فضلالله زاهدی
سپهبد فضلالله زاهدی
|
|
شناسنامه | |
---|---|
نام کامل | فضلالله زاهدی |
سرشناس به | بصیردیوان |
زادروز | ۱۲۷۱ ش. |
زادگاه | همدان، ایران |
تاریخ مرگ | ۱۱ شهریور ۱۳۴۲ |
جایگاه مرگ | ژنو، سوییس |
همسر | دختر حسین پیرنیا (مؤتمنالملک) |
فرزندان | اردشیر و هما |
دانشآموخته | مدرسه افسری قزاق |
اطلاعات سیاسی | |
سمت | عضو مجلس سنا نخستوزیر ایران سفیر ایران در سوئیس |
پستهای پیشین | وزارت کشور فرماندهی قشون فارس فرماندار خوزستان |
کارها | جنگ با شورشیان جنگل، سرکوب اسماعیل آقا سمیتقو، مأمور حل غایله شیخ خزعل |
پادشاه | محمدرضا پهلوی |
پس از | محمد مصدق |
پیش از | حسین علاء |
تیمسار سپهبد فضلالله زاهدی ملقب به بصیردیوان (۱۲۷۱ همدان - ۱۳۴۲ ژنو) نظامی پرسابقه، سناتور همدان در مجلس سنا[۱] و نخستوزیر ایران در سالهای ۱۳۳۲ و ۱۳۳۳ هجری شمسی بودهاست. او برای دو حادثه سرشناستر است. نخست سرکوب و دستگیری شیخ خزعل، (عامل انگلیس در خوزستان که در صدد تجزیه بخشهای عرب نشین آن از ایران بود) در آغاز دوران رضاشاه و دوم کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که در جریان آن، او جای دکتر محمد مصدق را به عنوان نخست وزیر گرفت.
محتویات
جوانی[ویرایش]
او فرزند ابوالحسنخان بصیردیوان از مالکان همدان بود و پس از کسب اجازه از میرزا مهدی زاهدی این فامیل را برای خود میگزیند.[۲] نام خانوادگی آنها زاهدی انتخاب شد چون پدر فضل الله خود را از تبار شیخ زاهد گیلانی میدانست. این خانواده از همان زمان با رضا خان (رضا شاه بعدی) که در آن هنگام فرمانده آتریاد همدان بود آشنایی داشتند و به گونهای بود که با یکدیگر رفتوآمد خانوادگی مینمودند.[۳] زاهدی تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسهٔ مظفری گذراند و تحصیلات متوسطه را در مدرسهٔ الیاس به پایان رساند. پس از پایان تحصیلات متوسطه وارد مدرسهٔ نظام گردید و مدارج این مدرسه را نیز پشت سر گذاشت.[۴]
سوابق نظامی[ویرایش]
زاهدی در سال ۱۲۹۴ در حالی که بیش از هجده سال نداشت، به درجهٔ نائب سومی (ستوان سومی) رسید. سه سال بعد نائب دوم شد. عجیبترین پیشرفت زاهدی سه سال بعد، یعنی در فاصلهٔ سالهای ۱۲۹۷ تا ۱۲۹۹ نیز به درجهٔ سرتیپی رسید.[۴] زاهدی در سراسر دوران جوانی خود در جنگهای داخلی شرکت داشت. در سال ۱۲۹۶ به کردستان مأمور شد و در حوادث آن منطقه شرکت کرد. چندی بعد واقعهٔ جنگل و قیام میرزا کوچک خان پیش آمد. رضا شاه ـ که در آن زمان به رضا خان میرپنج معروف بود و در شهر رشت به سر میبردـ زاهدی رابه گیلان احضار کرد.[۴] زاهدی در این مأموریت توانست قوای خالو قربان را شکست دهد. مقارن همین احوال، عدهای تحت فرماندهی احسان الله خان دوستدار از تنکابن به سمت تهران در حال پیشرفت بودند؛ که رضا خان، زاهدی را مأمور جنگ با احسان الله خان کرد و زاهدی نیز توانست در طول یک هفته احسانالله خان را شکست دهد.