معاویة بن ابی‌سفیان

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از معاویه)
پرش به: ناوبری، جستجو
«معاویه» به اینجا تغییرمسیر دارد. برای افراد دیگری با این نام، معاویه (نام کوچک) را ببینید.
معاویه یکم
Umayyad Arab-Byzantine Solidus.jpg
بالا: سولیدوس عرب-بیزانسی؛ به احتمال زیاد ضرب شده در حکومت معاویه یکم
پایین: مسکوکات عرب-بیزانسی کپیه شده از سولیدوس امپراطوری بیزانس هراکلیوس
دوران ۶۶۱–۶۸۰
نام کامل معاویه بن ابی‌سفیان
لقب(ها) امیرالمؤمنین
مرگ ۲۹ رجب ۶۰
۲۹ آوریل یا ۱ می ۶۸۰
(۷۷–۷۸ سال)
آرامگاه دمشق، سوریه
پیش از یزید یکم
پس از حسن بن علی
دودمان امویان
پدر ابوسفیان بن حرب
مادر هند بنت عتبه
فرزندان یزید

معاویه یکم (به عربی: معاویة بن أبی‌سفیان؛ 602 - 29 آوریل یا 1 می 680) اولین خلیفهٔ امویان است.

پیش از اسلام[ویرایش]

معاویه در بیست و پنجم محرّم سال سی و هفتم عام الفیل برابر با ۶۰۰ (میلادی) -سه سال قبل از بعثت پیامبر اسلام و پانزده سال قبل از هجرت - در مکه متولّد شد. پدرش ابی سفیان از سرشناسان قریش بود. مادرش هند دختر عتبه از زنان اهل پرچم بود. نسب معاویه به حرب بن امیه بن عبدشمس بن عبدمناف قریشی می‌رسید. معاویه همراه پدرش ابوسفیان در بدر، خندق[۱] و چند جنگ دیگر بر ضد پیامبر اسلام جنگید. عتبة بن ربیعه رهبر گروهی از قریش در جنگ‌های فجّار بود.

پس از اسلام تا درگذشت محمد[ویرایش]

معاویه پس از فتح مکه، در بیست و سه سالگی، به همراه پدرش ابوسفیان و برادرش یزید بن ابی سفیان، دین اسلام را پذیرفت. گروهی گفته‌اند معاویه به مقام کتابت وحی رسید، ولی معاویه در مکه ساکن بود و محمد بعد از فتح مکه به مدینه بازگشت و تا آخر عمر در مدینه زندگی کرد.[۱]

در زمان خلفای راشدین[ویرایش]

پس از وفات پیامبر اسلام در سال ششصد و سی و دو میلادی، معاویه به پیروی پدرش از بیعت با ابوبکر سرباز زد. بهانه معاویه و ابوسفیان این بود که ابوبکر از قبیلهٔ بنی تمیم است و خلافت باید از آن بنی هاشم یا بنی امیه باشد. سرانجام با اصرار هشام بن عمرو، ابوسفیان و پسرش راضی به بیعت با ابوبکر شدند. ابوبکر، یزید بن ابی سفیان و معاویه را به شام گسیل کرد. یزید، در آنجا موفقیت به دست آورد و دمشق فتح شد. یزید نیز به حکمرانی و ولایت دمشق برگزیده شد. عمر بن خطّاب، یزید را در حکمرانی دمشق ابقا کرد و فلسطین و نواحی اطراف آن را بر قلمرو وی افزود. در سال ۱۸ هجری قمری، یزید درگذشت و برادرش معاویه جای او را گرفت. با مرگ عمر، عثمان نیز معاویه را در جای خود ابقا کرد. بدین ترتیب معاویه در زمان خلافت سه خلیفهٔ نخست، به تدریج در شام، قدرت و محبوبیت کسب کرد. در جریان محاصره عثمان با اینکه از طرف عثمان از معاویه خواسته شده بود به کمکش بیاید و فرصت چنین کاری هم برای معاویه وجود داشت در عین حال تعلل ورزید.

