فردوسی از نگاه دیگران

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو

فردوسی بزرگ از بزرگ‌ترین چامه‌سرایان و حماسه‌سرایان ادبیات پارسی و جهانی است. شاهنامه که شاهکار اوست، برابر با حماسهٔ هومر دانسته می‌شود و نام او را همان‌گونه که خودش پیش‌بینی کرده است، جاویدان ساخته است.

نمیرم از این پس که من زنده‌ام که تخم سخن را پراکنده‌ام
بناهای آباد گردد خراب ز باران و از تابش آفتاب
پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند


مخالفان فردوسی[ویرایش]

در همان سال‌های آغازین پس از مرگ فردوسی دشمنی با شاهنامه آغاز شد و بیشتر به خاطر سیاست‌های ضد ایرانی دربار عباسیان و مدارس نظامیه ادامه یافت. همچنین سلطان محمود پس از گشایش ری در سال ۴۰۷ خورشیدی، مجدالدولهٔ دیلمی را به خاطر خواندن شاهنامه سرزنش کرده ‌است[۱]. جامی پنج سده پس از آن٬ به این موضوع اشاره کرده است:

برفت شوکت محمود، در زمانه نماند جز این فسانه که نشناخت قدر فردوسی

نویسندگانی نیز، از دسته عبدالجلیل رازی قزوینی که شیعه بوده ‌است، شاهنامه را «مدح گبرکان» دانسته‌اند (همین طور عطار نیشابوری) و خواندن آن را «بدعت و ضلالت». شاعران دیگری نیز، از فرخی سیستانی («گفتا که شاهنامه دروغ است سربه‌سر») و معزی نیشابوری («من عجب دارم ز فردوسی که تا چندان دروغ/از کجا آورد و بیهوده چرا گفت آن سمر») گرفته تا انوری («در کمال بوعلی نقصان فردوسی نگر/هر کجا آید شفا شهنامه گو هرگز مباش»)، احتمالاً به دلیل دلبستگی ممدوحانشان به ردّ فردوسی، شاهنامه را دروغ، ناقص، یا بی‌ارزش دانسته‌اند.

دوست‌داران فردوسی[ویرایش]

با وجود برخی بی‌مهری‌ها که دربارهٔ فردوسی وجود داشته‌است و در نتیجهٔ آن بسیاری از منابع نامی از فردوسی یا شاهنامه نیاورده‌اند، در بخش‌هایی که حکومت عباسیان در آن‌ها نفوذ کمتری داشته است، از شبه‌قاره هند گرفته تا سیستان، آذربایجان، اران، و آسیای صغیر، کسانی از فردوسی یاد کرده‌اند یا او را ستوده‌اند. از جمله مسعود سعد سلمان گزیده‌ای از شاهنامه تهیه کرد و نظامی عروضی در میانهٔ سده ششم هجری نخستین شرح حال موجود از فردوسی را در چهار مقاله نوشت. نزدیک سال ۶۰۱ خورشیدی نیز گزیده‌ای از شاهنامه در شام به دست بنداری اصفهانی به عربی برگردانده شد.

پس از حملهٔ مغول و انقراض عباسیان توجه به شاهنامه در محافل رسمی نیز افزایش یافت و از جمله حمدالله مستوفی در اوایل قرن هشتم هجری در دوران ایلخانان تصحیحی از شاهنامه بر اساس نسخه‌های مختلفی که یافته بود ارائه کرد. در دوران تیموریان نیز، در سال ۸۰۴ شمسی در هرات، به دستور شاهزادهٔ تیموری بایسنغر میرزا نسخهٔ مصوری از شاهنامه تهیه شد و احتمالاً تعداد زیادی از روی آن نوشته شد.

صفویان با توجه به این که شیعه و ایرانی بودند، توجه خاصی به فردوسی کردند که تا امروز ادامه یافته‌است. شاه اسماعیل یکم علاقهٔ ویژه‌ای به شاهنامه داشت و خواندن اشعار شاهنامه در میان قزلباشان و قبایل مختلف ایران مرسوم بود و شاه اسماعیل نام فرزندان خود را نیز از نام‌های شاهنامه انتخاب کرد (تهماسب، بهرام، القاس و ...). ولی پس از مرگ او رسم شاهنامه‌خوانی در ایران جدی گرفته نشد و کمرنگتر شد.

پس از انقلاب ایران در ۱۳۵۷، بعضی انقلابیان به این دیدگاه که فردوسی شاه‌دوست بوده‌است یا شاهان را ستوده‌است از او بد گفته‌اند یا از شاهنامه انتقاد کرده‌اند. ولی این عده معدود هم از عقاید خود دست کشیدند. از محققان معاصر احمد شاملو نیز از شاهنامه انتقاد کرده‌است[نیازمند منبع] که در پاسخ او عطاءالله مهاجرانی کتابی در دفاع از فردوسی و شاهنامه نوشت.

