بلاش یکم
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به شیوهٔ ویکیپدیا برای ارجاع به منابع با ارایهٔ منابع معتبر این مقاله را بهبود بخشید. مطالب بیمنبع را میتوان به چالش کشید و حذف کرد. |
بَلاش یکم یا وَلَگش یکم (اشک بیست ودوم) بیست و دومین شاه ایران از خاندان اشکانی است. او در سال ۵۱ میلادی پس از مرگ پدرش ونن دوم بر تخت شاهی نشست و تا سال ۷۸ میلادی سلطنت کرد. وی در دوران زمامداری خود با مشکلات و نابسامانیهای بسیاری مواجه شد. در تاریخ از او به عنوان آخرین شاه بزرگ اشکانی یاد میکنند. پس از وی دولت اشکانی رو به ضعف نهاد و سرانجام به دست ساسانیان ساقط شد.
در سال ۵۱ میلادی بلاش یکم به ارمنستان حمله میکند.[۱]
محتویات
مشکلات داخلی[ویرایش]
همزمان با روی کار آمدن بلاش یکم، ایران دچار بلایای طبیعی گسترده و بیماریهای گوناگون از جمله طاعون و وبا و قحطی ناشی از خشکسالی شد. بلاش در صدد بود تا ارمنستان را که در دوران شاهی اردوان سوم به خاطر نبردهای داخلی بر سر قدرت میان اشکانیان به رومیان واگذار شده بود، بازپس گیرد، ولی به دلایلی که نام برده شد و همچنین به خاطر شورشهای بسیاری که با آنها مواجه گردید، ناگزیر از میدان نبرد با رومیان بازگشت. از جملهٔ شورشها، شورش حاکم آدیابن بود که دست نشاندهٔ شاهنشاهی اشکانی بود. افزون بر این قوم داهه و پارهای اقوام بیاباننشین از مشکلات داخل ایران سود جستند و به مرزهای کشور تجاوز کردند. بلاش برای مقابله با آنها روانهٔ گرگان شد و آنها را وادار به عقبنشینی کرد. وی در بازگشت به موضوع آدیابن نیز خاتمه داد و شخصی به نام بازوس را به حکومت آن گماشت. بلاش یکم توانست به این ترتیب در سالهای نخستین زمامداریاش بر بسیاری از مشکلات کشور چیره شود.
بازپس گرفتن ارمنستان[ویرایش]
بلاش پس از از میان برداشتن مشکلات داخلی کشور دوباره موضوع ارمنستان را به خاطر آورد و با سپاهی بزرگ و مجهز عازم آن دیار شد. فرمانروای ارمنستان که از حمایت رومیان برخوردار بود، پس از ورود سپاه ایران گریخت و بلاش برادر خود تیرداد را بر تخت شاهی ارمنستان نشاند. رومیان از این کار او خشمگین شدند و نرون قیصر وقت روم کروبلو سپهسالار خود را برای پاسخگویی به این اهانت ایرانیان به ارمنستان فرستاد. در این اثنا بلاش دوباره دچار مشکلات داخلی شد که مهمترین آنها شورش اردوان یکی از پسران بلاش و همجنین شورش مردم گرگان بودند. بلاش به سر و سامان دادن اوضاع کشور پرداخت و تیرداد که زمام امور ارمنستان را در دست داشت، به امید بهرهمندی از پشتیبانی پدر با رومیان وارد پیکار شد، ولی شکست خورد و ارمنستان دوباره به دست رومیان افتاد. بلاش یکم پس از برگرداندن آرامش در داخل کشور، برای رومیان پیامی فرستاد و به آنها گفت که ارمستان به ایران تعلق دارد و اشکانیان از آن صرف نظر نخواهند کرد. او دوباره سپاهی فراهم آورد و روانهٔ ارمنستان شد. رومیان مذاکره با ایرانیان را تنها راه حل یافتند و با ایرانیان به تفاهم رسیدند که هر دو سپاه ارمنستان را ترک کنند و از راه گفتگو بین دو دولت، به این مسئله پایان داده شود. نمایندهٔ ایران که برای مذاکره به روم رفته بود، با نارضایتی و بدون هیچ دستاورد مثبتی بازگشت و نبرد میان ایران و روم اجتناب ناپذیر شد. رومیان سپاهی را روانهٔ منطقه کردند. آنها در ساحل رود فرات اردو زدند و چون ارمنستان را بی دفاع دیدند به آنجا رفتند و بدون روبرو شدن با هیچ مقاومنی به چپاول و غارت آن سرزمین پرداختند. سپاه روم که با هیچ مقاومتی روبرو نشده بود و هیچ سپاهی از ایرانیان را نیز مشاهده نکرده بود، این را حمل بر انصراف ایرانیان از ارمنستان دانست و اقدام به بازگشت کرد. این در حالی بود که سپاه بلاش در سوی دیگر رود فرات سرگرم نگهداری آن منطقه بود. بلاش از این فرصت استفاده کرد و ناگهان به قلب سپاه رومیان