آیین مانوی
دین مانوی آیینی عرفانی و ترکیبی از ادیان مسیحی، زرتشتی، بودایی و گنوسی بود که مانی[۱] پسر فاتک همدانی آن را در سدهٔ سوم میلادی در ایرانشهر بنیان گذارد.[۲] در این دین از مسیحیت ایده مسیح منجی وارد شدهاست و از دین زرتشتی یا زروانی اعتقاد دوگانه به نیکی و بدی.[۳] تاثیرپذیری دین مانی از مذهب بودایی نیز بصورت ورود اصل تناسخ به این مذهب مشهود و آشکار است. دین مانی برپایه ثنویت استوار است و همین مورد آن را مانند دین مندایی در رسته ادیان ایرانی قرار میدهد. در مانویت جنگ میان دو دنیای تاریکی و نور منجر به نابودی ماده و رهایی روح میشود. دنیای مادی در دین مانوی نماد تاریکی و پلیدی است و انسان که موجودی دوگانهاست (روح از دنیای روشنایی و جسم از دنیای تاریکی) میتواند به نیروهای روشنایی برای پیروزی نهایی کمک کند.[۴] این آیین در مدت کوتاهی بر پهنهٔ وسیعی از جهان آن روزگار مانند خاورمیانه، اروپا، شمال آفریقا، هند، چین و آسیای میانه سایه گستراند؛ و تا سدهٔ دهم میلادی کماکان قدرت عالمگیری خود را حفظ نموده بود. پس از آن اندک اندک از همهگیریاش کاسته شد. عناد موبدان زرتشتی با شخص مانی و آموزههایش و تکفیر پیروان این آیین عرفانی از سوی مسلمانان موجبات انحطاط مانوی گری را در جهان فراهم ساخت. کلیسای کاتولیک نیز گرایش مانویت را الحاد اعلام کرده بود. با اینحال مانویان همبستگی خود را تا مدتها حفظ نموده و به دین خود معتقد ماندند.[۵]
در آیین مانوی انسان دارای دو بعد خدایی و منور و اهریمنی و تاریک است که حاصل امتزاج نور و ظلمت در دوران آفرینش میباشد. انسان باید به روح خود که همان ذرات نور دربند است توجه نشان داده و جسم و دنیا و مافیها را به بوته فراموشی بسپارد. توجه به آنچه به روح بازمیگردد مانند میل به هنر و شکوفایی استعدادها و ذوقها و نیز محبت و برادری نوعی عبادت تلقی میشد. اعتقاد مانویان بر این بود که در پایان جهان در نبرد بزرگ بین نور و ظلمت روح بر ماده و نور بر ظلمت و خیر بر شر پیروز میشود و ارواح در بند که انوار خدایی هستند از زندان جسم و جهان آزاد شده و به سوی سرزمین روشنایی بازمیگردند. اگرچه امروزه مانویان از صحنه روزگار کنار رفتهاند و سدههاست که این دین دیگر پیروانی ندارد اما تأثیرات غیرقابل انکار آن را در عرفان اسلامی و مسیحی میتوان بازیافت.[۶]
علاقه مانویان به نوشتن آثار خود همراه با خلاقیت هنری موجب گسترش فنون کتابآرایی، نقاشی، موسیقی و خوشنویسی گردید. پیروان دین مانی که دیناور نامیده میشدند در نشر عقاید و خلاقیتهای ادبی و شاعرانه خود بسیار کوشا بودند و همین باعث بوجود آمدن ادبیات و خط مانوی شد که عمدتاً به زبانهای سُریانی، پارسیِ میانه، پهلویِ اشکانی، سُغدی، ترکی اویغوری، چینی، قبطی و یونانی بود. آثار مانویان معمولاً بر روی چرم یا پاپیروس نوشته میشد و نوشتهها با رنگ و شکل و طرح تزئین میشدند. مانی را به دلیل نگاشتن کتاب ارژنگ که سرتاسر نقاشی بود پیامبر نقاش نیز خواندهاند.[۷]
دین مانوی احتمالاً در فاصله قرون سیزدهم تا هفدهم میلادی در جنوب چین برای همیشه از میان رفت. نزدیکترین دین زنده جهان به مانویت آیین مندایی است که صابئین استان خوزستان بدان معتقد میباشند.
محتویات
- ۱ منبعشناسی
- ۲ پیشینه
- ۳ گسترش پیروان
- ۴ اساطیر و ایزدان مانوی
- ۵ تعلیمات و آموزههای دینی
- ۶ فرقههای مانوی
- ۷ هنر و ادبیات مانوی
- ۸ مانویان
- ۹ عرفان مانوی و تأثیر آن بر تصوف اسلامی
- ۱۰ تاریخچه پژوهش و شناخت دین مانوی
- ۱۱ جستارهای وابسته
- ۱۲ پانوشت
- ۱۳ پانویس
- ۱۴ منابع
- ۱۵ پیوند به بیرون
منبعشناسی[ویرایش]
آموزهها و آثار مانی، فعالیتها و کتابهای پیروان و شاگردان او، نیز نوشتههای انتقادی مخالفان مانی و پیروان ادیان دیگر، هر یک سهم بسزایی در ارائهٔ تصویری روشن و کامل از مانی برعهده دارند.[۸]
آثار مانی[ویرایش]
مجموعه آثار دینی مانوی که خود مانی نوشته، هفت کتاب به گویش مادری یعنی آرامی شرقی است. عقیده بر این است که بخشی از این آثار توسط روحی که مانی آن را «توم» یعنی «همزاده» مینامید، به او وحی شده است. از اصل آرامی این آثار، حتی یک سطر، در تورفان محفوظ نمانده است، اما ترجمه بسیاری از آنها در دستنویسهای ایرانی به گونهای باقیمانده است که در بیشتر موراد نمیتوان مشخص کرد که هر قطعه از کدام کتاب است. نام این هفت کتاب، انجیل زنده (انجیل بزرگ)، گنج زندگان، اسرار، غولان، رسالهها و نامهها، فراقماطیا و مزامیر و اوراد است.[۹]
انجیل[ویرایش]
نخستین اثر به نام انجیل، نزد ایرانیان با عنوان اِوینگلیون و با صفت «بزرگ» یا «زنده» همراه است. این کتاب به تعداد الفبای سریانی به ۲۲ بخش تقسیم شده است. در کتاب الفهرست ابن ندیم از آن ذکری نشده است. به گفته بیرونی، هر فصلی از آن با یکی از حروف ابجد شروع میشده است. یعقوبی تعداد انجیلها را ۱۲ ذکر کرده که احتمالاً اشتباه و به جای ۲۲ است. مقدمه و بخش کوتاهی از فصل اول (الف) این انجیل به فارسی میانه منتشر شده است. در این متن، کتاب «اِوینگلیون زنده چشم و گوش» نامیده شده است. شاید به این سبب که بخشی از آن دربردارنده اندرزهایی برای مراقبت کردن از حواس بوده است. نام انجیل در یک قطعه دیگر به فارسی میانه نیز آمده است. متن در بردارنده نقل قولهای کوتاهی از نامههای مختلف مانی و دیگر آثار او مانند «گنج زندگان» است. این قطعه آسیب فراوان دیده است.[۱۰]
گنج زندگان[ویرایش]
تا کنون هیچ متنی از این اثر به زبانهای ایرانی شناخته نشده است. عنوان اصلی این کتاب در یک متن سغدی (به نقل از متنی به فارسی میانه) «سمیتیها»[پانوشت ۱] آمده است. در منابع گوناگون از جمله متون قبطی و چینی و عربی و فارسی، ترجمه این عنوان ذکر گردیده است. ابن ندیم در الفهرست، این کتاب را سِفرالاحیاء، بیرونی در آثارالباقیه و ماللهند و یعقوبی در تاریخ خود، کنزالاحیاء نامیدهاند. بیرونی در ماللهند، مطلبی از این کتاب را، دربارهٔ جنسیت فرشتگان، نقل کرده است و یعقوبی آورده است: مانی در این کتاب به توصیف آنچه از پاکی نور و آنچه از فساد تاریکی در روح وجود دارد، میپردازد و کارهای پست را به تاریکی نسبت میدهد.[۱۱]
اسرار[ویرایش]
این نام تا کنون در هیچ متنی دیده نشده است، اما ترجمههای چینی اثر نشان میدهد که این کتاب در فارسی میانه غربی «رازان» (جمع راز) نام داشته است. ابن ندیم در الفهرست نام کتاب را سِفرالاسرار آورده و عنوان ۱۸ فصل آن را ذکر کرده است، اما این مطلب هیچ کمکی به شناسایی قطعات ایرانی نمیکند. یعقوبی در تاریخ خود، گفته است که مانی در سفرالاسرار به آیات انبیاء طعنه زده است. بیرونی در فهرست کتب محمد بن زکریاء رازی میگوید که به مطالعه سفرالاسرار علاقهمند شده و مدت چهل و اندی سال در آرزوی بدست آوردن آن بوده و وقتی آن را به دست آورده، دربردارنده هذیانِ بَحت (خالص) و هجرِ (پریشانگویی) محض یافته است.[۱۲]
غولان[ویرایش]
ابنندیم در «الفهرست» آن را «سِفرالجَبابره» ذکر کرده است. این اثر در پارتی «کَوان» (Kawān) نامیده شده، و گمان بر این است که نام دیگر آن نزد مانویان «نوشتهای به پارتیان» باشد. کَو (Kaw) بازماندهٔ کَوی (Kawi) اوستایی و کَی (Kay) پارسی میانه است که یکی از معانی اصلی آن «جنگجوی ایرانیِ غیرزرتشتی» بوده که سپس با معنی «جبار» بهکار رفته است. قطعاتی از این اثر به زبانهای پارسی میانه و سُغدی بهدست آمده است. «کَوان» شباهتهای زیادی با «کتاب اول اخنوخ» دارد؛ و ازاینرو به کتاب مانی، «کتاب اول اخنوخ» نیز میگفتهاند. «کتاب اول اخنوخ» (منسوب به «اخنوخ/هنوخ» جدّ نوح پیامبر) در سدهٔ دوم پیش از میلاد نوشته شده و روایت کامل از آن تنها به زبان حبشی باقی مانده است. ترجمهای سریانی از کتاب اخنوخ نیز بوده که اکنون وجود ندارد. «کتاب اول اخنوخ» یا کتاب «کَوان» مانی بعدها به شش یا هفت زبان ترجمه شده و قطعات یا اقتباسهایی از روایات یونانی، لاتینی، پهلوانیگ (پهلوی اشکانی؛ پارتی)، پارسیگ (پهلوی ساسانی؛ پارسی میانه)، سُغدی و قبطی آنها بهدست آمده است.
