داریوش یکم
داریوش بزرگ |
|
---|---|
دوران | ۵۲۲–۴۸۶ پیش از میلاد (۳۶ سال) |
زادروز | ۵۴۹ پیش از میلاد |
مرگ | ۴۸۶ پیش از میلاد |
آرامگاه | کوه رحمت، نقش رستم |
پیش از | خشایارشا |
پس از | گئومات |
همسر | آتوسا، آرتیستون، پارمیس، فِرِیزیگون، فایدام، یکی از دختران گئوبروه |
دودمان | هخامنشیان |
پدر | ویشتاسپ |
فرزندان | خشایارشا ویشتاسپ ارته زوستر (دختر داریوش) هخامنش |
دین | مزدیسنا |
داریوش یکم (به پارسی باستان: )، ناموَر به داریوش بزرگ،[۱] پسر ویشتاسپ، همسر آتوسا و داماد کوروش بزرگ، سومین پادشاه هخامنشی بود.
وی در سال ۵۲۲ پیش از میلاد، با کمک چندی از بزرگان هفت خانوادهٔ اشرافی پارسی با کشتن گئومات مغ بر تخت نشست. پس از آن به فرونشاندن شورشهای درونمرزی پرداخت. فرمانروایی شاهنشاهی را استحکام بخشید و سرزمینهایی چند به شاهنشاهی افزود. آغاز ساخت پارسه (تخت جمشید) در زمان پادشاهی او بود.
از دیگر کارهای او حفر راهآبی بود که دریای سرخ را به رود نیل و از آن سو به دریای مدیترانه پیوند میداد. آرامگاه او در دل کوه رحمت در جایی به نام نقش رستم در مرودشت فارس (نزدیک شیراز) است. پس از جهانگیری کوروش بزرگ و کمبوجیه سراسر آسیا (آسیای صغیر) مگر عربستان جزو قلمرو او محسوب میگردید.
محتویات
- ۱ نام
- ۲ سالشمار پادشاهی تا مرگ
- ۳ منابع برای تاریخنگاری زندگانی داریوش
- ۴ بر تخت نشستن داریوش از دید پژوهشگران
- ۵ شورش در استانها
- ۶ تشکیلات داریوش
- ۷ سیاست دینی
- ۸ لشکرکشیهای داریوش بزرگ
- ۹ میراث
- ۱۰ تبار و خانواده
- ۱۱ آرامگاه داریوش
- ۱۲ سیارک داریوش ۷۲۱۰
- ۱۳ نگارخانه
- ۱۴ جستارهای وابسته
- ۱۵ پانویس
- ۱۶ منابع
- ۱۷ پیوند به بیرون
نام[ویرایش]
داریوش در زبان لاتین «دَرَیوس»، زبان یونانی «داریوس» و در پارسی باستان «دارَیَوَهوش» تلفظ میشود. شکل این نام در زبان عیلامی «داریامائویس»، در زبان اکدی «داریاموس» و در زبان آرامی «دِرایس» و «دِرایوس» است و احتمال میرود نام یونانی دیگرش «داریائوس» باشد. این نام در زبان پارسی باستان بهمعنای «استوار نگهدارِ نیکویی» میباشد.[۲]
این نام در تحریر بابلی کتیبه بیستون بصورت [ داریاموش ] آمده است: من «داریاموش «(داریوش)، شاه، پسر «اوشْتاسْپَه» (ویشتاسپ)، «اَهَمَنیش» (هخامنشی)، شاه شاهان، پارسی، شاه «پَرسو» (پارس).
معادل نام داریوش در فارسی نو، دارا است. این نام، به ترتیب متحول گشته کلمات Dārāw از Dāryāw است که در نهایت از Dārayavau- فارسی باستان نشئت گرفته شده است. داراب، نام دو شاه خاندان اسطورهای کیانی است.[۳]
سالشمار پادشاهی تا مرگ[ویرایش]
سالها پیش از میلاد است.
- ۵۲۱: مرگ کمبوجیه در راه بازگشت از مصر. فریبکاری و زورستانی تخت پادشاهی توسط گئومات مغ (بردیای دروغین) با طرح معرفی خود با نام بردیا فرزند کوروش بزرگ.[۴]
- ۵۲۱: داریوش یکم از خویشاوندان کوروش با یاری جمعی از نجیبزادگان پارسی، گئوماتمغ را کشت و به پادشاهی رسید.[۴]
- ۵۱۹: سرکوب شورشهای سراسری در بسیاری از ساتراپیهای ایران توسط داریوش.[۴]
- ۵۱۸: آغاز بنای تخت جمشید به عنوان پایتخت جدید هخامنشیان در پارسه.[۴]
- ۵۱۴: حمله داریوش به سکاها در ناحیه شمال قفقاز و دریای سیاه.[۴]
- ۴۹۴: شورش ایونیان در آسیای صغیر علیه حکومت هخامنشی و به آتش کشیدن سارد.[۴]
- ۴۹۴: حمله داریوش به یونان با عنوان جنگ لاده و شکست یونانیان در نزدیکی جزیره لاده.[۴]
- ۴۹۰: جنگ ماراتن بین ایران و یونان در محلی به نام ماراتن در یونان کنونی و شکست ارتش هخامنشی. نخستین پیروزی یونان بر ایران در خشکی.[۴]
- ۴۸۶: داریوش در سن ۶۳ سالگی درگذشت.[۴]
- ۴۸۶: پس از مرگ داریوش، فرزندش خشایارشای یکم بر تخت سلطنت نشست.[۴]
منابع برای تاریخنگاری زندگانی داریوش[ویرایش]
چهار منبع اصلی برای زندگانی داریوش وجود دارد. اولی، کتیبه بیستون داریوش (DB) است. دومین سند، شامل بناهای یادبود و متون پرسپولیس، شوش و بابل و مصر است. منبع سوم روایت پررنگ و لعاب و با جزئیات هرودوت است. سند چهارم، گزارشهای خلاصه نویسندگان کلاسیک و اشاراتی در عهدعتیق است.[۵]
بر تخت نشستن داریوش از دید پژوهشگران[ویرایش]
نظریه بردیای دروغین[ویرایش]
گزنفون و کتزیاس با هرودوت در موضوع کشته شدن بردیا به فرمان کمبوجیه هم داستان هستند.[۶] کتزیاس اسم این مغ را سپنتدات یعنی دادهٔ مقدسات نوشته است که به زبان امروزی اسفندیار میشود.[۷] گزنفون نوشته است این مغ با تسلطی که بر روی کمبوجیه داشت ذهن پادشاه را بر ضد برادرش مُشَوِب ساخت و پس از قتل بردیا خود به جای او ادعای پادشاهی کرد.[۸]
در روایات داریوش هیچ اشارهای به شباهت مغ با شاهزادهٔ واقعی بردیا نشده است و این داستان باید از مبالغات شاعرانهٔ معمول مورخان قدیم یونان سرچشمه گرفته باشد.[۹] داریوش در سال ۵۲۲ پیش از میلاد گئومات (بردیای دروغین) را به قتل رساند.[۶][۱۰][۱۱][۱۲][۱۳][۱۴]
هفت هم قسم و کشتن مدعی تاج و تخت[ویرایش]
هرودوت میگوید که[۱۵] هفت تن از اشراف و نجبای پارس به نامهای اتانس، آسپاتی نس، گبریاس(گوبریا)، اینتافرنس، مگابیزوس(مهابیز)، هیدارنس و داریوش پسر ویشتاسپ (ویستاسب) بعد از اینکه متوجه شدند همگان فریب خوردهاند، درصدد قتل مغها برآمدند، کتیبهٔ بیستون هم این اسامی را تأیید میکند، و تنها یک اسم از آن هفت تا با گفتهٔ هرودوت مغایر است، یعنی «آسپاتینس»، توضیح این که داریوش در کتیبهٔ بیستون اسامی هفت نفر مزبور را چنین برمیشمارد:ویندفرنه، اوتانه، گئوبرووه، ویدرنه، بگابوخشه(بغابوخش)، آردومانیش(اردومنیش) (و البته خود داریوش، که در آن زمان والی پارس بوده و در آنجا حضور داشته است) مسلم است که در این مسئله، باید گفتهٔ خود داریوش را صحیح بدانیم.
