اسلام آوردن ایرانیان

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو

اسلام آوردن ایرانیان و یا گرایش ایرانیان به اسلام فرایندی پیچیده و تدریجی تاریخی بوده که چندین قرن به طول انجامیده و از ناحیه به ناحیه تفاوت می‌داشته و انگیزه و نیرو محرکه آن مورد به مورد تفاوت داشته‌است. فرایند اسلامی شدن ایرانیان از زمان محمد در عربستان شروع شد (ایرانیان بسیاری در یمن ساکن بودند). در زمان حمله اعراب اولین گروندگان به اسلام، سربازان ایرانی و سران محلی بوده‌اند که بگفته التون دانیل این گرایش تنها اسمی بوده و به منظور حفظ موقعیت و جایگاه در حکومت جدید صورت گرفته‌است.[۱]

دو نظریه مردود[ویرایش]

در میان نظرات مختلف پیرامون اسلام آوردن ایرانیان نظریه ای بر این است که اسلام ایرانیان، یک دفعه و غیر تدریجی بود. گروهی از طرفداران این نظریه اسلام اوردن سریع ایرانیان را به ضرب شمشیر و به اجبار و گروهی دیگر به استقبال ایرانیان از اسلام و گشودن آغوش بر روی این دین جدید می دانند. حسین کمالی به رادیو فردا می گوید: «آن سخن‌هایی که قبلاً‌ً گفته می‌شد که ایرانیان به ضرب شمشیر مسلمان شدند فقط، یا یک سره با آغوش باز به استقبال اسلام رفتند فقط، هیچکدام اینها به نظر می‌آید با داده‌های تاریخی که در اختیار ما است به طور کامل نمی‌خواند.»[۲]

پذیرش اسلام[ویرایش]

پذیرش اسلام در زمان فتوحات توسط بخش یا تمامی یک شهر آنچنان که در قزوین گزارش شده بسیار نایاب است.[۳]

  • به گفته همایون کاتوزیان، اشغال ایران به طور خودکار به تغییر مذهب منتهی نشد. چرا که تغییر مذهب اختیاری بود و بر خلاف تسخیر که آسان و سریع انجام شد دو قرن و نیم طول کشید تا همه ایران و ایرانیان مسلمان شوند. او معتقد است اعراب در ابتدا گرفتن مالیات جزیه را بر افزون شدن نو کیشان مسلمان -که از این مالیات معاف بودند- ترجیح می‌دادند. و این خود غیر مسلمانان بودند که به تدریج به مزایای اقتصادی و امنیتی مسلمانی پی بردند.[۴]

آشنایی با اسلام نزد ایرانیان[ویرایش]

اکثر ایرانیان در زمان حمله هیچ آشنایی با زبان عربی نداشتند و نه می‌دانستند که در قرآن چه نوشته شده و محمد دقیقاً چه می‌گوید و اسلام چه آداب و مراسمی دارد. از این رو عمدتاً یا در دفاع از شهر در مقابل اعراب کشته شدند یا پس از فتح شهر کشته شدند و یا به دادن جزیه با حفظ دین خود تن دادند. بگفته التون دانیل اولین تلاش منظم برای ترویج گسترده اسلام در میان ایرانیان در زمان امویان بود. در آن زمان قتیبه بن مسلم در ماوراءالنهر با تخریب مکان‌های مذهبی محلی، ساختمان مساجد و اجبار مردم سعی در گرواندن مردم به اسلام داشت که حرکتی ناموفق بود زیرا پس از خروج ارتش عرب ساکنان شهر از اسلام باز می‌گشتند. البته عموم مورخین معتقد هستند که بصورت کلی استفاده از زور در ترویج اسلام در قرون اولیه اسلامی بسیار کم بوده‌است و مواردی نظیر رفتار قتیبه بن مسلم موارد خاص بوده‌اند. اعراب به ایرانیان تضمین حفاظت و پیروی آزاد از دینشان را می‌دادند. اما موارد پراکنده از استفاده از زور مانند تخریب آتشکده‌ها و به دار آویختن موبدان اتفاق افتاده‌است. بسته به مورد، انگیزه‌های گرایش به اسلام، اقتصای، اجتماعی و همچنین شخصی و روحانی بوده‌است. مسلمانان در مقایسه با زرتشتیان مالیات کمتری می‌پرداختند و این انگیزه‌ای برای گرویدن به اسلام بود. (این در حالی است که به گفته زرین کوب "مجوس هم جزیه‌ای که به اسلامیان می‌پرداختند به مراتب سبکتر و راحتتر از مالیات سرانه‌ای بود که پیش از آن به حکومت خویش ساسانیان می‌دادند."[۵])اعراب مهاجرت کرده به ایران در گرویدن ایرانیان به اسلام نقش داشتند. به عنوان مثال جمعیت کوچکی از اعراب که در اطراف قم ساکن شده بودند و در این شهر تبلیغ می‌کردند آن ناحیه را به یک پایگاه شیعه تبدیل کردند.[۱][۶]

