طاهره قرةالعین
طاهره قرةالعین | |
---|---|
طرحی که به «چهره طاهره قُرةالعَین» معروف شده است (مورد تردید) |
|
نام اصلی | فاطمه امسلمه[۱] |
زمینهٔ کاری | شاعر و شهید آئین بابی[۱] |
زادروز | ۱۲۳۰ تا ۱۲۳۳ (قمری) قزوین[۱] |
پدر و مادر | آمنه خانم قزوینی, محمدصالح برغانی قزوینی |
مرگ | ۱۲۶۸ (قمری)(۳۵ سال) باغ ایلخانی، تهران |
ملیت | ایرانی[۱] |
محل زندگی | قزوین، تهران، کربلا، نور |
جایگاه خاکسپاری | روایتشده که جنازهاش را به چاهی در تهران انداختند.[۲] |
در زمان حکومت | محمدشاه، ناصرالدینشاه |
رویدادهای مهم | حمایت از بابیت، سخنرانی در دشت بدشت بدون حجاب (روبنده)، اعدام به روش خفگی |
نام(های) دیگر |
زکیه، امسلمه |
لقب | طاهره[۱]، زکیه[۱]، زرینتاج[۱] |
پیشه | شاعر، نویسنده |
سبک نوشتاری | شعر عرفانی |
تخلص | طاهره |
همسر(ها) | ملا محمد برغانی |
مدرک تحصیلی | اجتهاد |
شاگرد | سید کاظم رشتی |
اثرپذیرفته از | مولوی، سید علیمحمد باب |
فاطمه زرینتاج برغانی قزوینی ملقب به زَکیّه یا اُمّ سَلَمَه و مشهور به طاهره و قُرَّةُالعَین (زادهٔ ۱۲۳۰، ۱۲۳۱ یا ۱۲۳۳ قمری - درگذشتهٔ ۱۲۶۸ قمری) شاعر ایرانی، از اولین مریدان سید علیمحمد باب[۳] و از رهبران جنبش باب بودهاست.[۴]
پدر و مادرش هر دو مسلمان و مجتهد بودند. وی همانند یکی از عموهایش ابتدا به شیخیه گرایش پیدا کرد و برای مدتی رهبری بخشی از شیخیه در کربلا و عراق را به دست گرفت. با علنی شدن دعوت سید علیمحمد باب، طاهره به وی گروید و بدون آنکه موفق شود تا پایان عمر او را از نزدیک ببیند، در زمره نزدیکترین یاران او درآمد. او نخستین زن بابی بود که روبنده از صورت برگرفت و اعلام نمود که با آمدن آیین بیانی، احکام اسلام ملغی شدهاست.
او به اتّهام دست داشتن در قتل عموی بزرگش محمدتقی برغانی معروف به «شهید ثالث» بازداشت شد و سه سال بعد، مدتی پس از ترور نافرجام ناصرالدینشاه و همزمان با بسیاری از بابیان دیگر، در تهران به جرم فساد فیالارض اعدام شد. او اولین زنی بود که به این اتهام اعدام شد.
از طاهره اشعاری باقی ماندهاست که بر سر انتساب پارهای از این اشعار به وی اختلاف نظر وجود دارد. از سویی طاهره تفسیری انقلابی از بابیگری ارائه کرد که موجب جدایی در جامعه بابیها در ایران و عراق گردید ولی از سوی دیگر همین تفسیر باعث پیوند موعودگرایی با مفهوم باب شد. طاهره برترین شخصیت زن در آیین بیانی و سومین و شناختهشدهترین شخصیت زن در آئین بهایی است. یکی از مشهورترین کارهای او برداشتن روبنده در واقعه بدشت بود. برخی نویسندگان معاصر این عمل را در جهت آزادی زنان و عملی فمینیستی توصیف کردهاند. اما دیدگاه مقابلی، طاهره را فعال فمینیست ندانسته و کارهایی مانند برداشتن روبنده در واقعه بدشت را بیشتر نمادی از الغای شریعت اسلام و اعلام شریعتی نو به رهبری سید علیمحمد باب میداند.
محتویات
تولد و نامها[ویرایش]
نام کامل او فاطمه زرین تاج برغانی قزوینی است.[۵] به گفتهٔ افسانه نجمآبادی و ریچارد فولتز نام او فاطمهبیگم برغانی بودهاست.[۶][۷] عباس افندی گفتهاست که طاهره، در کودکی امسلمه نامیده شد، نامهای دیگر طاهره، قرهالعین، زرین تاج، زکیه، و هنده میباشد. مردم قزوین وی را با نام دختر آقا یاد میکردند.[۸][۹][۱۰] نام «فاطمه»، برای بسیاری از بابیها، مفهومی از بازگشت و رجعت دختر پیغمبر اسلام را القا مینمود.[۱۱] وی پس از آنکه با سیدکاظم رشتی مکاتبه و ارتباط برقرار کرد توسط او قرةالعین (مجازاَ به معنای نور چشم؛ مایۀ سرور، یا روشنی چشم) نامیده شد.[۱۲][۱۳][۱۴] مورخ عراقی علی الوردی در کتاب لمحات اجتماعیّه، موی طاهره را بور و زرین عنوان کرده و آن را دلیل بر لقب زرین تاج به وی دانسته است زیرا که او را صاحب تاج طلایی میداند.[۱۵]
درباره منشاء لقب «طاهره» اتفاق نظر وجود ندارد. شوقی افندی، عباس افندی، ملامحمد زرندی و مارتا روت به عنوان منابع بهایی گفتهاند[۱۶] که نام طاهره توسط حسینعلی نوری به او اطلاق شدهاست.[۱۷][۱۸] بلومفیلد و سوزان استایلزمنک یک نامه سید علیمحمد باب به وی را سرآغاز استفاده این لقب دانستهاند.[۱۹][۲۰]
ریچارد فولتز سال تولد طاهره را ۱۸۱۴ م (۱۲۳۰ یا ۱۲۳۱ ق) میداند.[۲۱] بهنوشته دنیس مکایون بیشتر منابع سال تولد طاهره را ۱۲۳۳ ق (۱۸۱۷ م) نوشتهاند اما او براساس مدارک ثبت شده در نزد خانواده و بازماندگان طاهره، تولد او را ۱۸۱۴م (۱۲۳۰ یا ۱۲۳۱ ق) میداند.[۲۲] سوزان استایلزمنک نیز تولد او را ۱۲۳۳ق (۱۸۱۷م) ذکر کردهاست.[۲۳] موژان مومن نیز گزارش میکند که اغلب منابع بهایی تاریخ تولد طاهره را ۱۲۳۳ق (۱۸۱۷م) ثبت کرده و علی الوردی تاریخ تولد وی را بر اساس مدارک موجود نزد بازماندگان وی، ۱۲۳۰ یا ۱۲۳۱ ق (۱۸۱۴ م) استخراج نمودهاست.[۲۴]
خانواده[ویرایش]
طاهره در یک خانوادهٔ روحانی شیعه در قزوین به دنیا آمد. مادرش آمنه خانم قزوینی، و پدرش ملا محمدصالح برغانی هر دو مجتهد بودند.[۲۵] علاوه بر این پدرش به واسطه تفسیر قرآن و تالیف بیش از سیصد کتاب دینی،[۲۶] شهرت و مرجعیتی در میان اهالی قزوین داشتهاست.[۲۷] خانواده مادری او پیرو شیخیه بودند. اما خانواده پدری او از اصولیان معتقد[۲۸] و ثروتمند بهشمار میآمدهاند.[۲۹] وی دستکم سه برادر به نامهای عبدالوهاب، محمدحسن و محمد[۳۰] و یک خواهر به نام مرضیه داشتهاست.[۳۱] موژان مومن او را بزرگترین دختر از میان هفت دختر و هشت پسر خانواده برغانی میداند.[۳۲]
او همچنین عروس عمویش محمدتقی برغانی ملقب به شهید ثالث بود. [۳۳] حاصل ازدواج او در چهارده سالگی[۳۴] یا سیزده سالگی با پسرعمویش ملا محمد برغانی،[۳۵] چهار[۳۶] یا سه فرزند به نامهای شیخ ابراهیم، شیخ اسماعیل و شیخ اسحاق و دختری به نام زینب یا سارا بود.[۳۷] در وجود فرزندی به نام شیخ اسحاق، میان منابع اختلاف وجود دارد.[۳۸] از میان فرزندان، هیچکدام از مادر خود در زمینه گرایش به شیخیه و سپس گرویدن به باب پیروی نکردند. [۳۹]
تکفیر شیخیه توسط پدرشوهر طاهره و اختلاف عقیده شوهرش با آنان، باعث شد تا طاهره و همسرش از یکدیگر جدا شوند. در این زمان طاهره به مدت سه سال به کربلا بازگشت ولی فرزندان وی نزد پدر خود باقی ماندند.[۴۰] به گفته عباس امانت، به نظر نمیرسد که زندگی آنان از آغاز، خالی از نزاعهای خانگی بوده باشد.[۴۱] به نوشته محمد حسینی در بازگشت طاهره از عراق به قزوین، همسر طاهره به وسیله عدهای از زنان برای وی پیغام فرستاد که به خانه او برگردد ولی طاهره در جواب همسرش میگوید: از قول من به آن نادان بیشعور بگویید، اگر در ادّعای قرابت و خویشاوندی بامن راه صداقت میپیمودی و علاقه قلبی واقعی داشتی در این مدّت که من در کربلا بودم لااقلّ بدیدن من میآمدی و در حین مسافرت از کربلا به ایران با من همراه میشدی. پیاده راه میپیمودی و با کمال صمیمیّت کجاوه مرا محافظت میکردی و تمام راه را بخدمت من میپرداختی.[۴۲]
تحصیلات و گرایش به شیخیه[ویرایش]
شخصیتهای اصلی | |
باب |
|
نوشتهها | |
کتاب بیان - قیوم الاسماء |
|
تاریخچه | |
احمد احسائی |
|
تقویم وایام محرمه | |
شاخههای | |
آیین بیانی |
طاهره در کودکی حافظ قرآن بود و به حل مسائل فقهی علاقه نشان میداد.[۴۳] او توانست تحصیلاتی عالی حوزوی نزد پدر و مادرش[۴۴] و همچنین سایر اعضا خانواده داشته باشد[۴۵] او ادبیات و شعر فارسی را نزد مادر خود و فقه، اصول، حدیث و تفسیر را نزد پدر، برادر(عبدالوهاب) و عمویش(شهید ثالث) فراگرفت. وی همچنین فلسفه، حکمت و عرفان را نزد دو تن از پسرعموهای پدرش آموخت. منابع اسلامی[کدام؟]، بلاغت و فصاحت کلام وی را تائید کردهاند.[۴۶]
دنیس مکایون در مقطعی از زمان او تصمیم گرفت تا با مراجع شیعه مکاتبه کند و از آنان اجازه اجتهاد بگیرد. از نوشتههای خود او چنین برمیآید که مجتهدان شیعه[کدام؟] در پاسخ و در عین حال که طاهره را دارای شرایط اجازه اجتهاد میدانستند. اعطای اجازه به یک زن را خلاف عرف میدانستند.[۴۷]