در سال ۵۲۱ پیش از میلاد داریوش یکم از خویشاوندان کوروش با یاری جمعی از نجیبزادگان پارسی، گئومات را کشت و به پادشاهی رسید.[۴]
نظریهٔ قتل بردیای واقعی بهدست داریوش[ویرایش]
برخی از دانشمندان مدرن، برای نمونه آلبرت اومستد آشورشناس آمریکایی عقیده دارند مردی که بر کمبوجیه شورید بردیای واقعی و وارث حقیقی سلطنت بود که داریوش او را کشت، آنگاه او را گئومات نامید و داستان بردیای دروغین را اختراع کرد تا غصب سلطنت را موجه جلوه دهد. اومستد مینویسد، داریوش پس از پادشاهی در گزارش رسمی خود روی صخرهٔ بهستان، طوری وانمود و به جهان آگهی کرد که گویی وارث قانونی تاج و تخت است. هرودوت، کتزیاس و جانشینان یونانی آنها آن را پذیرفتند ولی نشانههایی هست که این داستان بسیار دور از حقیقت است.[۱۶] بردیا دختری بنام پارمیس داشت که داریوش وقتی شاه شد با پارمیس ازدواج کرد تا به جایگاه خود، وجاهت قانونی ببخشد.[۱۷]
شورش در استانها[ویرایش]
پس از پادشاهی داریوش، کلیه استانها سر به شورش برداشتند که داریوش و یارانش طی ۱۹ نبرد، ۹ پادشاه را که با وی به منازعه برخاستند، سرکوب کرد. اولین طغیان در عیلام روی داد. در ماد هم یک مدعی که خود را از اخلاف هووخشتره میخواند، مدعی سلطنت ماد بود. در پارس یک مدعی دیگر خود را بردیا پسر کوروش خواند. این نکته که شورشیان همواره در یک زمان سربرنمیداشتند و هدف مشترک یا پیوند اتحادی هم با یکدیگر نداشتند، عامل عمدهای بود که داریوش را در دفع شورشها یاری کرد. طغیان بابل نیز کمتر از دیگر طغیانها، موجب دغدغهٔ خاطر داریوش نبود. تمام این اغتشاشها که در ارمنستان، ماد، کردستان، رخج، و مرو روی داد، با خشونت سرکوب شد و داریوش خشونت را در این مواقع همچون وسیلهای تلقی میکرد که میتوانست از توسعه و تکرار نظایر این حوادث، جلوگیری کند.[۱۸] در بند شانزدهم کتیبه بیستون دربارهٔ شورش پارت (خراسان) و گرگان چنین آمدهاست
پارت و گرگان بر من شوریدند و ویشتاسپ پدر من در پارت بود. پس از آن سپاه پارسی را از ری نزد ویشتاسپ فرستادم. وقتی که این سپاه به ویشتاسپ رسید، عازم جنگ دشمن شد. در محلی موسوم به ویش پااوزت در پارت با آنان جنگید. اهورامزدا مرا یاری کرد و به ارادهٔ او ویشتاسپ شورشیان را شکست داد. پس از آن مملکت مطیع من شد.[۱۹]
کتیبه بیستون که گزارش این جنگهای تمام نشدنی است، نشان میدهد که توانایی او در تأمین نظم و امنیت شاهنشاهی، به بهای چه اندازه رنج و سعی مستمر و بیانقطاع، به دست آمده است. ساتراپهایی که کوروش بعد از فتح و ضبط ولایات در هر قلمرو تازهای گماشته بود، اکثراً درین ایام، خود رأی شده بودند و سپاه و تجهیزات هم در اختیار داشتند. با مرگ کمبوجیه و قتل کسی که بسیاری از مردم ولایات او را پسر کوروش، شناخته بودند، تعدی این حکام استقلالجوی، به ناخرسندی مردم انجامیدهبود و مردم استانها، بهانه برای شورش بدست میآوردند. داریوش مردی جهاندیده بود و با ازدواج با دختر کوروش و با تعدادی از دختران خانوادههای بزرگ پارسی او را در موقعیتی قرار دادهبود که نجبای پارسی و مادی هر یک بخاطر خویشاوندی نسبی و یا سببی خویش، نسبت به این پادشاه نوخاسته که در حمایت و تبعیت از وی، همپیمان هم شده بودند، وفادار و حتی علاقهمند بمانند.[۱۸]
تشکیلات داریوش[ویرایش]
بازگرداندن امنیت در تمام این نواحی شورش زده، طبعاً هم ضرورت ایجاد یک سازمان سامانمند اداری را به داریوش الهام کرد و هم وسایل و تجارب لازم را در اختیارش گذاشت.[۲۰] داریوش اهتمام فراوانی از خود برای ساماندهی تشکیلات داخلی کشور به خرج داد به طوریکه نظام تشکیلاتی که وی بنیان نهاد، مدتها بعد با اندک تغییری، توسط سایر حکومتها از جمله سلوکیه، ساسانیان و حتی اعراب دنبال گردید. داریوش فوقالعاده مراقب بود که از طرف مأمورین دولتی تعدی به مردم نشود و با این مقصود همواره در ممالک ایران حرکت و از نزدیک به امور سرکشی میکرد. نجبا که از این مراقبت شاه دلخوش نبودند او را دوره گرد نامیدند ولیکن مورخین این سخریه را برای او بهترین تمجید میدانند.[۲۱] در زمان او یک دستگاه منظم اداری در کشور بوجود آمد که تمرکز امور را ممکن میساخت و ظاهراً تا حدی نیز از نظام رایج در مصر که داریوش در جوانی و در ضمن اقامت سه سالهٔ خود در آنجا با آن آشنا شده بود، الهام میگرفت چون نجبا و اعیان پارسی و مادی که غالباً روحیهٔ نظامی داشتند، به کارهای دبیری تن درنمیدادند، این کار به دست اقوام تابع افتاد و اقوام عیلامی که درین امور سررشته را به دست گرفتند، زبان عیلامی را در قلمرو هخامنشیها زبان دیوانی و اداری کشور کردند.[۲۲] داریوش در طول ۳۶ سال پادشاهی خود، اقداماتی به شرح ذیل انجام داد.
