شاپور یکم

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
شاپور یکم
شاهنشاه ساسانی
Shapur I Coin 1.jpg
سکه‌ای از شاپور یکم
دوران ۲۴۱ - ۲۷۲ میلادی
تاجگذاری سال ۲۴۲
لقب(ها) شاهان‌شاه ایران و انیران[۱]
زادروز ۲۱۵ میلادی
مرگ ۲۷۲ میلادی
محل مرگ بیشاپور
پیش از هرمز یکم
پس از اردشیر بابکان
همسران دخت مهرک نوشزاد
گوردزاد
آذرآناهید
خورانزم
کاخ بیشاور
دودمان ساسانیان
پدر اردشیر بابکان
مادر میرُد[۲]
فرزندان هرمز یکم
بهرام یکم
نرسه
نرسه
شاپور
پدرام
دین زرتشتی
امضا ‍‍‍‍‍ ‍‍
شاپور بزرگ سوار بر اسب، سنگ‌نگاره ساسانی خان‌تختی

شاپور یکم (با املای پهلوی کتیبه‌ای: sh h p w h r y  و تلفظ:شَهپُهْر)، پادشاه قدرتمند قرن سوم میلادی و نویسنده کتیبه‌های صخره‌ای متعدد و کعبه زرتشت است. او پس از پدرش اردشیر بابکان بر تخت نشست و همچون پدرش، پادشاهی قدرتمند بود و به پیروزی‌های بزرگی در برابر رومیان دست یافت. تندیسی مربوط به دوره ساسانی در غار شاپور یافت شده که برخی آن را به شاپور اول نسبت می‌دهند. در دوران او مانی ظهور کرد و شاپور به او اجازه داد تا دینش را تبلیغ کند. مانی یکی از کتاب‌های خود به نام شاپورگان را به او تقدیم کرده است که به زبان فارسی میانه نوشته است.

چهار سکهٔ شاپور یکم ساسانی، مجموعه شخصی شهرام نگارشی

سالشمار[ویرایش]

  • ۲۴۱ تاجگذاری شاپور یکم.[۳]
  • ۲۵۲ تا ۲۵۶ لشگرکشی و درگیری‌های شاپور یکم در ایالات شرقی روم.[۳]
  • حدود ۲۵۹ شکست و اسارت والرین پادشاه روم توسط شاپور یکم.[۳]
  • حدود ۲۶۰ اردوکشی و یورش دوم شاپور یکم در ایالات شرقی روم.[۳]
  • حدود ۲۶۱ هنگامی که شاپور یکم پس از شکست رومیان و تاراج انطاکیه، پیروزمندانه به پایتخت باز می‌گشت، اذینه شاه پالمیرا راه را بر او می‌بندد و ضربه قابل توجه‌ای به قوای ساسانی وارد می‌کند. این پیروزی اذینه، پارسیان را تا پشت رود فرات عقب می‌راند.[۳]

نام[ویرایش]

۳ نفر از پادشاهان ساسانی و شخصیت‌های مهم ساسانی و دوره‌های بعدی شاپور نام گرفتند. شاپور برگرفته از ریشهٔ ایرانی باستان xšāyaθiyahyā-puθra- به معنی «پسر پادشاه» و در اصل باید عنوان باشد که از دهه‌های پایانی قرن ۲ میلادی به عنوان اسم شخصی به کار رفته، گرچه در لیست اسامی پادشاه‌های پارتی در تاریخ‌نگاری عرب-پارسی نابه‌همگام دیده می‌شود. صورت‌های دیگر این نام شامل پارتی šhypwhr، ساسانی:šhpwr-y، پهلوی مانوی: š’bwhr، پهلوی کتاب‌نویس šhpwhl، ارمنی šapowh، سریانی šbwhr، سغدی š’p(‘)wr، یونانی Sapur, Sabour ,Sapuris، لاتین Sapores ,Sapor، عربی سابور و شابور، فارسی نو شاپور، شاهپور و شاهفور است.[۲]

آغاز پادشاهی[ویرایش]

شاپور یکم پسر اردشیر یکم و بانو می‌رود بود. او در جنگ‌های پدرش علیه پارتی‌ها شرکت کرد. اردشیر او را آرامترین، باهوش‌ترین، شجاع‌ترین و تواناترین فرزندش تشخیص داد و اردشیر، شاپور را در مجمع نجیب‌زادگان، کاندید جانشینی‌اش کرد. او در کتیبه اعطای نشان در نقش رستم و فیروزآباد اردشیر یکم به عنوان وارث نمایان است. بلعمی می‌گوید «اردشیر تاج را با دست‌های خودش بر سر شاپور گذاشت» و مسعودی این را تأیید می‌کند، اردشیر بعد از آن کناره‌گیری کرد تا به پرستش خدا بپردازد و یک سال یا بیشتر زندگی کرد. بنا به نسخه‌های خطی مانوی کلن، هنگامی که مانی ۲۴ ساله بود، یعنی در سال ۲۴۰ میلادی، یعنی زمانی که اردشیر شهر هترا را مطیع کرد و شاه شاپور، پسرش، دیهیم (نیم تاج) سلطنتی بزرگ را بر سرش گذاشت، دوره‌ای از پادشاهی مشترک بین اردشیر و شاهپور وجود داشته است. امپراتور گوردیانوس سوم نامه‌ای از آنتیوخ در سوریه به مجلس سنا فرستاد که او خطر «شاه‌های ایران» را از شهر برطرف کرد؛ که این به معنی آن است که در سال ۲۴۲ پ. م ایران دارای ۲ شاه بوده است.[۲]