به گفته زرین کوب «فتح اسلامی با جنگ حاصل شد اما نشر اسلام در بین مردم کشورهای فتح شده به زور جنگ نبود خاصه در جاهایی که مردم از نظر اسلام اهل کتاب بودند یا در ردیف آن -یهود، نصارا، مجوس و صائبین... با وجود محدودیتی که اهل زمه در دارلسلام داشتند، اسلام آزادی و آسایش آنها را تا حد ممکن تأمین می‌کرد و به ندرت ممکن بود بدون نقض عهدی مورد تعقیب باشند.»[۷]

به گفته برنارد لوئیس دلیل افول دین زرتشتی این بود که روحانیت زرتشتی از نزدیک با ساختار قدرت در ایران باستان در ارتباط بوده‌اند. از دست دادن این پایگاه و نداشتن دوستانی در خارج از ایران و همچنین نداشتن مهارت‌های خیلی قوی بقا همانند یهودیان باعث دلسردی و کاهش تعداد آنها شد. زرتشتیان پس از این نقش کمرنگی در احیای فرهنگی و یا سیاسی ایران بازی کردند.[۸]

به گفته آمورتی، اینکه اعراب دین خود را بر ایرانیان تحمیل نکردند و به آنها آزادی عمل دادند ویژگی دموکراتیکی است، اما این را نباید فراموش کرد که اعراب با دادن مشوق‌های اقتصادی و حقوقی مشخص به نتیجه مورد نظرشان رسیدند.[۹].

  • به گفته سید حسین نصر، بوجود آمدن تعداد زیاد محققان ایرانی بزرگ مسلمان نشان از تحول درونی، و نه زور و فشار اجتماعی است، زیرا با فشار نمی‌توان مشارکت خلاقانه و برجسته را انتظار داشت.[۱۰]

به گفته التون دنیل، از عوامل مهم دیگر گرویدن ایرانیان به اسلام نقش صوفیان بوده‌است. گزارش‌های زیادی از تحول درونی افراد هنگام برخورد با صوفیان - و متعاقب آن گرویدن آنها به اسلام - وجود دارد.[۱]

عوامل گرایش ظاهری ایرانیان به اسلام[ویرایش]

چنانکه مورّخین گفته اند تا ۳، ۴ قرن مردم برخی از مناطق ایران هنوز مسلمان نشده بودند. از جمله مردم فارس تا قرن چهارم زرتشتی بودند[۱۱]. مردم گیلان و دیلمستان نیز بر آئین قبلی خویش بودند تا اینکه پس از دو قرن توسّط شخصی به نام ناصر اطروش زیدی مسلمان شدند[۱۲]. البته مناطقی مثل قزوین بود، که اسلام را به سرعت پذیرفتند[۱۳]. با این وجود، آنها به خاطر عدم آشنایی با زبان عربی، بدون اینکه از اسلام چیزی بدانند اظهار مسلمانی می کردند. اغلب موارد نیز مناطقی بودند که با اسلام آوردن کدخدایان و صاحبان اراضی و اشراف، رعایا و دیگر مردم نیز مسلمان می شدند. تمایل اشراف و صاحبان اراضی نیز بخاطر این بود که هر کس مسلمان می شد امتیازاتی داشت. از جمله تملّک او بر اراضی و اموالش باقی می ماند، و از پرداخت جزیه معاف می شد[۱۴].

این چنین بود که عدّه زیادی بخاطر حفظ اموال و اراضی خود، و عدّه زیادی بخاطر تبعیّت از عمل اشراف و بزرگانشان مسلمان شدند، در حالی که ایمان در دلهایشان رسوخ نکرده بود. عدّه ای نیز از ترس جان یا عدم توانایی پرداخت جزیه، مسلمان شدند. چرا که اگر کسی مسلمان نمی شد، یا باید جزیه پرداخت می کرد و یا باید کشته می شد. گفته شده در زمان حجّاج، از موالی به این عنوان که اسلام آنها واقعی نیست ـ و برای فرار از جزیه اسلام آورده‌اند ـ جزیه گرفته می‌شد![۱۵] بنابراین، ایرانیانی که هم زمان با فتح ایران اظهار مسلمانی کردند پنج دسته بودند:

۱- عدّه ای که به سرعت اسلام را پذیرفتند امّا نسبت به معارف اسلامی ـ بخاطر ندانستن زبان عربی ـ معرفتی نداشتند. این گروه اندک بودند.