چه بطور مستقل و یا آنطور که گفتهشدهاست تحت تاثیر پسر داییاش ملاجواد ولیانی و یا عمویش ملامحمدعلی، طاهره به شیخیه گرایش پیدا کرد.[۴۸] پس از ازدواج، او مشتاقانه دروس شیخ احمد احسایی(موسس مکتب شیخیه که عموی کوچکترش ملامحمدعلی برغانی نیز به او گرایش داشت)[۴۹] را دنبال میکرد. شوهر و پدرشوهر طاهره بر سر مسایل اعتقادی با وی دشمنی داشتند.[۵۰] مبنای اعتقادی شیخیه چهار اصل توحید، نبوت، امامت و رکن چهارم بود. آنان معاد و عدل را در زمره اصول دین نمیشمردند و در عوض به رکن چهارم یا باب امام زمان اعتقاد داشتند.[۵۱]
اقامت در عراق[ویرایش]
طاهره اندکی پس از ازدواج و به همراه همسرش برای سیزده سال به کربلا و نجف رفت و تحصیلات در زمینه فقه، کلام و سایر علوم دینی را دنبال نمود.[۵۲] او موفق شد در کربلا در محضر سیدکاظم رشتی تدریس نموده و در سال ۱۸۴۱ به همراه همسر و خانودهاش به قزوین بازگردد.[۵۳] در طول این مدت، همسرش به تحصیل نزد ملامحمدباقر قزوینی از روحانیون اصولی میپرداخت و طاهره به شیخیه گرایش داشت.[۵۴] در بازگشت به قزوین این دو از یکدیگر جدا شده و پس از وقفهای سه ساله، در سال ۱۸۴۴ طاهره به همراه خواهر و شوهرخواهرش به کربلا بازگشتهاند.[۵۵]
در طول این سه سال، طاهره افکار جدید شیخی را بهصورت علنی تبلیغ میکرد. همین باعث شده بود تا همسر، عمو و پدرش او را به خاطر گرایشش به شیخیه سرزنش کرده و او را از مطالعه بیشتر افکار شیخی برحذر بدارند. به نظر میرسد او نیز ابتدا از حمایت عموی کوچکترش ملاعلی و بعدتر از حمایت شوهرخواهرش ملامحمدعلی قزوینی (که بعدها یکی از حروف حی شد) برخوردار بودهاست.[۵۶] طاهره بعد از شیخ احمد احسایی، با جانشین او سید کاظم رشتی، رهبر شیخیه مکاتبه داشت.[۵۷] در همین مکاتبات بود که به وسیله او به «قرهالعین» ملقب شد. سیدکاظم رشتی سخت تحت تاثیر استعداد این زن جوان قرار گرفت. از طرفی او خوشحال بود که در میان خانواده برغانی (که شیخیه را تکفیر کرده بودند) بهجز ملاعلی هواداری دیگر نیز یافتهاست.[۵۸]
در این میان طاهره تصمیم گرفت با خواهر و شوهرخواهرش دوباره به کربلا بازگردد. ملاصالح نتوانست او را از تصمیم خود بازگرداند. از سوی دیگر ملا صالح هرگز فتوای تکفیر شیخیه توسط برادرش را تأیید نکرده بود.[۵۹] بنابراین سفر دوم طاهره به کربلا در حدود سال ۱۸۴۳ انجام شد.[۶۰] ولی سیدکاظم رشتی حدودا ۱۰ روز پیش از رسیدن طاهره به کربلا درگذشته بود.[۶۱] طاهره با حمایت بیوه سید کاظم رشتی، اجازه یافت که به تدریس شاگردان سیدکاظم از پس پرده بپردازد.[۶۲]
گرویدن به باب[ویرایش]
منابع اولیه موجود، در مورد سالهای بعدی زندگی طاهره متناقض هستند. بیشتر منابع چنین مینویسند که طاهره زمانی که احتمالاً از طریق ملا علی بسطامی اخبار دعوت سیدعلی محمد باب را شنید، دوباره در در کربلا حاضر بود.[۶۳] اما طاهره در نامهاش به پسر داییاش ملا جواد ولیانی تأکید کردهاست که او زمانی که در قزوین بوده، در مورد ظهور باب شنیدهاست. به گفته دنیس مکایون طاهره احتمالاً اندکی پس از این و همزمان با آمدن ملا علی بسطامی به کربلا برگشتهاست.[۶۴] به نوشته محمد حسینی در منزل سید کاظم هرساله مراسم روضه خوانی به مناسبت محرم برپا میشده است. طاهره در زمان سکونتش در کربلا و پس از مرگ سید کاظم، در ماه محرمی، مراسم عزاداری حسین بن علی، امام سوم شیعیان، را تعطیل کردند زیرا که با شب تولد باب قرین شده بود و به جای آن مراسم حنا بندان راه انداخته، لباسهای رنگین پوشیدند.[۶۵]
به گفته ادوارد براون، طاهره در زمانی که در کربلا مشغول تدریس بود، عریضهای به شیعه کامل یا همان رکن چهارم ناشناس نوشت و آن را به ملاحسین بشرویه که از شاگردان برجستهٔ سیدکاظم رشتی بود، سپرد. وی همچنین از ملاحسین خواست تا هرگاه به «رکن چهارم» دست یافت، بدون تامل این عریضه را تقدیم او کند. شش ماه بعد از درگذشت سیدکاظم رشتی، ملاحسین بشرویه به شیراز رسید و سیدعلیمحمد شیرازی را شایستهٔ احراز مقام «شیعهٔ کامل» دید و نه تنها خود به جرگهٔ مریدان او درآمد، بلکه با ارائه نامهٔ از پیش نوشته شدهٔ قرهالعین، او را نیز در زمرهٔ حروف حی یا هجده نفر اولی که سیدعلی محمد را «باب» ارتباط با امام غایب میشناختند، محسوب کرد.[۶۶][۶۷][۶۸] او همچنین نخستین زنی بود که به آئین جدید گروید.[۶۹] بهائیان معتقدند که او از طریق رؤیای صادقه به سید علیمحمد باب ایمان آورده است. در این راستا، ملا علی بسطامی در عراق به دیدار طاهره میرود. او تفسیر سوره یوسف یا قیوم الاسماء را به طاهره میدهد. طاهره یکی از جملاتی که در خواب دیده بود را در آن کتاب میبیند و لذا به باب ایمان میآورد. از میان ۱۸ حروف حی که به عنوان ۱۸ مؤمن اولیه به باب بودند، ۱۷ نفر آنها از طریق خواب به باب ایمان آوردند.[۷۰] به هرحال، طاهره هیچگاه تا پایان عمر، علیمحمد باب را از نزدیک ندید.[۷۱]
در مقابل دیدگاه اکثریت در مورد گرویدن طاهره به آئین باب، دیدگاه اقلیتی وجود دارد که ضمن تائید گرایش قرةالعین به شیخیه، بابی بودن او را مردود میدانند. جمعی از اعضای خانواده و بازماندگان وی و همچنین چندتن از شخصیتهای دینی بر این نظرند که مورخان مستقل آن دوره به واسطه جّو مذهبی و سیاسی حاکم بر محیط، سکوت اختیار کردند و مورخان نزدیک به حکومت قاجاریه، دیدگاههای رسمی حکومت را به عنوان واقعیت منعکس کردند.[۷۲] زینب، تنها دختر طاهره که در تمام سفرها وی را همراهی کرد و در دوران حبس او در تهران تا زمان اعدام با وی در ارتباط بود، بر درگذشت مادرش به مذهب شیعه تاکید کردهاست. همچنین شیخ ابراهیم، پسر بزرگ وی نیز او را مسلمان دانسته و به عبادات اسلامی او در زندان خانگی پیش از اعدام استناد نمودهاست.[۷۳]
حضور در کاظمین، کربلا و بغداد[ویرایش]
به گفته افسانه نجمآبادی او به تدریج رهبر شیخیه اقلیت شد که سرانجام به جنبش سید علیمحمد باب پیوستند.[۷۴] لاوسون نیز بر رهبری او بر شیخیه در عتبات تاکید کردهاست.[۷۵] اکثریت شیخیه پیرو محمدکریمخان کرمانی شدند و از پیروی سید علیمحمد باب خودداری کردند. [۷۶] در کربلا طاهره بهعنوان نماینده رسمی بابیان درآمد و خود باب در بیش از یک نامه این نقش طاهره را تایید کرد. بهگفته دنیس مکایون عملکرد طاهره در این نقش باعث برانگیختن سوظنها و دشمنیهایی علیه بابیان شد. همچنین در دوران فعالیت طاهره در کربلا انشقاق و جدایی بین پیروان باب در کربلا پیش آمد. از مهمترین آنها انشقاقی بود که بین طاهره و طرفدارانش از یک طرف و ملااحمد معلم حصاری و پیروانش از سوی دیگر بهوجود آمد. ملااحمد دلیل مخالفتش را با طاهره، بدعتهای نادرستی عنوان میکرد که بهگفته او توسط طاهره در تعالیم باب بوجود آمدهاست.[۷۷]
کتاب لمحات اجتماعیه مینویسد با بازگشت طاهره از کاظمین (که مدت ۶ ماهی در آنجا به سربرد) به کربلا در سال ۱۸۴۷ میلادی، وی دیگر طریق تقیه را کنار نهاد و به تبلیغ آشکار پرداخت. در این میان شکافی بین بابیان ایجاد شد. عدهای طرفداران طاهره بودند که به قرتیه شهرت یافتند. در میان قرتیه ملاّ باقر تبریزی یکی از حرف حی دیده میشد.[۷۸] گروه دیگر با شیوه طاهره در ابلاغ جهری آئین باب موافقت نداشتند. این گروه به طرفداری از ملاّ احمد خراسانی (حصاری) که سرپرست خانه جناب سیّد کاظم رشتی بود پرداختند.[۷۹] نظر الوردی مبنی بر دوگروه شدن بابیان مستند به دو مدرک است. اول کتاب عقاید الشیخیه که ملا احمد حصاری مؤلف آن است و در آن از طاهره انتقاد کرده است و او را به جای بنت صالح، بنت طالح خوانده است. مدرک بعدی رساله شیخ سلطان کربلایی است. این رساله در جلد سوم کتاب ظهور الحق آمده است.[۸۰] شیخ سلطان در این رساله از طاهره دفاع کرده است و با ملا احمد مخالفت نموده است.[۸۱]
طاهره در منزل رشتی برای سه گروه، جلسات درس جداگانه تشکیل میداد. جلساتی که بر روی هر علاقهمندی باز بود. کلاسهای که مخصوص مردان بابی بود و همچنین کلاسی که مخصوص زنان بابی بود. علاوه بر اینها، طاهره جلساتی داشت که به خواص او تعلق داشت و در آنها تعالیم خاص شیخیه و بابیه را مطرح میکرد.[۸۲] او در کربلا محبوبیت زیادی در میان شاگردان خود بهدست آورد.[۸۳] طاهره همچنین به ترجمه کتاب قیومالاسماء باب پرداخت و هر روز آن کتاب را در مدرس خویش تفسیر و تدریس میکرد.[۸۴] این کتاب و دیگر کتب بابی خالی از خشونت نیست. به گفته محمدحسینی، وی در بدشت فعالیت مسلحانه را بر اساس تعالیم کتاب قیومالاسماء مجاز اعلام کرد.[۸۵]