نبرد با کوشان[ویرایش]

جنگ اول با روم[ویرایش]

شاپور اول در نبردها همراه پدرش بود و این همراهی باعث شد برای رزم مهیا شود و موفقیت خود را در جنگ علیه روم تضمین کند. مدت کوتاهی پس از پیروزی شاپور، گوردیانوس در سال ۲۴۳ م به میانرودان حمله کرد تا آنچه اردشیر و پسرش پس از مرگ امپراتور الکساندر سوروس به دست آورده بودند، بازستاند. اما شاپور (در کتیبه کعبه زرتشت) به ما می‌گوید که موفق شده گوردیانوس را در سال ۲۴۴ م در مسیخ (Misilche) به قتل برساند، همان محلی که بعدها پیروزشاپور نامید و در نزدیکی فرات واقع است. فستوس گزارش کرده که گوردیانوس، قربانی دسیسه و خیانت مارکوس فیلیپ شده و درحالی که پیروزمندانه در حال بازگشت از نبرد با ایرانیان بوده، به دست او کشته شد. از اینرو پاتر احتمال داده که پس از شکست، سپاهیانِ در حال عقب‌نشینی روم گوردیانوس را در زیتا به قتل رسانده‌اند. بر کتیبه شاپور اول در کعبه زرتشت، آمده که گوردیانوس به همراه سپاهی از «گوت‌ها و ژرمن‌ها» به نبرد آمده بود که در نبرد تن به تن شکست خورد. فیلیپ عرب، امپراتور-سرباز تازه برتخت‌نشسته، وادار به امضای معاهده‌ای شد که طبق آن موظف می‌شد سرزمین‌های گسترده‌ای را به همراه طلای بسیار به ارزش پانصدهزار دناره غرامت دهد. سرزمین‌هایی که ساسانیان توانستند از رومی‌ها بازپس‌گیرند، تقریباً کل میانرودان و ارمنستان را شامل می‌گشت.[۴]

جنگ دوم با روم[ویرایش]

حدود قلمروی ایران در زمان شاپور یکم.

نبرد دوم در سال ۲۵۲ میلادی با شصت‌هزار نیروی باربالیسوس آغاز شد و با شکست کامل رومی‌ها پایان یافت. اگر روایت کتیبه نقش رستم را بپذیریم، حدود سی و هفت شهر در میانرودان و سوریه تسخیر شد. علت این لشکرکشی شاپور اول هم در بندی از کتیبه نقش رستم آمده است:

و سزار بار دیگر دروغ می‌گوید و با ارمنستان بدرفتاری می‌کند.

دروغی که شاپور مدعی بود، فیلیپ عرب به او گفته بود، تعهدی به ایرانی‌ها بود که سلطه ایرانی‌ها بر ارمنستان را بپذیرد، ولی او ارمنستان را به ساسانی‌ها وانگذاشت و فقط تا مرزهای قدیمی عقب نشست که در زمان نرون تعیین شده بود؛ همان جایی که امپراتورهای رومی تاج بر سر شاه‌های اشکانی‌تبار می‌گذاشتند تا بر سریر پادشاهی ارمنستان بنشینند. واضح است که شاه‌های ارمنی اشکانی‌تبار موافقتی با چنین سنتی نداشتند و ساسانی‌ها هم خوش نداشتند که ببینند، رومی‌ها بر سر دشمن آنها در شمال، تاج می‌گذارند.[۵]

جنگ سوم با روم[ویرایش]

نوشتار اصلی: نبرد ادسا
چیرگی شاپور یکم بر والرین، امپراتور روم، در نقش رستم.

بالاخره لزوم مقابله با این تاخت و تازها، والرین امپراتور سالخوردهٔ روم، را واداشت تا با نجات دادن انتاکیه، روم را از تهدید شاپور برهاند. والرین مثل امپراتور قبلی خود دسیوس (دقیانوس) در تعقیب و آزار مسیحی‌ها اهتمام زیادی داشت.[۶] والریانوس، امپراتور روم، پسرش را به غرب فرستاده و خود برای مقابله با ایرانیان راهی شرق می‌شود. وی به سال ۲۵۷ میلادی موفق به باز پس گیری انتاکیه شده ولی دو سال بعد پیش از مواجهه با شاپور در اثر طاعون بسیاری از لژیون‌های خود را از دست می‌دهد و در نهایت چندی بعد، در اواخر سال ۲۵۹ یا اوایل ۲۶۰ در جنگ اِدِسا، در ترکیه فعلی و شمال انتاکیه در کشور خود، از شاپور شکست خورده، اسیر شد. به دنبال اسارت او تعداد زیادی از همراهانش که به قول شاپور، شامل صاحب‌منصبان، سناتورها و سرداران روم می‌شد نیز به اسارت افتادند. روایتهای به جا مانده که از استفادهٔ مهندسان رومی، در بنای شهرها و ساختن بندها در کارون حکایت دارد. شاپور یکم در کتیبه شاپور یکم در کعبه زرتشت می‌گوید ما اسیران را در امپراطوری ایرانی خودمان سکنی دادیم، در پارس، پارت، خوزستان، آسورستان و دیگر سرزمینهای که از آن ما و پدر و نیاکان و پیشینیان ما بود.[۷]

