مردم لک
در بیطرفی این مقاله اختلافنظر وجود دارد. (آوریل ۲۰۱۶) |
این مقاله نیازمند تمیزکاری است. لطفاً تا جای امکان آنرا از نظر املا، انشا، چیدمان و درستی بهتر کنید، سپس این برچسب را بردارید. محتویات این مقاله ممکن است غیر قابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشد یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کرده باشد. |
لحن یا سبک این مقاله بازتابدهندهٔ لحن دانشنامهای استفادهشده در ویکیپدیا نیست. |
|
|||||
مناطق با جمعیت قابل توجه | |||||
---|---|---|---|---|---|
استان لرستان • استان ایلام • استان کرمانشاه • استان همدان وبخش هایی ازعراق[۱] | |||||
زبانها | |||||
زبان لکی | |||||
دین | |||||
اسلام (شیعه)، یارسان | |||||
گروههای قومی مرتبط | |||||
لرها،کردها و دیگر اقوام ایرانی تبار |
لـَک نام قومی ایرانی است که در باختر و جنوب باختری ایران زندگی میکنند . زبان مادری لکها زبان لکی دین اکثریت آنهای شیعه و اقلیتی اهل حق (یارسان) هستند.[۲]
محتویات
وجه تسمیه
لک در فارسی به معنی صدهزار بوده و احتمال میرود نام گذاری لکها به خاطر جمعیت خانوار آنها بوده است. این جمعیت اتحادیهایی از قبایل کوچرو بوده است.[۳]
تاریخ
اولین اشاره به نام لک در صرفنامه امیر شرفالدین خان (تاریخ نویس کُرد) به عنوان قبیلهای از کردها معرفی شده است.[۴] ولادیمیر مینورسکی معتقد است لکها قبایلی از کردها بودهاند که به سکونتگاه فعلی خود کوچ کرده و در اثر همزیستی با مردمان بومی فرایند ادغام فرهنگی و قومی میان لکها و بومیان صورت گرفته است.[۳]
از این نظر در بسیاری از مواقع لکها با همسایگان خود به خصوص در جنوب و به خصوص با لرها اشتباه گرفته میشوند. این در حالی است که زبان لکی با لری متفاوت است.[۳] برخی از مسافرانی که از لرستان دیدن کردهاند در توصیف لکها و لرها، لکها را با قد بلندتر و زنان آنان را زیباتر از زنان لر معرفی میکنند و اینکه چنین دیدگاهی بتواند از نظر فیزیولوژیکی و دلیلی بر مهاجر بودن لکها باشد به طور کامل مورد تأیید نیست.[۳]
برخی نظریات
برخی زبانشناسان لکی را در شاخه گویشهای جنوبی کردی طبقهبندی میکنند،[۵][۶][۷][۸] اتنولوگ آن را یک زیرشاخه چهارم کردی طبقهبندی میکند.[۹]برخی لکها را یک شاخه مستقل از اقوام ایرانی میدانند.[۱۰][۱۱] و چون در آغاز پیدایی و تجمع خود حدودأ صد هزار خانه بودهاند، آنها را «لک»؛ یعنی، «صد هزار» نامیدند. مهمترین ایلات لک ایران عبارتند از:گراوند، ایتیوند، آدینه وند، یوسفوند یا یوسف وند، کلیوند یا قلیوند، پایروند یا پادروند، جلیلوند، حسنوند، آزادبخت، ترکاشوند، کاوشوند (کاوه شاهوند) و زردلان،[۱۲] جلالوند، قیاسوند، عثمانوند یا هوزمانن، شاهیوند، خواجه وند، ایل مافی، ایل باجلان، بالاوند و ایل بیرانوند که در نواحی ایلام و کرمانشاه و لرستان مأوا داشتهاند.[۱۳]
خاندانهای لر کوچک ایلهایی بودند که در حدود بین عراق عجم و عراق عرب ییلاق و قشلاق میکردند و خراج خود را به دیوان [بغداد] میدادند و به بسیار کم فرمانروایی جداگانهای داشتند. سرزمین لرستان به دو بخش لر کوچک و لر بزرگ بخش میشود.[۱۴] در کتاب تاریخ مغول در صفحه ۴۴۲ و در کتاب مجملالتواریخ گلستانه در صفحه ۲۰۴ به این شرح در خصوص سرزمینهای لر کوچک و بزرگ آمدهاست:
لر کوچک همان است که حالیه هم آن را لرستان میگوییم و غرض از این قسمت اخیر که در آن ایام لر کوچک خواند میشده بیشتر ناحیه فیلی یعنی اطراف خرمآباد و اراضی پشت کوه بودهاست. مراد از لرکوچک، ایلات لرستان، ایلام، بخشی از کرمانشاه و همدان و شمال شرقی عراق حالیه (شامل طوایف [لک] و [فیلی]) و مراد از لر بزرگ، ایلات [بختیاری]، [ممسنی] و [کهگیلویه] دانسته شدهاست یعنی به خلاف تقسیم فوق.[۱۵]
رضاقلیخان هدایت، در مورد قلمرو جغرافیای لر کوچک مینویسد:
مخفی نماناد که لر کوچک که در خرمآباد و خاوه و الشتر و صدمره [صیمره=سیمره در مشرق و جنوب شرقی استان ایلام] و یدمن [هندمینی] سکنی دارند جمعی بودهاند و هستند و عرض ولایت ایشان بر جنوب عراق واقع است از طرفی به همدان و قلمرو علیشکر بهارلوی ترکمان و طرفی بالکان خوزستان متصل است، و طول آن ولایت از قصبه بروجرد الی بغداد و سایر محال تخمینأ یکصد فرسخ است.[۱۷] کریم خان زند بنیانگذار سلسله پادشاهی زندیه در جمله ای خود را لر معرفی میکند و چنین میگوید :(اگر شما ما را لر ساده دل بی وقوفی پنداشتهاید اشتباه کردهاید) و بسیاری سخنان دیگر از این پادشاه زند در کتاب رستمالتواریخ اثری از محمدهاشم آصف از مورخین دوره زندیه و اوایل دوره قاجار، به ثبت رسیده است.[۱۸][۱۹] دینور که یکی از مراکز عمده مردمان لک می باشد نزدیک به دوقرن پایتخت حکومت کردهای برزیکانی بوده است.[۲۰]
زبان
زبان لکی مهمترین مشخصه لکها است. اسکار مان زبانشناس آلمانی و ولادیمیر مینورسکی خاورشناس روس لکی را جنوبیترین گویش زبان کردی معرفی میکنند.[۳] اسکار مان معتقد بود لکی تفاوتهایی با سایر گویشهای کردی دارد اما از لری نیز جدا است بنابراین در دستهبندی وی لکی به عنوان یک دسته جدا از گویشهای جنوبی زبان کردی دستهبندی شده است.[۳]
