سودابه

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو

سودابه یا سوداوه شخصیتی در حماسهٔ پارسی شاهنامه است. او دختر شاه هاماوران بود.

داستان زندگی[ویرایش]

کیکاووس که در شاهنامه بی‌خردی‌های فراوانی می‌کند، به کشور هاماوران لشکر می‌کشد و پس از پیروزی بر شاه آنجا از دختر وی سودابه خواستگاری می‌کند. شاه هاماوران به ناچار به این وصلت رضایت می‌دهد، اما پس از این ازدواج شبی به بهانه برپایی میهمانی کیکاووس را به کاخ خویش دعوت می‌کند و در آنجا با نیرنگ کیکاووس و دیگر سپاهیان ایران را به بند می‌کشد و به اسارت خود در می‌آورد. این بار نیز مانند همیشه تا این خبر به ایرانیان می‌رسد، رستم به کمک شاه ایران می‌شتابد و کیکاووس و سپاهیان وی را از بند می‌رهاند.

در ابتدای داستان سودابه زنی زیبا، باخرد و مهربان توصیف می‌شود که در تمام مدتِ بند به کاووس یاری می‌رساند و پس از ازدواج با وی شهبانوی ایران و نامادری شاهزاده سیاوش می‌شود. او بیشتر به خاطر نقشش در انتخاب تبعید سیاوش مشهور است. وقتی سیاوش جوان –کسی که توسط رستم و دور از دربار پدرش رشد یافته بود– باز می‌گردد، سودابه او را می‌بیند و عاشق او می‌شود. او سیاوش را با رفتن به کاخ اختصاصی خود برای ملاقات با خواهرانش گول می‌زند. در آنجا او قصد اصلیش را به او نشان می‌دهد و تلاش می‌کند که او را اغوا کند. سیاوش در برابر او مقاومت می‌کند و از خیانت به پدرش خودداری می‌کند. سودابه می‌خواهد با زور با سیاوش هم‌آغوش شود، اما جز پیراهنی پاره از سیاوش چیزی در دستانش نمی‌ماند. سودابه، که ناامید شده بود، تلاش می‌کند که شوهرش را بر ضد سیاوش تحریک کند. کیکاووس نیز برای آزمایش بیگناهی سیاوش دستور داد از میان آتش بگذرد. سیاووش ناگزیر شد برای بیگناهی خود و بجای خوردن سوگند از میان انبوهی از آتش بگذرد. او بی هیچ زیانی از میان آتش گذشت اما سودابه جرات نکرد به آتش نزدیک شود. سیاوش پیش پدر رفت و وساطت نمود که سودابه را ببخشد و او قبول کرد. سودابه که بی‌مهری کاووس را می‌بیند و معشوق را نیز از دست داده، عشق و هم قدرت را از کف نهاده و دوقلوهای زنی را می‌کشد و جای کودکان خودش جا می‌زند و مرگ آنان را به قصد تجاوز سیاوش نسبت می‌دهد و کم‌کم جایگاه پیشین خود را نزد کاووس بازمی‌یابد. سیاوش نیز برای پایان خوش ماجرا به توران می‌رود و پس از رویدادهایی به دست افراسیاب به قتل می‌رسد. پس از این که سیاوش در توران کشته می‌شود، رستم سوگوار و خشمگین از سودابه، او را جلوی کاووس از شبستان بیرون می‌کشد و با شمشیر به دو نیم می‌کند.

منابع[ویرایش]