آذربرزین مهر
این نوشتار نیازمند بررسی متخصص است. (۲۲ اوت ۲۰۱۴) |
آذَر بُرزین مِهر | |
---|---|
نام | آذَر بُرزین مِهر |
کشور | ایران |
استان | استان خراسان رضوی |
شهرستان | شهرستان سبزوار |
بخش | فشتنق |
اطلاعات اثر | |
نام محلی | چهارطاقی دیو، خانه دیو |
نوع بنا | آتشکده، چهارطاقی |
کاربری | آتشکده |
دیرینگی | عصر مهرپرستی (میتراییسم) |
دورهٔ ساخت اثر | معماری ساسانیان |
مالک فعلی اثر | روستای فشتنق |
اطلاعات ثبتی | |
شمارهٔ ثبت | ۴۰۳۵ |
تاریخ ثبت ملی | ۱۰ مهر ۱۳۸۰ |
آذَر بُرزین مِهر (āzar borzin- mehr)، (نام محلی: چهارطاقی دیو یا خانه دیو) سومین آتشکده از سه آتشکدهٔ اساطیری-تاریخی مهم آیین زردشت است که در کنار آذر گشنسپ (آتش شاهان و رزمیان) و آذر فرنبغ (آتش روحانیان)، در مقام آتش «کشتورزان» از جایگاه ویژهای برخوردار است. نام این آتشکده حکایت از قدمت آن میکند و احتمالاً چنین عنوانی پیش از زردشت، یعنی در عصر مهرپرستی (میتراییسم) نیز وجود داشتهاست: آتور بورزین میترو (بِرزَنت میثره) یعنی آتش میترای بلندبالا.[۱]
این آتشکده در کوه ریوند و بین روستاهای مهر و فشتنق قرار دارد که به نام روستای فشتنق ثبت گردیده. این اثر در تاریخ ۱۰ مهر ۱۳۸۰ با شمارهٔ ثبت ۴۰۳۵ بهعنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است. البته با وجود ثبت اثر یاد شده، محل اصل آتشکده آذر برزین مهر هنوز محل مناقشه است. در کو ههای شرق روستای برزنون از بخش سرولایت شهرستان نیشابور آثاری از یک آتشکده دیده میشود. برزنون در اصطلاح عامه برزنی (borzoni) گفته میشود که به معنای آتشدان است. مردمان این روستا با لهجه بسیار شاخص و تقریباً مشکلی سخن میگویند که نشانگر قدمت این لهجه است. با توجه به آثار موجود در این کوهها و معنای کلمه برزنی احتمال اینکه محل اصلی آتشکده آذربرزین مهر در نزدیکی برزنون باشد، بیشتر است.[۲]
دوران ساخت بنا[ویرایش]
هرتسفلد معتقد است تاریخ بنیاد هر سه آتش رسمی ایران باستان، به زمان شاهان باستانی و اساطیری بازمیگردد که خود حکایت از بسیار کهن بودن نگهبانی از آتش در ایران باستان دارد. شهرستانی مینویسد که این آتشکدهها پیش از زردشت وجود داشتند و زردشت آتشکدهٔ سبزوار را تجدید کرد.[۳]
آتشکده آذربرزینمهر در زبان پهلوی به نام «آتور بورگین میتر» خوانده میشود به معنی آتش مهر بالنده است. مکان آتشکده برزین مهر که ویژهٔ کشاورزان یا برزگران بوده در کوهریوند سبزوار میدانند.
تاریخ تأسیس آتشکده بسیار کهن است به طوریکه به زمان اشو زرتشت بازمیگردد و در بند ۸ از فصل ۱۷ بندهش آمده است: آذربرزین مهر تا زمان گشتاسب در گردش بوده و پناه جهان، تا اینکه اشو زرتشت اسپنتمان دین آورد و گشتاسب شاه دینش را پذیرفت، آنگاه گشتاسب آتش مقدس را در کوهریومند در آذر برزین مهر قرار داد.