دین
به طور کلی لکها خود را شیعه معرفی میکنند.[۳] عدهایی از لکها به خصوص در شهرستانهای صحنه و نورآبادوکوهدشت پیرو یک فرقه عرفانی به نام یارسان هستند که به عنوان اهل حق نیز شناخته شده است. مراسم اجرا شده توسط اهل حق و در میان لکها با برخی علویان شمال کردستان مشابهتهایی دارد.[۳]
تبارشناسی
چنین به نظر میرسد که روند اخذ هويت کردی که از سدهها پیش مردم گوران مناطق اردلان (به مرکزیت سنندج) و سرزمین کرمانشاه در بر گرفت،[۲۱] در منطقه لکنشین تکمیل نشده و باعث مناقشهآمیز بودن موضوع تعلق قومیتی لکها شدهاست.نتیجتاً چنین به نظر میرسد که لکی از هر دو زبان کردیتبار و لریتبار عناصری داراست.[۲۱][۲۲][۲۳]
۷۰ درصد واژگان لکی با زبان فارسی مشترک است. ۷۸ درصد با لری خرمآبادی و ۶۹ درصد با لری شمالی.[۲۴] لکهای پیشکوه قویاً خود را لر میدانند و لکهای پشتکوه پیوندهای قوی فرهنگی هم با لرها و هم با کردها نشان میدهند.[۲۵]
مقایسه زبانهای لکی با دیگر زبانها. به عنوان مثال: در زبان فارسی: بیا به خانه برویم- درزبان لری: بوری رهیم مال- در زبان کردی: بو بچیمه مال- در زبان لکی: بوری بچیمه مال. برخی منابع لکی را در پیوستار تدریجی فارسی-لری-کردی در میان لری و کردی گورانی قرار داده اند.[۲۶][۲۷][۲۸] اتنولوگ لکی رادردسته لری ودرزیرشاخه چهارم زبان کردی قرارداده است.[۲۹]
نظریه کردیتبار
حمدالله مستوفی درقرن هفتم اعتقاد داشته که طوایف لک ازکردستان سوریه کنونی کوچ کرده اند واین نظریه را می توان به علت شباهت زبان لکی اصیل باهورامی وکرمانجی تصدیق کرد وجزوطوایفی نام برد که به حکم اتابکان لر گردن نهاده بودند.[۳۰]هنری راولینسون می گوید:گروه زیادی ازکردهادرلرستان زندگی می کنند،این طوایف لک بیشتردرشمال لرستان هستند.[۳۱]
دهخدا در موردلک ها می گوید:کردهای لکی درلرستان ساکن وخوش هیکل وتنومندند.رنگ آنهاگندمی ومویشان سیاه یاخرمایی تیره است .[۳۲]درکتاب دانشنامه جهان اسلام آمده است که: درلرستان قدیم برخی اقوام کرد(قبایل لک درشمال وهمچنین فیلیها وایل محکی)زندگی می کنند.[۳۳] اصولاً مهاجرت ایلات لک زبان به لرستان از زمان شاه عباس 996-1038 شروع شده است. شاه عباس ایلات سلسله و دلفان را از ماهیدشت کرمانشاه برای حمایت از حسین خان والی به لرستان کوچاند رابینوص 10.
به باور برخی محققین ریشه نام کرد ازقوم باستانی گوتی گرفته شده است[۳۴] به باور آستریان واژه کرد با کیرتی ها(یک قبیله باستانی)درارتباط است[۳۵] رینولدز براین باوراست که نام کردازواژه {کردو} که برای نخستین بار در یک سنگ نبشته سومری مربوط به هزاره سوم پیش ازمیلاد باعنوان «زمین کار-دا» آمده است درارتباط است . کردو ازنظرریشه شناسی مربط به اصطلاح آشوری اورارتو که همان آرارات می باشد است.[۳۶] برخی ازمحققان نیز براین عقیده اند که نام کرد برگرفته از سرزمین باستانی کردونادرجنوب دریاچه وان(درمرزترکیه وایران) بوده است.[۳۷] [۳۸][۳۹] [۴۰] [۴۱]در دوران اسلامی واژه کرد به معنای رمهگردانان و کوچنشینان ایرانیتبار به کار رفتهاست و طوایف دیگر ایرانی را نیز "کرد" نامیدهاند.[۴۲] از دوران سلجوقیان، مناطق وسیع کوهستانی غرب فلات ایران کردستان نام میگیرد. اما معنای اجتماعی واژه کرد هنوز ادامه دارد و شرفخان بدلیسی کردها را بر پایهٔ شیوهٔ زندگی و اجتماعی نزدیک، به چهار گونه تعریف میکند که از نظر زبان و شیوه زندگی از یکدیگر متفاوتند: کلهر، لر، گوران و کرمانج.[۴۳] ولی او مردمان رعیت که چنین شیوه زندگی را نداشتند یا جزو قبیلهای نبودند را کرد حساب نمیکند.[۴۴]. مینورسکی نیز در رابطه با این عبارت شرفخان بدلیسی بر این نظر است کهکرمانجی (کرمانجی شمالی، کرمانجی میانی و کرمانجی جنوبی) را امروز بتوان جزو زبانهای کردی دانست، اما لری از زبان کردی جدا است[۴۵]. ولادمیر الکسیویچ ایوانف میگوید نام کرد در سدههای میانه (کم و بیش از سده پنجم میلادی تا شانزدهم میلادی) نامی بود که بر همهٔ رمهگران و کوچگران ایرانی اطلاق میشد.[۴۶]
مکنزی میگوید:اگر به حدود دوران گسترش امپراتوری عربها نگاه کنیم، خواهیم یافت که عنوان کرد با رمهگر و کوچگر دارای یک معنی است.[۴۷]
مارتین فان براینسن، پژوهشگر هلندی و کردشناس میگوید :
نام قومی "کرد" که در منابع قرن نخست اسلام دیده میشود بر یک پدیده رمهگرایی و شاید واحدهای سیاسی نامیده میشد و نه یک گروه زبانی. چندین بار حتی "کردهای عرب" در منابع نام برده شدند. اما در پایان قرن دهم میلادی، این نام برای گروههای متعدد رمهداران و کوچگران ایرانیزبان به کار میرفتهاست که از دریاچهٔ وان تا دریاچهٔ ارومیه و مناطقی از قفقاز زندگی میکردند. اگر در آن زمان روستانشینی بودند که به زبانهای کردی امروز تکلم میکردند، هنوز نام "کرد" در آن زمان شامل آنها نمیشد.[۴۸]
ولادمیر مینورسکی ایرانشناس و مورخ و کردشناس نیز میگوید: در زمان پس از حمله اعراب، لغت قومی کرد برای تیرههای قبایل گوناگون ایرانیتبار و ایرانیشده بکار میرفت[۴۹].
