شهرهای ساسانی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو

شاهان ساسانی به شهرسازی دلبستگی داشتند و توجه بسیار به ساختمان شهرها و آبادانی داشته‌اند و تقریباً می‌توان گفت که به نام هریک از آنها یک یا چند شهر وجود داشته‌است. شاهان ایران بخصوص شهریاران ساسانی به شهرسازی اهمیت بسیار می‌دادند. ساسانیان بانیانِ بزرگ شهرها به شمار می‌روند، و منابع تاریخی از وسعتِ شهرسازی که تقریباً در زمان همهٔ شاهانِ این سلسله معمول بود گواهی می‌دهد. برپایهٔ آنچه که از آثار نویسندگانِ عرب و ایرانی برمی‌آید شاهنشاهان ساسانی علاوه بر ایجاد سازمانهای سیاسی و اداری، هیچگاه از عمران وآبادی شهرها غفلت نورزیدند.[۱]

محتویات

فرهنگِ شهرسازی در شاهانِ ساسانی[ویرایش]

در بین شهریاران سلسله ساسانی یکی از نشانه‌های بهتر رهبری کردن هر شاهنشاه توجه وی به ساختمان و آبادانی شهر و ساختن شهرهای تازه است. به همین دلیل هر یک از شاهنشاهان آن سلسله می‌کوشیدند شهرهائی را پی افکند یا شهرهای کهن را نوسازی کند.[۲] در این دوره شهرسازی ساسانیان در هم جا کم وبیش یکسان بود، و بر آن بودند که جهان چهار بخش دارد و شهرها باید طوری ساخته شوند که به چار سوی جهان گشوده شوند.[۳] ظهور دولت ساسانی در واقع اولین حرکت جامعه بشری برای رسیدن به قدرت است، یعنی نطفه اصلی این دولت در شهر بسته شده‌است. به همین دلیل شهر پایه نهادهای اجتماعی- اقتصادی، بازرگانی و سیاسی دولت ساسانی بود. پادشاهان ساسانی به تدریج شهرهای خودیار را تسخیر کرده و به ساختن شهرهای جدید همت گماشتند. شهرهای بسیاری به نام پادشاهان ساخته شد. بنیاد هشت شهر به نام اردشیر نسبت می‌دهند. بنای تعدادی از شهرها نیز به شاپور نسبت داده شده‌است و شهرهایی را هم به قباد نسبت داده‌اند. مسلماً روند احداث شهر توسط پادشاهان همواره آهنگ ثابت و یکنواختی نداشته‌اند. در دوره‌هایی که پادشاهان قدرتمند بر کشور حاکم می‌شدند، تعداد زیادی شهر احداث می‌شد و در زمانی که قدرت به تقریب پادشاهان ضعیف می‌شد، جریان احداث شهر کند می‌گردید.[۴]

شهرهای شاهی[ویرایش]

شهرهایی که در دوره ساسانیان ساخته شدند، بیشتر سیاسی-اداری بودند که به شهرهای شاهی معروف بودند و هر حاکمی اجازه شهرسازی را نداشت، سپس عوامل دیگری مانند عوامل تجاری، نظامی نقش داشتند. در این دوره توانایی و بنیان اقتصادی کشور در حدی بود که بازرگانی، و تولید صنایع دستی را تا آن حد رونق بخشید که منجر به احداث شهرهای نوین شده‌است. همچنین قدرت نظامی ساسانیان به گونه‌ای بود که پهنه وسیعی را در بر می‌گرفت و امکان مبادلات اقتصادی بین شهرهای کهن، و بازرگانی سرزمین‌های مجاور را با مراکز تجمع و سکونتگاه‌های ایران در راه‌های امن ممکن سازد. اکثر شاهان ساسانی به احداث شهرهای نو پرداختند. شهرهایی که توسط فرمانروایان بنیاد یافته و یا احیاء گردیدند، طبق سنت معمول با نام شاه همراه بودند و واژه‌هایی به آنها افزوده می‌شد که اغلب از شادی، شکوه و عظمت، نیک‌بختی و پیروزی فرمانروا و یا مفاهیم مشابه آنها بود.[۵] نام اغلب این شهرها در روایات ایرانی و عرب و کتب تاریخی ثبت گردیده است، بیشتر این کتب ترجمه و برگردان کتاب خداینامک دوران ساسانی می‌باشند. از منابع دیگر رسالهٔ پهلوی، شهرستان‌های ایران است. این رساله شامل اسم و شرح ساختن عده‌ای از شهرهای بزرگ توسط فرمانروایان ایران از قدیم‌ترین ایام تا زمان ساسانیان می‌باشد که در آن پایه‌گذاری بیش از ۲۶ شهر به فرمانروایان ساسانیان نسبت داده شده‌است. همچنین کتیبه شاپور یکم در نقش رستم که فهرست شهرهایی که در قلمرو فرمانروا بوده، یاد شده‌است. مورخین رومی و ارمنی نیز در کتابهای خود از شهرهای آن دوره نام برده‌اند. سکه‌های ساسانی نیز از مدارک گرانقدری می‌باشد که در شناسائی نام شهرهای ساسانی موثرند، در پشت این سکه‌ها مخصوصاً از زمان بهرام چهارم نام شهری که سکه در آن ضرب شده، نقش گردیده‌است و این روش تا پایان عهد ساسانیان ادامه می‌یابد که نام شهرها در پشت سکه‌های خسرو پرویز از سایر فرمانروایان بیشتر و چشم گیرتراست.[۶]

نقشهٔ ایران در دوران ساسانی بین سال‌های ۲۲۶ تا ۶۵۱ میلادی

شهرهای اردشیر بابکان[ویرایش]

نمایی از بازماندهٔ کاخی که بنام اردشیر بابکان معروف است، در نزدیکی شهر قدیم گور در استان فارس
نام شهر در دوران ساسانی نام شهر در دوران اسلامی ناحیه‌ای که شهر در آن بنا گردید
۱ اردشیر خُوره فیروزآباد پارس
۲ ریواردشیر ریشهر پارس
۳ رام‌هرمزاردشیر رامهرمز خوزستان
۴ هرمزاردشیر سوق الاهواز خوزستان
۵ استاداردشیر میشان خوزستان
۶ وهشت‌آباد اردشیر بصره خوزستان
۷ وه‌اردشیر بهرسیر میان رودان
۸ بوذاردشیر موصل میان رودان
۹ وه‌اردشیر (کرمان) بردسیر کرمان
۱۰ تن اردشیر مدینه الخط بحرین

[۷]

فردوسی در دفتر ششمِ شاهنامه، شرح شهرسازی اردشیر بابکان را اینگونه گزارش داده است:

برآمد چهل سال و بر سر دو ماه که تا برنهادم به شاهی کلاه
به گیتی مرا شارستانست شش هوا خوش گسار و به زیر آب خوش
چو رام اردشیرست شهری دگر کزو بر سوی پارس کردم گذر
دگر شارستان برکه اردشیر پر از باغ و پر گلشن و آبگیر

[۸]

شهر اردشیر خُوره[ویرایش]

شهر اردشیر خُوره را می‌توان جزء اولین شهرهایی دانست که توسط اردشیر بابکان بنا گردیده‌است، او این شهر را قبل از دست یافتن به سلطنت ساخت اما اردشیربزودی دریافت که ایالت پارس از لحاظ سیاسی شایستگی اقامت فرمانروا را ندارد و پایتخت را در نزدیکی تیسفون قرار داد. این شهر که از قدیم‌ترین ادوار باستانی تا زمان هخامنشیان شهری آباد بود و گور نامیده می‌شد، توسط اسکندر مقدونی ویران گردید تا بار دیگر به همت اردشیر بازسازی و آباد شد. دور این شهر دارای برج و باروی محکم و خندق بود. در مرکز شهر یک آتشکده و در جنب آن برجی احداث شده بود که به هنگام تشریفات مذهبی در بالای آن آتش مقدس در هوای آزاد شعله‌ور بود.[۹] قدیمی‌ترین شهر ایالت فارس در دوره ساسانی «اردشیر خُره» از تأسیسات اردشیر خره در دشت فیروزآباد فارس است.[۱۰] اردشیر ساسانی نام رسمی شهر تازه‌بنیاد خود را اردشیرخورّه (فارسی میانه:Ardašer Khwarrah) به معنی فر اردشیر گذاشت. با این حال در منابع پیشااسلامی این شهر به گور (Gōr) نیز نامور بوده که پس از اسلام، عربان آن را جور تلفظ می‌کردند. مورخان قدیم این واژه را دشت، پشته یا گودال معنی کرده‌اند.[۱۱] نسخه متن پهلوی کارنامه اردشیر بابکان که اولین سند عقیدتی- سیاسی دولت ساسانی است از جمله مآخذ مربوط به تاریخ شهرهای ایران است؛ که به ساختن شهر ریو اردشیر و اردشیر خوره در ایالت فارس اشاره می‌کند. «اردشیر به پارس آمد. شهرستانی که اردشیر خره خوانند کرد و روستای بخت اردشیر را بوجود آورد.[۱۲] همچنین در نوشته‌های دینوری، طبری، شاهنامه فردوسی، مسعودی، حمزه اصفهانی، مجمل التواریخ و القصص ... می‌توان از اسامی این شهرها آگاهی یافت. از میان مورخین دوره اسلامی ابن قتیبه اولین مورخی است که در کتاب «المعارف» خود به بنیان شهرهای «گور و ازدشیر» در فارس به دست اردشیر بابکان اشاره کرده است.[۱۳] اصطخری دربارهٔ این شهر و چگونگی احداث آن در زمان اردشیر چنین بیان کردهاست: «جور را اردشیر بنا کرد. گویند دریاچه بود. چون اردشیر دشمنی را آنجا قهر کرد خواست کی شهری بنا کند. بفرود تا آب را راه‌ها ساختند چنان‌که به شیبها برون شد و این شهر بنا کرد.»[۱۴] جورجینا هرمان معتقد است که اردشیر قبل از غلبه بر اردوان پنجم دستور ساخت شهر تازه و ساختمان کاخ‌های خود را در اردشیر خوره (شکوه اردشیر) و قلعه دختر بر چکاد تنگاب صادر کرده است.[۱۵] نخستین شهر ساسانی- اردشیر خوره – که به دست اردشیر بابکان ساخته شده، دایره‌ای شکل بود. این شکل پیش از این و در دوره اشکانی مرسوم بود. چنان‌که شهر هاترا و دارابگرد تقریباً دایره‌ای شکل است. گفته می‌شود که این طرح بر گرفته از اردوگاه نظامی پارتیان است.[۱۶]

شهر وه اردشیر در کرمان[ویرایش]

اعراب نام نام آن را به گونهٔ دیگری عربی کرده‌اند و ان را بردسیر نامیده‌اند. حمزه اصفهانی مورخ معروف قرن چهارم ه ق مؤسس واقعی شهرمزبور را اردشیربابکان می‌نویسد که آن جا را به اردشیر یعنی جای نیکو اردشیر نامیدند و اعراب آن را به این محل اسم بهرسیر، بهدسیر، بردسیر، بردشیر نیز داده‌اند و ایرانیان آن را گواشیر خواندند. حمدالله مستوفی نام پایتخت کرمان را گواشیر می‌نامد و اضافه می‌کند، شهرگواشیر از اقلیم سوم است گشتاسب در آن جا آتشخانه ساخته بود وپس از او اردشیربابکان قلعه شهر ساخت و برد شیر خواند و بهرام بن شاپورذوالاکتاف بران عمارت افزود.[۱۷]

رام‌هرمزاردشیر[ویرایش]

رامهرمزاردشیریکی از شهرهای خوزستان بود، چون برای نامیدن کلمه با حروف بسیار بود واژهٔ اردشیر را از آخر کلمه انداخته‌اند.[۱۸] نویسندهٔ کتابِ مجمل‌التواریخ و القصص ضمن شرح پادشاهی اردشیر بابکان دربارهٔ شهرِ رام‌هرمزاردشیر مطالبی نگاشته است. بعضی گفته‌اند که شهر رامهرمز کنونی نامی کوتاه شده از رامهرمزاردشیر است.

