آرش کمانگیر
آرش | |
---|---|
سر تندیس آرش کمانگیر در مجموعه کاخموزه سعدآباد
|
|
علت مرگ | بیجان شدن پس از پرتاب تیر |
محل زندگی | آمل |
ملیت | ایرانی |
نامهای دیگر | اِرِخْشَه اِرَش شیپاکتیر آرش شاتین |
پیشه | پهلوان |
شناختهشده برای | جان فشانی و فداکاری در راه وطن |
لقب | کمانگیر تیرانداز شیواتر |
دوره | منوچهر پیشدادی |
مخالفان | تورانیان |
آرش کمانگیر یا آرش تیرانداز[۱][۲] یا آرش شیواتیر[۱] (به اوستایی: اِرِخْشَه و به پهلوی اِرَش شیپاکتیر)[۱] نام یکی از اسطورههای کهن ایرانی و همچنین نام شخصیت اصلی این اسطورهاست. آرش، از سپاهیان منوچهر بود که پس از پایان جنگ ایران و توران به عنوان کماندار ایرانی برای بازشناختن مرز ایران و توران برگزیده شد و از بالای کوه «اییریو خشوتا» از چهارمین کشور روی زمین در زادگاه فریدون رفت و با تمام نیرو تیری را به سوی کوه «خوانونت» در خاور رها کرد.[۳]
محتویات
داستان آرش[ویرایش]
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به شیوهٔ ویکیپدیا برای ارجاع به منابع با ارایهٔ منابع معتبر این مقاله را بهبود بخشید. مطالب بیمنبع را میتوان به چالش کشید و حذف کرد. |
در زمان پادشاهی منوچهر پیشدادی، در جنگی با توران، افراسیاب سپاهیان ایران را در مازندران محاصره میکند. سرانجام منوچهر پیشنهاد سازش میدهد و تورانیان پیشنهاد آشتی را میپذیرند و برای پذیرش این پیشنهاد سازش و کوچکانگاری ایرانیان پیشنهاد میکنند که یکی از پهلوانان ایرانی بر فراز البرز تیری بیندازد و جای فروافتادن آن تیر، مرز ایران و توران شناخته شود.[نیازمند منبع]
در ایران کسی دلیری این کار را به خود نمیدهد. آرش که پیک لشکر ایران بود پیامی را به لشکر توران میبرد. پادشاه توران برای کوچک شماردن بیشتر ایرانیان خود آرش را برمیگزیند و آرش ناگزیر به پذیرش این کار میشود.[نیازمند منبع] از آن سو در لشکر ایران همه بر آرش خرده میگیرند که چرا این پیشنهاد را پذیرفتی و اینکه این کار مایه ننگ ایران خواهد شد.
آن گاه آرش بر فراز دماوند میرود و تیر را در چله کمان گذاشته و پرتاب میکند. آرش که همه هستی و توانش را برای پرتاب تیر گذاشته بود، پس از این تیراندازی از خستگی جان میدهد؛ پیکرش پارهپاره شده و در خاک ایران پخش میشود و روانش در تیر دمیده میشود. تیر از بامداد تا هنگام غروب خورشید پرواز کرده و در کنار رود جیحون یا آمودریا بر درخت گردویی فرود میآید، که آنجا مرز میان ایران و توران خوانده میشود. بر پایه برخی واگویهها اسفندارمذ تیر و کمانی که به آرش داده بودند و گفته بودند که این تیر بسیار دور خواهد رفت اما هر کس که تیری با آن بیندازد، جان خواهد داد. با این همه آرش آماده از خودگذشتگی بود و آن تیر و کمان را گرفت.[نیازمند منبع]
بسیاری آرش را از نمونههای بیهمتا در اسطورههای جهان دانستهاند[نیازمند منبع]؛ وی در ایران، نماد جانفشانی در راه میهن است.
