باختر (بلخ)
باختر (اوستایی: باخذی؛ پارسی باستان: باختریش؛ یونانی باستان: باکتریانه Βακτριανή؛ لاتین: باکتریانا Bactriana یا بطور سادهتر باکتریا Bactria) یا در زمان متأخرتر تُخارستان یا طُخارستان نام سرزمین باستانی وسیعی که قسمتهای وسیعی از مناطق شرقی ایران باستان را دربر میگرفت. باختر از شمال با سرزمین سُغد و آمودریا و از مشرق با چین و از جنوب با هندوستان و رشتهکوه هندوکش محدود بودهاست.[۱] پایتخت آن شهر باختر (به یونانی: Βάκτρα باکترا) یا زاریاسپا (Zariaspa) بوده که اکنون بلخ میگویند و امروزه شهری کوچکی است در ولایت بلخ (به مرکزیت مزار شریف) در شمال افغانستان امروزی.[۲]
در سال ۲۶۱ پیش از میلاد سرزمین باختر توسط دیودوت یکم از حکومت سلوکی اعلام استقلال میکند. وی نخستین شاه دولت یونانی بلخ بود.[۳]
پیشینهٔ نام[ویرایش]
در ادبیات سانسکریت به شکل (بالهیکه) آمدهاست. اصل و ریشه این کلمه (بهلی یا با باهلی) است. در اوستا به نام بخدی آمده که با صفت (بخدیم سریرام اردو درفشام) که به معنی (بلخ زیبا و دارای پرچمهای بلند) است، آمده و جزء سرزمینهای اهورامزدا آفریدهاست. در پارسی پهلوی بامیک صفت آن است؛ که به معنی درخشان و باشکوه و زیبا و روشن آمده و بنابر عقیده پروفسور دارمستتر در زند اوستا ریشهٔ این کلمه (بامیه) است که به معنی درخشان است. بختری در اوستا (بخگی) است و این واژه در پارسی میانه بخل و در پارسی دری بلخ شده و در پارس قدیم در زمان هخامنشیان در سنگنبشته بیستون داریوش بزرگ (بختریش و بختریا) آمده و در ایلامی (بکه شی اش و یا بکتوری ایش) خوانده شده و نیز در زبان آکادی که آنهم بصورت خط میخی است بصورت (باهاتر) آمده و در یونانی بکترا آمدهاست و از آن بکتریا ساخته شدهاست. در زبان چینی بلخ را (باهی هی) و بنابرگفتهٔ هیوان تسنگ زائر چینی که در سال ۶۲۹ میلادی که به بلخ آمده بود (پوهو) نامیده شدهاست و در تاریخ هان وی بصورت کشور (تاهیا) آمدهاست البته بیشتر این نام به بدخشان گفته میشد. یونانیان بلخ را به صفت (پیلوتیمی تیوس یا پولی تیمی تیوس) مینامیدند که به معنای گرانبهاترین است. یعنی گوهر ایران. در نوشتههای موسس خورناتسی مورخ ارمنی که در قرن پنج- شش میلادی میزیسته از بلخ با نام (باهلی) یاد شدهاست. در کتاب وندیداد در فرگرد اول راجع به آفرینش سرزمینها توسط اهورامزدا پس از آفرینش ائیریَنَم وَئجَه به سرزمینهای سغد و مرو اشاره شده و بعد از آن در قسمت هفتم میگوید: چهارمین کشور با نزهت که من اهورامزدا آفریدم بلخ زیبا با درفشهای برافراشته است.
تاریخچه[ویرایش]
باختر مرکز و آغازگر زبان اوستایی و دین زرتشتی بود. بیشتر خاورشناسان محل فعالیت زرتشت را باختر (باخدی) میدانند.
در اوستا با واژگان ساده، از زندگی بدون تکلف و آرایش یما (جمشید) پادشاه سخن رانده شدهاست. نام پادشاهان آریایی که بنیانگذار برابری، حکمروایی و اداره بودند به پیشدادیان باختر نیز معروف است. در سرودهای ودائی از «یاما» که در اوستا «یما» است، نام بردهاند.
