هولوکاست

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو

مختصات: ۵۰°۲′۹″ شمالی ۱۹°۱۰′۴۲″ شرقی / ۵۰.۰۳۵۸۳° شمالی ۱۹.۱۷۸۳۳° شرقی / 50.03583; 19.17833 (Oświęcim (Auschwitz, Poland))

هولوکاست (از یونانی ὁλόκαυστον)، یا «همه‌سوزی»، به کشتار دسته‌جمعی و نسل‌کشی نزدیک به یازده میلیون نفر بخصوص شش میلیون یهودی[۱] بر پایه نژاد، مذهب و ملیت در طی جنگ جهانی دوم بدست آلمان نازی و از ۱۹۴۱ تا انتهای ۱۹۴۵ در اردوگاه‌های مرگ آلمان نازی، اطلاق می‌شود. دوسوم جمعیت یهودیان اروپا، در جریان هولوکاست کشته شدند.[۲] در ابتدا و در سال ۱۹۳۳ کمپ‌هایی برای شکنجه و کشتن مخالفان سیاسی از جمله کمونیستها و سوسیال دموکرات‌ها توسط نازی‌ها تشکیل شد. پس از مدتی از این کمپها به عنوان اردوگاه کار اجباری یهودیان استفاده می‌شد درسال ۱۹۴۲ دولت آلمان تصمیم به اجرای طرحی موسوم به «راه حل نهایی» گرفت که به موجب آن کمپهایی برای کشتار دسته جمعی یهودیان تأسیس شد.[۳]

ریشهٔ نام

واژه هولوکاست (به عبری: השואה، هشوآ) اصطلاحی مذهبی و به معنای قربانی کردن یک حیوان نر طبق سنت یهودی است. اصل این واژه در یونانی ὁλόκαυστον بوده‌است که واژه‌ای است مرکب: ὅλος یعنی به تمامی، یکسر و καυστός یعنی سوزاندن.

ویژگی‌های متمایز کننده

همکاری میان سازمان‌ها

آنا هوروویتس، یکی از قربانیان هلوکاست

مایکل برنباوم درباره آلمان نازی چنین می‌نویسد که آلمان چون «حکومتی کشتارمحور» شده بود.[۴] او می‌گوید که «هر بازویی در سامانه اداری عریض و طویل کشور در روند کشتارها دخالت داشت. کلیساها و وزارت کشور مدارک تولد یهودیان را تامین می‌کردند؛ سازمان پست دستورهای نفی بلد و بیرون‌اندازی از کشور را می‌فرستاد؛ وزارت دارایی اموال یهودیان را غصب می‌کرد؛ شرکت‌های آلمانی کارگران یهود خود را اخراج می‌کردند و سهام‌هایی را که در دست سهام‌داران یهودی بودند باطل می‌ساختند.» دانشگاه‌ها از پذیرفتن یهودیان سر باز می‌زدند، به آنانی که در حال تحصیل بودند مدرک نمی‌دادند، و استادان دانشگاه یهودی را اخراج می‌کردند؛ ماموران دفاتر ترابری دولتی مسوول تهیه و زمان‌بندی حرکت قطارها به منظور اخراج یهودیان و فرستادنشان به اردوگاه‌ها بودند؛ شرکت‌های داروسازی آلمانی بر روی زندانیان اردوگاه‌ها آزمایش دارویی می‌کردند؛ شرکت‌ها برای بستن قرارداد ساخت کوره‌های آدم‌سوزی سر و دست می شکاندند؛ فهرست مفصل قربانیان توسط دهوماگ (IBM آلمان) و به روی کارت‌های پانچ چاپ می‌شد و با دقت روند سر به نیست کردن‌ها را شرح می‌داد. هنگامی که زندانیان وارد اردوگاه‌های مرگ می‌شدند، به زور همه دارایی‌های شخصیشان از آن‌ها گرفته و سپس فهرست‌بندی و برچسب زده می‌شدند پیش از آنکه برای به کارگیری دوباره یا بازیافت به آلمان فرستاده شوند. برنباوم می‌نویسد که واپسین راه حل پرسش یهود «در چشمان جنایتکاران بود... بزرگترین دستاورد آلمان.»[۵] توسط حسابی جعلی با نام ماکس هایلیگر، بانک ملی آلمان کمک کرد که بسیاری دارایی‌های باارزش دزدیده شده از قربانیان به چرخه پولی وارد شوند.

شائول فریدلندر می‌نویسد: «هیچ گروه اجتماعی، هیچ انجمن مذهبی، هیچ بنیاد دانشگاهی یا گروه تخصصی در آلمان و سراسر اروپا همبستگی‌ای با یهودیان اعلام نکرد.»[۶] او می‌نویسد که بعضی کلیساهای مسیحی اعلام کردند که آن یهودیانی که از دین خود برگشته و مسیحی شده‌اند را باید جزوی از مسیحیان به شمار آورد، اگرچه همان نیز تنها تا حدی پذیرفته شد. فریدلاندر استدلال می‌کند که آنچه هولوکاست را متمایز می‌کند آن است که سیاست‌های ضدیهودی توانسته بودند آزادانه رشد پیدا کنند بی آنکه با نیروهای مخالفی که به صورت طبیعی در جوامع پیشرفته بروز می‌کنند، روبرو شده باشند.»[۶]

ایدئولوژی

پیرزنی که مجبور است برای امرار معاش، دستبند ستاره داوود را به یهودیان بفروشد. طبق قانون آلمان نازی، هر فرد یهودی می بایست یک آرم ستاره داوود همراه خود می داشت تا از بقیه مردم متمایز گردد.

در دیگر کشتارها، بعضی خواست‌های کاربردی همچون کنترل خاک و منابع اهداف اصلی پشت کشتار بوده‌اند. یهودا بائر، تاریخ‌شناس و نویسنده اسرائیلی می‌نویسد:

انگیزه اصلی [پشت هولوکاست] به شکل کامل ایئولوژیک بود که ریشه در جهان خیالی تصور نازی‌ها داشت؛ جایی که دسیسه‌ای بین‌المللی از سوی یهودیان برای کنترل جهان در تقابل با سودای آریایی قرار داشت. هیچ کشتاری تا به امروز انقدر بر پایه اوهام، افسانه‌ها، بی‌مسمایی، و ایدئولوژی ناکاربردی بنا نشده بود — چیزی که البته با روش‌های عقلانی و کاربردی به انجام کشیده شد.[۷]

ابرهارد یکل، تاریخدان آلمانی در ۱۹۸۶ می‌نویسد که یکی از ویژگی‌ها متمایزکننده هولوکاست آن بود که:

تا پیش از آن هیچ حکومتی زیر نظر مستقیم رهبرش مصمم به این نشده بود و اعلام نکرده بود که گروه مشخصی از انسان‌ها، از جمله سالخوردگانش، زنانش و کودکان و خردسالانش، باید هرچه زودتر کشته شوند و سپس این تصمیم را با بهره‌گیری از هر روش ممکن از سوی قدرت اعمال کند.[۸]

کشتارها به شکل سازمان‌یافته در تقریباً همهٔ مناطق اشغال‌شده توسط آلمان که امروزه ۳۵ کشور اروپایی را تشکیل می‌دهند انجام می‌شدند.[۹] شدیدترین وجه آن‌ها در اروپای مرکزی و شرقی اعمال شدند، جایی که بیش از هفت میلیون یهودی در ۱۹۳۹ در آن زندگی می‌کردند. نزدیک پنج میلیون یهودی در آنجا جان خود را از دست دادند، به همراه سه میلیونی که در لهستان اشغال شده و یک میلیونی که در اتحاد جماهیر شوروی کشته شدند. صدها هزار تن نیز در هلند، فرانسه، بلژیک، یوگوسلاوی، و یونان کشته شدند. پروتوکول وانسی به صراحت مشخص می‌کند که نازی‌ها قصد داشتند «راه حل نهایی برای مشکل یهود» خود را در انگلستان و همهٔ دیگر کشورهای خنثی در اروپا همچون ترکیه، سوئد، پرتغال، و اسپانیا اجرا کنند.[۱۰]

هر کسی که سه یا چهار جد یهودی داشت بی‌استثنا نابود می‌شد. در دیگر کشتارهای تاریخ، مردم می‌توانستند با تغییر دین خود از مرگ برهند، اما این گزینه برای یهودیانی که در اروپای اشغال‌شده بودند موجود نبود.[۱۱] به استثنای آنانی که پدربزرگان و مادربزرگان‌شان تا پیش از ۱۸ ژانویه ۱۸۷۱ از دین برگشته بودند، همه کسانی که دارای تبار یهودی جدید بودند در مناطق زیر کنترل آلمان در اروپا نابود می شدند.[۱۲]

اردوگاه‌های مرگ

نوشتار اصلی: اردوگاه مرگ

یکی از ویژگی‌های منحصر به فرد هولوکاست که در تاریخ پیش از خود سابقه نداشت ایجاد اردوگاه‌های ویژه کشتارجمعی هدفمند مردم در اتاق‌های گاز بود. تا پیش از آن هیچ مکانی در جهان که مشخصاً برای کشتار جمعی انسان‌ها ساخته شده باشد وجود نداشت. این اردوگاه‌ها همگی در لهستان بودند و شامل اردوگاه‌های آشویتس، بلزک، خلمنو، یازنواک، مایدانک، مالی تروستنتس، سوبیبور، و تربلینکا بودند.

