آ

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو

آ، یکی از نشانه‌های خطِ فارسی است.

الفبای فارسی
ا ب پ ت ث ج
چ ح خ د ذ ر
ز ژ س ش ص ض
ط ظ ع غ ف ق
ک گ ل م ن و
ه ی
حروف دیگر
ء آ اً هٔ ة

نام‌ها[ویرایش]

این نشانه را با نام‌های مختلف معرفی کرده اند از جمله:

  • الف لَیّنه[۱]
  • الف ممدوده[۲]
  • مدّ ِ روی الف[۳]
  • آی با کلاه، در بین مردم

ماهیت[ویرایش]

آ
در فرهنگ معین در آغاز فصل «آ، ا» نوشته شده است:««آ» و «ا» را در الفبای فارسی یک حرف بحساب آورند، اما در حقیقت دو حرف جداگانه‌اند،...»[۴] در لغت‌نامه دهخدا نیز آمده است:« آ. (حرف ) الف لینه، مقابل همزه یا الف متحرکه، حرف اول است از حروف هجا، و درحساب جمل آن را به یک دارند.» [۵] اما این نشانه در حقیقت ترکیبی از دو حرف از الف‌بای فارسی است: «ا» به عنوان صامت که شکلی از اشکال همزه است و «ا» که مصوت بدون نامی است از مصوت‌های شش‌گانهٔ خط فارسی.[۶] در اما به اشتباه دردستور خطّ فارسی مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی در جدول ۱. نشانه‌های خطّ فارسی، نشانه‌های اصلی. سی‌وسه نشانه معرفی شده است و این نشان «آ» جزو نشانه‌های سی‌وسه‌گانه‌ای که الفبای فارسی را تشکیل می‌دهند آورده نشده است.[۳]

کسانی که به زبان فارسی سخن می‌گویند تفاوتی بین بیان واژه‌هایی مانند: «عابر» و «آبر»[۷] قایل نیستند.

تبدیلات[ویرایش]

تمام مطالب این بخش از لغت‌نامه دهخدا مادهٔ «آ» نقل شده است. مگر آن که از منبع دیگری نام برده شده باشد.

  • در اول بعضی از واژه ها به صامت همزه و مصوت زبر (همزه مفتوحه) تبدیل می‌شود. مانند: «آفسانه» و «اَفسانه»
بپیش خلق شب و روز بر مناقب تست مدار قصه و تاریخ و آفسانه من.
ده روزه مهر گردون افسانه است افسون نیکی بجای یاران فرصت شمار، یارا! [۸]
  • در میان بعضی از واژه ها نیز به صامت همزه و مصوت زبر (همزه مفتوحه) تبدیل می‌شود. مانند: «آشمیدن» و « آشامیدن» یا « آرمیدن» یا « آرامیدن»
دد و دام و هر جانور کش بدید ز گیتی به نزدیک او آرمید.
  • در بعضی از واژه‌ها از اول واژه حذف می‌شود اما معنای واژه تغییر نمی‌کند. مانند: «آلاله» و «لاله».
  • در واژه «ایمن»، «آ» که در عربی در آغاز واژه «آمن» وجود دارد به «ای» تبدیل شده است.
نوروز روزگار نشاط است و ایمنی پوشیده ابر دشت به دیبای ارمنی.
  • در ترکیب با بعضی از واژه‌ها «همزه» آن حذف و فقط مصوت باقی می‌ماند، مانند: «شاداب».[۹]

نقش دستوری[ویرایش]

  • به عنوان پیشوند بعضی از فعل‌ها و اسم‌ها را به معنای مقابلش تبدیل می‌کند. مانند: «هو» که به معنای «خوب» است و «آهو» که به معنای «ناخوب» و «بد» یا «سغده» سوخته و «آسغده» به معنی ناسوخته و یا نیم سوخته.
دگر گفت بد چیست بر پادشا کزو تیره گردد دل پارسا
چنین داد پاسخ که بر شهریار خردمند گوید که آهوست چار.
  • در گویش مردم، پیش از اسم یا یکی از انواع صفت فاعلی قرار می‌گیرد و جنبهٔ احترام یا مزاح و یا تحقیر و توهین دارد. مانند: «آمیرزا»، «آشیخ هادی»، «آمیز قلمدون»[۱۰]

جستارهای وابسته[ویرایش]

پانویس[ویرایش]

  1. علی‌اکبر دهخدا، جلد ۱ صفحه‌ٔ ۱
  2. محمد معین، جلد ۱ صفحه‌ٔ ۱
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ دستور خطّ فارسی مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی، صفحهٔ ۱۶
  4. محمد معین، جلد ۱ صفحه‌ٔ ۱
  5. علی‌اکبر دهخدا، جلد ۱ صفحه‌ٔ ۱
  6. ایرج کابلی، وزن‌شناسی و عروض، صفحهٔ ۱۶
  7. نام محلی است، به عنوان نمونه در نام «ابراهیم‌بن عاصم آبری».
  8. حافظ به روایت شاملو، چاپ هفتم صفحهٔ ۲
  9. علی‌محمد حق‌شناس، صفحهٔ ۲۷۰
  10. احمد شاملو، صفحهٔ ۱

منابع[ویرایش]

پیوند به بیرون[ویرایش]