زبان زرگری (آبیک)

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو

زبان زرگری نام یکی از شاخه‌های زبان هندواروپایی در ایران است که در روستای زرگر واقع در شهرستان آبیک قزوین و روستای قشلاق زرگرها واقع در شهریار استان تهران بدان تکلم می‌شود. نصرت‌الله زرگر، از ساکنان روستای قشلاق زرگرها از جمله کسانی است که برای اولین بار اشعاری را به این زبان سرود و اشعار چندین شاعر بزرگ ترک‌زبان را، از جمله تیلیم خان و مأذون قشقایی، به زبان زرگری ترجمه کرد و از سال ۱۳۷۲ فعالیت خود را در رادیو تهران در برنامهٔ «فرهنگ و مردم» آغاز کرد.

زبان زرگری زبان کاملی است و دارای [[دستور زبان می‌باشد. حسن رضایی باغ‌بیدی بررسی زبان‌شناختی جامعی از زبان روستای زرگر کرده‌است.

در منابع آمده که اهالی روستای وَسمَقِ شهرستان زرندیه در استان مرکزی نیز به زبان زرگری سخن می‌گویند.[۱] در استان لرستان و شهر خرم‌آباد طایفه‌ای به نام رومیانی وجود دارد.

واژگان[ویرایش]

چند نمونه از واژگان زرگری (رومانی):

سه= درین derin

هیجده= اُخدو oxdu

برای من= میری miri

برای تو= دیری diri

ماهی= ماچو maču

رختخواب= رُم rom

پیراهن= گُد god

روباه= جَقَّلیس jaqqalis

خر= خرنی xerni

شب= رادی radi[۲]

نمونه[ویرایش]

در کتاب یادنامهٔ حکیم تیلیم خان[۳] شعری از نصرت‌الله زرگر[۴] به زبان زرگرهای ساکن شهریار نقل شده‌است:[۵]

دنیلوگی ناپی گاجوسکی مُلی اگه لِس تاپسا پِردو گودلو اووِل
چیلالو مانوشس پورتِسدار ناناک اگه توناک پِی شِل لاچو اووِل
چیلالو مانوشا آمال ناآستار هر گاجوسکی ناآن تودا کریستار
ناجاناجا هر نامورشس دارستار دووی تِریاندا لسگی بارو گا اووِل
چیلالو مانوشس نوول سیگ آمال خوخای ماستان سُوِل ناخا مو پوِرال
کالو دئوس ناچید سیر چیریکناکال چیریکنیگی گا اِو بودلا چو اووِل
بیدادالوس کِرِه ناکِر هچ کان فال نانیکِلا دئولِس توتار اووافال
هر تانیس چیلالو آلاو ناپِن مو پورال مورشوس کورلو افتاتان اووِل
تیلیمِس آلاو هچ کان ناکِرتی خاخای آوِریس رومناکی نادیک مویاکای
هر نامورشِس ماریستا توناخای میرو آلاو توکانیستی موک اووِل

