صرف

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از تک‌واژشناسی)
پرش به: ناوبری، جستجو

تک‌واژشناسی یا صَرف/ ساختِ‌واژه (به انگلیسی: morphology) بخشی از دستور زبان است که ساختـ (ـارِ) واژه را موردِ تحلیل قرار می‌دهد.[۱] به سخنِ دیگر، ساختِ‌واژه به شناختِ تکواژها و راه‌هایِ هم‌نشینیِ آنها با یکدیگر در قالب‌های نحوی و نیز در واژه‌سازی می‌پردازد. کارِ اصلیِ زبان‌شناس در بررسیِ ساختِ‌واژهٔ یک زبان، تجزیهٔ عبارت‌ها و جمله‌ها و دست‌یافتن به تکواژها و واژه‌ها و سپس دسته‌بندیِ آنها براساسِ رده‌هایِ دستوریِ آن زبان است.

در زبان‌شناسی، تک‌واژشناسی یعنی بازشناسی، تحلیل و توصیفِ ساختارِ تکواژها و دیگر واحدهای معنایی در زبان از قبیل کلمات، وندها و هویت دستوری و همچنین تکیه/استرس و بافتار ضمنی (کلمات در واژه‌نامه موضوع اصلی واژه‌شناسی است). گونه‌شناسی مرتبط به شکل و ساختار به نوعی دسته‌بندی زبان‌ها بر طبق سبک‌هایی است که به‌وسیلهٔ آن تکواژها در زبان استفاده می‌شوند؛ یعنی از تحلیلی که تنها تکواژهای مجزا از طریق زبان‌های آمیخته (به‌هم‌چسبیده) و ترکیبی استفاده می‌کند که تکواژهای وابسته (وندها) و تا حدودی چندترکیبی را، که تعداد زیادی از تکواژهای جداگانه را به کلمات مجزا خلاصه می‌نماید، استفاده می‌کند.

درحالی‌که کلمات به‌طورکلی به‌عنوان کوچک‌ترین واحدهای نحوی پذیرفته شده‌اند، واضح است که در بیشتر زبان (نه همهٔ آنها) کلمات می‌توانند با قوانین (گرامر) به دیگر کلمات مرتبط شوند. به‌عنوان مثال، انگلیسی‌زبانان می‌توانند تشخیص دهند که کلمات سگ و سگ‌ها خیلی زیاد به هم مرتبطند ــ یعنی تنها با تکواژ جمله‌سازها ــ که تکواژ وابسته به اسم است و هرگز نیز جدا نمی‌شود. انگلیسی‌زبانان (زبانی ترکیبی) این روابط را از دانش فنیِ قوانین شکل‌گیری کلمه در انگلیسی تشخیص می‌دهند. آنها مستقیماً استنباط می‌کنند که همان‌طور که جمع کلمهٔ سگ می‌شود سگ‌ها، جمع کلمهٔ گربه نیز گربه‌ها می‌شود؛ به همین نحو، سگ که می‌شود سگ‌گیر، ظرف می‌شود ظرف‌شور (بعضاً این‌طور است). قوانینی را که متکلمان درک کرده‌اند الگوهای خاصی را منعکس می‌کند (قواعد) به‌طوری‌که کلمات از واحدهای کوچک‌تر تشکیل شده‌اند و چگونه آن واحدهای کوچک‌تر در فرایند صحبت کردن متقابلاً اثر می‌کنند. بدین‌ترتیب، تک‌واژشناسی شاخه‌ای از زبان‌شناسی است که الگوهای شکل‌گیری کلمه را در زبان مطالعه می‌کند و درصدد قاعده‌مند کردن قوانین است تا دانش متکلمان آن زبان را شکل دهد. درعوض، زبانی مانند چینی، تکواژ غیروابسته (آزاد) را به‌کار می‌گیرد که منوط به آهنگ، وندهای پس‌عبارت و ترتیب کلمات به‌منظور انتقال معنی است.

در زبان چینی از مفاهیم فوق به‌عنوان گرامر یاد می‌شود که بیانگر تک‌واژشناسی زبان است. آن سوی زبان‌های آمیخته، زبانی چندترکیبی مانند چاکچی کلماتی دارد که از تکواژهای زیادی تشکیل شده‌است: کلمهٔ "təmeyŋəlevtpəγtərkən" از هشت تکواژِ t-ə-meyŋ-ə-levt-pəγt-ə-rkən تشکیل شده‌است که می‌تواند به‌این‌صورت تفسیر شود:

۱.SG.SUBJ-great-head-hurt-PRES .۱, (صدمه ـ سر ـ بزرگ) به‌معنای «سردرد وحشتناکی دارم». تک‌واژشناسی چنین زبانهایی به هر صامت و مصوتی اجازه می‌دهد که به‌عنوان تکواژ استنباط شود؛ درست مانند گرامر زبان، استفاده و درک تاریخ تکواژ.

تاریخ تجزیه‌وتحلیل تک‌واژشناسی به زبان‌شناس هند باستان، پانینی برمی‌گردد که ۳٬۹۵۹ قانون تکواژ زبان سانسکریت را در کتاب Aṣṭādhyāyī با استفاده از گرامرحامی گردآوری کرد. سنت گرامریِ یونان در روم باستان نیز در تجزیه‌وتحلیل تک‌واژشناسی دخالت داشته‌است. مطالعات تک‌واژشناسی عرب، که توسط مرح الاروه، احمد ب و علی مسعود انجام شده، حداقل به ۱۲۰۰ سال از زمان تولد مسیح برمی‌گردد.
معادل انگلیسیِ واژهٔ تک‌واژشناسی را آگوست شلیچر در سال ۱۸۵۹ ساخت.