شهر هرمز اردشیر[ویرایش]

از روایت حمزه اصفهانی چنین بر می‌آید که شهر هرمز اردشیر از دو بخش مجزا که در جوار یکدیگر قرار داشته و مجموعه‌ای واحد را تشکیل می‌دادند، بوجود آمده بود. این شهر در ناحیهٔ خوزستان بنا گردید.[۱۹] اهواز در قدیم شهری بود بسیار خرم، اهواز جمع عربی کلمهٔ هوز است که این تسمیه در آغازفقط به یک قبیله ساکن در این ناحیه اطلاق می‌شد. در عصر ساسانی این شهر به نام‌های رام شهر یا شهر رام نامیده می‌شد که پس از تصرف این شهر توسط مسلمانان، عرب آن را اهواز یا سوق الاهواز نامیدند، یعنی بازار یا سرزمین خوزی‌ها که مرکز زراعت نیشکربود. ابو زید معتقد است که نام اهواز هرمز شهر بوده و آن دهی بزرگ بوده است.[۲۰]

ریو اردشیر[ویرایش]

اردشیر بابکان پیش از غلبه بر اردوان پنجم سرتاسر نواحی جنوبی پارس را که شامل استان بوشهر کنونی بود از دست مالکان طوایف خارج ساخت و سپس بندرگاه‌هایی در آنجا ساخت که از نمونه‌های معروف آن ریواردشیر (ریشهر) است.[۲۱] آبادی و رونق این منطقه از دوره ایلامی و در هزاره دوم پیش ازمیلاد شروع شد.[۲۲] نام ریشهر مخفف ریواردشیر و از جمله بنادری است که در دوره اردشیر اول بازسازی شده است.[۲۳] در کارنامه اردشیر بابکان از بندر ریو اردشیر یا ریشهر به نام بخت اردشیرم یاد شده است.[۲۴] از زمان تأسیس بندر ریو اردشیر تا پایان ساسانیان، این بندر بعنوان یک بندر مهم تجاری و بازرگانی مورد توجه بوده است و برخی از منابع از نظر اهمیت، بندر ریشهر را پس از ابله مهمترین بندر دوره ساسانی می‌دانند.[۲۵] این بندر در عصر ساسانی با دیگر مراکز تجاری خلیج فارس و حتی هند و چین روابط بازرگانی برقرار نمود. بازرگانان ایرانی از بنادر معتبر آن روز خلیج فارس از جمله ریواردشیر به قصد رفتن به چین، به داد وستد می‌پرداختند. همچنین این بندر به عنوان توقفگاه کشتیهایی عمل می‌کرد که از بندر ابله به قصد عمان و هند در حرکت بودند.[۲۶] اهمیت بندر ریو اردشیر برای ساسانیان چنان بود که با جادهای به کازرون و شیراز وصل می‌شد و از آن راه کالاهای صادراتی به مناطق دیگر حمل می‌گردید.[۲۷] دینوری اشاره می‌کند که: «ازمیان رستاقهای ولایت ارجان می‌توان به: ریشهر که در اصل نام آن ریواردشیر است اشاره کرد.»[۲۸] طبری می‌گوید که «اردشیر شهری را به این نام بنا نهاده .» اما از وضع و موقع دقیق آن مطلبی دقیقتر به دست نمی‌دهد.[۲۹] این شهر در زمان شاپور دوم مورد غارت اعراب قرار گرفت.[۳۰] و بعدها به طور کامل بازسازی شد و از چنان آبادی و رونقی برخوردار شد که بعنوان حوزه اسقف نشین مسیحیان ایران قرار گرفت.[۳۱]

شهر بوذاردشیر[ویرایش]

لسترنج شهری را که در زمان سلطنت ساسانیان در محل کنونی موصل واقع بود بوذاردشیر نوشته است.[۳۲] طبری آورده است که اردشیر هشت شهر بنا کرده است: «.. و بوذ اردشیر که همان حزه باشد در موصل بود.»[۳۳]

شهر وه اردشیر در تیسفون[ویرایش]

تصویری نقاشی شده از کاخ مدائن در اردشیر بر روی خرابه‌های سلوکیه قدیم شهری بنام وه اردشیر یا به اردشیر در تیسفون بنا نمود و آنجا را پایتخت دولت ساسانی قرار داد. این شهر یکی از شهرهای هفتگانهٔ مدائن و بر مغرب دجله واقع بود.[۳۴] اردشیر بنیان‌گذار سلسله ساسانی از مهم‌ترین سازندگان و بازسازی کنندگان شهر در ایران به شمار می‌رود. جغرافیانگران شهرهای فراوانی بدو نسبت داده‌اند. یکی از این شهرها، وه‌اردشیر یا به اردشیر است که درست روبه روی تیسفون، پایتخت اشکانیان بنا شد. روددجله و بر روی خرابه‌های سلوکیه احداث گردید. برخی معتقدند که اردشیر شهر باستانی سلوکیه را بازسازی کرده است. اما به نظر نمی‌رسد شهری که بیش از پانصد سال از عمر آن گذشته، چندان قابل بازسازی باشد که بتواند به خواسته‌های اردشیر که شهر زیبایی مانند گور را تازه ساخته بود، جامه عمل بپوشاند. این شهر بسیار بزرگ و کوچه‌های آن سنگ‌فرش بود ودر کنار هر خانه آغلی جهت نگهداری چارپایان ساخته بودند. بازار شهر بزرگ بود و بازرگانان و سوداگران بسیاری از آن جمله بازارگانان یهودی داشت و در نتیجه شهری ثروتمند و پرجمعیت بود و مردمش در عیش و تن آسایی به سر می‌بردند. شهر کلیسای بزرگی داشت که در زمان شاپور دوم ویران و از نو بنا گردیده بود.[۳۵] این شهر مرکز عیسویان ایران و مقر جاثلیق محسوب می‌شد. کلیسای بزرگ سلوکیه در آنجا بود. هنگام تعقیب نصارا در زمان شاپور دوم این کلیسا ویران شد و پس از مرگ این پادشاه آن را از نو ساختند و پس از آن چند بار با کمک مالی دربار قسطنطنیه تعمیر شد.[۳۶] طبری شهر به اردشیر یا بهرسیر را در اخبار فتوحات عربی – اسلامی به نام المدینه‌الدنیا یعنی «شهر نزدیک» خوانده و مراد او نزدیک‌ترین شهر از شهرهای مدائن به مهاجمان و سهل الوصول‌تر از همه بوده است؛ زیرا این شهر در غرب دجله قرار داشت و اعراب برای حمله بدان و محاصره آنجا نیازی به عبور از دجله نداشته‌اند و در برابر آن کاخ سفید مدائن را که در شوق دجله و دور از دسترس مهاجمان بود، المدینه‌القصوی یعنی «شهر دور» نامیده است.[۳۷]

اردشیر بر روی خرابه‌های سلوکیه قدیم شهری بنام وه اردشیر یا به اردشیر در تیسفون بنا نمود و آنجا را پایتخت دولت ساسانی قرار داد. این شهر یکی از شهرهای هفتگانهٔ مدائن و بر مغرب دجله واقع بود.[۳۸] اردشیر بنیان‌گذار سلسله ساسانی از مهم‌ترین سازندگان و بازسازی کنندگان شهر در ایران به شمار می‌رود. جغرافیانگران شهرهای فراوانی بدو نسبت داده‌اند. یکی از این شهرها، وه‌اردشیر یا به اردشیر است که درست روبه روی تیسفون، پایتخت اشکانیان بنا شد. روددجله و بر روی خرابه‌های سلوکیه احداث گردید. برخی معتقدند که اردشیر شهر باستانی سلوکیه را بازسازی کرده است. اما به نظر نمی‌رسد شهری که بیش از پانصد سال از عمر آن گذشته، چندان قابل بازسازی باشد که بتواند به خواسته‌های اردشیر که شهر زیبایی مانند گور را تازه ساخته بود، جامه عمل بپوشاند. این شهر بسیار بزرگ و کوچه‌های آن سنگ‌فرش بود ودر کنار هر خانه آغلی جهت نگهداری چارپایان ساخته بودند. بازار شهر بزرگ بود و بازرگانان و سوداگران بسیاری از آن جمله بازارگانان یهودی داشت و در نتیجه شهری ثروتمند و پرجمعیت بود و مردمش در عیش و تن آسایی به سر می‌بردند. شهر کلیسای بزرگی داشت که در زمان شاپور دوم ویران و از نو بنا گردیده بود.[۳۹] این شهر مرکز عیسویان ایران و مقر جاثلیق محسوب می‌شد. کلیسای بزرگ سلوکیه در آنجا بود. هنگام تعقیب نصارا در زمان شاپور دوم این کلیسا ویران شد و پس از مرگ این پادشاه آن را از نو ساختند و پس از آن چند بار با کمک مالی دربار قسطنطنیه تعمیر شد.[۴۰] طبری شهر به اردشیر یا بهرسیر را در اخبار فتوحات عربی – اسلامی به نام المدینه‌الدنیا یعنی «شهر نزدیک» خوانده و مراد او نزدیک‌ترین شهر از شهرهای مدائن به مهاجمان و سهل الوصول‌تر از همه بوده است؛ زیرا این شهر در غرب دجله قرار داشت و اعراب برای حمله بدان و محاصره آنجا نیازی به عبور از دجله نداشته‌اند و در برابر آن کاخ سفید مدائن را که در شوق دجله و دور از دسترس مهاجمان بود، المدینه‌القصوی یعنی «شهر دور» نامیده است.[۴۱]

شهر استاد اردشیر[ویرایش]

از نخستین اقدامات اردشیر اول پس از تثبیت قدرت، بنیان‌گذاری و یا توسعه شهرها در مناطق مختلف از جمله در کرانه‌های خلیج فارس بود طبری نوشته است که: «اردشیر هشت شهر بنا کرد. ... و استاباذ اردشیر که همان کرخ میسان باشد در سواد.[۴۲] حمزه اصفهانی در باب این شهر می‌نویسد:استاباذ اردشیر یا استایاد نام شهری است برکناره کارون که آن را کرخ میشان هم گویند.[۱۸]

شهر شوشتر[ویرایش]

بانی وبنای شهر شوشتر به درستی مشخص نیست. حمدالله مستوفی گوید: «هوشنگ پیشدادی ساخت و خراب شده بودو اردشیربابکان تجدیدعمارتش کرد.[۴۳] حمزه اصفهانی راجع به طرح شوشتر می‌گوید: «شکلش برمثال اسب است و همو طرح گندی شاپور رابه رقعه شطرنج و طرح شوش رابرمثال باز تشبیه نموده است.»[۴۴] شوشتر در در روزگار پیشین شهرمهم، زیبا و پررونق خوزستان بود و در قرن چهارم که شهر باستانی گندی شاپوردر نزدیکی آن رو به انحطاط نهاد، پیش از پیش برشکوه و عطمت آن افزوده گردید. جیهانی گوید: «در خوزستان هیچ جا معمورترو پاکیزه‌تر از تسترنیست.. در تستر دیبا میبافندو به جمله دنیا می‌برند...»[۴۵] مقدسی در سخن از خوزستان می‌نویسد: «در همهٔ این سرزمین خوشتر و استوارترو مهمتر از شوشتر شهری شهری نباید، نحربه دور آن می‌چرخد نخلستان و باغ‌ها آن را فراگرفته است. بافندگان ماهر دیبا و پنبه در آن بسیارند. از همه شهرها برتر است. اضداد را درخود جمع و نزد جهانیان شهرت دارد.. بهشت خوزستان است، دیبای آن به مصر و شام برند»[۴۶]