در سال ۱۸۴۶ طاهره برای مدت ۶ ماه به کاظمین رفت و در آنجا به تدریس پرداخت. موژان مومن گزارش میکند که او در این شهر به فتوای خود که بر اثر اجازه علیمحمد باب بود، گاهی در گرما روبنده از صورت بر میگرفتهاست.[۸۶] در سایر مواقع تدریس او به مردان از پس پرده انجام میشد.[۸۷]
با بازگشت طاهره به کربلا، شایعه بابی شدن وی نیز به گوش روحانیون شیعه رسید. علمای کربلا خواهان اخراج طاهره از شهر بودند. او در ماه محرم خشم علما را با پوشیدن تعمدی لباسهای شاد و ظاهر شدن بینقاب به بهانه جشن تولد باب بر انگیخت.[۸۸] بنابراین گروهی به تحریک روحانیون کربلا به محل سکونت وی حمله کردند. حکومت عثمانی ناچار به مداخله شد و ابتدا وی را در کربلا در حبس خانگی نگه داشت. سپس وی را به بغداد اعزام نمود[۸۹] طاهره سرانجام در اوایل سال ۱۸۴۷ میلادی در خانه شهابالدین آلوسی، مفتی اهل سنت بغداد در حبس خانگی قرار گرفت.[۹۰][۹۱]
اخراج از عثمانی و بازگشت به ایران[ویرایش]
در همین زمان فعالیتهای طاهره باعث آزردگی خانواده او در قزوین شده بود. همچنین کارهایی مانند کشف حجاب طاهره باعث رواج شایعاتی در مورد بیاخلاقیهای طاهره شده بود. در چنین موقعیتی پدر طاهره از طریق خویشاوندی در عراق، والی عراق را ترغیب نمود که طاهره را به ایران برگرداند.[۹۲]
مدتی بعد و در سال ۱۸۴۷ میلادی، طاهره به دستور حاکم عثمانی عراق از عراق اخراج شد.[۹۳] او قصد داشت مستقیم به تهران و نزد شاه[کدام؟] برود و بخت خود را برای دعوت او به آئین خود آزمایش کند. ولی پدرش متوجه شد و کسانی را به استقبال او فرستاد تا از میانه راه او را به قزوین باز گردانند.[۹۴]
سفر طاهره از عراق تا قزوین حواشی زیادی داشت. او به هر آبادیای میرسید شروع به تبلیغ آئین باب میکرد. در کرند غرب حدود ۱۲۰۰ نفر به او پیوستند. در کرمانشاه، همسر حاکم این شهر پیرو او شد.[۹۵] او برای مدت ۴۰ روز، با روحانیون این شهر مناظره کرد. در شهر صحنه اهل حق استقبال زیادی از او کردند.[۹۶] در همدان طاهره موفق شد ملاقاتهایی را با برخی روحانیون و زنان شاخص شهر ترتیب دهد. بسیاری از گروندگان به آئین جدید در طول این سفر، از خاندان سلطنتی بودند.[۹۷] در همدان مدتی در خانه پزشکی یهودی بنام عازار ساکن شد اما از ترس برنینگیختن شورشهای ضد یهودی بهخاطر پناه دادن یک خانواده یهودی به یک زن شورشی مسلمان، طاهره مجبور به ترک آن خانه شد.[۹۸]
بازگشت به قزوین[ویرایش]
سرانجام طاهره پس از سه سال به قزوین بازگشت.[۹۹] در قزوین پدر طاهره تلاش کرد تا وی را از آئین باب منصرف کرده و به خانه شوهر سابقش بازگرداند. این تلاش ناموفق بود.[۱۰۰] همچنین با بازگشت طاهره به قزوین، ملا محمد همسر طاهره نیز برای برگرداندن طاهره به زندگی مشترکش تلاش کرد. محمدحسینی به نقل از زرندی مینویسد، ملا محمد به وسیله چندی از زنان پیغامی به همسرش فرستاد و درخواست کرد که به خانه او برگردد. طاهره در جواب همسرش میگوید: «از قول من به آن نادان بیشعور بگویید، اگر در ادّعای قرابت و خویشاوندی بامن راه صداقت میپیمودی و علاقه قلبی واقعی داشتی در این مدّت که من در کربلا بودم لااقلّ بدیدن من میآمدی و در حین مسافرت از کربلا به ایران با من همراه میشدی. پیاده راه میپیمودی و با کمال صمیمیّت کجاوه مرا محافظت میکردی و تمام راه را بخدمت من میپرداختی. آن وقت چون صمیمیّت تورا مشاهده مینمودم از خواب غفلت بیدارت میساختم و حقیقت امرالهی را برای تو شرح میدادم. حال که چنین نکردی و مدّت سه سال میگذرد که از هم جدا هستیم بهتر آنست که این مفارقت ابدی باشد. یعنی نه در این دنیا و نه در جهان دیگری برای ما ملاقات و اجتماع میسّر نشود. آری جدائی ما ابدی و مفارقت ما دائمی است. من از تو چشم پوشیدم و دیگر مورد اعتناء نخواهی بود.»[۱۰۱] ولی دامنه اختلافات خانوادگی در میان خانواده برغانی به طاهره و شوهرش خاتمه نیافت. اختلاف میان ملاعلی (عموی کوچکتر طاهره که بابی شده بود) با برادران بزرگترش شدت یافته بود. شوهرخواهر طاهره و برادرش (که به تازگی او هم بابی شده بود) در سوی دیگر اختلافات بودند.[۱۰۲]
از طرفی با ورود طاهره به قزوین، درگیریهای عمومی نیز در این شهر فزونی یافت. اصولیها و در راس آنان خانواده پدری طاهره از تریبون منابر به تبلیغ وسیع علیه بابیها پرداختند و مردم را از معامله با آنان منع کردند. این احکام به تدریج منجر به درگیریهایی در بازار قزوین شد.[۱۰۳] به تعبیر امانت جنگ حیدری و نعمتی در شهر قزوین حاکم شد.[۱۰۴]
ترور محمدتقی برغانی[ویرایش]
اندکی بعد محمدتقی برغانی پدرشوهر سابق طاهره که رهبر مذهبی شهر شمرده میشد، در مسجد و هنگام عبادت مورد حمله قرار گرفت و کشته شد. با آنکه قاتل که یک فرد بابی بود و از شیراز به قزوین آمده بود، دستگیر و زندانی شد و پیش از قصاص به جرم خود اعتراف کرد، ولی در قزوین شایع شد که طاهره در ترور عمویش دست داشته است. همسر سابق طاهره، ملا محمد تقی وی را متهم به صدور فرمان قتل کرد.[۱۰۶][۱۰۷] در نتیجه حاکم قزوین او را زندانی کرد، ولی طاهره موفق شد با کمک زنان بابی دیگر، از زندان بگریزد و به تهران برود.[۱۰۸] اندکی بعد، طاهره در بدشت فعالیت مسلحانه را نیز مجاز اعلام کرد.[۱۰۹] طاهره با مطالعه کتاب قیوم الاسماء که ملا علی بسطامی در کربلا به او تقدیم کرده بود به باب گروید. در تعالیم کتاب قیوم الاسماء مطالب متنوعی از مدل برخورد خشونت آمیز و جنگ با غیر مؤمنین به باب آمده است.[۱۱۰] طبق گفته محمد حسینی در کتاب حضرت طاهره، وی در سفرهایش از عراق به ایران، در هر جایی به تبلیغ و تدریس کتاب قیوم الاسماء پرداخت.[۱۱۱] با این حال، صبیر آفاقی دست داشتن او در هر گونه عمل خشونتآمیز علیه اعضای خانوادهٔ خود را نامحتمل دانسته است.[۱۱۲] عباس امانت نیز با قاطعیت هرگونه نقش یا اطلاع طاهره را در این ترور رد میکند،[۱۱۳] ولی حمید دباشی نتیجهگیری امانت را «شتابزده» ارزیابی میکند. وی در ادامه میافزاید: «قرهالعین میتوانسته، به دلایلی کاملاً قابل توجیه برای هدف انقلابیاش، دستور ترور ملاتقی را، که مزاحمترین دشمن شیخیه و بابیه در قزوین بود، داده بوده باشد؛ ولی همانند هر ارتباط پنهانی دیگری در یک ترور سیاسی، هیچ راهی برای اطمینان له یا علیه آن وجود ندارد.»[۱۱۴]
گردهمایی بدشت[ویرایش]
در نوشتههای اولیه باب، بر ضرورت پیروی پیروان او از دستورهای دین اسلام -حتّی در مستحبات و نوافل- تأکید شده بود و شواهدی وجود دارد که بابی ها، به همان اندازه که بعد تر مشهور به ردّ دین اسلام شدند، در این دوره معروف به پایبندی کامل به سنّت های اسلامی بودند. با این حال عناصری در ادعای باب - به عنوان مدعی مأمور رسمی خدا- وجود داشت که این موضع محافظه کارانه باب را تهدید میکرد. به نظر میرسد طاهره پیش از حتّی خود باب به مفهوم قدرت بالا دستی باب در امور مذهبی دست یافته بود و آن را با ایده هایی که از شیخیه نشأت گرفته بودند پیوند داد. قرةالعین، شاید نیروی محرکه رویدادهای بدشت در سال ۱۸۴۸ میلادی بود.[۱۱۵]
به گفته ریچارد فولتز، این طاهره بود که در تهران به فکر تشکیل جلسهای با حضور همه بابیهای سرشناس افتاد. برجستگان بابی دعوت او را پذیرفتند و در ربیعالثانی سال ۱۲۶۴ هجری قمری و همزمان با محاکمه سیدعلیمحمد باب در آذربایجان، این اجتماع در روستای بَدَشت از توابع شاهرود[۱۱۶][۱۱۷] که روستایی در تقاطع راه تهران-مشهد و راه مازندران-هزارجریب-شاهرود بود تشکیل شد. [۱۱۸]
درباره وقایعی که در بدشت رخ داد، منابع مختلف نظرات گوناگونی ابراز کردهاند. بر روی بسیاری از جزئیات رویدادها اختلاف نظر وجود دارد. نگار متحده مدت کنفرانس را سه هفته ذکر کردهاست. [۱۱۹] ولی هدی محمودی مدت کنفرانس را ده روز میداند.[۱۲۰]