این کتاب دربارهٔ دیوان یا فرشتگانی تاریک و بدکاره موسوم به «اِگریگُرویی» (نگاهبانان) است که در هنگام ایجاد جهان در آسمانها زندانی شده بودند؛ اما بعدها شورش کردند و هرچند چهار فرشتهٔ بزرگ آنان را دوباره بهبند کشیدند، دویست تن از آنان در زمان اخنوخ نبی گریختند و بهخاطر شهوت و عشق مفرط به زنان زمینی هبوط کردند (به زمین آمدند). پیروان ایرانی مانی که «کَوان» را به پارسی میانه برگرداندند، بسیاری از نامهای ایرانی مانند «سام» (اُحیاه)، «نریمان» یا «پَت سام» (اَحیاه)، «ویشتاسپ/گشتاسب»، «خدوس/هوتوس» (همسر ویشتاسپ/گشتاسب)، «ویروگداد»، «زریل/زریر» و در یک روایت سُغدی، «آریَن ویژَن» (ایرانویج) را جایگزین نامهای سامی کردند. درواقع، روش کار آن بوده که اصطلاحات و حتی نامهای ایزدان، ماهها و شخصیتهای اساطیری را به زبانهای دیگر ترجمه میکردند تا برای گویندگان آن زبانها ناآشنا نباشد.[۱۳]
رسالهها و نامهها[ویرایش]
نامههایی است که مانی در زمانها و مکانهای مختلف به رهبران جوامع مانوی نوشته است. این مجموعه در فارسی میانه «دیوان» (dĩwān جمع dĩb به معنی نوشته و نامه) نامیده شده و همین عنوان در یک سند مانوی به زبان چینی، از فارسی میانه وام گرفته شده است. اصل این نامهها به زبان اصلی یا به صورت ترجمه به یکی از زبانهای ایرانی، باقی نمانده است ولی بعضی از آن نقل قولهای کوتاهی، که صورت اندرز و سخنان حکیمانه دارد، در برخی از متون فارسی میانه و سغدی مانوی، آمده است.[۱۴] ابن ندیم در الفهرست، فهرستی از عناوین ۷۷ نامه را آورده که عنوان تعدادی از آنها به این قرار است:
- رسالة الاصلین یا رسال دوبن: ظاهراً رسالهای دربارهٔ دو اصل نیکی و بدی بوده که در فارسی میانه «دو بن» (dō bun) نامیده شده است.[۱۵]
- رسالة هند العظیمه یا رساله بزرگ هند: از این رساله در نوشتههای تورفان جملههایی باقیمانده است.[۱۵]
- رسالة ارمینیه یا رساله ارمنستان:
در متنی سغدی از تورفان از rmyb frwrtyy (رساله ارمنستان) نقل قولهایی شده است.[۱۵]
- رسالة وحمن فی خاتم الفم یا رساله وحمن در مُهر دهان: در میان نوشتههای تورفان به فارسی میانه frwrdg y mwhr و به پارتی mwhrdybyy و به سغدی mwhr dyβyy به معنی «نامه مُهر» آمده است.[۱۵]
- رسالة کلمات العشر یا رساله سخنان دهگانه (فرایض دهگانه).[۱۵]
- رسالة حطا یا رساله حطا: در قطعهای از تورفان به زبان فارسی میانه، نقل قولهایی از این رساله آمده است.[۱۵]
فراقماطیا[ویرایش]
ابن ندیم نام این کتاب را همین گونه نقل کرده است. اصل این واژه یونانی است که به سریانی وارد شده است. پراگماتیا در یونانی به معنی کار و پیشه است که سپس در معنی «رساله» به کار رفته است. ظاهراً این کتاب دستورهای دینی مانی، نیز رسائل عملی و تاریخی مانوی را در برداشته است. نام این اثر در متون قبطی و چینی آمده ولی نشانهای از آن در متون مانوی ایرانی دیده نشده است.[۱۶]
اوراد و مزامیر[ویرایش]
مجموعهای از آثار دعایی مانی است که شامل دو زبور منظوم نیز هست. هیچیکی از دعاها به فارسی میانه شناسایی نشده است، اما یک متن سغدی نشان میدهد که متن منظوم مفصلی به نام «آفرین بزرگان»[پانوشت ۲] توسط مانی تصنیف شده است. بسیاری از قطعات این متن به پارتی، فارسی میانه و سغدی در دست است. این زبور دربردارنده دعاهایی خطاب به پدر بزرگی و ایزدان آفرینش سوم است که امور جهان کنونی را بر عهده دارند. عبارت معینی در این زبور تکرار شده است. زبر دیگر «آفرین تقدیس»[پانوشت ۳] نام دارد، چه هر یک از دعاها با واژه قادوش[پانوشت ۴] آغاز میشود. ساختمان این زبور نیز مانند زبور نخستین است.[۱۶]
ارژنگ[ویرایش]
از کتابهایی که به مانی نسبت داده شده، ارژنگ، مجموعهای از نقاشیها است که مانی به وسیله آن آفرینش را آنگونه که تصور میکرده، به ویژه جهان روشنی و تاریکی را، به تصویر کشیده و بر آن شرح نوشته است. این مجموعه به زبان پارتی آردهنگ[پانوشت ۵] و به فارسی «ارتنگ»، «ارثنگ» و «ارژنگ» نامیده شده است. این اثر به یونانی «ایقون»، در قبطی «ایقونس» و در کتب مانوی چینی «تصویر دو اصل بزرگ» نامیده شده است. از این کتاب در قرن پنجم (یعنی دوران غزنویان و سلجوقیان) نسخهای در غزنه وجود داشته و ابولمعالی در کتاب فارسی خود «بیان الادیان» از آن نام برده است. از آردهنگ اثری به جا نمانده ولی قطعاتی از یک تفسیر پارتی به نام «توضیح آردهنگ»[پانوشت ۶] از تورفان به دست آمده است که داستانهای تمثیلی بسیاری دارد.[۱۷]
آثار غیر مانوی[ویرایش]
آثار عربی[ویرایش]
آثار یونانی و لاتین[ویرایش]
آثار پهلوی[ویرایش]
در ادبیات پهلوی، اثر جدلی معروفی به نام شکند گمانیک وزار از مردان فرخ پسر هرمزدداد، احتمالاً از سده نهم میلادی در دست است. مؤلف خود این نام را به معنی «گزارش گمانشکن» یا شرح از میانبرنده شک و تردید است، بر کتاب نهاده است. او سبب تألیف کتاب را چنین ذکر کرده است که دز زمان وی ادیان و فرقههای گوناگوی پیدا شدند و او از همان کودکی مشتاقانه در جستجوی حقیقت بود، برای یافتن آن به سرزمینهای گوناگون سفر کرد و سرانجام مطالب کتاب خود را گردآورد و مدون ساخت تا در دفع شبهه نوآموزان در برابر معارضان به کار آید.[۱۸]
مردان فرخ از آثار دانشمندان زرتشتی همعصر خود مانند آذرباد یاوندان و روشن پسر آذرفرنبغ فرخزادان و به ویژه از کتاب دینکر استفاده کرده است، تا آنجا که فصل ۲۳۹ (الف) کتاب سوم دینکرد عیناً قصل نهم شکند گمانیک وزار را تشکیل میدهد. نویسنده اشاره میکند که نمیخواسته است دین زرتشتی را به گونهای موروثی بپذیرد، بلکه بر آن بوده است که با استدلال و منطق بدان بگرود و در این راه به آثار نویسندگان دست یافته و از فریب فرقههای دیگر، به ویژه مانویان رها گشته است. متن پهلوی کتاب از میان رفته و امروز تحریر پازند و ترجمه سنسکریت آن در دست است. مطالب کتاب را میتوان به دو بخش عمده تقسیم کرد. فصلهای ۲ تا ۱۰ دربارهٔ اصول اعتقادات زرتشتی است و فصلهای پایاینی (۱۱ تا ۱۶) که جنبه جدلی دارد، در رد دینهای مختلف است: اسلام (فصلهای ۱۱ و ۱۲)، یهودی (فصلهای ۱۳ و ۱۴)، مسیحی (فصل ۱۵) و مانوی (فصل ۱۶) است و این فصل آخر، به سبب افتادگی دستنویس ناقص مانده است. وجود واژهها و اصطلاحات مانوی در این فصل کتاب نشان از آن دارد که متن پهلوی گم شده میباید از اسناد مانوی، به طور مستقیم، استفاده کرده باشد.[۱۹]
در کتاب سوم دینکرد، آذرباد مارسپندان، موبدانموبد شاپور دوم (۳۰۹–۳۷۹ میلادی) به رد نظرات مانی (که دو یا سه تای آن جعلی است) پرداخته و اختلافنظرهای مانوی و زرتشتی را برشمرده است.[۸]
آثار چینی[ویرایش]
آثار سریانی[ویرایش]
آثار پارتی[ویرایش]
آثار قبطی[ویرایش]
دستنویسهای قبطی بسیاری در سال ۱۹۳۰ میلادی در مصر کشف شد. از طریق این متون، آگاهی دربارهٔ مانی و مانویت افزایش یافت. متون قبطی روشنایی بیشتری بر بسیاری از سنن مربوط به زندگی و مرگ مانی افکند. از میان این دستنویسها، سه کتاب مواعظ، کفالایا و مزامیر منتشر شده است.[۲۰]
مواعظ[ویرایش]
بخشهای اول و دوم این اثر مربوط به اواخر سده سوم، بخش سوم حدود سال ۳۰۰ میلادی و بخش چهارم بدون تاریخ است. کتاب شامل مرثیهای در مرگ مانی، آثار بازمانده از او، پایان زندگی مانی، مرگ شاپور، آخرین سفر او، آمادگی مانی برای مرگ و ورود به سرزمین روشنی، سوگواری پیروان مانی در مرگ او، اخبار مرگ مانی، مراسم تدفین و نیز مطالبی دربارهٔ سیسینوس، جانشین مانی و آفرینش و پایان جهان است.[۲۱]
کِفالایا[ویرایش]
کِفالایا (فَرگردهایی از خِرَد مانی پیامبر/آموزگار) شامل اسناد باارزش مانوی مربوط به سده چهارم میلادی است. کتاب ظاهراً از زندگی نامه خود او اقتباس شده است.[۲۲]
مزامیر[ویرایش]
مزامیر مانوی متعلق به سده چهارم میلادی هستند و همه بجز مزامیر توماس ویژگی مشترکی دارند و آن این است که با یک دعا پایان مییابند. هر زبور در ستایش عیسی، مانی، گزیدگان و مانویانی است که احتمالاً از شهدا بودهاند. بدین ترتیب نام مانی تقریباً در تمام مزامیر آمده است. بعضی از آنها جزئیات شاعرانهای دربارهٔ خصوصیات مانی به دست میدهند. زبور شمار CCXXVI دربارهٔ بردباری مانی و شرح حضور مانی در برابر شاه، مرگ مانی و مثله شدنش میپردازد. در همین زبور فهرست کتابهای مانی به شکل نمادین خاصی معرفی شده است. نوشتهها با اجزای سازنده دارویی قوی مقایسه شدهاند. خود مانی پزشک بزرگ نامیده شده و کتابهایش اجزای نوشدارو است که درمانبخش همه دردها و رنجها است.[۲۳]
پیشینه[ویرایش]
این آیین در ایران دوران ساسانیان مخصوصاً در دوره شاپور یکم و پس از آن پادشاهی یکساله هرمز گسترش فراوانی داشتهاست. مانی پیش از پادشاهی شاپور یکم در زمان اردشیر بابکان ایران را ترک و به چین و هندوستان سفر کرده بود.[۲۴] از آنجا به ایران بازگشته و در راه بازگشت ضمن تبلیغ آیین خود به جندی شاپور نزد شاپور یکم رفته و دین خود را بر او عرضه نمود. با وجود مخالفت روحانیان زرتشتی مانی موفق میشود از شاپور برای گسترش ایدئولوژی جدید خود اجازه تبلیغ بگیرد. او کتابی بنام شاپورگان را نیز تألیف کرده و به شاپور تقدیم نمود.[۲۵] در دوره هرمز یکم شاه ساسانی که ظاهراً بر کیش مانوی بود گسترش دین با مشکلی مواجه نشد اما تحریکات کرتیر موجب شد که بهرام یکم ساسانی فرمان کشتن و دارآویختن مانی را در جندی شاپور صادر کند.[۲۶] بدنبال این حادثه و مهاجرت مانویان از ایران به سوی چین و روم و ممالک دوردست شاهنشاهی ساسانی دین مانوی وارد مرحلهٔ جدیدی شد. مانویت که از جمله فرقههای عرفانی گنوستیک است و به فروتنی و سیر عرفانی گرایش دارد به مدت هشتاد سال دین رسمی دولت اویغورستان در چین بود. دین مانی تا پایان سال ۲۷۳ میلادی در سرتاسر ایران منتشر شد و پس از آن با سرعت بیشتری سایر سرزمینهای متمدن آن زمان را نیز در برگرفت. از آنجا که مانی خود را فارقلیط بشارت داده شده مینامید، آیینش هرجا که میرسید بسرعت بر اساس زبان و فرهنگ و اساطیر آن منطقه درمیآمد و به گونهای بومی میشد. همین ویژگی از عوامل اساسی پیشرفت و گسترش آن بود.[۲۷] خود مانی این مهم را به زبان پارسی میانه به اینصورت بیان کردهاست:
den ig man wizid az abarigan den i peshinigan pad dah xir fray ud wihtar ast...den i ahenagan pad yak shahr ud yak izwan bud.den i man ad ku pad harw shahr ud wisp izwan paydag bawad ud pad shahran duran keshihed
ترجمهٔ فارسی امروزی:
دینی که من گزیدم از دیگر دین پیشینیان به ده چیز برتر و بهتر باشد... دین پیشینیان به یک شهر و یک زبان بود. پس دین من چنان است که به هر شهر و همه زبانها پیدا خواهد بود و به کشورهای دور آموخته خواهد شد.