تن اردشیر[ویرایش]

بنا بر قول حمزه اصفهانی شهر بتن اردشیر در مجاورت بحرین ایجاد شده وجه تسمیه اش از روی دیوارهای آن بوده که توسط این پادشاه فاتح یک در میان از لایه‌های آجر و تنه اعراب ساخته شده بود.[۴۷]

وهشت آباد اردشیر[ویرایش]

شهرهای بتن اردشیر و رام اردشیرو ریو اردشیر و وهشت آباذ اردشیر که اکنون بندر بصره بر جای آن است به روزگار ساسانیان از بصره تا گناوه و بوشهر و سواحل عمان بنا گشته‌اند.[۴۸]

شهرهای شاپور یکم[ویرایش]

در زمان شاپور یکم طرح و روش مستطیل در شهر سازی بیشتر مورد توجه قرار گرفت و هم آهنگی شهر با وضع طبیعی زمین نیز در نظر گرفته می‌شد در شهر گندی شاپور و بیشاپور از همین طرح مستطیل استفاده شد. شاپور اول دومین شاهنشاه ساسانی، پس از پدر به سلطنت رسید. شاهپور در زمره بانیان بزرگ شهرها اسمی از خود به یادگار گذاشته است. مسعودی در مروج الذهب شرح دادهاست که شاپور: «... و ولایتها پدیدآورد و شهرها بنیاد کرد که به نام او معروف شد.»[۴۹] حمزه اصفهانی گزارش دادهاست که: «شاپور شهرهایی نیز بنا کرد، از آن جمله است نی شاپور، بی شاپور،... بی شاپور از شهرهای فارس است، و نیز نام ولایت است و به عربی نام آن را مختصر کنند و «سابور» گویند، شاپور این شهر را به جای شهری ساخت که طهمورث ساخته شده و به دست اسکندر ویران گشته و نام نخستین آن از میان رفته بود.»[۵۰]

نام شهر در دوران ساسانی
۱ وه اندیو شاپور (گندی شاپور) جندی شاپور خوزستان
۲ بیشاپور بیشابور (بشاور) (شابور)
۳ نیوشاپور نیشابور و نیسابور
پیروز شاپور
میان رودان
۵ شادشاپور
میان رودان
۶ شاپورخواست خرم‌آباد

[۵۱]

شهر گندی شاپور[ویرایش]

گندی شاپور یکی از مهمترین شهرهایی بود که توسط شاپور یکم ایجاد گردید. معروف‌است که وی پس از غلبه بر والرین و ویران ساختن انتاکیه اسیران رومی را در این محل اسکان داد و نام آنرا وه اندیوک شاپور به معنی به از انتاکیه شاپور نامید.[۵۲] در ۱۵ کیلومتری دزفول به شوشتر در محل روستای شاه‌آباد و در مجاورت رودخانه سیاه‌منصور شهر باستانی گندی شاپور قرار گرفته است. با وجود وسعت وعظمتی که این شهر در دوره ساسانی و پس از آن تا سده ششم هجری داشت، بررسی و کاوش‌های علمی منظم و قابل توجهی در آن صورت نگرفته و محدود به چند تراشه است.

مک آدامز و هانسن از نخستین باستان‌شناسانی به شمار می‌روند که در فضای این شهر تاریخی به بررسی‌های محدود باستان شناختی و ایجاد چند ترانشه در چند نقطه از شهر اقدام کردند. این ترانشه‌ها اطلاعات بسیار اندکی دربارهٔ خصوصیات شهر ارائه دادند. تحقیقات این دو پیرامون سیستم آبرسانی شهر نشان داد که آب شهر جندی‌شاپور وزمین‌های کشاورزی آن از طریق تونل‌های سیفونی شکل درکنار بندی که در ۱۴ کیلومتری شهر ایجاد شده بود، تأمین می‌شد. بعد از هانسن و آدامز، بررسی‌های محدودی را ر.ج. وینکه در سطح شهر صورت داد. وی براساس مطالعاتی که بر روی سفال‌های جمع‌آوری شده سطحی انجام داد، نتیجه گرفت این شهر تا قبل از قرن سوم میلادی مسکونی نبوده و در این زمان است که در این مکان شهری را شاپور اول ساخته است. از شهر گندی‌شاپور در بساری از متون اسلامی، پهلوی ساسانی و لاتین یاد شده است. در کتیبه سه زبانه کعبه زرتشت، شاپور اول از ساتراپ «ویه اندیوک شاپور» نام برده است. جزوه «شهرستان‌های ایرانشهر» که در زمان منصور عبارس (۷۵۴–۷۸۵ میلادی) به زبان ساسانی نوشته شده، ساخت شهر «وندیوگ شاهپور» را به شاهپور اول ساسانی نسبت داده است. در یک متن سریانی متعلق به ۴۱۰ میلادی از شهر بزرگ خوزستان تحت نام بیت لاپات (سرای شکست) یاد شده و در تلمود این نام به صورت «بی لاپات» آمده است.[۵۳] قفطی، جندی‌شاپور را معرب «گندشاه‌پوهر» می‌داند که در اصل «وَه‌اند شاه‌پور» به معنی «به از انطاکیه، شاهپور» بوده است. از سوی دیگر وی جندی شاپور را مرکب از دو نام خاص جندا و شاپور دانسته که جندا نام مالک زمین آن شهر بوده و شاپور، شاهنشاه ساسانی نیز خریدار آن زمین و بنیان‌گذار شهر بوده است. وی انگیزه بنیاد شهر جندی شاپور را عشق شاپور به دختر قیصر روم دانسته وی می‌نویسد که شاپور پسر اردشیر، پس از غلبه بر سوریه و فتح انطاکیه از قیصر روم خواست که دخترش را به عقد وی درآورد. قیصر نیز چنین کرد و شاپور برای او شهری بر هیئت قسطنطنیه ساخت.[۵۴] به از اندیوشاپور، از شهرهای خوزستان است و تعریف آن جندی شاپور است. اشتقاق آن در فارسی بدین‌سان است که «اندیو» نام انطاکیه و «به» به معنی بهتر و مجموعه‌یعنی «شهر بهتر از انطاکیه است». بنای این شهر چون عرصه شطرنج است؛ که در میانه آن هشت راه در هشت راه نهاده‌اند و در آن روزگار شهرها را به سان اشیاء می‌ساختند.[۵۵] معروف است که شاپور اول پس از غلبه بر والریانوس او را به گندی شاپور آورد و وی در حال اسارت در این شهر در گذشت. از دیگر وقایع مهمی که در این شهر باستانی صورت گرفت، قتل مانی در زمان بهرام اول پادشاه ساسانی بود. یکی دیگر از وقایع مهمی که در این شهر روی داد، مرگ یعقوب لیث صفار است که نمی‌خواست ایران زیر تسلط بیگانگان بماند. شهرت گندی‌شاپور مرهون دانشگاه و خصوصاً بیمارستان آن است که به دستور انوشیروان تأسیس شد. علاوه بر پزشکان ایرانی این بیمارستان، از هند و یونان پزشکان معروفی بدان‌جا رهسپار شدند. بر سر دانشگاه گندی‌شاپور نوشته بودند «دانش و فضیلت، مافوق بازو و شمشیر است».[۵۶]

شهر بیشاپور[ویرایش]

ویرانه‌های بیشاپور در شمال شهرستان کازرون

محوطه باستانی بیشاپور در ۲۵ کیلومتری غرب کازرون و در مقابل دهانه تنگ چوگان دراستان فارس واقع شده است. براساس متون پهلوری ساسانی (کتیبه‌ها، سکه‌ها و مهرها) و کتب مورخان و جغرافیانگاران دوره اسلامی از این شهر مربوط به زمانی است که این شهر در تصرف مسلمانان بود و آثار دوره ساسانی آن تقریباً نابود شده بود. حمدالله مستوفی بنای این شهر را در روزگار قدیم به طهمورث دیوبند نسبت می‌دهد. به گفته وی در زمانی که در پارس جز اصطخر هیچ شهری نبود، شاپور آن را ساخت و نامش در آن وقت دین دولا بود. چون اسکندر به پارس آمد، آن را به کلی نابود کرد. به طوری که کاملاً از بین رفت. سپس شاپور بن اردشیر بابکان در زمان پادشاهی خود این شهر را از نوبنا کرد و نام خویش بر آن نهاد و آن را بشاور خواند که به زبان عربی آن را مختصر کنند و سابور گویند. ابن حوقل می‌نویسد که شاپور شهری است بزرگ، به اندازه شهر اصطخر ولی آبادتر از آن و پرجمعیت‌تر و مردمانش توانگرند. مقدسی در نیمه دوم قرن چهارم هجری گوید که اکنون در حال ویرانی است؛ و اهالی آن از آنجا کوچ می‌کند و به کازرون می‌روند.[۵۷] مقدسی نیز بیشاپور را چنین توصیف کرده است: «شهر چهار دروازه دارد: دروازه بهرام، دروازه هرمز، دروازه مهر، دوازه شهر، گِردَش خندقی است، نهر به دور قصبه می‌رگدد که با پل‌های از آن می‌گذرند. کنارشهر دژی به نام دنبلا هست که جلوی آن مسجدی است. در بیرون شهر بزرگ است و یک بازار به نام بازار کهنه دارد»[۵۸]