مفاهیم اساسی[ویرایش]

تفاوت بین این دو مفهوم کلمه به‌طور تقریبی مهمترین مفهوم در تک‌واژشناسی است. اولین مفهوم کلمه یعنی مفهوم سگ و سگها همان کلمه اشکال واژه نامیده می‌شود. مفهوم دوم شکل کلمه نامیده می‌شود بنابراین می‌توان گفت که سگ و سگ‌ها اشکال گوناگون همان اشکال واژه هستند. از سوی دیگر سگ و سگ گیر، اشکال مختلف واژه هستند همان‌طور که آنها به دو نوع مختلف از مفاهیم اشاره دارند. شکل یک کلمه که بر طبق آیین و رسوم قراردادی انتخاب شده‌است جهت بیان شکل متعارف آن است و موضوع اصلی یا گفت آورد نامیده می‌شود.

در اینجا مثالهای از زبانهای دیگر یعنی نقص صوت‌شناسی مجزای کلمه با یک شکل کلمه تک‌واژشناسی مجزا منطبق است، وجود دارد. در لاتین یک راه بیان مفهوم عبارت و عبارت اسمی (مانند سیب‌ها، پرتغال‌ها) پسوندِ '-que' در عبارت اسمی دوم است. مانند «سیب‌ها ـ پرتغال‌ها یک سطح زیاد این سرگشتگی که برخی کلمات وابسته به صوت‌شناسی یا دگرگونی صدا در زبان آن را بوجود آورده‌اند در زبان کواکولا آمده‌است. در کواکولا، مانند زبانهای بسیار دیگری، روابط معنایی بین اسمها که دربرگیرنده مالکیت و موضوع معنایی است، توسط وندها قاعده مند شده‌است به جای اینکه با کلمات مستقل قاعده مند نباشد. سه عبارت انگلیسی» با باشگاهش «،» باً وابستگی عبارت اسمی را به‌عنوان یک ابزار مشخص می‌کند. در جمله فوق ضمیر کلمه او رابطه مالکیت را مشخص می‌کند و در زبانهای زیادی از دو یا حتی یک کلمه تشکیل شده‌است. اما ترکیب عطفی برای روابط معنایی در کواوالا به‌طور اساسی (از نقطه نظر کسانی که زبانشان کواوالا نیست) با ترکیب عطفی در دیگر زبانها تفاوت دارد به این دلیل: وندها از روی صداشناسی به اشکال واژه متصل نیستند آنها به‌طور معنایی دارای ارتباط هستند اما در اشکال واژه قبلی. مثال ذیل را ملاحظه نمایید (در کواوالا جملات با «چه» مانند یک فعل انگلیسی، آغاز می‌شود):

kwixʔid-i-da bəgwanəmai-χ-a q'asa-s-isi t'alwagwayu

ترجمه تکواژ به تکواژ: kwixʔid-i-da = clubbed-PIVOT-DETERMINER bəgwanəma-χ-a = man-ACCUSATIVE-DETERMINER q'asa-s-is = otter-INSTRUMENTAL-3SG-POSSESSIVE t'alwagwayu = club.

«مرد سمور دریایی را با چماقش زد.»

یادداشت:

  1. مورد مفعولی موجودیتی را نشان می‌دهد که چیزی به انجام رسیده‌است.
  2. صفات اشاره کلماتی مانند حرف تعریف معین «the»، «این»، «آن» هستند.
  3. مفهوم محور ساختاری نظری است که خارج از محدوده بحث است.

به بیان دیگر، برای کسی که به زبان کواوالا صحبت می‌کنند، جمله شامل کلمات «سمور دریاییش» یا «با باشگاهش» نمی‌شود، در عو ض نشانهٔ -i-da (PIVOT-'the') به یک مرد اشاره دارد و به یک bəgwanəma(مرد) متصل نمی‌شود اما در ع وض به فعل می‌چسبد. نشانه -χ-a (مفعولی-the) اشاره به سمور ریایی دارد که به bəgwanəma متصل است به‌جای اینکه q'asa (سمور دریایی) متصل باشد و غیره. برای خلاصه کردن به‌طریقی دیگر: کسی که به زبان کواوالا صحبت می‌کند جمله را متشکل از این کلمات وابسته به صوت‌شناسی یا دگرگونی صدا در زبان باشد را ملاحظه نمی‌کند:

اخیراً این موضوع در یک نشریهٔ مرکزی توسط Dixonو Aikhenvald (۲۰۰۷)به چاپ رسیده است، که عدم تطابق میان آواشناسی عروضی و تعریف گرامری کلمه را در نقاط مختلف آمازون، بومیان استرالیایی، قفقازی‌ها، هندواروپایی‌ها، بومیان آمریکای شمالی، آفریقای غربی و دیگر زبان‌های نشانه‌دار مورد بررسی قرار می‌دهد. ظاهراً تنوع گسترده زبان‌ها، واحدهای زبان‌شناسی متفاوت و مالکیت ویژگی‌های گرامری کلمه‌های مستقل را به وجود می‌آورد اما آواشناسی عروضی فاقد هر نوع تکواژ وابسته‌است. حالت میانهٔ رقابت قابل‌توجهی را در تئوری‌های زبان‌شناسی به‌وجود می‌آورد.