آغاز این آیین به میانرودان بازمیگردد و در نزدیکی مداین پدر مانی فاتک که پیرو مذهب مندایی یا فرق گنوسی الخسائیه بود راه جدیدی در پیش گرفت و قناعتگری ویژهای پیشه کرد.[۲۸] خود مانی بواسطهٔ الهامی که بیان داشته بود از فرشتهای بنام توم یا همان همزاد دریافت کرده از خوردن گوشت و شراب و معاشقه با زنان پرهیز کرده و راه سفر هندوستان پیشه ساخت. مانی که در محیطی -از نظر عقاید بومی در تضاد، پرورش یافته بود باورهای مختلف ادیان رایج در آن منطقه را جذب نمود و درپی سفر به هندوستان تناسخ را نیز بدان افزود.[۲۹] نزدیکی دین مانوی با دین مندایی و مسیحی و زرتشتی و بودایی و نیز فرقههای گنوسی موید این نکته میباشد.[۳۰]
گسترش پیروان[ویرایش]
مانویان برای گسترش آیین خود شیوهٔ خاصی را اتخاذ کردند و آن این بود که در هر منطقهٔ جغرافیایی که نفوذ میکردند، نام خدا و ایزدان و اهریمنان اصلی دین را با حفظ ویژگیها به نام اساطیر و شخصیتها و قهرمانان آن منطقه درمیآوردند. اینگونه بود که پیروان جدید با این دین احساس بیگانگی نداشتند.[۳۱] نیز از آنجا که اسطورههای مانوی از ترکیب اساطیر و خدایان ایرانی، بابلی، هندی، سامی و مسیحی بهویژه گنوسی الهام گرفته بود، در سطحی وسیع که زرتشتیان و مسیحیان و بوداییان حضور داشتند، این دین بهراحتی جای خود را در میان آن اهالی باز مینمود.[۳۲]
در ایران پساز کشته شدن مانی، بیشتر پیروان این دین که مرکز اصلیشان خوزستان و بابل بود، به سوی شرق ایران رهسپار گشتند. در مصر با وجود پیشینهٔ اختلافات مذهبی میان مسیحیان و مهرپرستان و سایر ادیان و فرقهها، مانویت به گونهای فزاینده راه رشد و ترقی را پیمود.[۳۳]
در غرب نفوذ مانویگری رنگ و بوی مسیحی به خود گرفت و با وجود اینکه مانی خود را فارقلیط مسیح معرفی کرده بود، حجم زیادی از آثار مانوی غرب به ستایش عیسامسیح پرداخته شد. نام عیسی وارد ایزدان مانوی غرب شد.[۳۴] و در بسیاری کتب، آموزههای عیسی وارد گردید. بعدها فرقههای متعددی از مانویان غرب راه خود را ادامه دادند و همین علاقه به عیسی باعث شد که تا مدتها آنان را در زمرهٔ فرقههای مسیحی بهشمار آورند.[۳۵] بخشی از میراث مانویان غرب نیز تحت تأثیر فرقههای گنوسی و تعمیدی اردن قرار داشت. در ایتالیا این مذهب از طریق مهاجران اهل شمال آفریقا به شهرهایی مانند ناپل، جنوا و رم نفوذ کرد. در خلال سالهای ۳۷۲ تا ۵۲۴ از حضور این آیین در رم گزارشهایی دردست است و در همین دوران، مانویت به اسپانیا نیز کشیده شد.[۳۶]
در منطقهٔ غرب چین و خُتَن که عمدتاً اقوام ایرانیتبار مانند سکاها و سغدیها میزیستند، مانویگری به اندازهای رشد کرد که حتی میان مهاجمان بعدی آن منطقه که ترکهای اویغوری بودند نیز بسیار گسترش یافت و نزدیک به یک قرن دین رسمی حکومت اویغوری چین شد. این اتفاق زمانی افتاد که خاقان تنگلی – مئویو (۷۵۹–۷۸۰) با فتح سرزمینهای مجاور، با این اندیشهٔ نو آشنا شده بود. در کتیبهای به نام «قرابلقاسون» دربارهٔ پذیرش دین مانی از سوی ترکان اویغور آمده:
- «کشوری با عادات وحشیانه که بوی خون از آن برمیخاست، به سرزمینی مبدل شد که مردمان آن به طبخ با سبزیجات روی آوردند. کشوری که کُشتوکُشتار در آن امری عادی بود، مردمانش به نیکوکاری برانگیخته میشدند».[۳۷]
با وجود اینکه مانی زمانی را در هندوستان گذرانده بود، اطلاعی از نفوذ مانویگری در هندوستان دردست نیست.
زوال کیش مانوی[ویرایش]
مانی که در دوران فرمانروایی شاپور یکم ظهور کرده بود در پیشگاه وی حاضر شد و با ارائهٔ کتاب دینی خود به زبان پارسی بنام شاپورگان از وی اجازهٔ تبلیغ گرفت.[۳۸] خود مانی در کفالایا بیان میکند زمانی که در هندوستان بود خبر درگذشت اردشیر بابکان را شنیده و به سرعت بسوی ایران آمده تا دین خود را بر شاپوریکم عرضه دارد. در دورهٔ یکساله پادشاهی هرمز یکم که جانشین شاپور ساسانی بود نیز مخالفتی با وی نشد ولی در دورهٔ بهرام یکم به دلیل مخالفت شدید روحانیون زردشتی، تحت تعقیب قرار گرفته کشته شد و پیروانش نیز اسیر پیگرد و ایذاء گشتند.[۳۹]
شرایط دین مانوی در روم مسیحی نیز مانند ایران پس از شاپور بود. در سال ۲۹۷ میلادی یعنی دو دهه پس از اعدام مانی دیوکلسین امپراتور روم دربارهٔ گسترش این آیین در مناطق مدیترانهای امپراتوری هشدار داده بود.[۴۰] کلیسای روم حکم الحاد و تکفیر مانویان را صادر کرد و پیروان آن بشدت تحت فشار قرار گرفتند. سنت آگوستین قدیس که از بزرگترین متکلمان مسیحی بشمار میرود دورهای را بعنوان پیرو مانی گذرانده بود و پس از بازگشت به مسیحیت در کتاب اعترافات خود حملات تندی به مانویان بروز داد.[۴۱]
در دورهٔ اسلامی نیز این مخالفتها وجود داشت و با روی کار آمدن عباسیان شدیدتر شد.[۴۲] مهدی خلیفه عباسی به فرزندش هادی سفارش میکند نسل زنادقه و مانویان را از جهان براندازد، یا مثلاً خلفای عباسی برای پیداکردن مانویان روش خاصی داشتند. بدینگونه که آنها را وادار میکردند که مرغی را سر ببرند و ازآنجا که آزار جانداران در آئین مانی روا نیست آنان با سرباز زدن از این فرمان ماهیت مانوی خود را آشکار نموده و کشته میشدند.[۴۳] بهرحال بنظر میرسد آیین مانی تا سدههای هفدهم یا هجدهم نیز دوام آورده باشد. به ویژه اینکه در چین معبدی نسبتاً جدید کشف شده که بر روی آن نوشته شدهاست: «بنام پدر روشنایی» و این نامی نیست که در آیینی دیگر بجز مانوی بکار رفته باشد.[۴۴]
در مناطق غربی چین با وجود اینکه دین مانوی میان اویغورها پذیرفته شده بود و خاقانهای اویغور آن را بعنوان دین رسمی دربار شناخته بودند اما پس از شکست ایغورها از قرقیزها دین مانوی مطرود و پس از مدتی جای خود را به اسلام سپرد. هرچند شواهدی از حیات دراز مدت این آیین در آن منطقه و البته در اختفا باقیماندهاست.[۴۵]
اساطیر و ایزدان مانوی[ویرایش]
دین مانوی آنگونه که خواست مانی بوده در هر منطقه با باورها و اساطیر بومی تلفیق میشد.[۴۶] به نحوی که نام ایزدان و اساطیر این دین در متون سریانی با متون فارسی میانه متفاوت است که بیشتر رنگ و بوی ایرانی دارد. متون قبطی و رومی نیز تا حد زیادی تحت نفوذ عقاید مسیحی است و پاپیروسهای مصر نیز این نکته را بخوبی اثبات میکند.[۴۷] اما اسطوره آفرینش با وجود تفاوتهای نامها و جایها یکی است و بیشتر برپایه ثنویت ایرانی و تفکیک کاملاً قلمرو روشنی و تاریکی که ریشه در عقاید زروانی دارد بنا شدهاست.[۴۸] در طرح اساطیر دینی آفریننده از سنتهای هندی نیز مشخصا بهره بردهاست. دوران آفرینش و سرنوشت جهان به چهار دورهٔ جدایی نور و ظلمت، آفرینش نخستین، آفرینش دوم، آفرینش سوم و پایان جهان و شکست تاریکی تقسیم میشود.[۴۹]
دوران جدایی کامل نور و ظلمت[ویرایش]
در آیین مانی آمده که در آغاز جهان بر دو بخش بود که خوبی و نور در بالا بود و از سه جهت شمال و شرق و غرب نامحدود و تاریکی و بدی در زیر بود و از سمت جنوب و شرق و غرب نامحدودی داشت.[۵۰] جهان نور جهان شادی و پاکی و جای خدای آسمانی یا «زروان» بود و در زیر که محلی کثیف و پلیدش خوانده بود خدای تاریکی بسر میبرد.[۴۸] زروان یا پدر روشنایی در اوج خرد و شادی بود و سرزمین تاریکی قلمرو فرمانروایی جاهل و کودن بود و هیچ چیز از آفرینش خدایی نیز نمیدانست. میان نور و ظلمت جنگی درگرفت که در نهایت اهریمن پیروز شد و نور و روح به اسارت تاریکی و ظلمت و جسم رفتند. مانی بر این باور بود که این اسارت همچنان باقیماندهاست.[۵۱]
آفرینش نخست و نبرد میان جهان بدی و روشنایی[ویرایش]
در اسطورههای مانوی، روشنایی و تاریکی هر دو ازلی و قدیم بوده و پیش از آفرینش وجود داشتهاند و از هم جدا بودهاند.[۵۲] اما نور از جایگاه اصلی خود به سرای جسمانی و تاریکی جهان مادی سقوط میکند. زمانی شهریار تاریکی به مرز دیار روشنی آمده و با دیدن فروزههای نور به وجد آمده دچار حسد و رشک شد و بنا را بر فتح دیار روشنایی گذارد.[۵۱] زمانی که شهریار تاریکی که بصورت بیکرانه در جنوب سرزمین روشنایی قرار داشت به جهان نورانی چشم طمع دوخت، شهریار روشنایی یا همان زروان، مادر زندگی را پدیدآورد و از او انسان نخستین یعنی هرمزدبغ را آفرید تا رهبر سپاه روشنی برابر تاریکی باشد.[۵۳] هرمزدبغ نیز از وجود خود پنج فرزند ساطع کرد که همان امهرسپندان باشند. در نبردی که میان هرمزدبغ و خدای تاریکی صورت گرفت او شکست خورد و به اسارت تاریکی رفت و مدهوش بر روی خاک افتاد. اینگونه بود که ظلمت رگههای نور را یافت و جهان تاریک جسمانی دارای فروزههای نور که ناشی از وجود هرمزدبغ و امهرسپندان است، شد.[۵۴] امهرسپندان به کمک نریسه ایزد و ایزد بانو دوست روشنان او را از جهان تاریکی رها کردند و او به دیار پدر خود، زروان بازگشت. او نیای تمام انسانها محسوب میشود.[۵۵] هرمزدبغ در دین مانی نماد ازلی روح در اسارت ماده میباشد و در ادبیات مانوی نماد انسان دربند جهان خاکی است.
