برهم‌کنش زبان‌های فارسی و عربی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو

زبان‌های فارسی و عربی در زمینهٔ داد و ستد واژگان بر یکدیگر تأثیراتی داشته‌اند.

نظرات دو زبان‌شناس غربی[ویرایش]

پروفسور ریچارد دیویس می گوید: وام گیری زبان فارسی از زبان عربی به واژگان محدود است و زبان عربی، تاثیری بر ریخت‌شناسی زبان فارسی نداشته‌است به جز چند مورد معدود همچون طریقهٔ جمع بستن در زبان عربی که برای آن دسته از واژگانی که از عربی به پارسی آمده، بکار می رود همانطور که در زبان انگلیسی هم لغات وام گرفته از لاتینی به همان شکل لاتینی خود جمع بسته می شوند. و به همین نهج هسته ی اصلی زبان و واژگان پارسی از زبان پهلوی و پارسی میانه منتقل شده است و دستور زبان فارسی کاملاً مشابه دیگر زبانهای اروپایی هم دورهٔ خود است.

پروفسور ژان پری زبانشناس در دانشگاه شیکاگو معتقد است: اثر گذاری عربی بر پارسی از قرن نهم میلادی و با تلفیق اسلام و سیستم نوشتاری عربی ممکن شد. این میزان تاثیرگذاری در حدود هشت هزار لغت در بیست هزار واژگان روزانه ی قرن نهم میلادی (در حدود چهل درصد) و در بازه ای از حداقل کمتر از نه درصد با فراوانی دو و چهار دهم درصد در شاهنامه و تا حداکثر بیش از پنجاه درصد با بسامد بیست و پنج درصد در آثار کلاسیک و نوین فارسی است.

تأثیرات عربی بر فارسی[ویرایش]

در یک تجربهٔ آزمایشی دایرهٔ واژگان مصنوعات فرهنگی، در میان چهار نمونه از چهار زبان با واژگان عربی، ۵۲ درصد واژگان اسپانیایی از زبان عربی اقتباس شده‌بود و این میزان در زبان فارسی تنها ۱۴ درصد بوده‌است. درحالی‌که زبان اسپانیایی توسط گروه بزرگی از غیرمسلمان با موضوعات غیراسلامی به‌کار می‌رود. بر اساس این تجربهٔ آزمایشی، میزان واژگان عربی در زبان فنیِ اسپانیایی در زندگی روزمره، ۸ درصد و در زبان فارسی ۲۴ درصد بود.
ژان پِری می‌افزاید: بیشتر واژگان عربی که در پارسی کاربرد دارند، به‌عنوان مترادف به‌کار می‌روند؛ برای نمونه، واژهٔ «مریضِ» عربی با «بیمارِ» پارسی که می‌توانند یا در بسیاری از موارد به پارسی بازگرداننده شوند یا پیشتر بازگردانده شده‌اند؛ هچون «تعلیم» که به «آموزش» تبدیل شده‌است.

اثرات قاعده‌های عربی[ویرایش]

قانون‌ها و قاعده‌های زبان عرب بر فارسی اثر گذاشته؛ یکی از آنها کاربرد جمع مکسر عربی است که فهم فارسی را برای غیرفارس‌زبانان مشکل می‌کند (مانند: ادویه، اَشرِبه، اغذیه، اساتید، بَساتین، دَساتیر، خوانین، دهاقین، بازارات، اساطیر، عشاق، میادین، اکراد، افاغنه، به‌ترتیب به‌جای دواها، شربت‌ها (نوشیدنی‌ها)، غذاها، استادان، بستان‌ها، دستورها، خان‌ها (یا خانان)، دهقان‌ها (یا دهقانان)، بازارها، استوره‌ها، عاشق‌ها (یا عاشقان)، میدان‌ها ، کردها، افغان‌ها، که همگی با افزودنِ "ها" جمع بسته می‌شوند نه به‌صورت جمع مکسر عربی. علامت جمع در فارسی "ها" و "ـان" و در محاوره در اکثر موردها، فقط "ـا" است، مانند: افغانيا، کُردا، بلوچا، مردا، خیابونا.[۱] [۲]