زد و شکستی سهمگین بر رومیان وارد کرد. لوسیوس پتوس سردار رومی راهی جز پذیرفتن شرایط ایرانیان نداشت و ارمنستان را از سربازان رومی خالی کرد، ولی کربولو دیگر سردار رومی که از او نامبرده شد، با سپاهی دیگر روانهٔ میدان نبرد شد تا انتقام شکست همکارش را از ایرانیان بگیرد. در این حین گفتگوی دوباره میان ایران و روم آغاز شد و دو دولت به تفاهم رسیدند که تیرداد پسر بلاش کماکان زمامدار امور ارمنستان بماند، ولی تاج شاهی ارمنستان را در روم از دست قیصر بگیرد. تاریخ این رویداد را سال ۶۹ میلادی گزارش کردهاند. تیرداد سه سال پس از این توافق به همراه سه هزار سوار پارتی در طی سفری طولانی به روم رفت و تاج شاهی ارمنستان را از دست نردن قیصر روم گرفت. معروف است که تیرداد برای پرهیز از اهانت به آب، تن به سفر زمینی داده است. به گمان این برداشت نمیتواند درست بوده باشد. به خصوص که اشکانیان به تساهل و تسامح در برابر ارزشهای مذهبی شهرت دارند، برای چنین پرهیزی هیچ نوع سابقهٔ تاریخی در دست نیست. امکان دارد این پرهیز به منظور به تأخیر انداختن حضور در روم بوده باشد. دیدار با نرون در ناپل روی داد. چون تیرداد به هنگام دیدار با امپراتور حاضر به بازکردن شمشیر خود نشد، آن را با سوزن بر لباس او دوختند. تیرداد پس از گرفتن تاج شاهی در مراسمی بسیار باشکوه از راه آسیای صغیر به ارمنستان بازگشت. در روم تصمیم گرفته شد که تیرداد شهر آرتاکساتا را پس از بازسازی پایتخت خود کند. او حتی برای این منظور کارگران ماهری را از روم به ارمنستان آورد. بدین سان صلح میان دولتین ایران و روم به مدت ۵۰ سال برقرار شد. پس از بسته شدن این پیمان به مدت پنجاه سال هیچ نبردی میان ایران و روم درنگرفت.
یورش آلانها[ویرایش]
پس از حل مسألهٔ ارمنستان، قوم آلان که قومی سکایی و با اصالت آریایی بودند و سرزمینهای پهناوری از کرانهٔ دریای مازندران تا سرچشمهٔ رود ولگا را در تسخیر داشتند، با همدستی گرجیها به ارمنستان و آذربایجان یورش بردند. بلاش یکم برای دفع این یورش به ناچار از وسپازیان قیصر وقت روم درخواست کمک کرد، ولی وسپازیان از کمک کردن خودداری کرد و این یورشگران توانستند بدون روبرو شدن با مقاومتی جدی به تاخت و تاز گستردهای بپردازند و بدین نحو غنایم فراوانی با خود بردند. آلانها و گرجیان در سال ۷۵ میلادی، خود ایران را ترک کردند.
اقدامات فرهنگی بلاش یکم[ویرایش]
بلاش یکم به آیین و روشهای ایرانی بسیار علاقهمند بود. وی در احیای فرهنگ و آیینهای ایرانی تلاش بسیاری کرد و بازماندهٔ گرایشهای یونانی را در ایران از میان برد. در این زمان الفبای ایرانی که از خط آرامی منشعب شده بود، جای الفبای یونانی را گرفت و برای اولین بار بر روی سکههای بلاش یکم پدیدار گشت. بر یک روی این سکهها نقش شاه و بر روی دیگر آن تصویر آتشدانی نقش شد. این سنت تا زمان انحطاط ساسانیان کم و بیش حفظ شد. بنا به روایات زرتشتی در زمان بلاش، متون کهن اوستایی از نو گردآوری شد و نام یونانی شدهٔ شهرها نیز دوباره نام ایرانی خود را بازیافت.
مرگ بلاش یکم[ویرایش]
بلاش یکم مدتی پس از بیرون رفتن آلانها از ایران در سال ۷۷ میلادی درگذشت. پس از مرگ او نبردهای خانگی برای نشتن بر تخت شاهی اشکانی میان اشکانیان آغاز شد و سه تن خود را شاهنشاه خواندند. این سه مدعی به نامهای پاکور (دوم)، اردوان چهارم و بلاش دوم بودند. پیشینهٔ دودمانی و مدت پادشاهی آنها به درستی روشن نیست و هر کدام از آنها در بخشی از ایران زمام امور را در دست داشتند.
سلف: ونن دوم |
شاهنشاه ایران
۵۱–۷۸ میلادی |
جانشین: پاکور |
منابع[ویرایش]
- ↑ 51 Arsacid Vologeses I invades Armenia. iranicaonline.org
اردشیر، خدادادیان، اشکانیان، منصور، ۱۳۸۰
حسن پیرنیا (مشیرالدوله)، ایران باستان؛ تاریخ مفصل ایران قدیم، قسمتهای مربوط به تاریخ دوره اشکانی
|