شاپور به افتخار این پیروزی دستور حک پیکره‌ای عظیم، در دل کوه رحمت، در نقش رستم و بعداز آن در شهر بیشاپور را داد که وی را پیروزمندانه نشسته بر اسب، نشان می‌دهد، در حالی که مچ دست امپراتور والریانوس را به نشانه اسارت در دست گرفته، و فیلیپ عرب را نشان می‌دهد که به نشانه تسلیم در برابر وی، زانو زده و خراج‌گزار امپراطوری ساسانی گشته‌است. اسیر شدن والریانوس اثر غریبی در دنیای آن روز کرده و در انظار عالم، بر عظمت و ابهت خاندان ساسانی فوق‌العاده افزود.[۸] این واقعه بی‌نظیر، افسانهٔ آسیب ناپذیری روم را بک بار دیگر بی بنیان نشان داد.[۹] مسیحیان این اسارت را عقوبت الهی در حق دشمن ستمکار خویش خواندند و راجع به رفتار اهانت آمیز شاپور در حق او مبالغه کردند تا سرنوشت او را بیشتر عبرت‌انگیز نشان بدهند.[۱۰]

واقعه اُذینه[ویرایش]

شاپور پس از تاخت و تاز در سوریه و کاپدوکیه قصد بازگشت به ایران نمود و در حین مراجعت به دلیل غرور و تحقیر اذینه امیر عرب، که حکمرانی شهر پالمیر واقع در صحرای شام را داشت، مورد حمله وی قرار گرفت. این شهر مرکز تجارت شرق و غرب بود. دربارهٔ موفقیتهای اذینه در این موقع بیشک تاریخ نویسان گزافگویی بسیار کرده‌اند. اینکه شاپور توانست غنایم فراوان به همراه اسیران جنگی رومی بسیار با خود به ایران بیاورد نشان می‌دهد که در روایات مربوط به حمله اذینه عرب بر او تا چه حد باید مبالغه رفته باشد. اما به هر حال اذینه چند سال بر سوریه و قسمت عمده ایالات رومی آسیا قدامی تسلط داشت و گرچه به ظاهر دست نشانده روم بود ولی در حقیقت کم و بیش استقلال داشت و از طرف گالینوس قیصر روم به لقب امپراتوری نائل شد. ایرانیان بدون هیچ نتیجه‌ای تا سال ۲۶۵ جنگ خود با پالمیر را ادامه دادند تا اینکه اذینه به قتل رسید، زن او به نام زینب (زنوبی) به همراه پسرش وَهب اللات، زمام امور را در دست گرفت. وَهب اللات می‌خواست در مقابل رومیان مستقل شود در سال ۲۷۱ خود را اگوستوس خواند. آنگاه اورلین قیصر روم لشکر نیرومند به پالمیر کشید و پس از مقاومت دلیرانه‌ای که زینب نمود، شهر سقوط کرد و ویران شد زینب سعی کرد به ایران بگریزد ولی موفق نشد و رومیان او را گرفتند و به روم بردند. اکنون خرابه‌های عظیمی باقی است که از جلال و شکوه این دولت ناپایدار حکایت می‌کند.[۱۱]

سیاست دینی شاپور و پیامبری مانی[ویرایش]

تندیس مومی شاپور یکم در موزهٔ تاریخ فارس، شیراز.
نوشتار اصلی: مانی

با دگرگونی اوضاع سیاسی ایران در قرن سوم میلادی که به دنبال سقوط حکومت اشکانی روی داد و اوضاع فرهنگی و اجتماعی نیز مجال تحول یافت و تمایل خود را به تغییر و اصلاح بروز داد. مانی در چنین روزگاری به تبلیغ اندیشه‌های خود پرداخت. در واقع آئین مانی با ماهیت بدبینانه خود و تمایل به زهد و ریاضت، انعکاسی از اوضاع دشوار و بحرانی ایران در قرن سوم میلادی بود و از این رو با توفیق روبرو شد.[۱۲]

