فلسفه در ایران
هنر ایرانی |
---|
هنرهای تجسمی |
هنرهای تزئینی |
ادبیات |
|
هنر اجرا |
دیگر هنرها |
فلسفه ایرانی به اندیشهها و سنن فلسفی ایرانی باستان بر میگردد که از اندیشههای باستانی هندوآریایی آغاز میشود که بعدها همین اندیشهها تحت تأثیر دین زرتشتی قرار گرفتند و مکتب زرتشت را تشکیل دادند براساس دائرةالمعارف فلسفه آکسفورد تاریخ موضوع و دانش فلسفه به هندوآریاییهای ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد میرسد. این دائرةالمعارف اضافه میکند که پس از آن فلسفه زرتشتی از طریق یهودیت وارد اندیشه غربی و نهایتاً افلاطونی میشود. اما هیچگاه تأثیر فلسفه ایرانی تا اندازه تأثیر متقابل یونان بر ایران نمیشود. از جمله فلاسفه این دوره میتوان به استون و پالس پارسی و مانی و مزدک اشاره کرد.[۱]
سرتاسر تاریخ ایران را به دلیل تغییرات قابل توجه سیاسی اجتماعی متأثر از حملات قوم عرب در سال ٦٥١ ميلادى و مغول ها در سال ١٢٢١ ميلادى پهنه فراخی از اندیشههای فلسفی پوشاندهاست. از ایران باستان و آموزههای زرتشتی تا مکاتب پروتستانیسم مانوی و مزدکی و زروانیه که پیش از اسلام ظهور کردند و البته متاخر تمام آنها فلسفه اسلامی که با آمدن اسلام تاکنون تاثیرگذارترین اندیشه فلسفی را از آن خود کردهاست.[۱]
بر اثر کنش و واکنشهای عقیدتی صدر اسلام میان عقاید فلسفی زرتشتی و مانوی و اسلام و یهودیت و فلسفه یونانی، فلسفه اسلام یا کلام ظهور کرد و از دورههای تسنن و تشیعی که ایران طی کردهاست فلسفه ایرانی اسلام شکل کنونی را بر خود گرفتهاست. مکتب اشراق و حکمت متعالیه به عنوان دو مکتب اساسی فلسفه ایرانی شناخته میشوند. از جمله مهمترین فلاسفه این دوره میتوان به ابن سینا، شهابالدین سهروردی، فخر رازی طبرستانی و ملاصدرا شیرازی اشاره کرد.[۲]
محتویات
تقسیم بندی[ویرایش]
به طور کل میتوان فلسفه ایران را به دو قسمت پیش از اسلام و پس از اسلام قسمبندی کرد. فلسفه پیش از اسلام شامل دوره باستان، دوران زرتشت، مانی، مزدک و زروان دانست.
مکاتب فلسفی اصلی[ویرایش]
مکتب مشاء[ویرایش]
تقسیم فلسفه به مشائی و اشراقی در عین اینکه یکی از تقسیمات فلسفه اسلامی است. در حقیقت پیروان ارسطو عموماً مشائی و پیروان افلاطون اشراقی نامیده میشوند. در وجه تسمیه مشاء اقوال مختلفی گفته شدهاست. برخی علت این نامگذاری را عادت ویژه ارسطو در تدریس ذکر کرده اند. گفته میشود ارسطو به هنگام تدریس فلسفه قدم می زدهاست. برخی نیز وجه آن را این دانسته اند که چون عقل و اندیشه این فلاسفه پیوسته در مشی و حرکت بوده فلسفه آنان به فلسفه مشاء مشهور شدهاست؛ چرا که حقیقت فکر همان حرکت به سوی مقدمات و از مقدمات به سوی نتایج است. در میان فلاسفه اسلامی کندی، فارابی، ابن سینا، خواجه نصیر طوسی و ابن رشد اندلسی از بزرگان فلسفه مشائی شمرده می شوند. در جهان اسلام فلسفه مشاء با نام ابن سینا شناخته و آموزش داده می شود.[۳]
مکتب اشراق[ویرایش]
کلمه «اشراق» مصدر است و در لغت به صورت متعدی و لازم، به معنای روشن کردن و روشن شدن، آمده است. ۳ اشراق در اصطلاح اهل حکمت، به معنای کشف و شهود یا ظهور انوار عقلی و فیضان آنها بر نفس است.
مقصود از فلسفهٔ اشرق، فلسفهای است که شیخ اشراق آن را تأسیس کرده است و اساس آن تجلی و ظهور انوار عقلی بر نفس حکیم است که از طریق تهذیب وتصفیه نفس میسر میشود، گرچه استدلال وبرهان نیز در آن نقش دارد. ۴
سهروردی در مقدمه کتاب حکمه الاشراق، در توصیف شیوهٔ کتاب خود مینویسد: «من پیش از این کتابهایی به روش مشاییان نگاشتم و قواعد آنها را خلاصه کردم. اما این کتاب سیاق دیگری دارد. مطالب این کتاب از راه فکر و اندیشه برایم حاصل نشده بلکه از راه دیگری آنها را به دست آوردم و سپس در جستجوی دلیل و برهان برآمدم.»
حکمت متعالیه[ویرایش]
فلسفه معاصر[ویرایش]
از فیلسوفان معاصر ایران میتوان به محمدحسین طباطبایی، احمد فردید، رضا داوری اردکانی، سید جواد طباطبایی، عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان اشاره کرد.
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ویکیپدیای انگلیسی
- ↑ کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت
- ↑ فلسفه مشاء
|
|
این یک مقالهٔ خرد فلسفه است. با گسترش آن به ویکیپدیا کمک کنید. |