مسعود سعد سلمان
مسعود سعد سلمان شاعر دورهٔ غزنوی که در نیمهٔ دوم قرن پنجم و آغاز قرن ششم هجری میزیستهاست.
زندگی[ویرایش]
مسعود سعد سلمان، در سال ۴۳۸ هجری به دنیا آمد.[۱] اجداد مسعود سعد همدانی بودند همچنین سعد سلمان پدر مسعود اهل همدان بود ولی ارباب تذکره (تذکره کتابیست که در آن شرح احوال شعرا، نویسندگان، درباریان، فلاسفه، عرفاً و... نوشته شده باشد) دربارهٔ زادبومش اختلاف دارند. بنا به گفتهٔ عوفی در همدان به دنیا آمده[۲] دولتشاه سمرقندی زادگاهش را جرجان میداند،[۳] واله داغستانی گوید که اصلش از همدان است ولی مدتها در لاهور به سر بردهاست[۴]؛ غلامعلی آزاده[۵] وی را اهل لاهور میداند؛ و بدیعالزمان فروزانفر در سخن و سخنوران زادگاهش را لاهور نوشتهاست.[۶][۷]
حیات مسعود سعد سلمان مصادف با عهد شش پادشاه غزنوی بودهاست که عبارتاند از؛ شاه فرخزاد، سلطان ابراهیم، مسعود بن ابراهیم، شیرزاد غزنوی، ملک ارسلان و بهرامشاه. کودکی او در عهد پادشاه فرخزاد بوده و زندگی ادبی و خدمت شاهی او، از عهد سلطان ابراهیم، آغاز میشود.[۸] مسعود سعد تا شصت سال به عنوان یکی از عمّال دیوان غزنوی، خدمت کرد. در سال ۴۳۸ هجری قمری هنگامی که سلطان مسعود بن محمود، فرزند خود «مجدود» را به فرمانفرمایی هند فرستاد، سعد سلمان همراه او بود.[۹]
مسعود سعد سلمان دو پسر و یک دختر داشت. یک پسرش موسوم به «سعادت» که شاعر بود و پسرِ دیگر «صالح» (یا محمد) نام داشته که هنگام زندانیبودن پدر، در مرنج، وفات یافت. مسعود سعد سلمان در سال ۵۱۸ هجری از دنیا رفت. بخشی از حیات هشتادساله او در زندانهای دهک، نای، سو و مرنج گذشتهاست. شغل رسمی او کتابدار سلطنتی بودهاست.[۱۰]
آثار[ویرایش]
اشعار مسعود سعد سلمان متأثر از سرودههای عنصری و منوچهری و ناصر خسرو و فرخی است. سه دیوان (فارسی و عربی و هندی) به وی نسبت دادهاند. قصایدش که اغلب در مدح سلاطین غزنوی است ساده و روان است و چنین مینماید که به فلسفه و ریاضیات آشنا بودهاست. در اشعارش برخی کلمات هندی دیده میشود. کمالالدین اسمعیل، معزی و ظهیرالدین نیشابوری از سبکش تقلید کردهاند. سنایی او را در شعر «پیشوای کیهان»[۱۱] و رشیدی «تاج شاعران»[۱۲] وی چند بار، در چند حصار زندانی شد و حبسیاتش هم از لحاظ سوز و احساسات و حسن معانی و هم از لحاظ لطف الفاظ و سلاست و تشبیهات طبیعی بینظیرند و اهمیت خاصی دارند[۱۳] اشعار فارسی وی را برخی هجده هزار بیت دانستهاند.[۱۴] مسعود، دیوانی به زبان عربی و ظاهراً دیوانی نیز به زبان هندی داشته است که جز ابیاتی عربی در حدائق السحر، چیزی از دیوان عربی اش در دست نداریم و دیوان هندیش نیز به کلی مفقود است. مسعود سعد سلمان یکی از قصیدهسرایان اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم بوده و سبک شعر او خراسانی است. دیوان فارسی وی قریب به هجدههزار بیت دانسته شدهاست و غیر از قصاید، غزلیات و رباعیات، مثنویات، قطعات و چیستان نیز دارد. فروزانفر مثنویاتش را متوسط شمرده و گفته «اگر نمیساخت بهتر بود».[۱۵]
نمونه شعر[ویرایش]
هفت سالم بسود سو و دهک | پس از آنم سه سال قلعه نای | |
***
|
||
آن گوهر حسامم در دست روزگار | کاخر برونم آرد یک روز در وغا | |
در صد مصاف معرکه گر کند گشتهام | روزی به یک صقال بجا آید آن مضا | |
***
|
||
تاری از موی من سفید نبود | چون به زندان مرا فلک بنشاند | |
ماندم اندر بلا و غم چندان | که یکی موی من سیاه نماند | |
***
|
||
سالها بودهام چنانکه بود | بچهٔ شیرخوار بیمادر | |
***
|
||
تا نیابی مراد خویش بکوش | تا نسازد زمانه با تو بساز | |
***
|
||
با همت باز باش و با کبر پلنگ | زیبا به گه شکار و پیروز به جنگ | |
کم کن بر عندلیب و طاووس درنگ | کانجا همه آواز است، اینجا همه رنگ | |
***
|
||
تیغ و تیر است بر دل و جگرم | غم و تیمار دختر و پسرم | |
هم بدینسان گداز دم شب و روز | غم و تیمار مادر و پدرم | |
نه خبر میرسد مرا ز ایشان | نه بدیشان همی رسد خبرم | |
کمر کوه تا نشست من است | بر میان دو دست شد کمرم | |