در کنار این آتشکده گیاهی به نام ریواس وجود دارد که طبق مدارک و شواهد موجود در دوره آریاییها - هزاره اول تا سوم قبل از میلاد - از این گیاه نوشیدنی به نام هَومَه درست میشد و در مراسم آیینی و مذهبی مورد استفاده قرار میگرفت.
پیگولوسکایا معتقد است به سبب احترام خاصی که در روزگاران کهن به کشاورزان گذاشته میشد، بیتردید عمر این آتشکده بسیار کهنتر از تاریخ ظهور زردشت است.[۴] آذربرزینمهر زودتر از دو آتشکده رسمی دیگر از میان رفتهاست.[۵] ظاهراً آذر برزین مهر، در زمان ساسانیان به مقام سوم تنزل یافته بود. در مقاسه با دو آتش رسمی دیگر، گزارشهای متنهای دینی و تاریخی نیز دربارهٔ آذر برزین مهر بسیار اندک است.
این بنا یکی از آتشکدههای دوره ساسانی است.[۶]
روایتهای شفاهی[ویرایش]
روایت وِجَرکَرد دینی، منسوب به میدیوماه، عموزادهٔ زردشت، چون در هر حال، تکیه بر سنتهای شفاهی زردشتیان دارد، در پرداختن به آذربرزینمهر دارای اهمیت است: سقف خانهٔ گشتاسپ میشکافد و زردشت با درخششی مینوی نزد گشتاسپ میآید. او سه چیز همراه دارد: اوستا، آذر برزین مهر و درخت سرو. زردشت آتش را به دست گشتاسپ میدهد و گشتاسپ آن را به جاماسپ، اسفندیار و دیگران میدهد، و آتش دست کسی را نمیسوزاند. سپس آتش را بر دادگاه (جای خاص آتش) مینشاند و آتش برزین مهر، ورجاوند و پیروز، بدون هیزم و چوبهای خوشبو به خودی خود میسوزد و آب و خاک بر آن اثر ندارد.[۷]
روایتهای اساطیری، آذربرزین مهر را نخستین آتشی میدانند که گشتاسپ بنیاد گذاشت.[۸] به گزارش بندهش، اهوره مزدا در آغاز آفرینش آذرفرنبغ، آذر گشنسپ و آذر برزین مهر را برای پاسبانی جهان آفرید و با دست خویش نشاند.[۹] جم نیز همهٔ کارها را بیشتر به یاری آتش فرنبغ، گشنسپ و برزینمهر کردهاست. در زمان پادشاهی هوشنگ،[۱۰] چون مردم بر پشت گاو سریسوگ (سریشوگ) از خونیرس (مرکز مسکون زمین) به دیگر کشورها میرفتند، شبی در میان دریا آتشی که در آتشدانی بر پشت گاو قرار داشت، با فشار باد و موج به دریا افتاد و به جای آن، سه آتش درخشیدن گرفتند: آذر فرنبغ، آذر گشنسپ و آذر برزینمهر.[۱۱] ظاهراً به مرور، هر یک از این سه آتشکده، خاص یکی از طبقات سهگانهٔ اجتماعی شدهاست، و از این میان، آذر برزین مهر از آن کشاورزان گردید.[۱۲] میرخواند بدون ذکر منبع مینویسد: آتشی را که زردشت به گشتاسپ داد، همان آتشی است که تا کنون در دست مجوس است و زردشتیان چنین میپندارند که آن آتش تاکنون خاموش نشدهاست. در ادبیات پهلوی جای «آذربرزینمهر» در ریوندکوه، نزدیک نیشابور در خراسان است.[۱۳]
کیش گشتاسپ[ویرایش]
به گزارش روایت پهلوی چون گشتاسب شاه دین نپذیرفت، هرمزد بهمن، اردیبهشت و آذر برزین مهر را برای دعوت به دین، به خانهٔ گشتاسپ فرستاد؛ آنان به گشتاسپ وعدهٔ فرمانروایی دراز و زندگی دیرپای و پسری آسوده از مرگ، به نام پشوتن دادند و تأکید کردند که اگر دین نپذیرد، خوراک کرکسها خواهد شد، اما گشتاسپ دین نپذیرفت. در بندهش با کمی تفاوت آمدهاست که «آذر برزین مهر» تا پادشاهی گشتاسپ همچنان در جهان میوزید و پاسبانی میکرد، تا سرانجام، با ظهور زردشت و دینپذیری گشتاسپ، وی آذربرزین مهر را بر ریوندکوه خراسان، که «پشته گشتاسپان» خوانند، نهاد.