پیشینه[ویرایش]

علت اصلی نفوذ واژگان عربی در فارسی، موقعیت زبان عربی به‌عنوان زبان رسمی و مذهبی بود که موجب شد تا عموم باسوادان، بیش از آن‌که با واژگان پارسی آشنا باشند، لغات عربی را بشناسند و درنتیجه نویسندگان و دانشمندان ایرانی که در اطراف و اَکناف ایران بزرگ می‌زیستند، برای تفهیم اغراض و مطالب به یکدیگر، از لغات عربی که برخلاف فارسی برای همهٔ آنها قابل فهم بود استفاده کنند.

تأثیرات فارسی میانه بر عربی[ویرایش]

ژان پِری معتقد است: درحقیقت زبان پارسی میانه یک زبان ناکارا نبوده، نه به‌لحاظ تکنیکی و نه دایرهٔ واژگان انتزاعی، و این زبان از سیستم پیچیده‌ای از واژگان بهره می‌گرفته، در جمع‌آوری واژگان محلی دینی بر زبان عربی تقدم داشته و در فلسفه و طب هم از اصطلاحات یونانی اقتباس کرده و همهٔ اینها را چه در دوران پیش از اسلام و چه دوران پسااسلامی به زبان عربی انتقال داده‌است.
اغلب آن دسته از واژگان عربی که وارد پارسی شده‌اند در معنایی بجز معنای اصلی خود در زبان عربی کاربرد دارند.

معربات از فارسی[ویرایش]

از زبان فارسی واژگان زیادی به شکل‌های مختلف به زبان عربی وارد شده‌است. در زبان عربی واژگان بسیار زیادی وجود دارد که به آنها معرّبات، یعنی عربی‌شده) می‌گویند. ریشهٔ بسیاری از معرّبات هنوز ناشناخته‌ است. «سازمان استانداردسازیِ عربی» کوشش فراوانی کرده تا ریشهٔ این‌گونه واژه‌ها شناسایی شود، اما به‌دلیل این‌که در عربی‌سازی واژگان بیگانه عموماً به‌طور کامل برهم ریخته می‌شود، نمی‌توان به‌سادگی این‌گونه معرّبات را ریشه‌یابی کرد. گفته می‌شود حدود ۵۰۰۰ واژهٔ معرب، از کلمات رایج در زبان فارسی به زبان عربی راه یافته‌است؛ از جملهٔ آنها می‌توان به این چند واژه اشاره کرد: جُناح (از «گناه»)، کَنز (از «گنج»)، سِراج (از «چراغ»)، جَصّ، مجصّص و سایر مشتقات آن (از «گچ»)، و اساطیر و اسطوره از stori لاتین و خارِطة و خَوارِط از carta و منهی‌عنه و نهی از نه (no) فارسی و سانسکریت.[۱]

جستارهای وابسته[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • Richard Davis, “Persian” in Josef W. Meri, Jere L. Bacharach, “Medieval Islamic Civilization”, Taylor & Francis, 2006. Ppg 602-603. “The grammar of New Persian is similar to many contemporary European languages.”
  • John R. Perry, “Lexical Areas and Semantic Fields of Arabic” in Éva Ágnes Csató, Eva Agnes Csato, Bo Isaksson, Carina Jahani,”Linguistic convergence and areal diffusion: case studies from Iranian, Semitic and Turkic”,Routledge, 2005. excerpt:”
  • صفا، ذبیح اللّه، تاریخ ادبیات در ایران (۵ جلد)، انتشارات فردوس، ۱۳۶۷.
  • تاریخ ادبیات ایران و جهان (۱و۲)، سال دوم و سوم آموزش متوسطه، رشتهٔ علوم انسانی، دفتر برنامه‌ریزی و تألیف کتاب‌های درسی ایران، ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳.
  1. ۱٫۰ ۱٫۱ تأثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبه‌قارهٔ هند [۱]، آفتاب

پیوند به بیرون[ویرایش]