کریستنسن در مورد وجه تسمیه بیشاپور می‌نویسد: «کلمه «وه» یا «به» به معنی «نیک» در بسیاری از نام‌های پهلوی آمده است، مانند (وه‌دین یا به‌دین) که همان‌دین بهتر و روشنایی است؛ بنابراین، «به‌شاپور» به معنای شهر نیک شاپور یا شهر بهتر شاپور معنی می‌دهد».[۵۹] برخی نیز «بی» را به خانه و زندگی معنی کرده‌اند که یک تک‌واژه آرامی است. از این این روشاید بتوان بیشاپور را به معنی «خانه‌شاپور» تعبیر و تفسیر کرد.[۶۰] با وجود اینکه شهر گور با آن همه عظمت و زیبایی تازه به اتمام رسیده بود، شاپور پس از خاتمه جنگ با رومیان فرمان ساخت این شهر را صادر کرد و در سال ۲۶۶ میلادی کتیبه ساخت آن را در میدان مرکزی شهر برافراشته شد. هنوز انگیزه ترک شهر زیبایی گور مشخص نیست. اما چنان‌که از تاریخ ساسانیان استنباط می‌شود، ساخت شهر از نشانه‌های قدرت، ثروت و جاه‌طلبی شاهان این سلسله به شمار می‌رفت. شاپور که بعد از جنگ با سه پادشاه روم از ثروت و قدرت فراوانی برخوردار گردیده بود، می‌خواست برتری خود را بر رومیان و شهرهای زیبایی آنان، خصوصاً انطاکیه، نشان دهد. از این روفرمان داد تا با استفاده از نیروی رایگان و متخصص رومی در کنار مهندسان ایرانی شهری بسازند که شکوه و اقتدار شاهنشاه ایران وانیران را به جهانیان نشان دهد. به قول گیرشمن این شهر باید بیانگر سلیقه، قدرت، جلال و شوکت وی بوده باشد. این شهر باید همه نشانه‌های موفقیت‌ها، شکوه و جلال و شوکت وی بوده باشد. این شهر باید همه نشانه‌های موفقیت‌ها، شکوه و جلال وی را برخوردار باشد. این یک شهر مشخصه ساسانی، یک اقامتگاه بهاری برای پادشاه و دربار و خانواده پادشاه بوده است. شهر بیشاپور بیانی از قدرت و جلال پادشاه بوده است.[۶۱] هر یک از شهرهای ساسانی بنا به ضرورت و هدف خاصی به وجود آمدند. شاید بتوان بیشاپور را در این میان یک استثنا دانست. این شهر نشانه شکوه و عظمت شاپور، بیانگر ثروت، اقتدار و کامیابی‌های وی در جنگ با رومیان و نماد تسلط وی برجهان آن روزگار است. بیشاپور شهری پرتجمل با کاخ‌ها، باغ‌ها، حرمسرا، شکارگاه و خزاینی بود که شاپور هرگاه از گرمای تیسفون و سیاست خسته می‌شد ایام را با خوشی و کام جویی در آنجا می‌گذارنید. رودخانه شاپور با پیچ‌وتابی که در بخشی از شمال و غرب شهر خورده، آن را از شکل یک شهر مستطیل شکل خارج ساخته است. اما قسمتی از باروی شمالی، شرقی و جنوبی شهر که در معرض جریان رودخانه قرار ندارند، قائم الزاویه است. این شهر نیز همانند شهر گور از تأسیسات دفاعی قوی و مستحکمی برخوردار است. چنان‌که در اضلاعی از شهر که رودخانه جریان ندارند، مبادرت به ایجاد خندقی عمیق و عریض کرده‌اند. راه ورود و خروج به شهر احتمالاً از طریق دروازه‌هایی صورت می‌گرفت که شب هنگام یا در مواقع اضطراری بسته می‌شدند. علاوه بر این، در ارتفاعات شمالی که مشرف بر شهر و ارک سلطنتی است دو دژ تسخیر ناپذیر معروف به قلعه دختر و پسر واقع شده است. این قلعه‌ها وظیفه دیده‌بانی، حراست و دفاع از شهر را بر عهده داشتند و در واقع پادگان و دژهای نظامی مستحکمی به شمار می‌رفتند که در مواقع بسیار اضطراری و خطر، حتی پادشاه نیز می‌توانست در آنجا پناه بگیرد. برج و باروی رفیع و قطور بیشاپور نمایانگر اهمیت فراوان این شهر است. مصال این دیوار ستبر و برج‌های نیم‌دایره‌ای آن را سنگ و ملاط گچ است. قطر حصار شهر در حدود ۹ متر است که با برج‌های پشتنبد و توپر ساخته شده و فقط از قسمت بالای برج‌ها به منظور حفاظت و دیده‌بانی استفاده می‌شده است.[۶۲] این شهر در آن زمان هماهنگ با همان سیستم نظام اداری – اجتماعی حاکم برآنها گسترده شده بود و عناصر و اجزاء تشکیل دهنده آن از رابطه‌ها و نسبت‌ها، از فاصله‌ها و اندازه‌ها، از مرتبط‌هایی د رجایگزینی و مکان‌یابی پیروی می‌کرد که رایج روزگار و منعکس کننده قراردادهای اجتماعی حاکم در آن زمان بوده است.[۶۳]

شهر نیوشاپور[ویرایش]

در زمان شاهپور یکم در خراسان جنگی درگرفت که با پیروزی شاهپور پایان یافت. از این رو او دستور داد بر آبادی محل پیروزی بیافزایند و شهری از نو بنا کنند و آن را نیوشاپور یا نوشاپور نامید، یعنی شاپور نیک و رادمرد یا شهر زیبای شاپور بعدها این نام کوتاه شد و بصورت نیشابور درآمد. عرب‌ها آن را عربی کرده «نیسابور» خواندند.[۶۴] شاپور اول پس از لشکرکشی به شرق ایران و شکست پهله چک تورانی دستور داد تا در محل درگیری که خراسان بود، شهری بنا شود. وی این شهر را «نیوشاپور» نامید که بعدها به نیشاپور مشهور شد.[۶۵] این شهر در منابع و متون کهن به نام‌های ابرشهر، اپرشهر و در متون متأخرتر به نیشابور از آن یاد شده است. در منابع ارمنی سده ششم و هفتم میلادی این نام صورت اپرشخره (Aparasxarh)، اپرشهر آمده و به نظر مارکوارت این کلمه از اپرنک (اپرنوی یوناین، Aparnoi)نام یکی ا سه قبیله بنیان‌گذار دولت اشکانی گرفته شده است.[۶۶]

نیشابور در دوره ساسانی از چند نظر اهمیت فراوان داشت. نخست اینکه در سرحدات شمال شرق ایران و مرکزی برای تجمع نیروهای ایرانی بود که در مقابل هجوم اقوام آسیای میانه و فراسوی ان بایستند و از مرزهای نگهداری کنند. همچنان که پیروز شاهپور (انبار) این نقش را در غرب ایران بازی می‌کرد. اهمیت مذهبی این شهر به واسطه نزدیکی به آتشکده آذربرزین مهر، آن را در ردیف کاریان و گنجک قرار داده بود. نیشابور از نظر تجاری، سیراف شمال شرق ایران و از نظر صنعت همچون ایوان کرخه و از نظر پزشکی همانند گندی‌شاپور بود که یزدگرد اول برای مداوای خود صدها کیلومتر را طر کرد تا به چشمه شفابخش آن – چشمه سبز – برسد. ثروت، موقعیت و همچنین ایستادگی مردمان نیشابور در مقابل دشمنان ایران موجب تهاجمات مکرر به این شهر و خرابی‌های پی در پی آن گردید. یورش افراسیاب تورانی، اسکندر مقدونی، غزها، مغول‌ها و افغان‌ها ویرانی‌های گسترده و قتل‌عام وسیع مردمان این شهر را در پی داشت. تا جایی که مغول‌ها ابنیه و عمارت شهر را از بیخ خراب و زمینش را شخم کردند. علاوه بر عوامل انسانی، عوامل طبیعی مانند زلزله بر این مصائب افزود. لیکن این شهر برخلاف دیگر شهرهای ساسانی که برای همیشه خاموش شدند، استوار و پابرجا ماند. شاید همین مسئله مجب شده است که لایه‌های باستانی آن با ساخت‌وسازهای ادوار بعد از بین برود و آثاری از آنها مانند دیگر شهرهای ساسانی برجای نماند. افزون بر این، بعد از حمله مغول جماعتی فرصت‌طلب و سودجو حق اصطخراج دفاین نیشابور را به سالی ۳۰ هزار دینار از عوامل خوارزمشاه اجاره می‌کردند. این کیفیت هم علت دیگری برای خرابی اساسی نیشابور شد و کار به آنجا رسید که حتی یک دیوار از آن شهر بر پا نماند.[۶۷] حاکم نیشابوری (متوفی ۴۰۵ هجری) چگونگی ساخت شهرش را چنین توصیف کرده است: وی [شاپور اول] با لشکری جرار بر آن اتراک رفت و به محرابه و مقاتله، ایشان را از ملک ایران خارک کرد و باز به نیشابور آمده و اینجا مقام نمود و بنای شهر، عمارت متصل به قهندز و اقامه شهرستان اخراج و ابراج و تشیید اساس فرمود و محلات و عمارت به هم وصل کرد و خندق شهر و قهندز به هم متصل کرد. وی بر چهار جانب شهر، چهار دروازه مرتب داشت شرقی، غربی، جنوبی، شمالی. مهندسان را فرمود و طریق بنا به ایشان نمود تا چندان بنا نهادند که چون آفتاب طلوع کرد، شعاع آن از چهار دروازه شهر طلوع کردی و آن عجایب بناها بود و به وقت غروب از چهار دروازه، آفتاب در نظر بودی که پوشیده شدی.[۶۸]

پیروز شاپور[ویرایش]

بزرگ شاپور یا فیروزشاپور به دستور شاپور دوم در عراق و در نزدیکی مرز امپراتوری روم شرقی ساخته شد. این شهر که معروف به انبار گردید، محل نگهداری ادوات جنگی سپاه ساسانی و نیروهای ارتش بود که برا مقابله با جنگ‌های احتمالی با روم احداث شد.[۶۹] شاپور یکم، در فرات شکست سختی به رومی‌ها وارد ساخت به نحوی که در صحنهٔ جنگ گوردین امپراتور روم بقتل رسید. این واقعه در سال ۲۴۴ میلادی اتفاق افتاد شهری که جنگ در نزدیکی آن به وقوع پیوست، به افتخار این پیروزی، پیروز شاپور نامیده شد. قابل ذکر است که اعراب دست نشانده و وفادار دولت ساسانی، مانند شاهان حیره موادغذایی را که بصورت کمک سالیانه از ساسانیان می‌گرفتند، از این شهر دریافت می‌کردند.[۷۰]

شاپورخواست[ویرایش]

پیشینهٔ شهر شاپور خواست به دوران ساسانیان می‌رسد که از شهرهای مهم ساسانیان بوده است که به احتمال توسط شاپور اول بنا شده است. حمزه اصفهانی در ذکر اخبارپادشاهان ایران، ضمن بیان شهرهای ساخته شده به وسیلهٔ شاپورپسر اردشیرساسانی می‌نویسد «و شهرهایی بنا کرد، از آن جمله است:نیشاپور، بیشاپور، به از اندی شاپور، شاپورخواست، بلاش شاپور و فیروز شاپور».[۷۱] اصطخری نیزنام شاپور خواست را به صورت شاپرخواست آورده و موقعیت آن را روی نقشه ایی از دیار جبال مشخص کرده است.[۷۲] ابن بلخی نیز در فارسنامه بنای شهرشاپورخواست را به شاپور بن اردشیر نسبت داده است و به دنبال ذکرشهرهایی که به وسیلهٔ شاپورساخته شده است آورده است: «و اما آثار شاپور در عمارت جهان بسیاراست و این شهرها او کرده است، بی شاپور، بلاد شاپور، شاپورخواست خوزستان».[۷۳] موقعیت استقرار شاپورخواست هم از لحاظ راهبرد نطامی و بهره‌گیری از عوارض طبیعی و جغرافیایی و هم از جهت موقعیت ارتباطی قابل مقایسه با شهر بیشاپور بود. محل استقرار شاپورخواست برسرراه‌های شرق به غرب و و شمال به جنوب با بیشاپور قابل قیاس است.[۷۴]

با اینکه تاکنون مطالعات دقیقی در مورد شهر شاپور خواست انجام نگرفته است ولی کشفیات اتفاقی، شهری متعلق به دورهٔ ساسانی و صدر اسلام تا قرون هفتم و هشتم را مشخص می‌کند. از جمله این یافته‌ها بقایای آثار معماری در منطقه قاضی آباد و کشف خمره‌های بزرگ در منطقهٔ پشته حسین‌آباد در جنوب شرقی خرم‌آباد است که قدمت آن را به دورهٔ تاریخی مرتبط می‌سازد. تا پیش از قرن هشتم ه. ق در متون به نام شاپور خواست برمی‌خوریم اما از قرن هشتم ه. ق نام شاپور خواست از متون حدف و نام شهر خرم‌آباد ظاهر می‌شود.[۷۴] کهن‌ترین منبعی که نام شاپور خواست درآن آمده است البلدان ابن فقیه است. وی چهار کلمه در مورد شاپورخواست نوشته است که متن آن چنین است: «... و بطن ماستر و هو شاپورخواست و..»[۷۵]

شهرهای دوران شاپور دوم[ویرایش]

نام شهر در دوران اسلامی ناحیه‌ای که شهر در آن بنا گردید
شوش
کرخشاپور - خوزستان
۳ شاد شاپور (قزوین) قزوین ماد
۴
ابهر
بزرگ شاپور عُکبرا میان رودان
۶ خنی شاپور - میان رودان