در باره اهداف تجمع بابیان در بدشت، افسانه نجمآبادی مینویسد بهدنبال شدت گرفتن سرکوب بابیان، رهبران بابی در بدشت جمع شدند تا در مورد سمت و سوی آینده آئین جدید تصمیم بگیرند.[۱۲۱]از دیدگاه خوان کول، هدف از گردهمآیی بدشت آزادسازی سیدعلیمحمد باب بود که در آن زمان در قلعه ماکو در زندان بود.[۱۲۲] ماریون وودمن هدف کنفرانس را اعلام جدایی و استقلال کامل آئین باب از اسلام دانستهاست.[۱۲۳] به گفته منگول بیات اینکه سران بابی در بدشت به دنبال یک قیام مسلحانه بودند مطلقاً غیر قابل تردید است.[۱۲۴]
در بدشت اختلاف از یک سو بین طاهره که خواستار جدایی کامل آئین باب از اسلام و اقدام نظامی برای دفاع از جامعه بابی بود و محمدعلی بارفروشی از سوی دیگر که محافظه کارتر بود و در ابتدا خواستار آن بود که این آئین در قالب جنبشی با هدف نوزایی اسلام باقی بماند شدت گرفت.[۱۲۵]
طاهره در اجتماع بدشت سخنرانی نمود و با حاضر شدن بدون نقاب روبنده حاضران را شوکه کرد. او همچنین جدائی دین بابی از دین اسلام و نسخ احکام و سنن قدیم را اعلام نمود.[۱۲۶] این اتفاق باعث افزایش نگرانیهای دولتیان و علما در آن زمان شد.[۱۲۷] به گفته امانت، بیشتر منابع تاکید دارند که طاهره پیش از واقعه بدشت هیچگاه بدون روبنده در میان عموم حاضر نشدهاست.[۱۲۸]
حضور طاهره بدون روبنده در جمع مردان،[۱۲۹] موجب اختلاف میان بابیان شد.[۱۳۰] ادوارد براون گزارش میکند که گروهی از بابیان به آنچه میدیدند باور نداشتند و گمان میکردند که حجاب قرهالعین فقط کمی «لغزیده» است. [۱۳۱] گروهی از بابیان به تردید افتاده و به رهبری محمدعلی بارفروشی با وی مخالفت کردند. سرانجام طاهره موفق شد در یک مباحثه محمدعلی بارفروشی را متقاعد کند که احکام شریعت اسلام ملغی شدهاست.[۱۳۲] بهائیان مباحثات بین محمدعلی بارفروشی و طاهره را هماهنگ شده و قهر آنان را ظاهری میدانند[۱۳۳]
طاهره به همین مناسبت شعری نیز سرود و ملغی شدن احکام اسلامی را چنین تشریح کرد:[۱۳۴]
ای عاشقان ای عاشقان شد آشکارا وجه حق | رفع حجب گردید هان از قدرت ربالخلق | |
آمد زمان راستی کژی شد اندر کاستی | آن شد که آن میخواستی از عدل و قانون و نسق |
نتایج گردهمایی بدشت[ویرایش]
به دنبال این موضعگیری و توافق میان رهبران، برخی شرکتکنندگان دست به اقدامات افراطی زدند[۱۳۵] و گروهی نیز از آئین بابی دست کشیدند. [۱۳۶] به گفته احمد کسروی، خواهر عبدالبهاء بعدها در این باره در نامه خود به بهائیان تهران چنین نوشت: «قره العین یک دفعه بیحکمتی کرد و هنوز از کله مردم نمیتوانیم به در آوریم»[۱۳۷] اما بهائیان از واقعه بدشت به کشف حجاب، رفع حجاب و «قیام طاهره» تعبیر میکنند[۱۳۸] و اگرچه آن را «غیر متعارف» میدانند، ولی آن را دارای پیام «مبارزه علیه تحقیر و تبعیض جنسی و همچنین سنن و قیود موجود آنزمان علیه زنان، و تاکید بر بهبود وضع زنان و تحقق برابری حقوق زنان و مردان» میدانند.[۱۳۹] این در حالی است که بابیان گفتهاند طاهره هرگز کشف حجاب کامل نکردهاست.[۱۴۰] نصرتالله محمدحسینی بهنقل از ادوارد براون و یحیی ازل گفتهاست که «طاهره هرگز کشف حجاب کامل نکرده و گاه که هنگام ادای سخن حجابش را به کنار میزده پس از لحظاتی مجدداً صورت خود را میپوشیدهاست».[۱۴۱] نگار متحده بیحجابی طاهره را با زینب خواهر حسین بن علی در واقعه کربلا مقایسه کردهاست.[۱۴۲] بیتالعدل بهائیان در پیام ۲۰ ژوئن ۲۰۰۸ مینویسد:«طاهره، آن شیرزن بیمثیل تاریخ ایران، در سال ۱۲۲۷ شمسی، زمانی که فعّالیّتهای مربوط به بهبود اوضاع اجتماعی زنان در بعضی از نقاط عالم تازه در حال نضج گرفتن بود، شجاعانه به دفاع از آزادی زنان قیام نمود.»[۱۴۳]
عزیه نوری، خواهر بهاالله، در کتاب تنبیهالنائمین گفتهاست: «(حسینعلی نوری) در قضیه بدشت با جمعی اصحاب در خدمت جناب طاهره بوده و لقب «بهاء» از آن مطهرهٔ معظمه شنوده و باین لقب ممتاز و بین اقران مفتخر و سرافراز گردیدند»[۱۴۴]
پس از پایان گردهمایی بدشت و بهدنبال اظهارات جسورانه طاهره و محمدعلی بارفروشی (قدوس) در مورد کنار گذاشتن اسلام، کاروان بابیان شرکت کننده در بدشت مورد حمله اهالی روستای نیالا از توابع هزار جریب قرار گرفت. پس از حمله هرکدام از بابیان به سمتی پراکنده شدند. طاهره به همراه برادران نوری (صبح ازل و بهاالله) از طریق آمل به سمت نور، زادگاه این دو برادر رهسپار شدند. [۱۴۵]
ضدیت با عقاید بابی نزد برخی از روستاییان میانه راه را دلیل حمله به حمله روستاییان به کاروان میدانند.[۱۴۶][۱۴۷] هر چند در متونی مانند ناسخ التواریخ (نوشته لسان الملک) آمده است خشم اوباش علیه گروه بابی زمانی به اوج رسید که مشاهده کردند طاهره و محمدعلی بارفروشی هر دو با هم به یک مهمانسرا و یک حمام عمومی رفتند.[۱۴۸] منگول بیات مینویسد گرچه برخی نویسندگان منابع اولیه به وجود شیطنتهایی از جانب بعضی پیروان بیمسئولیت این آئین اشاره کردهاند، گزارشهای اشتراک زنان و اتهامات غیر اخلاقی نسبت به بابیان به شکل بیش از اندازهای مبالغه آمیز هستند.[۱۴۹]
دستگیری و کشته شدن[ویرایش]
ماجرای بدشت همچنین باعث شد که بابیها با ماموران حکومتی درگیر شوند.[۱۵۰] طاهره برای مدت نزدیک به یک سال روستا به روستا زندگی مخفیانهای داشت.[۱۵۱] وی زمانی که از نور قصد رفتن به جنگ قلعه طبرسی و پیوستن به سایر بابیها را داشت، با اتهام قدیمی صدور دستور کشتن عمویش دستگیر و به تهران اعزام شد.[۱۵۲]
برای مدت حدود سهسال، طاهره در بالاخانه محمد خان کلانتر، رئیس پلیس تهران[۱۵۳] در حبس خانگی بود. بر شهرت او افزوده میشد و زنان برجسته تهران نیز به دیدن او میرفتند.[۱۵۴] فرزانه میلانی استاد ادبیات فارسی و مطالعات زنان در دانشگاه ویرجینیا[۱۵۵] گفتهاست: «طاهره در آخرین سالهای عمر، دیگر نظریات مغایر با عقیدهٔ خویش را برنمیتافت. آرزوی او برای برقراری دیالوگ، برای درافتادن با اعتقادات مستقر زمان از راه گفتگو و تبادل نظر غیر قابل تحقق مینمود.»[۱۵۶]
در طول این سالها، باب اعدام شده بود و عدهای از هواداران او به قصد انتقام، به ناصرالدین شاه در نیاوران و در روز ۲۸ شوال ۱۲۶۸ هجری قمری تیراندازی کردند.[۱۵۷] این ترور نافرجام ماند. شاه نیز در عوض دستور کشتار بابیها را صادر کرد.[۱۵۸] گفته میشود که سالها بعد از جدایی طاهره از همسرش و پیش از اعدام وی در تهران،[۱۵۹] ناصرالدینشاه خواستگاری نافرجامی از او کردهاست.[۱۶۰] طاهره در پاسخ به این خواستگاری بیت زیر را برای شاه فرستادهاست.[۱۶۱][۱۶۲]
تو و ملک وجاه سکندری، من و رسم و راه قلندری | اگر آن نکوست تو در خوری، اگر این بد است مرا سزا |
نورالدین مدرسی چهاردهی، از منابع ازلی اصل دیدار شاه با طاهره را رد کرده و گزارش کردهاست که:«طاهره در زمان زندانی بودن خود تقاضای ملاقات با ناصرالدین شاه نمود و شاه مایل به ازدواج با او بود. درباریان، از ملاقات طاهره بیمناک شده وهم داشتند که شاه تحت سیطرهٔ طاهره قرار گیرد و زیبایی او موجب شود که شاه مفتونش گردد، لذا مرگ او را جلو آوردند.» همچنین شیخ حسین لنکرانی به عنوان یک منبع مسلمان گفتهاست که: «خدمت بزرگ دیگری که امیرکبیر به اسلام و ایران کرد، تسریع در اعدام قرهالعین، و از بین بردن زمینهٔ دیدار آن زن فتّانه با ناصرالدین شاه جوان بود که زمام نفس خویش را در دست نداشت و ممکن بود دلباختهٔ ناز و غمزهٔ او شده و این امر (همراه با وسوسهدوانیهای دول اجنبی ذینفع در ماجرا) کار پایان دادن به غائلهٔ ایرانسوز بابیان را دچار مشکل سازد.»[۱۶۳]
سرانجام در سال ۱۸۵۲ میلادی[۱۶۴] با حکم دو مجتهد ارشد، طاهره که حدوداً ۳۵ سال داشت نیز محکوم به اعدام شد. هر چند رهبران مرد بابی در ملا عام کشته شدند، طاهره را در خفا به باغ ایلخانی بردند، خفه کردند[۱۶۵] و جسدش را در چاه انداختند.[۱۶۶] به نوشته افسانه نجمآبادی، در سیستم قضایی ناصرالدین شاه، طاهره ابتدا به حبس ابد و سپس در دادگاه تجدید نظر به اعدام محکوم شد. طاهره همچنین اولین زنی در ایران بودهاست که به اتهام مفسد فیالارض اعدام شد.[۱۶۷]
تاثیر طاهره بر فعالان حقوق زنان[ویرایش]
منابع بهایی آخرین کلام طاهره را پیش از اعدام چنین ثبت نمودهاند.[۱۶۸] (اروند شرما این نقل قول را احتمالاً جعلی میداند):[۱۶۹]
میتوانید به زودی، هر گاه که اراده کردید، مرا به قتل برسانید. اما جلوی آزادی زنان را نمیتوانید بگیرید.