[۴] زاهدی در تمام جنگهای شمال شرکت داشت. بر همین اساس در اواخر سال ۱۲۹۹ که درجهٔ سرهنگی داشت، سرتیپ مرتضی خان (سپهبد یزدان پناه بعدی) فرمان درجهٔ سرتیپی را برای او از تهران به رشت برد. متعاقب این وقایع، زاهدی مأمور سرکوب اسماعیل آقا سیمیتقو ـ که در آذربایجان علم طغیان برافراشته بود ـ گردید و در این مأموریت پیروزی نصیب زاهدی شد. به دلیل این موفقیت، زاهدی به دریافت نشان ذوالفقار و آجودانی رضا شاه نائل آمد. پس از این مأموریت، وقایع خوزستان پیش آمد. زاهدی در سال ۱۳۰۰ (هـ. ش) به فرماندهی تیپ فارس منصوب شد و به شیراز رفت. در این سمت تازه ایفا شده بود که دستور رسید برای سرکوبی شیخ خزعل به خوزستان برود. زاهدی در منطقهٔ «زیدون» با قوای شیخ خزعل مواجه شد و پس از مدت یک هفته درگیری بین شورشیان و قوای دولتی ادامه داشت و زد و خوردهایی که در رامهرمز و نزدیکی اهواز بین قوای دولتی و شیخ خزعل روی داد، شیخ خزعل شکست خورد.[۴]
پس از شکست شورش جنوب رضاشاه، زاهدی را به فرماندهی کل نیروهای خوزستان و فرمانداری نظامی آن منطقه منصوب کرد. پس از پایان وقایع شیخ خزعل، سرتیپ زاهدی به تهران آمد. او اولینبار مأموریت یافت که به رشت، سفر کند. ورود او به رشت مقارن با وقایع ترکمن صحرا بود، لذا از طرف دولت مرکزی، سرتیپ جان محمدخان از سمت خراسان و زاهدی از سمت رشت مأمور شدند که به ترکمن صحرا حمله کنند و شورش ترکمنها را سرکوب کنند. در این جنگ زاهدی و جان محمدخان توانستند آرامش را در ترکمن صحرا برقرار سازند.[۴]
پس از وقایع ترکمن صحرا، زاهدی برای خرید اسبهای مجار به اروپا رفت و پس از مراجعت، به ریاست شهربانی منصوب شد. زاهدی در سال ۱۳۱۴ ریاست بازرسی امور مالی ارتش را بهعهده گرفت و در سال ۱۳۱۶ مأمور احداث ساختمان باشگاه افسران ارتش شد. در شهریور ۱۳۲۰ سرتیپ زاهدی به فرماندهی ژاندارمری کل کشور و در سال ۱۳۲۱ به فرماندهی لشکر اصفهان منصوب شد. زاهدی در لشکر اصفهان بود که وقایع سوم شهریور پیش آمد و انگلیسیها وی را اسیر کردند. ژنرال مک لین که در آن هنگام درجهٔ ستوانی داشت، یک روز صبح به دفتر کار زاهدی رفت و او را به زندان فرستاد و تا پایان جنگ جهانی دوم در فلسطین که در آن زمان در اشغال انگلیسیها بود، به سر برد و کسی از او خبری نداشت. در سال ۱۳۲۴ با پایان جنگ، زاهدی نیز از زندان انگلیسیها آزاد شد و به تهران آمد. او پس از ورود به تهران به ریاست باشگاه افسران منصوب شد و به درجهٔ سرلشکری نیز ترفیع یافت.[۴]
دوران ملی شدن نفت و مصدق[ویرایش]