در زمان خلافت علی[ویرایش]

دیدگاه علی دربارهٔ معاویه

معاویه گروهی نادان را به دنبال خود می‌کشاند و حقیقت را از آنان می‌پوشاند. کورکورانه پی او می‌تازند تا خود را به کامِ مرگ دراندازند…

علی بن ابی‌طالب؛ نهج البلاغه، خطبه‌ها، ۵۱

پس از مرگ عثمان، علی بن ابی طالب به خلافت رسید. علی پیشنهاد اطرافیانش را برای ابقای معاویه نپذیرفت و او را از زعامت و حکومت در شام عزل کرد. معاویه به بهانهٔ کشته شدن عثمان و انتقام خون او، وارد جنگ باعلی شد. مردم شام با او بیعت کردند و علیه علی همداستان شدند. سرانجام جنگ صفین درگرفت. در این جنگ شکست نخست به معاویه افتاد. اما به صوابدید عمرو بن عاص قرآن بر نیزه کردند و حکمیت مطرح گشت. نتیجهٔ حکمیت خلع علی و تحکیم حکومت معاویه در شام بود.

تشکیل حکومت اموی[ویرایش]

معاویه از زمان خلافت علی به خلافت چشم دوخته بود و بعد از مرگ علی، موقعیت را مناسب دید مردم در عراق، با حسن بن علی بیعت کردند؛ ولی شامیان معاویه را خلیفه دانستند.

معاویه به عراق لشکر کشید و حسن با دوازده هزار نفر به مقابله برخاست و قیس بن عباده، فرماندهٔ لشکر بود و عبیدالله بن عباس هم از فرماندهان سپاه. پس از مدتی حسن دریافت که با چنین لشکری دیگر نیاز به دشمن نیست؛ و ادامه دادن این جنگ، مسلمانان را به مسلخ بردن است. سپاهی که با شایعه متفرق شوند و فرماندهان به چند کیسهٔ زر خود را بفروشند، برای شکست خوردن نیاز به دشمن ندارد. نقل است که وقتی سپاه کوفه به مدائن رسید، شایعه شد که قیس بن عباده کشته شد. بلوایی در لشکر بپا شد ومردم به خیمهٔ حسن ریختند و اموال او را غارت کردند و حتی گلیم زیر پای او را کشیدند و پای او را مجروح کردند.

برای حسن مسجّل شد که جنگ با معاویه، جز شکست، و ریختن خون مسلمانان نتیجه‌ای در برنخواهد داشت. ومعاویه نیزدراین هنگام بافرستادن نامه‌ای سفید ازپیش امضا شده برای قبول شروط حسن برای صلح بااو اقدام کرد؛ بنابراین حسن صلح با معاویه را با چندین شرط پذیرفت.

معاویه وارد کوفه شد. معاویه سال ۴۱ هجری را «عام الجماعة» نامید؛ زیرا امت به استثنای خوارج با یک خلیفه بیعت کردند.

این نخستین سنگ بنای سلسلهٔ پادشاهی امویان در تاریخ بود. سلسله‌ای که ۹۱ سالِ هجری و ۸۹ سالِ میلادی در تمام ممالک اسلامی ادامه یافت و از آن پس، بیش از ۷ قرن در اندلس جریان داشت.

خلافت[ویرایش]

کشته شدن علی بن ابی طالب به دست ابن ملجم مرادی، خلافت معاویه را تحکیم کرد. خلافت حسن بن علی که کوفیان با او بیعت کردند، سرنگرفت و معاویه حسن را به آسانی کنار زد. حسن بن علی عهدنامهٔ صلح با معاویه بست و خلافت او را با شرایطی پذیرفت. معاویه هنگامی که اوضاع برای او مستقر شد در میان مردم کوفه خطبه‌ای ایراد کرد و گفت: «ای مردم کوفه من برای نماز و زکات و حج، با شما نجنگیدم، که می‌دانم خودتان نماز می‌خوانید و زکات می‌دهید و به حج می‌روید ولی با شما جنگیدم تا بر شما حکومت کنم تا آنجا که گفت: و هر شرطی که بستم و هر چیزی را که به حسن بن علی قول داده‌ام زیرا این دو پایم می‌باشد که به آن وفا نخواهم کرد»[۲][۳][نیازمند منبع]

در دوران خلافت معاویه، دهاة عرب چون عمروعاص، مغیره بن شعبه، و زیاد بن ابیه نفوذ بسیاری یافتند. معاویه حکومت عراق را به مغیرة، مصر را به عمروعاص، و بصره و کوفه را به زیاد داد. حجاز هم به مروان حکم داده شد.

