لیراوی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو

لیراوی یا (کوی لیراوی) شعبهٔ دوم از ایل جاکی (از طوایف کهگیلویه).

جاکی یکی از سه شعبهٔ عمدهٔ طوایف کهگیلویه به نام جاکی، باوی و آقاجری است و خود به دو شعبه تقسیم شود: چهاربنیچه و لیراوی.

چهاربنیچه، گروه‌های بویراحمدی، چرام، دشمن زیاری و نوئی را در برداشت که در مشرق منطقه زندگی می‌کردند. طایفه‌های مختلف ایل نوئی به‌تدریج در سایر ایلات حل شدند و امروز از موجودیت ایلی آنها خبری نیست.

لیراوی نیز به دو دسته لیراوی کوه و لیراوی دشت منقسم گردد. لیراوی کوه دارای تقسیمات کوچکی چون: طیبی، یوسفی، بهمنی، شیرعلی و جز آن باشد.

لیراوی شامل لیراوی کوه (کوی لیراوی) و لیراوی دشت بود که در غرب منطقه به‌سر می‌برند. امروز ایلات بهمئی، و طیبی در قلمرو لیراوی‌ها سکونت دارند. اکنون طوایفی که برجای مانده‌اند عبارت است از: بویراحمد (عُلیا و سُفلی و گرمسیر)، چرام، بابوئی، دشمن زیاری و طیبی و بهمئی، که بیشتر آنها در منطقه کهگیلویه به‌صورت کوچ‌نشینی و نیمه کوچ‌نشینی به حیات خود ادامه می‌دهند.[۱] لیراوی همچنین نام بلوکی در کنار خلیج فارس است که ۱۳۷۴ به چهار دهستان لیراوی شمالی و لیراوی میانی، لیراوی جنوبی و حومه در شهرستان دیلم (استان بوشهر) تقسیم شده است برای کسب اطلاع از تاریخ این ناحیه از ایران زمین و مناطق تاریخی و تحولات آن می‌توانید به کتاب " هفت شهر لیراوی و بندر دیلم " نوشته علیرضا خلیفه زاده مراجعه نمایید.

حمداله مستوفی اشاره به مهاجرت طوایف کرد از مناطق جبل السماق (کردستان سوریه کنونی) به مناطق لر بزرگ و لر کوچک می‌کند. حمداله مستوفی در سال (۷۳۰ ه. ق/۱۳۳۰م)، از ایلات لیراوی و جاکی و ممسنی و بختیاری نام می‌برد که همراه با ۲۴ طایفه دیگر کرد از کردستان سوریه، به مناطق کوه گیلویه و بختیاری و لرستان کنونی کوچ کردند. این رویداد در اوایل سده ششم هجری رخ داد.

در سنهٔ خمسایه (۵۰۰ق.) قریب صد خانه کرد، از جبل السماق شام (کردستان سوریه)، به سبب وحشتی که ایشان را با مهتر قوم خود افتاده بود، به لرستان امدند و در خیل احفاد محمد خورشید که وزرا بودند نزول کردند، برسبیل رعیتی. بزرگ ایشان ابوالحسن فضلوی بود... او را پسری علی نام بود. چون علی درگذشت، از او پسری محمد نام بماند. چون او نیز نماند، پسری ابوطاهر فضلوی کنیت داشت. جوانی شجاع بود... ابوطاهر به صلح و جنگ به وعد و وعید و فریب و شکیب توانست ملک لرستان در ضبط اورد و چون تمکین و استقرار یافت، هوس استقلال کرد و خود را اتابک خواند و عصیان نمود و کار ان ملک بر او قرار گرفت، در سنهٔ خمسین و خمس مایه. بعد از مدتی درگذشت و پنج پسر یادگار گذاشت: هزاراسپ و بهمن و عمادالدین پهلوان و نصرة الدین ایلواکوش و قزل. به حکم وصیت و اتفاق برادران.

اتابک هزاراسپ که مهین و بهین همه بود، قائم مقام پدر شد و عدل و داد ورزید. در عهد او ملک لرستان رشک بهشت گشت و بدین سبب اقوام بسیار از جبل السماق شام (کردستان سوریه کنونی) بدو پیوستند:

آسترکی، مماکویه، بختیاری، جوانکی بیدانیان، زاهدیان، علائی، کوتوند، بتوند، بوازکی، شوند، زاکی، جاکی، هارونی، اشکی، کوی لیراوی، ممویی، یحفومی، کمانکشی، مماسنی، ارملکی، توانی، کسدانی، مدیحه، اکورد، کولارد و دیگر قبائل که انساب ایشان معلوم نیست.

  1. (ت. فیروزان، ترکیب و سازمان ایلات و عشایر ایران، ایلات و عشایر، آگاه، ۱۳۶۲ ص ۳۳ تا ۱۸)
  • تاریخ گزیده حمدالله مستوفی
  • اتابکان لرستان در لغت نامه دهخدا
  • اتابکان لر بزرگ در لغت نامه دهخدا
  • اتابکان لر کوچک در لغت نامه دهخدا
  • لیراوی از لغت نامه دهخدا