سرلشکر زاهدی در زمان ریاست ستاد ارتش رزمآرا در سال ۱۳۲۹، به ریاست شهربانی کل کشور منصوب شد.[۴] زاهدی در جریان نهضت ملی شدن نفت، به جهت روحیات ضد انگلیسی اش، هوادار نهضت به شمار میرفت و در سال ۱۳۲۸ در انتخابات جنجالی مجلس شانزدهم که ارتش، در صدد دخالت بود، تا آنجا که توانست از پست خود در شهربانی تهران، برای دفاع از آرای جبهه ملی و مبارزه با رقیب سرسخت قدیمی اش، سپهبد رزمآرا (رئیس ستاد ارتش) تلاش کرد؛ که نتیجهاش پیروزی جبهه ملی به رهبری دکتر مصدق در انتخابات تهران و راه یافتن آن به مجلس شد. در سال بعد و با تشکیل مجلس که اکثریت آنرا هواداران رزمآرا تشکیل میدادند، رزمآرا به نخست وزیری رسید و سرلشکر زاهدی از ریاست شهربانی کنار گذاشته شده و از ارتش بازنشسته شد؛ ولی شاه که قدرت روزافزون رزمآرا هراس داشت، او را به عنوان سناتور انتصابی به مجلس سنا فرستاد. زاهدی پس از آن در سنا به همراه دیگر هواداران نهضت ملی شدن نفت همچون احمد متیندفتری، به مبارزه با رزمآرا پرداخت. به همین دلیل پس از کشته شدن رزمآرا و ملی شدن نفت که دکتر مصدق، مأمور تشکیل دولت گردید، کسی بهتر از او را برای پست وزارت کشور نیافت.
با این حال طولی نکشید که میان این دو اختلاف نظر بروز کرده و زاهدی از وزارت کناره گرفته و به مجلس سنا بازگشت. پس از انتخابات مجلس هفدهم، زاهدی خود را به عنوان نامزد پست نخست وزیری مطرح کرد ولی شاه به او عنایتی نداشت و ترجیح میداد فاطمی یا کس دیگری از جبهه ملی جایگزین مصدق شود. با اینحال با بالا گرفتن اختلافات در جبهه ملی و جدا شدن یاران دکتر مصدق از او، عملاً زاهدی به عنوان تنها جانشین احتمالی مصدق پس از سرنگونی اش مطرح بود. مجلس سنا به رهبری زاهدی، بیشترین مخالفت را با مصدق میکرد و از همین رو مصدق آنرا منحل کرد. پس از آن زاهدی به جرم تلاش برای طراحی یک کودتا، در اسفند ۱۳۳۱ بازداشت شده و دو ماه در زندان بود.
او پس از آزادی نیز به مخالفتهای خود ادامه داد؛ ولی پس از قتل سرتیپ افشارطوس، رئیس شهربانی دولت مصدق، او و مظفر بقایی، نماینده مجلس، تحت تعقیب قرار گرفتند. بقایی از مصونیت پارلمانی خود بهره برد و زاهدی با حمایت آیت الله کاشانی، رئیس مجلس، در مجلس پناه گرفت.
کاشانی:
شما مهمان مجلس میباشید و بهعلاوه مورد احترام همه آقایان بوده و هستید و از مزاحمتهایی که تا کنون برای شما ایجاد شده متاسفم چون من خدمات شما را به نهضت ملی ایران فراموش نکردهام و امیدوارم بتوانید به خمات بیشتری نائل شوید. اینجا همخانه ملت است و شما میتوانید تا هر وقت که بخواهید باشید
با بالا گرفتن دعواهای سیاسی، مخالفان داخلی و خارجی مصدق از شاه میخواستند که مصدق را عزل و زاهدی را به جای او منصوب کند؛ ولی شاه ترجیح میداد این کار از سوی مجلس انجام گیرد.[۷] پس از مطرح شدن طرح استیضاح مصدق و ارائه طرح تحقیق و تفحص از صندوق اندوخته اسکناس دولت در مجلس، مصدق تصمیم به انحلال مجلس که واپسین پایگاه مخالفان او چون زاهدی هم بود، گرفت. با بسته شدن مجلس، بقایی دستگیر شد ولی زاهدی گریخته و پنهان شد.