دستور و ساختار کلمه[ویرایش]

برطبق نظریهٔ لغت، دو نوع قانون تکواژشناسی وجود دارد. بعضی از این قوانین به اَشکال مختلف یک کلمهٔ یکسان ارتباط دارد در حالیکه قوانین دیگر با لغات مختلف دیگر در ارتباط است. قوانین نوع اول دستوری و نوع دوم ساختار کلمه‌است. به‌عنوان مثال در جمع انگلیسی کلمهٔ سگ (Dog) و سگ‌ها (Dogs) قانونی دستوریست و کلمات مرکبی هم چون شکارچی سگ (dog catcher) و یا ظرفشو (dish washer) مثالی از ساختار کلمه می‌باشد. به‌طور غیررسمی قوانین ساختار کلمه «شکل کلمات جدید» (یا همان لغات جدید) است، درحالی‌که قوانین دستوری نتیجهٔ اشکال مختلف (لغت) یا کلمه‌ای یکسان است. تمایزی مشخص میان دو نوع ساختار کلمه وجود دارد: مشتق و مرکب.

مرکب روند ساخت کلمه‌ای است که شامل ترکیب اشکال کلمه‌ای کامل است به‌صورت شکل مرکب مفرد. dog catcher یک کلمهٔ مرکب است، زیرا هم کلمه Dog و هم Catcher در جایگاه خودشان قبل از ترکیب با یکدیگر، کلمات کاملی هستند و به‌صورت یک شکل متعاقب عمل می‌کنند. مشتق شامل وندهای وابسته (غیر مستقل) می‌باشد و بدین منظور با افزودن یک وند به یک لغت، لغت جدیدی به وجود می‌آید. مثال آشکار در خصوص این موضوع: کلمه independent که با گذاشتن پیشوند اشتقاقی in- به dependent به وجود می‌آید در حالیکه کلمهٔ dependent خودش از فعل depend گرفته شده‌است. تمایز میان دستور و ساختار کلمه به‌طورکل واضح نیست. مثال‌های زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد زبان‌شناسان درخصوص ارائهٔ یک قانون برای دستور و ساختار کلمه با شکست روبه‌رو شده‌اند. در مبحث بعد این تمایز به روشنی توضیح داده می‌شود.

ساختار کلمه بر اساس آنچه که گفته شد روندی است که شامل ترکیب دو کلمهٔ کامل با یکدیگر است و نظر به این موضوع در قوانین دستوری با افزودن پسوند به بعضی از افعال، آن تبدیل به فاعل جمله می‌شود. برای مثال در زمان حال نامشخص فعل (go) رفتن با فاعل I/ We/ You/ They و اسامی جمع استفاده می‌شود در حالیکه برای ضمایر سوم شخص مفرد He /She/ It و اسامی مفرد از فعل (goes) استفاده می‌شود؛ بنابراین es_ سازندهٔ دستوری است و برای مطابقت با فاعل جمله به کار می‌رود. تفاوت قابل توجه در ساختار کلمه برآیند کلمه‌ای است که ممکن است در منبع طبقه‌بندی‌های گرامری کلمه تفاوت ایجاد کند در صورتی که در روند دستوری هرگز چنین تغییری را ایجاد نمی‌کند.

نمونه‌ها و نحوی تکواژی[ویرایش]

یک نمونهٔ زبان‌شناسی، گروه کاملی از اشکال کلمات ربطی است که به یک لغت مربوط است. مثال رایج نمونه‌ها صرف افعال و اسامی است. بر طبق آن اشکال یک لغت ممکن است براحتی در داخل یک جدول تنظیم شود. بر اساس این طبقه‌بندی دستوری شامل: زمان، صورت، وجه، تعداد، جنس، نقش است. برای مثال ضمایر شخصی در انگلیسی می‌توانند در یک جدول سازماندهی شوند با استفاده از طبقه‌بندی شخص (اول شخص، دوم شخص، سوم شخص (و تعداد (جمع در مقابل مفرد)، جنس (مؤنث، مذکر، خنثی)، نقش (فاعلی، مفعولی، ملکی). جزئیات بیشتر را در جدول ضمایر شخصی انگلیسی نگاه کنید. طبقه‌بندی دستوری گروهی از نمونه‌ها نمی‌تواند دلخواهانه انتخاب شود. بلکه باید مرتبط با نوشتار و گفتار قوانین صرف و نحو زبان باشد. برای مثال شخص و تعداد طبقه‌بندی است که نمونه‌ها را در انگلیسی تعریف می‌کند. زیرا انگلیسی قوانین تطابقی گرامری دارد که فعل یک جمله را در قالب دستوری به گونه‌ای که با شخص و تعداد آن تطابق داشته باشد به کار می‌برد. به عبارت دیگر قوانین صرف و نحو در انگلیسی تفاوت میان dog و dog catcher را و یا dependent را با independent نشان نمی‌دهد زیرا انتخاب میان دو شکل است که تعیین می‌کند کدام شکل از فعل باید استفاده شود. در مقابل هیچ قانون صرف و نحو ی در انگلیسی تفاوت میان dog و dog catcher و یا dependent و independent را بیان نمی‌کند.