در باب مانی و آئین او تا قرن حاضر، مآخذ و اطلاعات ما از روایات یعقوبی، مسعودی، بیرونی، ابن ندیم و شهرستانی و بعضی ردیه‌های آباء یونانی، لاتینی و سُریانی تجاوز نمی‌کرد. اما با کشف اسناد مانوی در تورفان ترکستان و فَیوم مصر، معلومات قابل اعتمادتری به دست آمد. مانی در دوران فرمانروایی اردوان پنجم اشکانی در حدود ۲۱۶ م. در قریه‌ای در شمال بابِل بدنیا آمد. نژاد او از جانب پدر و مادر به خاندان اشکانی منسوب کرده‌اند؛ که البته قابل تأمل است و بعید نیست که ناشی از تمایل پیروان وی بوده باشد که خواسته‌اند مانی را نیز مانند بودا و بعضی پیامبران شرقی به خاندان شاهی منسوب کنند. پدرش «بابک» به طایفه مغتسله از مذاهب گنوسی رایج در بین‌النهرین آن روزگار پیوسته بود و مانی هم در چنین محیطی پرورده شد. به ادعای مانی در دوازده سالگی فرشته «توم» بر وی ظاهر شد و در ۲۴ سالگی از جانب «خداوندگار بهشت نور» بر او وحی نازل شد و مانی را به جدایی از مغتسله واداشت. در همین روزگار بود که مانی برای نخستین بار به تبلیغ اندیشه خود پرداخت و این زمان با آخرین سال پادشاهی اردشیر بابکان مصادف بود. مانی یک چند در نواحی هند به مسافرت و نشر دعوت خود پرداخت و روایات ارتباط او با چین هم ظاهراً باید مربوط به مسافرت‌های او در نواحی کوشان و خراسان بوده باشد. دعوت مانی در این نواحی پذیرفته شد و اردشیر بابکان و شاپور اول نیز که وی را در نشر این دعوت آزاد گذاشته بودند، ظاهراً اندیشه وی را وسیله ایجاد وحدت بین پیروان ادیان مختلف قلمرو خویش می‌پنداشتند، نه مخالف آئین زرتشت. به هر حال به نظر می‌رسد که شاپور در ابتدای سلطنت خود، دین مانی را مناسب‌ترین وسیله برای اجرای سیاست ایجاد وحدت در یک قلمرو بسیار وسیع تشخیص داد. احتمالاً به نظر او، آئین مانی به سبب جنبه التقاطی خود، بهتر از هر دین دیگری می‌توانست مورد قبول مردمان و نژادهای مختلف ساکن در قلمرو ساسانیان واقع شود. البته این طرز تلقی شاپور از آئین مانی، به معنی گرایش او به این اعتقاد نبود، بلکه حاکی از توجه یا امید او به فوایدی بود که در امر ایجاد وحدت در تمام قلمرو ساسانی، از این آئین تازه توقع داشت. احتمال می‌رود یک علت دیگر در تسامح شاپور نسبت به مانی، جلوگیری از گسترش رو به رشد قدرت روحانیون زرتشتی و مداخله آنها در امور حکومتی بوده باشد.[۱۳]

مانی چون خبر مرگ اردشیر بابکان و جلوس شاپور را شنید، به ایران بازگشت و در خوزستان به حضور شاه جدید بار یافت. باریابی مانی هم به درخواست و وساطت پیروز (فیروز) برادر شاپور که آیین مانوی گرویده بود، ممکن شد. مانی چند سال با موکب شاپور همراه بود و حتی در بعضی لشکرکشی‌ها در کنار شاه ساسانی قرار داشت. چنان بر حسب روایات، در جنگ پیروزمندانه شاپور با والریانوس -امپراتور روم- و به قولی شاید در جنگ با گوردیانوس همراهی کرد. تسامح دینی شاپور و مساعدت وی به مانویان و نیز گرویدن دو تن از برادران شاپور به نام‌های «مهر شاه» و «پیروز» به آئین مانی، زمینه خوبی را برای پیشرفت کیش مانوی فراهم کرد. حتی ارتباط خوب مانی با شاپور تا آنجا پیش رفت که مانی یکی از کتب عمده خود یعنی شاپورگان را به نام شاهنشاه ساسانی کرد و به او اهدا نمود. اما وسعت دامنه تبلیغات مانی، نارضایتی رهبران دیگر ادیان قلمرو ساسانی مانند بودایی، یهودی و مسیحی و بخصوص روحانیون زرتشتی را برانگیخت. سرانجام شاپور به اصرار موبدان، مانی را از موکب خود راند و دستور به توقف فعالیت او داد. یعقوبی حتی از تصمیم شاپور بر کشتن مانی سخن می‌گوید و ابن عبری هم به خطا، شاپور را کشنده مانی معرفی می‌کند. البته این اقدام شاپور در محدود کردن فعالیت‌های تبلیغاتی مانی، در حکم تسلیم شدن شاپور به نفوذ موبدان و قدرت طلبی‌های ایشان نبود، بلکه شاپور در جهت حفظ وحدت و امنیت کشور، فعالیت‌های مانی را محدود کرد.[۱۴]

میانرودان[ویرایش]

مرزهای روم و ایران، بر اساس موفقیت‌های نظامی هر کدام از طرفین، بین دجله و فرات جابجا می‌شد، اما این امر به معنی محدود شدن سفر نبود. در حقیقت، مردم‌های هر دو سوی مرزها، از مرز می‌گذشتند و با هم داد و ستد و ازدواج می‌کردند. این سهولت در رفت‌وآمد از این سو به آنسوی مرزها، باعث شد که جاسوسی به کار آید و دادن اطلاعات به دشمن را هر دو طرف خیانتی بزرگ تلقی کنند. در آن زمان بین‌النهرین در دست ایرانیان بود.[۱۵]

ارمنستان[ویرایش]