ریچارد فرای، ایرانشناس و پروفسور دانشگاه هاروارد نیز میگوید:
قبایل همیشه بخشی از تاریخ ایران بودند هرچند منابع در مورد آنها کم است زیرا آنها خود تاریخساز نبودند. عنوان فراگیر و عامیانه «کرد» که در بسیاری از کتابهای عربی و حتی پهلوی (کارنامه اردشیر بابکان) دیده میشود نامی بود که فراگیرنده همه کوچگران و چادرنشنیان بود حتی اگر با مردمانی که امروز نام "کرد" دارند از پیوند زبانی نبودند. برای نمونه، برخی از منابع مردمان لرستان را کرد نامیدند و همچنین قبایل کوهستان و حتی بلوچان کرمان.[۵۰].
در کارنامه اردشیر بابکان (پاپکان) هم کردان به معنی عشایر[۵۱] و شبان آمدهاست، نه نام و نژاد یا قبیله. در گویش طبری امروز نیز کلمهٔ کرد به معنی شبان است.[۵۲][۵۳][۵۴] آنچه که روشن است، تحول واژهٔ کرد از یک معنی اجتماعی و شیوهٔ زندگی گروههای مختلف ایرانیتبار به معنی قومی امروز آن بسیار طول کشید و کرد دانستن لکها را ناشی از استفاده واژه کرد از قدیم در معنی مردمان کوچنشین ایرانیتبار در سراسر منطقه میداند.[۵۵].
سیسیل جی. ادموندز مینویسد: «نامهایی که به وند ختم میشوند متعلق به سرزمین کردستان نیست و در میان لرها و لک ها شیوع بیشتری دارند. این پیشوند از ریشه فعل لکی – لری «وندین» به معنای افکندن یا دوانیدن و لذا به معنی شاخه یا شعبه است و نخستین بخش نام قبیله همیشه نام «نیا» است و هیچگاه نام محل نیست»[۵۶][۵۷]
پرویز خانلری مینویسد:کردی به زبان مردمی اطلاق میشود که در سرزمین کوهستانی واقع در مغرب فلات ایران زندگی میکنند. قسمتی از این ناحیه اکنون جزء کشور ایران است و قسمتی در کشور ترکیه و قسمتی دیگر از جمله کشور عراق شمرده میشود. در خارج از این منطقه نیز اقلیتهای کرد وجود دارند که از آن جمله گروهی در شمال خراسان و گروههایی در جمهوریهای ارمنستان ، گرجستان و آذربایجان و عدهی کمی نیز در ترکمنستان به این گویشها سخن میگویند. در سوریه نیز یک اقلیت کرد زبان از چند قرن پیش به وجود آمده است. زبان یا گویش کردی همه این نواحی یکسان نیست. حتی تردید است در این کلمه « کرد » به قوم واحدی که دارای مختصات نژادی یا ایلی با گویش معینی باشند اطلاق شده باشد. در بسیاری از منابع تاریخی که به زبان عربی در قرنهای نخستین اسلام تألیف یافته ، این کلمه را معادل کلمه « شبان » و « چوپان » بکار برده اند.[۵۸]
نظریه لریتبار
۷۰ درصد واژگان لکی با زبان فارسی مشترک است. ۷۸ درصد با لری خرمآبادی (فیلی) و ۶۹ درصد با لری شمالی.[۵۹] لکهای پیشکوه قویاً خود را لر میدانند و لکهای پشتکوه (پشت سرزمین لرستان؛ شرق وجنوب استان ایلام) پیوندهای فرهنگی هم با لرها و هم با کردها نشان میدهند.[۶۰]
مقایسه زبانهای لکی با دیگر زبانها. به عنوان مثال: در زبان فارسی: بیا به خانه برویم- درزبان لری: بوری رهیم مال- در زبان کردی: بو بچیمه مال- در زبان لکی: بوری بچیمه مال. برخی منابع لکی را در پیوستار تدریجی فارسی-لری-کردی در میان لری و کردی گورانی قرار دادهاند.[۶۱][۶۲][۶۳] اتنولوگ لکی را در دستهٔ لری ودرزیرشاخه چهارم زبان کردی طبقهبندی کردهاست.[۶۴]
زینالعابدین شیروانی نویسنده کتاب تاریخی بستانالسیاحه در سدهٔ نوزدهم، لکها به عنوان یکی از ایلهای لر مینامد.[۶۵] در دوران معاصر نیز ح. ایزدپناه نویسنده فرهنگ لکی، کرد دانستن لکها را یک «سوءتفاهم» و ناشی از استفاده واژه کرد از قدیم در معنی مردمان کوچنشین ایرانیتبار در سراسر منطقه میداند.[۶۶]
در لرستان جایگزینی زبانی به سوی لری در میان گویشوران لکی در جریان است و گویشوران لری نیز به نوبه خود گرایش به استفاده بیشتر از فارسی معیار دارند.[۶۷]
- "معین الدین نطنزی" مؤلف کتاب (منتخب التواریخ) به سال ۸۱۶ هجری لکها را یکی از طوایف اصلی قوم لر میداند و مینویسد: چون قوم لر در آن موضع (مانرود) بسیار شدند و بعد از آن هر قبیله به جهت علفخواری (چرای احشام) رو به موضعی نهادند، بعضی به لقب و بعضی به اسم موضعی که قرار گرفتند نام قبیله بدان مشهور شد، مثل روزبهانی، فضلی، داود عباسی، ایازکی، عبدالمالکی و ابوالعباسی که به نام پدر موسوم اند و سلوزی، جنگروی، لک، هسته، کوشکی، کارند، سنوبدی، الانی، زخوارکی، براوند (بیرانوند)، زنگنه، مانکرهای، رازی، سلگی و جودکی که به اسم مواضع خود مشهورند.[۶۸]
همانطور که واضح است او لکها و نیز زنگنهها و بیرانوندها را که لک زبانند، در زمره قوم لر میداند.