تقسیم قلمرو شاهنشاهی به چندین شهربانی[ویرایش]
داریوش سرزمینهای ایران را به چند قسمت تقسیم نموده، برای هر کدام یک شهربان گماشت. «شهربان» را به زبان پارسی هخامنشی (خِشَتَرَپاون) میگفتند و یونانیها، ساتراپ. تعداد بخشها را بین بیست تا بیست و شش بخش ذکر کردهاند ولیکن تعداد ولایات در کتیبهٔ نقش رستم به سی ولایت میرسد. برای این که کارها همه در دست یک نفر نباشد، دو نفر از مرکز مأمور میشدند که یکی به فرماندهی قشون محلی منصوب بود و دیگری به اسم سردبیر که کارهای کشوری را اداره میکرد. سردبیر در واقع بازرس مرکز در استانها بود و مقصود از تأسیس این شغل این بود که مرکز بداند احکامی که به شهربانیها صادر میشود اجرا میگردد یا نه. بازرسانی که از مرکز برای دیدن اوضاع ایالات مأمور میشدند، لقب چشم و گوش دولت را داشتند.[۲۳] درست است که این شهربانها در حوزهٔ حکومت خویش مثل یک پادشاه دست نشانده، قدرت و شکوه داشتند اما در واقع تمام احوالشان تحت نظارت دقیق شاه و «چشم» و «گوش» او بود و این نکته کمتر به آنها مجال میداد که ادعای استقلال یا فکر تجاوز از قانون پادشاه را در خاطر بگذرانند. این نظارتها در عین حال هم دهقانان را از بهرهکشی شهربانها در امان نگه میداشت و هم به شهربانها اجازه نمیداد تا با جمعآوری باج و مالیاتهای بی جا خزانهٔ خود را تقویت کنند و به فکر توسعهٔ قدرت خود بیفتند.[۲۴]
ایجاد راه شاهی[ویرایش]
از جمله اقدامات داریوش در این زمینه میتوان به ایجاد راه شاهی که سارد پایتخت سابق لیدی، را به شوش (شهر باستانی) پایتخت هخامنشیان وصل میکرد. یک راه دیگر نیز بابل را به مصر مربوط میکرد.
ایجاد سپاه جاویدان[ویرایش]
برای اینکه نیروی نظامی بقدر کفایت و با سرعت به جاهای لازم برسد، داریوش لشکری ترتیب داده بود که موسوم به لشکر جاویدان بود، زیرا هیچگاه از تعداد آنها نمیکاست و فوراً جاهای خالی را پر میکرد. تعداد این لشکر ده هزار نفر بود.[۲۵]
تنظیم مالیاتها[ویرایش]
مورخین یونانی نوشتهاند داریوش برای هر ایالتی مالیات نقدی و جنسی معین کرد. پلوتارک مورخ یونانی مینویسد «داریوش در صدد تحقیق برآمد تا معلوم نماید که مالیات تعیین شده، بر مردم گران است یا نه و چون جواب آمد که گران نیست و مردم میتوانند بپردازند، باز مالیاتها را کم کرد تا تحمیلی بر مردم نشود.»
همچنین آمدهاست که در زمان داریوش مصر رفاهیت داشته ولیکن در سالهای آخر سلطنت داریوش، در مصر بواسطهٔ مالیاتهای گزاف، زارعین مصری شورش کردند.[۲۳]
ارتباط دادن دریای مدیترانه و دریای سرخ[ویرایش]
وقتی داریوش در هند بود مشاهده کرد که بازرگانی مصر و شامات با هند از راه خشکی مشکل است و حمل و نقل گران تمام میشود این بود که امر کرد، که کانالی که امروزه به نام کانال سوئز معروف است و نخستین بار در سال ۶۰۹ پیش از میلاد ایجاد شده و در زمان داریوش پر شده بود، را پاک کرده و سیر کشتیها را در این کانال، برقرار نمودند.[۲۶] گویا داریوش در سر راه خود به مصر این آبراه ناتمام را دیده بود و دربارهٔ آن از مردم پرسشهایی کرده بود. در سنگ نوشتههایی که به خط هیروگلیف مصری به یادبود ساختن این کانال، در دست است، اشاراتی به این پرسشها وجود دارد.[۲۷] سه سنگنوشته از داریوش در کانال سوئز کشف شده که مفصلترین و مهمترین آنها ۱۲ سطر دارد و مشتمل است بر مدح اهورامزدا و معرفی داریوش و دستور حفر ترعهٔ سوئز. دو کتیبهٔ دیگر کوچکترند و مشتمل بر معرفی داریوش هستند.[۲۸]
«داریوش یکم، شاهنشاه بزرگ هخامنشی هنگامی که میخواست بخشهای باختری و خاوری شاهنشاهی خود را با یک راه آبی به هم بپیوندد، باید به آشکار کردن(: کشف) راههای آبی ناشناخته دست میزد. از این روی به «اسکولاکس کاریایی» اهل کاریاندا، فرمان داد با چند کشتی جنگی پارسی سراسر کرانههای دریایی شاهنشاهی را شناسایی کند و در اینباره گزارش دهد. اسکولاکس از شهر گنداره –در خاور افغانستان امروزی- سفر خود را آغاز کرد. او رود کابل را در مسیرش به سوی خاور تا پیوستن به سند راند و از آن پس بر روی سند، رو به جنوب، خود را به اقیانوس هند رساند. وی با رسیدن به اقیانوس هند، در حالی که به سوی باختر میراند، کرانههای خلیج فارس تا «بندر کاریایی» در بنیشو (در نزدیکی خرمشهر کنونی) را بررسی کرد. او پس از این، دلیرانه آغاز به دور زدن دریاییِ شبه جزیره عربستان کرد، تا پس از سی ماه به «سوئز» کنونی رسید. اسکولاکس گزارشهای کار خود را پس از بازگشت از مصر به داریوش بزرگ داد. داریوش که پیوستن مصر و کرانههای باختری و خاوری دریای سرخ به هند و ایران را در سر میپروراند؛ به این اندیشه افتاد که رود نیل را با آبراههایی به دریای سرخ بپیوندد. بنا به گزارش هرودت، پیش از داریوش، فرعون نِخو(۶۱۰–۵۹۵پ. م) و پادشاهان مصری پیش از او در اندیشهٔ پیوستن نیل به دریای سرخ بودهاند. اما چون در مسیر راه کوههای سنگی وجود داشت که کندن آنها کار آسانی نبود و همچنین آبراهه از میان وادی خشکی میگذشت که در آن آب نبود، این کار به پایان نرسید. حتی به روزگار پادشاهی نِخو ۱۲۰ هزار مصری در کار کندن آبراهه کشته شدند.