انتصاب حکام از طرف معاویه[ویرایش]

معاویه پس از به‌دست گرفتن خلافت از مشهورترین سیاستمداران و سرداران عرب برای تثبیت خلافت استفاده کرد او همچنین قبایل قدرتمند یمنی را پشتیبان خود قرار داد. البته او سعی می‌کرد مناصب مهم حکومتی را در انحصار قریش و به خصوص بنی‌امیه نگه دارد.

معاویه مردانی همچون عمرو بن عاص، زیاد بن ابیه، مغیرة بن شعبه، بُسر بن ابی ارطاة، مروان بن حکم و ثابت بن ارطات را با تطمیع، دور خودش جمع کرد.

مورخان، معاویه، عمروعاص، زیادبن ابیه، و مغیرة بن شعبه را از رجال باهوش عرب می‌دانستند؛ یکی از تاریخ نویسان دربارهٔ این چهارتن چنین می‌گوید:

«بردبارتر و صبورتر از معاویه و چابک‌تر و سخی‌تر از عمروعاص ویکدل و یک زبان‌تر از زیاد کسی را ندیده‌ام. درون و بیرون این مرد اخیر از هرجهت یکسان بود. اما مغیره اگر شهر هشت دروازه‌ای باشد و از هیچ دروازهٔ آن بدون فریب و فسون کسی بیرون آمدن نتواند، مغیره از تمام آن هشت دروازه بیرون می‌جهد»

اقدامات او در کوفه[ویرایش]

بعد از کشته شدن علی بن ابی‌طالب معاویه به طرف کوفه آمد و در مسکن با عبید الله بن عباس صلح کرد، هنگامی که عبید الله وارد دستگاه معاویه شد مورد احترام و تکریم او قرار گرفت، و هر چه با او قرار گذاشته بود، به آن عمل کرد.

بعد از این معاویه به نخیله آمد و در اینجا با امام حسن مجتبی هم صلح کرد و بُسر بن ابی ارطاة هم که به عنوان مقدمه لشکر آمده بود، در آنجا حضور داشت و بعد از مصالحه و تمام شدن کارها معاویه برای شهرهای عراق حاکم معین کرد.

مغیرة بن شعبه را به عنوان حاکم کوفه معین کرد، و او بمدت دوازده روز خود را از طائف به کوفه رسانید، عتبة بن ابی سفیان را به عنوان حاکم بصره تعیین کرد، ولی عبدالله بن عامر برخاست و گفت: هنگامی که عثمان در گذشت من حاکم بصره بودم و علی مرا از آنجا عزل کرد.

عبدالله گفت: من در بصره اموالی دارم که در دست مردم می‌باشد، و اگر نخواهی من به بصره بروم، همه آن اموال از بین خواهد رفت، در این جا معاویه او را به عنوان امیر بصره معین کرد و او همراه بُسر بن ابی ارطاة به طرف بصره رفت و بعد از ورود بالای منبر قرار گرفت و گفت: حمد خدائی را شایسته است که اوضاع و احوال امت را آرام کرد و صلح برقرار شد، و اتحاد کلمه پیش آمد، ما خون خود را گرفتیم و از دست دشمن راحت شدیم، اکنون مردم همه در امن می‌باشند ما در دل بغض کسی را نداریم و کسی را به اتهام دیگری مؤاخذه نخواهیم کرد.

بعد از او بُسر بن ابی ارطاة بالای منبر رفت و دو پله پائین‌تر قرار گرفت و با فریاد بلند گفت: مردم باید همه بیرون شوند و بیعت کنند و کسانی که بیعت نکنند، از ذمه ما خارج هستند، خداوند خون عثمان را گرفت و امر را به اهلش برگردانید. مردم هم از اطراف آمدند و بیعت کردند.[۴]

اقدامات دورهٔ خلافت[ویرایش]

در عهد خلافت معاویه فتوحات خارجی ادامه یافت. مسلمانان قبرس را فتح کردند و تا نزدیک قسطنطنیه پیش رفتند. معاویه برای اخلاف خود لشکری پدیدآورد. وی در آداب و ترتیبات لشکری از تجارب رومی‌های شام هم استفاده کرد. این لشکر را وی به وسیلهٔ جنگ‌های هر ساله و مهاجماتی که دائم به بلاد مجاور و بیزانس می‌کرد، همیشه تازه‌نفس نگاه می‌داشت. این تهاجمات مستمر باعث می‌شد که دشمن نتواند به قلمرو مسلمین تجاوز کند.