برخی از فعالان حقوق زنان، طاهره را الگوی مبارزات زنان دانستهاند. برای نمونه ماریان هانیش [یادداشت ۱]، مادر رئیسجمهور اتریش و بنیانگذار جنبش نوین زنان در سال ۱۹۲۵ گفت که در فعالیتهای خود از زندگی طاهره الهام گرفتهاست.[۱۷۰] به گفته کاوه لوئیس همت او از اولین قهرمانان جنبش برابری زن و مرد در ایران بودهاست.[۱۷۱]
با اینحال ریچارد فولتس، لوئیس بِک و گیتی نشاط با رد دیدگاه آن دسته از نویسندگان معاصر که کشف حجاب طاهره را فمنیستی تعبیر میکنند، این کار طاهره را بیشتر سمبل لغو شریعت اسلامی و گرویدن به آئین جدید میدانند.[۱۷۲][۱۷۳] به گفته ویلسون، فشار مذهب جدید به اندازه کافی قوی نبودهاست که باعث آزادی زنان گردد و زنان بهائی پس از طاهره همچنان حجاب بر سر میگذاشتند.[۱۷۴]
در بررسی مذهب پیشگامان جنبش حقوق زنان در ایران میبینیم که مذهب یک یا دو نفر از آنان بابی است. البته مسئله مذهب برای بابیان که تحت آزار و اذیت قرار داشتند مسئلهای حساس بود و بسیاری مذهب خود را پنهان میکردند. همچنین با اینکه فقط یک یا دو نفر از فعالان پیشگام از خانوادهای بابی بودند، اما اکثر خانواده پشتیبان آزادی زنان بودند. در نتیجهٔ همهٔ این عوامل، تعیین اینکه چه کسی واقعاً بابی بود و چه کسی نبود تقریباً ناممکن شود.[۱۷۵]
برای مثال، صدیقه دولت آبادی سردبیر نشریه زبان زنان احتمالاً بابی بوده است. هرچند که در خاطرات وی میخوانیم در سال ۱۳۰۰ که مامور گمرک از دیدن سفر یک زن ایرانی تنها به اروپا تعجب کرده بود، فکر میکرد او غیرمسلمان است اما صدیقه دولت آبادی تاکید کرده که مسلمان است. الیز ساناساریان این پرسشها را مطرح میکند که آیا او واقعاً در آن زمان مسلمان بوده و بعداً بابی شده است؟ آیا خواهر و برادرش، پری و یحیی دولتآبادی که آنها هم از جنبش حقوق زنان حمایت میکنند، نیز بابی بودهاند؟[۱۷۶]
امروزه در آمریکا یک سازمان حقوق بشری با عنوان طاهره به فعالیتهای حقوق بشری زنان و دختران میپردازد.[۱۷۷][۱۷۸]
طاهره در آثار هنری[ویرایش]
طاهره موضوع چند نمایش و فیلم بودهاست. سارا برنادت(۱۸۴۴-۱۹۲۳) بازیگر فرانسوی در نمایشنامهای در نقش طاهره در سن پطرزبورگ بازی کردهاست. در دهه نود یک فیلم درام تلویزیونی در مورد طاهره در لس آنجلس ساخته شد و در شیکاگو یک سری نمایشنامه به کارگردانی عزت گوشهگیر بر روی صحنه رفت.[۱۷۹] در سال ۲۰۱۱ نیلوفر بیضایی نمایشی را به روی صحنه برد که به اندیشههای طاهره و شرایطی که باعث پیوستن او به بابیان و ترک خانه و کاشانه شد میپرداخت.[۱۸۰]
شعر و ادب[ویرایش]
طاهره قرةالعین طبع شعر و نویسندگی داشت. آثار قلمی متعددی به صورت شعر و نامه از وی بهجا ماندهاست. بخشی از مقالات و نامههایش در بخش سوم کتاب ظهور الحق (تهران، ۱۳۲۲ ق) و بخشی دیگر در کتاب الکواکب الدریه فی مآثر البهائیه در مصر به چاپ رسیدهاست.[۱۸۱] از او اشعاری با موضوعات عرفانی و فلسفی باقی ماندهاست. اشعار او رویکرد شدید مذهبی او را نشانمیدهد. بهعلاوه او هزلی در مورد رد کردن خواستگاری ناصرالدین شاه دارد.[۱۸۲]
به دلیل کشتار عمومی بابیها، بسیاری از اسناد مکتوب بابیها از میان رفتهاند. به همین دلیل اشعاری که از طاهره باقیماندهاست، بیشتر به صورت سینه به سینه و از حفظ نقل شدهاند.[۱۸۳] مجموع اشعار باقیمانده از طاهره به کمتر از ۶۰ شعر کوتاه و متوسط میرسد.[۱۸۴] برخی نویسندگان مدرنتر اشعار او را به دلیل به کار گیری کلمات پرتکلف مورد نقد قرار دادهاند.[۱۸۵] یکصد و پنجاه سال پس از مرگ طاهره و در سال ۱۹۹۰ میلادی، یک محقق آذربایجانی[یادداشت ۲] مدعی شد که اشعاری از طاهره به زبان ترکی را یافتهاست.[۱۸۶][یادداشت ۳]
اشعار زیادی به طاهره قرةالعین منسوب است اما بسیاری از آنها از ام هانی، عفت نسابه، عشرت شیرازی و محمدباقر صحبت لاری و دیگران است. زیرا به نوشتهٔ نعمتالله ذکایی بیضایی «او هر کجا شعری عرفانی مییافت و یا جالب به نظرش میرسید، یادداشت و حفظ میکرد و در مواقع مناسب بر زبان میآورد. نزدیکان وی که آن اشعار را از او میشنیدند و یا به خط او میدیدند، چون از مأخذ آنها اطلاعی نداشتند، تصور میکردند از آن خود اوست و به نام او در یادداشتهایشان ضبط میکردند.» حسین پرتو بیضائی در کتاب خود، اشعار معروفی را که به قرةالعین منسوب است اما از شعرای دیگر میباشد، نمایاندهاست. به نوشتهٔ او قرةالعین دفتر شعری شامل ۷۳ صفحه و بالغ بر ۴۷۵ بیت شعر و در هشت قسمت یا منظومه داشتهاست که دو قسمت از آن مربوط به شخصی به نام بهجت است.[۱۸۷]
به گفته سوزان استایلزمنک، منابع دانشورانه مسلمان، ثابت کردهاند که بعضی از اشعاری که زمانی به وی منسوب بودهاند، در واقع اثر شعرای قدیمیتر مانند محمدباقر صحبتلاری هستند.[۱۸۸][یادداشت ۴] ولی فرانکلین لوئیس، استاد کرسی ادبیات فارسی دانشگاه شیکاگو، این اشعار را تضمین طاهره از شعرایی مانند صحبتلاری میداند.[۱۸۹]
غزل زیر از مشهورترین غزلهای منسوب به اوست[۱۹۰] و ترانهای بر اساس این غزل توسط فریدون فروغی اجرا شدهاست.[۱۹۱] همچنین، محمدرضا شجریان این شعر را بر روی ترانه چهره به چهره با آهنگی از محمدرضا لطفی در جشن هنر شیراز اجرا نمودهاست.[۱۹۲]
گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو | شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو | |
از پی دیدن رخت همچو صبا فتادهام | خانه به خانه در به در کوُچه به کوچه کو به کو | |
میرود از فراق تو خون دل از دو دیده ام | دجله به دجله یم به یم چشمه به چشمه جو به جو | |
دور دهان تنگ تو عارض عنبرین خطت | غنچه به غنچه گل به گل لاله به لاله بو به بو | |
ابرو و چشم و خال تو صید نموده مرغ دل | طبع به طبع دل به دل مهر به مهر و خو به خو | |
مهر تو را دل حزین بافته بر قماش جان | رشته به رشته نخ به نخ تار به تار پو به پو | |
در دل خویش «طاهره» گشت و ندید جز تو را | صفحه به صفحه لا به لا پرده به پرده تو به تو |
محیط طباطبایی با ذکر مخمسی از میرزا محمد طاهر وحید که صد و ده سال پیش از طاهره میزیستهاست، نشان داده که این غزل نه از طاهره و نه از میرزا طاهر، بلکه از طاهر کاشی است.[۱۹۳] نصرتالله محمدحسینی، نویسنده بهائی نیز میگوید:«[این غزل] به احتمال قوی سروده طاهر کاشانی است. استناد نگارنده به جُنگی از اشعار شاعران پارسیگوی است که در زمان فتحعلیشاه قاجار فراهم گشته و در کتابخانه ملک طهران موجود است.» [۱۹۴]
طاهره و بابیان[ویرایش]
در نزد بسیاری از بابیان، طاهره، ظهور مجدد یا رجعت فاطمه (دختر محمد پیامبر اسلام) بود. حتی فارغ از این ادعا، در هر صورت این موضوع غیر قابل چالش است که طاهره در نزد بابیان همان مقام معنوی و سمبلیکی داشت که فاطمه در نزد شیعیان دارد.[۱۹۵]
نخستین اثر سید علیمحمد باب تفسیر سوره یوسف است که شوقی افندی آن را قرآن دوره بابی میداند. در این اثر که به احسنالقصص و قیومالاسماء نیز معروف است،[۱۹۶] بارها و بارها به شکل مستقیم از طاهره نام برده میشود. سید علیمحمد باب در جای دیگر در خصوص طاهره مطلبی گفته که بیانگر تامالاختیار بودن او است:[۱۹۷]
بدانید که او به خدایش ایمان آورد و با نفس خود مخالفت کرد، از عدل خدا ترسان است و از روز دیدار رب رعایت میکند. آن چه از آیات و خبرها و آثار بیان میکند، از سوی ماست. دوست ندارم کسی او را انکار کند، اگر چه سخنهای او از عقل شما دور باشد.