۲- عدّه ای که بخاطر تبعیّت از اشراف و بزرگان منطقه مسلمان شدند.

۳- عدّه ای که از ترس جانشان مسلمان شدند.

۴- عدّه ای که بخاطر عدم توانایی در پرداخت جزیه های سنگین مسلمان شدند.

بنابراین اکثر تازه مسلمانان ایرانی، اسلام ظاهری داشتند، و در طی چند قرن پس از فتح ایران، با معارف اسلام آشنا شدند و ایمان قلبی آوردند. آنان هم که اسلام را نپذیرفتند، یا مقاومت کردند و کشته شدند و یا مانند اکثر مناطق از جمله مردم آذربایجان، بانقیا، باروسما، حیره، بهقباد اسفل، و اوسط، انبار، ساباط، رومیه، مهرود، اهواز، ایذه، شوش، جندی شاپور، رامهرمز، اصفهان و ... با پرداخت جزیه به آئین پیشین خود باقی‌ماندند[۱۶].

دیگر موارد که در تظاهر ایرانیان به اسلام و کندی گرایش قلبیشان به اسلام موثّر بودند[ویرایش]

اوضاع آشفته در عصر ساسانی[ویرایش]

زمانی رسیده بود که آئین زرتشتی با نظام طبقاتی ساسانی پیوند خورده بود و به شکل یک آئین اشرافی در آمده بود. آئینی که فقط اشراف را خشنود کرده و تبعیض در آن بیداد می کرد[۱۷].زمین های کشاورزی، باغ ها و تعلیم و تعلّم در انحصار اشراف و اعیان بود. زنان و دختران، حقّ خواندن و با سواد شدن را نداشتند مگر اینکه از زنان طبقات اشراف باشند[۱۸].نظام طبقاتی به حدّی بود که حتّی هر طبقه اجتماعی دارای آتشکده ای مجزّا بود[۱۸].بخاطر این اوضاع وخیم بود که بعضی از محقّقین معتقدند اگر اسلام هم در آن وقت به ایران نیامده بود، به تدریج مسیحیّت بر ایران تسلّط می یافت[۱۸].

در چنین شرایطی بود که سپاه اسلام در زمان خلیفه دوّم، به امپراطوری از درون پوسیده ساسانی حمله کرد و به راحتی توانست پیروز شود.
با توجّه به این مقدّمه، شاید بتوان یکی از عوامل پیروزی لشکر سی، چهل هزار نفره اسلام در مقابل لشکر صد و بیست هزار نفره ایران را همان روحیّه همکاری ایرانیان برای بر اندازی حکومت ساسانی دانست[۱۹]. بگونه ای که در آستانه نبرد قادسیّه، چهار هزار نفر ایرانی به سپاه عرب پیوستند. آنان به فرماندهی «زهرة بن حویه» برای شرکت در جنگ آماده شدند. این افراد که «حمراء» یا «موالی» نامیده شدند، برای پیوستن به سپاه عرب شرط کردند که پس از جنگ هر کجا خواستند بتوانند بروند، با هر قبیله‌ای که خواستند، هم پیمان شوند و از غنائم جنگی نیز سهمی برگیرند. با شرایط آنها موافقت شد و آنها در جنگ شرکت کردند. اینها پس از پیوندشان با برخی از قبایل عرب، اصطلاحاً «موالی» آن قبایل نامیده، و مشهور به «حمراء» شدند[۲۰].علاوه بر این گروه، شماری از سپاهیانی که از اصفهان به سوی جبهه نبرد برده شده بودند، مسلمان شدند و به اعراب پیوستند[۲۱].پس از قادسیه نیز یک گروه چهار هزار نفری از ایرانیان به مسلمانان پیوستند[۱۸]. نیروهای دیگری هم از ساسانی در شوشتر به ابو موسی اشعری پیوستند[۱۸].روحیّه همکاری ایرانیان با اعراب، یا به عبارتی نارضایتی ایرانیان از ساسانی به حدّی بود که حتّی سران نظامی و شهری یزدگرد او را تنها گذاشتند[نیازمند منبع].
.تا جایی که وقتی یزد گرد سوّم از پایتخت گریزان شد، در شهر های ایران آواره شده و مورد حمایت قرار نگرفت و در نهایت به دست یک آسیابان در خراسان به قتل رسید[۲۲].نفس پناهنده شدن یزد گرد سوّم به یک آسیابان و کشته شدنش توسّط او مورد تأمّل و دقّت نظر است. اینها همه نشان از نارضایتی مردم از حکومت ساسانی و کمک برای براندازی آن دارد که فتح ایران را آسان و سهل می نمود. سرانجام، پس از دو نبرد نهاوند و قادسیّه که در یکی از این دو جنگ نیز باد شدیدی به ضرر ایرانیان می وزید[۲۳]،لشکر مسلمانان پیروز شد. اینگونه بود که ایرانیان برای فرار از بیدادگری ساسانی تسلیم سپاه اسلام شده و همردیف آنها قرار می گرفتند. به عبارتی دیگر ایرانیان نسبت به اسلام معرفتی نداشتند که بخاطر آن با حکومت ساسانی مبارزه کنند بلکه بخاطر فرار از نظام بیدادگر ساسانی در مواردی با مسلمانان همکاری کردند و همکاری آنها به منزله ایمانشان به اسلام نبود.