یک بار عده‌ای از طوایف شمال سوریه که به جراجمه شهرت داشتند، به تحریک رومی‌ها به شام هجوم آوردند و از لبنان تا فلسطین به دست جراجمه افتاد. عده‌ای از موالی و اسرای این نواحی که از معاویه ناراضی بودند، به جراجمه پیوستند. معاویه با امپراتور بیزانس قراری بست که وی از حمایت ماجراجویان دست بدارد و در عوض اسرای رومی را بگیرد. معاویه هم چنین تعهد کرد که هر ساله به بیزانس خراج بپردازد. پس از آن معاویه، جراجمه را سر جای خود نشاند. معاویه چون به لشکر شام همیشه احتیاج داشت در تنظیم کار لشکر دقّت بسیاری کرد. وی جیرهٔ لشکریان را دو برابر کرد و در پرداخت مواجب آن‌ها کوتاهی نکرد. این بخشش‌ها باعث شد که لشکریان از معاویه اطاعت می‌کردند و در جنگ‌ها با او همراه می‌شدند.

وی در طول خلافتش با رومی‌های شام در حال ستیز و جنگ بود اما پیشرفتی در آن جا نداشت. نسبت به مسیحیان شام روش ملایم تری پیش گرفت زیرا آن‌ها می‌توانستند در ادارهٔ کارها و سامان بخشیدن به مالیات‌ها وی را یاری دهند. معاویه از رسوم دیوانی بیزانس تقلید کرد و سازمان مراسلات و اطلاعات پیشرفته‌ای به وجود آورد. معاویه در تنظیم کار بیت المال از یک مسیحی به نام سرجون بن منصور استفاده کرد. معاویه با استفاده از اموال مسلمانان بخشش‌های بی حسابی به روسای عرب کرد.

معاویه همواره با دو گروه خوارج و شیعیان در دشمنی بود. او شیعیان علی را مورد آزار و اذیت قرار می‌داد و حتی بعضی شیعیان معترض مانند حجر بن عدی را به قتل رسانید. بعضی گفته‌اند ابوذرغفاری هم به اشارت او کشته شد.

بارزترین اقدام معاویه برای تغییر خلافت به سلطنت، موروثی کردن خلافت بود. یکی از نکات مهم معاهدهٔ بین حسن و معاویه، این بود که معاویه حق ندارد کسی را به عنوان جانشین خود بعد از مرگ تعیین کند و تصمیم‌گیری در این زمینه باید به امت واگذار شود. اما پس از مرگ حسن، او به علت اینکه هیچ‌کس جرئت مخالفت با وی را نداشت، پسرش یزید را به عنوان جانشین خود در سال ۶۸۰ میلادی تعیین نمود و به معنای واقعی کلمه، پیمان‌شکنی کرد.[۵] هر چند به نوشتهٔ لارا وسیا وگلیری تعیین حسن به عنوان جانشین معاویه در عهدنامهٔ صلح با معاویه احتمالاً توسط نویسندگان متأخر شیعه برای کاستن از انتقاداتی که بر حسن بن علی می‌شد مطرح شده است. زیرا اولاً تعیین ولی عهد در جامعهٔ اسلامی آن زمان امری بدون سابقه بود و خود معاویه نیز هنوز در آن زمان در وضعیت پایداری برای تعیین جانشین قرار نداشت.[۶]

مسئلهٔ خلافت یزید اعتراضات بسیاری را به دنبال داشت. اصحاب پیغمبر، انصار و مهاجرین آن را نپسندیدند و به مخالفت برخاستند. خوارج و شیعیان عراق هم خلافت موروثی را رد می‌کردند.