- "اسکندر بیک ترکمان" مورخ دوران صفویه در جلد اول کتاب مشهور (عالم آرای عباسی) لکها را لر و مناطق لک نشین را جزء لرستان و لرکوچک ذکر میکند، او مینویسد:
مجملآ طوایف لر کوچک که در ولایت خرماباد، خاوه، الشتر، صدمره و هندمین اقامت دارند از قدیمالایام به تشیع فطری و ولای اهل بیت و طیبین و طاهرین موصوفند و مؤلف نزهت القلوب به شرح قصبات و مواضع لر کوچک را به تفصیل مرقوم نساخته آنچه معلوم ذره حقیر گشته ولایت مذکور بر جانب جنوبی عراق (اراک) واقع گشته عرض آن یک طرف به ولایت همدان و قلمرو علیشکر متصل و طرف دیگر به الکاء خوزستان پیوسته طول آن از قصبه بروجرد تا بغداد و سایر محال عراق عرب قریب یکصد فرسخ است. [۶۹] در این کتاب مناطق اصلی لک نشین یعنی الشتر و خاوه که همان دلفان است از طوایف لر کوچک دانسته شده و با حدودی که برای ولایت لر کوچک مشخص شده یعنی از همدان تا خوزستان و از بروجرد تا بغداد؛ همه مناطق لک نشین جزء لر کوچک دانسته شدهاند.
- "میرزا محمد حسین مستوفی" در رساله (آمار مالی و نظامی ایران در سال ۱۱۲۸) در دوره صفویه، قوم لر را ایرانی الاصل دانسته و آنها را مشتمل بر چهار طایفه میداند:فیلی، لک، بختیاری و ممسنی.[۷۰]
- "حمید ایزدپناه" ادیب، شاعر و نویسنده لر در کتاب (فرهنگ لری) مینویسد:
در لرستان دو گویش لکی در شمال و لری فیلی در جنوب، شرق و غرب تکلم میشود. وی لکی را یکی از گویشهای اصلی قوم لر میداند. او معتقد است که لکی با لری فیلی زمینههای دستور زبانی و واژههای مشترک زیاد دارد و تفاوت آنها تنها آوایی است. به نظر وی زبان لکی، زبان ادبی لری میباشد.[۷۱]
- "ایرج کاظمی دلفانی" ادیب و نویسنده لرستانی که خود از لک زبانان دلفان است در کتاب (مشاهیر لر) گویش لکی را یکی از گویشهای مردمان لرزبان معرفی میکند.[۷۲]
- "موسوی"در کتاب (سوگ سرایی و سوگ خوانی در لرستان) در تقسیمبندی زبان و گویش لرها مینویسد: لرها به گویش عمده لری، لکی و بختیاری صحبت میکنند.[۷۳]
- "سکندر اماناللهی" نویسنده و انسانشناس بزرگ لر در کتاب (قوم لر) مینویسد:
گویش لکی جزو لری است که با گویشهای هورامی و کرمانشاهی (کلهری) همبستگی زیادی دارد.[۷۴]
- "رحیمی عثمانوندی" که خود از لکهای ماهیدشت کرمانشاه است در کتاب "بومیان دره مهرگان" که بی شک کاملترین اثر در مورد مردم لک است، مینویسد:
لکها در فرهنگ و منشهای تباری با لر همانند و در تمام وجوه اعتقادی و کنشهای فرهنگی و بومی با یکدیگر همسان و همانندند و تنها از حیث گویش تفاوتهایی با هم دارند.[۷۵]
- "علیمردان عسگری عالم "مؤلف کتابهای (ادبیات شفاهی قوم لر) و (فرهنگ واژگان لری) که خود از لکهای الشتر است لکها را شاخهای از قوم لر دانسته که پیشتاز عرصه شعر و ادب در غرب کشور هستند. وی واژههای لکی و فیلی را تحت عنوان فرهنگ واژگان لری گردآوری کرده است و قسمت عمدهای از کتاب ادبیات شفاهی لر زبانان را به ادبیات لکی اختصاص داده است.[۷۶]
- "ملا منوچهر کولیوند شاعر شهیر لک در شعری بدین مضمون خود را لر معرفی میکند.
گفت کی لر بچه گر من در برویت وا کنم | در بر اهل نهاوند خویش رسوا کنم |
- کتاب شاهنامه لکی که به دستور رستم شاه عباسی اتابک لرستان سروده شده است. این نظریه را که لک ها در زمان صفویه به درون خاک لرستان مهاجرت کرده اند. را مورد تردید قرار میدهد.
بررسی دی ان ای مردم لر و کرد
در پژوهشی که توسط بخش ژنتیک دانشگاه علوم پزشکی لرستان صورت گرفت، ویژگیهای ژنی یکصد نفر لرستانی غیر خویشاوند مورد بررسی قرار گرفت و فراوانی برخی از ژنها که مهمترین شاخصهای تعیین کننده نژاد در اقوام مختلف هستند مورد آنالیز قرار گرفت. به طور خلاصه نتایج نشان میدهد که فراوانی ژنها و ژنوتیپ KIR و لیگاندهای HLA و ترکیبات [KIR-HLA] در جمعیت لر دارای ویژگیهای کلی گزارش شده در جمعیت ایرانی میباشد ولی با کاهش یا افزایش برخی فراوانیها، هنوز هم این نوع ویژگیهای ژنتیکی نسبت به سایر اقوام منحصر به فرد است که نشان میدهد با گذشت زمان و به علت عدم اختلاط با سایر اقوام ویژگی اصلی خود را حفظ کردهاند. فراوانی ژنهای KIR در جمعیت لرستان با جمعیتهای لر بختیاری و جنوبی مشابه میباشند. به عبارت دیگر از نظر توزیع ژنی، بین گویشوران لر و با یکدیگر تفاوت آنچنانی وجود ندارد که میتواند تأییدی بر ریشهٔ اجدادی ایرانی تبار آنها باشد. علاوه بر این، تفاوتهای عمده بین جمعیتهای لر با جمعیتهای عرب و آذری مشاهده شده است.[۷۷]
از سوی دیگر یک مطالعه ژنتیکی بر روی دیانای میتوکندریایی اقوام ایرانی نشان داده که بیشتر کردهای ایران به هاپلوگروپ HV تعلق دارند. هاپلوگروپ J با ۲۰ درصد و U7 با ۸ درصد در رتبههای بعدی قرار گرفتند که هر سه آنها از هاپلوگروپهای مخصوص اورآسیای غربی هستند. مقایسه دوبدوی نوکلئوتیدهای تغییریافته نشان داد که کردها بیشترین شباهت در الگوی دیایای میتوکندریایی (نسب مادری) را به گیلکها و بیشترین تفاوت را با بلوچها دارند[۷۸]