لوریس چکناواریان موسیقی دان برجسته ایرانی و سازنده اپرای رستم و سهراب، فردوسی و شکسپیر را به عنوان مفاخر ادبیات جهان دانست و گفت: نمی توان آنها را در یک کشور خاص محدود کرد.[۲]

فردوسی از نگاه پرفسور کاول[ویرایش]

«اوگوست امپراتور روم، گفته است من شهر روم را با آجر به دست آوردم و با مرمر آن را به جا گذاردم. فردوسی کشورش را فاقد ادبیات دید و در مقابل منظومه‌ای از خود باقی گذاشت که همهٔ شاعران پس از او، فقط توانستند از او تقلید کنند. اما هیچکدام نتوانستند بر او برتری یابند و آن در واقع حتی با سبک‌های مختص به آن شاعران، می‌تواند برابری نماید و می‌توان گفت که تنها کتابی در آسیا است که همانند اشعار رزمی هومر در اروپا است ... ابیات کتاب در ترکیب و ساخت، به نهایت درجه خوش‌آهنگ است و هرگز با تعبیرات نامطبوع و اصطلاحات نامأنوس آمیخته نیست و کلمات شدیداللحن در آن راه ندارد. و آن از آغاز تا پایان مانند صدای امواج یک رود روان ملایم، فوق‌العاده دلچسب و خوش‌آهنگ و با هماهنگی دلپذیری جریان دارد و هر یک از ابیات نظیر صدای دلنواز جریان آب به به حس شنوایی، لذت تازه‌ای می‌بخشد. و گویی ما در کرانه‌ای ایستاده و با دید حیرت به جهانی از احساس و اندیشه و عمل می‌نگریم که خود آن جهان برای همیشه از میان رفته و در زیر خاک خوابیده است، اما کاخ‌ها و قهرمانان آن مانند دریاچهٔ سحرآمیز الف‌لیله در زیر به طور مبهم به نظر می‌رسند.»

فردوسی‌پژوهی[ویرایش]

پس از تلاش حمدالله مستوفی در تصحیح شاهنامه در قرن هشتم و شاهنامهٔ بایسنغری در قرن نهم هجری، اولین تصحیح شاهنامه در کلکته صورت گرفت و بار اول به شکل ناقص در ۱۱۹۰ شمسی (توسط ماثیو لمسدن) و بار دوم به طور کامل در ۱۲۰۸ (به تصحیح ترنر ماکان انگلیسی) منتشر شد. از مصححین بعدی شاهنامه می‌توان از ژول مول فرانسوی، وولرس و لاندوئر هلندی، ی. ا. برتلس روس، نام برد. از مصححین ایرانی شاهنامه باید به عبدالحسین نوشین، مجتبی مینوی، محمد مختاری، و جلال خالقی مطلق و فریدون جنیدی اشاره کرد. ادوارد براون (ایران‌شناس نامدار انگلیسی) شاهنامه را مطابق ذوق خود نیافته است و صریحاً کمالات آن را انکار می‌کند.

به علت محبوبیت فردوسی، تحقیقات فراوانی دربارهٔ وی و شاهنامه منتشر شده‌است. ژول مول، تئودور نولدکه، سید حسن تقی‌زاده، هانری ماسه، فریتز ولف، محمدامین ریاحی، عبدالحسین نوشین، محمد قزوینی، و ایرج افشار از جملهٔ معروف‌ترین محققین دربارهٔ فردوسی هستند.

در میان شاهنامه‌پژوهان نامبرده، جلال خالقی مطلق، منقح‌ترین متن انتقادی شاهنامه را همراه با پژوهش‌ها و یادداشت‌های فراوان تهیه و منتشر کرده‌است.شاهنامه تصحیح وی همچنین به گفته برخی قویترین نسخه از شاهنامه‌است که بصورت انتقادی در ۸ جلد توسط انتشارات ایرانیکا منتشر گردید.[۳][۴]

  • هانس هاینریش شدر ایران شناس آلمانی در سخنرانی که به مناسبت کنگره فردوسی در در ۲۷ سپتامبر سال ۱۹۳۴ میلادی (پنجم مهرماه ۱۳۱۳ خورشیدی) به‌مناسبت هزاره فردوسی و در شهر برلین بر پا شده بود می‌گوید اشغال ایران توسط مغولان و از بین رفتن توان ایران پس از یک قرن استقلال از دلایل استقبال ایرانیان از شاهنامه و تلاش برای بازیابی هویت خویش توسط وی است. همچنین وی تشابه وضعیت ایرانیان در دران فردوسی با آلمان قرن نوزدهم را علت گرایش اندیشمندان آن کشور به سمت شاهنامه فردوسی و ترجمه آن به آلمانی می‌داند.[۵] اما به گفته بسیاری از ادیبان ایران، فردوسی بزرگترین اثر حماسی جهان یعنی شاهنامه را پدید آورده است.

جایگاه جهانی[ویرایش]

فردوسی در تمام جهان شناخته شده و مورد احترام است. شاهنامهٔ فردوسی به بیشتر زبانهای زنده دنیا ترجمه شده است و حکم حماسهٔ شرق را دارد و همانطور که غربی‌ها حماسه هومر را ارج می‌نهند، مردم شرق نیز شاهنامه را می‌ستایند.


منابع[ویرایش]

  • ریاحی، محمدامین، سرچشمه‌های فردوسی‌شناسی، ۱۳۷۲
  • ریاحی، محمدامین، فردوسی، زندگی، اندیشه و شعر او، ۱۳۷۵
  • صفا، ذبیح اللّه، تاریخ ادبیات در ایران (۵ جلد)، انتشارات فردوس، ۱۳۶۷.
  • سایکس، سرپرسی، تاریخ ایران (۲ جلد)، ترجمه سید محمدتقی فخرداعی گیلانی.
  • تاریخ ادبیات ایران و جهان (۱و۲)، سال دوم و سوم آموزش متوسطه، رشتهٔ علوم انسانی، دفتر برنامه‌ریزی و تألیف کتاب‌های درسی ایران، ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳.

پیوند به بیرون[ویرایش]