در نظر اهل سنت[ویرایش]

معاویه در میان اهل سنت، جایگاه خود را به عنوان صحابی پیغمبر و کاتب وحی و مراسلات حفظ کرده‌است. عنوان خال المؤمنین به معنی دایی مؤمنان که به سبب ازدواج خواهرش با پیامبر به وی داده شد، بر جایگاه وی افزوده‌است. ابوموسی اشعری یک بار او را امین‌الله خوانده بود. با این حال مخالفت دو تن از خلفای راشدین با او، عمر بن خطاب و علی بن ابی طالب باعث شده‌است علمای اهل تسنن در قائل شدن مرتبهٔ عدل و رضوان برای او شک کنند. معاویه در بیعت رضوان حضور نداشته و از «سابقون الأولون» نیست و در غزوه‌ها با پیامبر حضور نداشته‌است. عباسیان نیز با اینکه سنّی بودند، همواره در خطبه‌ها معاویه را لعن می‌کردند.[نیازمند منبع]

امروزه دیدگاه مذاهب چهارگانه اهل سنت دربارهٔ معاویه یکسان نیست برای مثال حنفی‌ها او را عادل می‌دانند و در مقابل انتقاد به معاویه برای سبّ نمودن علی بن ابیطالب ویا عهدشکنی اش در عهدنامه صلح با حسن بن علی و انتخاب یزید به جانشینی خود، می‌گویند او مجتهد بوده و به اجتهادش عمل کرده است و هر چند در این اجتهادها اشتباه کرده باشد، نزد خدا مأجور است.

اما پیروان مذهب شافعی با استناد بر حدیث پیامبر که می‌گوید من کنت مولاه فهذا علیُ مولاه، معاویه را خارج از عدالت می‌دانند.[نیازمند منبع] البته شافعی مذهبان لفظ مولا را به معنای حکومت و زمامداری نمی‌دانند و مانند سایر مذاهب اهل سنت لفظ مولا را در این حدیث به دوستی معنا می‌کنند و اتفاقآ بر همین اساس معتقدند محمد گفته است هر کس من دوست او هستم علی نیز دوست اوست (هرکس مرا دوست دارد علی را نیز باید دوست بدارد) و هرکس او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته؛ بنابراین معاویه را که در تمام مدت حکومتش علی را دشنام می‌داده و فرمان داده بود بر تمامی منابر او را سبّ نمایند، دشمن رسول خدا می‌دانند.

جدا از این حدیث، اهل سنت علی را صحابه ارجمند پیامبر و از خلفای راشدین می‌دانند و سبّ او گناهی بزرگ محسوب می‌شود[۷]

در نظر صحابه[ویرایش]

عمر در خطبه‌ای که در عبقریات آمده او را نکوهش می‌کند: «شما می‌خواهید به جنگ قیصر و کسری بروید و این معاویه در میان شماست. این یکی صد بار بدتر است». عمر او را قاهر هاویه و کسرای عرب نامید و چندین بار او را شماتت کرد و حتی یک بار به مدینه فراخواند. با این حال معاویه همواره از منزلت خود نزد عمر سخن می‌گفت و حتی در خطبه‌ای گفت: «اگر منزلت من نزد عمر نبود مردم بر من می‌ریختند و سنگ می‌زدند».[نیازمند منبع]

علی در زمان عثمان، از قدرت یافتن معاویه بسیار ناراضی بود و عثمان را چندبار به عزل معاویه تشویق کرد. با این حال عثمان موافقت نکرد و حتی او را جوان قریش و فرزند شریفش نامید. علی، معاویه را دشمن عثمان نامید و درنگ او را جایز ندانست و حتی در قنوت نماز او را لعن کرد. علی در زمان حکومت خود حتی لحظه‌ای فرمانروایی معاویه را بر شام نپذیرفت و مدام با او در نبرد بود و بعد از وی دو پسرش حسن و حسین نیز با معاویه مخالف بودند. ابن‌عباس او را شایسته‌ترین شخص برای ملک و امارت می‌دانست.

در نظر شیعیان[ویرایش]

شیعیان نیز مانند اهل سنت،[نیازمند منبع] معاویه را به دلیل ایجاد خلافت موروثی، قتل حجر بن عدی و شیعیان، دشمنی با علی نکوهش می‌کنند. معاویه، نخستین کسی بود که سادگی حکومت اولیه را تغییر داد و تجمل و استبداد را وارد آن کرد. اما عمده‌ترین دلیل نکوهش معاویه از نظر ایشان، غصب خلافت و وارد شدن به جنگ با علی و پسرش حسن است. همچنین شیعیان معاویه را متهم به نفاق می‌کنند. شیعیان بر خلاف اهل سنت، لعن معاویه را جایز می‌دانند.

دیوان قصاید معاویه[ویرایش]

یک دیوان قصاید منسوب به معاویه بر جای مانده‌است. این دیوان از چند بخش «اتانی امر» «ابلغ لدیک» تطاول لیلی الا یا سعد، حریث، تقول قریش تشکیل شده‌است.