فرهنگ
پوشش مردمان لک
لباس لکی (به لکی: رختاو لکی) لباس سنتی لکی برگرفته از فرهنگ، دین و... مردمان لک در گذشته و حال است؛ و از نمادهای مهم مردم لک میباشد. کاربرد این پوشاک در بین مردم لک به قدری فراگیر بوده است که اشعاری هم به این مضمون سرودهاند. این لباس بر حسب شغل و فصلهای سال و سن افراد دچار دگرگونی میشود.[۷۹][۸۰][۸۱][۸۲]
سکونتگاه
لکها در مناطق غربی و شمالی استان لرستان، شرق استان کرمانشاه، جنوب شرقی استان ایلام و جنوب وشرق استان همدان وهمچنین بخش هایی ازعراق ساکن هستند.[۸۳] [۸۴]لغتنامه دهخدا لکها را ساکن کرمانشاه، همدان، اصفهان و کردستان معرفی میکند.[۸۵] دانشنامه ایرانیکا در مقاله عشایرایران سکونتگاه لکها را عراق عجم در مناطق کوهستانی غرب و جنوب غرب ایران معرفی میکند. ایرانیکا در ادامه منطقه بخش طرهان، شهرستان کوهدشت، بخشهایی از شهرستان خرمآباد و مناطق بین رودخانه کشکان و سیمره را به عنوان سکونتگاه مردم لک معرفی میکند.[۸۶]
دانشنامه جهان اسلام در توصیف سکونتگاه مردم لک شهرستان دلفان، شهرستان سلسله بخش طرهان، منطقه بالاگریوه، شهرستان خرمآباد و به طور کلی غرب و شمال غربی استان لرستان را سکونتگاه مردم لک معرفی میکند.[۸۷]
سازمان امور عشایری ایران سرزمین محل سکونت مردم لک را اینگونه توصیف میکند:
ایلات و طوایف لك در شمال و شمال غربي لرستان سكونت دارند و سرزمین لك نشین به صورت خط منحنی در دره های رودخانه سیمره میان بروجرد، نهاوند، خرم آباد، كرمانشاه و ایلام قرار گرفته است.[۸۸]
در تاریخهای گذشتگان از جمله تاریخ گزیده نوشته حمدالله مستوفی از شانزده ولایت به عنوان کردستان یاد شدهاست. حمدالله مستوفی در سال ۷۴۰ هجری نخستین کسی بود که اسم کردستان و شانزده ولایت آن را آوردهاست:[۸۹]
کردستان و آن شانزده ولایت است و حدودش به ولایات عرب و خوزستان و عراق عجم و آذربایجان و دیاربکر پیوستهاست. آلانی، الیشتر، بهار، خفتیان، دربند، تاج خاتون، دربند رنگی، دزبیل، دینور، سلطان آباد، چمچمال، شهر زور، کرمانشاه (قرمیسین) هرسین، وسطام
جمعیت
هیچ سرشماری قابل اعتمادی از جمعیت لکها در دست نیست.[۳] در یک مطالعه در سال ۱۹۹۲ میلادی جمعیت لکها یک و نیم میلیون نفر برآورد شده است.[۳] جمعیت لکها میان چهاراستان پراکنده است[۳] و بیش از ۶۵ درصد از جمعیت استان لرستان را لکها تشکیل میدهند.[۳] به نظر میرسد که بررسی های انجام شده از جمعیت مردم لک دقیق نمی باشد.
ادبیات
از ویژگیهای لکها، داشتن فرهنگ غنی مکتوب است. برخی آثار سرایندگان لک در تذکره به همت اسفندیارخان غضنفری تحت عنوان «گلزار ادب لرستان» به کوشش و ویراستاری رضا حسنوند گردآوری شدهاست.[۹۰] شاعران برجستهای از حوزه کولیوند (الشتر) مانند ملا پریشان، ملا منوچهر کولیوند، ملا حقعلی، رضا حسنوند معروف به شوریده لرستانی و فارغالتحصیل دانشگاه تهران و استاد دانشگاه صاحب آثار فاخری چون لغت نامه زبان لکی، مجموعه مقالات زبانشناسی تبارهای گمشده و مجموعه اشعار لکی و فارسی از انتشارات سیفا،[نیازمند منبع] عزیز بیرانوند (خم گرین) و کیومرث امیری کلهجویی معروف به لک امیر شعرهایی به این زبان سرودهاند.[نیازمند منبع] ولی یکی مهمترین و گرانترین آثار ادبی زبان لکی را میتوان شاهنامه لکی دانست؛ که به همت آقایی ایزدپناه گردآوری شده است.[۹۱]
از دیگر آثار مکتوب میتوان به سرودههای اهل حق نظیر: کلام خان الماس، نامه سرانجام، هفتوانه پهلویانه عسگری عالم و خم گرین عزیز بیرانوند اشاره کرد. دیگر اثر مشهور شاهنامه لکی است که اخیراً انتشارات اساطیر آن را منتشر کردهاست.[نیازمند منبع]
جستارهای وابسته
پروژهٔ ویکیپدیا مردم لک آزمایشی در ویکیمدیا انکوباتور موجود است. |
منابع
اعتصام الملک / سفرنامه میرزا خانلر خان اعتصام الملک / به کوشش منوچهر محمودی / ناشر مؤلف ۱۳۵۱
افشار، سیستانی ایرج / مقدمهای بر شناخت ایلها، چادرنشینان و طوایف عشایری ایران (دو جلد) / ناشر: مؤلف / چاپ اول ۱۳۶۶
دوبد. بارون / سفرنامه لرستان و خوزستان/ ترجمه محمد حسین آریا / انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۷۱
رابینو، اچ.ال. / گزارشی از بازرگانی و اجتماع شهر و ایالت کرمانشاه در سدهٔ نوزدهم / برگردان: محمدرضا (فریبرز) همزهای / انتشارات دانشگاه رازی ۱۳۹۱
راولنیسون، هنری / سفرنامه راولینسون؛ گذر از زهاب به خوزستان/ ترجمه سکندر اماناللهی بهاروند/ انتشارت آگاه ۱۳۶۲
رود کردستان نام قبلی رود جراحی است در همهٔ کتابهای قدیمی این رود به اسم کردستان معرفی شده است.