دو مورد اولی هر دو اسم و دو مورد دومی هر دو صفت هستند و به‌طورکلی شبیه هر اسم یا صفت دیگری عمل می‌کنند. تفاوت مهم میان قوانین و ساختار کلمه اشکال لغت دستوری هستند که به‌عنوان نمونه شناخته شده‌اند و در قوانین صرف و نحو تعریف شده‌اند، نظر به اینکه قوانین ساختار کلمه الزاماً منحصر به صرف و نحو نمی‌شود؛ بنابراین قوانین دستوری ربط دهندهٔ صرف و نحو است نه ساختار کلمه. بخشی از تکواژشناسی رابطهٔ میان صرف و نحو و تکواژشناسی را که نحوی تکواژی نامیده می‌شود، پوشش می‌دهد و همچنین قوانین دستوری را با نمونه‌ها ربط می‌دهد نه با ساختار کلمه یا کلمات مرکب.

تک‌واژگونی[ویرایش]

با توجه به توضیحات بالا، قوانین تکواژشناسی شباهت میان ساختارهای کلمه را توصیف می‌کند. dog به dogs همچون cat است به cats و dish به dishes. شباهت هر دو گروه از اَشکال کلمات به معانی آن‌هاست. در هر جفت کلمهٔ اول معنی یک «X» می‌دهد، درحالی‌که گروه دوم معنی دو یا بیشتر «X» می‌دهد و این تفاوت همیشه از وندِ s- جمع است که به کلمهٔ دوم متصل می‌شود و این کلید علامت‌دار تطابق میان ساختار مفرد و جمع است.

یکی از بزرگ‌ترین منابع پیچیده در تکواژشناسی تطابق یک به یک میان معنی و شکل پیچیده هر نقش در زبان است. در انگلیسی کلمات جفتی مثل ox/oxen و goose/geese و sheep/sheep وجود دارد که تفاوت میان شکل مفرد و جمع آنها الگوهای با قاعده یا علامت دار نیستند. تمام حالات با قاعده به s- ختم می‌شوند؛ بنابراین ساده نیستند. s-در dogs شبیه s- در cats و dishes تلفظ نمی‌شود. این به‌دلیل وجود آخرین واکهٔ قبل از s- در این کلمات است.

این حالات به‌طور واضح تاًثیرگذاری انتخاب اشکال یک کلمه را نشان می‌دهد که تک‌واژ گونه نامیده می‌شود. قوانین تحمیلی آواشناسی، قوانینی است که در آن صداها در کنار یکدیگر در یک زبان ظاهر می‌شوند و تکواژشناسی اغلب به‌صورت کورکورانه قوانین آواشناسی را نقض می‌کند که به وسیلهٔ آن برآیند ترتیب صداها در هر زبان در پرسش منع شده‌اند. برای مثال شکل جمع dish با افزودن یک s- ساده در آخر کلمه به وجود می‌آید و نتیجهٔ آن شکل[di ƒs] است

به منظور رهانیدن کلمه، یک حرف صدا دار بین ریشه و نشانه‌های جمع قرار می‌گیرد و نتیجه [dґ∫әz] قواعد مشابهی برای تلفظ –s در dogs و catsبه کار می‌رود که به چگونگی (صدادار و بی‌صدا) بودنِ تک‌واژِ ماقبلِ آخر بستگی دارد.

تک‌واژشناسی لغوی[ویرایش]

تک‌واژشناسی لغوی شاخه‌ای از تک‌واژشناسی است که با واژه‌نامه در ارتباط است، که ازلحاظ تک‌واژشناسی امکان‌پذیر است و مجموعه‌ای از لغت‌های یک زبان است. همچنان‌که به‌طور مقدماتی به شکلِ کلمه مربوط می‌شود: اشتقاق و ترکیب.

مدل‌ها[ویرایش]

سه رویکرد اصلی برای تک‌واژشناسی وجود دارد که هر یک سعی دارد مشخصات بالا را در روش‌های مختلف تسخیر کند. این سه رویکرد عبارتند از:

  1. تک‌واژشناسی برپایهٔ تک‌واژ، که استفاده از یک آیتم و عملکرد مرتب را باعث می‌شود.
  2. تک‌واژشناسی برپایهٔ لغت، که به‌طور طبیعی استفاده از یک آیتم و عملکرد فرایند را موجب می‌شود.
  3. تک‌واژشناسی برپایهٔ کلمه، که به‌طور عادی استفاده از یک کلمه و الگو را موجب می‌شود.

باید توجه داشت که درست است که روابط اشاره‌شده بین مفهوم‌های هر آیتم در لیست بسیار قوی‌اند اما این روابط کامل نیست.