نام: زرگری نوع: گویش کد ISO 639-3:2007(استاندارد بین‌المللی کدهای زبان): rmn-zar کد استاندارد: لیست زبانشناسی ریشه: هندواروپایی زبان زرگری تنها زبانی است که در روستای زرگر، ویژگی اصلی زبان هندو- آریایی خود را حفظ کرده است. زبان این روستا اولین بار توسط گرنوت ویندفور (۱۹۷۰) مورد مطالعه قرار گرفت. نتیجهٔ تحقیق او این بود که این زبان نوعی از زبان رومانی اروپایی است و این زبان با گویش مردم درهٔ ماریزا در جنوب بلغارستان که توسط کولوکسی (۱۸۸۹) ثبت شده، شباهت زیادی دارد. ویندفور بیان می‌کند که ریشهٔ زبان زرگری در واقع به احتمال زیاد از روم (Rum) یا همان روملیا (Rumelia) است. مدتها بعد از ویندفور، سه محقق ایرانی (تهرانی زاده قوچانی ۱۹۹۱؛ خادم الشریعه سامانی ۱۹۹۲؛ کلباسی ۱۹۹۳) در مورد مطالعهٔ این زبان تلاش کردند؛ اما هر سه در بیشتر موارد به نتیجهٔ مطلوب نرسیدند (باغبیدی ۲۰۰۳). البته این مطالعات نشان می‌دهد که زبان زرگری علاوه بر روستاهای همجوار زرگر، باقرآباد ترک، زرگری‌های ساکن آبیک، در قشلاق زرگرها در استان البرز، در شهریار و قوچان نیز تکلم می‌شود. (رجوع کنید به دجونیدی ۱۹۹۶) نقل قولهای مختلفی در بارهٔ ریشهٔ زبان زرگری وجود دارد (رجوع کنید به تهرانی زاده قوچانی ۱۹۹۱؛ خادم الشریعه سامانی ۱۹۹۲؛ کلباسی ۱۹۹۳) ولی از نظر رضایی باغبیدی آنچه که بزرگان این روستا اظهار کرده و ویندفوهر(۱۹۷۰:۲۸۹) ثبت کرده است، معتبرتر به نظر می‌رسد. سه برادر طلاکار (زرگر) به نامهای احمد، سیف الله و زبدالملک توسط نادر شاه (۱۷۴۷–۱۷۳۷) از روم (Rum) امپراتوری عثمانی(Ottoman) به ایران آورده شد. به خاطر مهارت هایشان زمین‌های روستای زرگر کنونی به عنوان چراگاه قشلاقی و خمسه زنجان به عنوان چراگاه ییلاقی به این سه برادر واگذار شد. احمد در زرگر، سیف اله در باقرآباد، زبدالملک در قره قباد سکنی گزیدند. آنها از مالیات و سربازی معاف بوده و تا زمان احمد شاه (۱۹۲۵–۱۹۰۹) بطور رسمی تحت حمایت دولت بودند. آنها در دوران رضا شاه (۱۹۴۱–۱۹۲۵) چراگاه ییلاقی خود را رها کرده و در چراگاه قشلاقی ماندگار شدند (ترجمه شده از تحقیق رضایی باغبیدی ۲۰۰۳). توصیف طایفهٔ زرگرها در سفرنامه میرزامحمدحسین حسینی فراهانی به دستور ناصرالدین شاه قاجار در سال ۱۸۸۵ هنگام سفر به قزوین به رشته تحریردرآمده است (ترجمه شده از تحقیق[۶]). این توصیفات به زبان انگلیسی در تحقیق رضایی باغبیدی به نقل از گلزری ۱۹۸۳ ذکر شده است.

منابع و توضیحات[ویرایش]

  1. وزارت جهاد کشاورزی: شهرستان زرندیه، بازدید: آوریل ۲۰۱۳.
  2. مجموعه مقالات نخستین همایش ملی ایران شناسی (جلد دوم)
  3. تألیف اسدالله امیری، قم: نشر نوید اسلام، ۱۳۸۷
  4. اهل روستای قشلاق زرگرها، شهریار
    • ای دل دیوانه! از بادهٔ [شخص] نامرد منوش؛ [حتی] اگر پیاله‌اش پر از قند باشد.
    • از پل [متعلق به] نامرد عبور مکن و در آب سیل فرورو؛ گرچه گذشتن از پل، صد بار [از عبور از سیل خروشان] آسان باشد.
    • با دشمن دیرین، آشنا [دوست] مشو. به‌دروغ به سر دوستت سوگند مخور.
    • به چلچلهٔ صحرایی (؟) (چؤل کورقوشو) چندان احترام مگذار. باز (شکاری) پرورش ده که مورد پسند دوستان باشد.
    • در خانه[ای که متعلق به طفل] صغیر (یتیم) است، نماز مگزار؛ [چون] خداوند از چنین نمازی خرسند نخواهد بود.
    • در مجالس، سخنان بیهوده بر زبان مران؛ گلوی عارف (صاحبدل) هفت بند دارد (یعنی باید تکلمت با تأمل بسیار همراه باشد).
    • با دشمن دیرینه‌ات لاف دوستی مزن. با نانجیب نشست و برخاست مکن.
    • بر آستان در نامرد گردنت را کج مکن؛ گرچه [چنین شخصی] صاحب شصت آبادی باشد.
    • سخنان تیلیم را انکار مکن. به ناموس دیگران نظر مکن.
    • غذای نامرد را مخور؛ چون زود باشد که [با منت] سرزنشت کند. سخنان من در گوشت پند باشد.
  5. باغبیدی 2003