نصر دوم سامانی
نصر دوم سامانی | |
---|---|
امیر سامانی | |
سکه نصر دوم سامانی که در پژوهشهای باستانشناسی در نیشابور کشف شده است.
|
|
دوران | ۲۹۳-۳۳۱ (قمری) |
نام کامل | ابوالحسن نصر بن احمد بن اسماعیل سامانی |
لقب(ها) | امیر سعید |
مرگ | ۲۷ رجب ۳۳۱ (قمری) (۳۸ سلگی) |
محل مرگ | - (مرض سل) |
پیش از | نوح یکم |
پس از | احمد بن اسماعیل |
دودمان | سامانی |
پدر | احمد بن اسماعیل |
ابوالحسن نصر بن احمد بن اسماعیل سامانی (۲۹۳ تا ۳۳۱ (قمری)) امیر سامانی بود.
امیر در هشتسالگی جانشین پادشاه شده است و بر تخت سلطنت جلوس میکند. در آن زمان بخارا پایتخت دولت سامانیان بودهاست. امیر نصر بن احمد سامانی مدت سی سال و اندی پادشاهی کرد.
امارت[ویرایش]
پس از کشته شدن امیر احمد بن اسماعیل سامانی پسر هشتسالهٔ او نصر بن احمد را بر گردن گرفته میبردند تا مردم با او بیعت کنند. نصر ترسید و گفت: «شما میخواهید که مرا همچون پدرم بکشید.» گفتند: «نه، ما میخواهیم که تو را بهجای پدرت بنشانیم.» مردم ماوراءالنهر چشم امید به اسحاق، عموی نصر، دوخته بودند، ولی مردم بخارا بهرغم همهٔ مخالفتها، نصر را بهجای پدرش نشاندند.
شهرت نصر در سنین جوانی از پدر و اجدادش درگذشت. امیر نصر مانند پدر و اجداد خود اهل دانش و شعردوست بود و در ترویج و توسعهٔ زبان و ادبیات فارسی خدمات شایانی کرده است. میگویند او امیری بود نیکوخصال، بردبار و دلیر و بامتانت و با تدبیر و کاردانی دشمنانش را مطیع خود ساخته یا نابود کرد.
امیر نصر مانند اجداد خود از عباسیان خاطرات خوشی نداشت. شاید روی این دلیل بوده باشد که به مذهب اسماعیلی گروید. اسماعیلی شدن نصر بهانهای به دست عباسیان داد تا عدهای از سپاهش را علیه وی تحریک کرده، او را خلع و پسرش امیر نوح سامانی را به جایش نشاندند.
بعد از خلع نصر، مردم تحریک شده و دست به آزار و اذیت اسماعیلیان زده به طوری که عدهای را مجازات کرده، و تعداد دیگری متواری گشتند. یکی از مبلغین اسماعیلی بهنام احمد نخشبی نیز، که نصر را به مذهب اسماعیلی درآورده بود، در شورش ۳۳۲ (قمری) به دار آویخته شد.
میگویند امیر نصر بقیهٔ عمر خود را در عبادت گذراند، تا در سال ۳۳۱ (قمری) در سیوهشتسالگی در اثر بیماری سل درگذشت. مدت امارتش سی سال بود. ماجرای مشهوری که منجر به سرودن شعر "بوی جوی مولیان..." از سوی رودکی شد نیز به امیر نصر مربوط است.
بوی جوی مولیان آید همی[ویرایش]
در یکی از سفرهای بازدید از سمت هرات به دو روستای زیبا میرسند که در این مکان در مقابل هرکدام از خانهها باغهای بزرگی قرار داشت. امیر بهسبب اینکه از این مکانها خوشش میآید دستور میدهد تا همه لشکریان در اینجا اقامت کنند. این اقامت بهسبب اینکه در تمامی سرزمینها آرامش وجود داشت کمی طولانی میشود که این زمان برابر چهار سال میشود. امیران لشکر و سربازان که دلشان برای خانواده خود تنگ شده است از وزیر امیر میخواهند که تدبیری بیندیشد و امیر را راضی به ترک این مکان سازد، در مقابل به او سکههای زیادی خواهند داد. رودکی وزیر امیر صبح با در دست داشتن چنگی در دست این ابیات را میخواند.
بوی جوی مولیان آید همی | بوی یار مهربان آید همی | |
ریگ آموی و درشتی راه او | زیر پایم پرنیان آید همی | |
آب جیحون از نشاط روی دوست | خنگ ما را تا میان آید همی | |
ای بخارا شاد باش و دیر زی | میر زی تو شادمان آید همی | |
میر ماه است و بخارا آسمان | ماه سوی آسمان آید همی | |
میر سرو است و بخارا بوستان | سرو سوی بوستان آید همی |
امیر به این جای شعر که رسید از شدت خوشحالی سوار بر اسب گردید و تا زمانی که به بخارا رسیدند بهجز موارد ضرورت هیج جای دیگر توقف نکرد. رودکی نیز چند برابر سکههایی که به او قول داده بودند از آنها دریافت کرد.
منابع[ویرایش]
|