مکری
مُکری به مجموعهای از ایلهای کرد استان آذربایجان غربی ایران گفته میشود که اکنون یکجانشین هستند.
مکریها یا مکریان چند تیرهاند: ایل دهبکری، ایل گورک، ایل فیض الله بیگی، ایل زرزا، ایل مامش، ایل منگور، و ایل پیران که عمدتاً سکونتگاه این ایلات درایران در شهرستانهای بوکان، مهاباد، سردشت، پیرانشهر و اشنویه میباشد؛ که به گویش سورانی و به لهجهٔ مکریانی سخن میگویند. ایل مُکری رئیس قبیله خود را خان خطاب میکردند.
نیکیتین معتقد است: "کُردهای مکری که افسانههای زیادی در بارة این محلها م یدانند آنها را به عنوان شاهدی بر این مدعا نقل میکند که خالصترین نژاد کُرد هستند. با این حال، ایشان بی آن که خود بدانند دلایل معتبرتری دارند بر این که اصل و مبدأ آنها به مادها میرسد و این دلایل در زبانشان است که بنا به عقیده سوون بیش از همه لهجههای دیگر کُردی به زبان اوستایی زرتشت نزدیکتر است.[۱]
تاریخچه[ویرایش]
مکریها به طور عمده در طی دو دورهٔ متفاوت از نواحی کردنشین عثمانی (ترکیه و عراق امروزی) به مکان فعلی خود در آذربایجان غربی آمدند. در کوچ اول، دو گروه که شامل انشعابی از ایل بابان ساکن شهر زور و کردهای دیاربکر میشود، در پایان کار ترکمانان آققویونلو یعنی دو تا سه دهه پیش از ظهور صفویه در اواخر سده نهم هجری قمری و اواخر سده پانزدهم میلادی به آذربایجان کوچ کردند. هدایت و تثبیت این کوچ را سیف الدین خان مکری (اول) و سپس پسرش صارم بیک انجام دادند.[۲]
در کوچ دوم، گروههایی از مناطق کردنشین عراق و سپس ترکیه امروزی در اواخر پادشاهی نادر شاه افشار به آذربایجان کوچیدند.[۲]
پس از مهاجرت و استقرار، مکریها در دوران صفویه امارت (امیرنشین) مکریان را تشکیل دادند.[۲]
در دوران صفویه[ویرایش]
هنری رولینسن که در اکتبر ۱۸۳۸ از مکریها دیدن کرده بود آن را یکی از قویترین و مقتدرترین ایلها در ایران توصیف کرده است. این قبیله تا آن هنگام یکجانشین شده بود و در منطقهای به عرض ۶۵ کیلومتر و پهنای ۸۰ کیلومتر در جنوب دشت میاندوآب و در غرب زرینهرود زندگی میکرد. به گفته رولینسن، ایل مکری بیش از ۱۲۰۰۰ خانواده داشت و مرکزش ساوجبلاغ (مهاباد امروزی) بود. رولینسن تیرههای مکری را اینگونه برمیشمارد: بابامیری، دهبکری، خلکی، شیخ شرفی، ایل سلکی، حسن خالی، کاریش، سیلکی، سکیر، ایل گورک، فکیسی، ابلس، ایل باریک، ایل سلیمانی، ایل بیی، امربیل، مرزنک، لتاو ماوت، شیوزایی.[۳]
در نوشتههای الی بانستر سوان که احتمالاً بر اساس روایات و حکایات قومی خود مکریها نوشته است، آمده است که بسیاری از پادشاهان ایران از جمله شاه عباس صفوی «به مکریها به خاطر شرکتشان در جنگهای گوناگون وابسته بودند.» شاه عباس «بسیاری از ایشان را به عنوان افسران رده بالای لشکرش برگزید.» و اینکه در ۱۶۲۴ میلادی «بخش بزرگی از لشکر شاه عباس را کردهای مکری تشکیل میدادند که در نبرد مهمی در برابر ترکان ایستادگی کرده بودند.»[۴]
اسکندر بیگ ترکمان منشی مینویسد پس از فتح آذربایجان توسط عثمانیها، «امیره بی» امیر مکری به سلطان مراد سوم عثمانی ابراز وفاداری نمود و مکریها موجی از غارت و کشتار به راه انداختند، و حتی به املاک شاه در قرهچوق حمله کردند. پس از مرگ امیره بی این کارها در زمان پسرش شیخ حیدر نیز ادامه یافت تا زمان بازپسگیری آذربایجان توسط شاه عباس صفوی در ۱۶۰۳ میلادی. پس از آن شیخ حیدر وفاداریاش را به شاه اعلام کرد و شاه نیز کارهای گذشتهٔ او را بخشید و حکومت مراغه را به او داد. شیخ حیدر نیز در مقابل، شاه را در لشگرکشیاش به شمال ارس همراهی کرد اما در جریان محاصره ایروان در همان سال کشته شد.[۴]