آزمایش‌های پزشکی بر انسان‌ها

یکی از مشخص‌ترین ویژگی‌های کشتار نازی‌ها در جریان جنگ جهانی دوم بهره‌گیری آنان از انسان‌ها به‌عنوان «ابزارهای آزمایشی پزشکی» بود. به گفته رائول هیلبرگ، «پزشکان آلمانی خواهان عضویت در حزب به شدت زیر باورهای نازی گذاشته می‌شدند»،[۱۳] و تعدادی از آنان بر روی زندانیان اردوگاه‌های آشوویتس، داخائو، بوخن‌والد، راونسبروک، زاخسنهاوزن، و ناتسوایلر آزمایش انجام می‌دادند.[۱۴]

از جمله نامدارترین پزشکان شاغل در این اردوگاه‌ها دکتر یوزف منگله بود که در آشوویتس کار می‌کرد. آزمایش‌های او شامل گذاشتن نمونه‌های انسانی در اتاق‌های فشار، تست دارو بر رویشان، منجمد کردنشان، تلاش برای تغییر رنگ چشم با تزریق مواد شیمیایی درون چشم کودکان، و چندین قطع عضو و جراحی‌های دیگر بودند.[۱۴] ابعاد کارهای او هیچ گاه به شکل کامل آشکار نخواهند شد چرا که محموله‌ای از سوابق پزشکی که او برای دکتر اوتمار فون فرشوئر در انستیتوی کایزر ویلهلم فرستاده بود توسط فرشوئر نابود شد.[۱۵] تقریباً همه کسانی که در آزمایش‌های منگله به عنوان نمونه مورد بهره‌برداری قرار می‌گرفتند بلافاصله یا اندکی پس از عمل کشته و تشریح می‌شدند.

منگله به ویژه با کودکان کولی کار کرد؛ او برای کودکان شیرینی و اسباب بازی می‌آورد و خود به شخصه آن‌ها را تا اتاق‌های گاز همراهی می‌کرد. آن‌ها منگله را با نام «عمو منگله» Onkel Mengele صدا می‌زدند.[۱۶] ورا الکساندر یکی از زندانیان یهودی در آشوویتس بود که به پرستاری از ۵۰ جفت دوقلوی کولی پرداخت:

من یکی از آن جفت دوقلوها را به خوبی به یاد دارم: گیدو و اینا که سنشان چهار سال بود. یک روز منگله آن‌ها را برد. هنگامی که بازگرداندنشان، آن‌ها در وضعیت دهشتناکی بودند: به هم دوخته بودنشان، پشت به پشت، همانند دوقلوهای سیامی. زخم‌های آن‌ها عفونت کرده بودند و ترشح داشتند. آن‌ها شب و روز فریاد می‌کشیدند. سپس مادر و پدرشان — یادم می‌آید که نام مادر استلا بود— توانستند مقداری مرفین تهیه کنند و کودکان را برای کم کردن از بار دردشان کشتند.[۱۷]

ایجاد و اجرا

ریشه‌ها

در آلمان، نیروهای اس آ از مردم دعوت می‌کنند تا در تحریم ملی همه کسب و کار یهودیان در روز ۱ آوریل ۱۹۳۳ شرکت کنند. بر روی پلاکاردها نوشته شده است: «آلمانی ها! از خود دفاع کنید! از یهودیان خرید نکنید!» (Deutsche! Wehrt Euch! Kauft nicht bei Juden!)

به باور یهودا بائر، رائول هیلبرگ، و لوسی داویدوویچ جامعه و فرهنگ آلمان از دوران میانه به بعد با اندیشه‌های ضدیهودی خو گرفته بود و پیوند مستقیمی میان پوگرومهای سده‌های میانی و اردوگاه‌های مرگ نازی‌ها وجود داشت.[۱۸][۱۹]

نیمه دوم سده ۱۹ میلادی شاهد برآمدن آلمان و اتریش-مجارستان از جنبش فلکیش در نتیجه اندیشه‌های کسانی چون هیوستون استیوارت چمبرلین و پل دو لاگارد بود. این جنبش بر پایه نوعی نژادپرستی شبه‌دانش‌وارانه شکل گرفته بود که یهودیان را نژادی در ستیز همیشگی با نژاد آریایی برای تسلط بر جهان به تصویر می‌کشید.[۲۰] یهودی‌ستیزی ولکیش ریشه در یهودی‌ستیزی مسیحی داشت، ولی تفاوتش با آن در این بود که یهودیان را نه دینی دیگرگون که نژادی متفاوت در نظر می‌گرفت.[۲۱]

در سخنرانی‌ای در برابر رایشتاگ در ۱۸۹۵، هرمان آلوارت رهبر فلکیش یهودیان را «مهاجمان» و «باسیلهای وبا»یی نامید که باید برای مصلحت مردم آلمان «پاکسازی شوند».[۲۲] هاینریش کلاس، رهبر گروه فلکیش آلدویچر فرباند، در کتاب پرفروش خود به نام Wenn ich der Kaiser wär (اگر من قیصر بودم) به سال ۱۹۱۲ درخواست می‌کند تا یهودیان آلمان از شهروندی کنار زده شوند و به جایگاه Fremdenrecht (خارجی و بیگانه) تنزل پیدا کنند.[۲۳] کلاس همچنین خواستار آن شد تا یهودیان آلمان از همه جوانب زندگی در آلمان از جمله داشتن املاک، داشتن دفتر کار، یا مشارکت در روزنامه‌نگاری، بانکداری، و شغل‌های آزاد منع شوند.[۲۳] کلاس یهودی را کسی تعریف کرد که تا روز اعلام امپراتوری آلمان در ۱۸۷۱ عضو دین یهود بوده باشد، یا کمینه یکی از پدربزرگ یا مادربزرگ‌هایش یهودی بوده باشند.[۲۳]

در طی امپراتوری آلمان، اندیشه‌های ولکیش و نژادپرستی شبه‌دانش‌وارانه آن بیشتر و بیشتر فراگیر و معمول شدند و در سراسر آلمان پذیرش یافتند،[۲۴] به گونه‌ای که به ویژه طبقات اجتماعی تحصیل کرده کشور باور نابرابری انسان‌ها را پذیرفته بودند.[۲۵] اگرچه احزاب ولکیش در انتخابات ۱۹۱۲ رایشتاگ شکست خوردند و همگی منحل شدند، یهودی‌ستیزی وارد ارکان و برنامه‌های حزب‌های سیاسی شده بود.[۲۴] حزب ملی سوسیالیست کارگران آلمان یا نازی (Nazi) که در سال ۱۹۲۰ پایه‌گذاری شد از جمله انشعابات جنبش ولکیش بود و همان یهودی‌ستیزی را دنبال می‌کرد.[۲۶]

پیشرفت‌های علمی و فناوری چشمگیر در پایان سده ۱۹ و آغاز سده ۲۰ میلادی در آلمان به همراه بالا رفتن ثروت ملی باعث پدید آمدن امید بسیار درباره رسیدن نهایی به آرمان‌شهری شد که در آن مشکلات اجتماعی توان حل شدن می‌یافتند.[۲۷] در همین هنگام اندیشه‌ای نژادپرستانه، باورمند به نگرش فرگشتی در اجتماع، و به‌نژادانه که عده‌ای از مردم را از دید زیست‌شناسانه برتر از دیگران قرار می‌داد، متداول بود.[۲۸] دتلف پوکرت، تاریخ‌دان، می‌گوید که شوآ نتیجه یهودی‌ستیزی صرف نبود بلکه محصول «رادیکال شدن‌های جمع‌شونده»ای بود که در آن «جریان‌های متعدد کوچک» باعث ایجاد «جریانی عظیم» شدند که در نهایت به کشتار انجامید.[۲۹] پس از جنگ جهانی نخست، خوشبینی پیش از جنگ جای خود را عدم توهمی میان بوروکرات‌های آلمانی‌ای داد که پی برده بودند مشکلات اجتماعی حل‌ناپذیرتر از آنچه بودند که تصور می‌شد. چنین چیزی باعث پدید آمدن این باور شد که راه حل باید در نگاه داشتن آنانی باشد که از لحاظ زیستی «مناسب‌ترند» و خلاص شدن از شر آنانی که «نامناسب» تشخیص داده می‌شوند.[۳۰]