در فرهنگ مردمی عرب[ویرایش]

معاویه در فرهنگ مردمی عرب به حلم و ذکاوت و سیاست مشهور است. سیاست او بیشتر مبتنی بر زرنگی و خودداری است. حلم معاویه نیز مشهور است. همچنین معاویه، شخصی سخنور بود. به راحتی می‌توانست قلوب را جلب کند؛ به طوری که غلاة معاویه پیدا شدند که معتقد به خدایی وی بودند. چنین تصویری از معاویه در متون عربی به ویژه الف لیلة و لیلة یا هزار و یک شب مشهور است.

امروزه معاویه در میان عرب در سیاست و علم و ذکاوت ضرب‌المثل است. شاید مشهورترین ضرب‌المثل دربارهٔ معاویه، اصطلاح «موی معاویه» (شعرة معاویه) است؛ که کنایه از سیاست و دیپلماسی در اصطلاحات جدیداست. معاویه در یکی از جملاتش به این مطلب اشاره می‌کند: «لو أن بینی و بین الناس شعرة ما انقطعت، کانوا مدّوها أرخیتها وإذا أرخوها مددتُها» ترجمهٔ سلیس آن این است که: اگر رابطهٔ من با مردم جز تارمویی باقی نماند، نمی‌گذارم آن تار مو قطع شود اگر آنها تار مو را بکشند من رهایش می‌کنم (تا پاره نشود) و اگر رها کنند من می‌کشم.[۸]

در شعر[ویرایش]

حکیم سنایی، شاعر پارسی‌گو در حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه (مشهور به الهی‌نامه) معاویه را دشمن پیامبر می‌داند «خالِ ما بود خصم او حالی[۹]» و در مذمت او که میان اهل سنت به خال المؤمنین (دایی مؤمنان) شهرت دارد، چنین می‌سراید:

آنکه مرد دها و تلبیس است آن نه خال و نه عم که ابلیس است
وانکه خوانی کنون معاویه‌اش دان که در هاویه‌ست زاویه‌اش

هاویه به معنی آتش جهنم است. نیز در مورد شهرت معاویه به حلم می‌سراید:

پس تو گویی که حزم و حلم و وقار بود با حالتِ معاویه یار
بغی کردن برو حلیمی نیست علی آزردن از حکیمی نیست

حکیم سنایی در ابیاتی دیگر، معاویه را آزمند، روباه‌صفت، ترسو، حیله‌گر و مُخِنّ (خیانت‌پیشه) معرفی می‌کند.[۹][۱۰][۱۱][۱۲][۱۳]

درگذشت[ویرایش]

در هنگام مرگ به پسرش یزید که خلافت او را اعلام کرده بود، وصیت کرد که در دفع عبدالله بن زبیر خشونت به خرج دهد امّا با عبدالرحمن بن ابی بکر و حسین بن علی به جنگ برنخیزد. سرانجام، به بیماری، درگذشت و در دمشق دفن شد.

پانویس[ویرایش]

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ «معاویه»(فارسی)‎. 
  2. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۱۶ ص ۱۵
  3. البدایه و النهایه ابن کثیر ج ۸ ص ۱۳۱
  4. الغارات، ابراهیم بن محمد ثقفی، ترجمه عزیزالله عطاردی
  5. Halm (2004), p.13
  6. Veccia Vaglieri, Laura (1986). "Hasan b. Ali". Encyclopaedia of Islam 3 (2nd ed.). Leiden: E. J. Brill. p. 240. ISBN 90 04 08118 6. 

  7. شرحی بر احوالات امام شافعی
  8. کتاب تاریخ مسلمین، محمد قربانیان، ص۷۲
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ http://ganjoor.net/sanaee/hadighe/hdgh03/sh28/
  10. http://ganjoor.net/sanaee/hadighe/hdgh07/sh15/
  11. http://ganjoor.net/sanaee/hadighe/hdgh03/sh24/
  12. http://ganjoor.net/sanaee/hadighe/hdgh03/sh25/
  13. http://ganjoor.net/sanaee/hadighe/hdgh03/sh27/

منابع[ویرایش]

  • Halm, Heinz; Janet Watson and Marian Hill (2004). Shi'Ism. Edinburgh University Press. ISBN 0-7486-1888-0.