نخست وزیری[ویرایش]
نهایتاً در ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ شاه فرمان انتصاب زاهدی به نخستوزیری را امضا کرد. او همزمان فرمان عزل مصدق را نیز به توسط واحدی از گارد شاهنشاهی به مصدق ابلاغ کرد. مصدق آنرا نپذیرفته و آورنده پیام، سرهنگ نصیری، را بازداشت کرد. شاه نیز که در رامسر بود، با هواپیمای شخصی اش به بغداد گریخت.
در روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد، زاهدی پنهان بود و تنها توانسته بود ارتباطاتی با برخی از دوستان قدیمی خود در نیروهای شهرستانی ارتش پیدا کند. به گفته اردشیر زاهدی، پسرش، قرار بود چند واحد ارتشی از اصفهان و کرمانشاه به سمت تهران حرکت کرده و مصدق را وادار به پذیرش فرمان شاه کنند؛ ولی با سرنگونی دولت در کودتای ۲۸ مرداد، عملیات نظامی مورد نظر زاهدی انجام نگرفت. در این روزها مهمترین کار زاهدی و فرزندش، تکثیر و پخش فرمان شاه مبنی بر نصب زاهدی و مذاکره موفقیت آمیز با نیروهای مذهبی و روحانیون بود. در نتیجه آنان با صدور تلگرافهایی به شاه، به او که از بغداد به رم رفته بود، اطمینان دادند که با این انتصاب موافقند.[۸]
در روز ۲۸ مرداد، یگانهای شورشی ارتش در خیابانهای اصلی تهران حضور یافته و جماعتی از مردمان عمدتاً از پایین شهر به تظاهرات به نفع شاه پرداختند؛ که به کنترل شهر و مرکز رادیو انجامید. پس از آن زاهدی از مخفی گاه خود خارج شده و به مرکز رادیو رفت و خود را نخست وزیر کشور خواند.
با بازگشت شاه، زاهدی درجه سپهبدی گرفت. او روابط با دولت انگلیس که در زمان مصدق قطع شده بود را از سر گرفت و مذکرات نفت را از ۲۲ فروردین ۱۳۳۳ با سرپرستی وزیر اقتصاد و دارایی، دکتر علی امینی آغاز کرد که منجر به قرارداد کنسرسیوم یا قرارداد امینی - پیج گردید. دکتر علی امینی چهرهای موجه و وزیر پیشین دولت مصدق بود. بر اساس قرارداد جدید که پس از ماهها مذاکره در ۲۸ شهریور، به امضای طرفین و در ۲۹ مهر به تایید مجلس شورای ملی و در ۶ آبان به تصویب مجلس سنا رسید، اگرچه ملی شدن نفت و صنایع نفت ایران مورد پذیرش طرفهای خارجی قرار گرفت ولی دولت ایران تضمین میکرد که تا ۲۵ سال نفت تولیدی را به شرکتهای عضو کنسرسیوم (آمریکایی، انگلیسی، هلندی و فرانسوی) بفروشد. بدین ترتیب فروش نفت ایران پس از نزدیک به چهار سال وقفه در بهمن سال ۱۳۳۱ از سر گرفته شد.[۹]
سپهبد زاهدی نخستوزیر هنگامی که لایحه کنسرسیوم را به مجلس میداد، در توجیه آن گفت: «ما با این قرارداد توانستیم کلاه بزرگی سر انگلیس و آمریکا بگذاریم.» شاه این قرارداد را شرافتمندانه و منصفانه دانست و امینی در نطق خود در مجلس تصریح کرد «بهتر از این قرارداد نمیتوانستیم بدست آوریم.» با اینحال بخش بزرگی از روشنفکران و دانشگاهیان و روحانیون با این قرارداد مخالفت کرده و آنرا خلاف قانون ملی شدن نفت میدانستند.[۱۰]
با بالاگرفتن اختلافات میان زاهدی و شاه، در ۱۶ فروردین ۱۳۳۴ او از مقام خود کناره گرفته و به عنوان نماینده دائمی ایران در دفتر اروپائی سازمان ملل متحد به سوئیس فرستاده شد که عملاً نوعی تبعید به شمار میرفت. محمد رضا پهلوی آنگونه که در «پاسخ به تاریخ» مینویسد، از آغاز تمایلی به نخست وزیری زاهدی نداشتهاست.[۱۱] با اینحال شاه با فرزند او، اردشیر زاهدی، که دامادش نیز به شمار میرفت، روابط بهتری داشت.