سپس قبادخان، پسر شیخ حیدر جانشین او شده و امیر مکری و حاکم مراغه شد. او از یک سو رابطه خود را با شاه عباس حفظ کرده و خواهرش به همسری شاه درآمده بود اما از سوی دیگر در زمان او مکریها دوباره به غارتگری به ویژه نسبت به قزلباشان و رعایای ساکن مراغه پرداختند. قبادخان املاک و تیول قزلباشان صفوی را نیز مصادره کرد. سرانجام در سال ۱۶۰۹–۱۰ م که قبادخان از فرمان شاه عباس برای همراهی قشون ارتش در جنگی سرپیچی کرد، شاه تصمیم گرفت علیه وی اقدام کند. شاه عباس قبادخان را به خیمه خود فراخواند و او را به همراه خویشان و همراهانش کشت. سپس بیشتر مکریها را کشتند و بسیاری از زنان مکری نیز به اسارت گرفته شدند.[۴][۲]
سپس شاه عباس یکی از مکریان به نام شیر بیگ (یا شیر خان) را امیر طایفه مکری و ایشیک آغاسی دربار کرد[۲] اما یکی از سران ایل مقدم را به حاکمیت مراغه گماشت. به همین دلیل شیرخان نیز در ۱۶۲۴–۲۵ شورش کرد و به مراغه حمله کرده و بسیاری از ساکنان آن را کشت و شهر را غارت کرد. شاه عباس هیئتی را برای تنبیه شیر خان فرستاد که پایتختش[۵] را تصرف کرده و او را وادار به فرار به کوهستان کردند.[۴]
به تدریج باقیماندههای ایل مکری زندگی آرامی در پیش گرفتند. پس از آن مکریها (مثلا مکریهای شاخهٔ سردشت) به حکومتهای ایران نزدیکتر شدند و با وجود اختلاف مذهبی شیعه-سنی، به مقامات عالی رسیده و افراد بزرگی نیز از میان آنان برخاستند. از جمله:
- محمدعلی خان مکری وزیر اعظم شاه طهماسب دوم
- عزیزخان مکری سردار کل قشون ایران از ۱۸۵۳ تا ۱۸۵۷
- دکتر محمد کیوانپور مکری (۱۹۲۱–۲۰۰۷)،[۴][۲]
- سیفالدین خان مکری سردار ناصرالدین شاه
- هژار مکریانی، شاعر مشهور مکریان
- حسن زیرک خواننده مشهور کُردها
مکریهای مناطق دیگر[ویرایش]
به جز در استان آذربایجان غربی (مکریان) در مناطق دیگر نیز مردمانی با نام مکری گزارش شدهاند:
- طایفه ترکمن مکری در شمال غربی افغانستان. احتمالاً نیاکان این مکریها را شاه عباس اول در حدود سالهای ۱۶۰۰ م. همراه با دیگر ایلهای کرد خراسان به این منطقه کوچانده است.[۴]
- مکریهایی در ایالت سحریزور (کرکوک کنونی) گزارش شدهاند اما به نظر میرسد امروزه دیگر وجود نداشته باشند.[۴]
- کردهای ساکن در روستای کردکلا مازندران که بنا بر روایتهای خودشان، اجدادشان از ساوجبلاغ مکری به این منطقه مهاجرت کردهاند. همچنین طبق همین روایات و اسناد بدست آمده، این کردها، به عنوان فرماندهان نظامی توسط شاهان وقت برای حفاظت کشور به این منطقه کوچانده شدند. هم اکنون نام خانوادگی مدانلو، اتقائی، مکری که در این روستا ساکن بودند (و هستند) به این طایفه نسبت داده میشوند.
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- ↑ دکتر خضری. «جغرافیای مکریان در 4 سده اخیر».
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ ۲٫۴ ۲٫۵ برزویی، مجتبی «مکریان و اندیشه ایران» (پیدیاف) گفتگو (تهران)، ش. ۵۳ (مرداد ۱۳۸۸)
- ↑ «MOKRI». دانشنامه ایرانیکا. بازبینیشده در ۳۱ فروردین ۱۳۹۲. «its tiras (clans) were: “Bābā Amireh, Deh Bokri, Khelki, Sheikh Sherefi, Selekei, Ḥasan Khāli, Kārish, Silki, Sekir, Gurik, Fekiyesi, Ables, Bārik, Soleimāni, Beyi, Omerbil, Merzink, Lētāu Māwet, and Shiwezāi”»
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ ۴٫۶ «MOKRI». دانشنامه ایرانیکا. بازبینیشده در ۳۱ فروردین ۱۳۹۲. «its tiras (clans) were: “Bābā Amireh, Deh Bokri, Khelki, Sheikh Sherefi, Selekei, Ḥasan Khāli, Kārish, Silki, Sekir, Gurik, Fekiyesi, Ables, Bārik, Soleimāni, Beyi, Omerbil, Merzink, Lētāu Māwet, and Shiwezāi”»
- ↑ Gāvdul
- پِشدری
- مردوخ کردستانی، شیخ محمد. تاریخ کرد و کردستان.
|