آفرینش دوم و تلاش برای رهایی هرمزدبغ[ویرایش]
با به اسارت رفتن هرمزدبغ و پارههای نور بگفتهٔ مانی لازم بود که ایزد یا ایزدانی این دو را از هم جدا نمایند. ایزدانی به رهبری مهرایزد برای نجات هرمزدبغ روانه سرزمین تاریکی شدند.[۵۶] مهرایزد پس از نبردی سنگین هرمزدبغ را از اسارت رهانده و جهانی با پیکرهٔ دیوان شکست خورده در سرزمین ظلمت فراهم آورد و به امید رهایی از جهان مادی نشست. هرمزدبغ همان کیومرث اساطیری ایران است. انسان دور افتاده از سرزمین نور همیشه در غصه و مویهٔ جهان نورانی و زادگاه و خاستگاه اصلی خویش است که درد هجران داشته و همیشه را در آرزوی وصال میگذراند. هرمزدبغ در نهایت رهایی یافت اما ذرات نورانی امهرسپندان بوسیله نیروهای اهریمنی بلعیده شدند.[۵۷] آرزوی مانویان جدایی کامل نور از سرزمین ظلمت است که انسان گرفتار آن است. برای رهایی دادن هرمزدبغ و امهراسپندان مهرایزد به سوی سرزمین تاریکی میتازد و دیوان را از پیش رو برمیدارد و هرمزدبغ را نجات داده و از تن دیوان تارومار شده چهارستون جهان امروزی را خلق میکند. با اینکه او موفق بود اما پارههای نور امهرسپندان در تن دیوانی که آنها را بلعیده بودند باقیماند و در این دوره بود که نور و ظلمت در جهان مادی امروزی با هم ترکیب شدند.[۵۸]
آفرینش سوم و خلق انسان و رهایی پارههای نور[ویرایش]
در متون مانوی آمده که برای رهایی بخشیدن به این انوار اسیر شده دو ایزد دیگر بنامهای نریسه ایزد و دوشیزه روشنی مأمور اینکار شدند که نر و ماده بوده و ظاهری اغواگر داشتند.[۵۹] آنها موفق شدند که از طریق تهییج دیوان نر و ماده ذرات نور را از تنشان خارج کنند اما برخی از این ذرات نور بر زمین ریخته و جهان جسمانی امروزی شکل گرفت که علاوه بر اهریمنی بودن جنبههای نورانی نیز دارد. اهریمن که آرزوی داشتن فرزندانی مانند نریسه ایزد را داشت از این پارههای فروزنده نور دو انسان بنامهای گهمرد و مردیانه آفرید.[۵۶] گهمرد دارای گرایشهای نورانی بود و مردیانه اسیر شهوات. گهمرد از آمیزش با مردیانه پرهیز کرد تا اینکه در نهایت اغوا شد و از آمیزش آن دو شیث بوجود آمد. سپس عیسای درخشان از جهان نورانی به نزد گهمرد آمد و او را مصمم کرد که از درخت زندگی بخورد. گهمرد از آن درخت خورد و بهوش آمده و حقیقت خود را بازیافت و بدنبال عیسای درخشان راهی دیار روشنایی گردید؛ و شیث که پارههای نور را در روح خود و آفرینش اهریمنی تاریک را در جسم خود دارد در جهان باقی میماند و به تولید نسل میپردازد.[۶۰]
اسطوره پایان جهان[ویرایش]
دوران اسارت پارههای نور در جهان جسمانی تا پایان جهان بطول میانجامد. در پایان جهان اهریمن تلاش میکند این نورها را برای همیشه در اسارت نگاه دارد. در آن دوره نبردی بین نیروهای خدایی و تاریکی درمیگیرد و سرانجام پارههای نور بدست نریسه ایزد، عیسای درخشان و بهمن بزرگ آزاد میشوند و از طریق ستون روشنی به بهشت نو منتقل میگردند.[۶۱] بدنبال آن پدیده آتش بزرگ رخ میدهد که چهارصدوشصتوهشت سال بطول میانجامد و تمام موجودات اهریمنی و گناهکاران در آن فنا میشوند. در پایان نیز گودالی به بزرگی دنیا ایجاد میشود و اهریمن به درون آن سقوط میکند و سنگی به بزرگی تمام دنیا بر در آن میگذارند و بدین گونه دوران وجود تاریکی به پایان میرسد.[۶۲] به دنبال آن پارههای نور محبوس رها شده همگی پیکره ایزدی که نامش واپسین ایزد است را به خود میگیرند و به سوی بهشت نو رفته و از آنجا راهی بهشت روشنی که قلمرو شهریاری پدر روشنایی است رهسپار میگردند و بدین ترتیب روند جدایی همیشگی نور و ظلمت کامل میشود.[۶۳]
تعلیمات و آموزههای دینی[ویرایش]
از آنجایی که دین مانی از ترکیب چند مذهب و عقیده مختلف زرتشتی، زروانی، میترایی، مسیحی، گنوسی، مندایی، بودایی و جاینی پدید آمده بود، ریشه و ماهیت تعلیماتش نیز به این عقاید بازمیگشت.[۶۴] در دین مانوی که دینی عرفانی و مبتنی بر ریاضت نفس بود تمام جنبههای لازم یک دین که اساطیر و سنتها و آداب و تبیینهای کلامی را شامل میشود درنظر گرفته شدهبود و از اینرو این دین که سودای جهانی شدن در سر داشت بسرعت در جوامع مختلف دنیای متمدن آن زمان رشد یافت. بسیاری از این تعلیمات ریشه گنوسی دارند که مانی دیناور خود زمانی در میان آنها به عبادت مشغول بود.[۶۵]
جهانبینی مانوی[ویرایش]
از نیک بدی ناید و از بد ثمر نیک
این گفتهٔ مانیست، که آموخت به تفکیک
دادار، اگر نیک و بدی هر دو از او بود
پتیارگی و هرزهدری نیز نکو بود
مانی باور داشت که هستی بر مبنای روشنایی و تاریکی است و از همین رو است که دو بُن خوبی و بدی وجود دارد. همچنین پیروان این آیین باور داشتند که در نهایت روشنایی (خوبی) است که چیره خواهد شد و همه جا را فرا خواهد گرفت.[۶۶] بنابر گزارش مردان فرخ اوهرمزدادان در کتاب شکند گمانیک ویچار، مانی جهان مادی را آفریدهٔ اهریمن و جهان معنوی و روحانی را آفریدهٔ خدای روشنایی یا همان زروان میدانست. از این رو همیشه کشمکش میان جسم و ماده وجود دارد. مانی راه نجات را افزایش معرفت و شناخت و خودآگاهی میدانست و براین باور بود که به این وسیله بشر به گمراهی خود در شناخت واقعی که بر اثر پیوستگی با ماده به او دست داده آگاه شده و میتواند پس از مرگ به سرای جاودانهٔ نور -که همان بهشت روشنی است- بشتابد. او روح و آرامش حاکم بر بهشت جاودان را نیروانا مینامید.[۶۷] در عقاید مانوی روح در اسارت ماده وجود دارد و رگهها و آثار نورالهی را در تمامی پدیدها ی طبیعت میتوان یافت و با پایان جهان این انوار آزاد و به ذات اصلی خود که سرزمین روشنایی است باز خواهند گشت. خدای بزرگ همان خدای روشنایی است که زروان نام دارد و پنج تجلی اصلی او عبارتند از:عقل، فهم، هوش، تفکر، تأمل. انسان میبایست به پارههای نور خود توجه کرده و با پرهیز از هرچه به جسم مربوط میشود روح خود که حاوی نورالهی است را از درون بدن آزاد نماید. بنظر میرسد که این گونه تفکر حاصل معاشرت مانی با هندیان در زمان پیش از آغاز رسالتش است که به هندوستان سفر کرده بود. این طرز تفکر میان برهمنان نیز وجود دارد.[۶۸]
احکام و آداب[ویرایش]
سرود بِمای مقدس
|
کیش مانوی ایذا و آزار جانداران، خاموش نمودن و آلودن آتش، تخریب منابع گیاهی و آلودن آب را ناپسند میشمرد. بر طبق عقاید مانویان، داشتن برده و کنیز و غلام مجاز نبوده و اصول دهگانهای را برای نجات خود قائل بودند که عبارت بود از ایمان به خدا و بزرگیهای چهارگانهاش (روشنایی و قدرت خداوندیاش و دانش و پاکیاش)، دوستی، بردباری، عقل، راستی، آشتی، شادی، مهربانی، خوشاخلاقی، پاکدامنی و عفت.[۷۰] نیوشاگان با اینکه رده پایین بودند و سختگیریهای ردههای بالاتر بر آنها نبود اما میبایست از عواملی مانند بتپرستی، دروغ، زنا، بخل، کشتن، دزدی و سحر و جادو پرهیز نموده و اعمال مهم مذهبی مانند نماز و روزه و صدقه را بجای آورند.[۷۱] مانویها چهار نماز روزانه داشتند که دو بار در روز رو به خورشید و دوبار در شب رو به ماه گزارده میشد. آنها میبایست با آب مسح میکردند. دو نوع روزه داشتند که یکی از آنها دو روز کامل و دیگری از صبح تا غروب بود و زمانش بر اساس شواهد نجومی تعیین میگشت. مانستانهای مانوی پنج تالار داشت که یک تالار مربوط به روزهداران و دعاهای ایشان بود.[۷۲] آنها عیدی نیز داشتند که در روز پایانی ماه روزه برگزار میشد. در روز عید، مردم تصویر مانی را در دست گرفته و به گناهان خود اعتراف میکردند و یک تخت یا کرسی برای مانی خالی میگذاشتند. این عید را «بما» مینامیدند.[۷۳] زنان مانوی پارچه سیاه بر سر میگذاشتند و با مردان دست میدادند. مشت گرهکرده را نشانه اتحاد دانسته و بوسیدن یکدیگر را رمز همدلی تلقی میکردند. روش دفن مردههایشان هم با جامعه زرتشتی ایران متفاوت بود و مردگان خود را برهنه در خاک میگذاردند.[۷۴]
مراتب و ردههای دینی[ویرایش]
پیروان مانی همگی در یک سطح نبودند و ردهها و مراتب خود را داشتند. رهبری جامعهٔ مانوی جهان دست شخصی بود که مقام اول را داشت و جانشین مانی محسوب میشد. مقر اصلی رهبر که «دینسارار/دینسالار» (آرخِگوس) نامیده میشد، در بابل بود. در دورهٔ عباسیان این مرکزیت به آسیای میانه منتقل شده بود. ابن ندیم در «الفهرست» آورده که: «در زمان ما ریاست به سمرقند منتقل شدهاست».[۷۵] از آنجا که یاریرساندن به جهان مادی که ماهیتی اهریمنی داشت مذموم و ناپسند بود، ازدواج چندان سفارش نمیشد؛ به این نحو که مانویان ردهبالا اجازهٔ زناشویی نداشتند، ولی برای مانویان عادی مانعی نداشت. مانویان بر اساس علم و زهد و پرهیزگاری به پنج پایگان (درجه) تقسیم میشدند:[۷۶]
- ۱-هَموزَگان/هَموژَگان (آموزگاران) یا فْریستَگان/فْریشتَگان (فرستادگان؛ رسولان): بالاترین ردهٔ دینی بودند و در هر زمان بیش از دوازده نفر نمیشدند.
- ۲-ایسپَسَگان/اِسپَسَگان (اسقفان؛ شَمّاسان/مُشَمَّسان): در هر زمان ۷۲ نفر بودند.
- ۳-مَهیستَگان/مَهِستَگان (شیوخ) یا مانساراران/مانسالاران (کشیشان): در هر دوره ۳۶۰ نفر از آنان وجود داشت و ادارهٔ مانِستانها (نیایشگاههای مانوی) برعهدهٔ ایشان بود.
- ۴-ویزیدگان (گزیدگان): که به خواص مانوی نیز مشهورند و گاهی نام صدیقان به آنها اطلاق شده است.
- ۵-نَغوشاگان/نیوشاگان/نیوشایان (شنوندگان): مستمعینی بودند که آموزهها را نیوش میکردند. احتمالاً نام عرفانی سَماع نیز از همین ریشه است.[۷۷] در متون اسلامی آنها را سَمّاعون نامیدهاند.
البته درمیان رتبههای ۱ تا ۴ و گاهی در میان شنوندگان، گروههایی دیگر نیز بودند که برای نمونه میتوان به «خروشخوانان/خروهخوانان» یا «یَزدامَذان» (واعظان)، «دبیران» (نویسندگان؛ کاتبان)، «نگارگَران»، «نَبیگانگَران» (تذهیبکاران)، «مَهرسَرایان» (سرایندگان سرودهای ستایشی؛ شاعران و ترانهسرایان)، «آفْرینسَران» (رهبران گروه همنوازان یا همسَرایان)، «گَواگان/گَواهان» (شاهدان؛ شهود)، «نَغوشاگانِ برگزیده» (شنوندگانِ کامل) اشاره کرد.