پادشاهانی که بر اساس اسطورههای قدیم ایرانی بر سراسر ایران بزرگ از جمله بلخ فرمانروایی کردند عبارت بودند از پیشدادیان، کیانیان، اسپهها که پسانها در شاهنامه فردوسی و روایات مؤرخان نیز از آنها یاد شدهاست. در زمان حکومت مادها سرزمین باختر جزو قلمرو ماد بود و خود را از متحدین تحت فرمان پادشاه ماد میدانست. پس از مادها که مبنای اتحاد آریاییهای فلات ایران را گذارده بودند نوبت به هخامنشیان رسید و کوروش بزرگ در تصرفات شمال و شرق خود که حدود سه سال به درازا کشیده بود توانست سرحدات خوارزم تا حدود سند را که باختر هم قسمتی از آن بود متصرف شود.
زمانیکه اسکندر مقدونی سلسلهٔ هخامنشیها را در پارس برانداخت، متوجه سرزمین باختر شده و در سال ۳۳۰ پیش از میلاد به این سرزمین لشکرگشایی را آغاز کرد. با وجود اینکه حکومت مرکزی در باختر ازبین رفته بود و مردم در حالت قبیلهای زندگی میکردند، ولی اسکندر به مقاومت شدید مردم هریوه و باختر برخورد.
باختر بعد از مرگ اسکندر مقدونی، جزء قلمرو سلوکیان درآمد. ادارهٔ آن بدست ساتراپهای یونانی اداره میشد.
زبان مردم باختر از تأثیرات نفوذی یونانیان نیز متأثر گردیده و از قرن سوم پیش از میلاد، رسمالخط یونانی با زبان پراکریت و رسمالخط خروشتی یکجا بکار میرفت و مورد استفاده قرار میگرفت. همچنان خط پارتی که انکشاف یافته خط آرامی است در عهد سلسلهٔ کوشانیها و نفوذ ساسانیها در بخشهای از باختر مرسوم گردید.
در میانههای سدهٔ سوم پ.م. دولت مائوریای هند در گسترش دین بودایی در باختر سعی نمود. دولت یونانی باختر از این نفوذ دینی جلوگیری نکرد و میخواست خود را در ثروت هند شریک سازد. از این رو دین بودایی جای دین زرتشتی را گرفت.
کوشانیها با تشکیل دولتی مستقل، تمدنی جدید را در تاریخ باختر رقم زدند. کانیشکا مقتدرترین پادشاه کوشانی در ۱۲۰ میلادی، پایتختش را از باختر به بگرام و کاپیسا انتقال داد. این سلسله تا ۲۲۰ میلادی دوام نمود که گرایش خاص در سیطره هند داشتند. یکی از قویترین حکومات محلی کوشانیها، دولت کابلستان بود که از کاپیسا در جنوب هندوکش تا سواحل سند تسلط داشت.
زبان پادشاهان کوشانی ختنی و تخاری بود که این دو زبان از هم تفاوت کلی داشتند. اما زبان خروشتی در باختر از تاریخ پنجم پیش از میلاد تا آغاز قرن ششم میلادی، به مدت ده قرن رایج بود. ساحهٔ زبانهای ایرانی شرقی از آسیای میانه تا جنوب سند و در غرب از کرمان تا سیستان وسعت داشت. آثاری از آن دورهها نیز در مناطق مذکور وجود دارد.
از سال ۲۲۰ تا ۴۲۵ میلادی، باختر در تشنجات و حملات سه جانبه قرار داشت. ساسانیها شمال غرب باختر را در دست گرفتند، سلسلهٔ کیداریها که مرکز آن کاپیسا بود، موجودیت خود را در جنوب حفظ نموده و با ساسانیها در جنگ بودند. کیداریها با دولت گپتاهای هندی دوستی و مراودت داشتند.
در سال ۴۲۰ میلادی هفتالیان در شمال باختر دولتی را تأسیس کردند که مرکز این دولت تخارستان بود. این دولت با قدرتی که داشت، توانست بهرام گور را در مرو و یزدگرد ساسانی را در مرغاب شکست دهد. بعد از شکست ساسانیان، دولت کیداری هم در باختر سقوط داده شد و از بین رفت. پیروز یکم در جنگی که با هفتالیان کرد، با تمام سپاهیان همراه خویش، تلف شد و جسد او هرگز به دست نیامد. در سال ۴۸۴ میلادی هیاطله تا مرو و هرات را گرفتند.[۴] در سال ۵۶۷ میلادی هپتالیان به دست خسرو انوشیروان و متحد او ترکان از بین رفتند. در پیکارهایی که بعد از آن بین ایران و ترکان درگرفت، قسمتهایی از سرزمین هفتالیان بدست ایران و قسمتهایی از آن بدست ترکان افتاد.[۵]
اولین حملهٔ تازیان مسلمان به باختر در سال ۶۵۲ میلادی (۳۲ ه. ق) بسرکردگی احنفبن قیس بود. در سال ۴۳ ه. ق. دوباره بتصرف مسلمانان درآمد ولی در زمان قتیبةبن مسلم (متوفی بسال ۹۶ ه. ق) بود که کاملاً مغلوب آنان شد. در دورهٔ اعراب، یعنی در قرون وسطی، باختر (بلخ) همراه با هرات، نیشابور و مرو یکی از چهار قسمت (چهار ربع) خراسان بود.