[۷۶]

شهر ایران خُوره شاپور[ویرایش]

بقایای پل شوشتر یا بند قیصر ساخته شده توسط اسرای رومی

شاپور دوم که لقب به ذوالاکتاف داشت نیز یکی از شاهان ساسانی است که شهرها ی زیادی به او نسبت می‌دهند. این پادشاه پس آن که شهرباستانی شوش را به علت طغیان مردم آن خراب و قتل‌عام کرد، مجدادا ان را به اسم ایران خوره شاپور بنا کرد.[۷۷] طبری ساخت دو شهر در سرزمین اهواز را به شاپور ذوالاکتاف (شاپور دوم) نسبت داده است. وی یادآور می‌شود که شاپور پس از لشکرکشی به روم، جمع کثیری از رومیان را به اسارت گرفت و آنها را در شهری که در نواحی شوش بنیاد کرده بود، متوطن ساخت. حمزه اصفهانی پس از ذکر نام شهرهای شاپور دوم از خوره‌شاپور یا شوش و شهری دیگر در پهلوی آن نام می‌برد و می‌نویسد که مردمان یکی از آنها نافرمانی کردند و او فیلان فرستاد تا آنجا را ویران و با زمین هموار ساختند.[۷۸] بر این اساس برخی معتقدند که شاپور دوم (۳۰۹–۳۷۹) به سبب اینکه مردم شوش از فرمانش سرپیچی کرده بودند، این شهر را زیر پای ۳۰۰ فیل ویران ساخت و سپس در کنار آن شهر جدیدی به نام ایرانشهر شاپور را بنا نهاد ولی ایننام متروک شد و همان نام شوش باقی ماند.[۷۹]

شهر کرخ[ویرایش]

شهر «کرخ» یا «کرخا» یا «کرخ شاپور» در فاصلهٔ کمی از شهر ایران خوره شاپور بنا شد. این شهر را باید جزء شهرهای شاهی بشمار آورد، کرخ به شکل مستطیل و بطول چهار کیلومتر و عرض یک کیلومتر ساخته شده بود. در داخل شهر کاخی بزرگ احداث شده بود که امروزه خرابه‌های آن موسوم به ایوان کرخ هنوز پابرجاست. در مجمل التواریخ ساخت این شهر، به شاپور دوم نسبت داده شده‌است. نام این شهر از آن جهت گذارده شده‌است که در دوره عیلامیان، خدای آن شهر «کرخا» نام داشت.[۸۰] مجمل التواریخ و القصص شهر کرخ را از ساخته‌های شاپور دوم می‌داند و می‌نویسد که شاپور از کرخه و گندی شاپور یک راه زیرزمینی ساخت که یک سوارکار می‌توانست از آن عبور کند.[۸۱] شهر کرخه که اسم خود را زا رودخانه مجاور خود گرفته، علاوه بر یک شهر سلطنتی، از نظر اقتصادی وتجاری نیز اهمیت فراوانی داشته است. در اینجا نیز مانند گندی‌شاپور کارگاه‌های بافندگی و نساجی شاهی دایر بود و صنعتگران ایرانی و رومی در بافت و تلوید نخ و پارچه و یزانداز و صنعت فلزکاری موفقیت‌های خوبی کسب کرده بودند. وجود زمین‌های وسیع کشاورزی همراه با صنایع پیشرفته، ایران خوره شاپور و گندی‌شاپور را ثروتمند و تبدیل به کانون توجه پادشاهان ساسانی کرده بود. نقشه مستطیل شکل و وسیع این شهر با ابعد یک چهار کیلومتر، آن را شبیه شهر گندی‌شاپور ساخته بود. پیرامون شهر را باروی مستحکمی از خشت دربر می‌رگفت و علاوه بر آن، داخل شهر نیز به وسیله دو دیوار عرضی به سه بخش تقریباً مساوی تقسیم شده بود. بخش شمالی شهر تقریباً نصف مساحت شهر را اشتغال کرده است. نظم و ترکیب خرابه‌ها امکان می‌دهد نقشه شطرنجی قائم الزاویه خیابان‌ها را چنن تصور کرد که یک محور فرعی با محور طولی در وسط بخشی از شهر یک چهار راه اصلی را به وجود می‌آوردند. منازل، محل کار و تجرت در نیمه شمالی و کاخ‌ها و محلات اشراف در جنوب شهر قرار داشت.[۸۲] بخش جنوبی شهر محل اختصاصی شاه بوده است. این بخش از شهر شامل باغ‌های بسیار وسیعی بود که یکی از آنها در طول دیوار جنوبی شهر قرار داشت. یکی از بناهای مهمی که در داخل شهر و در بخش جنوبی قرار داشت، کاخ اختصاصی شاه بود. این کاخ با آجر و ساروج ساخته شده و مرکب از یک تالار چهار گوش است که گنبدی آن را پوشانده است. این بنا با استفاده از پوشش طاق و تویزه ساخته شده است. تالار این کاخ در وسط و به هر جانب یک در داشته و در طول تالار از هر جانب هشت روزنه آن را روشن می‌کرده است؛ بنابراین، اینجا طرز نور گرفتن از طاق را برای اولین بار نشان می‌دهد که عیناً بعدها در یکی از کلیساهای جنوب فرانسه مشاهده می‌شود. عرض پی دیوار باقی مانده در ضلع شرقی کاخ ۳۵/۲ متر و طول دیوار شکسته باقی‌مانده ۱۱ متر و پی جرز شمالی بنا از سمت غرب دو متر و عرض ضلع دیوار باقی‌مانده در سمت شمال بنا ۳۵/۵ متر است. برای مشروب ساختن این کاخ از فاصله هفت الی هشت کیلومتری بالاتر، در محلی به نام پای‌پل، نهرهای بزرگ زیرزمینی احداث کرده و به وسیله آن آب کرخه را به درون این محوطه رسانیده‌اند. منطقه غرب کرخه با توجه به بستر زیست‌محیطی مناسب و موقعیت استراتژیک در تعادل با سرزمین میان رودان، همراه در دوره‌های مختلف مورد توجه بوده است. از امتیازات این منطقه، ارتفاع آن نسبت به شوش و وجود تپه‌ماهورهایی در اطراف شهر جدید التأسیس بود که موقعیت ممتازی در دفاع از آن را به وجود می‌آوردند.[۸۳]

شهر قزوین و ابهر[ویرایش]

در البلدان آمده است:شاپور شهر قزوین را بساخت و ابهر را برفراز چشمه ایی که آن هارا با پوست گاو و پشم بسته بود پی افکند، نخست بر روی آن‌ها سکویی بساخت، آنگاه دژ را بر روی آن سکو بیافراست. دژقزوین را به فارسی کشوین نام بوده است که به معنای مرز محفوط است.[۸۴] شهر کهن و باستانی قزوین نیز از شهرهایی است که توسط شاپور بازسازی شده و قلاع و عمارات فراوان در آن احداث شد. اهمیت قزوین بیشتر بعلت مجاورت و همسایگی با سرزمین دیلم بود که معبرهای کوهستانی را که از راه ایالت طبرستان به سواحل دریای خزر می‌رفت، حراست می‌کرد. قزوین به عنوان دژی جهت مقابله با حملات و یورشهای ناگهانی دیلمیان ساخته شد و شاپور به ساختن قلعه و شهر نظامی در این ناحیه فرمان داد و آن را «شاد شاپور» و به روایتی «پاد شاپور» نام نهاد. ناحیهٔ قزوین از نظر قرار گرفتن بر سر تقاطع دو شاهراه بزرگ دارای مرکزیت مهمی بود.[۸۵]

شهر خنی شاپور[ویرایش]

طبری نوشته است شاپور دوم بفرمود در باجرمی شهری بساختند و آنرا «خنی شاپور» نامید و آنرا ولایتی کرد. باجرمی، باجرما که بزبان آرامی بیت گرمی و گرمکان نامیده می‌شد، سرزمین آباد و کهن بود که در شرق دجله و جنوب زاب کوچک در ناحیهٔ میانرودان واقع شده بود.[۸۶]

سنگ نبشته واقع در شرق شهر خرم‌آباد که برروی آن توضیحاتی در خصوص شهر شاپورخواست نوشته شده است.

شهرهای پیروز یکم[ویرایش]

ناحیه‌ای که شهر در آن بنا گردید
باذان پیروز اردبیل آذربایجان
۲ کام پیروز کام فیروز پارس
۳ رام پیروز فیروز ری
۴ کرخه پیروز سامره میان رودان
۵ شاد پیروز
میان رودان
۶ روشن پیروز - مازندران

[۸۷]

شهر باذان پیروز و دیگر شهرهای پیروز[ویرایش]

«باذان پیروز» را پیروز یکم در آذربایجان بنا نمود، فردوسی، دینوری، و یاقوت حموی آنرا با اردبیل یکی دانسته‌اند. به احتمال زیاد این شهر باستانی از دوران کهن برجای بوده و پیروز آنرا توسعه و گسترش داده‌است.[۸۸] دینوری می‌نویسد:فیروز شهر ری را احداث کرد و آن را رام فیروز خواند.[۸۹] ابن بلخی کام فیروز را ناحیتی برکناررود کر می‌نویسد که دارای بیشه عظیم است همه درختان بلوط و زعور و بید و معدن شیران است چنان‌که هیچ جای مانند آن شیران نباشد و هوای آن سردسیر است وبه اعتدال و آب از رود است آبی خوشگوار و حومه آن تیرمایجان است و بیشترین دیه‌های آن خراب است.[۹۰] شهر ری خود یکی از شهرهای باستانی ایران است یکی از نواحی مهمی است که تمدن بسیارباستانی دارد وآثار شهرنشینی ازحدود هزاره سوم قبل از میلاد در آن کشف شده است و به همین سبب به آن لقب ام البلاد و شیخ البلادداده‌اند.[۹۱] دربارهٔ نواحی مختلف ری حمدالله مستوفی شرح مفصلی دارد در ضمن شمردن سیصدو شصت پاره دیه این ولایت نام قریه فیروز رام را که از ساختمان‌های فیروز ساسانی است نام می‌برد و می‌نویسد:اکنون فیروز بران خوانند.[۹۲] فیروز به منظوردفاع از مرزایران در دروازهٔ خرز بنای سه شهر را آغازکرد یکی شهر رام فیروز در ناحیهٔ ری و جنوب کرانهٔ جنوبی خزر نزدیک تهران، دیگر روشن پیروز که شهر مستحکم برکرانهٔ جنوب شرقی دریای خزر و سومی شهرام پیروز در آذربایجان در کرانهٔ غرب دریای خزراحداث گشت.[۹۳]

شهرهای قباد یکم[ویرایش]

سیاست شهرسازی ساسانیان توسط دیگر پادشاهان ساسانی از جمله قباد نیز ادامه یافت. دوران سلطنت قباد به دو دوره مجزا تقسیم می‌شود. وقتی که بعد از شاپور دوم پادشاهان تحت تأثیر اشراف درآمدند موضوع سیاست شهرسازی دچار بحران گردید. قباد برای کم کردن نفوذ بزرگان و روحانیون به طرفداری از نهضت مزدکی پرداخت و با مخالفت بزرگان و روحانیون مواجه شد و به زندان افتاد و برادرش را جای او به پادشاهی رساندند.[۹۴] پس از دومین بارکه قباد به حکومت رسد، یعنی موقعی که تناسب قوا به نفع نفوذ و قدرت پادشاه تغییر کرد. سلطنت قرین آرامش و صفا شد و به همین دلیل بود که شاه ساسانی دست به‌آبادی و عمران کشور زد، و شهرهای جدیدی به وسیله او ساخته شد.[۹۵] در زمان قباد همگام با اصلاحات اجتماعی و اقتصادی روند توسعه ایجاد شهرها سرعت گرفت و در نقاط مختلف ایران شهرهای جدیدی ساخته شد. ابن خرداد و قدامه که در قرن هشتم هجری از سرزمین عراق سخن رانده‌اند، گویند عراق مشتمل بر دوازده استان است بنابر این تقسیم‌بندی هنوز چهار استان آن بنام قباد نامیده می‌شد که عبارت بودند از استان سوم بنام «شاد قباد» و استان دهم و یازدهم و دوازدهم که به ترتیب بنام استان «به قباد بالا» و «به قباد میانه» و «به قباد پایین» نامگذاری شده بودند.[۹۶]

