، محمد تقی؛ ناسخ التواریخ، به اهتمام جمشید کیانفر، چاپ اول: ۱۳۷۷، چاپ دیبا، انتشارات، اساطیر، ج ۱و۲، ص ۱۰۱.
  3. نجمی، ناصر؛ عباس میرزا، چاپ اول، بهار۱۳۷۴، مهارت، علمی، تهران ص ۶۱.
  4. نجمی، ناصر؛ عباس میرزا، چاپ اول، بهار۱۳۷۴، مهارت، علمی، تهران ص ۵۴۸.
  5. مجموعه تاریخ کمبریج، دورهٔ افشار، زند و قاجار، ترجمهٔ مرتضی ثابت فر، چاپ اول، ۱۳۸۷، دیبا، ص ۳۲۳.
  6. مازندرانی، وحید؛ تاریخ ایران دورهٔ قاجاریه، چاپ چهارم، چاپخانه سپهر، تهران، ص ۱۶۶ و نجفی، ناصر؛ عباس میرزا، ص ۶۵.
  7. نصری، عبدالله؛ رویارویی با تجدد، ج۱، ص ۳۰
  8. نصری، عبدالله؛ رویارویی با تجدد. ج۱، ص ۲۰
  9. ایران و جهان، ج۱، ص ۲۹۴
  10. نصری، عبدالله؛ رویارویی با تجدد، ج۱، ص ۳۰
  11. «Children of Abbas Mirza Nayeb-Saltaneh»(انگلیسی)‎. qajarpages. بازبینی‌شده در ۱۵ تیر ۱۳۹۰. 
  12. خاوری، تاریخ ذوالقرنین، ۲:‎ ۱۰۷۰.
  13. طباطبایی، سیدجواد، ۱۳۸۵، ص ۲۰۶
  14. مسافرت به ارمنستان و ایران، ب. آ. ژوبر، ترجمهٔ محمود هدایت، ص ۹۴ و ۹۵.
  15. سفرنامه دروویل، گ. دروویل، ترجمهٔ جواد محیی، انتشارات گوتنبرگ ص 175 - 185.
  16. سفرنامه دروویل، گ. دروویل، ترجمهٔ جواد محیی، انتشارات گوتنبرگ ص 182 - 184.

منابع[ویرایش]

  • خاوری، فضل‌الله. تاریخ ذوالقرنین. ج. ۲. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۸۰. 

جستارهای وابسته[ویرایش]

عباس میرزا