مشکلات اقتصادی ناشی از رکود بزرگ باعث شدند که بسیاری در بخش پزشکی آلمان به سوی پشتیبانی از اندیشه هومرگسازی بیماران روانی و از کار افتاده نادرمان حرکت کنند تا پول «هدر رفته» برای آنان صرف بیماران دیگر شود.[۳۱] تا هنگام بر سر کار آمدن رژیم نازی در ۱۹۳۳، جامعه آلمان به واقع دارای میلی پنهان به نگه داشتن «ارزش‌مندان» نژادی و از میان بردن نژادهای «بی‌ارزش و نامطلوب» بود.[۳۲]

هیتلر به آشکارا درباره بیزاریش از یهودیان سخن می‌گفت. در کتاب خود نبرد من، او سخن از قصد خود برای بیرون راندن یهودیان از عرصه سیاسی، اندیشه‌ای، و فرهنگی آلمان سخن می‌گوید. او البته نمی‌نویسد که می‌خواهد یهودیان را پاکسازی کند، ولی روایت‌ها حاکی از آن هستند که در خلوت لحن آشکارتری پیدا می‌کرد. گفته می‌شود که او حتا در ۱۹۲۲ به سرهنگ یوزف هل می‌گوید:

هنگامی که من به قدرت برسم، نخستین و بااولویت‌ترین کارم از میان بردن یهودیان خواهد بود. بلافاصله پس از ان که تواناییش را به دست آورم، ردیف ردیف چوبه دار — برای نمونه در مارین‌پلاتز مونیخ — تا هر حدی که ترافیک اجازه دهد بر پا خواهم کرد. سپس یهودیان بی هیچ تفاوتی به دار آویخته خواهند شد و تا آن گاهی که [بدنشان] بو بگیرد آن بالا خواهند ماند؛ آنان تا هنگامی که ضوابط بهداشتی اجازه دهند آنجا خواهند ماند. بلافاصله پس از آنکه آن‌ها پایین آورده شدند نوبت ردیف بعدی خواهد بود و این پاکسازی همین طور تا به آخرین یهودی‌ای که در مونیخ هست ادامه خواهد یافت. شهرهای دیگر نیز به همین شکل، دقیقاً به همین شیوه، تا آنکه سراسر خاک آلمان از یهودیان پاک شود.[۳۳]

تعقیب قضایی و تبعید

بلافاصله پس از به قدرت رسیدن رایش سوم، رهبران نازی مدعی ایجاد Volksgemeinschaft (به معنای «اجتماع ملت») شدند. سیاست‌های نازی مردم را به دو گروه تقسیم می‌کردند: آنانی که Volksgenossen (رفقای ملی) بودند و عضو Volksgemeinschaft، و آنانی که Gemeinschaftsfremde (بیگانگان اجتماع) خوانده می‌شدند. سیاست‌های سرکوب نازی مردم را به سه شاخه دشمن تقسیم می‌کردند، دشمنان «نژادی» که یهودیان و کولی‌هایی بودند که به خاطر «خونشان» دشمن بودند؛ مخالفان سیاسی همچون مارکسیست‌ها، لیبرال‌ها، و مسیحیان، و آنانی که به نحوی بیرون از رفقای ملی قلمداد می‌شدند؛ و در نهایت مخالفان اخلاقی‌ای چون همجنسگرایان، آنانی که به سر کار نمی‌رفتند، و خلافکاران.[۳۴] دو گروه آخر برای «ادب کردن دوباره» به اردوگاه‌های کار فرستاده می‌شدند و هدف آن بود که در نهایت جذب Volksgemeinschaft شوند، اگرچه بعضی مخالفان اخلاقی پیش از رها شدن عقیم می‌شدند چرا که از دیدگاه نژادی «پست‌تر» قلمداد می‌شدند.[۳۴]

دشمنان نژادی همچون یهودیان طلق تعریف جزئی از Volksgemeinschaft به شمار نمی‌آمدند؛ از این رو آن‌ها باید به کلی از جامعه پاک می‌شدند.[۳۴] دتلف پوکرت، تاریخ‌دان آلمانی، می‌نویسد که هدف ناسیونال سوسیالیست‌ها آن بود که آرمان‌شهری از نوع Volksgemeinschaft بسازند که در آن همه چیز زیر نظر پلیس بود و هر عملی از سوی ناراضیان در آن با سختی برخورد می‌شد.[۳۵] او بخشی از مدرک «رفتار با بیگانگان جامعه» را نقل می‌کند که در آن «آنانی که... نتوانند کمترین تلاشی از خود برای ساختن با کمینه نیازهای جامعه ملی را نشان ندهند» زیر پیگرد پلیس قرار می‌گرفتند و در صورت آنکه به اصلاح خود نمی‌پرداختند به اردوگاه‌های کار اجباری فرستاده می‌شدند.[۳۶]

پناهندگان یهودی از چک‌اسلواکی در مارس ۱۹۳۹ توسط پلیس بریتانیا در فرودگاه کرویدون دستگیر می‌شوند. آن‌ها بعدها در پروازی به مقصد ورشو گذاشته شدند.

با نزدیک شدن به انتخابات رایشتاگ در مارس ۱۹۳۳، نازی‌ها کارزار خشونت خود علیه مخالفان را شدت بخشیدند. آنان با کمک مسوولان محلی چندین اردوگاه کار برپا کردند که از آن‌ها برای زندانی کردن مخالفان بهره گرفته می‌شد. از نخستین این اردوگاه‌ها داخائو بود که در ۹ مارس ۱۹۳۳ گشایش یافت.[۳۷] در آغاز این اردوگاه حاوی کمونیست‌ها و سوسیال دموکرات‌ها بود.[۳۸] هدف اولیه از این اردوگاه به هراس انداختن آن آلمانی‌هایی بود که با Volksgemeinschaft همدلی نداشتند.[۳۹] زندانیان اردوگاه شامل آنانی می‌شدند که «تربیت‌پذیر» بودند و می‌توانستند با شکسته شدن به «جامعه ملی» بازگردانده شوند، و نیز کسانی که «فاسد زیستی» بودند و باید عقیم می‌شدند. اینان تا همیشه در اردوگاه نگه داشته می‌شدند و با گذشت زمان هر چه بیشتر در روند پاکسازی از راه کار اجباری، یعنی کار کشیدن تا حد مرگ، کشته می‌شدند.[۳۹]

در طی دهه ۱۹۳۰، حقوق قضایی، اقتصادی، و اجتماعی یهودیان به آرامی محدود و محدودتر می‌شدند. قوانین گوناگونی بر روی کار پزشکان، کشاورزی، و غیره یهودیان را از مشارکت در بخش‌های جامعه منع می‌کردند. وکیلان یهودی از وکالت کنار گذاشته می‌شدند و در درسدن آنان را از دفترهای کارشان بیرون آورده، کتک می‌زدند.[۴۰] به دلیل پافشاری رئیس جمهور وقت، پاول فون هیندنبورگ، هیتلر استثنایی افزود که آن کهنه‌سربازانی که خودشان یا آنانی که پدران یا فرزندانشان در جنگ جهانی نخست خدمت کرده بودند از قوانین ضدیهود معاف می‌شدند و می‌توانستند در پست‌های خود بمانند. او بعدها در ۱۹۳۷ این دستور خود را لغو کرد. یهودیان از مدارس و دانشگاه‌ها کنار گذاشته شدند، حق عضویت در انجمن روزنامه‌نگاران نداشتند، و نمی‌توانستند دارنده یا ویراستار روزنامه باشند.[۴۱]

در ژوئیه ۱۹۳۳، قانون پیشگیری از تولد نوزاد دارای بیماری مادرزادی که عقیم‌سازی «دون»ها را اجباری می‌کرد به تصویب رسید. این قانون مهم به‌نژادی نازی‌ها باعث شد دادگاه‌های سلامت مادرزادی (به آلمانی: Erbgesundheitsgerichte) تشکیل شوند. این دادگاه‌ها مسوول عقیم شدن ۴۰۰٬۰۰۰ انسان بدون موافقتشان در طی حکومت نازی بودند.[۴۲]

۱۹۳۵: تعریف نازی‌ها از یهودیان، Mischling، و آلمانی‌ها و پیامدهای قانونی آن طبق قانون‌های نورنبرگ که در نویسه‌ای مربوط به سال ۱۹۳۵ خلاصه شده است.