پس از بررسیهای گوناگون داریوش پی برد که باید ۸۴ کیلومتر دیگر کَنده شود تا آبراههایی که فرمانروایان مصری ساخت آن را آغاز کرده و نتوانسته بودند آن را به پایان ببرند، به دریای سرخ برسد. از سوی دیگر برای مشکل آب آشامیدنی ناگزیر بود چاههای گوناگونی پدید بیاورد تا کارگران از تشنگی نمیرند؛ بنابراین داریوش که کار به پایان رساندن آبراهه را با یاری مهندسان ایرانی که از زمانهای کهن در کار کندن آبراهه و کاریز و چاه و سدبندی مهارت داشتند آسان میپنداشت، فرمان داد تا کار دوباره آغاز شود و بر سر راه چاههایی کنده شوند تا آب آشامیدنی برای کارگران بدست آید. سرانجام این کار بزرگ پس از ده سال به پایان رسید و در سال ۴۹۷ شاهنشاه با همهٔ درباریان خود از شوش به مصر رفت، تا نخستین آبراههٔ سوئز را گشایش کند. آبراههٔ نام برده شده مانند امروز از دریای مدیترانه آغاز نمیشد بلکه از رود نیل و کنار «بوباستیس» در شمال قاهره کنونی آغاز و پس از دور زدن دریاچهٔ بزرگ تلخ در باختر آبراههٔ امروزی به سمت جنوب میرفت تا برسد به سوئز و دریای سرخ. این کار بزرگ را داریوش با چهار سنگ نبشته در مسیر آبراهه جاودانه کرد و امروزه سه سنگ نبشتهٔ آن به دست ما رسیده است. بدین ترتیب طرحهای بزرگ داریوش برای پیوستن مرزهای دو امپراتوری به سرانجام رسید؛ و ۲۴ یا ۳۲ کشتی پر از باج مصری به سوی ایران و خلیج فارس حرکت کرد. از این پس فراوردهها و کالاهای گوناگون خاور و باختر امپراتوری، افزون بر راههایی که از خشکی میگذشت از طریق این راه جدید آبی به سراسر قلمرو پهناور هخامنشی میرسید و افزون بر سودهای اقتصادی فراوانی که به شاهنشاهی آن روزگار میرسید و یک تجارت جهانی بزرگ را برای نخستین بار در تاریخ باستان پدیدمیآورد؛ توانمندی شاه بزرگ را در اداره کردن، بر همهٔ سرزمینهای شناخته شدهٔ آن روزگار استوارتر میساخت. چرا که شاهنشاه میتوانست با سرعت بیشتری نیروهای رزمی(:نظامی) خویش را به سراسر امپراتوری بفرستد. داریوش بزرگ افزون بر اینکه در طرح بزرگ خویش به پیروزی رسید، نقش مهمی را نیز در شناساندن راههای دریایی تازه برای جهانیان باز کرد. کردار وی از این راه نه تنها زمینههایی را برای آشنایی فرهنگی مردمان آن روزگار پدیدآورد بلکه مردمان اروپا را نیز برای نخستین بار با هندیان آشنا کرد.»[۲۹]
یکسان کردن واحد پول و واحد اندازهگیری[ویرایش]
ارتباط اقتصادی دایم، بین تمام ولایات، یک دستگاه واحد پول و یک نظام اوزان و مقادیر قابل تبدیل را، در سراسر کشور الزامی مینمود. سکههای طلایی که در این دوران، در تمام ایران رواج پیدا کرد، به سکه دریک موسوم بود. در تاریخ جهان، لیدیه نخستین مملکتی بود که سکه در آنجا زده شد ولی در تاریخ ایران، در زمان داریوش بود که نخستین سکهٔ متعلق به ایران بوجود آمد.
پارسها به اوزان و مقادیر ایلامیها نامی پارسی دادند و واحدهای تازهای به آن افزودند. سپس داریوش آنها را تبدیل به «معیارهای هخامنشی» کرد. از ادارهٔ اوزان و مقادیر داریوش چند وزنه از دیوریت سبز برجای مانده است. یک واحد وزن پارسی «کرشَه» که در واقع به معنای وزن بود. کرشَه به وزن ۸۳ و یک سوم گرم در سراسر فرمانروایی تا به مصر رواج داشت. کرشَه برابر با ده شِکِل (۸ و یک سوم گرم) بابلی بود. بزرگترین واحد، تالان، برابر با ۶۰ مینه یا پوند (۳۰٬۱ کیلوگرم) بود. اصطلاح پارسی آن برجای نمانده است.[۳۰]
پارسها برای اندازهگیری طول از ذراع ایلامی استفاده میکردند که به فارسی باستان اَرَشنیش (فارسی نو:اَرَش) خوانده میشد و با واژهٔ روسی Arshin هم خانواده است. فریدریش کرفتر این واحد اندازهگیری را بر پایهٔ اندازههای کاخهای تخت جمشید دقیقاً (۵۱٬۳۶) سانتیمتر محاسبه کرده است. با این همه، پارسها یک واحد اندازهگیری خودی نیز پدیدآوردند که آرش شاهی نامیده میشد و احتمالاً به داریوش بازمیگردد. آرش شاهی دو پا طول داشت، یعنی (۶۸٬۴۸) سانتیمتر.[۳۱]
پیمانه (کِیل) در زندگی اقتصادی شاهنشاهی هخامنشی از اهمیت ویژهای برخوردار بود، چون در آن روزگار بیش تر مواد خوراکی را به جای وزن کردن، اندازه میگرفتند. پیمانهٔ پایه، پیمانهٔ بسیار کهن بینالنهرینی قَه بود، که تو-دانژَن (۰٬۹۷) لیتر محاسبه کرده است. واژهٔ فارسی باستان برای آن دَثویَه به معنی یک دهم بود. یعنی یک دهم پیمانهٔ ایرانی گریوَه (جریب) که معادل بار بینالنهرینی و ایلامی بود؛ یعنی (۹٬۷) لیتر (ده قه). پیمانهای که یونانیان ارتابه مینامند اختراعی پارسی است. در فارسی باستان به آن ردبهه میگویند که لفظا به معنای کشیده و راست است و منظور از آن یک کیل یهودی بوده است. ارتابه ۳۰ پیمانه بود، برابر با (۲۹٬۱) لیتر. در مصر این پیمانه با نام اِردَب یک قرن بعد هم بدون دگرگونی بر جای بود. پیمانهٔ پایل (۰٬۹۷) لیتری برای مایعات نیز به کار میرفت. ده پیمانه، یعنی(۰٬۹۷) لیتر، یک کوزه بود. پارسها برای کوزه واژهٔ بازیش را به کار میبردند.[۳۲]
بازسازی نیایشگاهها[ویرایش]
داریوش در سنگنوشته بیستون از بازسازی نیایشگاههایی که گئومات مغ ویران کرده بود، سخن میگوید. همچنین برای دلجویی از مصریها که در زمان کمبوجیه نیایشگاههایشان ویران شده بود، به معابد آنها رفته و ادای احترام کرد و نیایشگاه تازهای برای آمون ساخت که خرابههای آن، هنوز از مملکتداری داریوش حکایت میکند. کاهن بزرگ مصر را که به شوش (شهر باستانی) تبعید شده بود، به مصر بازگرداند و او را بسیار احترام کرد. بواسطهٔ این اقدامات مصریها از داریوش راضی شده و او را یکی از قانونگذاران بزرگ خود دانستند.[۳۳]
تدوین قانون مصر[ویرایش]