نام شهر در دوران اسلامی
۱
ارجان پارس
۲
بردعه ارمنستان
۳
ابرقباد خوزستان
۴
قبادخُوره پارس
۵
تبرستان
۶
۷
- مازندران

[۹۷]

شهر به از آمد کواذ[ویرایش]

قباد پس از شکست رومیان و فتح قلعه آمد شهری بنا نمود و آنرا «به از آمد کواذ» یعنی شهر قباد بهتر از آمد، نامید.[۹۸]» طبری شهرهای زیادی را که به دستور قباد شاهنشاه ساسانی ساخته شده بود نام می‌برد و به نظر وی قباد بیش از هر پادشاهی شهر بنا کرده است.[۹۹]«ارجان از بناهای قباد بن فیروز است. زیرا که او هنگامی که پادشاهی را از برادرش جاماسپ باز پس گرفت، با رومیان جنگ کرد؛ و دو شهر از شهرهای جزیره را بگشود؛ و بفرمود تا میان فارس و اهواز شهری ساختن آن را بر قباد نامید؛ و همان است که اکنون ارجان گویند. آنجا را استان کرد و چند روستا از خوره‌های رامهرمز و شاپور اردشیر خره و سپاهان بدان داد.»[۱۰۰] ابن بلخی شرح دادهاست که: «و چون قباد به پادشاهی نشست، سیرت‌های نیکو نهاد و عمارت‌هاء بسیار، و آثار او این شهرها است کی در اصل او بنا کرده است: ارجان و نواحی آن، قباد خوره از اعمال پارس- و شرح آن داده آید.[۱۰۱]» و همچنین حمزه اصفهانی در تاریخ الرسل و الملوک گزارش دادهاست که: «در فارس ولایتی به نام «به از آمد کواد» که همان ارجان است یعنی بهتر از آمد است بنا کرد.».[۱۰۲] «وقباد باب الابواب بنا کرد، و حلوان و ارگان و قباد خره و بردعه و شیراز، این شهرها او بنا کرد.»[۱۰۳] ارجان یکی از شهرهای مهم فارس بود، که از قرار معلوم اهمیت تجاری آن بیش از اهمیت صنعتی بود. سبب اهمیت تجارتی شهر حاصلخیزی اطراف و نزدیکی دریا و موقعیت شهر بود که در سر شاهراه فارس به خوزستان و از آنجا به بین‌النهرین واقع شده بود.[۱۰۴]

شهر پیروز قباد[ویرایش]

قباد اقدامات چندی به منطور تحکیم مرزهای ایران در ناحیه قفقاز به عمل آورد او برای مقابله با قومی از هون‌ها موسوم به سابیر که به ارمنستان و آسیای صغیر میتاختنتد شهر پرتو را تبدیل به دژ مستحکمی کرد و ان را پیروز کواد نامید و توانست در مقابل مهاجمین دژ محکم به وجود آرد و این شهر به تدریج شهر کاوالاک پایتخت قدیم را تحت شعاع قرار داد. شهر پرتو که ان را معرب کردهٔ بردع یا بردعه گفته‌اند کرسی نشین ایالت ارانبود که خرابه‌های ان تاکنون برجاست. یاقوت حموی بردعه را شهری در انتهای آذربایجان می‌نویسد.[۱۰۵]

شهرستان ابر قباد[ویرایش]

قباد به هنگام لشکر کشی به روم شهرهای معروف آمد، میافارقین را متصرف شد و اسرای زیادی با خود آورد و به فرموده او برای اقامت اسیران شهری بین اهواز و فارس بنیاد کردند آنرا ابرقباد نامید که همان استان علیاست و شامل چهار بخش بود و یکی از ان چهاربخش، بخش انبار و شامل هیت و اعانات بود و یزید بن معاویه خلیفهٔ دوم امویان این رو هنگام زمامداری خود ضمیمه جزیره کرد.[۱۰۶]

شهر آباد کواد، شهر ایران آسان کواد، شهر ایران شاد کواد[ویرایش]

حمزه اصفهانی در مور شهرسازی در دوران سلطنت قباد می‌نویسد:شهرهای ساخته که میان حلوان و شهر زور بود و آن راشهر آباد کوات نامید، دیگری میانه جاجان و ابرشهر و آن را ایران شاد کوات خوانده است.[۱۰۷] ابن خردادبه شهر زور را از ساخته‌های قباد می‌دادند و می‌نویسد شهر آن نیم راه است یعنی در نیمه راه از مداین تا آتشکده شیز و آنرا کواد پسر پیروز ساخته است.[۱۰۸]

شهر قباد خُوره[ویرایش]

به فرمان قباد در سرزمین پارس و در استان اردشیر خُوره شهری ساخته شد که «قباد خُوره» نام گرفت. اغلب مورخان اسلامی نام قباد خُوره را بر ولایتی که در اطراف شهر کازرین واقع بود، اطلاق کرده‌اند.[۱۰۹] قباد شهری را در شمال بین‌النهرین که آمد نامیده می‌شد را تسخیر کرد، اهالی آن را به اسارت گرفت و دستور داد در مرز فارس و اهواز شهری بنا کنند. آن را «رام قباد» نامید و مرکز ولایت را در آنجا قرار داد.[۱۱۰]

شهرهای خسرو انوشیروان[ویرایش]

نام شهر در دوران ساسانی نام شهر در دوران اسلامی ناحیه‌ای که شهر در آن بنا گردید
۱ وه انتیوک خسرو رومیه میان رودان
۲ دستگرد خسرو دسکرةالملک میان رودان
۳ شاد خسرو - خراسان
۴ خسرومشت آباد - خراسان
۵ ویسپ شادخسرو - خراسان
۶ هوبد خسرو - خراسان
۷ شادفرخ‌خسرو - خراسان

شهر وه انتیوک خسرو[ویرایش]

در سال ۵۱۶ میلادی بدنبال مداخله و تحریکات دولت روم در امور داخلی و سیاسی اعراب دست نشاندهٔ ایران، خسرو انوشیروان با سپاهی بزرگ از فرات گذشته و شهر انتاکیه را که مهم‌ترین و آبادترین شهرهای آن روزگار بود تسخیر نمود. این شهر بقدری مورد پسند خسرو قرار گرفت که شهری در نزدیکی تیسفون با نقشه و مشخصات و وسعت آن بنا نمود و ساکنان انتاکیه را در شهر جدید که وه انتیوک خسرو به معنی شهر خسرو بهتر از انتاکیه نامیده شد، کوچ داد.[۱۱۱] در سال ۵۴۰ میلادی که انوشیروان انطاکیه و سلوکیه را فتح کرد به رسم پیشینیان خود اهالی سلوکیه را به تیسفون کوچانید و در قسمت خاوری دجله در یک شهر نوبنیاد جای داد. این شهر تا یک قرن بعد از اعراب عراق را فتح کردندف پارجا بود و به تناسب رومگان به آن رومقان می‌گفتند. بنا به نوشته مورخان و جغرافی‌نگاران، شهر مذکور به شکل انطاکیه که شهری چهار گوش بود، ساخته شد. طبری در مورد این شهر می‌نویسد:

خسرو از آن پس که سال‌ها پادشاهی کرد و مُلک نظام گرفت ولایتها به اطاعت آورد، به سوی انطاکیه رفت که سران سپاه قیصر آنجا بودند و شهر را بگشود و بگفت تا شهر انطاکیه را بساخت و تعداد منازل و راه‌ها و هر چه در آن بود به نقشه آرند و پهلوی مدائن شهری همانند آن را بسازند و شهری را که نام رومیه گرفت به صورت انطاکیه بساختند و مردم انطاکیه را بیاورد و در آنجا مقر داد و چون از در شهر درون شدند، مردم هر خانه به خانه‌ای شدند؛ همانند آنچه در انطاکیه داشته بودند. گویی از آن برون نشده بودند.[۱۱۲] خسرو انوشیروان برای ساخت این شهر هیپودامی از بلاد سوریه و رودس، رخام و ستون‌های مرمر و موزائیک زجاجی و سنگ‌های تراش‌دار عظیم به ایران آورد. مسعودی حکایت می‌کند که خسرو پس از عقد صلح با امپراتور روم از سوریه مرمر و سنگ‌های رنگین و چندین قسم فسیفیسه (Fusaifisa) با خود آورد. فسیفیسه ترکیبی است از شیشه و سنگ درخشان و رنگارنگ به شکل مکعب که برای تزیین کف اتاق‌ها و عمارت به کار می‌برند. بعضی از آنها از حیث منظر شبیه جام بلور است. عمارت و اندرون حصار را مطابق آنچه در اناکیه و سایر بلاد سوریه دیده بود، با موزاییک زینت داد. دیوارهای رومیه از گل بنا شده بود.[۱۱۳] کسری در این شهر چندین حمام و یک میدان اسب دوانی بنا کرد و به سکنه آن امتیازات و عنایات مخصوص مبذول داشت. از جمله مسیحیان را آزادی مذهبی عطا نمود. اهالی این شهر مستقیماً تحت نظر شاه قرار گرفتند و هر گاه مجری بدان جا پناهنده می‌شد، کسی حق نداشت معترض او بشود.[۱۱۴]

شهر دربند[ویرایش]

Derbent winter.jpg

در مورد ساخت این شهر مسعودی مبنویسد: چون انوشیروان شهری را که معروف به دربند و لباب الاباب است و بارو را در دریا و خشکی و کوهستان بساخت در آن جا مردمانی نشانید و بر هرگروه از ایشان فرمانروایی گماشت و پایگاهای گوناگونی برایشان مقرر کرد که هر شاه را نامی مشخص بود و مرزی شناخته برای هرکدام از ایشان پدیدآورد.[۱۱۵] طبری در مورد شهری به نام دربند نام می‌برد و می‌گوید در بیشتر منابع دربند سغد نامیده می‌شده است که از ساخته‌های انوشیروان است.[۱۱۶] یاقت حموی در کتاب معجم البلدان می‌نویسد: باب الاباب دیواری است که انوشیروان ساخته است، یک طرف آن در دریاست و پایه اش را تا آنجا حفر کرده‌اند که دیگر هیچ راهی بدان نیست و هفت فرسنگ پیش برده‌اند تا به جای جنگلی سر در هم و کوهی دشوارگذار که پیمودنی نیست. آن دیوار را با سنگ‌های تراشیدهٔ چهارگوشه ساخته‌اند که یک سنگ از آن‌ها کمتر ازتوان پنجاه مرد نیست. این سنگ‌ها را پای برپا کرده‌اند و با میخ‌های آهنین با یکدیگر پیوسته و استوار کرده‌اند.[۱۱۷]

شهرهای انوشیروان در خراسان[ویرایش]