سعیدیان، عبدالحسین / دائرةالمعارف سرزمین و مردم ایران / انتشارات مجله علم و زندگی ۱۳۶۰
ضیاء پور، جلیل / پوشاک ایلها، چادرنشینان و روستائیان ایران / انتشارات وزارت فرهنگ و هنر / آبان ۱۳۴۶
فرهنگ جغرافیایی کرمانشاه جلد ۴۶ /انتشارات سازمان جغرافیایی وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح ۱۳۷۴
گروته، هوگو / سفرنامه گروته/ ترجمه: مجید جلیلوند/ نشر مرکز/ تهران. چاپ اول ۱۳۶۹
لسان الملک سپهر، محمدتقی / ناسخ التواریخ (سلاطین قاجاریه) / انتشارات اسلامیه / تهران ۱۳۴۴
محمودی منوچهر (به کوشش) / سفرنامه میرزا خانلر خان اعتصام الملک / ناشر مؤلف ۱۳۵۱
مسیحی آبکار (ترجمه) / سیاحتنامه مسیو چریکف / به کوشش: علی اصغر عمران/ مؤسسه انتشارات امیر کبیر/ تهران ۱۳۸۹
مورتنسن، اینگه دمانت / کوچ نشینان لرستان / ترجمه: محمد حسین آریا / انتشارات پژوهنده /۱۳۷۷
ناصرالدین شاه قاجار/ سفرنامه عتبات ناصرالدین شاه قاجار/ به کوشش ایرج افشار / انتشارات فردوسی ۱۳۶۳
نظنزی، معین الدین / منتخب التواریخ معین / انتشارات خیام تهران ۱۳۳۶
نیدرمایر، اسکارفن / زیر آفتاب سوزان ایران / ترجمه: کیکاووس جهانداری / نشر تاریخ ایران / تهران ۱۳۶۳
وقایع نگار، علیاکبر / فرهنگ کردی به فارسی بدایع اللغه / انتشارات توکلی / چاپ اول ۱۳۶۹
هاکوپیان، آکوپوف. گ.ب. / کردان گوران/ ترجمه: سیروس ایزدی/انتشارات زوار/ تهران ۱۳۸۶
پناهی سمنانی/ لطفعلی خان زند از شاهی تا تباهی/ نشر کتاب نمونه/ تهران
پانویس
- ↑ آیت محمدی، سیری درتاریخ سیاسی کرد
- ↑ Ethnologue report for language code:lki
- ↑ ۳٫۰۰ ۳٫۰۱ ۳٫۰۲ ۳٫۰۳ ۳٫۰۴ ۳٫۰۵ ۳٫۰۶ ۳٫۰۷ ۳٫۰۸ ۳٫۰۹ ۳٫۱۰ ۳٫۱۱ Mohammad Reza [Faribors] Hamzeh’ee. «LAK TRIBE». دانشنامه ایرانیکا، ۳۱ دسامبر ۲۰۱۵. بازبینیشده در ۲۱ فوریه ۲۰۱۶.
- ↑ Erika Glassen. «BEDLĪSĪ, ŠARAF-AL-DĪN KHAN». دانشنامه ایرانیکا، ۱۵ دسامبر ۱۹۸۹. بازبینیشده در ۲۱ فوریه ۲۰۱۶.
- ↑ Windfuhr, G. (۲۰۰۹). The Iranian Languages, Routledge, p. ۵۸۷
- ↑ Rüdiger Schmitt: Die iranischen Sprachen in Gegenwart und Geschichte. Wiesbaden (Reichert) 2000.
- ↑ Rüdiger Schmitt (Hg.): Compendium Linguarum Iranicarum. Wiesbaden (Reichert) 1989.
- ↑ V. Minorsky, “Lak”, Encyclopaedia of Islam.
- ↑ Ethnologue report for Laki
- ↑ مصاحب. دائرةالمعارف فارسی. ذیل واژهٔ لک
- ↑ عبدالله شهبازی. مقدمهای بر شناخت ایلات و عشایر. تهران: ۱۳۶۹ ص. ۱۳۴
- ↑ رستم رحیمی. بومیان دره مهرگان. کرمانشاه:۱۳۷۸ ص. ۱۴۶
- ↑ عبدالله شهبازی. مقدمهای بر شناخت ایلات و عشایر. تهران: ۱۳۶۹ ص. ۶۷
- ↑ اماناللهی بهاروند، سکندر. قوم لر. آگه، ۱۳۹۱. ۷۷. شابک ۹۷۸۹۶۴۳۲۹۱۳۵۸
- ↑ «اتابکان لر کوچک» (فارسی). میبو سرچ. بازبینیشده در ۶ آبان ۱۳۸۹.
- ↑ پشتدار، علی محمد. لرها و لرستان از دیدگاه ولادیمیر مینورسکی. ج. ۷. علوم انسانی «ایران شناخت»، ۱۳۷۶. ۱۶۰ تا ۱۸۳. بازبینیشده در ۶ اوت ۲۰۱۴
- ↑ رضا قلی خان هدایت، تاریخ روضه الصفای ناصری، 6662.
- ↑ کتاب رستم التواریخ-محمد هاشم آصف
- ↑ Anonby, Erik John, Kurdish or Luri? Laki’s disputed identity in the Luristan province. بازدید: مه ۲۰۱۰. (PDF)
- ↑ کتاب دینور پایتخت فراموش شده قوم کرد،تالیف برومنداعظمی پور
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ آکوپف، گ.ب. حصارف، م.ا. ترجمه سیروس ایزدی، کردان گوران، مسئله کرد در ترکیه: از آغاز جنبش کمالیان تا کنفرانس لوزان، تهران: انتشارات زوار، ۱۳۸۶/۲۰۰۷، صص۸۸–۹۱.
- ↑ لطفی، احمد، طوایف پراکنده، ص۷۲ پینوشت
- ↑ «بالَه وند (یا بالَوَنْد)». دانشنامه جهان اسلام. بازبینیشده در ۱۰ دسامبر ۲۰۱۳.
- ↑ Ethnologue report for language code: lki
- ↑ Anonby, Erik John, Kurdish or Luri? Laki’s disputed identity in the Luristan province. بازدید: مه ۲۰۱۰. (PDF)
- ↑ Anonby, Erik John, Kurdish or Luri?
- ↑ Laki’s disputed identity in the Luristan province. ص. ۱۵، بازدید: آوریل ۲۰۰۹. (پیدیاف)
- ↑ نقل منابع از ایزدپناه، ح. فرهنگ لکی، مؤسسه فرهنگی جهانگیری، تهران ۱۳۶۷خ، ص ۱۱.