دیودوروس پس از نام بردن از پنج تن از قانونگذاران مصر (منه وس و شاید منس؛ ساسوشی [ششی؟]؛ سسون خیسش [ششیغ]؛ بئکخوریس؛ و آماسیس) میافزاید: میگویند ششمین مردی که به تدوین قانون مصر پرداخت، داریوش پدر خشایارشا بود؛ زیرا او از بی قانونی سلف خود کمبوجیه، که در رفتار او با مقدسات مصر بروز یافته بود، خشمگین بود و بر آن شد تا زندگی توأم با فضیلت و احترام به خدایان در پیش گیرد.[۳۴]
تأیید قاطع این موضوع در پاپیروس عامیانهٔ شمارهٔ ۲۱۵ کتابخانهٔ ملی پاریس یافت میشود. این متن در سدهٔ سوم پ. م نوشته شده است و در کنار متن، گزارشی از حکم داریوش در سال ۵۱۸ پ. م دیده میشود: «داریوش فرمان میدهد که خردمندان از میان سپاهیان و مردان مذهبی و دبیران گرد هم آیند و تمام قانونهای مصری را که تا سال ۴۴ سلطنت آماسیس (سال ۵۲۶ پ. م) جاری بودهاند، به نوشته درآورند.»[۳۵]
داریوش یکم در کتاب مقدس[ویرایش]
داریوش همچنین در بازسازی معابد یهودیان که توسط بخت النصر ویران شده بود، به یهودیان یاری کرد. نام داریوش بزرگ در کتاب مقدس عهد عتیق، در ۲۵ آیه، ذکر شدهاست. در کتاب مقدس دربارهٔ ثبات و تزلزل ناپذیری قوانین ماد و پارس در کتاب دانیال و استر سخن رفتهاست. به رغم اشکالی که در صحت و قدمت اصل آن کتابها هست، باز روی هم رفته، اهمیتی که قانون در حفظ وحدت امپراتوری داریوش و اخلاف او داشتهاست، بیان میکند حتی افلاطون نیز نقش قانونهای داریوش را در حفظ و ادارهٔ کشور وی نشان گوشزد کردهاست.[۳۶]
سیاست دینی[ویرایش]
داریوش همه دینها را به یک چشم مینگریست و از تعصب دینی رویگردان بود. در نتیجه، همه تابعانش از آزادی دینی برخوردار بودند. داریوش حتی دستور داد که هر ملتی، قوانین دینی و اخلاقی خود را گرد آورد و بنویسد، و بر مبنای سنن و قوانین خود رفتار کند. بدین سان هر جامعه مذهبی و یا هر ملتی که به طور رسمی شناخته شده بود، قانون نامهای تهیه کرد.[۳۷]
لشکرکشیهای داریوش بزرگ[ویرایش]
علاقهای که داریوش به نظم و انضباط اداری و تأمین امنیت، در سراسر قلمرو خویش داشت، طبعاً از وی مطالبه میکرد تا برای توسعهٔ روابط اقتصادی و سرعت بخشیدن در نقل و انتقالهای محتمل نظامی، غیر از راههای زمینی، از راههای دریایی هم استفاده کند و همین اندیشه، سرانجام وی را در مدیترانه با اقوام یونانی درگیر کرد.
پیوسته کردن سند و پنجاب[ویرایش]
در سال ۵۱۲ پیش از میلاد، داریوش پس از برقرار کردن امنیت در ممالک تابعه، چند ولایت نیز به ایران ضمیمه کرد، یکی از آنها پنجاب و دیگری سند است که هر دو در هند واقع هستند.[۳۸] نام هند البته در کتیبهٔ بیستون در شمار ایالتهای تابعه نیست و اینکه در کتیبهٔ پرسپولیس هست نشان میدهد که این ولایات جنوب شرقی بعد از جنگهای مربوط به دفع شورشها میبایست به قلمرو داریوش درآمده باشد. مناطق تصرف شده بعدها با نام ساتراپ نشین هیندوش نامگذاری شدند. این منطقه گنجینههایی بزرگ را به خزانهٔ ایرانیان سرازیر کرد؛ حدود ۳۶۰ تالنت خاک طلا در هر سال. داریوش به اسکولاکس دریانوردی کاریایی اهل کاریاندا مأموریت داد که در رود سند تا دهانه اش به اکتشاف بپردازد و سپس به سوی غرب به دریای سرخ برود. اسکولاکس و همراهانش سفر خود را از کاسپاتوروس، شاید جایی در نزدیکی آتوک جدید(۳۳ درجهٔ شمالی و ۷۲ درجهٔ شرقی) آغاز کردند. سفر اکتشافی او به طور غیرعادی دو سال و نیم به طول انجامید. مکس کری و اریک وارمینگتون حدس میزنند که علت دیرکرد او بادهای موسمی مخالف بودهاند.[۳۹]
لشکرکشی به سرزمین سکاها[ویرایش]
اقدام داریوش در لشکرکشی به سرزمین سکاهای اروپا، در این سالهای توسعه و آرامش تا حدی غریب به نظر میآید. چندین نظریهٔ مختلف، دربارهٔ هدف و محرک داریوش از این لشکرکشی وجود دارد. شاید وی میخواستهاست، آنها را بخاطر حملههای مخربی که بارها به سرزمین ایران کرده بودند، تنبیه کند و برای همیشه خیال آنها را از اقدام به آنگونه حملهها منصرف نماید، این احتمالی است که از قول هرودوت نیز بر میآید.
در سرزمین سکاها داریوش بجای آنکه با مقاومت این طوایف مواجه شود با عقبنشینی آنها روبرو شد. طی مدت دو ماه سپاه ایران در طول دشتهای خلوت و بیپایان به دنبال دشمن سرگردان بودند و نتیجهای که مطلوب داریوش از این لشکر کشی بود، بلافاصله حاصل نیامد. این لشکرکشی، هر چند خسارتهای گران برای داریوش به بار آورد ولی هدف این لشکر کشی چندی بعد تحقق یافت، چرا که هم سکاها تا مدتها اندیشهٔ تجاوز به مرزهای ایران را در خاطر راه ندادند و هم مراکز تجارت گندم و چوب یونان تحت نظارت ایران درآمد.[۴۰] منتا
داریوش هخامنشی در سال ۵۱۴پ. م(۲۵۲۸ سال پیش) برای سرکوبی سکاهای جنوب روسیهٔ کنونی به اروپا لشکرکشی کرد. «آریارَمنه» ساتراپ «کاپادوکیه» به دستور داریوش تا جزیره کِریمه-در اُکراین امروزی- پیش راند و گزارشهای ارزشمندی را برای انجام این سفر به داریوش داد. پیش از داریوش هخامنشی، کوروش بزرگ و فرزندش کمبوجیه، بخشهای گستردهای از آسیا و آفریقا را به خاک ایران افزوده بودند و در آن زمان داریوش در صورت پیروزی میتوانست نخستین فرمانروای سه قارهٔ آسیا، آفریقا و اروپا شود. آهنگ نظامی داریوش علیه سکاها، افزون بر رسمیت یافتن قدرت سیاسی و نظامی ایرانیان در بالکان، انگیزههای دیگری همچون گرفتن بخشهای از یونان شمالی و کوتاه کردن دست سکاها از مرزهای شمالی و خاوری(:شرقی) ایران و سفر به سرزمینهای ناشناخته را در برداشت. سرانجام داریوش پس از دریافت گزارشهای گوناگون از شوش بهسوی آسیای کوچک(:آسیای صغیر) به راه افتاد و تا «بُسفور» پیش راند. «ماندروکِلِس» به سفارش شاهنشاه، پلی از کشتی بر روی بسفور زد. داریوش از کار معمار «ساموسی» سپاسگزاری کرد و به او پیشکشهای گرانبهایی بخشید. به دستور «ماندروکلس» پردهای از داریوش بزرگ کشیدند که او را تکیه زده بر تخت شاهی نشان میداد در حالی که سپاه او آمادهٔ گذشتن از پل بود. او پس از چندی این اثر را در شهر خود به معبد الاهه هِرا پیشکش کرد.