تخارستان[ویرایش]
تُخارستان یا طُخارستان نام سرزمینی کهن و نام ولایتی در خراسان بزرگ در نخستین سدههای اسلامی، واقع در امتداد کرانههای جنوبی جیحون (آمودریا) علیا و وسطا بود که از خاور به بدخشان، از شمال به کرانههای جنوبی رود جیحون و از جنوب به رشتهکوههای هندوکش محدود بودهاست و در برخی از ادوار تاریخی در مفهوم وسیعتری همهٔ نواحی مرتفع وابسته به بلخ، واقع در دو کرانهٔ رود جیحون را در بر میگرفتهاست و به عبارتی دیگر در برگیرندهٔ استانهای فاریاب، جوزجان، بلخ، سمنگان، قندوز، تخار و بدخشان در افغانستان امروزی بودهاست. این نام در نخستین سدههای اسلامی بر بخشی از سرزمین باختر باستان در نواحی خاوری بلخ اطلاق میشدهاست.[۶][۷]
نام این سرزمین برگرفته از نام مردمی است که تُخار خوانده میشدند. تخارها از اقوام آریایی بودند که در سدهٔ سوم پیش از میلاد در نواحی کوچا و تورفان در شمال شرقی سرزمینی که بعدها ترکستان شرقی یا ترکستان چین خوانده شد، به سر میبردند.[۸][۹]
در منابع تاریخی و جغرافیایی دورهٔ اسلامی از دو تخارستانِ علیا و سفلا بدون مشخص کردن جایگاه هریک یاد شدهاست. بر پایهٔ فهرست شهرهایی که ابن خردادبه برای تخارستان علیا برشمرده است، تخارستان علیا نواحی شرقی بلخ و جنوبی جیحون را در بر میگرفته است و از نوشتهٔ یعقوبی، آنجا که از بامیان در شمار نواحی تخارستان «اولی» (اولین) یا «دنیا» (نزدیکترین) یاد میکند، چنین پیداست که تخارستان سفلا در برگیرندهٔ نواحی جنوب غربی تخارستان علیا و جنوبی بلخ بودهاست.[۱۰][۱۱][۱۲][۱۳]
سرزمین تخارستان دارای دو بخش کوهستانی و دشت بودهاست و در دشتهای آن ترکان خَلُّخ (خُرلُخ) زندگی میکردند.[۱۴] مهمترین شهرهای تخارستان شهرهای خُلْم، سمنگان، بغلان، سکلکند، وروالیز، آرهَن، راوَن، سکمیشت، روب، سرای عاصم، خَشت و اندراب بود و شهر طالقان (تایقان) که شهر بلخ وسعت داشت، بزرگترین شهر و مرکز تخارستان بهشمار میرفت.[۱۵][۱۶][۱۷]
امروزه ولایتی در شمال افغانستان به نام تَخار نامگذاری شدهاست که بخشهایی از سرزمین تخارستان تاریخی را در بر میگیرد. ولایت نوبنیاد تخار که مرکز آن شهر تالقان است، ۱۷ ولسوالی دارد و شهرهای تالقان، چاهآب، یَنگیقلعه، اشکمش و فرخار مهمترین شهرهای آن بهشمار میآید.[۱۸]
مذهب مردم تخارستان[ویرایش]
مردم تخارستان در قرنهای پنجم تا هفتم میلادی پیرو چند دین بودند. به استناد بر مآخذ تاریخی و مدارک باستانشناسی دقیق میتوان گفت که اکثریت مردم تخارستان مثل دورههای قدیم زرتشتی بودند. موقعیت دین بودایی نیز خیلی مستحکم بود. در آسیای وسطی به دوران هفتالیان (هیتالیان) دین بودایی مورد تعقیب قرار نداشت و بعضی حاکمان هیتالی از دین بودایی پشتیبانی میکردند. در پایان قرن ششم و اوایل قرن هفتم میلادی بعضی حاکمان خاقانات غربی ترک به دین بودایی میپیوندند و هم در جنوب آسیای میانه هم در افغانستان و شمال هندوستان شروع به ساختن معبدهای بودایی مینمایند و از بوداییان پشتیبانی میکنند. در قرن هفتم در پایتخت تخارستان، شهر بلخ، صدها دیر بودایی، در ترمذ دهها دیر، در شومان دو دیر، در قبادیان سه دیر و غیره موجود بودند. از اطلاعات به دست آمده بر میآید که در تخارستان دین بودایی خیلی انتشار داشتهاست. دین دیگری که در آسیای میانه در این زمان رسوخ کرده بود، آیین مانوی بود. باز یک دین دیگر، دین نصرانی بود. ترکهای تخاری معتقد به دین نصرانی بودند.[۱۹]
پانویس[ویرایش]
- ↑ P. Leriche, F. Grenet, 1988, Bactria, Encyclopaedia Iranica.
