شاهنامه نوبخت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
شاهنامه نوبخت که به آن پهلوینامه هم میگویند، یکی از حماسههای فارسی، سروده حبیب الله بن محمد حسن نوبخت شیرازی است که رخدادهای تاریخی ایران پس از هجوم اعراب، یعنی از سده هفتم میلادی تا به امروز را بازگو میکند. این کتاب به سبک شاهنامه فردوسی سروده شده است، و واژههای عربی در آن بسیار اندک دیده میشود، و گفته شده که شاعر میخواسته ثابت کند که میتوان یک اثر مفصل ایرانی بوجود آورد که در آن واژهٔ عربی بکار برده نشده باشد. شاعر برای سرودن این حماسه سالها به پژوهش و بررسی پرداخته و منابع مورد استفادهٔ خود را در حاشیهٔ کتاب ذکر کردهاست.[۱]
چو روز دگر شد فراوان سپاه | سوی بارهٔ دژ شدند ازدو راه | |
یک از پشت کوه و یک از پیش گرد | بسی برنیامد که بر شد نبرد | |
سپاه یزید از دو سو حمله برد | بس اندر میان کشته شد نامبرد | |
هم از تیغ کوه و هم از راغ و راه | ببارید پیکان بر ایران سپاه | |
بگرگانیان راه کین بسته شد | همه دژ پر از کشته و خسته شد | |
دو روز و دو شب سنک و پیکان و تیر | ببارید از آن نیزه داران بزیر... | |
وزان رزمگه تازیان شاد و مست | بکشتار خونین گشادند دست | |
بگرگان کشیدند و آتش چو دود | از آن باره بر شد بچرخ کبود | |
از آتش هر آنکس که جان بر دو جست | ز شمشیر آن نیزهداران نرست | |
سپهدار تازی در آن کارزار | فزون از دو فرسخ بزد چوب دار | |
دهشتار و دهقان و هر کس که دید | یکایک بر آن دارها برکشید | |
کسان دگر را بریدند سر | نه بومی بماندند و نه بوم و بر | |
ز کوه و ز هامون بسی جوی و نهر | گذر کرد و آمد بنزدیک شهر | |
که یکسر خون لالهگون گشته بود | بیابان چو دریای خون گشته بود | |
چنان بد که سالار تازی یزید | بدان سان که کردار او را سزید | |
بسوگند کردی بدینگونه یاد | که یکسر دهد شارسان را بباد | |
بسی آسیا تا ز بالا بزیر | بگرداند از خون برنا و پیر | |
وز آن گندمش نان کند روز رزم | بخویشان خوراند به هنگام بزم | |
چنین گفت و از گفت خود برنگشت | ز خون پخته شد پس از ماه هشت |
منابع[ویرایش]
- ↑ هانری ماسه، ترجمه مهدی روشنضمیر. فردوسی و حماسه ملی. دانشگاه تبریز، مهر ۱۳۵۰. ۳۳۰-۳۳۳.