شاهنشاه دستور داد تا در کرانهٔ اروپایی بسفور دو سنگ ایستاده(:قائم) از مرمر سفید برپا کنند. یکی با نبشتهٔ پارسی باستان، ایلامی و بابلی و یکی هم با نبشتهای به یونانی. هرودوت گزارش میکند: «او در آن به نام همهٔ مردمانی که به همراه داشت اشاره کرده است؛ و او همهٔ مردمانی را که بر آن فرمان میراند به همراه داشت». داریوش به «ایونیاییها» -مردمان خاوری مدیترانه- فرمان داد که با ناوگانهای خود تا مَصَب رود دانوب پیش روند و در آنجا پلی بر روی رودخانه بزنند و خود با نیروی زمینی رو به آن سوی نهاد. داریوش در هیچ جایی از تراکیا با پایداری روبهرو نشد. در بلغارستان کنونی «گِتها» -گونهای از مردمان بلغارستان- پایداری کردند، اما سپاه ایران این پایداری را درهم شکست. ایونیاییها به فرمان «هیستیایوسملطی» پلی از کشتی ساخته بودند؛ در بالای دلتای رود و در پایین مَصَب «پروث». داریوش به آنها فرمان داد تا از پل نگهبانی کنند و دو ماه چشم به راه او بمانند و اگر او پس از دو ماه بازنگشت پل را برچینند و ناوگان به میهن بازگردد.
داریوش پیشبینی کرده بود که حتی اگر سکاها از نبرد رودررو پرهیز کنند باز هم میتواند در زمان گفته شده به دانوب بازگردد. همینگونه هم شد. سکاها از فن جنگی زمین سوخته استفاده کردند. آنها از نبرد دوری میکردند، چراگاهها را تباه کردند و به شیوهٔ جنگ و گریز به سپاه ایران تلفاتی وارد آوردند. با این وجود داریوش سراسر «بِسارابی» را درنوردید، اما در «دنیٍستر» میبایست سفر خود را به پایان میبرد. هیستیایوسملطی آهنگ آن را داشت که پل روی دانوب را برچیند، که شاهنشاه درست پس از دو ماه بازگشت. گویا او به پیروزیهایی در این سفر دست یافته بوده که به او اجازه میداد در سنگنبشتههای سپسین(:بعدی) خود از «سکاهایآنسویدریا» هم در میان مردمان زیر فرمان خود نام ببرد. داریوش بزرگ با رسیدن به «بیزانس» فرماندهی سپاه را به سردار خود «بَگَبازوش» داد و از او خواست تا بر دیگر بخشهای «تراکیا» و سپس مقدونیه، همسایهٔ خاوری آن چیره شود؛ بنابراین دو ساتراپی دیگر به قلمرو فرمانروایی هخامنشی افزوده شد. شاهنشاه زمستان را در سارد گذراند و در این جا برادر خود «اَرتَفرناه» را به ساتراپی «لودیا» گمارد. هنگامی که «بَگَبازوش» به سارد بازگشت، به پاس خدماتش به ساتراپی «آراخوزیا» -نام بخشی باستانی در قندهار کنونی- رسید. به جای او «هوتانه»، یکی از یاران داریوش در کشتن گئَوماته و فاتح ساموس، به فرماندهی نیروهای ایرانی در کرانههای آسیای کوچک گمارده شد و او بر جزیرههای بیشماری در دریای مدیترانه چیره شد؛ بنابراین باید گفت هجوم به سکاییه یک کردار بزرگ نظامی بود که جهان آن زمان چنین شکوهمندی شاهانهای را به خود ندیده بود. همچنین نه پیش از آن زمان، هیچ سرداری توانسته بود آن مسافت دراز را از کرخه تا ولگا بپیماید و نه پس از آن در ذهن سرداران نظامی جهان توانست پدید آید. مدیریت و کاردانی داریوش شوندی(: دلیل) شد که پس از آن تا پایان روزگار هخامنشیان هرگز سکاها به مرزهای ایران نزدیک نشوند. در نتیجه داریوش با این امر نخستین فردی بود که توانست بر بخشهای گستردهای از قاره آسیا، آفریقا و اروپا فرمانروایی کند.[۴۱][۴۲]
جنگ با یونان[ویرایش]
یونانیها با آنکه با خطر اجتناب ناپذیر مواجه بودند، هنوز از تفرقه به اتحاد نمیگراییدند. در حقیقت رقابت دیرینهای بین آتن و اسپارت وجود داشت. در این ایام آتن برخلاف اسپارت نسبت به ایران اظهار انقیاد یا وفاداری کرده بود، معهذا هنگامی که شورشهایی در شهرهای یونانی نشین آسیای صغیر (غرب ترکیهٔ کنونی) درگرفت، اسپارتها، حاضر به حمایت از شورشگران نشدند و این آتنیها بودند که حاضر شدند، به شورشیان کمک کنند.
در سال ۴۹۸ قبل از میلاد شورشیان به همراهی آتنیها شهر سارد (پایتخت سابق لیدیه) را که پنجاه سال قبل به تصرف ایران درآمده بود، آتش زدند اما تسخیر بر ارگ ممکن نشد و شورشگران از سارد عقبنشینی کردند و گرفتار تعقیب و انتقام ایرانیان شدند.
مداخلهٔ آتنیها در ماجرای شورش، شاه را به سختی عصبانی کرده بود و خطر یونانیها در آنسوی دریا را به داریوش یادآور شد. سال بعد فرستادگان شاه به شهرهای یونان رفتند و همه جا از یونانیان خواستند تا نسبت به وی انقیاد خود را اعلام کنند و خاک و آب بفرستند. در آتن و اسپارت برخلاف آنچه رسم بینالمللی بود، فرستادگان داریوش را کشتند و برای داریوش اعزام سپاهی جهت تنبیه آنها اجتناب ناپذیر شد.
وحشت و خشم بیسابقهای که در یونان پدید آمده بود، باعث شد که آتن و اسپارت منازعات دیرین خود را فراموش کنند و برای دفاع از یونان با هم متحد شوند. اسپارت که با بیمیلی خود را آماده همکاری با آتن کرده بود، بسیج خود را آنقدر به تأخیر انداخت که وقتی نیروی او به کمک آتن رسید، نبرد ماراتون، به پایان رسیده بود.
رودررویی دو سپاه ایران و یونان در جلگهٔ ماراتون اتفاق افتاد و دو لشکر چند روز روی در روی هم بودند و هنوز سرداران آتن بین اعلام جنگ و اظهار انقیاد تردید داشتند. در یک شورای جنگی، در نهایت تصمیم به حملهٔ ناگهانی گرفته شد و تیراندازان ایران از انجام هر اقدامی بازماندند و یونانیان با شور و هیجان خود را فاتح یافتند.[۴۳]
هرودوت از مقاومت خوب سربازان جاوید در قلب سپاه صحبت میکند و اینکه آنها در قلب یونانیان را وادار به عقبنشینی کردهاند آن وقت چطور تعداد کشتههای آنها ۲۹۸ است. نویسندگان امروز تعداد ارتش پارس را حداکثر بیست هزار میدانند و تعداد کشتههای دو طرف را در حد هم میدانند و همچنین این احتمال وجود دارد که این جنگ یک جنگ دریایی بوده باشد چون یونانیان در دریا قوی بودهاند و جنگ دریایی را ترجیح میدادند و ارتش پارس هم تنها برای تنبیه آتن آمده بود نه فتح کل یونان، پس به احتمال زیاد ارتش پارس هم مستقیم به ساحل آتن حمله کرده باشد و در اینجاست که با کشتیهای آتنی روبه رو شده و طی یک روز جنگ، پیروز واقعی معلوم نبوده و مقاومت یونانیان باعث شده که ارتش ایران در ساحل روبه روی آتن لنگر بیندازد تا از شهربان سارد کسب تکلیف کنند و چون این احتمال وجود داشته که اسپارتیان به کمک آتن بیایند و آتن نیز آنچنان منطقه مهمی برای پارسیان به حساب نمیاید، دلیلی برای ادامه جنگ ندیدهاند و یونانیان که بازگشت ایرانیان را پیروزی بزرگی تلقی میکردند شروع به ساخت داستانها و افسانههایی از آن کردهاند در صورتی که برای هخامنشیان یک درگیری ساده به وسیله شهربان سارد برای ایجاد امنیت در منطقه میباشد.
