منوچهر شفیانی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
منوچهر شفیانی
5ab529a5ebdeee2caf2312423d91adb3 L.jpg
منوچهرشفیانی
زمینهٔ کاری نویسنده و روزنامه‌نگار
زادروز ۱۳۱۹ خورشیدی
مسجد سلیمان
مرگ ۱۹ مهر ماه ۱۳۴۶[۱]
تهران
ملیت ایرانی
پیشه نویسنده و روزنامه‌نگار
وب‌گاه رسمی وبگاه تخصصی منوچهر شفیانی

منوچهر شفیانی (زادهٔ ۱۳۱۹ در مسجد سلیمان – درگذشتهٔ ۱۳۴۶ خورشیدی در تهران) نویسندهٔ بختیاری ایرانی است. منوچهر شفیانی و پس از وی بهرام حیدری از نویسندگان ادبیات داستانی رئالیسم کارگری در ایران هستند.[۲][پیوند مرده]

زندگی‌نامه[ویرایش]

منوچهر شفیانی در سال ۱۳۱۹ خورشیدی در مسجد سلیمان به دنیا آمد. پدرش علی شفیانی (معروف به میرزا علی خان) از بزرگان ایل بختیاری در آن روزگار بود و منوچهر سومین فرزند پسر خانوادهٔ شفیانی بود. شکل‌گیری شخصیت منوچهر شفیانی در مسجد سلیمان صورت پذیرفت.[۳]

دوران دبیرستان را در «دبیرستان سینا» مسجد سلیمان سپری کرد.[۴] پس از پایان تحصیلات متوسطه به عنوان سپاهی دانش به روستاهای محروم رفت. تجربهٔ همین دوره از زندگی او بود که دستمایهٔ داستان‌هایش شد؛ داستان‌هایی که در آن‌ها به زندگی مردم فقیر و محروم روستایی — چه از منظر اقتصادی و چه از منظر فرهنگی — می‎پرداخت. او پس از پایان دورهٔ سپاهی دانش برای ادامهٔ تحصیل مدتی به آلمان مسافرت کرد. در همان زمان بود که خاطره‌اش در کاخ جوانان کلن را دستمایهٔ داستان «آهنگی به‌نام ابدیت» کرد. با وجود مخالفت‌های شدید خانواده‌اش با وی که به دلیل مواضع سیاسی او از حضورش در تهران بیم داشتند به تهران آمد.

از آن‌جا که از سال‌ها قبل مطالبش در نشریات تهران منتشر می‌شد، ورودش به تهران با استقبال نشریات و روزنامه‌های ادبی طراز اول ایران قرار گرفته و به وی پیشنهادهای کاری بسیاری شد؛ از میان آنان دعوت مجلهٔ خوشه را پذیرفت؛ قبل از احمد شاملو او مدتی سردبیر «خوشه» بود و در همان زمان مجلهٔ فردوسی هر هفته مطلبی از او داشت؛ سپس سردبیر مجلهٔ ترقی شد.[۵] .[۶][۷]

مضمون و درون‌مایه[ویرایش]

شفیانی از روزنامه نگاران آزاداندیش و آزادیخواه دهه ۴۰ شمسی ست که سردبیری دو مجله خوشه و ترقی را در کوتاه زمان عمرش در کارنامه دارد.

شفیانی را به‌حق می‌توان پایه‌گذار داستان‌نویسی نوین روستایی ایران دانست که روش نوینی در قصه‌نویسی را با زمینهٔ روستا ابداع نمود. پس از وی افراد دیگری نیز به تبعیت از او به این کار پرداختند که از آن جمله می‌توان به امین فقیری و بهرام حیدری اشاره کرد.[۸]

شفیانی در داستان‌های خود تأکید ویژه‌ای روی جهل و خرافه‌پرستی شخصیت‎های داستان‌هایش داشت. او داستان‌های خود را در مجلات «ترقی» و «خوشه» منتشر می‎کرد.