تک‌واژشناسی برپایهٔ تک‌واژ[ویرایش]

تک‌واژشناسی برپایهٔ تک‌واژ، اشکال کلمه به‌عنوان ترتیب تک‌واژها تجزیه می‌شوند. یک تک‌واژ به‌عنوان کوچکترین واحد معنی‌دار از یک زبان تعریف می‌شود. در یک کلمه مانند independently می‌گوییم که تک‌واژها in-, depend, -ent, ly است، depend ریشه است و در این مورد تک‌واژهای دیگر پیشوندهای اشتقاقی هستند. در یک کلمه مانند dogs می‌گوییم dog ریشه و s- یک تک‌واژِ صرفی است. این روش تجزیه اَشکال کلمه در بسیاری (و عجیب‌ترین)، کلماتی را به حساب می‌آورَد که گویا آنها از تک‌واژهایی که بعد از یکدیگر، مانند مهره‌هایی در یک ردیف قرارگرفته ساخته می‌شوند که مورد و ترتیب نامیده می‌شود. بیشتر رویکردهای مدرن و پیچیده درصدد نگه‌داری تک‌واژند، درحالی‌که که مطابقت ناپیوسته، قیاسی و پروسه‌ای دیگر برای نظریه‌های مورد و ترتیب و رویکردهای مشابه به‌صورت مسئلهٔ غابض درآمده‌اند.

تک‌واژشناسی برپایهٔ تک‌واژ، سه اصل اساسی را مفروض می‌دانند:

  1. فرضیهٔ تک تک‌واژ طبق نظر بادنیو ((baudoin s: ریشه‌ها و بندها در این فرضیه وضعیتی مشابه دارندکه تک تک‌واژ نامیده می‌شود.
  2. فرضیهٔ مشخصه‌های تک‌واژهای پایه طبق نظر بلومفیلد) :(bloomfield s ازآنجاکه تک‌واژها مشخصه‌هایی دوجنبه‌ای دارند، به همین دلیل آنها را هم از ساختار صوت‌شناسی وهم معنایی می‌توان بررسی کرد.
  3. فرضیهٔ تک‌واژهای معنایی طبق نظر بلومفیلد) (bloomfield s: تک‌واژها، بندها وریشه‌هایی که در وند جریان زبان هستند و امروزه از آنها استفاده می‌گردد، در لغت‌نامه نگهداری می‌شود.

تک‌واژشناسی برپایهٔ تک‌واژ دارای دو ویژگی است که توسط بلومفیلدیان (Bloomfieldian) و هاکِتیان (Hockettian) بیان شده‌است (در سال ۱۹۹۳ توسط بلومفیلد و در سال ۱۹۴۷ توسط هاکتین).

در نظریهٔ بلومفید، تک‌واژ کوچک‌ترین واحد معنادار است، اما خودش معنا ندارد. ازنظرِ هاکِت، تک‌واژها عناصر معنی‌داری هستند که شکل عنصر نیستند. از دیدگاه او، تک‌واژهای جمعی وجود دارد با واژگونهٔ s- و en- و ren- و...

در تک‌واژشناسی برپایهٔ تک‌واژ، این دو دیدگاه در روش غیراصولی ترکیب شده‌اند، به‌طوری‌که یک نویسنده امکان دارد دربارهٔ «تک‌واژ جمع» و «تک‌واژ s-» در همان جمله صحبت کند، اگرچه این‌ها چیزهای مختلفی هستند.

تک‌واژشناسی برپایهٔ لغت[ویرایش]

تک‌واژشناسی برپایهٔ لغت (معمولاً) رویکرد فرایند و آیتم است. به جای تجزیهٔ شکل کلمه به‌عنوان مجموعه‌های پشت‌سرهم گفته می‌شود که شکل کلمه نتیجه به کار گیری قواعدی می‌باشد که شکل کلمه (فورم یا ریشه کلمه) جهت ایجاد کلمه جدید تغییر می‌دهد. قواعد صرفی ریشه می‌گیرند، ان‌ها را همچنان که نیاز به قاعده دارند تغییر می‌دهند و نتیجه تشکیل یک کلمه‌است. قاعده اشتقاقی ریشه را می‌گیرد و آن را بر اساس نیاز تغییر می‌دهد و نتیجه یک ریشه حاصل می‌شود. یک قاعده ترکیبی اشکال کلمه (فورم کلمه) را می‌گیرد و به‌طور مشابه نتیجهٔ یک ریشهٔ ترکیبی است.

تک‌واژشناسی برپایهٔ کلمه[ویرایش]

تک‌واژشناسی برپایهٔ کلمه (معمولاً) رویکرد کلمه و الگوست. این نظریه، الگوها را به‌عنوان مفهومی مرکزی در نظر می‌گیرد. به جای بیان قواعد برای ترکیب تک‌واژها داخل شکل کلمه یا ایجاد فورم کلمه از ریشه‌های کلمه براساس تک‌واژشناسی تعمیم‌دادن را بیان می‌کند که بین اَشکال الگوهای صرفی جای می‌گیرد. نکتهٔ مهم این رویکرد، این است که بیان بسیاری از چنین تعمیم‌هایی با هر کدام از رویکردهای دیگر مشکل است. مثال‌ها معمولاً از زبان‌های ترکیبی گرفته می‌شود، جایی که «قسمتی» از کلمه داده می‌شود که بر اساس نظریه که تک‌واژ صرفی نامیده می‌شود، با ترکیبی از مقولهٔ گرامری مطابقت دارد. به‌عنوان مثال، «سوم شخص جمع» بر اساس نظریهٔ فوق معمولاً هیچ مسئله‌ای با این حالت ندارد. نظریه‌های فرایند وایتم، به عبارت دیگر اغلب در مواردی مثل اینهاباعث در هم شکنندگی است، زیرا همه آنها فکر می‌کردند که دو قاعده جداگانه خواهد داشت، یکی برای سوم شخص و دیگری برای جمع، اما تشخیص میان آنها سرانجام ساختگی می‌باشد. رویکردهای کلمه والگو که این‌ها مانند کلمات کامل عمل می‌کنند به‌وسیلهٔ قواعد قیاسی به یکدیگر مربوط می‌شوند. کلمات را می‌توان بر اساس الگویی که آنها سازگاری دارند دسته‌بندی نمود. این روش‌ها هم برای کلمات موجود و هم برای کلمات جدید به کار می‌روند. به کار گیری الگوی متفاوت از الگویی که از لحاظ تاریخی استفاده شده‌است را می‌توانبه کلمه جدید تبدیل نمود، مانند older به‌جای elder (که older الگوی عادی از صفت‌های تفضیلی پیروی می‌کند) و cows به‌جای kin (که cows مناسب با الگوی منظمی از شکل جمع است).