ارمنستان قبلتر در مقابل اردشیر ایستادگی کرده و لشکر او را شکست داده بود، بنابراین بایستی مسئله ارمنستان حل می‌شد. ارمنستان مهمترین عامل اختلاف بین ایرانیان و رومیان بود و تا آخر دوره ساسانی نیز مشکل عمده باقی ماند. وضعیت ارمنستان بسیار پیچیده و برای هر دو طرف، به دلایل منافع راهبردی و اقتصادی مهم بود. ارمنستان مانند منطقه‌ای حائل برای دو طرف باقی‌مانده بود و همین مسئله بهانه کافی به دست شاپور داد تا به این وضعیت خاتمه دهد او نقشه قتل خسروشاه را در ارمنستان را طرح‌ریزی کرد و شاه دیگری به نام تیرداد منصوب کرد که به او وفادار بود و از ۲۵۲ تا ۲۶۲ م حکمرانی کرد. علت اهمیت ارمنستان برای ایرانی‌ها کاملاً آشکار است، زیرا چندین وارث تاج و تخت ساسانی ابتدا در ارمنستان حکمرانی می‌کردند و شاه بزرگ ارمنستان نامیده می‌شدند. هیچ‌کدام از دیگر سرزمین‌های شاهنشاهی ساسانی دارای چنین عنوان مهمی نیستند.[۱۶]

دربار[ویرایش]

شاپور در تلمود[ویرایش]

مجلد کامل تلمود بابلی
سکهٔ شاپور
سکهٔ شاپور
سکهٔ شاپور

نام شاپور اول را اغلب با نام شموئیل، روحانی بزرگ یهود بابل در تلمود می‌یابیم. شموئیل و راب دو تن از دانشمندان یهودی اند که بیش از همه در تأسیس مرکز تحقیقات و تتبعات علوم یهودی در بابل سهم بسزائی دارند. راب متولد فلسطین بود و علوم دوره خود را از عمویش حیا و از یهودا ناسی آموخته بود. شموئیل بابلی بود و گذشته از وسعت دانش در الهیات چشم‌پزشک نیز بود و از بسیاری از علوم دوره خود اطلاعاتی کافی داشت. تلمود می‌گوید که شموئیل آزمایشهای پزشکی را اغلب بر بدن خود انجام می‌داد بحدی که همسرش گاهی از دیدن این آزمایش‌های تعادل خود را از دست داده و مدتی بیهوش بر زمین می‌افتاد. شخصیت مذهبی و اجتماعی شموئیل بیش از راب بود زیرا طبق تلمود هرگاه اختلافی در امری روی می‌داد، نظر شموئیل را بر راب ترجیح می‌داد.[۱۷]

یهودیان زیر سلطه شاپور اول از آزادی فراوانی برخوردار بودند. هر کجا اختلافی بین رسوم یهودیت و قانون مملکتی پیدا می‌شد، شموئیل دستور می‌داد که قوانین مملکت را رعایت کنند. بدین ترتیب شموئیل می‌کوشید از اختلاف و برخورد یهودیان با دولت مرکزی بکاهد.[۱۸]

از تلمود چنین بر می‌آید که شموئیل در بسیاری امور غیر یهودی مطلع تر از راب بود. با وجودی که راب و شاپور روابطی داشتند، مدرکی در دست نیست که این دو همدیگر را از نزدیک می‌شناختند. برعکس، شموئیل در چند فرصت با شاپور نشست و برخاست داشته است. در یکی از کتب تلمود بنام Baba Mezia, 70b یکی از مثلث‌های کتاب مقدس را (هر که مال خود را به ربا و سود بیفزاید آنرا برای کسیکه بر فقیران ترحم کند جمع می‌نماید- کتاب سلیمان، باب ۲۸، آیه ۸) اینطور تفسیر می‌کند: شاپور مال یهودیان ثروتمندی که از راه نادرست سرمایه اندوخته‌اند گرفته و آنرا بین فقرا تقسیم کرد. راشی مفسر بزرگ یهود کلمه فقیر را «فقیر در معنویات و نه در مادیات» تفسیر می‌کند. بدین ترتیب راب شاپور را مرجعی برای مجازات یهودیان فاسد می‌داند.[۱۹]

معلوم نیست که شموئیل و شاپور چگونه و از کجا با هم آشنائی پیدا کرده‌اند. تلمود می‌گوید که شاپور دوست داشت در عید سوکوت (سایه‌بندان) شیرینکاری‌هایی که شموئیل با جام‌های شراب انجام می‌داد را تماشا کند. امکان دارد که شاپور در عیدهای یهودیان شرکت می‌جسته است.[۲۰]

