نبرد قادسیه

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از جنگ قادسیه)
پرش به: ناوبری، جستجو

مختصات: ۳۱°۳۵′ شمالی ۴۴°۳۰′ شرقی / ۳۱.۵۸۳° شمالی ۴۴.۵۰۰° شرقی / 31.583; 44.500

نبرد قادسیه
Shahnameh3-1.jpg
قادسیه در شاهنامه فردوسی
زمان ۱۳ تا ۱۶ شوال ۱۵ هجری قمری
۱۶ تا ۱۹ نوامبر ۶۳۶ میلادی
مکان سرزمین قادسیه
نتیجه پیروزی عرب‌ها
جنگندگان
ایران Black flag.svg عرب‌های مسلمان
فرماندهان
یزدگرد سوم
رستم فرخزاد 
بهمن جادویه 
هرمزان
گلینوش 
پیروزان
Black flag.svgسعد بن ابی‌وقاص
Black flag.svgقعقاع بن عمرو
Black flag.svgهلال بن علقمه
Black flag.svgمثنی بن حارث شیبانی
Black flag.svgطلیحه[۱][۲]
Black flag.svgهاشم بن عتبه
نیروها
۳۰٬۰۰۰[۳][۴]-۱۸۰٬۰۰۰[۵]

۳۳ فیل جنگی[۶][۷]

بین ۳۰٬۰۰۰[۸]
تلفات
۲۰٬۰۰۰ ۸٬۵۰۰

نبرد قادسیه، در شوال ۱۵ هجری قمری (نوامبر ۶۳۶ میلادی) بین سپاه ایران و اعراب در حمله اعراب به ایران در سرزمین قادسیه (در نزدیکی کربلای کنونی) اتفاق افتاد.

مقدمات جنگ قادسیه[ویرایش]

پس از اینکه ابوبکر اولین خلیفه از خلفای راشدین، به جنگ‌های ارتداد پایان داد. در محرم سال دوازدهم هجری قمری خالد پسر ولید را مأمور رفتن به عراق ساخت. در آن اوقات المثنی بن حارثه الشیبانی به اجازهٔ خلیفه در آن حدود بود، به خالد پیوست. چون این اخبار به «هرمز» مرزبانِ ایرانی آن اطراف رسید، وقایع را به دربار اطلاع داده، در مقابل دشمن شتافت. در حفیر که یکی از مناطق مهم سرحدی ایران نزدیک خلیج فارس بود، جنگی واقع شد که معروف به جنگ زنجیر است. «هرمز» در مبارزه با خالد پسر ولید کشته شد و بر لشکر او شکست وارد آمد.

پس از آن در الیس واقع در ساحل رود فرات، جنگی بنام جنگ الیس رخ داد. چون فتح نصیب خالد شد، خالد متوجه حیره گشت. مرزبان آنحدود، آزادبه بدون اینکه اقدام بجنگ کند، در مقابل لشکر عرب فرار اختیار کرد؛ و پیروزی از آن لشکر خالد شد. در جنگ انبار نیز شیرزاد فرماندهٔ ایرانی شهر مجبور به صلح شد.

سال بعد در سال ۶۳۴ میلادی، ابوبکر، خالد را با نصف لشکرش مأمور شام ساخت و نصف دیگر لشکر در عراق تحت فرماندهی المثنی بن حارثه الشیبانی باقی‌ماند. ابوبکر هم در همین سال فوت کرد و عمر برجایش نشست.

عمر مجدداً المثنی بن حارثه الشیبانی را که که موقع بیماری ابوبکر به مدینه آمده بود، با ابوعبید مسعود ثقفی و گروهی دیگر به عراق باز فرستاد. المثنی به حیره آمد و پس از یک ماه ابوعبید مسعود ثقفی نیز به او پیوست.