گونه‌شناسی تک‌واژی[ویرایش]

در قرن نوزدهم فیلسوفان طبقه‌بندی کلاسیک زبان‌ها را برطبق تک‌واژهایشان ابداع کرده‌اند. برطبق این گونه‌شناسی، بعضی زبان‌ها جدا شده‌اند و تک‌واژهای کمی دارند یا تک‌واژ ندارند. دیگر زبان‌ها ترکیبی هستند و کلماتشان منجر به تعداد زیادی جداشدنی می‌شوند در حالی که دیگر کلمات هنوز صرفی یا ترکیبی هستند، زیرا تک‌واژهای صرفی به یکدیگر ترکیب می‌شوند. این عمل منجر به یک تک‌واژ بی‌معنی می‌شود که چند بخش اطلاعات را منتقل می‌کند. مثل کلاسیک از یک زبان جداگانهٔ چینی است. مثال کلاسیک از زبان ترکیبی تُرکی است؛ هم لاتین و هم یونانی مثال‌های کلاسیک از زبان‌های ترکیبی‌اند.

ملاحظهٔ تنوع زبان‌های دنیا روشن می‌شود که این طبقه‌بندی هرگز واضح نیست و بسیاری از زبان‌های مناسب با هیچ‌یک از این نوع‌ها نمی‌باشد و بعضی در بیشتر از یک روش تناسب دارد. درهنگام ملاحظه زبان‌ها سلسله‌ای از تک‌واژهای پیچیده زبان ممکن است سازگار باشند. سه مدل از ریشه تک‌واژشناسی از تلاش تا تجزیه زبان‌ها که هماهنگی کمتر یا بیشتری یا مقوله‌های مختلف دارند. از لحاظ طبیعی ترتیب و آیتم با زبان‌های ترکیبی سازگاری دارند. درحالی‌که در عملکرد فرایند آیتم و عملکرد و الگو و کلمه معمولاً زبان‌های ترکیبی مخاطب هستند.

همچنین خواننده باید توجه داشته‌باشد که تک‌واژگونه‌های کلاسیکی عموماً برای تک‌واژشناسی صرفی به‌کار می‌روند. ترکیب بسیار کمی در رابطه با شکل‌گیری کلمه وجود دارد. ممکن است زبان‌ها در شکل‌گیری کلمه‌شان به‌صورت نحوی یا تحلیلی یا تجزیه‌ای با توجه به روش ترجیح‌داده‌شده از اندیشه‌های بیانی که صرفی نیستند طبقه‌بندی شوند. خواه با استفاده از شکل کلمه (مصنوعی) یا با استفاده از عبارت‌های نحوی.

کوچک‌ترین/ حدّاقل واحدهای معنی‌دار در زبان‌ها[ویرایش]

یکی از مسئله‌های اساسی در هر علمی، تشخیص و شناسایی حدّاقل واحدها یا جزءهای موجود است، به‌صورتی‌که، همهٔ ساختارها[۲] و واحدهای پیچیده‌تر آن علم را بتوانیم با ترکیب آن‌ها بسازیم. درمورد زبان‌های طبیعی، هرچند در نظر اوّل چنین می‌نماید که کلمات نقش مجموعهٔ حدّاقل واحدها و بلوک‌های ساختمانی را دارند، در واقعیّت و عمل اینگونه نیست.

دربارهٔ واژهٔ «ساختِ‌واژه»[ویرایش]

در ترجمهٔ اثرهایِ علمیِ غربی، برایِ بسیاری از واژه‌ها در کتاب‌هایِ گوناگون برابرهایِ متفاوتی می‌بینیم. این مسئله در کتاب‌هایِ زبان‌شناسی تا اندازه‌ای مشکل‌زا شده‌است و در فهمِ عمومیِ مفهوم‌هایِ علمیِ اِستانده (= استاندارد) آشفتگیِ نگران‌کننده‌ای رقم می‌زند. برای این مفهوم در فارسی برابرهایِ ساخت‌واژه، ساخت‌واژ، ساختِ‌واژه، واژه‌سازی، واژه‌شناسی، صَرف، تصریف، سازه‌شناسی، تَکواژشناسی، ساختِ صرفِ زبان، ساخت، نظامِ واژه‌سازی، ساخت‌شناسی و ریخت‌شناسی نیز به کار بُرده شده است.[۳]