در ۱۹۳۵، هیتلر قانون‌های نورنبرگ را معرفی کرد؛ قانون‌هایی که بر پایه‌شان: یهودی‌ها از ازدواج یا داشتن رابطه جنسی با «آریایی‌ها» منع می‌شدند (قانون پاسداری از خون آلمانی و شرف آلمانی)، یهودیان آلمانی از تابعیت کشور برداشته می‌شدند و از همه حقوق مدنی خود محروم. هیتلر به ویژه «قانون خون» را «تلاش برای سر و سامان بخشی قانونی به یک مشکل، که در صورت شکست بیشتر در برخورد با آن باید به کل به راه حل نهایی حزب ناسیونال سوسیالیست منتقل شود» معرفی کرد. بنا به گفتهٔ او اگر «مشکل یهود» را نتوان توسط این قانون‌ها حل کرد، آنگاه «باید به شکل قانونی آن را به حزب ناسیونال سوسیالیست واگذار کرد تا راه حلی نهایی را به اجرا گذارد.»[۴۳] عبارت راه حل نهایی یا Endlösung از اینجا تبدیل به تکیه کلام نازی‌ها برای پاکسازی یهودیان شد. در ژانویه ۱۹۳۹، او در یک سخنرانی همگانی گفت:«اگر یهودی‌گری بین‌المللی-اقتصادی در درون و بیرون اروپا بار دیگر در کشاندن ملت‌ها به جنگ جهانی دیگری پیروز گردد، نتایج آن تنها بلشویک شدن زمین و در پی آن پیروزی یهودیان نخواهد بود، بلکه نابودی (vernichtung) نژاد یهود در اروپا خواهد بود.»[۴۴] تصاویر سخنرانی او برای ساخت فیلم تبلیغاتی ۱۹۴۰ نازی‌ها با نام یهودی ابدی (Der ewige Jude)، که هدفش ایجاد منطق برای نابودسازی یهودیان اروپا بود، مورد استفاده قرار گرفتند.[۴۵]

روشنفکران یهودی نخستین گروهی بودند که ترک کشور کردند. والتر بنیامین فیلسوف در ۱۸ مارس ۱۹۳۳ به پاریس رفت. لئون فوشت‌وانگر نویسنده به سوئیس رفت. برونو والتر نوازنده پس از آنکه به او گفته شد صحن فیلارمونیک برلین در صورتی که او کنسرتی در آن به اجرا گذارد به خاکستر تبدیل خواهد شد، ترک وطن کرد.[۴۶] آلبرت اینشتین، فیزیکدان نامی، که در سفر آمریکا بود در ۳۰ ژانویه ۱۹۳۳ به اوستند بلژیک بازگشت و دیگر پای به خاک آلمان نگذاشت. او که رویدادهای پیش آمده در آنجا را «بیماری روانی توده‌ها» خوانده بود از انجمن کایزر ویلهم و فرهنگستان علوم پروس بیرون انداخته شد و تابعیتش را، هنگامی که آلمان اتریش را در ۱۹۳۸ ناموجود خواند، از دست داد.[۴۷] زیگموند فروید و خانواده اش از وین به انگلستان مهاجرت کردند. شائول فریدلاندر می‌نویسد که هنگامی که ماکس لیبرمان، رئیس افتخاری فرهنگستان هنر پروس، از سمت خود کناره‌گیری کرد، حتا یک تن از همکارانش ابراز همدردی نکردند و او حتا تا هنگام مرگش در دو سال بعد نیز طرد شده بود. هنگامی که در ۱۹۴۳ پلیس برای دیپورت بیوهٔ ۸۵ ساله و در بستر افتادهٔ او آمد، زن برای آنکه دستگیر نشود با مصرف بیش از حد باربیتورات خودکشی کرد.[۴۷]

شب کریستالی (۱۹۳۸)

نوشتار اصلی: شب کریستالی
کنیسه‌ای در ۱۰ نوامبر ۱۹۳۸ به آتش کشیده می‌شود.

در ۷ نوامبر ۱۹۳۸، هرشل گرونسپان یهودی یکی از دیپلمات‌های آلمان نازی به نام ارنست فم رات را در پاریس به قتل رساند.[۴۸] این اتفاق باعث شد تا نازی‌ها از آن به عنوان دستاویزی برای شدت بخشیدن به تعقیب قضایی یهودیان در مقیاس گسترده بهره گیرند. آنچه که نازی‌ها از آن با عنوان «خشم همگانی» یاد می‌کنند در واقع موجی از پوگروم‌های ساختهٔ حزب نازی و اجرا شده توسط اعضای اس آ و وابستگان به آن‌ها بود که در سراسر آلمان آن هنگام – شامل جمهوری وایمار، اتریش، و سودتنلند – به اجرا درآمد.[۴۸] این برنامه‌ها با نام شب کریستالی (Reichskristallnacht به معنای «شب شیشهٔ شکسته») یا پوگروم‌های نوامبر شناخته شدند و در آن‌ها یهودیان و دارایی‌هایشان مورد حمله قرار گرفتند و به بیش از ۷٬۰۰۰ فروشگاه یهودی و ۱٬۶۶۸ کنیسه آسیب زده شد یا ویران شدند.

تعداد تلفات این موج از حمله‌ها بنا به گفته مقامات ۹۱ تن بود، اگرچه احتمال می‌رود که بسیار بیشتر از آن بوده باشند.[۴۸] ۳۰٬۰۰۰ یهودی به اردوگاه‌های داخائو، زاکسن‌هاوزن، بوخن‌والد، و اورانیبورگ فرستاده شدند و برای چندین هفته در آنجا نگهداری شدند تا هنگامی که تنها با شرط پذیرش مهاجرت در آینده نزدیک یا واگذاری داراییشان به حزب نازی توانایی آزاد شدن را پیدا می‌کردند.[۴۹] شب‌های کریستالی مصادف شده بودند با تصویب قوانین ضد مالکیت اسلحه از سوی یهودیان، که یهودیان را از داشتن اسلحه گرم یا دیگر جنگ‌افزارها منع می‌کرد.[۵۰] یهودیانی که در معرض پوگروم قرار گرفته بودند ناچار به پرداخت خسارت‌های حاصل از آن می‌شدند و این میزان به هزاران رایش‌مارک می‌رسید. چنین برخوردهایی مهاجرت یهودیان از آلمان را شتاب بخشید، اگرچه روال زندگی همگانی یهودیان در آن کشور هنوز برقرار بود.[۴۸]

کوچ اجباری و اخراج

۹۳۰ آواره یهودی سوار بر کشتی ام‌اس سنت لوئیس از ورود به خاک کوبا، ایالات متحده، و کانادا منع شدند. این کشتی ناچار به بازگشت به اروپا شد.

پیش از جنگ، نازی‌ها تصمیم گرفتند جمعیت یهودی آلمان (و پس از آن کل اروپا) را به صورت انبوه از آن سرزمین کوچ دهند. موافقت هیتلر با طرح ۱۹۳۸–۹ شاخت و پرواز هزاران یهودی از مناطق زیر سلطه هیتلر برای مدتی نشان از این دارد که طرح برنامه‌ریزی‌شده برای کشتار گسترده یهودیان تا آن هنگام هنوز ریخته نشده بود.[۵۱]

طرح بازپس‌گیری مستعمرات پیشین آلمان از جمله تانگانیکا و آفریقای جنوب شرقی برای اسکان یهودیان توسط هیتلر به تعویق انداخته شد، چراکه به باور او هر آنجا که «چندین خون قهرمانان آلمان ریخته شده است» نباید زیستگاه «بدترین دشمنان آلمان» شود.[۵۲] در این هنگام تلاش‌هایی دیپلماتیک برای ترغیب دیگر قدرت‌های مستعمره‌دار چون انگلستان و فرانسه به منظور پذیرش یهودیان اخراج شده صورت گرفتند.[۵۳] مناطقی که برای این منظور پیشنهاد شده بودند شامل فلسطین زیر حاکمیت انگلیس،[۵۴] اتیوپی ایتالیا،[۵۴] رودزیای انگلیس،[۵۵] ماداگاسکار فرانسه،[۵۴] و استرالیا بود.[۵۶]