انوشیروان در کستک خراسان پنج شهر بنا نمود. این شهرها عبارت بودند از: «خسرو شاد»، «خسرو مشت آباد»، ویسپ شادخسرو، «هوبد خسرو» و «شاد فرخ خسرو» متأسفانه به محلی که این شهرها در آن ساخته شده‌اند، اشاره نشده‌است. علاوه بر پنج شهر ساختن دیوار دفاعی عظیمی به طول ۱۰۸۰ کیلومتر را در آن ناحیه به انوشیروان نسبت می‌دهند. به احتمال دیواری با این طول نمی‌توانسته‌است، در روزگار یک پادشاه ساخته شود و احتمالاً ساختمان آنرا پیشینیان آغاز کرده‌بودند.[۱۱۸]

پانویس[ویرایش]

  1. بهرامی، اکرم. شهرهای ساسانی. بررسی‌های تاریخی، ۱۳۵۶. ۲۱۷. 
  2. بهرامی، اکرم. مجله بررسی‌های تاریخی، ۱۳۵۶. ۲۱۶–۲۱۵. 
  3. احمد، اشرف. ویژگی‌های تاریخ شهرنشینی در ایران دوره اسلامی. دانشکده علوم اجتماعی و تعاون دانشگاه تهران، ۱۳۵۳. ۹–۷. 
  4. نظریان، اصغر. پویائی نظام شهری در ایران. پیشروان، ۱۳۸۸. ۶۷–۶۵. 
  5. آورزمانی، «شهرهای ایران در زمان ساسانیان، شمارهٔ ۳۳۰»، ۱۱.
  6. آورزمانی، «شهرهای ایران در زمان ساسانیان، شمارهٔ ۳۲۵»، ۲۴.
  7. آورزمانی، «شهرهای ایران در زمان ساسانیان، شمارهٔ ۳۲۵»، ۳۰.
  8. فردوسی، ابوالقاسم. شاهنامه. تهران: مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۶. ۲۳۶. 
  9. آورزمانی، «شهرهای ایران در زمان ساسانیان، شمارهٔ ۳۲۵»، ۲۵.
  10. فره‌وشی, بهرام (1386). کارنامهٔ اردشیر بابکان. تهران: انتشارات دانشگاه تهران. p. 49. 
  11. فسایی, حسین، به کوشش منصور رستگاری فسایی (1367). فارسنامه. تهران: امیرکبیر. pp. ج۱، ص ۱۵۲ و ج۲، ص ۱۴۱۸. 
  12. فره وشی، بهرام. کارنامه اردشیربابکان. دانشگاه تهران، ۱۳۵۴. 
  13. دینوری, ابوحنیفه، ترجمهٔ محمود مهدوی دامغانی (1364). اخبارالطوال. تهران: تهران. p. 72. 
  14. اصطخری, ابواسحاق ابراهیم، (1368). مسالک و ممالک. تهران: علمی و فرهنگی. p. 110. 
  15. هرمان, جورجینا، ترجمهٔ پرویز مرزبان (1374). «هنر ساسانیان»، در هنرهای ایران. تهران: فرزان. p. 93. 
  16. بوسایلی, ماریو و امبرتو شراتو، ترجمهٔ یعقوب آزند (1383). تاریخ هنر ایران (۲). تهران: مولی. p. 41. 
  17. بهرامی, اکرم. "شهرهای ساسانی". بررسی‌های تاریخی، شماره 70. 
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ اصفهانی, حمزه بن حسن، ترجمه دکتر جعفر شعار (1346). تاریخ پیامبران و شاهان (سنی ملوک الارض و الانبیاء). تهران: بنیاد فرهنگ ایران. p. 33. 
  19. مهرالزمان نوبان. نام مکان‌های جغرافیایی در بستر زمان. چاپ اول. تهران: انتشارات ما، ۱۳۷۶. ۲۰۴. شابک ‎۹۶۴-۶۴۹۷-۰۰-۴. 
  20. میرزایی، رحمتی ترکاشوند, فرامرز، مریم. "جغرافیای تاریخی ایران ساسانی در شهربحتری". نشریه ادبیات تطبیقی، دانشگاه باهنر کرمان، پاییز1388. 
  21. معتکف، فریده و امید و اسفندیاری، «مهم‌ترین مرکز تجارت مروارید بندر سیراف در زمان ساسانیان»، مجموعه مقالات کنگره بین‌المللی سیراف، ج۲، به اهتمام عبدالکریم مشایخی و غلامحسین نظامی، بوشهر: انتشارات بوشهر، 1386، ص 210.
  22. وثوقی, محمدباقر (1384). تاریخ خلیج فارس و ممالک همجوار. تهران: سمت. p. 79. 
  23. طبری, محمدبن جریر، ترجمه ابوالقاسم پاینده (1375). تاریخ طبری. تهران: اساطیر. p. 820. 
  24. فره وشی, بهرام، (1354). کارنامه اردشیر بابکان. تهران: دانشگاه تهران. p. 49. 
  25. حسن, هادی، ترجمه امید اقتداری (1371). سرگذشت کشتیرانی ایرانیان. تهران: به نشر. p. 172. 
  26. آذری, علاء الدین (1367). تاریخ روابط ایران و چین. تهران: امیرکبیر. p. 35. 
  27. دریایی, تورج (1383). شاهنشاهی ساسانی. تهران: ققنوس. p. 102. 
  28. دینوری, ابوحنیفه، ترجمه محمود مهدوی دامغانی (1364). اخبارالطوال. تهران: نی. p. 72. 
  29. طبری, محمدبن جریر، ترجمه ابوالقاسم پاینده (1375). تاریخ طبری، ج2. تهران: اساطیر. p. 584. 
  30. طبری, محمدبن جریر، ترجمه ابوالقاسم پاینده (1375). تاریخ طبری. تهران: اساطیر. p. 599. 
  31. مارکوارت, یوزف، ترجمه مریم میراحمدی (1373). ایرانشهر بر مبنای جغرافیای موسی خورنی. تهران: اطلاعات. p. 63. 
  32. لسترنج, گی، ترجمهٔ محمود عرفان (1377). جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی. تهران: علمی و فرهنگی. pp. 93–94. 
  33. طبری, ابوجعفر محمد بن جریر، ترجمهٔ صادق نشأت (1384). تاریخ الرسل و الملوک (بخش ایران از آغاز تا سال ۳۱ هجری). تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. p. 590. 
  34. آورزمانی، «شهرهای ایران در زمان ساسانیان، شمارهٔ ۳۲۵»، ۲۵.
  35. سامی, علی (1355). معماری ایران در عهدساسانی. تهران: مجله هتر و مردم، دور14. pp. 29–30. 
  36. کریستنسن, آرتور، ترجمهٔ مجتبی مینوی (1374). وضع ملت و دولت و دربار در دورهٔ شاهنشاهی ساسانیان. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. p. 287. 
  37. محمدی ملایری،, محمد (1379). تاریخ و فرهنگ ایران در دورران انتقال از ساسانی به عصر اسلامی، ج۳. تهران: توس. p. 44. 
  38. آورزمانی، «شهرهای ایران در زمان ساسانیان، شمارهٔ ۳۲۵»، ۲۵.
  39. سامی, علی (1355). معماری ایران در عهدساسانی. تهران: مجله هتر و مردم، دور14. pp. 29–30. 
  40. کریستنسن, آرتور، ترجمهٔ مجتبی مینوی (1374). وضع ملت و دولت و دربار در دورهٔ شاهنشاهی ساسانیان. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. p. 287. 
  41. محمدی ملایری،, محمد (1379). تاریخ و فرهنگ ایران در دورران انتقال از ساسانی به عصر اسلامی، ج۳. تهران: توس. p. 44. 
  42. طبری, محمدبن جریر، ترجمه ابوالقاسم پاینده (1375). تاریخ طبری. تهران: اساطیر. p. 590. 
  43. مستوفی, حمدالله، تصحیح گای لسترنج (1362). نزهه القلوب. تهران: دنیای کتای. p. 109. 
  44. اصفهانی, حمزه بن حسن، ترجمه دکتر جعفر شعار (1346). تاریخ پیامبران و شاهان (سنی ملوک الارض و الانبیاء). تهران: بنیاد فرهنگ ایران. p. 46. 
  45. جیهانی, ابوالقاسم بن احمد، ترجمهٔ علی بن عبدالسلام کاتب (1368). اشکال العام. مشهد: به نشر. p. 104. 
  46. مقدسی, ابو احمد، ترجمه علینقی منزوی (1361). احسن‌التقاسیم فی معرفةالاقالیم. تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان. p. 124. 
  47. اصفهانی, حمزه بن حسن، ترجمه دکتر جعفر شعار (1346). تاریخ پیامبران و شاهان (سنی ملوک الارض و الانبیاء). تهران: بنیاد فرهنگ ایران. p. 45. 
  48. اقتداری, احمد، به کوشش عبدالرسول خیر اندیش و مجتبی تبریز نیا (1390). اصالت نام خلیج فارس به اسناد و مدارک ادبی تاریخی و جغرافیایی"، پژوهشنامه خلیج فارس. خانه کتاب. p. 22. 
  49. وثوقی, محمد باقر (1384). تاریخ خلیج فارس و ممالک همجوار. تهران: سمت. p. 64. 
  50. اصفهانی, حمزه بن حسن (1346). تاریخ سنی الملوک والارض. تهران: بنیاد فرهنگ ایران. pp. 46–47. 
  51. آورزمانی، «شهرهای ایران در زمان ساسانیان، شمارهٔ ۳۲۷»، ۱۹.
  52. آورزمانی، «شهرهای ایران در زمان ساسانیان، شمارهٔ ۳۲۷»، ۱۶.
  53. potts, D.T (1989). Gundedspur and the Gondeisos. Iranica antiqua. 
  54. قفطی, علی ابن یوسف (1371). تاریخ الحکما. تهران: دانشگاه تهران. pp. 76–77. 
  55. اصفهانی, حمزه بن حسن، ترجمه دکتر جعفر شعار (1346). تاریخ پیامبران و شاهان (سنی ملوک الارض و الانبیاء). ترهران: بنیاد فرهنگ ایران. p. 46. 
  56. ممتحن, حسینعلی (1344). سرگدشت جندی شاپور. اهواز: دانشگاه جندی شاپور. pp. 341–342. 
  57. مستوفی قزوینی, حمدالله، به اهتمام عبدالحسین نوایی (۱۳۳۹). تاریخ گزیده. تهران: امیرکبیر. p. 85. 
  58. مقدسی, ابو احمد، ترجمه علینقی منزوی (1361). احسن‌التقاسیم فی معرفةالاقالیم. تهران: شرکت مؤلفان و مترجمان. p. 645. 
  59. کریستنسن, آرتور، ترجمهٔ مجتبی مینوی (1374). وضع ملت و دولت و دربار در دورهٔ شاهنشاهی ساسانیان. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. p. 410. 
  60. سرفراز, علی اکبر (1372). بیشاپور (ویژه‌نامه کنگره باستان‌شناسی). تهران: دانشگاه تهران. p. 7. 
  61. مهریار, محمد (1379). «سیمای شهر بیشاپور در دوران اسلامی»، مجموعه مقالات دومین کنگرهٔ تاریخ معماری و شهرسازی ایران، ج۳. تهران: سازمان میراث فرهنگی. p. 12. 
  62. سرفراز, علی اکبر، به‌کوشش محمدیوسف کیانی (1366). «بیشاپور»، شهرهای ایران. تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. p. 44. 
  63. فلامکی, منصور، به‌کوشش محمدیوسف کیانی (1366). «شکل‌گیری شهرهای ایرانی»، شهرهای ایران، ج۲. تهران: وزارت فرهنگ و اسلامی،. p. 1. 
  64. افشار سیستانی، «پژوهش در نام شهرهای ایران»، ۶۰۹.
  65. ورجاوند, پرویز، به کوشش محمدیوسف کیانی (1370). «شهرسازی و شهرنشینی در ایران». تهران: جهاد دانشگاهی. p. 10. 
  66. ریاضی کشه, مجلهٔ باستان‌شناسی و تاریخ، سال ششم، شمارهٔ اول و دوم، شمارهٔ پیاپی ۱۱و۱۲ (1371). «نیشابور از دیدگاه باستان‌شناسی». تهران. pp. 12–20. 
  67. اقبال, عباس (1312). تاریخ مفصل ایران، از استیلای مغول تا اعلان مشروطیت. تهران: مطبع مجلس. p. 57. 
  68. حاکم نیشابوری, ابوعبدالله، ترجمهٔ محمد بن حسین خلیفه نیشابوری، به‌کوشش بهمن کریمی (1339). تاریخ نیشابور. تهران: ابن سینا. pp. 198–199. 
  69. ورجاوند, پرویز، به کوشش محمدیوسف کیانی (1370). «شهرسازی و شهرنشینی در ایران». تهران: جهاد دانشگاهی. p. 10. 
  70. آورزمانی، «شهرهای ایران در زمان ساسانیان، شمارهٔ ۳۲۷»، ۱۹.
  71. حمزه اصفهانی, حمزه بن حسن، ترجمه جعفرشعار (1367). تاریخ پیامبران و شاهان. تهران: امیرکبیر. p. 46. 
  72. اصطخری, ابواسحاق ابراهیم بن محمد، ترجمه محمد بن اسعدبن عبدالله تستری (1373). مسالک و ممالک. تهران: بنیادموقوفات دکتر محمدافشار. p. 203. 
  73. ابن بلخی, به اهتمام گای لسرنج و زینولدآلن نیکلسون (1363). فارسنامه. تهران: دنیای کتاب. p. 63. 
  74. ۷۴٫۰ ۷۴٫۱ تیموری محمود و علی اکبرسرفراز (1386). سازمان فضایی شهر ساسانی بیشاپور. تهران: باغ نظر. pp. 92–102. 
  75. ابن فقیه همدانی, ابوبکر احمد بن محمد بن اسحاق، ترجمه ح مسعود (1349). مختصرالبلدان. تهران: بنیاد فرهنگ ایران. p. 25. 
  76. آورزمانی، «شهرهای ایران در زمان ساسانیان، شمارهٔ ۳۲۸»، ۱۲.
  77. کریستین سن, آرتور، ترجمهٔ رشید یاسمی (1384). ایران در زمان ساسانیان. تهران: صدای معاصر. p. 278. 
  78. طبری, بوجعفر محمد بن جریر، ترجمهٔ صادق نشأت (1384). تاریخ الرسل و الملوک (بخش ایران از آغاز تا سال ۳۱ هجری). تهران: علمی و فرهنگی. p. 133. 
  79. معصومی, غلامرضا (1380). تاریخچهٔ علم باستان‌شناسی. تهران: سمت. p. 380. 
  80. مهرالزمان نوبان. نام مکان‌های جغرافیایی در بستر زمان. چاپ اول. تهران: انتشارات ما، ۱۳۷۶. ۳۸۵. شابک ‎۹۶۴-۶۴۹۷-۰۰-۴. 
  81. تصحیح ملک الشعرای بهار (1318). مجمل التواریخ و القصص،. تهران. p. 67. 
  82. هوف, ترجمهٔ محمدرحیم صراف (1365). «شهرهای ساسانی»، نظری اجمالی به شهرنشینی و شهرسازی در ایران. تهران: ارشاد اسلامی. p. 183. 
  83. کریمیان، باغبان کوچک, حسن و غلام‌علی (1390). «ایوان کرخه، سازمان فضایی، فرم و عملکرد با استناد به داده‌های باستان‌شناسانه». تهران: مطالعات باستان‌شناسی، شمارهٔ ۲، دورهٔ ۳،. p. 153. 
  84. حموی, یاقوت، ترجمه علینقی منزوی (1383). معجم البلدان. تهران: میراث فرهنگی کشور. p. 120. 
  85. بهرامی، «شهرهای ساسانی»، ۲۴۹.
  86. آورزمانی، «شهرهای ایران در زمان ساسانیان، شمارهٔ ۳۳۰»، ۱۲.
  87. آورزمانی، «شهرهای ایران در زمان ساسانیان، شمارهٔ ۳۳۰»، ۱۳.
  88. آورزمانی، «شهرهای ایران در زمان ساسانیان، شمارهٔ ۳۳۰»، ۱۲.
  89. دینوری, ابوحنیفه، ترجمهٔ محمود مهدوی دامغانی (1364). اخبارالطوال. تهران: نی. p. 63. 
  90. ابن بلخی, باهتمام گای لسترنج و نیکلسون (1363). فارسنامه. تهران: دنیای کتاب. p. 149. 
  91. مستوفی, حمدالله، تصحیح گای لسترنج (1362). نزهه القلوب. تهران: دنیای کتاب. pp. 52–53. 
  92. مستوفی, حمدالله، تصحیح گای لسترنج (1362). نزهه القلوب. تهران: دنیای کتاب. pp. 53–55. 
  93. دینوری, ابوحنیفه، ترجمهٔ محمود مهدوی دامغانی (1364). اخبارالطوال. تهران: نی. p. 57. 
  94. طبری, ابوجعفر محمد بن جریر، ترجمهٔ صادق نشأت (1384). تاریخ الرسل و الملوک (بخش ایران از آغاز تا سال ۳۱ هجری). تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. pp. 639–640. 
  95. دیاکونف, میخائیل میخائیلوویچ، ترجمه روحی ارباب (1383). تاریخ ایران باستان. تهران: علمی و فرهنگی،. p. 321. 
  96. آورزمانی، «شهرهای ایران در زمان ساسانیان، شمارهٔ ۳۳۰»، ۱۴.
  97. آورزمانی، «شهرهای ایران در زمان ساسانیان، شمارهٔ ۳۳۰»، ۱۳.
  98. آورزمانی، «شهرهای ایران در زمان ساسانیان، شمارهٔ ۳۳۰»، ۱۴.
  99. طبری, ابوجعفر محمد بن جریر، ترجمهٔ صادق نشأت (۱۳۸۴). تاریخ الرسل و الملوک (بخش ایران از آغاز تا سال ۳۱ هجری). تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. p. 641. 
  100. ابن فقیه, حمدبن محمدبن اسحاق، ترجمه ح. مسعود (1349). ترجمه مختصرالبلدان. تهران: بنیادفرهنگ ایران. p. 12. 
  101. ابن بلخی, باهتمام گای لسترنج و نیکلسون (1363). فارسنامه. تهران: دنیای کتاب. p. 84. 
  102. ابن بلخی, باهتمام گای لسترنج و نیکلسون (1363). فارسنامه. تهران: دنیای کتاب. p. 84. 
  103. گردیزی, ابوسعیدمحمود، ترجمه عبدالحی حبیبی (1363). زین الاخبار. تهران: دنیای کتاب. p. 82. 
  104. بارتولد, ترجمه حمزه سرداور (1358). تذکره جغرافیای تاریخی ایران. تهران: توس. p. 182. 
  105. بهرامی, اکرم. شهرهای ساسانی. تهران: بررسی‌های تاریخی. pp. 68–69. 
  106. دینوری, ابوحنیفه، ترجمهٔ محمود مهدوی دامغانی (1364). اخبارالطوال. تهران: نی. p. 71. 
  107. اصفهانی, حمزه بن حسن (1346). تاریخ پیامبران و شاهان (سنی ملوک الارض و الانبیاء). تهران: بنیاد فرهنگ ایران، ترجمه دکتر جعفر شعار. p. 39. 
  108. ابن خردادبه, عبیدالله بن عبدالله، ترجمه سعید خاکرند (1370). مسالک و ممالک. تهران: حنفاء. p. 118. 
  109. آورزمانی، شهرهای ایران در زمان ساسانیان، شمارهٔ ۳۳۲، ۱۷.
  110. طبری, محمدبن جریر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، جلد2 (1375). تاریخ طبری. تهران: اساطیر. p. 639. 
  111. آورزمانی، «شهرهای ایران در زمان ساسانیان، شمارهٔ ۳۳۲»، ۶.
  112. طبری, ابوجعفر محمد بن جریر، ترجمهٔ صادق نشأت (1384). تاریخ الرسل و الملوک (بخش ایران از آغاز تا سال ۳۱ هجری). تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی. p. 647. 
  113. کریستنسن, آرتور، ترجمهٔ رشید یاسمی (1384). ایران در روزگار ساسانیان. تهران: صدای معاصر. pp. 277–278. 
  114. حکیم, میرزا محمدتقی خان (1366). جغرافیای تاریخی شهرهای ایران. تهران: زرین. p. 114. 
  115. مسعودی, ترجمه ابوالقاسم پاینده (1374). مروج الذهب. تهران: علمی و فرهنگی. pp. 110–111. 
  116. طبری, بوجعفر محمد بن جریر، ترجمهٔ صادق نشأت (1384). تاریخ الرسل و الملوک. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی. p. 209. 
  117. حموی, یاقوت، ترجمه علینقی منزوی (1383). البلدان. تهران: سازمان میراث فرهنگی کشور. p. 134. 
  118. آورزمانی، «شهرهای ایران در زمان ساسانیان، شمارهٔ ۳۳۲»، ۸.