روشن است که برایِ ایجادِ یک فضایِ علمی، نیازِ جدّی به بازنگری و اِستانده‌سازیِ این برابرهاست. واژه‌یِ فرانسه‌یِ morphologie (انگلیسی: morphology) در دانش‌هایِ دیگر برایِ نمونه زیست‌شناسی یا زمین‌شناسی هم کاربرد دارد و به ریخت‌شناسی برگردانده می‌شود. این برابر در زبان‌شناسی چندان گویا نیست؛ چرا که در زبان‌شناسی درونِ پوسته‌یِ ریختِ واژه فرورفته و با شکافتنِ واژه، به عنصرهایِ ریزتر می‌پردازیم. از میانِ برابرهایِ یادشده، واژه‌سازی، واژه‌شناسی، سازه‌شناسی و ساخت‌شناسی به‌راستی رساننده‌یِ معنا هستند. هرچند واژه‌سازی و واژه‌شناسی در نوشته‌هایِ بزرگانی چون دکتر حسنِ رضاییِ باغ‌بیدی و پروفسور دادخدا سِـیم الدّین‌اُف، زبان‌شناسِ بزرگِ تاجیک، به کار گرفته شده‌اند، امّا در کتاب‌هایِ زبان‌شناسی بیشتر از ساختواژ (ه) بهره برده شده. ناگفته نمانَد که واژه‌یِ صرف که از دیرباز در دستورِ سنّتی و به پیروی از دستورنویسی برایِ عربی کاربرد داشته، امروز نیز در آثار استادانی چون دکتر محسنِ ابولقاسمی به کار بُرده می‌شود. یادآور می‌شود که «صَـرف» معناهایِ بسیار جاافتاده و کهنِ دیگری نیز در زبان‌شناسی دارد؛ یعنی conjugation به معنایِ «صرفِ فعل» و declension و inflection هر دو به معنایِ «صرفِ نام (= اسم و صفت)». کسانی که صرف را در معنایِ morphology به کار می‌بَرند، برایِ «صَـرفِ فعل» همان «صرف» و برایِ «صرفِ نام»، هم از «صرف» و هم از «تصریف» استفاده می‌کنند. روشن است که این نام‌هایِ مشترک بی‌دلیل از شفّافیتِ فضایِ علمی می‌کاهد. همانگونه که گفته شد پرکاربردترینِ این برابرها ساختْـواژ (ه) است. خودِ این واژه بر اساسِ قاعده‌هایِ ساختِ‌واژه‌ایِ فارسی بی‌معناست! برایِ روشن شدنِ نادرستیِ این واژه به این نمونه توجّه نمایید: برایِ آنکه عبارتِ «خریدْ خودرو» معنایی داشته باشد، باید آن را ترکیب اضافیِ مقلوب گرفت وگرنه در فارسی نمی‌توان دو اسم را به این ترتیب، یعنی با سکونِ (حرفِ آخرِ) واژه‌یِ نخست پشتِ سرِ هم آورد؛ به سخنِ دیگر، این عبارت برابر است با «خودرویِ خرید». حال اگر همین برخورد را با ساختْـواژ (ه) داشته باشیم، یعنی آن را تبدیل کنیم به «واژهٔ ساخت» یا «واژِ ساخت»، عبارت‌هایی خواهیم داشت که معنایِ موردِ نظر ما را نخواهند رساند. دو عبارتِ اخیر دلالت بر «واژ یا واژه‌یِ مربوط به ساختِ چیزی» می‌نمایند، در حالی که منظورِ ما عملِ «تحلیلِ ساختـ (ـارِ) واژه» است. در توجیهی چنین گفته می‌شود که مانندِ عبارتِ «خریدِ خدمت» (: در دوره‌ای کوتاه می‌شد در ایران به عوضِ خدمتِ سربازی با پرداختِ وجهی مشخّص از این خدمتِ نظامی در زمانِ صلح معاف شد. به این عمل «خریدِ خدمت» گفته می‌شد) که در گفتارِ عامیانه «خریدْ خدمت» گفته می‌شود، ساختْـواژ (ه) نیز، همان «ساختِ واژ (ه)» است. گذشته از آن که «ساختِ واژ» (= ساختارِ واژ) به هر حال بی‌معناست (چون در این مقوله ساختارِ «واژه» بررسی می‌شود و نه ساختارِ «واژ» که خود جزئی از واژه‌است)، باید توجّه داشت که در فارسی حذفِ کسره‌یِ اضافه در چنین موردهایی ویژه‌یِ زبانِ عامیانه‌است و نه زبانِ علمی. باری، هرچند «واژه‌شناسی» یا «واژشناسی» برگردانِ لفظ به لفظ، دقیق و رسایی برایِ morphology هستند، امّا از آن‌جا که پرکاربردترینِ برابرهایِ یادشده ساختْـواژ (ه) است، بهتر است همین واژه را اصلاح و به‌عنوانِ برابرِ morphology تنها آن را به کار ببریم. با آوردنِ کسره‌یِ اضافه میانِ دو اسمِ عبارتِ اخیر به «ساختِ واژه» می‌رسیم که هم رساننده‌یِ معنایِ «ساختنِ واژه» و هم به معنایِ «ساختارِ واژه» است (توجّه شود که «ساخت» در فارسی به معنایِ «ساختار» هم هست؛ برایِ نمونه در: «این ایده از ساختِ خوبی (= ساختارِ خوبی) برخوردار است»). از آنجا که قرار است عبارتِ «ساختِ واژه» به‌عنوانِ یک واژه به‌کار رود، می‌توان فاصلهٔ میانِ دو واژه را نیز به فاصلهٔ مجازی تبدیل کرد و آن را به‌صورتِ «ساختِ‌واژه» نوشت. بدین‌ترتیب، «واژه‌سازی» را تنها دربرابرِ word-formation به کار ببریم (چنان‌که بیشتر فرهنگ‌ها هم بدرستی همین کار را کرده‌اند) و «صرف» را نیز تنها به جایِ conjugation به معنایِ «صرفِ فعل» و declension و inflection هر دو به‌معنایِ «صرفِ نام (= اسم و صفت)» به‌کار بگیریم.