آرش در منابع زردشتی[ویرایش]
تیشتر یشت، از یشتهای بزرگ اوستا کهنترین بنمایه و منبعی است که از آرش نام میبرد و از داستان تیراندازی او یاد میکند.[۴] داستان آرش شاید از داستانها و استورههای کهن هندوایرانی است که در فرهنگ ایرانی برجای ماندهاست.[۵]
آرش در شاهنامه[ویرایش]
واگویی داستان آرش کمانگیر در شاهنامه نیامده است اما شاهنامه از آرش کمانگیر نام برده است*[۱] و در شاهنامه از داستان آرش یاد شدهاست. برای نمونه در بخش پادشاهی شیرویه:
چو آرش که بردی به فرسنگ تیر | چو پیروزگر قارن شیرگیر | |
بزرگان که از تخم آرش بدند | سبکبار و جنگی و چابک بدند | |
که سامیش گرزست و تیر آرشی | ......... | |
دو فرزند او هم گرفتار شد | برو تخمهٔ آرشی خوار شد | |
جوان بیهنر سخت ناخوش بود | اگر چند فرزند آرش بود | |
من از تخمهٔ نامور آرشم | چو جنگ آورم آتش سرکشم |
اسطوره آرش کمانگیر از داستانهایی است که در اوستا آمده و در شاهنامه از آرش در چند شعر با سرفرازی نام برده شده اما داستان یا استوره آرش در شاهنامه گفته نشده است.[۶]
در کتابهای دیگر[ویرایش]
در کتابهای پهلوی و نیز در کتابهای تاریخ دوران اسلامی از آن یاد شدهاست. ابوریحان بیرونی، در کتاب خود به نام «آثارالباقیه» درباره «جشن تیرگان»، داستان آرش را بازگو میکند و ریشه این جشن را از روز حماسه آفرینی آرش میداند[۷] در اوستا آرش را اَرِخشه خواندهاند و معنایش را نیز کسانی معناهایی کردهاند[نیازمند منبع]: از آن دسته «تابان و درخشنده»، «دارنده ساعد نیرومند» و «خداوند تیر شتابان». برخی بر این باورند که آرش، فرمانروای پارتی گرگان بوده که به زور تیر و کمان دشمن را از مرز ایران دور کردهاست.[نیازمند منبع]
روستای فیال زادگاه آرش کمانگیر است.[۸] آرش کمانگیر قهرمان بزرگ ایرانی در روستای فیال بروجرد متولد شده است. در بالای این روستا خرابههایی وجود دارد که به شهر باستانی گوراب یا فیال اولیه مشهور میباشد و تاریخ نویسان این مکان را زادگاه آرش کمانگیر می دانند. تندیسی از آرش کمانگیر بر روی تپه چغای بروجرد در نزدیکی روستای فیال نصب شده است.[۹][۱۰] (در بالای روستای فیال خرابههایی وجود دارد که مربوط به شهر باستانی گوراب یا فیال اولیه میباشد که زاد گاه آرش کمان گیر میباشد. این منطقه در بین اهالی کنونی به شهر خرابه معروف است) نویسندهٔ کتاب آرش کمانگیر، آرش را بروگردی نوشته است. او نیز از اوستا نامهٔ زرتشت گرفته است و میگویند در آثار الباقه بیرونی نیز آرش را بروگردی نوشتهاند. محققان فرنگ ویس و رامین عاشق و معشوق افسانهای ایران باستان را از مردم شهر گوراب که در جنوب فیال ویروگرد میباشد دانستهاند. ویرو ازشاهزادگان اشکانی بوده که در حدود نهاوند حکومت داشته است و در بنای بروجرد سهیم بوده است و قصه ویس ورامین در روزگار اشکانیان اتفاق افتاده است.[۱۱] گودرز نیز در سال ۹۱ پ. م از فرمان مهرداد دوم سرپیچی میکند و خود را شاه ایران میخواند. جالب است که رامین بر پایهٔ «ویس و رامین» در مناطق غربی ایران قرار میگیرد و گودرز نیز در مناطق غربی ایران بودهاست.[۱۲] فیال در لغت به معنای سرزمینی است که برای نخستین بار در آن کشت شود. به دلیل همین نام، برخی معتقدند ممکن است نخستین بار سکونت در ناحیه بروجرد از این منطقه آغاز شده باشد.