- ↑ B. Grimes, (ed.), Luri, in Ethnologues (13th edition), Dallas 1996, p.677
- ↑ منتخب التواریخ،به نقل ازمحمدعلی سلطانی،ایلات وطوایف کرمانشاهان،جلد2،صفحه649
- ↑ دوسفرنامه درباره لرستان،c.j.edmonds،ترجمه سکندرامان اللهی بهاروندولیلی بختیار1917
- ↑ لغت نامه دهخدا،لکی
- ↑ the encyclopaedia of islam by sir h.a.r.gibb،volume v،page823
- ↑ Encyclopedia of the peaple in africa and the middle east
- ↑ G.Asatrian,prolegomena to the study off the kurds,iran and the caucasus.
- ↑ G.S.Reynolds, A Reflection on two Quranic worlds,with attention to the theories of A.Mingana, journal of the American oriental society.
- ↑ N.Maxoudian,early armenia as empire :the career of tigranes 95-55 journal of the royal central asian society.
- ↑ A.D.Lee , the role of hostages in roman diplomacy with sasanian persia , historia : zeitschrift fur alte geschichte.
- ↑ Joden boeft, philological and historical commentary on ammianus marcellinus
- ↑ J.F.Matthews, political life and culture in late roman society.304pp.1985
- ↑ F.Stark,rome on the euphrates:the story of a frontier,481pp,1966.see p.342
- ↑ Richard Frye,"The Golden age of Persia", Phoneix Press, 1975. Second Impression December 2003. pp 111: "Tribes always have been a feature of Persian history, but the sources are extremly scant in reference to them since they did not 'make' history. The general designation 'Kurd' is found in many Arabic sources, as well as in Pahlavi book on the deeds of Ardashir the first Sassanian ruler, for all nomads no matter whether they were linguistically connected to the Kurds of today or not. The population of Luristan, for example, was considered to be Kurdish, as were tribes in Kuhistan and Baluchis in Kirman"
- ↑ G. Asatrian, Prolegomena to the Study of the Kurds, Iran and the Caucasus, Vol.13, pp.1-58, 2009. It seems, the social aspect of the term Kurd was prevalent even in the times of Sharaf Khan (16th century), who used the yefe-ye akrd (“race of Kurds”) to imply ethnic groups of different kinds but with similar lifestyles and social and economic setups. The Kurds, according to him, “are of four kinds (qism), and their language(s) and habits are different from each other: first, the Kurmn; second, the Lur; third, the Kalhor; [and] fourth, the Grn” (Scheref 1862: 13). One thing, however, is certain: the process of the evolution of this social term into an ethnonym took, no doubt, a long time-span (see Graph 1), going through different peripeteia of semantic crystallisation and choice of the relevant denotatum or referent [۱]
- ↑ Martin van Bruinessen. "The ethnic identity of the Kurds", in: Ethnic groups in the Republic of Turkey, compiled and edited by Peter Alford Andrews with Rüdiger Benninghaus [=Beihefte zum Tübinger Atlas des Vorderen Orients, Reihe B, Nr.60]. Wiesbaden: Dr. Ludwich Reichert, 1989, pp. 613-21. The ruler of the autonomous Kurdish emirate of Bitlis, Sharaf al-Din Khan, composed a history of the Kurds, Sharafnama (1005/1596), in which he compiled detailed information on Kurdish dynasties of the past and all tribes of his day. He included Sunnis and Yezidis as well as Alevi Kurds, and the speakers of Zaza as well as of Kurmanji dialects, and even such groups that would not be considered as Kurds today, such as the Lor and Bahtiyari in Iran. Both authors paid little attention to the lower strata of society; where they spoke of Kurds they seemed to mean the ruling families and their tribal followers only. Not all tribesmen, it should be stressed, were pastoral nomads or transhumants. There were also sedentary tribesmen, who were free cultivators or had become townsmen. [۲]
- ↑ V. Minorsky, "The Guran" , BSOAS, University of London, Vol. 11, No. 1 (1943 pp 75-103 This enumeration gives a clear idea of the main groups of the Iranian mountaineers, but only the Kurmanj, and possibly the Kalhur, come under the heading Kurd, whereas the Lur and the Guran stand apart, both for linguistic and ethnological reasons.
- ↑ Wladimir Iwanov:"The term Kurd in the middle ages was applied to all nomads of Iranian origin".(Wladimir Ivanon, "The Gabrdi dialect spoken by the Zoroastrians of Persia", Published by G. Bardim 1940. pg 42(
- ↑ David Mackenzie: "If we take a leap forward to the Arab conquest we find that the name Kurd has taken a new meaning becoming practically synonmous with 'nomad', if nothing more pejorative" D.N. Mackenzie, "The Origin of Kurdish", Transactions of Philological Society, 1961, pp 68-86
- ↑ Martin van Bruinessen, "The ethnic identity of the Kurds", in: Ethnic groups in the Republic of Turkey, compiled and edited by Peter Alford Andrews with Rüdiger Benninghaus [=Beihefte zum Tübinger Atlas des Vorderen Orients, Reihe B, Nr.60]. Wiesbaden: Dr. Ludwich Reichert, 1989, pp. 613-21. excerpt: "The ethnic label "Kurd" is first encountered in Arabic sources from the first centuries of the Islamic era; it seemed to refer to a specific variety of pastoral nomadism, and possibly to a set of political units, rather than to a linguistic group: once or twice, "Arabic Kurds" are mentioned. By the 10th century, the term appears to denote nomadic and/or transhumant groups speaking an Iranian language and mainly inhabiting the mountainous areas to the South of Lake Van and Lake Urmia, with some offshoots in the Caucasus...If there was a Kurdish speaking subjected peasantry at that time, the term was not yet used to include them."
- ↑ V. Minorsky, Encyclopedia of Islam: "We thus find that about the period of the Arab conquest a single ethnic term Kurd (plur. Akrād) was beginning to be applied to an amalgamation of Iranian or iranicised tribes. , "Kurds" in Encyclopaedia of Islam". Edited by: P. Bearman , Th. Bianquis , C.E. Bosworth , E. van Donzel and W.P. Heinrichs. Brill, 2007. Brill Online. accessed 2007.
- ↑ Richard Frye,"The Golden age of Persia", Phoneix Press, 1975. Second Impression December 2003. pp 111: "Tribes always have been a feature of Persian history, but the sources are extremly scant in reference to them since they did not 'make' history. The general designation 'Kurd' is found in many Arabic sources, as well as in Pahlavi book on the deeds of Ardashir the first Sassanian ruler, for all nomads no matter whether they were linguistically connected to the Kurds of today or not. The population of Luristan, for example, was considered to be Kurdish, as were tribes in Kuhistan and Baluchis in Kirman"
- ↑ C. G. CERETI, "KĀR-NĀMAG Ī ARDAŠĪR Ī PĀBAGĀN" in Encycloapedia Iranica Kurds (a term that in pre-Islamic times designated the various nomadic lineages, rather than a specific ethnicity).