جالب توجهاست که بابک ساسانی نیز پیش از رسیدن اردشیر بابکان به پادشاهی، آتشهای فرنبغ، گشنسپ و برزینمهر را به خواب میبیند که در خانهٔ ساسان میدرخشند و به همهٔ جهان روشنی میدهند و خوابگزاران چنین تعبیر میکنند که او یا یکی از فرزندانش به پادشاهی جهان خواهد رسید.[۱۴]
در بندهش، سه مینوی آذرهای فرنبغ، گشنسپ و برزین مهر، مایهٔ همهٔ آتشها در گیتیاند و پس از این سه آتش، دیگر آتشاناند که برای نگهبانی آفریدگان و نابود کردن دروغ آفریده شدهاند.
مانند آتشکدههای اساطیری فرنبغ، گشنسپ و برزین مهر، سه آتشکدهٔ رسمی شاهنشاهی نیز، مخصوصاً در زمان ساسانیان، به این نامها خوانده میشدند. باستاننگاران با تکیه بر روایتهای مذهبی، برای یافتن جایگاه واقعی این سه آتشکده کوششهای بسیاری کردهاند. فردوسی در بیان دینپذیری گشتاسپ، آذر برزین مهر را در کِشمَر (از روستاهای شهرستان بردسکن کنونی) خراسان میآورد که با گزارش بندهش تفاوت چندانی ندارد.
در حالی که جکسن و سایکس آذربرزینمهر را در روستای ریوند سبزوار میجویند.[۱۵] هوتوم- شیندلر و مارکورات جایگاه آذربرزین مهر را در روستای ریوند سبزوار، بر فراز تپهای به همین نام مییابند.[۱۶] لازار فاربی در نیمهٔ دوم سدهٔ ۵م، از ریوند به نام «شهر مغان» یاد میکند. بدون تردید اشارهٔ مسعودی به آتشکدهای که در زمان زردشت در نیشابور بنیاد گذاشته شد، اشاره به آذربرزینمهر است. ابن فقیه نیز از آتشکدهای در نیشابور خبر میدهد که یکی از آتشکدههای اصلی زردشتی است. برخی نیز چارتاقی دیو را در سبزوار بنای آتشکده مورد نظر دانستهاند.
هیتنس میخواهد با تکیه بر شاهنامه و قطع سرو کشمر (در کشمر) در زمان متوکل -خلیفهٔ عباسی- به جایگاه آذر برزین مهر، و به تاریخ تولد زردشت دست یابد. به قول ثعالبی، گشتاسپ پس از گرویدن به زردشت، دستور کاشتن این سرو را داده بود و متوکل دستور داد آن را قطع کنند و برای ساخت جعفریه به بغداد ببرند؛ اما وقتی که سرو کشمر به یک منزلی جعفریه رسد، غلامان متوکل وی را به قتل رساندند و او موفق به دیده سرو نشد. سرو کشمر به هنگام قطع در سال ۲۳۲ق، ۱۴۰۵ سال عمر داشت.[۱۷]
جستارهای وابسته[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
- ↑ جکسن، ۱۰۰؛ بارتولمه، ۹۶۰–۹۵۹.
- ↑ «دانشنامهٔ تاریخ معماری ایرانشهر». سازمان میراث فرهنگی و گردشگری ایران. بازبینیشده در ۱۹/۵/۲۰۱۱.
- ↑ ۲۳۴/۱؛ هرتسفلد، ۱۸۲.