نکته‌ای که شفیانی در تمام داستان‌های با زمینهٔ روستایی برجای مانده از خود به‌نوعی فریاد کرده‌است نابودی زندگی روستایی و فرار روستاییان به شهر است. او در هر داستان علت‌هایی را که دغدغهٔ وی بوده و منشاء این معضل دانسته مطرح کرده‌است.[۹] نکتهٔ دیگری که در داستان‌های شفیانی به وفور به آن برمی‌خوریم و القای تفکر خیزش مسلحانه و در هم کوبیدن ظلم با هرچه که می‌شد بود. به عنوان مثال با نگاهی به داستان «قرعهٔ آخر» به‌روشنی می‌بینیم شاه کلید و پیام اصلی داستان دعوت مردم به اتحاد، خیزش و مبارزه مسلحانه‌است. این داستان سرشار از خشم فروخورده کسانی‌ست که در داستان با نام مردم ظلم‌آباد شناسانده می‌شوند و پیام داستان دست بردن به اسلحهٔ پدری و به‌نوعی القای تفکر خیزش مسلحانه‌است.[۱۰]

آثار[ویرایش]

در سال ۱۳۵۵ بخشی از داستان‌های منوچهر شفیانی جمع‌آوری شده و در کتاب کوچکی به نام معامله‎چی‎ها منتشر شد و در سال ۵۷، این داستان‌ها به همراه دیگر داستان‌های شفیانی با عنوان «قرعهٔ آخر» توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شدند. این کتاب بعد از آن هیچگاه تجدید چاپ نشد.[۶]

همین‌طور از او ترجمهٔ اشعاری از فدریکو گارسیا لورکا و چند داستان نیمه‌تمام بر جای مانده‌است که او هیچ‌گاه مجال اتمام آن‌ها را نیافت.

منوچهر شفیانی به جز مجموعهٔ معامله‌چی‌ها یا قرعهٔ آخر داستان‌های زیادی در مجلات آن زمان داشت که با وجود سن کمش، بعضی دوستانش نظیر احمد شاملو او را دارای ویژگی‌هایی دانستند که وی را شایستهٔ کاندیداتوری جایزهٔ نوبل ادبیات در چند سال آینده می‌کرد. شفیانی نویسندهٔ با قریحه‌ای به نظر می‌رسید که متأسفانه مجال به فعلیت‌رسیدن توانایی‌های بالقوهٔ او پیش نیامد.[۶]

مرگ[ویرایش]

منوچهر شفیانی سرانجام در ۱۹ مهر ماه ۱۳۴۶ در منزل احمد شاملو به علت مصرف هرویین درگذشت.[۱]

در خصوص فوت منوچهر شفیانی برادرش داراب چنین گفته است:[۱]

او در ۱۹ مهر ماه ۱۳۴۶ برای دیدن احمد شاملو به مجله خوشه می‌رود و شب را با او می‌گذراند و آخر شب همراه شاملو به خانه‌اش می‌روند. شاملو که معتاد بود، مقداری از مواد مخدر خود را در اختیار شفیانی می‌گذارد و منوچهر به دلیل مصرف هرویین دچار ایست قلب شده، و می‌میرد. با مرگ شفیانی مأمورین شهربانی احمد شاملو را به کلانتری می‌برند تا برای انجام تحقیق به دادگستری اعزام شود. هنوز تشریفات او یه تشکیل پرونده مربوطه انجام نشده بود که شاملو آزاد شد و تحقیقات پیرامون مرگ منوچهر شفیانی به محاق تعطیل و فراموشی افتاد و پرونده آن مختومه اعلام گردید.

جستارهای وابسته[ویرایش]

پی‌نوشت[ویرایش]

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان:مرگ منوچهر شفیانی
  2. یوسفی، رامین. نقد مجموعه داستان لالی اثر بهرام حیدری، ۴ دی ۱۳۸۸
  3. خدادادیان، فرشید. «ویژه‌نامهٔ ندای جنوب» ۸۴/۱۲/۲۸
  4. خدادادیان، فرشید. «ویژه‌نامهٔ ندای جنوب» ۸۴/۱۲/۲۸
  5. اطلاعات هفتگی ۲ آذر ۱۳۴۷
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ داستان آدینه (۴): «قرعهٔ آخر» اثر منوچهر شفیانی، از کتاب «قرعهٔ آخر» انتشارات امیرکبیر - ۱۳۵۶
  7. رجوع شود به قسمت بریدهٔ جراید و اسناد در سایت اختصاصی منوچهر شفیانیwww.shafiani.com
  8. صد سال داستان‌نویسی ایران، [ویراست دوم]، حسن عابدینی، تهران: نشر چشمه، ۱۳۸۰
  9. بختیار، تهمینه. «وبگاه اختصاصی منوچهر شفیانی»
  10. بختیار، تهمینه. «نقدی بر قرعهٔ آخر»

منابع[ویرایش]

پیوند به بیرون[ویرایش]