کسیکه مانوی میشد میبایست آزمون جدال با هواهای نفسانی را موفق بگذراند و در آن صورت از ابتدا بصورت گزیده شناخته میشد. اگر در این آزمونِ ترکِ علایقِ نفسانی شکست میخورد اما باز هم دوستدار آیین مانوی میبود، در ردهٔ نیوشایان قرار میگرفت.[۷۸]
زندگی پس از مرگ[ویرایش]
در کیش مانوی صحبت چندانی از نظام جزا و پاداش نمیشود. باورهای آنان بر این استوار است که اصل نور از اصل ظلمت جداست و کسی سزاوار رسیدن به نور و سرزمین روشنایی است که از بدیها منزه شده باشد. از این رو انوار پاک و روح انسانهای معتقد به دین که در رده دینی برگزیدگان و یا بالاتر بوده و سختیها و مشقتهای زندگی پرهیزگارانه را تحمل کرده باشند توسط فرشتهای که از جانب هرمزدبغ آمده به سوی بهشت نو و از آنجا به سوی منشأ ابدی نور که همان جایگاه زروان است رهسپار میشود.[۷۹] افرادی که معتقد به دین مانوی هستند ولی تاب تمامی ریاضت هارا نداشته و هنوز بطور کامل دل از لذات و دلبستگیهای دنیوی نگسستهاند در رده دینی نیوشایان قرار میگیرند.[۸۰] نیوشایان به دلیل اینکه هنوز دارای ناپاکیهای دنیوی هستند و دلبستگی دارند پس از مرگ با یک فرشته و یک دیو مواجه میشوند. او جانب فرشته را میگیرد و فرشته در یک کشمکش اورا از دست دیوان نجات میدهد. با اینحال فرد نیوشاگ هنوز شایستگی ورود به بهشت روشنایی را ندارد و برای همین باید در دنیا بماند چندان تا پاک شود و مجدد به جهان بازگردانده میشود و در جسمی دیگر حلول میکند و این پدیده را تناسخ میگویند و در مانوی این تناسخ را دردناک و رنجآور دانسته و در اصطلاح سمسارا مینامیدند.[۸۱] روان افرادی که در دین مانوی نباشند خوب یا بد همگی به سرزمین ظلمات یا همان دوزخ مانوی افتاده و از رسیدن به سرزمین روشنایی محروم میشوند.[۸۲]
فرقههای مانوی[ویرایش]
دین مانوی بهدلیل پراکندگی و وسعت حوزهٔ تحت پوشش خود و نیز به این دلیل که تقریباً هیچگاه دین رسمی نبوده و بهجز یک دورهٔ کوتاه در زمان شاپور یکم و هرمز یکم ساسانی از حمایتی برخوردار نبوده[۸۳] و از جهتی همیشه تحت شدیدترین حملات قرار داشته، بهتدریج دارای فرقههای متعدد و جداگانهای شد که فقدان مرکزیت دینی مانوی در سدههای میانه (قرون وسطی) و ناتوانی در رساندن پیام خود به تمام مانویان را نشان میداد.[۸۴]
در ایران فرقههای متعددی از این دین بیرون آمد که مهمترین آنها مذهب مزدکی و مذهب دیناوری بود. هر دوی این مذاهب را شاخههایی مانوی میدانند؛ ضمن اینکه تأثیر مانویگری بر فرقهٔ خرمدینان کاملاً آشکار است، بهطوریکه برخی آن را شاخهای از مزدکگرایی و برخی شاخهای از آیین مانوی میدانند.[۸۵] اصطلاح زندیق (زندیک؛ اهل تاویل) تا مدتها در ایران باقی ماند؛ چنانکه امروز نیز بهکار میرود و بهترین دستاویز برای مقابله با اندیشههای نوین بود. همچنین دستهای به نام «دیناوریها»، پیش از «دیناوران بهآفریدی»، در ایران زندگی میکردند. این فرقه که مانویان شرق ایران بودند، با رهبری شخصی به نام شاد اوهرمزد جدایی خود را از مانویگری بابلی بیان و اعلام استقلال نمودند.[۸۶]
در اروپا نیز با تغییر شرایط، مانویها تغییر نام دادند و مدتها در مناطق مختلف اروپا باقیماندند.[۸۷] از جماعتهای مانوی باقیمانده در اروپا میتوان به فرقهٔ بوگومیلها (دوستداران خدا) که باورمندان بلغاری سدهٔ دوازدهم میلادی بودند اشاره نمود.[۸۸] همچنین کاتارها (پاکان) و آلبیژواها دو فرقهٔ مهم مانوی بودند که تا سدهٔ دوازدهم میلادی در جنوب فرانسه پیروان بیشماری داشتند، اما بهدلیل حملات پاپ و کلیسای روم و نیز جنگهای داخلی فرانسه رفتهرفته منزوی شده و احتمالاً در سدههای بعدی ناپدید گشتند. بهنظر میرسد که کاتارها خود نیز مذهبشان را از بوگومیلها عاریت گرفته بودند.[۸۹] از دیگر فرقههای مانوی میتوان به پاتارینها (در بالکان و بوسنی)، پوبلیکانیها (در ایتالیا) و مذهب پولیسیانها اشاره نمود. پولیسیانها گرایشی مانوی اما در ظاهر مسیحی داشتند. این فرقه از سدهٔ هفتم میلادی در ارمنستان بنیانگذاری شد؛ و تصور بر این است تا زمان امپراتوری عثمانی و اوایل سدهٔ هجدهم در این سرزمین هنوز دارای پیروان بوده است. در آن زمان پولیسیانها به اتریش متواری شده و در آن منطقه نام و نشانشان ازمیان رفت.[۹۰]
همچنین بهنظر میرسد مسیحیان نسطوری چین و ترکستان در مقاطعی تحت نفوذ برخی رهبران جوامع مانوی بودهاند. برای نمونه، میتوان به اسقف سلیمان، پیشوای مشترک مانویان و نسطوریان ناحیهی چیانگ-نان چین اشاره کرد.
هنر و ادبیات مانوی[ویرایش]
مانویان در ثبت و نوشتن آثار دینی خود بسیار فعال بودند. آغاز کتابت میان مانویان با خود شخص مانی آغاز شد. او خط مانوی را بر اساس الفبای تدمری اقتباس کرد که خود آن نیز از خط آرامی گرفته شدهبود.[۹۱] مانی آثار خودرا به دو زبان فارسی میانه و سریانی به رشته تحریر درآورد. مار امو که از شاگردان باسواد و دبیر او بود نوشتن آثار مانوی به زبان پارتی را آغاز کرد.[۹۲] زبان سغدی نیز با خط سغدی و مانوی و اویغوری با خط خاص خود برای نوشتن آثار مانوی بکار رفتند. در مصر آثار مانوی به زبان قبطی پدید آمد و در تمام مدت سیر دین مانوی زبان فارسی میانه نیز که زبان کتاب دینی خود مانی هم بود بعنوان یکی از زبانهای مورد استفاده مانویان در کتابت جایگاه ویژهای داشت. عمدهٔ آثار آنها به زبانهای سریانی، پارسی میانه، پهلوی اشکانی، ترکی اویغوری، سغدی، چینی و زبان قبطی نوشته شده است.[۹۳] در این میان سرودهها و اشعار و داستان کوتاه نمادین نیز در آسیای میانه به نگارش درآمده است.[۹۴] اکثر این آثار در آسیای میانه بدست آمدهاست و در کل مجموعه آثاری که از مانویان تا به امروز بجای مانده بیش از هفت هزار نوشته مختلف میباشد.[۹۵] نخستین نمونههای شعر سپید را به مانویان نسبت دادهاند.[۹۶] از میان آثار مهم مانوی که در ویرانههای تورفان یا مصر کشف شدند میتوان به شاپورگان فارسی، زبور مانی قبطی، کفالایا و رازان سریانی اشاره نمود. همچنین آثار پراکنده بیشماری هم به زبانهای پارتی، سغدی و اویغوری بدست آمده که بیشتر ترجمه متون سریانی و فارسی میانه هستند یا اینکه سرود میباشند.[۹۷]
موسیقی، نقاشی و خط خوش میان مانویان بسیار رایج و پسندیده بود. وجود اشعار هجایی در آثار مانوی ترفان نشان میدهد که متون مذهبی و عبادی مانوی به سرود و بصورت ترانه خوانده میشده است.[۹۸] حاشیه نگاری کتابهایی که بر روی چرم نوشته میشد در میان مانویان امری رایج بوده و بهمین جهت آنان به نگارگری نیز در ایران شهره بودند. از آثار مانوی بجز نوشتههای مانی میتوان به اسناد بدست آمده از تورفان چین و کتاب خوستووانیفت و ترجمهٔ اویغوری آن و نیز برخی آثار قبطی بدست آمده در مصر اشاره کرد.[۹۹] هنر مانویان در نقاشی و نگارگری بر روی صفحات کتاب موجب شکل گیری هنر تذهیب در دوران اسلامی گردید. به نحوی که تذهیب قرآن را متأثر از علاقه مانویان به حاشیهنگاری کتابهای دینی خود دانستهاند که گاهی با طلا و نقره همراه بودهاست.[۱۰۰] از آنجایی که مانی پیامبر خود اهل صنعت و هنر بوده و در ادبیات ایران نیز به همین شهره گشته مانویان نیز به تبعیت پیامبر خود در این راستا بسیار فعال بودند.[۱۰۱] اینان هنرهای زیادی همچون موسیقی، نقاشی، تذهیب، خوشنویسی را گونهای عبادت برشمرده و ضمن آن میکوشیدند تا نور محبوس در ماده را آزاد و عروج روشنایی به سرزمین اصلی خود را در خلال آفرینش گوناگون آثار هنری عرضه نمایند.[۱۰۲]
نمونهای از اشعار مانویان[ویرایش]
- خسته مشو ای خِرَد؛
- تن درمدهای عشق.
- بیا گِرد آییم؛
- و او را دریابیم؛
- که پنهان از دیدههاست؛
- که خموش است و سخن میگوید.
- دو گوهر کز آغاز بودهاند؛
- آنِ مَغاک؛
- و او کز بلندا،
- درخشنده است.
- تاریکی فراز رفته؛
- روشنی اما هبوط کرده است.
- خسته مشو ای خِرَد؛
- تن درمدهای عشق.
- مرگ چشندهٔ زندگیست؛
- زندگی چشندهٔ مرگ.
- آوردگاهِ وحشت گسترده است.
- خسته مشو ای خِرَد؛
- تن درمدهای عشق.
- چه بِشکوه این عشق؛
- چه بِشکوه این خِرَد.
- عشق آواره شد؛
- خِرَد در جستوجویش.
مانویان[ویرایش]
فهرست نامهای مانویان سرشناس[ویرایش]
یاران و شاگردان (حواریون) مانی[ویرایش]
۱- فاتِق/پاتیک/پاتیکیوس (پدر مانی) ۲- آمو/آموس (حواری مانی در خاورزمین) ۳- اَدّا/اَدای/آدیمانتوس/بوداس (حواری مانی در باخترزمین؛ نویسندهٔ مباحثات و بوشِل/مودیون) ۴- سیس/سیسین/سیسینیوس (نخستین جانشین مانی) ۵- اینای/اینایوس (دومین جانشین مانی) ۶- توم/توماس (از سرایندگان زبور مانوی) ۷- هِرماس ۸- ابیزکیه/زاکو/زاکوا/زاکواس/آکواس ۹- ابرای/ابَربی/بهرایا/بارایئِس/بارایاس ۱۰- خابارات/گاوریاوی/گَبریاب/گَبریابوس ۱۱- فافی/پاپی/پاپوس ۱۲- آگاپیوس ۱۳- اوزی/اوزای/اوزِئوس ۱۴- سَلام/سَلمای/سَلمایوس ۱۵- کوشتای/کوستایوس دبیر ۱۶- آبیهسوس ۱۷- هِراکلیدِس (از سرایندگان زبور مانوی) ۱۸- اورادیس/آرادِس ۱۹- شمعون ۲۰- توربو ۲۱- خداوندگار کوروش/سیروس (از سرایندگان زبور مانوی) ۲۲- ابزاخیای پارسی ۲۳- نوح زادَگ/بار نوح مترجم ۲۴- هاردار (حواری زرتشتی مانی).
بزرگان و بلندپایگان مانوی[ویرایش]
شاد اورمَزد (پیشوای دیناورانِ خراسان و کردستان)، مِهر اورمَزد، خورشید وَهمن/وَهمن خورشید، نازک ایزد، یزدانبَخت، مِقلاص، مِهر، برزمِهر، ابوهلال دیجوری/دیحوری، ابوسعید رحا، ابوعلی رحا، ابویحیا الرییس، ابوالحسن دمشقی، نصر بن هرمزد سمرقندی، جعد بن درهم، فاستوس (اسپَسَگ/اسقف مانوی در شمال آفریقا؛ نویسندهٔ کاپیتولا)، فورتوناتوس، سکوندینوس (شنوندهٔ رومی که در پاسخ به آگوستین نوشتههایی دارد)، فِلیکس، اسقف سلیمان، تیموثی/تیموتی، مِنوش/مَینَق (از زنان گزیده)، ژولیای انطاکیهای (از زنان گزیده).