از میان این مناطق، ماداگاسکار بیشتر از همه به صورت جدی مطرح شد. هایدریش آنچه را که نقشه ماداگاسکار نامیده می‌شد، «راه حل نهایی قلمرویی» نامید؛ این منطقهٔ جزیره‌ای بسیار دورافتاده و با آب و هوای نامناسب باعث سریع‌تر شدن مرگ‌ها می‌شد.[۵۷] با موافقت هیتلر در ۱۹۳۸، طرح بازاسکان توسط دفتر آدولف آیشمان به اجرا گذاشته شد ولی با آغاز کشتار گسترده یهودیان در ۱۹۴۱ این طرح کنار گذاشته شد. با نگاه به گذشته می‌توان دریافت که این طرح گام روانی مهمی به سوی هولوکاست بود.[۵۸] پایان طرح ماداگاسکار در ۱۰ فوریه ۱۹۴۲ اعلام شد. دفتر روابط خارجه آلمان توضیح رسمی خود را به این صورت اعلام کرد که به دلیل جنگ با شوروی «[یهودیان] به شرق فرستاده می‌شوند».[۵۹]

دولت‌مردان نازی همچنین طرحی ارائه داده بودند که بر پایه آن یهودیان اروپا به سیبری فرستاده شوند.[۶۰] فلسطین تنها نقطه‌ای بود که طرح‌های بازاسکان نازی‌ها توانستند در آن موفقیت چشمگیر بدست آورند؛ توسط قراردادی که در سال ۱۹۳۳ میان فدراسیون صهیونیست آلمان (die Zionistische Vereinigung für Deutschland) و دولت نازی با نام قرارداد هاوارا امضا شد. این قرارداد منجر به ارسال ۶۰٬۰۰۰ یهودی آلمانی و ۱۰۰ میلیون دلار از آلمان به فلسطین شد، اگرچه با آغاز جنگ جهانی دوم به پایان رسید.[۶۱]

نخستین برخوردها

در لهستان تحت اشغال آلمان

اطلاعات بیشتر: اشغال لهستان
آلمان نازی در ۱۹۴۱، شامل مناطق جداشده از لهستان و مناطق دولت عمومی

اشغال لهستان توسط آلمان در سپتامبر ۱۹۳۹ باعث به چشم آمدن بیشتر ضرورت پاسخ به «پرسش یهود» شد. لهستان سرزمین نزدیک به سه میلیون یهودی (نزدیک ۹ درصد کل جمعیت آن هنگام) بود و جوامع یهودی در آن سده‌ها تاریخ داشتند. دو سوم این جوامع پس از اشغال به زیر سلطهٔ آلمان نازی رفتند.

راینهارد هایدریش، فرماندار بوهم و موراوی، پیشنهاد نگهداری یهودیان لهستان در گتوهایی در شهرهای اصلی را داد؛ جایی که در آن یهودیان برای کار در مراکز صنعتی جنگی آلمان بهره گرفته می‌شدند. گتوها را در شهرهایی که دارای دسترسی به سامانه خط آهن بودند قرار دادند تا به گفتهٔ هایدریش، «در آینده امکان اخراج و کنترل [یهودیان] بهتر فراهم باشد».[۶۲] در جریان بازجویی آدولف آیشمان در ۱۹۶۱، او به یاد می‌آورد که منظور از این «اخراج در آینده»، همان «پاکسازی فیزیکی» بوده است.[۶۳]

من هیچ فرمانی درباره یهودیان صادر نکردم، مگر آنکه آن‌ها باید از روی زمین محو شوند.

هانس فرانک، فرماندار لهستان اشغالی، [۶۴]

قتل‌ها

برخی از قربانیان هولوکاست در اردوگاه بوخن‌والد آلمان نازی.

علاوه بر یهودیان اروپایی (اشکنازی) که قربانیان اصلی هولوکاست بودند، گروه‌های دیگری از جمله اسلاوها، کولیها، معلولین، کمونیست‌ها، سوسیالیست‌ها و همجنس‌گرایان لایق زندگی تشخیص داده نمی‌شدند. روش‌های کشتار آنان گرسنگی دادن، کار اجباری، شکنجه، اعدام با گلوله (که بعداً برداشته شد) یا اتاق گاز (گازهای سمی منوکسید کربن یا سیکلون ب) بود.[۶۵] انکارکنندگان هولوکاست وقوع این موارد را رد می‌کنند.[۶۶]

مدارک

منابع دست اول پرشماری برای بررسی هولوکاست موجود است که شامل گزارش‌های نزدیک به ۵۰ هزار نفر نجات‌یافته از اردوگاه‌های مرگ، گزارش بازماندگان دیگر یعنی مخفی‌شدگان، شناسایی‌نشدگان و وادارشدگان به کارِ بردهوار در کارخانه‌ها و مزرعه‌ها، هزاران سندِ مکتوب دولتی که رژیم فرصت از بین بردنشان را نیافت، جسدهای به جا مانده در اردوگاه‌ها، گورهای دسته‌جمعی که بعدها کشف شدند، هزاران آلمانی که شاهد واقعه بودند، خاطرات نگهبانان و کارگزاران اردوگاه‌ها و زندان‌ها، خاطرات مقامات دولت نازی و اعترافات رهبران آلمان در دادگاه‌های متهمان به جنایات جنگی از جمله دادگاه نورنبرگ، می‌شوند.[۶۷]

روز جهانی قربانیان هولوکاست

در اول نوامبر سال ۲۰۰۵، مجمع عمومی سازمان ملل متحد با صدور قطعنامهای که به پیشنهاد آمریکا، استرالیا، اسرائیل، کانادا و روسیه، حمایت ۱۰۴ کشور و با اجماع تصویب شد، انکار هولوکاست را قابل پذیرش ندانست و بیست و هفتم ژانویه را برای یادبود قربانیان آن فاجعه، روز جهانی یادمان هولوکاست نامگذاری کرد.[۶۸][۶۹] ایران تنها کشوری بود که با این قطعنامه مخالفت کرد و بررسی مسئله هولوکاست در مجمع عمومی سازمان ملل را اقدامی در راستای اهداف واشنگتن و متحدانش عنوان کرد.[۷۰]

بیانیهٔ رسمی حکومت آلمان نازی در ورشوی اشغالی به سال ۱۹۴۱. بر طبق بیانیه، یهودیان بیمار و هرگونه خروج آن‌ها از اردوگاه‌ها حکم اعدام دارد و کمک‌کنندگان به آن‌ها نیز با همین حکم مجازات می‌شوند.

انکارکنندگان هولوکاست

نوشتار اصلی: انکار هولوکاست

انکار هولوکاست به اندیشه‌ای گفته می‌شود که بر پایه آن، نسل‌کشی توسط آلمان نازی در جریان جنگ دوم جهانی موسوم به «هولوکاست» اتفاق نیافتاده‌است و یا در تعداد قربانیان «بزرگ‌نمایی» شده‌است.

محمود احمدی نژاد، رئیس جمهور پیشین ایران، یکی از سرشناس‌ترین انکارکنندگان هولوکاست به‌شمار می‌آمد.[۷۱] که به دلیل همین موضوع، مورد سرزنش برخی مقام‌های جامعه جهانی، از جمله دبیر کل سازمان ملل متحد قرار گرفت.[۷۲][۷۳]

زیر سؤال بردن نسل‌کشی هولوکاست، در برخی کشورها مانند آلمان، فرانسه و اتریش جرم محسوب می‌شود. دلیل تصویب چنین قوانینی در این کشورها، انکار واقعیت‌های تاریخی و جلوگیری از یهودستیزی و سوءاستفاده هواداران حزب نازی و نژادپرستان اعلام شده‌است.[۷۴][۷۵]