تهدید ایران از طرف اعراب باعث شد که دربار ایران رستم فرخزاد حاکم خراسان را خواسته، اختیارات تام به او برای مقابله با حملات بدهد. رستم فرخزاد، کشاورزان فرات را علیه اعراب بشورانید و در جنگی معروف به جنگ پل در ساحل فرات لشکر اعراب شکست فاحشی خورد و ابوعبید مسعود ثقفی زیر پای فیل لگدمال شد و المثنی بن حارثه الشیبانی مجروح گردید و با زحمت زیاد لشکر اعراب توانست با دادن چهار هزار نفر تلفات عقب‌نشینی نماید. بهمن جادویه عزم تعقیب آنان را داشت ولی اوضاع در ایران طوری بود که بهمن مجبور گردید از آن خیال منصرف شود.[۹]

داستان جنگ[ویرایش]

نقشهٔ جنگ‌های خالد بن ولید در سواد (عراق). برای بهتر دیدن محل جنگ قادسیه بر روی تصویر کلیک کنید.

در چهاردهمین سال هجری قمری برابر با ۶۳۵ میلادی یزدگرد سوم شهریار ایران، سرداری لشکر را به رستم فرخزاد واگذاشت. رستم در این وقت نایب‌السطنه حقیقی ایران محسوب می‌گشت، مردی مدیر و با تدبیر و سرداری دلیر بود. او کاملاً از خطر عظیمی که در نتیجه حمله اعراب به کشور ایران روی آورده بود، اطلاع داشت پس فرماندهی کل نیروی لشکری را به عهده گرفت و در دفع دشمن جدید کوششی دلیرانه کرد، سپاهی بزرگ در پیرامون پایتخت حاضر شد اما خلیفه عمر دست پیش انداخت.[۱۰]

در همان احوال المثنی بن حارثه الشیبانی سردار عرب بواسطهٔ زخمی که در جنگ پل برداشته بود، درگذشت. از سوی خلیفه عمر بن خطاب، سعد پسر ابی وقاص به جانب عراق مأموریت یافت و با زحمت زیاد سی هزار لشکر در سواد (عراق) گرد آورد. سعد پسر ابی وقاص در قادسیه خیمه افراشت و رستم فرخزاد از فرات عبور کرده، داخل سواد شده، مقابل لشکر عرب صف‌آرائی نمود. جنگ قادسیه که مانند نبرد ایسوس در شمار جنگ‌های قطعی دنیا بشمار می‌آید، این هنگام رخ داد. این جنگ در چهار روز متوالی از ۱۳ تا ۱۶ شوال دوام داشت. در آن روز به علت بیماری تب سعد پسر ابی وقاص قادر بر جنگ نبود و خالد بن عرفطه را مأمور این کار ساخت. پیش از آغاز جنگ، چهار هزار نفر از ایرانیان به سپاه عرب‌ها پیوستند و شرط کردند که پس از جنگ به هرکجا که خواستند بروند، با هر قبیله که خواستند هم‌پیمان شوند و سهمی از غنائم ببرند. با شروط آنان موافقت شد و آنها در جنگ با سپاه ایرانیان شرکت کردند.[۱۱]