سایر پیروان مانی و برخی شهدای مانوی[ویرایش]
مریم (مادر مانی، که به نامها و لقبهای دیگری همچون «نوشیت/یوسیت، تَقْشیت/تَقَشیت، میس/رامیس، اوتاخیم/اوتاشیم، کاروتسا/کاروسا» نیز شناخته میشود)، زِنوبیا/تَدهی (ملکهٔ تدمر یا پالمیرا)، نَفشا (خواهر زِنوبیا)، بوگو خان/مویو خان/آلپ قتلغ/خاقان تنگ-لی (شاه ترکان اویغور یا تغزغز)، هرمزد اردشیر/هرمزد یکم (بزرگترین پسر شاپور نخست و سومین پادشاه ساسانی)، تورانشاه، مِهرشاه (برادر شاپور نخست)، شاه پیروز (برادر شاپور نخست)، شاه بات/بادیا، شاه تیرمِهر، اَردَوان ویسپوهر (شاهزادهٔ اشکانی)، راشتین/راشین، رامین/رمین/رمی، اردشیر، اهواز، اردد/خرداد، سهراب، مهرنیوشا، یحیای مانوی، یوحنای مانوی، سعیوس، افعند، زابد، سلنی/سلنا، بحرانا، حدانا، حطا، اخا/اجا، افقوریا/انقوریا، عبدبال/عبدیاییل، عبد یِسوع، ابی یسام مهندس، ابای تلمیذ، شاثل/شیث شَمّاس، تِئونا، مریم (همسر تِئونا)، کلئوپاترا، جِمنوت، ویجیل، پلوسیان، پاشال، پشایی، آبهپشایی، آبهپنایی، آبهپولیدوکسوس، آبهسیرا، یوستاثیوس/یوستافیوس، کُنستانتیوس، اوستفیوس، ائوکاریستوس، فوتینوس، ویکتورینوس، سیمپلیکیانوس پدرِ آنتونیوس، آفثونیوس اسکندرانی، میخاییل سرولاریوس (اسقف اعظم قسطنطنیه)، مَرقُس مِمفیسی، آگاپِه (از زنان گزیده شاگرد مَرقُس مِمفیسی)، بارسیمِس نِسطوری، ویکتورینای اسپانیایی، پائولوس پسر کالینیسی، فیلون، آپکت، پائول/پُل اهل هیپو، خواهرِ پائول/پُل، آدو اهل آدیابِنه، کاندیدا اهل تیپاسا، باسا اهل لیدیا (از زنان گزیده)، ماریا، لامپادیا (از زنان شنونده)، کایساریا، لوسیلا (دختر کایساریا)، مو-سزو-هسین (احتمالا «سیسینیوس» حواری مانی)، نا-لوئو-ین، تسو-هی-توئو، تین-تا، تائو-مینگ، مو-یه، مانگ-نی، وی-مائو (احتمالا «آمو» حواری مانی)، آ-تو (احتمالا «اَدّا» حواری مانی).
دوستداران و پشتیبانان مانویت (زنادقه)[ویرایش]
شاپور نخست ساسانی، بهرام دوم ساسانی، نرسی/نرسه (هفتمین پادشاه ساسانی و برادر شاپور یکم)، زردشت خورَّگان فسایی/بوندوس، مزدک بامدادان/شروین اندرزگر، ولید بن یزید (یازدهمین خلیفهٔ اموی)، مروان بن محمد (آخرین خلیفهٔ اموی)، خالد بن عبدالله قسری (حاکم اموی بصره و کوفه)، آمارو/عمرو بن عدی (فرمانروای حیره)، تِس (شاه تخارستان/بلخ/باختر)، وو (امپراتریس سلسلهٔ تانگ در چین)، زکریای رازی، سلم خاسر، حَماد عجرد، زینب مغیره، ابوالعلاء معری، ابوعیسا وراق، ابونواس، ابوتمار مطبب، ابوالعباس ناشی، ابوشاکر دیصانی، ابن اخی ابیشاکر، فضل برمکی، حسن برمکی، یزدان پورِ باذان، ابن مقفع/روزبه پورِ دادویه، ابن راوندی، ابن طالوت، ابن سیابه، ابن ابیالعوجا، ابن ابیالغیث، ابن زیاد هلالی، ابن الاعمی الحریزی، بشار بن برد، صالح بن عبدالقدوس، محمد بن احمد جیهانی، محمد بن عبیدالله (کاتب مهدی خلیفهٔ عباسی)، محمد بن عبدالملک الزیات (وزیر متوکل و واثق خلفای عباسی)، اسحاق بن خلف، علی بن خلیل، علی بن ثابت، پریسیلیانوس/پریسیلیان (بنیانگذار جنبش پریسیلیانی)، هِلپیدیوس (از پیشوایان پریسیلیانها)، اسقف اینستانتیوس (از پیشوایان پریسیلیانها)، اسقف سالویانوس (از پیشوایان پریسیلیانها)، پائولوس ارمنی/پدر گِنِسیوس (بنیانگذار جنبش پائولیسیانی)، یوهان/ژان کریسوشِر (از پیشوایان پائولیسیانها)، کشیش بوگومیل (بنیانگذار جنبش بوگومیلی/محبان خدا)، واسیلی (از پیشوایان بوگومیلها)، جووانی/ژان دِ لوجیو (از پیشوایان کاتارها/پاکان)، پاپا نیکینتا (از پیشوایان کاتارها)، بِرتران دان مارتی (از پیشوایان کاتارها)، پییهر والدِس/پیتر والدو (بنیانگذار جنبش والدِنی)، قدیس مارتین (اهل تور)، یوکروشیا، پروکیولا (دختر یوکروشیا)، لو-شینانگ (ژنرال چینی)، فانگ-لا (مبارز چینی).
نومانویان و گنوسیان شِبه-مانوی معاصر[ویرایش]
رودولف ژوزف لارِنتس اِشتاینر (مؤسس مکتب آنتروپوزوفی)، دِئودا روشه (از احیاگران کاتاریسم در فرانسه)، استفان اِی هِولِر (اسقف «اِکلیزیا ناستیکا» یا کلیسای گنوسی در آمریکا)، اَبا یِسای نَصرای/دیوید کلارک (مؤسس جماعت «اِسِنیهای ناصوری» در آمریکا).
گفتاوردهایی از نوشتههای بلندپایگان مانوی[ویرایش]
۱- «خورشید برای نابینایان طلوع نمیکند؛ ناشنوایان ندا را نمیشنوند؛ و ضیافتهای قدسی برای مردگان برپا نمیشود».[۱۰۳]
۲- «این نَسکهای سِپَند (کتابهای مقدس) که نامهای وَرجاوَندشان، ستایش مهربانی مانی برانگیزند؛ این نشانههای خداوند که سالبهسال و ماهبهماه بر شکوه مانِستانهایش (نیایشگاههایش) بیافزایند... [به روز رستاخیز، آنگاه که نبرد بزرگ نیکی و بدی برخیزد] به دستان دینداران و دادگران خواهند رسید: اِوَنگِلیون زیندَگ (انجیلِ زنده/جاوید/بزرگ)، نیانِ زندگان (گنجِ زندگانی؛ کَنزالاحیاء/کَنزالحیات؛ سمیتیها)، کارنامه (بُنگاهیگ؛ فرَقماطیا/پراگماتیا؛ رسالهٔ عملیه)، رازان (سِفرالاسرار/سِفرالاسفار؛ رسالات)، کَوان (غولان؛ سِفرالجبابره)، دیبَهان/دیبان (نامهها؛ مکاتیب)، آفْریوَنان (گاهان؛ سرودها؛ مزامیر) و یَشتها (نیایشها؛ مناجاتها)، نگارنامه (اَرژَنگ/اَرتَنگ/آردَهَنگ؛ سرودِ راستی/ندایِ عدالت) و آردَهَنگ ویفراس (تفسیر ارژنگ)، دوبُننامَگ (رسالةالاصلین؛ مکاشفاتِ نور و ظلمت)، شاهپورَگان/شاپورَگان (رازهای مبدأ و معاد)، و داستانهای پندآموز (حکایات تمثیلی)... هیچکدام در آن زمان ناپیدا نخواهند ماند... تا به کی نادیدهشان گیرند؟ تا به کی [بر کومههای آتش] بسوزانند؟... هزارانبار [گناهکاران] از دیدهها پنهانشان کنند؛ هزارانبار [پرهیزگاران] آنها را ازنو نویسند؛ تا سرانجام به دست نیکویان رسند؛ و در فرَشگَرد (پایان جهان)، دادگران گیتی آنها را [از دلِ ویرانهها] بازجویند. اینان [نَسکها را بر چشمان و سینههای خود نهند و] بر نوشتههایش بوسه زنند و گویند: «ای خِرَدِ بزرگی، ای زِره سترگ فرشتهٔ روشنی (رسولِ نور)، کجا از دیدهها پنهان شدید؟ از کجا میآیید؟ از کجا پیدا شدید؟» و من، شادمانم که پس از روزگاران دراز، این گنجینهٔ آسمانی (صحفِ مانی) به دست نژاد بیمرگان سپرده خواهد شد. براستی که گمراهان، خداوندگارِ این نَسکها را نشناسند. ای شما نیکویان و ای دادگران که نوشتهها را مییابید، بگویید که چگونه این واژههای پرهیزگاری را برخواهید خواند؟ نامهای ایزدان... نام خداوندگار گنجینه را... و نام همهٔ بلندپایگان را که جان خود [برای دین خدا دادند]... و نام رونویسان (کاتبان و خوشنویسان) و همچنین ویراستاران (نگارگران و نَبیگانگران)... و نام همهٔ برگزیدگان که روز و شب [درختِ زندگی] را ستایش میکردند... [با چه زبانی یارای گفتنید؟]... من در برابر بزرگیشان سر خَم کنم... بر آنها اشک ریزم... زیرا میدانم که [پیکرهای درخشانشان] کجای زمین آرمیدهاند. آری، مانِستانهای «کیشِ روشنی» کوبیده شدند و بیگناهان ستم دیدند... جاییکه اهرمن میایستد، یاریگری نیست از دستِ [راهبران] آیینهای گمراه (فرقههای خاطی) و آزارِ خانوادههایشان... تا که نشان دادگری فرارسد، به سرزمینی که در آن دُروَندان (مُغانِ دروغین) هستند؛ جاییکه بر جهان [تاریکی] فرمان میرانند... [آنگاه مَر ایشان را گریزگاهی نیست]».[۱۰۴]
عرفان مانوی و تأثیر آن بر تصوف اسلامی[ویرایش]
مذهب مانوی مذهبی مبتنی بر عرفان و تهذیب نفس است.[۱۰۵] خود مانی که در میانرودان در میان فرقههای مندایی و گنوسی پرورش یافته بود به مذهب مغتسله باور داشت و غسل کردن و پاکی تن را برای عبادت اصل اول میدانست اما ناگهان این مذهب را ترک گفت و با بیان اینکه به پاکیزگی روان بیش از پاکیزگی تن نیاز است اصطلاح آب زنده را مطرح کرد که آبی مینوی و الهی بود و روح و روان را پاک مینمود.[۱۰۶] در نظر مانویان تطهیر تنها از راه معرفت و پاکدامنی و محبت امکانپذیر میشد. از دیگر نشانهای عرفانی اصطلاح «زنده» میباشد که بیش از ادیان دیگر در مانوی گری کاربرد دارد. عارف و شناسا شدن مبین زنده بودن روح و نور دربند آدمی است و از این رو برای رهایی از ظلمت به دانش و معرفت نیاز مبرم وجود دارد. انسان ترکیب از جسم و روح است و روح انسان، در بند و اسارت جسم قرار دارد و با تقویت نور و بیدار نگهداشتن آن در زمان مرگ گوهر پاکیزه را میتوان به عالم علوی و سرمین روشنایی رساند.[۱۰۷] عرفان مانوی دنیا را دیر مکافات و سرای بدی میپندارد و هرچه زودتر رخت بستن از جهان را آرزومند است. عرفان مانوی تأثیرات عمیقی بر عرفان اسلامی گذاشت.[۱۰۸] پرهیز از گوشت و لذات گمراه کننده جسمانی، بی علاقه بودن به کار و آبادسازی جهان، بیارزشی جهان مادی، اسارت روح در جسم و جهان، پیوستن روح به عالم علوی از راه تهذیب نفس از تأثیرات ویژه آیین مانی بر عرفان اسلامی و تصوف دانسته شدهاند. بسیاری از اعمال صوفیانه ریشه در آئین مانوی دارد.