نگارخانه

جستارهای وابسته

پانویس

  1. کشتار یهودیان (وزارت خارجه اسرائیل)
  2. «Teaching about the Holocaust in the 21st century». Council of Europe. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۲۸ ژانویه ۲۰۱۳. 
  3. «The Holocaust». U.S. National Park Service. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۲۸ ژانویه ۲۰۱۳. 
  4. Berenbaum ۲۰۰۵, p. ۱۰۳
  5. Berenbaum ۲۰۰۵, p. ۱۰۴
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ Friedländer ۲۰۰۷, p. xxi
  7. Bauer ۱۹۸۲, p. ۴۸
  8. Maier ۱۹۸۸, p. ۵۳
  9. Concentration and Death Camps Map. About.com. Retrieved 18 June 2013. 
  10. Dear & Foot 2001
  11. Yehuda Bauer. Address to the Bundestag. Israeli Ministry of Foreign Affairs. Retrieved 18 June 2013. 
  12. Bauer 2012, p. ۴۹
  13. Hilberg 1995, p. ۶۶
  14. ۱۴٫۰ ۱۴٫۱ Harran 2000, p. ۳۸۴
  15. Müller-Hill 1998, p. ۲۲
  16. Berenbaum 2005, pp. ۱۹۴–۱۹۵
  17. Berenbaum 2005, p. ۱۹۴–۵
  18. Hilberg 2003, p. 1, 5
  19. Dawidowicz 1975, p. 47
  20. Fischer 2002, pp. 47–49
  21. Gramel 1992, pp. 53–4
  22. Gramel 1992, p. 61
  23. ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ ۲۳٫۲ Friedländer 1997, p. 76
  24. ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ Evans 1989, p. 69
  25. Friedlander 1994, p. 495–6
  26. Fischer 2002, pp. 47–51
  27. Peukert 1994, pp. 280–284
  28. Peukert 1994, pp. 279–280
  29. Peukert 1994, p. 280
  30. Peukert 1994, p. 288
  31. Burleigh 2000, pp. ۴۷–۴۸
  32. Peukert 1994, p. ۲۸۹
  33. Fleming 1987, p. ۱۷
  34. ۳۴٫۰ ۳۴٫۱ ۳۴٫۲ Noakes & Pridham 1983, p. ۴۹۹
  35. Peukert 1987, p. ۲۲۰
  36. Peukert 1987, p. ۲۲۱
  37. Gilbert 1986, p. ۳۲
  38. Longerich 2012, p. ۱۵۵
  39. ۳۹٫۰ ۳۹٫۱ Peukert 1987, p. ۲۱۴
  40. Friedländer 1997, p. ۲۹
  41. Friedländer 1997, p. ۳۳
  42. Proctor 1988, p. ۱۰۸
  43. Kershaw 1998, p. ۵۷۰
  44. Berenbaum 2005, p. ۵۷
  45. Michael & Doerr 2002, p. ۱۵۴
  46. Friedländer 1997, p. ۱
  47. ۴۷٫۰ ۴۷٫۱ Friedländer 1997, p. ۱۲
  48. ۴۸٫۰ ۴۸٫۱ ۴۸٫۲ ۴۸٫۳ Benz 2007, p. ۹۷
  49. Buchholz 1999, p. ۵۱۰
  50. Halbrook 2000, p. ۵۲۸
  51. Bauer 1989, p. 7.
  52. Brechtken 1998, pp. 200–1.
  53. Brechtken 1998, p. 196ff
  54. ۵۴٫۰ ۵۴٫۱ ۵۴٫۲ Brechtken 1998, p. 205
  55. Poprzeczny 2004, p. 150
  56. Brechtken 1998, p. 197
  57. Naimark 2001, p. 73
  58. Browning 2004, p. 81
  59. Hildebrand 2005, p. 70.
  60. Cesarani, David. From Persecution to Genocide. BBC History, 17 February 2011. 
  61. Black 2001, p. [نیازمند صفحه]; Nicosia 2000, p. [نیازمند صفحه]
  62. Browning 2004, p. 111.
  63. Cesarani 2005, p. 99.
  64. Mann 2005, p. 246
  65. «فصل ۱-جنایت و جنایتکاران». در محاکمات نونبرگ. ویرایش تاریخ جهان. ققنوس.  |سال=۱۳۸۶ |شابک=
  66. اردوگاه‌های مرگ (وزارت خارجه اسرائیل)
  67. محمدرضا نیکفر. «دو جنبهٔ انکار هولوکاست». مجله مدرسه. خرداد ۱۳۸۵. شمارهٔ ۳
  68. «UN creates Holocaust memorial day». BBC، ۱ نوامبر ۲۰۰۵. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۲۸ ژانویه ۲۰۱۳. 
    سازمان ملل؛ یادبود هولوکاست، بی اعتنایی به حقایق! (خبرگزاری مهر)
  69. واکنش آمریکا به کنفرانس هولوکاست در تهران (رادیو فردا)
  70. «ایران تنها مخالف قطعنامه هولوکاست»(فارسی)‎. وبگاه خبرگزاری آفتاب، شنبه ۷ بهمن ۱۳۸۵. بایگانی‌شده از نسخهٔ اصلی در ۲۸ ژانویه ۲۰۱۳. بازبینی‌شده در ۱۱ شهریور ۱۳۸۷. 
  71. Icon of Evil: Hitler's Mufti and the Rise of Radical Islam. David G. Dalin, John F. Rothmann. Random House, Inc. , ۲۰08 ISBN 1-4000-6653-0 pp.۱۲۴
  72. Reacting against Iranian leader’s reported Holocaust denial, Annan points to facts
  73. CNN.com - U.N. condemns Iran Holocaust remarks - Dec 10, ۲۰۰۵
  74. Denying the Holocaust, BBC
  75. KKK's David Duke Tells Iran Holocaust Conference That Gas Chambers Not Used to Kill Jews, FOX News