تنگ نظری و اهداف کوتاه فاتحان[ویرایش]

ایران به راحتی فتح شد، امّا فاتحان که نیّت و هدفشان از یک سو، فتح و کشورگشایی، و از سوی دیگر پیشگیری از حمله احتمالی امپراطوری ایران بود.و گویا دلیل بر این مدعا این بوده است که پیش از این، سپاه عرب با لشگر ایران در مرزها درگیر شده و گاهی شکست خورده بودند و احتمال بود برای جبران این شکست ها حمله کنند.
برای تربیت اسلامی ایرانیان تلاشی نکردند، و خود نیز به تدریج سیره پیامبر اسلام را ـ در فتوحات ـ به فراموشی سپردند. روش پیامبر این بود که پس از فتح یک سرزمین، یا پذیرش اسلام توسّط قومی، مربّیانی را به میانشان می فرستاد تا با تربیت اسلامی آشنا شوند. همانطور که علی که بعدها خلیفه چهارم شد به یمن فرستاده شد تا یمنی ها را با معارف اسلام آشنا کند[۲۴]. امّا در فتح ایران، از این مسئله غفلت شد. علّت غفلت از این امر مهمّ، به هدف فاتحان بر می گردد. نقل شده است هنگامی که عمر بن خطّاب مردم را به جنگ با ایرانیان فراخواند، استقبالی نکرده و بی توجّهی کردند. در این گیر و دار قبیله «ازد» مهیّای جنگ شد، که عمر برای ترغیب بیشتر آنها به جنگ، غنائم کسری را یادآور شد: «ثمّ انّ عمر ندب الناس الی العراق فجعلوا یتحامونه و یتثاقلون عنه، حتّی همّ ان یغز و بنفسه، و قدم علیه خلق من الازد یریدون غزو الشام فدعاهم الی العراق و رغبهم فی غنائم آل کسری ...»فتوح البلدان، بلاذری، صفحه 253. ابو نصر بن مطهّر بن طاهر مقدسی، نیز درباره دلیل حمله مسلمانان، روایتی از عمر بن خطّاب نقل می کند که قبل از حمله به ایران گفته بود: «خدا شما را به زبان رسول خویش گنج خسروان و قیصران وعده داده است، برخیزید و جنگ با فارس را ساز کنید.»[۲۵] مثنی بن حارثه، در حیره، مردم را به جهاد علیه ایران تحریک می کرد، و به غارت خزائن ملوک ساسانی تطمیع می نمود. از جمله کسانی که برای غارت آبادی ها و خزائن ایران مامور شد، جریر بن عبدالله بجلی بود که پیروان زیادی داشت. وقتی عمر او را برای جنگ با ایران فرا خواند، جریر با عمر قرار گذاشت به این شرط به جنگ می رود که یک چهارم غنائم را برای خود و اتباعش بر دارد، و عمر این شرط را پذیرفت، و جریر به سوی ایران حرکت کرد. «... و قدم جریر بن عبدالله من السراة فی بجیله فسال ان یاتی العراق علی ان یعطی و قومه ربع ما غلبوا علیه، فاجابه عمر الی ذلک، فسار نحو العراق»[۲۶] علاوه بر این، از رفتارهای نژادپرستانه اعراب ـ که از تعالیم عصر پیامبر اسلام فاصله گرفته بودند ـ معلوم می شود که آنان اسلام را یک دین عربی می دانستند. نه از اسلام آوردن غیر عرب خشنود می شدند و نه برای اسلام آوردن آنها تلاشی می کردند.[۲۷] به همین سبب در زمان خلیفه دوّم از اختلاط اعراب با ایرانیان، و برابر دانستن آنها با یکدیگر جلوگیری می شد[۲۸].بنابراین، اگر برخی از مناطق مثل بخارا و فاراب نیز چند بار اظهار مسلمانی کردند و سپس به دین سابق خود بازگشتند[۲۹]. که برخی بر این نظر هستند که علّت این امر بی توجّهی فاتحان به تربیت اسلامی و اکتفا به اسلام زبانی بوده است و عدم دغدغه گسترش فرهنگ اسلامی از سوی فاتحان سببِ کند شدن گرایش ایرانیان به اسلام شده است[نیازمند منبع].
.

