گیو

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
گیو
از پهلوانان شاهنامه
نام گیو
شهرت مرگیو
نام پدر کشواد
موطن ایران - اردبیل
جنگ‌ها
جنگ‌ها بسیار
جنک اول جنگ دوازده‌رخ
جنگ دوم جنگ بزرگ کیخسرو

گیو یکی از سرشناس‌ترین پهلوانان ایرانی در حماسه ملی ایران در دوران‌های پادشاهی کیکاوس و کیخسرو است. بر پایهٔ شاهنام او پسر گودرز و پدر بیژن است. تبار گیو با میانجی پدربزرگش کشواد، به کاوه آهنگر می‌رسد. گیو احتمالاً چهره‌ای تاریخی در دوران اشکانیان بوده است که برخلاف داستان‌های سنتی، پدر گودرز دوم اشکانی بوده است که در نیمه‌های سده نخست میلادی به همراه وردان اشکانی بر تخت شاهی اشکانیان نشسته بوده است.

گیو در منابع[ویرایش]

طبری نام او را به گونهٔ بی نوشته است و حسن بن محمد قُمی که او را بنیان‌گذار یکی از روستاهای قُم برشمرده، نام او را بیب نوشته است. بر پایهٔ گفتهٔ نلدکه، بیب و بی گونه‌هایی از صورت کهن‌تر نام او هستند که نخست «ویو» بوده است و حمزه اصفهانی و نویسندهٔ گمنام مجمل‌التواریخ این صورت را در نوشته‌هایشان ضبط کرده‌اند. برجسته‌ترین کار گیو جستجوی هفت‌سالهٔ او در ترکستان برای یافتن کیخسرو و بازگردادن او به ایران است. به پاس این یاری گیو، زره ویژهٔ سیاوش به او پیشکش شد. دیگر کارهای برجسته گیو خون‌خواهی کشته‌شدن برادرش بهرام است که به دست داماد افراسیاب که تژاو نام داشت، کشته شد. در نبرد یازده رخ نیز او کار برجستهٔ دیگری انجام داد و گُروی زره که کشندهٔ سیاوش بود را در نبردی تن‌به‌تن شکست داده و کشت. [۱]

گیو همچنین داماد رستم (از طریق وصلت با بانو گشسپ) بود. در شاهنامه او تنها دارای یک فرزند به نام بیژن است. بروز احساسات پدرانه از گیو در جای جای شاهنامه صحنه‌های دل‌انگیزی می‌آفریند که خطوط شخصیت او را پررنگ می‌کند.*[۱]

سرانجام کار گیو در شاهنامهٔ فردوسی این است که او همراه چهار پهلوان دیگر همراه کیخسرو می‌شوند تا او را در سفر خود به سوی پروردگار همراهی کنند. علی رغم گوشزدهای کیخسرو که فقط کسانی که از فرّ ایزدی برخوردار باشند می‌توانند این راه را طی کنند وگرنه نابود و یا ناپدید خواهند شد، پنج پهلوان (از جمله گیو) تصمیم گرفتند که با کیخسرو همراه شوند. سرانجام پس از برگذشتن کیخسرو بسوی عالم بالا، هر پنج پهلوان گرفتار برف و بوران شده و همانجا ناپدید شدند.[۱]

داستان بالا از مرگ گیو با آنچه که در بندهشن آمده اختلاف دارد. در بندهشن او را از جاویدانان برشمرده‌اند که در پایان سوشیانت را همراهی می‌کند. در بندهشن از او به گونهٔ Beirazd i kūxšišn kardār (بِیرزد کشتی‌گیر) یاد شده است. فردینان یوستی beirazd را یکسان با بَراز عربی می‌داند که ممکن است همان وَراز باشد که در کتاب مجمل‌التواریخ به گستهم داده شده است.[۱]

هرچند که از گیو به عنوان سپهسالار ایران در دوران پادشاهی کیخسرو و کیکاوس نام برده شده است، چهره او در داستان تا اندازه‌ای زیر پرتو چهره‌های گودرز و بیژن پنهان است. به این دلیل، دادن یک نمای فراگیر از شخصیت او دشوار است. تنها در گفتگوی او با بیژن در داستان یازده رخ و بروز احساسات پدرانه در این گفتگو است که می‌توان نمایی از شخصیت او برداشت کرد.[۱]

تبارنامه[ویرایش]

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
کشواد
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
گودرز
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
گیو
 
 
رهام
 
 
بهرام
 
هجیر
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
بیژن
 
 
فرهاد

گیو در شاهنامه[ویرایش]

  • برای نمونه در داستان دوازده رخ هنگامی که بیژن به نبرد با هومان رفته‌است.
چو دیوانگان گیو گشته نوان به هر سو خروشان و هر سو دوان
همی آگهی جست زان نیو پور همی ماتم آورد هنگام سور
چو آگاهی آمد ز بیژن بدوی دمان پیش فرزند بنهاد روی
چو چشمش به روی گرامی رسید ز اسب اندر آمد چنان چرو سون سزید
بغلتید و بنهاد بر خاک سر همی آفرین خواند بر دادگر...[۲]
. .
چو رُهام و گرگین جنگ آوران گرازه همی شد بسان گراز
برفتند با او بزرگان نیو چو طوس و چو گودرز و رُهام و گیو
خبر شد به طوس و به گودرز وگیو به رُهام و گرگین و گردان نیو[۳]
. .
چو طوس و چو گودرز و گیو دلیر چو گرگین و بیژن چو رُهام شیر[۴]


جستارهای وابسته[ویرایش]

پانویس[ویرایش]

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ Djalal Khaleghi-Motlagh. «GĒV». ENCYCLOPÆDIA IRANICA. بازبینی‌شده در ۱۲ آوریل ۲۰۱۶. 
  2. («داستان دوازده رخ» ص ۲۹)
  3. («اداستان دوازده رخ» ص 8)
  4. («اندر ستایش سلطان محمود» ص 83)

منابع[ویرایش]

پیوند به بیرون[ویرایش]