کتاب‌شناسی

  • Bauer, Yehuda. A History of the Holocaust. New York: Franklin Watts, 1982. 
  • Bauer, Yehuda. “Rescue by negotiations? Jewish attempts to negotiate with the Nazis”. In The Nazi Holocaust, Part 9: The End of the Holocaust. Walter de Gruyter, 1989. 3–21. 
  • Bauer, Yehuda. “Gypsies”. In Anatomy of the Auschwitz Death Camp. Bloomington, IN: Indiana University Press, 1998. 441–455. 
  • Bauer, Yehuda. Rethinking the Holocaust. New Haven, CT: Yale University Press, 2002. 
  • Benz, Wolfgang. Die 101 wichtigsten Fragen- das dritte Reich. C.H. Beck, 2007. 
  • Berenbaum, Michael. The World Must Know: The History of the Holocaust as Told in the United States Holocaust Memorial Museum. United States Holocaust Memorial Museum, Johns Hopkins University Press, 2005. 
  • Bergen, Doris. The Holocaust: A Concise History. Rowman & Littlefield, 2009. 
  • Berghahn, Volker R.. “Germans and Poles, ۱۸۷۱–۱۹۴۵”. Yearbook of European Studies 13 (1999): 15–36. 
  • Black, Edwin. The Transfer Agreement: The Dramatic Story of the Pact Between the Third Reich and Jewish Palestine. New York, NY: Carroll & Graf Publishers, 2001. 
  • Brechtken, Magnus. Madagaskar für die Juden: antisemitische Idee und politische Praxis ۱۸۸۵–۱۹۴۵. Munich: Oldenbourg Wissenschaftsverlag, 1998. 
  • Breitman, Richard. The Architect of Genocide: Himmler and the Final Solution. New York: Knopf, 1991. 
  • Browning, Christopher. Ordinary Men: Reserve Police Battalion 101 and the Final Solution in Poland. New York: HarperCollins, 1992. 
  • Browning, Christopher. The Origins of the Final Solution: The Evolution of Nazi Jewish Policy, September ۱۹۳۹ – March 1942. Jerusalem: Yad Vashem, 2004. 
  • Buchheim, Hans. “Command and Compliance”. In The Anatomy of the SS State. New York: Walker and Company, 1968. 303–396. 
  • Buchholz, Werner. Pomern. Berlin: Siedler, 1999. 
  • Burleigh, Michael. “Psychiatry, Society and Nazi 'Euthanasia'”. In The Holocaust: Origins, Implementation, Aftermath. London: Routledge, 2000. 43–62. 
  • Burleigh, Michael and Wolfgang Wippermann. The Racial State: Germany ۱۹۳۳–۱۹۴۵. Cambridge: Cambridge University Press, 1991. 
  • Cesarani, David. Holocaust: From the Persecution of the Jews to Mass Murder. London: Routledge, 2004. 
  • Cesarani, David. Eichmann: His Life and Crimes. London: Vintage, 2005. 
  • Cooper, Robert. The Red Triangle: The History of the Persecution of Freemasons. Bungay: Lewis Masonic, 2010. 
  • Courtois, Stéphane. “Introduction: The Crimes of Communism”. In کتاب سیاه کمونیسم. Cambridge, MA: Harvard University Press, 1999. 1–32. 
  • Czech, Danuta. Kalendarium der Ereignisse im Konzentrationslager Auschwitz-Birkenau ۱۹۳۹–۱۹۴۵. Rowohlt, Reinbek, 1989. 
  • Dawidowicz, Lucy. The War Against the Jews. 1975. 
  • Dawidowicz, Lucy. The Holocaust and the Historians. Cambridge, MA: Harvard University Press, 1981. 
  • Dear, Ian and Richard D. Foot. The Oxford companion to World War II. Oxford: Oxford University Press, 2001. 
  • Domarus, Max. Hitler: Speeches and Proclamations (۴ volumes). Wauconda, IL: Bolchazy-Carducci Publishers, 2004. 
  • Evans, Richard J.. In Hitler's Shadow. New York, NY: Pantheon, 1989. 
  • Evans, Richard J.. Lying About Hitler: The Holocaust, History and the David Irving Trial. London: Verso, 2002. 
  • Evans, Richard J.. The Third Reich at War. London: Allen Lane, 2008. 
  • Farbstein, Esther. “Diaries and Memoirs as a Historical Source: The Diary and Memoir of a Rabbi at the 'Konin House of Bondage'”. Yad Vashem Studies 26 (1998): 87–128. 
  • Fest, Joachim. Speer: The Final Verdict. San Diego, CA: Harcourt, 1999. 
  • Finkelstein, Norman. صنعت یهودی‌سوزی. London & New York: Verso Books, 2003. 
  • Fischer, Conan. The Rise of the Nazis. Manchester: Manchester University Press, 2002. 
  • Fitzgerald, Stephanie. Children of the Holocaust. Mankato, MN: Compass Point Books, 2011. 
  • Fleming, Gerald. Hitler and the Final Solution. Berkeley & Los Angeles, CA: University of California Press, 1987. 
  • Förster, Jürgen. “Complicity or Entanglement?”. In The Holocaust and History. Bloomington, IN: Indiana University Press, 1998. 266–283. 
  • Frank, Anne. خاطرات یک دختر جوان. London: Penguin Group, 2007. 
  • Friedlander, Henry. “Step by Step: The Expansion of Murder, ۱۹۳۹–۱۹۴۱”. German Studies Review 17, no. 3 (1994): 495–507. doi:10.2307/1431896. JSTOR 1431896. 
  • Friedlander, Henry. The Origins of Nazi Genocide: From Euthanasia to the Final Solution. Chapel Hill, NC: University of North Carolina Press, 1995. 
  • Friedlander, Henry. “Registering the Handicapped in Nazi Germany: A Case Study”. Jewish History 11, no. 2 (1997): 89–98. doi:10.1007/BF02335679. JSTOR 20101303. 
  • Friedländer, Saul. The سالs of Persecution: Nazi Germany and the Jews ۱۹۳۳–۱۹۳۹. London: Weidenfeld & Nicolson, 1997. 
  • Friedländer, Saul. The سالs of Extermination: Nazi Germany and the Jews ۱۹۳۹–۱۹۴۵. London: Weidenfeld & Nicolson, 2007. 
  • Garbe, Detlef. “Social Disinterest, Governmental Disinformation, Renewed Persecution, and Now Manipulation of History?”. In Persecution and Resistance of Jehovah's Witnesses During the Nazi-Regime ۱۹۳۳–۱۹۴۵. Bremen: Edition Temmen, 2001. 251–265. 
  • Gellately, Robert. Backing Hitler: Consent and Coercion in Nazi Germany. Oxford: Oxford University Press, 2001. 
  • Gerwarth, Robert. Hitler's Hangman: The Life of Heydrich. New Haven & London: Yale University Press, 2011. 
  • Gilbert, Martin. The Holocaust: The Jewish Tragedy. London: Collins, 1986. 
  • Gilbert, Martin. Atlas of the Holocaust. 1988. 
  • Giles, Geoffrey J.. “The Most Unkindest Cut of All: Castration, Homosexuality and Nazi Justice”. Journal of Contemporary History 27, no. 1 (1992): 41–61. doi:10.1177/002200949202700103. JSTOR 260778. 
  • Gramel, Hermann. Antisemitism in the Third Reich. London: Blackwell, 1992. 
  • Hagen, William W.. German History in Modern Times: Four Lives of the Nation. Cambridge: Cambridge University Press, 2012. 
  • Halbrook, Stephen P.. “Nazi Firearms Law and the Disarming of the German Jews”. Arizona Journal of International and Comparative Law 17, no. 3 (2000): 483–535. 
  • Hancock, Ian. “Romanies and the Holocaust: A Reevaluation and Overview”. In The Historiography of the Holocaust. New York, NY: Palgrave Macmillan, 2004. 383–396. 
  • Harran, Marilyn J.. The Holocaust Chronicles: A History in Words and Pictures. Lincolnwood, IL: Publications International, 2000. 
  • Hedgepeth, Sonja M. and Rochelle G. Saidel. Sexual Violence against Jewish Women During the Holocaust. Lebanon, NH: University Press of New England, 2010. 
  • Hilberg, Raul. Perpetrators Victims Bystanders: The Jewish Catastrophe ۱۹۳۳–۱۹۴۵. London: Secker & Warburg, 1995. 
  • Hilberg, Raul. The Politics of Memory: The Journey of a Holocaust Historian. Chicago, IL: Ivan R. Dee, 1996. 
  • Hilberg, Raul. The Destruction of the European Jews (۳ volumes). New Haven, CT: Yale University Press, 2003. 
  • Hildebrand, Klaus. The Third Reich. Routledge, 2005. 
  • Hitchcock, William I.. Liberation: The Bitter Road to Freedom, Europe ۱۹۴۴–۱۹۴۵. London: Faber and Faber, 2009. 
  • Jacobs, Neil G.. Yiddish: A Linguistic Introduction. Cambridge: Cambridge University Press, 2005. 
  • Jeffery, Keith. MI6: The History of the Secret Intelligence Service, ۱۹۰۹–۱۹۴۹. London: Bloomsbury, 2010. 
  • Johnson, Paul. A History of the Jews. Harper Perennial, 1988. 
  • Genocide: A Comprehensive Introduction. Abingdon: Routledge, 2010. 
  • Karski, Jan. Story of a Secret State: My Report to the World. London: Penguin Classics, 2012. 
  • Kats, Alfred. Poland's Ghettos at War. New York, NY: Twayne Publishers, 1970. 
  • Kárný, Miroslav. “The Vrba and Wetzler Report”. In Anatomy of the Auschwitz Death Camp. Bloomington, IN: Indiana University Press, 1998. 553–568. 
  • The Library of Congress World War II Companion. New York, NY: Simon & Schuster, 2007. 
  • “Emmanuel Ringelblum's Notes, Hitherto Unpublished”. Yad Vashem Studies 7 (1968): 173–183. 
  • Kershaw, Ian. Hitler ۱۸۸۹–۱۹۳۶: Hubris. London: Allen Lane, 1998. 
  • Kershaw, Ian. Hitler ۱۹۳۶–۱۹۴۵: Nemesis. London: Allen Lane, 2000. 
  • Klempner, Mark. The Heart Has Reasons: Holocaust Rescuers and Their Stories of Courage. Cleveland, OH: The Pilgrim Press, 2006. 
  • Nazi Mass Murder: A Documentary History of the Use of Poison Gas. New Haven, CT: Yale University Press, 1993. 
  • Krakowski, Shmuel. “The Death Marches in the Period of the Evacuation of the Camps”. In The Nazi Holocaust, Part 9: The End of the Holocaust. Walter de Gruyter, 1989. 476–490. 