بدون شک روابط حسنه شاپور اول با یهودیان ناشی از سیاست التقاطی Syncretistic او در زمینه مذهب بود. شاپور می‌خواست اقوام و قبائل و مذاهب مختلف امپراتوری وسیع خود را زیر یک پرچم متشکل گرداند و شاید از عقاید همه دین واحدی پدید آورد. بدین ترتیب دینی که مانی بوجود آورده بود، از نظر شاپور، مناسب‌ترین دین برای چنین امپراتوری به شمار می‌رفت. پشتیبانی شاپور از دین مانی که امکان داشت، جای مسیحیت را به آسانی بگیرد از اینجا سرچشمه می‌گیرد. شاپور همچنین ترجمه رسائل و کتاب‌های مذهب‌های مختلف را به زبان پهلوی تشویق می‌کرد. شاپور در یکی از جنگ‌های خود علیه رومی‌ها برای تصرف شهر قیصیریه تعداد ۱۲ هزار نفر یهودیان این شهر را به قتل رساند. یهودیان قیصیریه در دفاع از این شهر با سربازان رومی همکاری می‌کردند. تلمود در اینجا مسئله چاک زدن پیراهن را به عنوان عزاداری مطرح می‌کند. شموئیل در این مورد با چاک زدن پیراهن مخالفت می‌کند. از سوی دیگر تلمود از قول شاپور می‌گوید که وی حتی یکنفر یهودی هم در عمر خود نکشته است. تلمود توضیح می‌دهد که مقصود شاپور این است که هیچگاه دستور قتل هیچ فرد یهودی را صادر نکرده است. عده‌ای از مورخین یهود عقیده دارند که علت مخالفت شموئیل در چاک زدن پیراهن، دوستی وی با شاپور بوده است. به‌عقیده این مورخین شموئیل در این جنگ پشتیبان شاپور بوده و مخاصمه یهودیان قیصریه علیه قوای علیه قوای شاپور مورد نفرت او بود.[۲۱]

در یکی از مشاجرات مذهبی شاپور دربارهٔ این عقیده یهودیان که مسیح سوار بر الاغ ظهور خواهد کرد که پیشنهاد می‌کند که اسب سفیدرنگ او را برای مسیح بفرستند. شموئیل در جواب می‌گوید: آیا اسب صدرنگ داری؟ ترجمه درست پاسخ شموئیل کاملاً روشن نیست.[۲۲]

در یک مصاحبه دیگر شاپور از شموئیل می‌پرسد که وی (یعنی شاپور) شب چه خواب خواهد دید. شموئیل جواب می‌دهد که شاه امشب دربارهٔ رومی‌ها خواب خواهد دید که او را اسیر کرده و مجبور می‌کنند که هسته خرما در یک آسیاب طلائی آرد کنند. تلمود می‌گوید که در آن شب شاپور خواب وحشتناکی دید.[۲۳]

شموئیل در تلمود با اسامی مختلف خوانده می‌شود. یکی از این اسامی «شاپور ملکا» یعنی شاپورملک است. امکان دارد که این لقب را به خاطر دوستی او با شاپور به وی داده‌اند. پاره‌ای تفسیر می‌کنند که همان‌طور که شاپور پادشاه ایرانیان است، شموئیل پادشاه یهودیان محسوب م شود. ناگفته نماند که گاهی روحانیون یهود را عنوان «ملک» می‌داده‌اند. نام دیگر شموئیل اریوک است که معنی درست آن روشن نیست.[۲۴]

در Baba Mezia, 119a آمده است که شاپور، قانون مالکیت یهود را که توسط ربی شمعون وضع شده بود تصویب کرد. راشی تفسیر می‌کند که مقصود یا شاپور پادشاه ساسانی است یا شموئیل که گاهی ملک‌شاپور خوانده می‌شود. در هر حال، راشی و سایر مفسران معتقدند که شاپور در قوانین یهود وارد بوده و بعید نیست که او نیز قانون فوق را تصویب کرده است.[۲۴]

تلمود بطور کلی چهره شاپور اول را به صورت مثبت ترسیم می‌کند و شاپور روی هم رفته دوستدار و مدافع یهودیان قلمداد می‌گردد. دوره بین وفات شاپور اول (۲۷۳ میلادی (و چلوس شاپور دوم (۳۰۹ میلادی) دوره‌ای است که یهودیان می‌کوشند آثار ارزنده شموئیل و راب را مورد مطالعه دقیق قرار داده و راه را برای توسعه و نضج و بالاخره ختم تلمود بازنماید.[۲۴]

میراث[ویرایش]

غار شاپور[ویرایش]

نوشتار اصلی: غار شاپور
نوشتار اصلی: پیکره شاپور یکم

غار شاپور در انتهای تنگ چوگان و در چهار کیلومتری شهر بیشاپور در کازرون مهمترین پایتخت ساسانیان در ارتفاع حدود ۸۰۰ متری از سطح زمین قرار دارد و دهانهٔ آن حدود ۳۰ متر می‌باشد. در دهانهٔ این غار تندیس شاپور قرار گرفته‌است و به همین دلیل این غار به نام شاپور معروف شده‌است. تندیس شاپور از یک ستون چکیده غول‌پیکر که در این غار وجود داشته تراشیده شده و با وجود گذشت ۱۷۰۰ سال هم‌چنان پابرجا می‌باشد و تنها تندیس باقی‌مانده از دوران باستان است که حدود ۷ متر ارتفاع دارد. بعد از گذشت سال‌ها کماکان سر این تندیس سالم می‌باشد ولی دو دست آن شکسته‌اند. تندیس واژگون شده‌بود که در سال ۱۳۳۶ توسط ارتش در جای خود قرار گرفت. این تندیس، شاپور را به صورت ایستاده نشان می‌دهد.[۲۵][۲۶][۲۷]

کتیبه‌های شاپور[ویرایش]

کعبه زرتشت[ویرایش]

