دستور زبان فارسی
این نوشتار کامل نیست. |
زبان فارسی |
---|
گونههای منطقهای و اجتماعی
دستور زبان:
ویژگیهای زبان: نوشتار: گسترۀ جغرافیایی: |
دستور زبان فارسی یا دستور زبان پارسی مجموعه قواعدی است که وبژگیها و تواناییهای زبان فارسی را نشان میدهد. دستور زبان فارسی با بسیاری از زبانهای هندواروپایی شباهتهایی دارد، بهخصوص زبانهایی که از ریشه هندوایرانی هستند.
تاریخچه[ویرایش]
میرزا حبیب اصفهانی، آموزگار زبان فارسی در استانبول، نخستین فارسیزبانی است که تلاش کرد قواعد دستوری زبان فارسی را تدوین کند. دستور سخن (استانبول ۱۲۸۹)، دبستان فارسی (استانبول ۱۳۰۸)، خلاصه رهنمای فارسی (استانبول ۱۳۰۹) و رهبر فارسی (استانبول ۱۳۱۰) کتابهایی است که میرزا حبیب برای آموزش دستور زبان فارسی تألیف کرده است.[۱]
خط[ویرایش]
خط فارسی را از راست به چپ مینویسند. بیشتر حروف بسته به اینکه در اول، وسط یا پایان کلمه قرار بگیرند، به حرف قبلی یا بعدی خود بچسبند یا نه، به شکل متفاوتی نوشته میشوند. بعضی از حروف هرگز به حرف بعدی خود نمیپیوندند.[۲]
زبان فارسی با الفبای عربی و با اضافه کردن چهار حرف «پ»، «چ»، «ژ» و «گ» نوشته میشود. هشت حرف «ث»، «ح»، «ص»، «ض»، «ط»، «ظ»، «ع» و «غ» در واژههای عربی وجود دارند و صداهایی که این حروف در زبان عربی هستند در زبان فارسی وجود ندارد. سه حرف «ا»، «ی» و «و» حروف صدادار گفته میشوند. در زبان فارسی میتوان a, e و o را با نشانههایی که در بالا «زبر -َ» و «پیش -ُ» و در پایین «زیر ِـ» حروف گذاشته میشود نشان داد. نوشتن همه این نشانهها اختیاری است و معمولاً حذف میشوند. اعداد برخلاف حروف از چپ به راست نوشته میشوند.[۳]
اسم[ویرایش]
اسم یا نام کلمهای است که توسط آن انسان، حیوان یا اشیاء را مینامند.[۴] اسم جنس دستوری مذکر یا مؤنث ندارد و برای جنسیت زیستی از واژهها مانند خروس - مرغ، شیر ماده- شیر نر استفاده میشود. اسم با دو صیغه مفرد یا جمع نوشته میشود. اسمهای مفرد علامت خاصی ندارند و اسمهای جمع با پسوند «ها» یا «ان» نشان داده میشوند.[۵]
نوع اسم | تعریف | مثال |
---|---|---|
اسم عام | اسمی است که بین افراد همجنس مشترک است و بر هر یک از آنها اشاره میکند. | زن، مرد، اسب، درخت |
اسم خاص | اسمی است که بر فردی مخصوص و معین اشاره میکند. | مهرداد، شیراز، دماوند، رخش |
اسم ذات | اسمی است که وجودش به چیز دیگری وابسته نباشد. | خانه، دیوار، باغ، بلبل |
اسم معنی | اسمی است که وجودش به چیز دیگری وابسته است. | سفیدی، راستی، هوش، کوشش |
اسم جمع | اسم عامی است که در ظاهر مفرد و در معنی جمع است. | دسته، طایفه، خانواده، لشکر |
اسم معرفه | اسمی است که برای مخاطب معلوم است. | مثلاً اگر کسی به مخاطب خود بگوید: کتابها را روی میز گذاشتم. |
اسم نکره | اسمی است که برای مخاطب معلوم و معین نیست و با یایی که به آخر اسم افزوده میشود قابل تشخیص است. | مردی را دیدم. |
مفرد | مفرد اسمی است که بر یک شخص یا یک چیز دلالت میکند. | مرد، خانه، گربه |
جمع | جمع اسمی است که بر دو یا بیشتر دلالت میکند. | پسران، کتابها، خوبیها، منازل |
ساده | اسمی که یک تکواژ دارد و نمیتوان آن را به به اجزای مختلف تقسیم کرد. | دست، پا، سیب |
مرکب | اسمی که از دو کلمه یا بیشتر ترکیب شده باشد. | کارخانه = کار + خانه |
جامد | اسمی که از یک تکواژ ساخته شده باشد. | دیوار، درخت، سیب |
مشتق | اسمی که با بن ماضی یا مضارع فعل فارسی ساخته میشود. | بینش = بین (بن مضارع دیدن) + -ِش |
مشتق مرکب | اسمی که از یک یا چند کلمه مرکب و یک یا چند وند اشتقاقی تشکیل شده است. | دانش آموز = دان + -ِش + آموز |
جستارهای وابسته[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- لازار، ژیلبر. دستور زبان فارسی معاصر. ترجمهٔ مهستی بحرینی. تهران: هرمس، مرکز بینالمللی گفتگوی تمدنها، ۱۳۸۴. ISBN 964-363-177-X.
- عشوری، محمد. نگرشی نو به فعل فارسی. تهران: نشر کوچک، ۱۳۸۴. ISBN 964-5589-25-8.
- مجیدی، مریم، مجله علمی پژوهشی زبان و ادبیات فارسی، تهران. «آموزش دستور زبان فارسی، چالشها و راهکارها». ۱۳۸۶، شاپا= 5737–1735 ISSN.
|
این یک مقالهٔ خرد زبان فارسی است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید. |
پیوند به بیرون[ویرایش]
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ دستور زبان فارسی موجود است. |