فضلالله زاهدی در شهریور ۱۳۴۲ در ژنو درگذشت. پیکر او را تهران آورده و در مقبره رضاشاه در شهر ری به خاک سپردند. این آرامگاه پس از انقلاب به دست خلخالی تخریب گردید.
جستارهای وابسته[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
- ↑ هما زاهدی، شاهد روزهای سخت رفت، بیبیسی فارسی
- ↑ [۱]
- ↑ [۲]
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ ۴٫۶ ۴٫۷ [۳]
- ↑ کیهان، ۱۵ اردیبهشت ۱۳۳۲
- ↑ محمد علی همایون کاتوزیان- مصدق و مبارزه برای قدرت در ایران، ترجمه فرزانه طاهری، نشر مرکز، چاپ اول، اسفند ۱۳۷۲، ص ۲۱۲.
- ↑ انجمن پژوهشی ایرانشهر» آرشیو» گفتگوی مسعود لقمان با علی میرفطروس درباره تاریخ، تاریخنویسی و سیاست در ایران معاصر
- ↑ خاطرات اردشیر زاهدی - جلد ۱
- ↑ محمد علی موحد - خواب آشفته نفت
- ↑ عبدالرضا هوشنگ مهدوی- سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی ـ نشر البرز ـ ۱۳۷۳
- ↑ محمدرضا پهلوی - پاسخ به تاریخ
پیوند به بیرون[ویرایش]
- تار نمای اردشیر زاهدی به زبان فارسی
- فضلالله زاهدی
- سپهبد فضلالله زاهدی
- فضلالله زاهدی
- همه مردان شاه - استفن کینزر
ر. | وزیر | وزارتخانه | ر. | وزیر | وزارتخانه | ||||||
۱ | جمالالدین اخوی، فخرالدین شادمان | دادگستری | ۷ | غلامعلی میکده، سرلشکر عباس گرزن | راه | ||||||
۲ | معرفی نشد، عبدالله انتظام | خارجه | ۸ | جهانشاه صالح | بهداری | ||||||
۳ | معرفی نشد، سرلشکر فضلالله زاهدی | کشور | ۹ | سرتیپ عباس فرزانگان | کفیل وزارت پست و تلگراف و تلفن | ||||||
۴ | سرلشکر عبدالله هدایت | جنگ | ۱۰ | علیاصغر پورهمایون، فخرالدین شادمان | اقتصاد ملی | ||||||
۵ | علی امینی | دارایی | ۱۱ | حسین عدل | کشاورزی | ||||||
۶ | رضا جعفری، محمد مهران | کفیل وزارت فرهنگ | ۱۲ | ابوالقاسم پناهی، مسعود ملکی | کار | ||||||
وزیران مشاور: علیاصغر حکمت، امیر حسین خان ایلخان ظفر، محمد سجادی، محمدحسین جهانبان، محمد نمازی، جمال امامی، جمالالدین اخوی |
|
|
|
|
- وزیران کشور جمهوری اسلامی ایران
- امرای نظامی اهل ایران
- افراد ایرانیتبار در سده ۲۰ (میلادی)
- اهالی همدان
- درگذشتگان ۱۳۴۲
- درگذشتگان ۱۹۶۳ (میلادی)
- روسای شهربانی اهل ایران
- زادگان ۱۲۷۱
- زادگان ۱۸۹۷ (میلادی)
- سپهبدهای اهل ایران
- فرماندهان ارتش شاهنشاهی ایران
- فیلد مارشالهای ایران
- کودتاگران و طراحان کودتا در ایران
- کودتای ۲۸ مرداد
- مدفونان در آرامگاه رضاشاه
- نخستوزیران ایران
- نمایندگان همدان در مجلس سنای ایران
- وزیران دولت محمد مصدق
- وزیران کشور پهلوی