- ↑ واژهنامهٔ طبری، صادق کیا، ص ۱۶۶
- ↑ «زبانها و گویشهای ایران»، منبع: کتاب تاریخ زبان فارسی، نویسنده: دکتر پرویز ناتل خانلری
- ↑ حمید ایزدپناه-نویسنده و پژوهشگر
- ↑ G. Asatrian, Prolegomena to the Study of the Kurds, Iran and the Caucasus, Vol.13, pp.1-58, 2009. It seems, the social aspect of the term Kurd was prevalent even in the times of Sharaf Khan (16th century), who used the yefe-ye akrd (“race of Kurds”) to imply ethnic groups of different kinds but with similar lifestyles and social and economic setups. The Kurds, according to him, “are of four kinds (qism), and their language(s) and habits are different from each other: first, the Kurmn; second, the Lur; third, the Kalhor; [and] fourth, the Grn” (Scheref 1862: 13). One thing, however, is certain: the process of the evolution of this social term into an ethnonym took, no doubt, a long time-span (see Graph 1), going through different peripeteia of semantic crystallisation and choice of the relevant denotatum or referent [۳]
- ↑ (ادموندز؛ 1382: 54)
- ↑ Anonby, Erik John, Kurdish or Luri? Laki’s disputed identity in the Luristan province. بازدید: مه ۲۰۱۰. (PDF)
- ↑ زبانها و گویشهای ایران ،کتاب تاریخ زبان فارسی نویسنده، دکتر پرویز ناتل خانلری
- ↑ Ethnologue report for language code: lki
- ↑ Anonby, Erik John, Kurdish or Luri? Laki’s disputed identity in the Luristan province. بازدید: مه ۲۰۱۰. (PDF)
- ↑ Anonby, Erik John, Kurdish or Luri?
- ↑ Laki’s disputed identity in the Luristan province. ص. ۱۵، بازدید: آوریل ۲۰۰۹. (پیدیاف)
- ↑ نقل منابع از ایزدپناه، ح. فرهنگ لکی، مؤسسه فرهنگی جهانگیری، تهران ۱۳۶۷خ، ص ۱۱.
- ↑ B. Grimes, (ed.), Luri, in Ethnologues (13th edition), Dallas 1996, p.677
- ↑ شیروانی، زینالعابدین، بستانالسیاحه، تهران: کتابخانهٔ سنایی، حدود ۱۹۸۰.
- ↑ ایزدپناه، ح. فرهنگ لکی، مؤسسه فرهنگی جهانگیری، تهران ۱۳۶۷خ، ص ده (مقدمه).
- ↑ Anonby, Erik John, Kurdish or Luri? Laki’s disputed identity in the Luristan province. بازدید: آوریل ۲۰۰۹. (پیدیاف)
- ↑ نظنزی، معین الدین، منتخب التواریخ،انتشارات خیام، تهران، 1336
- ↑ ترکمان، اسکندر بیگ، عالم آرای عباسی، انتشارات امیر کبیر، اصفهان ، 1350
- ↑ افشار، ایرج، فرهنگ ایران زمین، انتشارات سخن، تهران
- ↑ ایزدپناه، حمید،فرهنگ لری، چاپ نخست، انتشارات افلاک، خرم آباد، 1348
- ↑ کاظمی دلفانی، ایرج، مشاهیر لر، انتشارات افلاک، خرم آباد، 1376
- ↑ موسوی، سید سیامک، سوگ سرایی و سوگ خوانی در لرستان، انتشارات افلاک، خرم آباد، 1380
- ↑ اماناللهی بهاروند، اسکندر، قوم لر، انتشارات آگاه، تهران، 1370
- ↑ رحیمی عثمانوندی، رستم، بومیان دره مهرگان، انتشارات ماهیدشت، ماهیدشت، 1379
- ↑ عسگری عالم، علیمردان، ادبیات شفاهی قوم لر، انتشارات، آرون، تهران، 1388
- ↑ یافته فصلنامهٔ علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی لرستان دوره پانزدهم، شماره 3 تابستان 92 مسلسل56
- ↑ ژنوم میتوکندری ابزاری مؤثر در تعیین هویت، مجلهٔ پزشکی قانونی، دورهٔ ۱۴، شماره ۳، پاییز 1387
- ↑ عسکری عالم، علیمردان. ادبیات شفاهی قوم لُر. آرون، ۱۳۸۸، صفحه ۸۱.
- ↑ پهلوانی، لیلا. مستندنگاری البسه محلی لرستان. اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی استان لرستان – معاونت صنایع دستی، بهار ۱۳۹۲.
- ↑ رشیدی مفرد، ناهید. گزارش تکمیلی مردم نگاری شهرستان الشتر. پژوهشکده مردم شناسی اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری و صنایع دستی استان لرستان، تیر - مرداد ۱۳۸۵.
- ↑ مهدی زینی. «پوشش سنتی مردم لک».
- ↑ غلامعباس توسلی. «جهانی شدن و هویت فرهنگی قوم لک». مجله جامع شناسی ایران، پاییز ۱۳۸۶. بازبینیشده در ۲ نوامبر ۲۰۱۴.
- ↑ آیت محمدی، سیری درتاریخ سیاسی کرد
- ↑ «لک». لغتنامه دهخدا. بازبینیشده در ۲ نوامبر ۲۰۱۴.
- ↑ «AŠĀYER» (انگلیسی). دانشنامه ایرانیکا. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۴. بازبینیشده در ۲ نوامبر ۲۰۱۴.
- ↑ «Lak tribes» (انگلیسی). The Encyclopaedia of Islam, Parts 87-88. بازبینیشده در ۲ نوامبر ۲۰۱۴.
- ↑ سازمان امور عشایری ایران. «ایلات ایران».
- ↑ رشیدیاسمی (کُرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او. ص ۱۷۲–۱۸۱)
- ↑ غنضفری امرایی، اسفندیار. رضا حسنوند. گلزار ادب لرستان. نشر مفاهیم. شابک ۹۶۴-۵۵۲۳-۵۶-۷.
- ↑ ایزدپناه، حمید. شاهنامه لکی. اساطیر. شابک ۹۶۴-۳۳۱-۲۸۵-۲.
|
|