آرش در فرهنگ فارسی عمید[ویرایش]
نام یکی از پهلوانان ایران در عهد منوچهر که تیرانداز ماهری بوده . بنابر داستانهای ایران در جنگ میان منوچهر و افراسیاب قرار شد تیری پرتاب کنند هرجا تیر فرود آید مرز ایران و توران شود آرش از آمل طبرستان تیری پرتاب کرد که در مرو فرود آمد.[۱۳]
آرش در فرهنگ دهخدا[ویرایش]
نام پهلوانی کماندار از لشکر منوچهر. منوچهر در پایان دوره فرمانروایی خویش از جنگ با فرمانروای توران، افراسیاب، ناگزیر شد. نخست چیرگی افراسیاب را بود و منوچهر به مازندران پناهید ولی سپس بر آن نهادند که دلاوری ایرانی تیری گشاد دهد و بدانجای که تیر فرود آید مرز ایران و توران باشد، آرش نام پهلوان ایرانی از قله دماوند تیری بیفکند که از بامداد تا نیمروز برفت و بکنار جیحون فرود آمد و جیحون حدّ شناخته شد. در اوستا بهترین تیرانداز را «اِرِخِ شَ» نامیده و گمان میرود که مراد همان آرش است. طبری این کماندار را «آرش شاتین» مینامد و نولدکه گمانه میزند این واژه دگردیسیده جمله اوستائی «خَشووی ایشو» باشد چه معنی آن «خداوند تیر شتابنده» است که ویژگی یا سرنام آرش بودهاست؛ و به گفتهای دیگر ایزد زمین (اسفندارمذ) تیر و کمانی به آرش داد و گفت این تیر دورپرتاب است و هر که آن را بیفکند درجای بمیرد؛ و آرش با این آگاهی تن به مرگ درداد و تیر اسفندارمذ را برای گسترش مرز ایران بدان گونه که گفتیم بیفکند و درجا بمرد. (از تاریخ ایران باستان حسن پیرنیا):[۱۴]
چون کار بقفل و بند تقدیر افتد | از جیب خرد کلید تدبیر افتد | |
آرش گهرم ولی چو برگردد بخت | در معرکه پیکان و پر از تیر افتد |
(خسروی)
از آن خوانند آرش را کمانگیر | که از آمل* بمرو انداخت یک تیر | |
ترا زیبد نه آرش را سواری | که صدفرسنگ بگذشتی ز ساری |
و افراسیاب تاختنها آورد و منوچهر چند بار زال را پذیره فرستاد تا ایشان را از جیحون زانسوتر کرده، پس یک راه افراسیاب با سپاهی بی اندازه بیامد و چند سال منوچهر را حصار داد اندر طبرستان و سام و زال غائب بودند و در آخرصلح افتاد به تیر انداختن آرش و از قلعه آمل با عقبه مزدوران برسید و آن مرز [ را ] توران خواندهاند. (مجمل التواریخ).[۱۴]
آرش در ادبیات معاصر[ویرایش]
- سروده سیاوش کسرایی با نام "آرش کمانگیر" که در کتاب فارسی پنجم دبستان پیش از انقلاب ایران نیز آورده شده بود.
- بهرام بیضایی نمایشنامهای به نام آرش با نام و دورنمایه داستان آرش دارد.
- توران شهریاری شاعر ایرانی نیز سرودهای به نام آرش و تیرگان دارد.
ارسلان پوریا، مهرداد اوستا و نادر ابراهیمی نیز آثاری با مضمون آرش در دهه چهل نوشتهاند.[۱۵]
نگارخانه[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
- ^ البته در منابع گوناگون جای پرتاب تیر فرق میکند. مثلاً در ویس و رامین، نامه پنجم، شهر ساری آمدهاست و از بیت دوم نیز همین معنی برداشت میشود.
- ^ جای فرود تیر نیز در منابع مختلف فرق میکند. اما همه آنها به یک محدودهٔ جغرافیایی یکسان اشاره دارند.