ازلیها رابطه طاهره و باب را از نوع جذبه مولوی به شمس تبریز ارزیابی نموده و اشعار طاهره را نیز ناشی از خلسه چنین جذبهای تفسیر میکنند.[۱۹۸]
منابع ازلی، نهتنها لقب طاهره را از سوی سید علیمحمد باب میدانند، بلکه اعطای لقب «بهاء» به حسینعلی نوری را نیز از سوی طاهره دانستهاند. عزیهخانم، عمه عباس افندی، در کتاب تنبیهالنائمین گفتهاست: «(حسینعلی نوری) در قضیه بدشت با جمعی اصحاب در خدمت جناب طاهره بوده و لقب بهاء از آن مطهرهٔ معظمه شنوده و باین لقب ممتاز و بین اقران مفتخر و سرافراز گردیدند»[۱۹۹]
سهم طاهره در جنبش باب[ویرایش]
درباره تاثیر مثبت یا منفی طاهره در ترویج آئین بابی اختلاف نظر وجود دارد. طاهره در تاکید بر گذار از سنتهای اسلامی از دیگر رهبران بابی بیپردهتر و صریحتر بودهاست. حسن موقر بالیوزی، یکی از مورخین بهایی گزارش کردهاست که «طاهره نقش بسیار موثری در اقبال تعدادی از یهودیان به دیانت بابی در همدان داشتهاست»[۲۰۰] به گفته دنیس مکایون طاهره عملاً پس از سید علی محمد باب تاثیر گذارترین شخصیت جنبش باب بود.[۲۰۱] طاهره تفسیری رادیکال از بابی گری ارائه کرد که گرچه موجب جدایی در جامعه بابیها در ایران و عراق گردید[۲۰۲] ولی باعث پیوند موعودگرایی با مفهوم باب شد.[۲۰۳][۲۰۴]
ولی احمد کسروی درباره اقدامات قرةالعین مینویسد:«داستان قرةالعین شگفتآور است ولی دلیلی از آن به سود کیشهای بابی و بهایی نتوان آورد. در کوششها نیز زیان قرةالعین کمتر از سودش نبوده. در جستن او از خانه شوهر و همرهیش با مردان و آن داستان دشت بدشت که خود بهائیان پوشیده نداشتهاند، دستاویز دشمنان بیشتر گردیده تا دستاویز دوستان»[۲۰۵]
بههرحال حتی در زمان حیات او، نه فقط مسلمانان، بلکه بابیان زیادی از صراحت لهجه و رکگویی او در عذاب بودند. بابیان زیادی به طور مکرر نزد باب از طاهره گله و شکایت میکردند. سید علیمحمد باب همواره در اینگونه موارد جانب طاهره را میگرفت و از پیروانش میخواست که از طاهره پشتیبانی نمایند.[۲۰۶]
طاهره و بهائیان[ویرایش]
بهائیان طاهره را یک زن الگو[۲۰۷] و مظهر شجاعت و تهور میدانند و بر این خصوصیت او بیشتر تاکید میکنند. شوقی افندی او را شاعرهای جوان، از خاندانی برجسته صاحب جمال و بلاغتی مسحور کننده، روحی شکست ناپذیر، نظریاتی متهورانه و رفتاری بینهایت شجاعانه معرفی کردهاست.[۲۰۸]بیتالعدل بهائیان در پیام ۲۰ ژوئن ۲۰۰۸ مینویسد، طاهره، آن شیرزن بیمثیل تاریخ ایران، در سال ۱۲۲۷ شمسی، زمانی که فعّالیّتهای مربوط به بهبود اوضاع اجتماعی زنان در بعضی از نقاط عالم تازه در حال نضج گرفتن بود، شجاعانه به دفاع از آزادی زنان قیام نمود.[۲۰۹]تورج امینی تاریخ دان سرشناس بهائی معتقد است طاهره بابی بود و بر سر اعتقاد خود جان خود را فدا کرد. امینی در مقاله خود می نویسد که بابی بودن طاهره را باید در متن آئین بابی پذیرفت به این معنی که طاهره به آثار باب و به خصوص کتاب بیان گردن نهاده بود. امینی ادامه می دهد که
در آيين بابى مؤلفه هايى هست كه رگ از گُردۀ هر چه فمنيست و سكولار و ليبرال است، می کشد! طاهره براى همۀ اعتقادات آيين بابى جان باخت. داستان طاهره را نبايد به ماجراهاى كشف حجاب و عدم تقيّه موكول و منحصر كرد. مصادره در آوردن طاهره براى بالا بردن مقام زن ايرانى معلوم مى سازد که گوینده را با شناسايى آيين بابى نسبتى نيست.[۲۱۰]
بهائیان همچنین اظهار میکنند که طاهره به مقامی که قرار بود در آینده بهاءالله به آن دست پیدا کند واقف بودهاست.[۱۳۹]
سوزان استایلزمنک و ارویند شارما طاهره را سومین زن مهم در آئین بهایی (پس از همسر و دختر حسینعلی نوری) میدانند، با اینحال تاکید میکنند که نام طاهره محبوبترین نام برای نوزادان دختر بهایی در هر دو کشور ایران و ایالات متحده است.[۲۱۱][۲۱۲]
بهائیان از واقعه بدشت به کشف حجاب، رفع حجاب و «قیام طاهره» تعبیر میکنند[۲۱۳] و اگرچه آن را «غیر متعارف» میدانند، ولی آن را دارای پیام «مبارزه علیه تحقیر و تبعیض جنسی و همچنین سنن و قیود موجود آنزمان علیه زنان، و تاکید بر بهبود وضع زنان و تحقق برابری حقوق زنان و مردان» میدانند.[۱۳۹] این در حالی است که بابیان گفتهاند طاهره هرگز کشف حجاب کامل نکردهاست.[۲۱۴] نصرتالله محمدحسینی بهنقل از پروفسور براون و یحیی ازل گفتهاست که «طاهره هرگز کشف حجاب کامل نکرده و گاه که هنگام ادای سخن حجابش را به کنار میزده پس از لحظاتی مجدداً صورت خود را میپوشیدهاست».[۲۱۵] نگار متحده بیحجابی طاهره را با زینب خواهر حسین بن علی در واقعه کربلا مقایسه کردهاست.[۲۱۶]
سمینار های بزرگداشت طاهره[ویرایش]
بهائیان در فرصت های مختلف گردهمایی هایی در بزرگداشت طاهره برگزار می کنند. از جمله گردهمایی های برگزار شده تا به حال گردهمایی ۱۸ ژوئیه ۲۰۱۵ میلادی در ویرجینیای آمریکا می باشد. [۲۱۷] در این سمینار فعالان حقوق بشر مانند مهرانگیز کار و کاویان صادق زاده میلانی نیز سخنرانی کردند. مهرانگیز کار در سخرانی خود به پایداری وی در اعتقادش به تعالیم باب اشاره کرد. همچنین کار به موضوع عدم امکان حضور زنان در میان اعضای بیت العدل جهانی اشاره کرد و بهائیان را دعوت نمود که بدون پرداختن به توجیه های دینی، کاستی های تبعیض آمیز و جنسیتی آئین بهائی را معرفی کنند. مهر انگیز کار که یکی از فعالان حقوق بشر و به ویژه حقوق بانوان است، معتقد است که احترام به جنسیت با مدح و ثنای طاهره کامل نمی شود، و بیت العدل جهانی بهائیان می بایست به حضور بانوان در میان اعضای خود تمکین کند. [۲۱۸]
یادداشتها[ویرایش]
- ↑ Marianne Hainisch
- ↑ عزیز غفارزاده
- ↑ نویسنده اضافه میکند که: «این ادعا نه غیرمحتمل بود و نه تعجبآور. در شهر قزوین (زادگاه طاهره) هنوز مردم به هر دو زبان فارسی و ترکی صحبت میکنند»
- ↑ منبع دانشورانه مزبور «حسامالدین نقبایی» (کتاب طاهره) بوده و دو غزل معروف منسوب به طاهره، یکی به محمدباقر صحبت لاری و دیگری به طاهره اصفهانی منتسب شدهاند.
پانویس[ویرایش]
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ ۱٫۴ ۱٫۵ ۱٫۶ Elwell-Sutton و MacEoin، Ḳurrat al-ʿAyn in El2، 5: 502.
- ↑ خانههایی که زندان شد؛ حصر خانگی در ایران، بیبیسی فارسی
- ↑ Hemmat Kaveh، ۵۴۴-۵۴۵.
- ↑ Najmabadi، ۴۳۲.
- ↑ Linda S. Walbridge، ۹۵-۹۶.
- ↑ Najmabadi، ۱۵-۱۶.
- ↑ Richard Foltz، Spirituality in the land of the noble.
- ↑ Sabir Afaqi، ۳.
- ↑ محمدحسینی، حضرت باب، ۳۳۳.
- ↑ محمدحسینی، حضرت طاهره، ۱۵۵.
- ↑ Todd Lawson، The Authority of the Feminine.
- ↑ محمد معین و دیگران، سرواژهٔ «قرةالعین»، فرهنگ لغت معین (بازیابی در ۵ اکتبر ۲۰۱۵).
- ↑ Richard Foltz، Spirituality in the land of the noble.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ الوردی، علی. لمحات اجتماعیه.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ Hakimia Donn.
- ↑ محمدحسینی، شرح حیات و آثار منظوم و منثور قرّة العین، ۲۵۷ - ۲۸۷.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ Blomfield، index13.
- ↑ Richard Foltz، Spirituality in the land of the noble.
- ↑ McEoin، ۲۱۴-۲۱۸.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ Moojan Momen، ۳۲۷.
- ↑ Najmabadi، ۱۵-۱۶.
- ↑ «برغانی», دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ Najmabadi، ۱۵-۱۶.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ «برغانی», دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ Moojan Momen، ۳۲۶.
- ↑ «برغانی», دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ McEoin، ۲۱۴.
- ↑ Najmabadi، ۱۵-۱۶.
- ↑ Jestise Phyllis، ۸۳۵.
- ↑ محمدحسینی، حضرت طاهره، ۱۵۵.
- ↑ Moojan Momen، ۳۲۹.
- ↑ «برغانی», دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Jestise Phyllis، ۸۳۵.
- ↑ Abbas Amanat، ۲۹۷.
- ↑ محمدحسینی، حضرت طاهره، ۲۱۱.
- ↑ Jestise Phyllis، ۸۳۵.
- ↑ Najmabadi، ۱۵-۱۶.
- ↑ Guity Nashat، ۱۵.
- ↑ Moojan Momen، ۳۲۸.
- ↑ McEoin، ۲۱۴.
- ↑ McEoin، ۲۱۵.
- ↑ «برغانی», دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Jestise Phyllis، ۸۳۵.
- ↑ Khodaverdi Tajabadi، ۱۲۶۷.
- ↑ McEoin، ۲۱۴.
- ↑ McEoin، ۲۱۵.
- ↑ Abbas Amanat، ۲۹۷.
- ↑ Moojan Momen، ۳۲۹.
- ↑ Abbas Amanat، ۲۹۸.
- ↑ Jestise Phyllis، ۸۳۵.
- ↑ Abbas Amanat، ۲۹۸.
- ↑ Abbas Amanat، ۲۹۸.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ محمدحسینی، حضرت طاهره، ۱۶۸.
- ↑ Jestise Phyllis، ۸۳۵.
- ↑ McEoin، ۲۱۵.
- ↑ McEoin، ۲۱۵.
- ↑ محمدحسینی، حضرت طاهره، ۱۷۸.
- ↑ اوحدی، طاهره قرةالعین.
- ↑ محمدحسینی، حضرت باب، ۳۴۲.
- ↑ Hakimia Donn.
- ↑ Munro Sarah، ۱۲.
- ↑ محمدحسینی، حضرت باب، ۳۴۲.
- ↑ Abbas Amanat، ۲۹۹.
- ↑ عسگری، «قرهالعین»، دائرةالمعارف تشیع، ۱۰۸.
- ↑ Moojan Momen، ۳۳۳-۳۳۴.
- ↑ Najmabadi، ۱۵-۱۶.
- ↑ Todd Lawson، The Authority of the Feminine.
- ↑ Khodaverdi Tajabadi، ۱۲۶۷.
- ↑ McEoin، ۲۲۷-۲۳۰و ۱۵۹.
- ↑ الوردی، علی. لمحات اجتماعیه.
- ↑ الوردی، لمحات اجتماعیه، ۱۵۸.
- ↑ فاضل مازندرانی، ظهور الحق ج ۳، ۲۴۵.
- ↑ الوردی، لمحات اجتماعیه، ۱۶۸.
- ↑ McEoin، ۲۱۶.
- ↑ Mottahedeh، Representing the unpresentable، ۱۱۱.
- ↑ محمدحسینی، حضرت طاهره.
- ↑ محمدحسینی، حضرت طاهره.
- ↑ Moojan Momen، ۳۳۱.
- ↑ Mottahedeh، Representing the unpresentable، ۱۱۱.
- ↑ Najmabadi، ۱۵-۱۶.
- ↑ Arvind Sharma، ۲۱۴.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ McEoin، ۱۲۷-۸.
- ↑ Arvind Sharma، ۲۱۴.
- ↑ Richard Foltz، Spirituality in the land of the noble.
- ↑ Fathi Asghar، ۸۱.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ Abbas Amanat، ۳۱۲-۳۱۳.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ Mehrdad Amanat.
- ↑ Abbas Amanat، ۳۱۶.
- ↑ Fathi Asghar، ۸۱.
- ↑ محمدحسینی، حضرت طاهره، ۲۱۱.
- ↑ Abbas Amanat، ۳۱۶-۳۱۷.