یا ز دیده ستاره میبارم | یا به دیده ستاره میشمرم | |
ای جهان سختی تو چند کشم؟ | وی فلک عشوهٔ تو چند خرم؟ | |
***
|
||
در آرزوی بوی گل نوروزم | در حسرت آن نگار جان افروزم | |
از شمع سه گونه کار میآموزم | میگریم و میگدازم و میسوزم | |
***
|
||
چون بدیدم به دیدهٔ تحقیق | که جهان منزل فناست کنون | |
راد مردان نیک محضر را | روی در برقع حیاست کنون | |
آسمان چون حریف نامنصف | بر سر عشوه و دغاست کنون | |
دل فگار است همچو دانه از آنکه | زیر این سبز آسیاست کنون | |
طبع بیمار من ز بستر آز | شکر یزدان درست خاست کنون | |
در عقاقیر خانهٔ توبه | نوشداروی صدق خواست کنون | |
آن زبانی که مدح شاهان گفت | مادح حضرت خداست کنون | |
لهجهٔ پرنوای خوش نعمت | بلبل باغ مصطفاست کنون | |
مدتی خدمت شهان کردم | نوبت خدمت خداست کنون | |
***
|
برشکال (موسم باران) لاهور:
برشکال، ای بهار هندوستان | ای نجات از بلای تابستان | |
دادی از تیر مه بشارتها | باز رستیم از حرارتها | |
بادهای تو میغها دارند | میغهای تو تیغها دارند | |
رعدهای تو کوسها کوبند | چرخ گوید همین که بگشو بند | |
طبع و حال هوا دگر کردی | دشتها را همه شمر کردی | |
سبزهها را طراوتی دادی | عمرها را حلاوتی دادی | |
راغ را گل زمردین کردی | باغ را شاخ بسدین کردی | |
تو بدین حملهای که افکندی | بیخ خشکی ز خاک برکندی | |
تیر بگذشت ناگهان بر ما | منهدم گشت لشکر گرما | |
حبذا ابرهای پرنم تو | خرما سبزههای خرم تو |
جستارهای وابسته[ویرایش]
پینوشت[ویرایش]
- ↑ هزار سال شعر فارسی. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. تهران ۱۳۶۵
- ↑ لبابالالباب، ج۲، ص۲۴۶
- ↑ تذکرة الشعرا، ص۴۷
- ↑ ریاض الشعرا
- ↑ خزانهٔ عامره، ص۱۵-۱۶
- ↑ سخن و سخنوران، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۴
- ↑ سدارنگانی، پارسیگویان هند و سند.
- ↑ هزار سال شعر فارسی. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. تهران ۱۳۶۵
- ↑ هزار سال شعر فارسی. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. تهران ۱۳۶۵
- ↑ هزار سال شعر فارسی. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان. تهران ۱۳۶۵
- ↑ گوید:
چه دعا گویمت که خود هنرت مرترا پیشوای گیهان کرد - ↑ عوفی در لبابالالباب (ج۲، ص۱۷۷) چند بیت از قصیدهٔ رشیدی را در مدح مسعود نقل کردهاست، از آن جمله:
رسید شعر تو ای تاج شاعران بر من چو نوشکفته گل اندر بهار گرد چمن - ↑ نظامی عروضی (چهار مقاله، ص۷۱) گوید: ارباب خرد و اصحاب انصاف دانند که حبسیات مسعود در علو به چه رسیدهاست و در فصاحت به چه پایه بود. وقت باشد که من از اشعار او همی خوانم، موی بر اندام من بر پای خیزد و جای آن بود که آب از چشم من برود.
- ↑ سدارنگانی، پارسیگویان هند و سند.
- ↑ سدارنگانی، پارسیگویان هند و سند.
منابع[ویرایش]
- سدارنگانی، هرومل. پارسیگویان هند و سند. تهران: بنیاد فرهنگ ایران، ۱۳۴۵.
- رضازاده شفق: تاریخ ادبیات ایران، انتشارات وزارت فرهنگ، تهران، بیتا.
- سُبحانی، دکتر توفیق ه. : نگاهی به تاریخ ادب فارسی در هند، انتشارات دبیرخانه شورای گسترش زبان و ادبیات فارسی، تهران، چاپ اول ۱۳۷۷ ه. ش.
- عروضی سمرقندی: چهار مقاله، به اهتمام دکتر محمد معین، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۶۹ ه. ش.
- عوفی، محمد: لبابالالباب، تصحیح سعید نفیسی، به سرمایه کتابخانه ابن سینا، تهران، اسفندماه ۱۳۳۵ ه. ش.
مجموعهای از گفتاوردهای مربوط به مسعود سعد سلمان در ویکیگفتاورد موجود است. |
پیوند به بیرون[ویرایش]
|
|
- افراد ایرانیتبار در سده ۱۱ (میلادی)
- افراد ایرانیتبار در سده ۱۲ (میلادی)
- اهالی لاهور
- درگذشتگان ۱۱۲۱ (میلادی)
- درگذشتگان ۵۱۸ (قمری)
- زادگان ۱۰۴۶ (میلادی)
- زادگان ۴۳۸ (قمری)
- شاعران اهل ایران
- شاعران فارسیزبان اهل هند
- شاعران فارسیزبان سده پنجم (قمری)
- شاعران فارسیزبان سده ششم (قمری)
- شاعران قرون وسطی
- نویسندگان سده ۱۱ (میلادی)
- نویسندگان سده ۱۲ (میلادی)