- ^ برخی نویسندگان به اشتباه پنداشتهاند که نام آرش در شاهنامه نیامده است؛ اگرچه داستان آرش کمانگیر در شاهنامه واگویی نشده است اما در شاهنامه از آرش کمانگیر و تیر آرش یاد شدهاست. (مانند بخش پادشاهی شیرویه: به مردی زچنگ زمانه نجست///چو آرش که بردی به فرسنگ تیر///چو پیروزگر قارن شیرگیر» و یا «بزرگان که از تخم آرش بدند - سبکبار و جنگی و چابک بدند».
پیوند به بیرون[ویرایش]
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ آرش کمانگیر موجود است. |
- شعر «آرش کمانگیر» خوانده شده توسط سیاوش کسرایی: «پرند.صدای خود شاعر» (۲۰ دقیقه—برای شنیدن بلندگوی صفحه را کلیک کنید)
- نقالی همراه با آهنگ از شعر آرش کمانگیر. آری آری زندگی زیبا است [۲]
منابع[ویرایش]
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ «آرش کمانگیر (ارخشه، آرش شیپاکتیر، آرش شیواتیر، آرش تیرانداز)». تارنمای فرهنگنامه ایران. بازبینیشده در ۱۴ بهمن ۱۳۹۲.
- ↑ کامبیز استادمهری. «اسطورهٔ آرش تیرانداز». برساد - تارنمای خبری تحلیلی زرتشتیان، ۱۰ تیر ۱۳۸۹. بازبینیشده در ۱۴ بهمن ۱۳۹۲.
- ↑ اوشیدری، دانشنامه مزدیسنا، ۴۷.
- ↑ تفضلی، احمد. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: سخن، 1376، ص 52
- ↑ تفضلی، احمد. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: سخن، 1376، ص 271
- ↑ «فردوسی» شاهنامه» پادشاهی اشکانیان». تارنمای گنجور. بازبینیشده در ۱۴ بهمن ۱۳۹۲.
- ↑ بیرونی، ابوریحان. آثارالباقیه عن القرون الخالیه. ترجمه اکبر داناسرشت. تهران: کتابخانه خیام، ١٣٢١، ص ۲۴۹
- ↑ http://www.takbook.com/wiki/فیال/
- ↑ http://www.negarkhaneh.ir/~mahnazphoto/PicDetail-39686/
- ↑ http://lorestan.isna.ir/Default.aspx?NSID=5&SSLID=46&NID=37533
- ↑ حزین بروجردی، حسین. تذکره حسین حزین یا دورنمایی از شهرستان بروجرد. مجمع متوسلین به آل محمد
- ↑ لغت نامه دهخدا:نوشته علی اکبر دهخدا - فرهنگ فارسی معین:نوشته دکتر معین و دکتر سید جعفر شهیدی بروجردی - دورنمایی از شهرستان بروجرد:نوشته حزین بروجردی - خلاصه ویس و رامین:نوشته اسماعیل حاکمی - ویس و رامین، نوشته فخرالدین اسعد گرگانی با مقدمه و تصحیح و تحشیهٔ محمد روشن با دو گفتار از صادق هدایت و مینورسکی - تاریخ مردم ایران: نوشته دکتر عبدالحسین زرین کوب بروجردی صفحه ۵۲۰ و ۵۲۷ - فرهنگ جغرافیایی ایران جلد ۶
- ↑ عمید، حسن. فرهنگ فارسی عمید. موسسه انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۲.
- ↑ ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ علی اکبر دهخدا. «آرش». تارنمای لغتنامه. بازبینیشده در 4 فوریه 2015.
- ↑ http://www.iranicaonline.org/articles/aras-avestan-erexsa
- پیرنیا، حسن، داستانهای ایران قدیم ۱۳۰۶
- اوشیدری، جهانگیر. دانشنامهٔ مزدیسنا: واژهنامهٔ توضیحی آیین زرتشت. چاپ سوم. تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۳. شابک ۹۶۴-۳۰۵-۳۰۷-۵.
|
|