نوشتار اصلی: کعبه زرتشت
نمای روبرو کعبه زرتشت

این کتیبه بر دیوار ساختمان کعبه زرتشت در نقش رستم کنده شده است. ساختمان کعبه به صورت مکعب است و بر سه ضلع آن به سه زبان پهلوی، پارتی و یونانی نگاشته شده است. تحریر پهلوی دارای ۳۵ سطر و بر دیوار شرقی، تحریر پارتی دارای ۳۰ سطر و بر دیوار غربی و تحریر یونانی دارای ۷۰ سطر و بر دیوار جنوبی است. تحریر یونانی و پارتی، نسبت به تحریر پهلوی، آسیب کمتری دیده است. همچنین در تحریر پارتی و یونانی توافق بیشتری دیده می‌شود و این دو با تحریر پهلوی تفاوت‌هایی دارند. احتمالاً شاپور مطالب خود را برای دو دبیر تقریر کرده است و هر کدام مطالب را جداگانه نوشته‌اند که بعد در سنگ کنده شده و ظاهراً اختلاف تحریرها از اینجا ناشی گردیده است.[۲۸]

این کتیبه دارای ۳ بخش است:

  1. مقدمه: شامل معرفی شاپور و ذکر نسب اوست.[۲۹]
  2. متن اصلی که خود چند بخش است:
    1. ذکر استان‌های کشور.[۲۹]
    2. شرح نخستین لشکرکشی شاپور علیه گوردیانوس قیصر روم و از میان رفتن او و جانشین شدن فیلیپوس (فیلیپ) و قبول پرداخت باج.[۲۹]
    3. دومین لشکرکشی شاپور در این بخش شاپور سرزمین‌های اشغال شده توسط سپاه ایران را بر می‌شمارد.[۲۹]
    4. لشکر کشی سوم و به اسارت درآمدن والریانوس (والرین) قیصر و ذکر سرزمین‌هایی که به تصرف ایران در آمده بود.[۲۹]
    5. ذکر تأسیس آتشکده‌هایی که شاپور در جاهای مختلف برای روان خویش یا اعضای خاندان خود برپا داشته و نذوراتی که برای روان خویش با خاندان پادشاهی یا بزرگان دربار به این آتشکده‌ها اختصاص داده است.[۲۹]
  3. خاتمه کتیبه: مشتمل بر این نکته که شاپور این سرزمین‌ها را به یاری ایزدان به دست آورده و به آیندگان توصیه کرده که در کارهای ایزدان و امور خیریه بکوشند. در پایان تحریر پارتی نام دبیر نیز ذکر شده است.[۲۹]

کتیبه شاپور در کعبه زرتشت از چندین جهت از مهمترین کتیبه‌های ساسانی است. اهمیت زبان شناسی آن در این است که این کتیبه منبعی قدیی برای مطالعه ساختمان زبان پهلوی و پارتی است. از نظر تاریخی، شرح حوادث مهم در آن آمده است و نیز با مطالعه آن تا حدی به تشکیلات اداری و مناصب مهم این دوره پی می‌بریم. علاوه بر آن، ذکر تعداد بسیاری از نام‌های خاص در این کتیبه بر گنجینه نام‌های خاص ایرانی می‌افزاید.[۲۹]

حاجی‌آباد[ویرایش]

در دره رودخانه پُلوار در نزدیک آبادی حاجی‌آباد در جایی به نام غار شیخ علی یا زندان جمشید کتیبه‌ای بر صخره کوه به دو زبان (پهلوی و پارتی) نگاشته شده است. این ناحیه در چند کیلومتری نقش رستم قرار دارد و جز ناحیه استخر قدیم است. تحریر فارسی میانه دارای ۱۶ سطر و پارتی دارای چهارده سطر است. در ابتدا شاپور نام و عنوان خود و جدش را ذکر می‌کند و سپس مضمون کتیبه می‌آید که دربارهٔ تیراندازی وی است. کتیبه با جمله‌ای دعایی به پایان می‌رسد.[۳۰]

پس از انتشار این کتیبه ظاهراً چندین بار متن آن بر روی لوح نقره یا سنگ جعل شده است و یکی از آنها در موزه بریتانیا است که دارای ۲۱ سطر است. سطرهای ۱ تا ۱۴ رونوشتی از تحریر پارتی و سطرهای ۱۵ تا ۲۱ احتمالا به قلمی دیگر، تحریری از ابتدای همین کتیبه است.[۳۱]

تنگ‌براق[ویرایش]

در سال ۱۳۳۵ کتیبه‌ای دوزبانه (پهلوی و پارتی) در تنگ‌بُراق، دهکده‌ای کوچک در نزدیکی دزکُرد در ۱۲۳ کیلومتری غرب آباده و در حدود صد کیلومتری شمال غربی حاجی‌آباد، کشف گردید. این کتیبه آسیب فراوان دیده است و موضوع آن همانند کتیبه حاجی‌آباد با مضمونی خلاصه‌تر است.[۳۲]

نقش‌رجب[ویرایش]

در نقش رجب، در سه کیلومتری شمال تخت جمشید، از شاپور اول و همراهان او همراه با کتیبه‌ای شامل نام و عنوان و تسب شاه به سه زبان وجود دارد. تحریر پارتی و یونانی بر روی شانه اسب شاه و تحریر پهلوی در قسمت مسطح صخره دربرابر یسنه شاه کنده شده است. تحریر پهلوی ۵ سطر (سطر پنجم فقط یک کلمه دارد) و تحریر پارتی ۴ سطر و تحریر یونانی ۶ سطر دارد.[۳۳]