  • در روز اول اسب‌های عرب از فیلان که آنها را جلو نگاهداشته بودند فرار کردند. چنین به نظر می‌آمد که فتح با لشکر ایران است، جناحین لشکر اعراب در مضیقه افتاده و روی هم‌رفته خسارت لشکر اعراب بیش از ایرانیان بود.
  • در روز دوم لشکر امدادی اعراب که از شام رسیده بود، وارد میدان شد و نبردهای تن به تن بین پهلوانان دو سپاه صورت گرفت. هنگام مبارزه سه نفر از سرداران ایرانی که از آن جمله بهمن جاذویه و «بندوان» بودند، کشته شدند؛ ولی نتیجهٔ قطعی بدست نیامد. چند نفر از فراریان لشکر ایران به اعراب آموختند که هرگاه خواسته باشند، دفع فیلان را نمایند، بهترین تدبیر آنست که خرطوم یا چشم آنهارا هدف گیرند.
  • در روز سوم بار دیگر فیل‌ها در خط جنگ ظاهر شدند، اعراب به همان طریق فیلان را زخمی کرده، آنها را از میدان کار زار بدر بردند. بالاخره فیل‌ها برگشته در لشکر ایران باعث اختلال شدند. دو لشکر به یکدیگر نزدیک شده تا زوال آفتاب با شمشیر و نیزه جنگیدند و فتح نصیب هیچ‌یک از طرفین نشد. پس از جنگ رستم فرخزاد برای آسایش افراد لشکر خویش، از (نهر العتیق) به آنطرف عبور کرد. اعراب به سبب رسیدن قوای عمده‌ای از شام قویدل شده و شب هنگام روحیهٔ اعراب بهتر از روحیهٔ لشکر ایران بود. چون اعراب خیال ایرانیان را دریافتند که شب مایل به استراحت هستند، دسته‌ای از سربازان عرب، همراه دو تن از سرداران لشکر عرب هر کدام جداگانه در تاریکی شب به لشکر ایران شبیخون زده، عده‌ای را کشتند، و جنگ در تمام شب جریان داشت.
  • در روز چهارم یعنی روز آخر جنگ باد تند و سوزانی وزیدن گرفت و ریگ سوزان بر روی ایرانیان می‌زد چنان‌که نمی‌توانستند همدیگر را ببینند. اعراب در مرز و بوم خود با اینگونه گردباد آشنا بودند و بیشتر تاب و توان داشتند. رستم فرخزاد به ناچار به زیر پای شتری به سایه پناه برد. عربی به نام هلال بن علقمه که می‌دانست بار بر شتر درم و دینار است، با ضربت شمشیر بدون اینکه بداند زیر آن بار کیست، طناب آن را برید. لنگه‌ای از بار قطع شده، روی رستم افتاد و از شدت سنگینی کمر رستم بشکست. رستم با همین حال خودرا در رود انداخت و بنای شنا گذاشت. عرب نیز که گویی او را شناخته بود، پشت سر او در آب جست و او را از آب بگرفت و ضربتی به پیشانی اش زد، سرش را برید و بر سر نیزه کرد. سپس روی تخت او رفت و بانگ برآورد که، به خدای کعبه رستم را کشتم.[۱۲] با کشته شدن رستم، در قلب سپاه ایران شکست افتاد، عده‌ای راه هزیمت پیش گرفتند و عده‌ای دیگر همچنان در جنگ پای می‌افشردند و تا پای مرگ ایستادند.[۱۳]

غنائم جنگی[ویرایش]

از جمله غنائمی که بدست اعراب افتاد، درفش معروف کاویانی بود. ایرانیان این درفش مقدس را تنها در جنگ‌های بزرگ و در روزهای سخت بیرون می‌آوردند. در قادسیه آن را بر پشت پیل سفید کوه پیکری برافراشته بودند و سرانجام به دست اعراب افتاد. از افتادن این درفش که هماره نشانهٔ پیروزی‌های ایران و گویای سرافرازی‌های جنگاوران آن در پهنهٔ کارزار بود، پشت رزم‌آوران شکست. این درفش را از قادسیه به نزد عمر فرستادن، خلیفه امر کرد تا گوهرهای آن را برداشتند و پوست چرمین آن را سوزاندند.[۱۴]

پس از جنگ قادسیه، ساحل غربی فرات بکلی بدست اعراب افتاد. دربار ایران قصد تغییر پایتخت تیسفون را نمود ولی اقامت در استخر (شهر) یا شهر دور دست دیگری را صلاح ندانستند، وبیم آن می‌رفت که تغییر پایتخت دلالت برضعف دولت ساسانی نماید و برجسارت اعراب بیفزاید. عجب اینجاست که در مدت یکسال ونیم پس از جنگ قادسیه که اعراب در جای دیگر اشتغال داشتند، یزدگرد سوم اقدامات جدی علیه آنان نکرد.[۱۵] حقیقت مسئله این است که یزدگرد بی‌تجربه بود. به روایت دینوری به هنگام بر تخت نشستن پانزده سال و به روایت طبری بیش از بیست ویک سال نداشت. حوادث بعد نیز چنان به سرعت روی داد که مقابله با آن برای پادشاه بی‌تجربه‌ای مثل یزدگرد ممکن نشد. پس از شکست ایران در قادسیه سعد بن ابی وقاص، تیسفون پایتخت ایران را هدف بعدی قرار داد.[۱۶] و پس از گشایش تیسپون اعراب در جنوب، شهرهای بصره و کوفه را بنا کردند و این دوشهر پایگاهی برای لشکر کشی‌های اعراب به درون ایران شد؛ و بعدها کوفه را پایتخت عراق قرار دادند.[۱۷]