دو لایهٔ ساختِ‌واژه[ویرایش]

  • ساختِ‌واژه‌یِ صَـرفی (= صرفِ تصریفی) (انگلیسی: inflectional morphology): همان‌گونه که از نامِ آن پیداست، به ساختارِ فعل‌ها و نام‌ها (= اسم‌ها و صفت‌ها) در هنگامِ صرف شدن می‌پردازد. به عبارتِ دیگر، در ساختِ‌واژه‌یِ صَـرفی به بخشی از واژه پرداخته می‌شود که بطورِ مستقیم با نقشِ نحویِ آن، یعنی نقشِ واژه در جمله، سر و کار دارد. نمونه: «مردها» از دو جزءِ «مرد» و «ـها» و «می‌روم» از سه جزءِ «میـ»، «رَو-» و «ـَم» تشکیل شده که به نقشِ نحویِ آن‌ها در جمله مربوط‌ند.

هر یک از جزءهایِ یادشده را «واژک» (انگلیسی: morpheme) و در ساختِ‌واژه‌یِ صَـرفی «واژکِ تصریفی» (انگلیسی: inflectional morpheme) می‌گویند.[۴]

  • ساختِ‌واژه‌یِ اِشتِـقاقی (= صرفِ اِشتقاقی) (انگلیسی: derivational morphology): به خودِ واژه، فارغ از نقشِ نحویِ آن می‌پردازد. در واقع ساختاری است که از رهگذرِ آن خودِ واژه به دست می‌آید. نمونه: «گلدان» از دو جزءِ «گل» و «ـدان» و «کارخانه» از دو جزءِ «کار» و «خانه» ساخته شده‌است. این بررسی در مقوله‌یِ ساختِ‌واژه‌یِ اِشتِـقاقی طرح می‌گردد. ساختِ‌واژه‌یِ اِشتِـقاقی را «ساختِ‌واژه‌یِ قاموسی» (انگلیسی: lexical morphology) یا «واژه‌سازی» (انگلیسی: word formation) نیز می‌نامند.

هر یک از جزءهایِ یادشده را «واژک» (انگلیسی: morpheme) و در ساختِ‌واژه‌یِ اِشتِـقاقی «واژکِ اِشتِـقاقی» (انگلیسی: derivational morpheme) می‌گویند.[۵]

جستارهای وابسته[ویرایش]

پیوند به بیرون[ویرایش]

پانویس[ویرایش]

  1. کلباسی، ایران؛ ساخت اشتقاقیِ واژه در فارسی امروز؛ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛ تهران، ۱۳۸۰؛ ص ۱۹
  2. Structures
  3. برایِ آنکه بدانید چه منبع‌هایی از کدام یک از این برابرها بهره برده‌اند نک. همایون، همادخت؛ واژه‌نامهٔ زبان‌شناسی و علوم وابسته (با تجدیدنظر و اضافات)؛ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛ تهران، ۱۳۷۹؛ ص ۱۶۳؛ زیرِ واژهٔ morphology.
  4. کلباسی، ایران؛ ساخت اشتقاقی واژه در فارسی امروز؛ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛ تهران، ۱۳۸۰؛ صص ۱۹ و ۲۰.
  5. کلباسی، ایران؛ ساخت اشتقاقی واژه در فارسی امروز؛ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛ تهران، ۱۳۸۰؛ صص ۲۰.

منابع[ویرایش]

  • ویکی‌پدیای انگلیسی
  • Crystal D. , The Cambridge Encyclopedia of Language, 2nd edition, Cambridge University Press, 1996. ISBN 0-521-55967-7
  • O'Grady, W. , Dobrovolsky, M. , and aronoff, M. , Contemporary Linguistics, An Introduction, 2nd edition, St. Martin' Press, Inc. , 1993. ISBN 0-312-06780-1
  • Alborzi. A.H. 1386. Etymological Analysis of English Morphemes: Greek Morphemes. Tehran: Pazhouheh Pub.
  • البرزی، امیر حسین؛ تجزیه و تحلیل ریشه‌شناسی واژه‌های زبان انگلیسی: تکواژهای یونانی؛ آماده‌سازی و تدوین: مؤسسه آموزش عالی آزاد پارسه؛ لیتوگرافی و چاپ و صحافی: علامه طباطبائی؛ انتشارات پژوهه؛ تهران، ۱۳۸۶.