- ↑ Moojan Momen، ۳۳۲.
- ↑ Abbas Amanat، ۳۱۶-۳۱۷.
- ↑ Moojan Momen، ۳۳۵.
- ↑ «برغانی», دانشنامه جهان اسلام.
- ↑ Moojan Momen، ۳۳۳.
- ↑ Fathi Asghar، ۱۳۶.
- ↑ محمدحسینی، حضرت طاهره.
- ↑ محمدحسینی و ۱۳۹۰، حضرت طاهره.
- ↑ محمدحسینی، حضرت طاهره.
- ↑ Sabir Afaqi، ۱۳۶.
- ↑ Abbas Amanat، ۳۲۲.
- ↑ Hamid Dabashi، ۳۷۴.
- ↑ "بابیت" از دانشنامه ایرانیکا
- ↑ Fathi Asghar، ۸۱.
- ↑ Richard Foltz، Spirituality in the land of the noble.
- ↑ Kazembeyki، ۴۳۲.
- ↑ Mottahedeh، Ruptured Spaces and Effective Histories، ۸۱-۹۵.
- ↑ Fathi Asghar، ۸۲.
- ↑ Najmabadi، ۱۵-۱۶.
- ↑ Juan Cole.
- ↑ Woodman Marion، ۲.
- ↑ Bayat, Mysticism and Dissent, 118.
- ↑ Najmabadi، ۱۵-۱۶.
- ↑ Richard Foltz، Spirituality in the land of the noble.
- ↑ Richard Foltz، Spirituality in the land of the noble.
- ↑ Abbas Amanat، ۳۲۰.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ Fathi Asghar، ۸۲.
- ↑ Mutilated Body of the Modern Nation، Mottahedeh، ۳۸-۵۰.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ محمدحسینی، شرح حیات و آثار منظوم و منثور قرّة العین، ۲۵۷–۲۸۷.
- ↑ Banani Amin، ۱۱-۱۲.
- ↑ Mutilated Body of the Modern Nation، Mottahedeh، ۳۸-۵۰.
- ↑ Mottahedeh، Ruptured Spaces and Effective Histories، ۸۱-۹۵.
- ↑ بهاییگری، احمد کسروی صفحه ۸۶
- ↑ محمدحسینی، حضرت باب، ۳۸۶.
- ↑ ۱۳۹٫۰ ۱۳۹٫۱ ۱۳۹٫۲ محمدحسینی، طاهره(قرهالعین).
- ↑ Mottahedeh، Ruptured Spaces and Effective Histories، ۸۱-۹۵.
- ↑ محمدحسینی، شرح حیات و آثار منظوم و منثور قرّة العین، ۲۱۲.
- ↑ Mottahedeh، Representing the unpresentable، ۱۷۷.
- ↑ بیتالعدل العظم.
- ↑ فاضل مازندرانی، ۸۵.
- ↑ Kazembeyki، ۴۳۲.
- ↑ Fathi, Women and the family in Iran, 82-83.
- ↑ Kazembeyki، ۴۳۲.
- ↑ Bayat, Mysticism and Dissent, 117.
- ↑ Bayat, Mysticism and Dissent, 116.
- ↑ Najmabadi، ۱۵-۱۶.
- ↑ Arvind Sharma، ۲۱۷.
- ↑ Najmabadi، ۱۵-۱۶.
- ↑ Najmabadi، ۵۶۶.
- ↑ Hemmat Kaveh، ۵۴۴-۵۴۵.
- ↑ پریچهر فرزام، صدای آمریکا.
- ↑ حورا یاوری، ۱۸۴.
- ↑ «طاهره». بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۰۷ مه ۲۰۱۲. بازبینیشده در ۱۵ فوریه ۲۰۱۲.
- ↑ Najmabadi، ۱۵-۱۶.
- ↑ Maneck، Táhirih.
- ↑ Brugnol Angelico، ۷۵.
- ↑ ۱۹۹۹، Mutilated Body of the Modern Nation، ۳۸-۵۰.
- ↑ واثقی، ۷۵.
- ↑ ابوالحسنی، ۱۰۷.
- ↑ Hemmat Kaveh، ۵۴۴-۵۴۵.
- ↑ Najmabadi، ۱۵-۱۶.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ Najmabadi، ۴۳۲.
- ↑ Najmabadi، ۱۵-۱۶.
- ↑ Arvind Sharma، ۲۱۷.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ Hemmat Kaveh، ۵۴۴-۵۴۵.
- ↑ Richard Foltz، Spirituality in the land of the noble.
- ↑ Guity Nashat، ۱۵.
- ↑ Wilson، ۹۱۸.
- ↑ ساناساریان، ۷۲.
- ↑ ساناساریان، ۷۲.
- ↑ Juliette Terzieff.
- ↑ Jeanne Smoot.
- ↑ Hemmat Kaveh، ۵۴۴-۵۴۵.
- ↑ نیلوفر بیضایی، رادیوزمانه.
- ↑ رجبی، مشاهیر زنان ایرانی و پارسیگوی از آغاز تا مشروطه، ۱۹۰.
- ↑ Hemmat Kaveh، ۵۴۴-۵۴۵.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ Banani Amin، ۴.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ Banani Amin، ۵.
- ↑ رجبی، مشاهیر زنان ایرانی و پارسیگوی از آغاز تا مشروطه، ۱۹۰.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ Franklin.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ «آیندهنیوز».
- ↑ شجریان، «زندگینامه».
- ↑ محیططباطبائی، ۵۸۱–۵۸۸.
- ↑ محمدحسینی، شرح حیات و آثار منظوم و منثور قرّة العین، ۲۵۷–۲۸۷.
- ↑ Linda S. Walbridge، ۹۵-۹۶.
- ↑ Todd Lawson، Interpretation as Revelation.
- ↑ مهدویت.
- ↑ یحیی نوری، «ازلیه».
- ↑ فاضل مازندرانی، ۸۵.
- ↑ استیلزمنک.
- ↑ McEoin، ۵۴۰.
- ↑ Hamid Dabashi، ۲۱۷.
- ↑ Hamid Dabashi، ۳۴۱.
- ↑ Abbas Amanat، ۲۹۵.
- ↑ کسروی، «بهائیگری».
- ↑ Fathi Asghar، ۸۳.
- ↑ Najmabadi، ۱۵-۱۶.
- ↑ محمدحسینی، حضرت باب، ۶۱۵.
- ↑ بیتالعدل العظم.
- ↑ تورج امینی. «طاهرۀ خیالی، طاهره های حقیقی». ۱۷ مرداد ۱۳۹۴. بازبینیشده در ۱۴ نوامبر ۲۰۱۵.
- ↑ Susan Stiles Maneck، Táhirih.
- ↑ Arvind Sharma، ۲۳۸.
- ↑ محمدحسینی، حضرت باب، ۳۸۶.
- ↑ Mottahedeh، Ruptured Spaces and Effective Histories، ۸۱-۹۵.
- ↑ محمدحسینی، شرح حیات و آثار منظوم و منثور قرّة العین، ۲۱۲.
- ↑ Mottahedeh، Representing the unpresentable، ۱۷۷.
- ↑ «کشف حجاب طاهره قره العین، بستر تاریخی و تاثیرات اجتماعی این رویداد». خبرگزاری ایرانشهر، ۱۸ ژوئیه ۲۰۱۵. بازبینیشده در ۱۳ اوت ۲۰۱۵.
- ↑ مهرانگیز کار. «طاهره را به بیت العدل راه ندادند». روز آنلاین، ۴ مرداد ۱۳۹۴. بازبینیشده در ۲۳ مرداد ۱۳۹۴.
منابع[ویرایش]
- منابع انگلیسی
- Afaqi, Sabir و Jan Teofil Jasion. «Jinab-i Tahiri». در Táhirih in history: perspectives on Qurratu'l-'Ayn from East and West. ج. 16. Los Angeles: Kalimat Press, 2004. ISBN ISBN 1-890688-35-5.
- Amanat, Abbas. Resurrection and renewal: the making of the Babi movement in Iran, 1844-1850. US: Cornell University Press, 1989. 461. ISBN ISBN 1-890688-42-8.
- Amanat، Mehrdad. «JUDEO-PERSIAN COMMUNITIES v. QAJAR PERIOD (2)». در Encyclopædia Iranica. ۲۰۰۹.
- Banani، Amin. Táhirih: a portrait in poetry. Los Angeles: Kalimat Press، ۲۰۰۵. شابک ISBN ۱-۸۹۰۶۸۸-۳۶-۳.
- Bayat, M.. Mysticism and Dissent: Socioreligious Thought in Qajar Iran. Modern intellectual and political history of the Middle East. Syracuse University Press, 1982. ISBN 978-0-8156-2853-8.
- Beck، Lois و Guity Nashat. Women in Iran from 1800 to the Islamic Republic. University of Illinois Press، ۲۰۰۴. ۱۵. شابک ۰۲۵۲۰۷۱۸۹۱, ۹۷۸۰۲۵۲۰۷۱۸۹۸.
- Blomfield, (Sitarih Khanum). «The Wating Servants». در The Chosen Highway. London: The Baha'i Publishing Trus, 1956. ISBN ISBN 0-87743-015-2.
- Cole، Juan. «Bahá'u'lláh». The Baha'i Encyclopedia (Baha'i Library Online)، ۱۹۹۹. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۱۱ دی ۱۳۹۰.
- Dabashi, Hamid. Close up: Iranian cinema, past, present, and future. London UK: Verso, 2001. 302. ISBN ISBN 1-85984-626-2.
- Dabashi, Hamid. Shi'ism: a religion of protest. US: Harvard University Press, 2011. 413. ISBN ISBN 978-0-674-04945-1.
- Elwell-Sutton, L. P and D. M MacEoin. “Ḳurrat al-ʿAyn”. In Encyclopaedia of Islam. vol. 5. 2 ed. Leiden: E. J. Brill, 1986. 502. ISBN 90 04 07819 3.
- Fathi، Asghar. Women and the family in Iran. Netherlands: C.A.O، ۱۹۸۵. ۸۱. شابک ISBN ۹۰ ۰۴ ۰۷۴۲۶ ۰.
- Foltz, Richard. Spirituality in the land of the noble: How Iran shaped world's religions. Oxford, England: Oneworld Publications, 2004. ISBN ISBN-10: 185168333X.
- G.Jestise, Phyllis. «Tahirih». در Holy people of the world. ج. 1. Santa Barbara: ABC,Clio inc., 2004. ISBN ISBN 1-85109-649-3.
- Hakimia، Donn. «Resistance, Resilience and the Role of Narrative: Lessons from the Experiences of Iranian Bahá’í Women Prisoners». ENQUIRE (University of Toronto: The University of Nottingham)، ش. Issue 3. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۱ دی ۱۳۹۰.
- Hemmat، Kaveh Louis. «Qurrat Al-Ayn». Bonnie G. Smith. در The Oxford encyclopedia of women in world history, Volume 1. Oxford University Press، ۲۰۰۸. ۵۴۴-۵۴۵. شابک ۰۱۹۵۱۴۸۹۰۸, ۹۷۸۰۱۹۵۱۴۸۹۰۹.