پانویس[ویرایش]

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ Elton L. Daniel, CONVERSION ii. Of Iranians to Islam, Encyclopædia Iranica
  2. http://www.radiofarda.com/content/b11-viewpoints-causes-leading-to-sassanids-downfall/27273565.html
  3. Zarrinkub in Cambridge History of Islam, p. 29
  4. Homa Katouzian, The Persians: Ancient, Mediaeval and Modern Iran, p. 66
  5. کارنامه اسلام، صفحه ۱
  6. Bernard Lewis, The Jews of Islam, p. 17
  7. عبدالحسین زرین کوب، کارنامه اسلام، صفحه ۱ و ۶
  8. Bernard Lewis, Jews of Islam, p. 17
  9. B. S. Amoretti, The Cambrdige History of Iran, p. 483
  10. Seyyed Hossein Nasr, The Cambridge History of Iran, p. 464
  11. احسن التقاسیم، جلد2، صفحه640
  12. الملل و النحل، جلد 1، صفحه 156 و الکامل، جلد 5، صفحه 44 به نقل از آشنایی با زیدیه، سید علی موسوی نژاد، فصلنامه هفت آسمان، شماره 11
  13. - تاریخ گزیده، صفحه 777
  14. تاریخ ایران، جلد1، صفحه 244
  15. تاریخ تشیّع در ایران، پژوهشکده تحقیقات اسلامی، زمزم هدایت، صفحه 63
  16. درآمدى بر صلح نامه هاى مسلمانان با ایرانیان در آغاز فتح ایران، نعمت الله صفرى فروشانى
  17. خدمات متقابل اسلام و ایران، مرتضی مطهری ،صفحه 99، چاپ شانزددهم: بهار 1370، ناشر: صدرا
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ ۱۸٫۲ ۱۸٫۳ ۱۸٫۴ همان
  19. چندین هزار نفر از ایرانیان در جنگ علیه ساسانیان همراه اعراب بودند. (از پیدایش اسلام تا فتح ایران اسلامی، رسول جعفریان، صفحه 145، انتشارات کانون اندیشه جوان، چاپ هفتم: 1387.)
  20. تاریخ تشیع در ایران، رسول جعفریان، جلد ۱،صفحه ۱۱۱
  21. از پیدایش اسلام تا فتح ایران اسلامی، رسول جعفریان، صفحه 145، انتشارات کانون اندیشه جوان، چاپ هفتم: 1387
  22. تاریخ ایران، حسن پیرنیا، صفحه 164، انتشارات مجید، چاپ دوّم، تهران1387 و شاهنشاهی ساسانی، تورج دریایی، صفحه 56 و 57.
  23. تاریخ ایران، حسن پیرنیا، صفحه 192، انتشارات مجید، چاپ دوّم، تهران1387
  24. علی(ع) و ایرانیان، دکتر محسن حیدرنیا، مجلّه صحیفه مبین، شماره 25
  25. اَلْبَدْءُ وَ التّاریخ، ابو نصر بن مطهر بن طاهر مقدسی، جلد ۵، صفحه ۱۶۹
  26. سلام ایرانیان و عمر بن خطاب، عطایی اصفهانی، صفحه 122، به نقل از: فتوح البلدان، بلاذری، صفحه 253
  27. برای آگاهی بیشتر در این باره رجوع کنید به: عصر زرّین فرهنگ ایران، ریچارد فرای، صفحه 78
  28. فضل بن شاذان، الایضاح، مؤسسه اعلمی للمطبوعات بیروت، 1982 م، صفحات 153- 155 و تاریخ الطبری، محمد بن جریر طبری، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت: دارالتراث، 1967 م، ص 588
  29. تاریخ بخارا، صفحه 52 و تاریخ یعقوبی، جلد دوّم، صفحه 172و فتوح البلدان بلاذری، صفحه 298 و تاریخ طبری جلد نهم رویه های 3825، 3845 و 3854، به نقل از درآمدى بر صلح نامه هاى مسلمانان با ایرانیان در آغاز فتح ایران، نعمت الله صفرى فروشانی

منابع[ویرایش]