سید محمد طباطبایی
شناسنامه | ||
---|---|---|
نام کامل | آقا سید محمد طباطبائی سنگلجی | |
زادروز | ۱۲۵۸ (قمری) برابر با ۱۲۲۱ خورشیدی | |
زادگاه | کربلا، | |
تاریخ مرگ | ۱۳۳۹ (قمری) برابر با ۱۲۹۹ خورشیدی | |
محل مرگ | تهران، | |
فرزندان | محمدصادق طباطبایی | |
مذهب | شیعه | |
اطلاعات سیاسی | ||
پستها | مجتهد آزادیخواه و از رهبران جنبش مشروطه ایران. |
|
|
سید محمد طباطبائی (۱۲۲۱ کربلا - ۱۲۹۹ تهران) که به سنگلجی هم معروف است، از مجتهدان شیعه و از مخالفان استبداد و از رهبران جنبش مشروطه ایران بود.
محتویات
پدر و برادر[ویرایش]
سید صادق سنگلجی همدانی پدر سید محمد است که از مجتهدان و قاضیان شرعی دارای محکمه در تهران عصر ناصری است که به سال ۱۲۹۹ق درگذشته است. همچنین سید احمد طباطبایی از فقهای هوادار مشروعهی شیخ فضل الله نوری، برادر سید محمد است.
در مشروطه[ویرایش]
طباطبایی به همراه بهبهانی دو رهبر اصلی مشروطه در تهران بودند که به سیدین سندین معروف بودهاند. طباطبایی در آغاز جنبش مشروطه همراه با سید عبدالله بهبهانی، به مخالفت با عینالدوله و استبداد پرداخت. وی در سال ۱۲۸۴ تحصن شاهعبدالعظیم شرکت داشت و پس از توپ بستن به مجلس دستگیر و به خراسان تبعید شد. با پیروزی مشروطهخواهان به تهران بازگشت و مورد استقبال مردم قرار گرفت.
ناظمالاسلام کرمانی در کتاب تاریخ انقلاب مشروطه، صفحهٔ ۶۲ در شرح زندگی سید محمد طباطبایی به کسب اخلاق از شیخ هادی نجمآبادی اشاره نموده است. قزوینی مینویسد: زمانی که شیخ هادی از جانب پدر سید محمد طباطبایی (سید صادق) تکفیر گردید فرزندش سید محمد نیز عقاید پدر را رد نمود. حمایت وی از کسانی چون نصرالله ملک المتکلمین و جمالالدین واعظ اصفهانی که مورد خشم برخی روحانیون تهران بودند بیانگر این واقعیت میباشد.[۱]
در هنگام اشغال غرب ایران توسط امپراتوری عثمانی در زمان جنگ جهانی اول و قحطی بزرگ در ایران، به امپراتوری عثمانی پناهنده شد. سپس، پس از شکست امپراطوری عثمانی و متحدانش در جنگ جهانی اول، به تهران بازگشت و در همین شهر درگذشت.
تلگراف به امپراتور ژاپن[ویرایش]
طباطبایی بر خلاف بهبهانی که حامی اتابک بود، میانه خوشی با درباریان نداشت و «از معاشرت شاه و درباریان تنفر میفرمود»[۲] و با هر صدر اعظمی که در زمان او بر مسند صدارت نشست او مخالفت مینمود[۳] چرا که طباطبایی خود را «رئیس ملت» یعنی در مقامی به مراتب بالاتر از صدر اعظم و در واقع همردیف شاه میدانست و تحت همین عنوان برای امپراتور ژاپن تلگراف فرستاد و از امپراتور خواست تا با مسلمانان ژاپن به خوبی رفتار کند.[۴] او نیز مانند بهبهانی کوچکترین ارزشی برای مشروطیت و حکومت قانون قائل نبود. نطق طباطبایی در روزهایی که مردم برای مشروطیت مبارزه میکردند نشان دهندهٔ همین نکته است که میگوید:
بابا جان پادشاه هم مثل ما یک نفر است نه اینکه به قول بعضی مالکالرقاب و آنچه بخواهد بکند... ما جمهوری طلب نیستیم، به این زودی مشروطه نمیخواهیم، یعنی مردم ایران هنوز به آن درجه تربیت نشدهاند و قابل مشروطیت نمیباشند ... ما عدل و عدالت خانه میخواهیم، ما اجرای قانون اسلام را میخواهیم ... ما نمیگوییم مشروطه و جمهوری، ما میگوییم مجلس، مشروعه، عدالت خانه، تمام شد...[۵]
در مورد نویسندگان نشریه صور اسرافیل[ویرایش]
بعد از چاپ مقالهای توهینآمیز به مقدسات در آن نشریه، طباطبایی به بهبهانی میگوید: «آقا شما مقاله صور اسرافیل را خواندهاید؟ بهبهانی با خونسردی جواب میدهد: بلی. طباطبایی با عصبانیت میگوید: نویسندگان این مقاله کافرند و به اسلام توهین کردهاند و واجبالقتلاند».[۶][۷]
درگذشت[ویرایش]
طباطبایی در سال ۱۳۳۹ ق در تهران درگذشت و آرامگاه او در حرم عبدالعظیم واقع است.
پسر[ویرایش]
سید محمدصادق طباطبایی مسئول روزنامه مجلس و رئیس مجلس شورای ملی فرزند طباطبایی است.
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- ↑ نبوی رضوی. «نقش و حایگاه شیخ هادی نجمآبادی در تکوین جنبش مشروطه». در فصلنامهٔ مطالعات تاریخ اسلام. تهران: وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، ۱۳۹۲. ۵۲.
- ↑ ناظم الاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علی اکبر سعیدی سیرجانی، نشر بنیان، چاپ پنجم، ۱۳۶۷، جلد اول، برگ ۶۳ - ر. ک. مهرا ملکی، نقش دین و متولیان آن در تاریخ اجتماعی ایرانیان، شرکت کتاب، ۱۳۹۲ برگ ۱۲۸
- ↑ همانجا، برگ ۶۴
- ↑ همانجا، جلد دوم، برگ ۴۶۵، ر. ک. مهرا ملکی، برگ ۱۲۸
- ↑ تاریخ بیداری ایرانیان، برگهای ۴۴۹ تا ۴۵۴ - ر. ک. مهرا ملکی، نقش دین، برگ ۱۲۸
- ↑ مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطه ایران، کتاب دوم، برگهای ۴۳۸ و ۴۳۹
- ↑ امیر سبزی پور و علی احمدی خواه، بررسی هفته نامه صور اسرافیل، مجله «تاریخ اسلام در آیینه پژوهش»، بهار ۱۳۸۸، شماره ۲۱، برگ ۱۲۵
۱- صفایی، ابراهیم، رهبران مشروطه، انتشارات جاویدان، ۱۳۶۲
۲- سفری، محمدعلی، مشروطهسازان، نشر علی، ۱۳۷۰
۳- کسروی، احمد، تاریخ مشروطهٔ ایران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۱۹
۴- حائری، عبدالله، تشیع و مشروطیت در ایران، انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۰
۵- ملکزاده، مهدی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، انتشارات علمی، ۱۳۶۳
۶- کرمانی، ناظمالاسلام، تاریخ بیداری ایرانیان، انتشارات آگاه نوین تهران، ۱۳۶۲
۷- ملکی، مهرا، نقش دین و متولیان آن در تاریخ اجتماعی ایرانیان، شرکت کتاب، ۱۳۹۲
|
این یک مقالهٔ خرد پیرامون افراد است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید. |