-
پنجاه ریالی - پشت اسکناس عنوان: کاخ داریوش کبیر در تخت جمشید (کاخ تچر)
میراث
داریوش از پروژههای ساختمانی بزرگ در شوش، بابل، میترا (مصر) و پارسه (تخت جمشید) حمایت مالی میکرد. بناهای تاریخی گاهی با الفبا و زبانهای پارسی باستان، ایلامی، بابلی و مصری هیروگلیف نوشته میشد. شمار بسیاری از کارگران و پیشه وران در این پروژهها از تبارهای گوناگون بودند که سبب افزایش پیوندهای فرهنگی میشد. شاه بسیار به کشاورزی دلبستگی داشت. در نامه اش به گاداتس (شهربان آسیای کوچک) او نوشتار اوستایی را بازگو میکند: «زمین خوشحالترین را حس میکند... آنجا که بلال، میوه و چمنزار بروید». او همچنین قانون مصر و دیگر مناطق را سامان بخشید.[۵]
داریوش برای فراهم آوردن نظم درست «این جهانی» از تحمل هچ سختی ای رویگردان نبود. او فرمانروایی بزرگش را تا دورافتادهترین روستاها هم نظم و سامان بخشید. این نتیجهٔ دیوانی بود که حتی از دیدگاه امروزی هم بی همتا شمرده میشود.[۴۴]
تبار و خانواده
|
|
|
هخامنش
شاه پارس
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||||||||||||||||||||||||
|
|
|
چیشپیش
شاه پارس
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
آریارمنه
فرماندار پارس
|
|
کوروش یکم
شاه انشان
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||
|
آرشام
* فرماندار پارس
|
|
کمبوجیه یکم
* فرماندار انشان
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||
|
ویشتاسپ
شاهزاده
|
|
کوروش دوم
شاه ایران
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||
|
داریوش یکم
شاه ایران
|
|
کمبوجیه دوم
شاه ایران
|
|
بردیا
شاهزاده
|
|
آرتیستون
شاهدخت
|
|
آتوسا
شاهدخت
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
||||||||||||||||||||||||||||||
|
|
|
|
|
|
|
|
|
خشایارشا
شاه ایران
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|
|||||||||||||||||||||||||||
آرامگاه داریوش
داریوش در سال ۴۸۶ پیش از میلاد، پس از یک دورهٔ یکماهه بیماری وفات یافت. مقبرهٔ او در دل کوه رحمت در مکانی به نام نقش رستم در مرودشت فارس، نزدیک شیراز است سر در آرامگاه داریوش همچون دیگر آرامگاهها به شکل صلیبی بزرگ به بلندای ۲۲ متر و پهنای ۱۱ متر کنده شده است. در بخش بالایی نقش برجستهای وجود دارد که در اصل نقاشی شده بوده است و شاه را در حالت ایستاده بر جایگاهی نشان میدهد که دو ردیف از نمایندگان سی قوم که هویتشان در کتیبهای سه زبانه یاد شده است، آن را نگه داشتهاند.[۴۵] وصیت جالبی از زبان داریوش که آخرین آرزویش هم فقط آن بود، بر کتیبهٔ مزار او حک شدهاست.
سیارک داریوش ۷۲۱۰[ویرایش]
به افتخار داریوش هخامنشی سیارک داریوش ۷۲۱۰ به نام وی نامگذاری شد.
نگارخانه[ویرایش]
-
سکاها در حال ملاقات با داریوش بزرگ، نگاره از فرانسیسک اسموگلویچ ۱۷۸۵
-
مجلس بارعام داریوش یکم؛ موزه خانه زینت الملوک در شیراز
-
نقش برجسته داریوش یکم در بیستون
-
طرحی نقاشی شده از بیستون
-
نقش برجستهای از گارد جاویدان که در کاخ داریوش یکم در شوش قرار داشت. سنگنگاره کمانداران، تزئیناتی مجلل و معروف از بخش مسکونی کاخ آپادانا، ساخته شده توسط داریوش اول در شوش را نمایش میدهد. این کتیبه از آجر سفالی براق ساخته شدهاست و بلندی آن ۴٫۷۵ متر و پهنای آن ۳٫۷۵ متر میباشد. هرودوت تاریخنگار یونانی این سپاه برگزیده را گارد جاویدان (هخامنشی) میدانست. از این کتیبه هماکنون در موزهٔ لوور در فرانسه نگهداری میشود.
جستارهای وابسته[ویرایش]
- تارنمای امرداد: آبراههای که تجارت در جهان باستان را شکوفا کرد
- از زبان داریوش (کتاب)
- سنگنبشتههای هخامنشیان
- نظریه یکسان بودن گئومات مغ و بردیا
- کتیبه داریوش کبیر در آپادانا
پانویس[ویرایش]
- ↑ «DARIUS iii. Darius I the Great». در Encyclopædia Iranica. بازبینیشده در ۱۱ دسامبر ۲۰۱۲.
- ↑ Shahbazi، ۴۰.
- ↑ AḤMAD TAFAŻŻOLĪ, "DĀRĀ" in Encyclopedia Iranica, Vol. VII, Fasc. 1, pp. 1-2, http://www.iranicaonline.org/articles/darab-1#i
- ↑ ۴٫۰۰ ۴٫۰۱ ۴٫۰۲ ۴٫۰۳ ۴٫۰۴ ۴٫۰۵ ۴٫۰۶ ۴٫۰۷ ۴٫۰۸ ۴٫۰۹ ۴٫۱۰ CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1 iranicaonline.org
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ Shapur Shahbazi، Darius I the Great، 41-50.
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ شهبازی، جهانداری داریوش بزرگ، ۴۰.
- ↑ پیرنیا، تاریخ باستانی ایران، ۱۰۴.
- ↑ هرودوت، تاریخ هرودوت، ۲۵۸.
- ↑ زرینکوب، تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام، ۱۴۲.
- ↑ پیرنیا، تاریخ باستانی ایران، ۱۰۲.
- ↑ زرینکوب، روزگاران ایران (گذشتهٔ باستانی ایران)، ۷۵.
- ↑ سرافراز، ماد-هخامنشی-اشکانی-ساسانی، ۱۶۰.
- ↑ کخ، از زبان داریوش، ۵.
- ↑ هرودوت، تاریخ هرودوت، ۲۲۲.
- ↑ هرودوتوس هالیکارناسوسی، تواریخ
- ↑ اومستد، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ۱۴۶ تا ۱۴۹.