نقش‌رستم[ویرایش]

در صحنه پیروزی شاپور اول بر والریانوس (والرین) در زیر شکم اسب شاه کتیبه‌ای یونانی در ۵ سطر دیده می‌شود. به احتمال قوی تحریرهای پهلوی و پارتی این کتیبه که احتمالا بر روی شکم اسب شاه بوده، از میان رفته است. کتیبه یونانی نیز آسیب دیده است. مضمون آن عینا مانند مضمون کتیبه این شاه در نقش رجب است.[۳۴]

سکه‌ها[ویرایش]

شهرسازی[ویرایش]

جنگ‌های شاپور اول با روم، باعث گرفتاری اسیرهای رومی گشت و او آنها را در فارس و خوزستان جای داد. این کار باعث ساخت بند قیصر بر رود کارون در شوشتر (به نقل از طبری)، و موزائیک کردن کاخ بیشاپور شد. همچنین سرآغاز مسیحیت در جنوب ایران را به اسکان اسیرهای رومی در شهر «وِه آنتیوخ شاپور» (یعنی: بهتر از آنتیوخ را شاپور ساخته؛ بعدها به جندی شاپور تحریف شد) می‌دانند.[۳۵]

مرگ و جانشینی[ویرایش]

پس از مرگ شاپور یکم (۲۷۰ یا ۲۷۲ میلادی)، پسرش هرمزداردشیر (هرمزد اول) بر تخت پادشاهی نشست. هرمزد که در هنگام حیات پدرش، در جنگ‌های روم و ارمنستان خوش درخشید، به لقب «دلیر» مشهور بود و شاپور مدتی فرمانروایی پارت و سپس ارمنستان را به او سپرد. به نظر می‌رسد که صفات جنگی هرمزداردشیر، او را در نظر پدر لایق جانشینی کرده بود، چرا که او پسر ارشد شاپور نبود.[۳۶]

لاتین[ویرایش]

پانویس[ویرایش]

  1. MacKenzie، ĒRĀN, ĒRĀNŠAHR، 534.
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ Shapur Shahbazi، SHAPUR I i. History.
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1 iranicaonline.org
  4. دریایی، ساسانیان، ۳۹–۴۰.
  5. دریایی، ساسانیان، 41–42.
  6. {زرین کوب، تاریخ مردم ایران قبل از اسلام ص ۴۲۹}
  7. «shapur-i». 
  8. {پیرنیا، تاریخ باستانی ایران ص ۲۸۷}
  9. {زرین کوب، تاریخ مردم ایران قبل از اسلام ص ۴۳۱}
  10. {زرین کوب، تاریخ مردم ایران قبل از اسلام ص ۴۳۰}
  11. {آرتور کریستنسن، ایران در زمان ساسانیان، انتشارات صدای معاصر ۱۳۸۲، ص۱۶۵و ۱۶۶}
  12. زرینکوب و زرینکوب، تاریخ ایران باستان، ۲۷–۲۸.
  13. زرینکوب و زرینکوب، تاریخ ایران باستان، ۲۸–۲۹.
  14. زرینکوب و زرینکوب، تاریخ ایران باستان، ۲۹–۳۰.
  15. دریایی، ساسانیان، ۴۳–۴۴.
  16. دریایی، ساسانیان، ۴۴.
  17. نتصر، شاهان ساسانی در تلمود، ۱۲–۱۳.
  18. نتصر، شاهان ساسانی در تلمود، ۱۳.
  19. نتصر، شاهان ساسانی در تلمود، ۱۴–۱۳.
  20. نتصر، شاهان ساسانی در تلمود، ۱۵.
  21. نتصر، شاهان ساسانی در تلمود، ۱۵–۱۶.
  22. نتصر، شاهان ساسانی در تلمود، ۱۶.
  23. نتصر، شاهان ساسانی در تلمود، ۱۶–۱۷.
  24. ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ ۲۴٫۲ نتصر، شاهان ساسانی در تلمود، ۱۷.
  25. فرمانداری شهرستان کازرون
  26. وبگاه آفتاب
  27. خبرگزاری میراث فرهنگی
  28. تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۸۵–۸۶.
  29. ۲۹٫۰ ۲۹٫۱ ۲۹٫۲ ۲۹٫۳ ۲۹٫۴ ۲۹٫۵ ۲۹٫۶ ۲۹٫۷ تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۸۶.
  30. تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۸۴–۸۵.
  31. تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۸۵.
  32. تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۸۵.
  33. تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۸۶–۸۷.
  34. تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۸۷.
  35. فرای، تاریخ ایران باستان، 477.
  36. زرینکوب و زرینکوب، تاریخ سیاسی ساسانیان، 30.

جستارهای وابسته[ویرایش]

منابع[ویرایش]

پادشاه پیشین:
اردشیر بابکان
شاپور یکم
sh h p w h r y 
شاهنشاه ایران

۲۴۱ – ۲۷۲ میلادی

جانشین:
هرمز یکم