پانویس[ویرایش]

  1. Ḥayātuṣ-ṣaḥābah: The Lives of the Sahabah, Volume 1 By Muḥammad Yūsuf ibn Muḥammad Ilyās Kāndihlawī al-Dihlawī
  2. The History of al-Tabari Vol. 12: The Battle of al-Qadisiyyah and the Conquest of Syria and Palestine
  3. R.G. Grant, Battle:A visual journey through 5,000 years of combat, (DK Publishing Inc. , 2005), 74.
  4. Trevor N Dupuy and R. Ernest Dupuy, The Harper Encyclopedia of Military History, (Harper Collins Publishers, 1998), 249.
  5. John Laffin, Brassey's Dictionary of Battles, (Barnes & Noble, 1998), 217.
  6. Ṭabarī, The Battle of al-Qādisiyyah and the Conquest of Syria and Palestine, Transl. Yohanan Friedmann, (State University of New York Press, 1992), 62.
  7. The Muqaddimah: An Introduction to History By Ibn Khaldūn, Franz Rosenthal, N. J.. Dawood pg, 12,
  8. تاریخ کامل، پدیدآورنده: علی بن محمد ابن اثیر ص ۱۴۳۲
  9. پیرنیا، ص ۳۶۰
  10. کریستن سن، ص ۵۲۵
  11. جعفریان, تاریخ تشیع در ایران, 113.
  12. آناهیتا، پورداوود ص ۳۷۷
  13. زرینکوب، ایران بعد از اسلام، ص ۳۲۶
  14. آناهیتا، پورداوود، ص ۳۷۸
  15. پیرنیا، ص ۳۶۳
  16. زرین کوب، ص ۵۳۲
  17. کورزین ص 34

منابع[ویرایش]

  • زرینکوب، عبدالحسین. تاریخ ایران بعد از اسلام. چاپ سوم. تهران: انتشارات امیرکبیر ۱۳۶۲
  • کریستن سن، آرتور. ایران در زمان ساسانیان، تهران: انتشارات امیر کبیر، ۱۳۶۷
  • پورداود، ابراهیم. آناهیتا، پنجاه گفتار پورداود، تهران: انتشارات امیرکبیر، ۱۳۴۳
  • پیرنیا، حسن (مشیرالدوله). تاریخ باستانی ایران. تهران: انتشارات دنیای کتاب، ۱۳۶۲
  • طبری، محمّد بن حریر. تاریخ طبری جلّد دوِم. تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۶۲
  • الطبری، أبی جعفر، بن جریر، محمد (تاریخ الأمم والملوک) ، مؤسسة عزالدین، چاپ سال ۱۹۸۵ میلادی به (عربی).
  • کورزین، فیلیس. امپراتوری اسلامی، تهران: انتشارات ققنوس، ۱۳۸۶
  • دکتر: زکریا، جمال، قاسم (سقوط الامبراطوریه الفارسیه) ، دارالفکر العربی، چاپ سال ۱۹۹۱ میلادی.
  • دکتر: رازی، عبدالله، همدانی (تاریخ کامل ایران) ، چاپخانه اقبال سال ۱۳۶۳ خورشیدی.
  • لبیب، عبدالساتر، (الحضارة الفارسیة) ، دارالمشرق، بیروت، چاپ سال ۱۹۹۰ میلادی.
  • جعفریان, رسول. تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری (تهران). ج. 1. علم, 1387. 113. بازبینی‌شده در 2014-03-01.