- Kazembeyki، Mohammad Ali. Society, politics and economics in Māzandarān, Iran, 1848-1914. Royal Asiatic Society books. Routledge، ۲۰۰۳. ۱۱۹-۱۲۰. شابک ۰۷۰۰۷۱۵۰۴۵, ۹۷۸۰۷۰۰۷۱۵۰۴۶.
- Khodaverdi Tajabadi، Mohammad. IV. «SHAYKHIYYA AND KIRMAN`S SOCIO-POLITICAL CHANGES IN THE QAJAR PERIO» ((pdf)). INTERNATIONAL JOURNAL Of ACADEMIC RESEARCH. Vol. ۳، ش. ۲ (۲۰۱۱): ۱۲۶۷. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵.
- Lawson، Todd. «Interpretation as Revelation: The Qur’án Commentary of the Báb». Journal of Bahá’í Studies (Association for Bahá’í Studies) ۲، ش. ۴ (۱۹۹۰). بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۲۷ آذر ۱۳۹۰.
- Lawson, Todd. “The Authority of the Feminine and Fatima's Place in an Early Work by the Bab” (pdf). Online Journal of Bahá‟í Studies. 1 (Toronto, Canada: University of Toronto, Institute of Islamic Studies), no. ISSN 1177-8547 (2007): 137-170. Archived from the original on 2012-02-15.
- Lewis، Franklin. Poetry as Revelation: Introduction to Bahá’u’lláh’s Mathnavíy-i Mubárak. ۹. Association for Baha'i Studies English-Speaking Europe، ۱۹۹۹. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵.
- McEoin، Denis. «۶». در The messiah of Shiraz: studies in early and middle Babism. ۲۰۰۹.
- momen، moojan. «Usuli, Akhbari, Shaykhi, Babi: The Tribulations of a Qazvin Family». Iranian Studies. ۳۶ (United Kingdom (UK), Oxfordshire: Carfax Publishing Co)، ش. ۳ (September ۲۰۰۳). doi:10.1080/02108603200013911. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵.
- Mottahedeh, Negar. Jonah Winters. ed. “Mutilated Body of the Modern Nation” (html). Comparative Studies of South Asia, Africa and the Middle East. 18:2 (Berkeley), 1999, 38-50. Archived from the original on 2012-02-15.
- Mottahedeh, Negar. Representing the Unpresentable: Historical Images of National Reform from the Qajars to the Islamic Republic of Iran (Gender, Culture and Politics in the Middle East). New York: Syracuse University Press, 2008. 264. ISBN ISBN 978-0-8156-3179-8.
- Mottahedeh, Negar. “Ruptured Spaces and Effective Histories: The Unveiling of the Babi Poetess Qurrat al-'Ayn-Tahirih in the Gardens of”. UCLA Journal of History. 17 (Occasional Papers in Shaykhi, Babi and Baha'i Studies), 1997, 59-81. Archived from the original on 2012-02-15.
- Munro، Sarah. Forget-Me-Not, Iran: The Story of Keith Ransom-Kehler. UK: Intellect، ۲۰۱۱. ۱۲. شابک ISBN ۹۷۸-۱-۸۴۱۵۰-۴۱۱-۷.
- Najmabadi, Afsaneh and Suad Joseph. Encyclopedia of Women & Islamic Cultures: Family, law, and politics. vol. 2. Brill NV, 2005. ISBN ISBN 90 04 128182. Archived from the original on 07 مه 2012. Retrieved 16 دی 1390.
- Sharma, Arvind. Religion and women. USA: State University of New York, 1994. ISBN ISBN 0 7914 1690 9. Archived from the original on 07 مه 2012. Retrieved 25 دی 1390.
- Smoot، Jeanne. «So-Called "Anti-Terrorism" Measures Harm Battered Immigrant Women». بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۱۸ دی ۱۳۹۰.
- Stiles Maneck, Susan. “Táhirih: A Religious Paradigm of Womanhood”. Journal of Bahá’í Studies Vol. 2, number 2 (1989), 1989. Archived from the original on 2012-02-15. Retrieved 24 آذر 1390.
- Terzieff، Juliette. «New Law Puts Brakes on International Bride Brokers». بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۱۸ دی ۱۳۹۰.
- Walbridge، Linda S.. The most learned of the Shiʻa: the institution of the Marjaʻ taqlid. Oxford University Press، ۲۰۰۱. ۹۵. شابک ۰۱۹۵۱۳۷۹۹X, ۹۷۸۰۱۹۵۱۳۷۹۹۶.
- Wilson, Samuel Graham. Bahaism and Its Claims: A Study of the Religion Promulgated by Baha Ullah and Abdul Baha (1915). Kessinger Publishing, LLC, 2009. ISBN ISBN 978-1-120-16119-2.
- Woodman، Marion. «The Role of the Feminine in the New Era». Journal of Bahá’í Studie (Association for Bahá’í Studie) ۲ (۱۹۸۹): ۲. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۱۱ دی ۱۳۹۰.
- منابع فارسی
- آئین بیان (The Religion of Bayan). «به یاد صدمین سال شهادت نابغه دوران قره العین». ناشر: گمنام، سپتامبر ۱۹۴۹. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۱۵ دی ۱۳۹۰.
- «آیا کار افراطیون زنجیرهای آب به آسیاب بهاییان ریختن نبود؟». آینده نیوز، ۲۲ شهریور ۱۳۹۰. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۲۶ آذر ۱۳۹۰.
- ابوالحسنی منذر، علی. «اظهارات و خاطرات آیتالله حاج شیخ حسین لنکرانی درباره بابیگری و بهاییگری». فصلنامه مطالعات تاریخی (تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی)، ش. ۱۷ (تابستان ۱۳۸۶).
- استایلز منک، سوزان. «گروش اقلیتهای مذهبی به آیین بهایی - برخی مشاهدات مقدماتی». مقاله. سایت نقطه نظر. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۲۷ آذر ۱۳۹۰.
- اوحدی، علی. «طاهره قرة العین». ۲ آوریل ۲۰۱۰. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۲۹ آذر ۱۳۹۰.
- «برغانی». دانشنامه اسلامی. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۲۴ آذر ۱۳۹۰.
- بیتالعدل اعظم. «پیام مورخ ۲۰ جون ۲۰۰۸ بیت العدل اعظم». گلچینی از دستخطها و پیامهای بیتالعدل اعظم(مرجع پیامهای بیتالعدل به زبان فارسی)، ۲۰ جون ۲۰۰۸. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۱۵ دی ۱۳۹۰.
- بیضایی، نیلوفر. «طاهره قرهالعین و فروغ فرخزاد در دو تابلو». رادیو زمانه، ۰۵/۰۶/۱۳۹۰. بازبینیشده در ۲۹ بهمن ۱۳۹۰.
- رجبی، محمدحسن. مشاهیر زنان ایرانی و پارسیگوی از آغاز تا مشروطه. تهران: انتشارات سروش، ۱۳۷۴.
- شجریان، محمدرضا. «زندگینامه». تارنمای رسمی. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۲۹ آذر ۱۳۹۰.
- صبح ازل، میرزا یحیی نوری. «Azaliyyah». [ازلیه]. ترجمهٔ Nima S. Hazin. نسخه اینترنتی: Bayan19 Publications. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۳۰ آذر ۱۳۹۰.
- «طاهره قره العین برای بابیت و بهائیت چه کرد؟». بایگانیشده از [مهدویت، بررسی و نقد شیخیه و بهائیت نسخهٔ اصلی] در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۲۷ آذر ۱۳۹۰.
- فاضل مازندرانی، اسدالله. اسرار الآثار خصوصی. ج. ۲. تهران: مؤسسه¬ی ملی مطبوعات امری، ۱۲۴ بدیع.
- کسروی، احمد. «بهاییگری». نسخه الکترونیکی. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۲۹ آذر ۱۳۹۰.
- عسگری، حسین. «قرهالعین». دائرةالمعارف تشیع شماره = ۱۳، ۱۰۸.
- فرزام، پریچهر. «فرزانه میلانی، استاد دانشگاه، شاعر و نویسنده». واشنگتن: صدای آمریکا، ۱۹ مارس ۲۰۱۱. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۲۴ بهمن ۱۳۹۰.
- ساناساریان، الیز. جنبش حقوق زنان در ایران (طغیان، افول و سرکوب از ۱۲۸۰ تا انقلاب ۱۳۵۷). ترجمهٔ نوشین احمدی خراسانی. چاپ اول. تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴. شابک ISBN ۹۶۴-۷۵۱۴-۷۸-۶.
- محمدحسینی، نصرتالله. حضرت باب. نسخه اینترنتی: موسسه معارف بهائی. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۱۵ دی ۱۳۹۰.
- محمدحسینی، نصرتالله. شرح حیات و آثار منظوم و منثور قرّة العین. مؤسّسه معارف بهائی، ۱۹۹۸. ۲۵۷ - ۲۸۷. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۱ دی ۱۳۹۰.
- محمدحسینی، نصرتالله. «(طاهره (قرةالعین». آئین بهایی، ۲۲ مهر ۱۳۸۷. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۲۹ آذر ۱۳۹۰.
- محیط طباطبایی، سیدمحمد. «طاهره یا طاهرا». مقاله. ماهنامه گوهر، ۸ آبان ۱۳۵۶. ۵۸۱ تا ۵۸۸. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۲۹ آذر ۱۳۹۰.
- واثقی، سام و سهیلا واثقی (pdf). دیوان اشعار بانو فاطمه زرینتاج. Wuppertal-Elberfeld / German: ﻧﺸﺮ ﺑﻨﻴﺎد ﮐﺘﺎﺑﻬﺎﯼ ﺳﻮﺧﺘﮥ اﻳﺮان، ۲۰۰۶. ۱۲۱. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰۱۲-۰۲-۱۵. بازبینیشده در ۴ بهمن ۱۳۹۰.
- یاوری، حورا. «حجاب و کلام». فصلنامه ایرانشناسی. ۶ (تهران)، ش. ۱ (بهار ۱۳۷۳).
- منابع دیگر
- BRUGNOL, ANGELICO. «STATI DI COSCIENZA MODIFICATI». (Stampato in proprio, ad uso privato, 2000. 75. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در 2012-02-15. بازبینیشده در 25 آذر 1390.
پیوند به بیرون[ویرایش]
- نسخه پیدیاف دیوان اشعار قرهالعین (حق نشر آزاد)
- صفحه قرهالعین در وبگاه حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی
- برخی آثار طاهره به عربی و فارسی
- زنان در آثار باب و جنبش بابی در دانشنامه ایرانیکا (به انگلییسی)
|
|
|
- اعدامشدگان اهل ایران
- اعدامشدگان اهل ایران در دوره قاجاریان
- افراد ایرانیتبار در سده ۱۹ (میلادی)
- اهالی قزوین
- بابیت
- حروف حی
- حصر خانگی
- خاندان برغانی
- درگذشتگان ۱۲۶۸ (قمری)
- درگذشتگان ۱۸۵۲ (میلادی)
- رهبران مذهبی
- زادگان ۱۸۱۴ (میلادی)
- شاعران زن
- شاعران فارسیزبان
- شاعران فارسیزبان سده سیزدهم (قمری)
- شخصیتهای اصلی بهائی
- شیخیه
- فعالان مذهبی کشتهشده اهل ایران
- نویسندگان زن اهل ایران
- نویسندگان مذهبی
- زنان اعدام شده در ایران