- ↑ X. de Planhol, C. E. Bosworth, V. Fourniau, D. Balland, F. Grenet, 1988, BALḴ, Encyclopaedia Iranica.
- ↑ «CHRONOLOGY OF IRANIAN HISTORY PART 1». iranica، ۲۶ آذر ۱۳۹۳. بازبینیشده در ۲۶ آذر ۱۳۹۳.
- ↑ کریستن سن، ص۳۱۷
- ↑ ویکیپدیای انگلیسی، Hephthalite
- ↑ ریچارد نلسون فرای (Richard Nelson Frye)، عصر طلایی ایران (The Golden Age of Persia)، لندن ۱۹۷۵، صفحهٔ ۱۸۰
- ↑ واسیلی ولادیمیروویچ بارتولد (Vasily Vladimirovich Bartold)، ترکستان در طول تاریخ تا هجوم مغول (Turkestan Down to the Mongol)، لندن ۱۹۷۷، صفحهٔ ۱۸
- ↑ آناتولی لوین (Anatole V. Lyovin)، درآمدی بر زبانهای دنیا (An Introduction to the Languages of the World)، نیویورک ۱۹۹۷، صفحهٔ ۵۲
- ↑ ریچارد نلسون فرای (Richard Nelson Frye)، ویراستار: احسان یارشاطر، تاریخ ایران کمبریج (The Cambridge History of Iran)، جلد سوم، لندن ۱۹۸۸، صفحهٔ ۲۹
- ↑ تاریخ طبری، ظهیرالدین نیشابوری، سلجوقنامه، تهران ۱۳۳۲ ش، 7/ 109، 124
- ↑ عبیدالله ابن خردادبه، المسالک و الممالک، به کوشش دخویه، لیدن 1306ق/1889م، 34
- ↑ احمد یعقوبی، البلدان، همراه الاعلاق النفیسهٔ ابن رسته، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۱ میلادی، 289-290، 292
- ↑ یاقوت، بلدان، 3/ 518
- ↑ حدودالعالم، بهکوشش منوچهر ستوده، تهران، ۱۳۴۰ ش، ص ۹۹
- ↑ ابراهیم اصطخری، مسالک الممالک، به کوشش دخویه، لیدن، 1870م، صص 275-276
- ↑ محمد ابن حوقل، صورةالارض، به کوشش کرامرس، لیدن، 1938م، 2/ 448
- ↑ محمد مقدسی، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، 1906م، صص 49-50
- ↑ وبگاه وزارت احیاء و انکشاف دهات افغانستان، زبان: انگلیسی، بازیابی در ۵ سپتامبر ۲۰۰۹
- ↑ تاریخ تاجیکان، ص ۳۷۷
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- غفوروف، باباجان. تاجیکان. تاریخ قدیم، قرون وسطی، و دورهٔ نوین. دوشنبه: مؤسسهٔ انتشاراتی عرفان، لیتوگرافی چاپ و صحافی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۷۷
- دانشنامه ایران (دائرهالمغارف یزرگ اسلامی)، سرواژهٔ «تخارستان»
- افغانستان در پنج قرن اخیر نوشته میر محمد صدیق فرهنگ
- افغانستان در مسیر تاریخ نوشته میر غلام محمد غبار
- تاریخ ده هزار ساله ایران
- دانشنامه ایرانیکا
- ویکیپدیای انگلیسی
- وبگاه فارسی بیبیسی
|
|
|
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ باختر (بلخ) موجود است. |
|