[۱۰۹] دلیل این ارتباط از دوران باستان به قرون اخیر از این است که در زمان گسترش عرفان اسلامی شمار زیادی از دانشمندان و کاتبان ایرانی یا حتی مانویتبار بودند مانند روزبه پسر دادویه (ابن مقفع) و بسیاری از عرفای خراسان و ماوراءالنهر در محیطی رشد یافته بودند که بشدت تحت تأثیر مذهب مانوی بود.[۱۱۰] وجود گنوسیان در بابل و مانویان خوزستان و نیز قبطیها و مصریان مسلمان شده که به نوعی همگی درگیر آرای مانویان در سرزمینهای خود بودند عامل اصلی نفوذ صریح باورها و آداب مانوی به درون عرفان اسلامی شد.[۱۱۱] برخی از عرفای مسلمان به اتهام زندقه و مانویت تکفیر و کشته شدند مانند شهابالدین یحیی سهروردی و حسین منصور حلاج. آثار روزبه پسر دادویه (ابن مقفع) نیز در این گذار بی سهم نبودهاست.[۱۱۲] از مهمترین تأثیرات مانویت بر عرفان اسلامی میتوان به مفاهیمی اشاره کرد که خاص مانویگری بوده و در دین حجاز ارزش شمرده نمیشدند اما عارفان و صوفیان اسلامی بویژه عجم آنها را به دامنه اعمال خود وارد نمودند مانند گرسنگی دادن به خود و روزهها و نمازهای طولانی، پرهیز از کار و شغل و پیشه و مذموم دانستن کار دنیا که در سنت اسلامی پسندیده نیست.[۱۱۳] و نیز تجرد و دوری از ازدواج میان عرفای اسلامی درصورتی است که در دین مانوی ازدواج مذموم بوده و دین اسلام برعکس بکلی انسانها را به ازدواج ترغیب میکند.[۱۱۴]
تاریخچه پژوهش و شناخت دین مانوی[ویرایش]
تا پیش از سده بیستم بیشتر اطلاعات و آگاهی ما از مانویت مبتنی بر گزارشهای مورخین و نویسندگان متقدم اسلامی، مسیحی و زرتشتی بود که از آنجا که دین مانوی گونهای از بدعت و الحاد تلقی میشد مطالب عمدتاً جانبدارانه و در مذمت مانویگری ترتیب دادهشدهبودند.[۱۱۵] در اوایل قرن پیشین شماری از آثار مانویان از میان شنهای انبوه واحه تورفان چین بیرون کشیدهشد و بهمراه آثار دیگری که در آسیای میانه بدست آمد تصویر جدیدی از دین مانوی که البته با گزارشهای قبلی چندان هم بیگانه نبود بدست پژوهشگران افتاد. این آثار که به خطوط سغدی، پهلوی، اویغوری، مانوی و سریانی نوشته شدهبودند، بسیاری از حقایق دینی مانویان را روشن کرد و بهمین اندازه از اهمیت چند اثر سرود وار قبطی در ستایش مانی و پدربزرگی در مصر به خط و زبان قبطی نیز بدست آمد که نشان میدهد دین مانوی از چه نظام یکپارچه و گستردهای میان هواداران خود برخوردار بودهاست. عمده آثار قبطی بدست آمده به کتاب زبور مانی مربوط میشود.[۱۱۶]
مهمترین آثار سنتی مطالعه مانویگری را میتوان کتاب اعترافات سنت آگوستین دانست.[۱۱۷] این قدیس رومی اگرچه خود بمدت نه سال مانوی بوده اما بدنبال توبه باز به مسیحیت میگرود و در کتابش اگرچه مملو از حمله به مانویان میباشد اما اطلاعات جالبی از دین مانوی بدست میدهد.[۱۱۸] دیگر نویسندگان مسیحی نیز همین رویه سنت آگوستین را در قبال مانویان درپی گرفتند که با اعلام الحاد و تکفیر مانویان از سوی کلیسای کاتولیک و مبارزه با آنان این رسالات و کتابها در مذمت ایشان نوشته شد.[۱۱۹] همچنین پولس ایرانی در رسالات خود بشدت به مانویان میتاخت. دیگر دانشمند مسیحی اسکندر اسیوطی در مصر مقالات تندی بر ضد مانویان منتشر مینمود که بسیاری از آثار اینها دستمایه شناخت و بررسی ماهیت آئین مانوی تا پیش از قرن بیستم محسوب میشدند.[۱۲۰]
در دوره ساسانیان نیز بدنبال اعدام مانی در خوزستان به تحریک کرتیر مانویان به شرق بلاد ساسانی گریختند.[۱۲۱] اگرچه عدهای در خوزستان و آذربایجان همچنان سنتهای خود را حفظ میکردند آثار خود را نیز به شرق بردند. در دوره ساسانی و حتی پس از آن زرتشتیان در مذمت و نکوهش مانویان آثاری خلق کردند و در بسیاری از آثار خود از مانی و عقاید مانویان نیز سخن راندند. یکی از بهترین این مراجع زرتشتی مردان فرخ اوهرمزداتان موبد قرن هشتم میلادی است که در کتاب شکند گمانیک وزار در یک فصل به توضیح عقاید مانویان پرداخته و یک یک آنان را بدنبال آن رد کردهاست.[۱۲۲] همچنین در کتاب پهلوی دینکرد است که نویسنده زرتشتی آن بنام آذرفرنبغ فرخزادان در آن گزارشهایی از عقاید مانویان آنگونه که خود میدیده ارائه کردهاست.[۱۲۳]
در دوران اسلامی مانویان با عنوان زندیق شناخته میشدند[۱۲۴] و کشتن آنها نیز در دوره خلافت عباسیان سفارش شدهبود.[۱۲۵] چند مورد از بزرگترین کشته شدگان مانوی آغاز اسلام را میتوان نام برد که شامل روزبه پسر دادویه (ابن مقفع)، ابن ابی العوجا، صالح بن عبدالقدوس، محمد بن سعید بن حسان، حسین منصور حلاج و افشین میباشد که همگی به اتهام زندقه و مانویگری کشته شدند.[۱۲۶] در این دوره با وجود نابود شدن جوامع مانوی در بسیاری مناطق نویسندگان مسلمان بیش از پیشینیان به بررسی و بیان آراء مانویان پرداختند و کتابهای بسیاری دربارهٔ آنها نوشته شد که تقریباً همگی در مذمت مانویه بود.[۱۲۷] از بزرگترین نویسندگانی که به دین مانوی پرداختند میتوان به مسعودی، ابن ندیم، ابوریحان بیرونی، شهرستانی را میتوان نام برد که بیرونی و ابن ندیم نویسنده کتاب الفهرست مطالب مفیدتری در اختیار پژوهشگران قرار دادند و از تعصب کمتری نیز برخوردار بودهاند.[۱۲۸]
تا سال ۱۹۰۴ میلادی تنها منابع شناخت دین مانوی همین آثار متعددی بودند که از سوی مخالفان مانویت تألیف شده بودند. در این سال گروهی از باستان شناسان برای یافتن حقیقت ویرانههای باستانی تورفان راهی چین شدند. بدنبال کاوشهای علمی این افراد از دورن مغارهای که ورودی آن برای مدت ده قرن بسته شده بود آثار قدیمی مانوی بر روی برگها و کاغذها و صفحات چرمی بیرون کشیده شد.[۱۲۹] این یافتهها که در ابتدا مشخص نبود به چه زبان و خطی نوشته شده و به چه دورهای تعلق دارد به موزهها و موسسات تحقیقاتی در لندن و برلین آلمان و سنت پترزبورگ روسیه منتقل شد.[۱۳۰] دانشمندان بزرگ زبانشناس مانند مولر در آلمان و زالمان در روسیه کار بر روی آنها را آغاز کردند. مولر بدون اینکه بداند اوراق پیش رویش به زبان پارتی نوشته شدهاند موفق شد آنهارا ترجمه و تکمیل نماید. در همین تحقیقات زبان از یاد رفته سغدی مجدد زنده شد و زمینه و امکان شناخت این زبان از دست رفته پدید آمد. حدود سی سال بعد والتر هنینگ ایرانشناس نامی آثار ترجمه شده را در آلمان منتشر کرد. مری بویس نیز آثار نوشته شده به زبانهای ایرانی را بهمراه کلید آن به چاپ رساند. در همان دوره کارل اشمیت به کشف بزرگ دیگری نائل شد و دستنوشتههای قبطی مانوی را در مصر کشف و ترجمه نمود.[۱۳۱] مجموعه فراوان آثار ترجمه شده واقعیت و ماهیت اصلی آئین و باورهای مانوی را تاحد زیادی روشن ساخت.[۱۳۲]
از بزرگترین مانویشناسان جهان میتوان به مری بویس، والتر هنینگ و ابوالقاسم اسماعیلپور مطلق اشاره نمود.
جستارهای وابسته[ویرایش]
پانوشت[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
- ↑ راه توده ـ قیامهای مردمی در ایران و نقش آفرینی مذهب در آنها
- ↑ دانشنامهٔ کاتولیک
- ↑ Manicheanism. انگلیسی. بازدید در ۲۸ ژوئن ۲۰۱۱
- ↑ Judelson, Catherine.. A dictionary for believers and nonbelievers. چاپ ۱. Moscow: Progress Publishers، ۱۹۸۹. ۳۳۰. شابک ۵۰۱۰۰۰۴۵۵۰.
- ↑ دانشنامه کاتولیک Manichaeism. انگلیسی. بازدید در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۱
- ↑ پورتال علوم انسانی میراث ایران باستان در روشنایی نامه ناصر خسرو فارسی. بازدید در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۱
- ↑ آیدین آغداشلو. به نقل از خبرآنلاین تنها قومی که پیامبر نقاش داشتند. فارسی. بازدید در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۱
- ↑ ۸٫۰ ۸٫۱ میرفخرایی، مانی و آموزههای او، 76.
- ↑ میرفخرایی، مانی و آموزههای او، 53.
- ↑ میرفخرایی، مانی و آموزههای او، 54.
- ↑ میرفخرایی، مانی و آموزههای او، 55-54.
- ↑ میرفخرایی، مانی و آموزههای او، 55.
- ↑ میرفخرایی، مهشید. فرشتهٔ روشنی: مانی و آموزههای او. تهران: ققنوس، ۱۳۸۷، صص ۵۶–۵۵.
- ↑ میرفخرایی، مانی و آموزههای او، 56-57.
- ↑ ۱۵٫۰ ۱۵٫۱ ۱۵٫۲ ۱۵٫۳ ۱۵٫۴ ۱۵٫۵ میرفخرایی، مانی و آموزههای او، 57.
- ↑ ۱۶٫۰ ۱۶٫۱ میرفخرایی، مانی و آموزههای او، 58.
- ↑ میرفخرایی، مانی و آموزههای او، 59-58.
- ↑ میرفخرایی، مانی و آموزههای او، 75.
- ↑ میرفخرایی، مانی و آموزههای او، 76-75.
- ↑ میرفخرایی، مانی و آموزههای او، 64.
- ↑ میرفخرایی، مانی و آموزههای او، 64.
- ↑ میرفخرایی، مانی و آموزههای او، 65.
- ↑ میرفخرایی، مانی و آموزههای او، 65.