- ↑ «bardiya-son-of-cyrus». در Encyclopædia Iranica. بازبینیشده در ۱۱ دسامبر ۲۰۱۲.
- ↑ ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ زرینکوب، تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام، ۱۴۴.
- ↑ حقیقت، تاریخ قومس، ۲۱.
- ↑ زرینکوب، تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام، ۱۴۶.
- ↑ پیرنیا، تاریخ باستانی ایران، ۱۲۷.
- ↑ ماری کخ، از زبان داریوش، ۱۵۲.
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ پیرنیا، تاریخ باستانی ایران، ۱۰۹.
- ↑ زرینکوب، تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام، ۱۵۱.
- ↑ پیرنیا، تاریخ باستانی ایران، ۱۱۱.
- ↑ پیرنیا، تاریخ باستانی ایران، ۱۱۳.
- ↑ فرهوشی، ایرانویج، ۱۳۲.
- ↑ آموزگار و تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۲۶.
- ↑ مقاله آبراههای که تجارت در جهان باستان را شکوفا کرد، تارنمای امرداد، میثم اسدی، 31/03/1392
- ↑ هینتس، داریوش و ایرانیان، 340.
- ↑ هینتس، داریوش و ایرانیان، 341.
- ↑ هینتس، داریوش و ایرانیان، 341.
- ↑ پیرنیا، تاریخ باستانی ایران، ۱۰۸.
- ↑ یامااوچی، ایران و ادیان باستانی، 159.
- ↑ Rwich، The Codification of the Egyptin Laws by Darius and the Origin of the Domotic Choronicle، 180.
- ↑ زرینکوب، تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام، ۱۵۰.
- ↑ شاپور شهبازی، جهانداری داریوش بزرک، 119.
- ↑ پیرنیا، تاریخ باستانی ایران، ۱۱۴.
- ↑ یامااوچی، ایران و ادیان باستانی، 163.
- ↑ زرینکوب، تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام، ۱۵۳ تا ۱۵۶.
- ↑ اصغر محمودآبادی، دیپلماسی هخامنشی از ماراتن تا گرانیک.
- ↑ هینتس والتر، داریوش و ایرانیان تاریخ فرهنگ و تمدن هخامنشیان.
- ↑ زرینکوب، تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام، ۱۶۰.
- ↑ هینتس، داریوش و ایرانیان، 206.
- ↑ ُSchmidt، Persepolis III: The Royal Tombs and Other Monuments.
- ↑ زرینکوب، تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام، ۱۶۲.
منابع[ویرایش]
- اومستد، آلبرت. تاریخ شاهنشاهی هخامنشی. ترجمهٔ محمد مقدم. چاپ چهارم. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۸۸.
- پیرنیا، حسن. تاریخ باستانی ایران. تهران: انتشارات دنیای کتاب، ۱۳۶۲.
- فرهوشی، بهرام. ایرانویچ. تهران: انتشارات دانشگاهتهران، ۱۳۶۸.
- تفضلی، احمد، و به کوشش آموزگار، ژاله. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: انتشارات سخن، ۱۳۷۶. ISBN 964-5983-14-2.
- حقیقت، عبدالرفیع. تاریخ قومس. تهران: انتشارات کومش، ۱۳۷۰.
- سرافراز، علیاکبر و بهمن فیروزمندی. ماد-هخامنشی-اشکانی-ساسانی. تهران: انتشارات مارلیک، ۱۳۷۲.
- شاپور شهبازی، علیرضا. جهانداری داریوش بزرگ. تهران: انتشارات پارسه کهن، ۱۳۸۹.
- زرینکوب، عبدالحسین. تاریخ مردم ایران، پیش از اسلام. تهران: مؤسسهٔ انتشارات امیرکبیر، ۱۳۶۴.
- زرینکوب، عبدالحسین. روزگاران ایران (گذشتهٔ باستانی ایران). تهران: انتشارات سخن، ۱۳۷۵.
- رازی، عبدالله. تاریخ کامل ایران. چاپ دوم. تهران: شرکت نسبی حاج محمد حسین اقبال و شرکاء، ۱۳۴۷.
- راوندی، مرتضی. تاریخ اجتماعی ایران، جلد اول. چاپ دوم. تهران: موسسهٔ انتشارات امیرکبیر، ۱۳۵۴.
- هجوان، موسی. تاریخ اجتماعی ایران باستان. تهران: مؤلف، ۱۳۴۰.
- کخ، هاید ماری. از زبان داریوش. ترجمهٔ پرویز رجبی. تهران: کارنگ، ۱۳۷۹.
- نیبرگ، هنریک ساموئل. دینهای ایران باستان. ترجمهٔ سیفالدین نجمآبادی. چاپ سوم. تهران: مرکز ایرانی مطالعهٔ فرهنگها، ۱۳۵۹.
- یامااوچی، ادوین. ام. ایران و ادیان باستانی. ترجمهٔ منوچهر پزشک. تهران: انتشارات ققنوس، ۱۳۹۰. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۱۱-۸۹۱-۴.
- هینتس، والتر. داریوش و ایرانیان. ترجمهٔ پرویز رجبی. چاپ ۲. تهران: نشر ماهی، ۱۳۸۸. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۹۹۷۱-۲۰-۳.
- هرودوت. تاریخ هرودوت. ترجمهٔ وحید مازندرانی. تهران: انتشارات فرهنگستان ادب و هنر ایران، ۱۳۵۶.
- Greenfield, Jonas C. “DARIUS”. In ENCYCLOPAEDIA JUDAICA. vol. 5. 2nd ed. 2007. 434–435.
- Shapur Shahbazi, A. “DARIUS iii. Darius I the Great”. In Encyclopædia Iranica. vol. 7. New York: Columbia University, 1996.
- Schmitt, Rudiger. “DARIUS i. The Name”. In Encyclopædia Iranica. vol. 7. New York: Columbia University, 1996.
- Schmitt, Rüdiger. “IMMORTALS”. In Encyclopædia Iranica. vol. XIII. 2006. 2–3. Retrieved 21 octobr 2013.
- Reich، N.J. «The Codification of the Egyptain Laws by Darius and the Origin of the Demotic Cheronicle». در Mizraim. ۱۹۳۳. ۱۸۰.
پیوند به بیرون[ویرایش]
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ داریوش یکم موجود است. |
متن مربوطه در ویکینبشته: وصیتنامه داریوش یکم |
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به داریوش یکم در ویکیگفتاورد موجود است. |
پادشاهان پیشین: گئومات (بردیای دروغین) |
داریوش یکم شاهنشاه ایران ۵۲۲ تا ۴۸۶ پیش از میلاد. |
جانشین: خشایارشا |
|
|
- افراد جنگ ایران و یونان
- ایرانیان سده ۵ (پیش از میلاد)
- ایرانیان سده ۶ (پیش از میلاد)
- داریوش بزرگ
- درگذشتگان دهه ۴۸۰ (پیش از میلاد)
- زادگان سده ششم (پیش از میلاد)
- شاهان هخامنشی
- عزرا-نحمیا
- فرعونهای دودمان هخامنشی در مصر
- فرمانروایان سده ۶ (پیش از میلاد) در کتابهای مقدس
- کتاب دانیال
- کوروش بزرگ
- نامبردهها بدست هرودوت
- حاکمان سده ۵ (پیش از میلاد)
- شاهان ایران