- ↑ پیگولوسکایا، ۳۸۴.
- ↑ اردمان، ۴۲ff.
- ↑ کتاب آشنایی با معماری جهان، دکتر محمد ابراهیم زارعی، انثشارات فن آوران، ص ۱۳۰-۱۳۲-۱۳۱
- ↑ آموزگار، ۱۶۶–۱۶۷.
- ↑ هوفمان، ۲۹۷.
- ↑ ص ۶۶، ۹۰؛ روایت پهلوی، ۲۸.
- ↑ بندهش: تهمورث.
- ↑ بندهش، ۹۰–۹۱.
- ↑ گزیدههای زادسپرم، فصل ۳، بند ۱۷.
- ↑ بندهش، ۷۲؛ گزیدههای زادسپرم، همانجا.
- ↑ کارنامه ... (Kārnāmak …)، ۲–۴.
- ↑ شیپمان، ۲۳–۲۴.
- ↑ نک: اشپیگل، I/702.
- ↑ ص ۵۹۰–۵۹۱؛ نیز نک: بیهقی، ۲۸۱–۲۸۲؛ جکسن، ۲۱۶–۲۱۷، ۱۰۰.
منابع[ویرایش]
- ابن فقیه، احمد، «مختصر کتاب البلدان»، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۶۷م.
- آموزگار، ژاله و احمد تفضلی، «اسطورهٔ زندگی زردشت»، تهران، ۱۳۷۰ش.
- «بندهش»، ترجمه مهرداد بهار، تهران، ۱۳۶۹ش.
- بیهقی، علی، «تاریخ بیهق»، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، ۱۳۶۱ش.
- پیگولوسکایا، ن.و. «شهرهای ایران در روزگار پارتیان و ساسانیان»، ترجمه عنایتالله رضاف تهران، ۱۳۶۷ش.
- ثعالبی، عبدالملک، «ثمار القلوب»، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۹۸۵م.
- «روایت پهلوی»، ترجمه مهشید میرفخرایی، تهران، ۱۳۶۷ش.
- شهرستانیف محمد، «الملل و النحل»، به کوشش محمد بن فتحالله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
- فردوسی، «شاهنامه»، به کوشش م.ن. عثمانف، مسکو، ۱۹۶۷م.
- «گزیدههای زادسپرم»، ترجمه محمدتقی راشد محصل، تهران، ۱۳۶۶ش.
- مسعودی، علی، «مروج الذهب»، به کوشش باربیه دو منار، پاریس، ۱۹۴۴م.
- میرخواند، محمد، «روضة الصفا، به کوشش عباس زریاب، تهران، ۱۳۷۳ش.
- Bartholomae, Ch. , «Altiranisches Worterbuch» , Berlin, 1961.
- Erdmann, k. , «Das iranische Feuerheeiligtum» , Osnabruk, 1969. *
- Herzfeld, E. , «Zarathustra, Teil II: Die Heroogonie» , Archaeologische Mitteilungen aus Iran, Berlin, 1929
- Hinz, W. , "Zarathustra", Stuttgart, 1961.
- Hoffman, G. , «Auszuge aus syrichen Akten persischer Martyrer» , Leipzig, 1880.
- Jakson, A.V.W. , «Zoroaster, The Prophet of Ancient Iran» , New York, 1965.
- «Karnamak-I Artakhshir Papakan» , tr. E.K. Antia, Bombay, 1900.
- Lazare de Pharbe, "Historie", Collection des historiens anciens et modernes de L'Aemenie, ed. V. Langlois, Paris, 1869, vol. II.
- Markwart, J. , «Wehrot und Arang» , Leiden, 1983.
- Schippman, K. , «Die iranischen Feuerheiligtumer» , Berlin/New York, 1971.
- Spiegel, Fr. , «Eranische Alterthumskunde» , Leipzig, 1871, vol. I.
این نوشتار نیازمند تصویر است. با توجه به رعایت حق تکثیر با بارگذاری و افزودن تصویر. |
|