- ↑ «جلال افشار: مانی چنین بود» (فارسی). دوهفتهنامه الکترونیک شرقیان. بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ «معرفی مفاخر ایران - مانی و مزدک» (فارسی). بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ «مانی «پیامبر» ۲۱۵ تا ۲۷۶ میلادی» (فارسی). بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ دینهای ایران باستان، دکتر مهری باقری، نشر قطره صفحهٔ ۹۶
- ↑ «ALCHASAI» (انگلیسی). دانشنامه ایرانیکا. بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ ایران باستان. صفحهٔ ۲۹
- ↑ «Manichaeism» (انگلیسی). بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ در شناخت آیین مانی. ص۱۳۶
- ↑ م. موله. ایران باستان. ص۲۹
- ↑ «Manichaeism in Mesopotamia and the Roman East» (انگلیسی). بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ «Manichaeism and true Christianity» (انگلیسی). بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ «Manichaeism» (انگلیسی). Christian Mystery Schools, Cults, Heresies. بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ تاریخ تمدن ایران ساسانی. صفحهٔ ۸۱
- ↑ پایگاه اینترنتی باشگاه [۱]. فارسی. بازدید در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۱
- ↑ «Manichaeism» (انگلیسی). I.J.S Taraporewalla:Iran chamber society. بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ «3rd Century Timeline: 201 to 300» (انگلیسی). بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ «Manichaeism» (انگلیسی). بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ A. Adam, Das Fortwirken des Manichäismus bei Augustin. In: ZKG (69) 1958, S. 1–25
- ↑ تاریخ و تمدن جهان باستان مانویان. فارسی. بازدید در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۱
- ↑ «فلسفه مانوی» (فارسی). مردمسالاری. بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ «معبد مانوی» (فارسی). سایت اخبار زرتشتیان. بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ باشگاه اندیشه ترکها در عرصه تاریخ. فارسی. بازدید در ۲۷ ژوئن ۲۰۱۱
- ↑ در شناخت آیین مانی. صفحهٔ ۴۹
- ↑ «متون دینی آیین مانی» (فارسی). پایگاه طهوردانش. بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ ۴۸٫۰ ۴۸٫۱ تاریخ تمدن ایران ساسانی. صفحهٔ ۷۹
- ↑ «دربارهٔ کتاب اسطوره آفرینش در آیین مانی» (فارسی). ابوالقاسم اسماعیلپور. بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ «اسطورهٔ پایان جهان، اسطورهٔ زروان» (فارسی). ابوالقاسم اسماعیلپور. بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ ۵۱٫۰ ۵۱٫۱ «فلسفه مانوی» (فارسی). مردمسالاری. بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ ایران از آغاز تا اسلام. صفحهٔ ۳۵۶
- ↑ اسطوره آفرینش در آیین مانی. ص. ۲۹۶
- ↑ «امشاسپندان» (فارسی). پژوهشکده باقرالعلوم. بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ مهری باقری. دینهای ایران باستان. نشر قطره. چاپ دوم. ۱۳۸۶. ص۹۸
- ↑ ۵۶٫۰ ۵۶٫۱ «اسطورهٔ آفرینش در دین مانی» (فارسی). آذرگشنسب. بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ زبور مانوی. ص۱۶
- ↑ اسطوره آفرینش در آیین مانی. صفحهٔ ۱۱۱
- ↑ اسطوره آفرینش در آیین مانی. صفحهٔ ۶۴
- ↑ اسطورهٔ آفرینش در آِیین مانی. ص ۶۲ تا ۶۵
- ↑ زبور مانوی. صفحهٔ ۹۷
- ↑ در شناخت آئین مانی. صفحهٔ ۱۶۵
- ↑ اسطوره آفرینش در آئین مانی. صفحهٔ ۱۲۰
- ↑ «Unit of Study: RLST2612 - Dualism: Zoroaster, Gnosis & Manichaeism» (انگلیسی). دانشگاه سیدنی. بازبینیشده در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۱.
- ↑ «Manichaean Writings» (انگلیسی). Gnosis scociety library. بازبینیشده در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۱.
- ↑ «ثنویت گرایی ذهنی در ایران» (فارسی). پورتال علوم انسانی. بازبینیشده در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۱.
- ↑ «Manichaeism» (انگلیسی). بازبینیشده در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۱.
- ↑ دینهای ایران باستان. ص۱۱۰
- ↑ سرودی در ستایش عید بِما؛ برگرفته از کتاب زبور مانوی، مزمور شمارهٔ ۲۲۴.
- ↑ «مانویان». بازبینیشده در ۸ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «نگاهی به عقاید و متون دینی آیین مانی». دانشنامه طهور. بازبینیشده در ۸ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «روزه در ادیان» (فارسی). بازبینیشده در ۸ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «Bema: Manichaean Festival» (انگلیسی). دانشنامه بریتانیکا. بازبینیشده در ۸ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «احکام مذهبی و اصول اخلاقی، اجتماعی دین مانی». طهوردانش. بازبینیشده در ۸ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ دینهای ایران باستان. ص. ۱۰۲
- ↑ G. Haloun and W. B. Henning, “The Compendium of the Doctrines and Styles of the Teaching of Mani, the Buddha of Light,” Asia Major, 1952, p. 184-212, p. 195
- ↑ دینهای ایران باستان، دکتر مهری باقری، نشر قطره، صفحهٔ ۱۰۳
- ↑ کتابخانه طهور نگاهی به عقاید و متون دینی آیین مانی. فارسی. بازدید در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۱
- ↑ [«آیین مانی: برگزیدگان و توده مؤمنین» (فارسی). بازبینیشده در ۲۷ ژوئن ۲۰۱۱.
- ↑ «فلسفه مانوی» (فارسی). فریدشولیزاده، وبگاه نشریه مردمسالاری. بازبینیشده در ۲۷ ژوئن ۲۰۱۱.
- ↑ «سرنوشت انسان پس از مرگ» (فارسی). سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی. بازبینیشده در ۲۷ ژوئن ۲۰۱۱.
- ↑ تاریخ تمدن ایران ساسانی. صفحهٔ ۸۰
- ↑ تاریخ تمدن ایران ساسانی. صفحهٔ ۷۸
- ↑ «حیات سیاسی مانویان در قرنهای نخستین اسلامی» (فارسی). پرتال جامع علوم انسانی. بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ پایگاه اینترنتی حوزه LanguageID=1&BookArticleID=23710 آیین مزدکی. فارسی. بازدید در ۲۸ ژوئن ۲۰۱۱
- ↑ راهنمای زبان پارتی. صفحهٔ ۲۴
- ↑ «Manichaeism» (انگلیسی). بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ «Facts about Bogomil» (انگلیسی). دانشنامه بریتانیکا. بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ «Manichaeism: Saint Augustine» (انگلیسی). بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ «Paulicians» (انگلیسی). CATHOLIC ENCYCLOPEDIA. بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ تاریخ تمدن ایران ساسانی. صفحهٔ ۷۷
- ↑ MANICHAEISM IN CENTRAL ASIA AND CHINA انگلیسی. بازدید در ۲۸ ژوئن ۲۰۱۱
- ↑ «برگی از نوشتههای مانوی به خط سغدی» (فارسی). بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ «ادبیات مانوی» (فارسی). وبسایت دکتر اسماعیل پور. بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ «گزارش بی.بی. سی از سخنرانی دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور دربارهٔ ادبیات مانوی» (فارسی). پایگاه خبری-تحلیلی مازندران. بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ «ادبیات مانوی و نخستین اشعار سپید در ایران باستان» (فارسی). تبیان. بازبینیشده در ژوئن ۲۰۱۱.
- ↑ «تورفان» (فارسی). دائرةالمعارف بزرگ اسلامی. بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ دینهای ایران باستان. ص. ۱۱۰
- ↑ «ادبیات مانی» (فارسی). رادیو بیبیسی. بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ «تذهیب قرآن: هنر آراستن قرآن با نقش و نگارهایی از آب طلا و رنگهای دیگر» (فارسی). دانشنامه موضوعی قرآن. بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ «کتاب ارژنگ» (فارسی). سایت آذرگشنسب. بازبینیشده در ۲۶ اوت ۲۰۱۱.
- ↑ دانشنامه رشد «هنر مانوی». فارسی. بازدید در ۲۷ ژوئن ۲۰۱۱
- ↑ سکوندینوس، مانویِ نیوشایِ رومی؛ سدهٔ پنجم میلادی.
- ↑ برگرفته از کتاب قبطی مواعظ؛ یافتهشده از ویرانههای واحهٔ نارموثیس باستانی/مدینه مادی در فَیّوم مصر.
- ↑ Persian Gnosticism. انگلیسی. بازدید در ۲۸ ژوئن ۲۰۱۱
- ↑ شرح حال و سرگذشت مانی فارسی. بازدید در ۲۸ ژوئن ۲۰۱۱
- ↑ پورتال علوم انسانی میراث ایران باستان در روشنایی نامه ناصر خسرو فارسی. بازدید در ۲۸ ژوئن ۲۰۱۱
- ↑ استوره آفرینش در آیین مانی. ص۲۳–۲۶
- ↑ مجید تهرانیان the relation between Buddhism and Sufism. انگلیسی. بازدید در ۲۹ ژوئن ۲۰۱۱
- ↑ نقش مانویت در تکوین برخی فرقههای اسلامی. فارسی. بازدید در ۲۸ ژوئن ۲۰۱۱
- ↑ استوره آفرینش در آئین مانی. ص۳۸
- ↑ وبسایت انقلاب آزار و قتل اندیشمندان توسط فقها و مسلمانان بنیادگرا فارسی. بازدید در ۲۸ ژوئن ۲۰۱۱
- ↑ در شناخت آئین مانوی. ص۱۳۵تا۱۳۹
- ↑ زرینکوب، عبدالحسین. تصوف و ایران باستانی. فارسی. بازدید در ۲۸ ژوئن ۲۰۱۱
- ↑ در شناخت آئین مانی. ص۴۲
- ↑ «زبور مانوی» (فارسی). خبرگزاری مهر. بازبینیشده در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۱.
- ↑ «Mani and Manichaeism» (انگلیسی). مهرک گلستانی، کانون پژوهشهای ایران باستان. بازبینیشده در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۱.
- ↑ «St. Augustine» (انگلیسی). religionfacts.com. بازبینیشده در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۱.
- ↑ «Manichaeism» (انگلیسی). دانشنامه بریتانیکا. بازبینیشده در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۱.
- ↑ «ANTI-MANICHAEAN WRITERS» (انگلیسی). دانشنامه کاتولیک. بازبینیشده در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۱.
- ↑ ایران از آغاز تا اسلام. ص. ۳۵۸
- ↑ «بررسی و نقد کتاب زبان پهلوی ادبیات و دستور آن» (فارسی). ایرج وامقی، پایگاه معرفی استاد احمد تفضلی و آثار او. بازبینیشده در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۱.
- ↑ «متون دینی آئین مانی» (فارسی). طهور دانش. بازبینیشده در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۱.
- ↑ «پیشینه و پیدایش زندقه در تاریخ اسلام» (فارسی). کتابخانه طهور. بازبینیشده در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۱.
- ↑ «کتاب آرائی در ایران» (فارسی). اکبر تجویدی. بازبینیشده در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۱.
- ↑ «آزار و قتل اندیشمندان توسط فقها و مسلمانان بنیادگرا» (فارسی). پایگاه اینترنتی انقلاب. بازبینیشده در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۱.
- ↑ «Aspects of anti-Manichaeism» (انگلیسی). بازبینیشده در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۱.
- ↑ «حیات فکری مانویان در قرون نخستین اسلامی» (فارسی). باشگاه اندیشه. بازبینیشده در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۱.
- ↑ تاریخ تمدن ایران ساسانی. سعید نفیسی. صفحهٔ ۷۵
- ↑ «Zentrum Grundlagenforschung Alte Welt» (آلمانی). bbaw.de. بازبینیشده در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۱.
- ↑ «Prods Oktor Skjærvø An Introduction to Manicheism» (آلمانی) (پی.دی. اف). هاروارد. بازبینیشده در ۸ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ در شناخت آئین مانی. دکتر امید بهبهانی. صفحه ۴۱ تا۶۰
منابع[ویرایش]
- اسماعیلپور، ابوالقاسم. اسطوره آفرینش در آیین مانی. چاپ سوم. تهران: کاروان، ۱۳۸۵. ISBN 964-7033-32-X.
- بهبهانی، امید. در شناخت آیین مانی. چاپ اول. تهران: بندهش، ۱۳۸۴. ISBN 964-93534-4-5.
- باقری، مهری. دینهای ایران باستان. چاپ دوم. تهران: بندهش، ۱۳۸۶. ISBN 964-341-590-2.
- موله، م.. ایران باستان. ترجمهٔ آموزگار، ژاله. چاپ ششم. تهران: توس، ۱۳۸۶. ISBN 964-315-261-1.
- نفیسی، سعید. تاریخ تمدن ایران ساسانی. چاپ اول. تهران: پارسه، ۱۳۸۸. ISBN 978-600-5026-62-7.
- میرفخرایی، مهشید. مانی و آموزههای او. تهران: ققنوس، 1383. شابک ۹۶۴-۳۱۱-۴۸۰-۵.
- گریشمن، رومن. ایران از آغاز تا اسلام. ترجمهٔ دکتر محمد معین. چاپ دوم. تهران: نگاه، ۱۳۸۸. ISBN 964-351-311-6.
- رضایی باغ بیدی، حسن. راهنمای زبان پارتی. چاپ اول. تهران: ققنوس، ۱۳۸۵. ISBN 964-311-521-6.
- آلبری، سی.آر. سی. زبور مانوی. ترجمهٔ اسماعیل پور، ابوالقاسم. چاپ نخست. تهران: اسطوره، ۱۳۷۵. ISBN 964-94501-2-4.
پیوند به بیرون[ویرایش]
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ آیین مانوی موجود است. |
|
|
|