  • Krausnick, Helmut. “The Persecution of the Jews”. In The Anatomy of the SS State. New York, NY: Walker and Company, 1968. 1–125. 
  • Kudryashov, Sergei. “Ordinary Collaborators: The Case of the Travniki Guards”. In Russia: War, Peace and Diplomacy Essays in Honour of John Erickson. London: Weidenfeld & Nicolson, 2004. 226–239. 
  • Kwiet, Konrad. “Rehearsing for Murder: The Beginning of the Final Solution in Lithuania in June 1941”. Holocaust and Genocide Studies 12, no. 1 (1998): 3–26. doi:10.1093/hgs/12.1.3. 
  • Lador-Lederer, Joseph. “World War II: Jews as Prisoners of War”. Israel Yearbook on Human Rights (Tel Aviv: Tel Aviv University) 10 (1980): 70–89. 
  • Leff, Laurel. Buried by The Times: The Holocaust and American's Most Important Newspaper. New York, NY: Cambridge University Press, 2005. 
  • Lemkin, Raphael. Axis Rule in Occupied Europe: Laws of Occupation, Analysis of Government, Proposals for Redress. New York, NY: Lawbook Exchange, 2005. 
  • Lewis, Jon E.. The Mammoth Book of Heroes. London: Constable & Robinson, 2002. 
  • Lifton, Robert J.. The Nazi Doctors: Medical Killing and the Psychology of Genocide. New York: Basic Books, 2000. 
  • Linn, Ruth. Escaping Auschwitz: A Culture of Forgetting. Ithaca, NY: Cornell University Press, 2004. 
  • Longerich, Peter. The Unwritten Order: Hitler's Role in the Final Solution. Stroud: Tempus Publishing, 2003. 
  • Longerich, Peter. Holocaust: The Nazi Persecution and Murder of the Jews. Oxford: Oxford University Press, 2010. 
  • Longerich, Peter. Heinrich Himmler. Oxford: Oxford University Press, 2012. 
  • Lower, Wendy. “The 'reibungslose' Holocaust? The German Military and Civilian Implementation of the 'Final Solution' in Ukraine, ۱۹۴۱–۱۹۴۴”. In Networks of Nazi Persecution: Bureaucracy, Business, and the Organization of the Holocaust. New York & Oxford: Berghahn Books, 2006. 236–256. 
  • Lumsden, Robin. A Collector's Guide To: The Allgemeine — SS. 2002. ISBN ‎0-7110-2905-9. 
  • Lusane, Clarence. Hitler's Black Victims: The Historical Experience of Afro-Germans, European Blacks, Africans and African Americans in the Nazi Era. London; New York: Routledge, 2003. 
  • Maier, Charles S.. The Unmasterable Past. Cambridge, MA: Harvard University Press, 1988. 
  • Mann, Michael. The Dark Side of Democracy: Explaining Ethnic Cleansing. New York: Cambridge University Press, 2005. 
  • Marrus, Michael R.. The Holocaust in History. Toronto: KeyPorter, 2000. 
  • Matthäus, Jürgen. “Operation Barbarossa and the Onset of the Holocaust, June–December 1941”. In In Christopher Browning. The Origins of the Final Solution: The Evolution of Nazi Jewish Policy, September ۱۹۳۹ – March 1942. Jerusalem: Yad Vashem, 2004. 244–308. 
  • Mazower, Mark. Hitler's Empire: Nazi Rule in Occupied Europe. London: Allen Lane, 2008. 
  • Michael, Robert and Karin Doerr. Nazi-Deutsch/Nazi-German: An English Lexicon of the Language of the Third Reich. Greenwood Press, 2002. 
  • Milton, Sybil. “The Context of the Holocaust”. German Studies Review 13, no. 2 (1990): 269–283. doi:10.2307/1430708. JSTOR 1430708. 
  • Mojzes, Paul. Balkan Genocides: Holocaust and Ethnic Cleansing in the 20th Century. Rowman & Littlefield Publishers, Inc., 2011. 
  • Montague, Patrick. Chelmno and the Holocaust: A History of Hitler's نام Death Camp. London: آی بی توریس, 2012. 
  • Möller, Horst. Der rote Holocaust und die Deutschen. Die Debatte um das 'Schwarzbuch des Kommunismus'. Munich: Piper Verlag, 1999. 
  • Mommsen, Hans. “The New Historical Consciousness”. In Forever in the Shadow of Hitler?. Humanities Press, Atlantic Highlands, 2003. 114–124. 
  • Müller, Rolf-Dieter and Gerd R. Ueberschär. Hitler's War in the East, ۱۹۴۱–۱۹۴۵: A Critical Assessment. New York & Oxford: Berghahn Books, 2002. 
  • Müller-Hill, Benno. Murderous Science: Elimination by Scientific Selection of Jews, Gypsies, and Others in Germany, ۱۹۳۳–۱۹۴۵. Plainview, NY: Cold Spring Harbor Laboratory Press, 1998. 
  • Murray, Williamson and Allan R. Millett. A War To Be Won. Cambridge, MA: Harvard University Press, 2000. 
  • Naimark, Norman M.. Fires of Hatred. Cambridge, MA: Harvard University Press, 2001. 
  • Neugebauer, Wolfgang. “Racial Hygiene in Vienna 1938”. Wiener Klinische Wochenschrift, no. Special Edition (1998). 
  • Nicosia, Francis R.. The Third Reich & the Palestine Question. New Brunswick, NJ: Transaction Publishers, 2000. 
  • Niewyk, Donald L. and Francis R. Nicosia. The Columbia Guide to the Holocaust. New York, NY: Columbia University Press, 2000. 
  • Niewyk, Donald L.. “The Holocaust: Jews, Gypsies, and the Handicapped”. In Centuries of Genocide: Essays and Eyewitness Accounts. New York, NY: Routledge, 2012. 191–248. 
  • Noakes, Jeremy and Geoffrey Pridham. Nazism: A History in Documents and Eyewitness Accounts, ۱۹۱۹–۱۹۴۵. Schocken Books, 1983. 
  • Novick, Peter. The Holocaust in American Life. New York, NY: Houghton Mifflin, 1999. 
  • Pelt, Robert Jan van. The Case for Auschwitz: Evidence from the Irving Trial. Bloomington, IN: Indiana University Press, 2002. 
  • Petrie, Jon. “The Secular Word 'HOLOCAUST': Scholarly Myths, History, and Twentieth Century Meanings”. Journal of Genocide Research 2, no. 1 (2000): 31–63. doi:10.1080/146235200112409. 
  • Peukert, Detlev. Inside Nazi Germany: Conformity, Opposition and Racism In Everyday Life. London: Batsford, 1987. 
  • Peukert, Detlev. “The Genesis of the 'Final Solution' from the Spirit of Science”. In Nazism and German Society, ۱۹۳۳–۱۹۴۵. London: Routledge, 1994. 274–299. 
  • Phayer, Michael. The Catholic Church and the Holocaust, ۱۹۳۰–۱۹۶۵. Bloomington, IN: Indiana University Press, 2000. 
  • Pinkus, Benjamin. The Jews of the Soviet Union: The History of a National Minority. Cambridge: Cambridge University Press, 1990. 
  • Pinkus, Oscar. The War Aims and Strategies of Adolf Hitler. Jefferson, NC: McFarland & Company, 2005. 
  • Piotrowski, Tadeusz. Poland's Holocaust: Ethnic Strife, Collaboration With Occupying Forces and Genocide in the Second Republic, ۱۹۱۸–۱۹۴۷. Jefferson, NC: McFarland & Company, 1998. 
  • Piper, Franciszek. “Gas chambers and Crematoria”. In Anatomy of the Auschwitz Death Camp. Bloomington, IN: Indiana University Press, 1998. 157–182. 
  • Poprzeczny, Joseph. Odilo Globocnik: Hitler's Man in the East. Jefferson, NC: McFarland & Company, 2004. 
  • Porat, Dina. “The Holocaust in Lithuania: Some Unique Aspects”. In The Final Solution: Origins and Implementation. London: Routledge, 2002. 159–174. 
  • Proctor, Robert. Racial Hygiene: Medicine Under the Nazis. Cambridge, MA: Harvard University Press, 1988. 
  • Rosefielde, Steven. Red Holocaust. Oxford: Routledge, 2009. 
  • Ryan, Donna F. and John S. Schuchman. Deaf People in Hitler's Europe. Washington, DC: Gallaudet University Press, 2002. 
  • Samuels, Simon. “Applying the Lessons of the Holocaust”. In Is the Holocaust Unique?. Boulder, CO: Westview Press, 2001. 472–494. 
  • Sereny, Gitta. Into That Darkness: From Mercy Killing to Mass Murder. London: Pimlico, 1995. 
  • Snyder, Timothy. Bloodlands: Europe Between Hitler and Stalin. London: The Bodley Head, 2010. 
  • Steinweis, Alan E.. “The Holocaust and American Culture: An Assessment of Recent Scholarship”. Holocaust and Genocide Studies 15, no. 2 (2001): 296–310. doi:10.1093/hgs/15.2.296. 
  • Strous, Rael D.. “Psychiatry during the Nazi Era: Ethical Lessons for the Modern Professional”. Annals of General Psychiatry 6, no. 8 (2007): 8. doi:10.1186/1744-859X-6-8. PMC 1828151. PMID 17326822. 
  • Suhl, Yuri. They Fought Back. New York: Schocken, 1987. ISBN ‎978-0-8052-0479-7. 
  • Swiebocki, Henryk. “Prisoner Escapes”. In Anatomy of the Auschwitz Death Camp. Bloomington, IN: Indiana University Press, 1998. 
  • Tooze, Adam. The Wages of Destruction: The Making and Breaking of the Nazi Economy. London: Allen Lane, 2006. 
  • Trunk, Isaiah. Judenrat: The Jewish Councils in Eastern Europe under Nazi Occupation. Lincoln, NE: University of Nebraska Press, 1996. 
  • Vrba, Rudolf. I Escaped from Auschwitz. London: Robson Books, 2006. 
  • Wiesel, Elie. After the Darkness: Reflections on the Holocaust. New York, NY: Schocken Books, 2002. 
  • Wiesel, Elie. Night. London: پنگوئن (ناشر), 2012. 
  • Wood, Thomas E. and Stanisław M. Jankowski. Karski: How One Man Tried to Stop the Holocaust. 1994. 
  • Yahil, Leni. The Holocaust: The Fate of European Jewry, ۱۹۳۲–۱۹۴۵. Oxford: Oxford University Press, 1991. 
  • Zuccotti, Susan. The Holocaust, the French, and the Jews. Lincoln, NE: University of Nebraska Press, 1999. 

پیوند به بیرون