جستارهای وابسته[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • آورزمانی، فریدون. «شهرهای ایران در زمان ساسانیان». ماهنامهٔ فروهر (تهران: سازمان انتشارات فروهر)، ش. ۳۲۵ (خرداد و تیر ۱۳۷۰). 
  • آورزمانی، فریدون. «شهرهای ایران در زمان ساسانیان». ماهنامهٔ فروهر (تهران: سازمان انتشارات فروهر)، ش. ۳۲۶ (مرداد و شهریور ۱۳۷۰). 
  • آورزمانی، فریدون. «شهرهای ایران در زمان ساسانیان». ماهنامهٔ فروهر (تهران: سازمان انتشارات فروهر)، ش. ۳۲۷ (مهر و آبان ۱۳۷۰). 
  • آورزمانی، فریدون. «شهرهای ایران در زمان ساسانیان». ماهنامهٔ فروهر (تهران: سازمان انتشارات فروهر)، ش. ۳۲۸ (آذر و دی ۱۳۷۰). 
  • آورزمانی، فریدون. «شهرهای ایران در زمان ساسانیان». ماهنامهٔ فروهر (تهران: سازمان انتشارات فروهر)، ش. ۳۳۰ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۱). 
  • آورزمانی، فریدون. «شهرهای ایران در زمان ساسانیان». ماهنامهٔ فروهر (تهران: سازمان انتشارات فروهر)، ش. ۳۳۱ (خرداد و تیر ۱۳۷۱). 
  • آورزمانی، فریدون. «شهرهای ایران در زمان ساسانیان». ماهنامهٔ فروهر (تهران: سازمان انتشارات فروهر)، ش. ۳۳۲ (مرداد و شهریور ۱۳۷۱). 
  • بهرامی، اکرم. «شهرهای ساسانی». بررسی‌های تاریخی (تهران)، ش. ۷۰ (خرداد و تیر ۱۳۵۶). 
  • افشار سیستانی، ایرج. پژوهش در نام شهرهای ایران. چاپ اول. تهران: انتشارات روزنه، ۱۳۷۸. شابک ‎۹۶۴-۶۱۷۶-۸۱-X. 
  • فره وشی، بهرام. کارنامه اردشیر بابکان. دانشگاه تهران، ۱۳۵۴. 
  • گای، لسترنج. جغرافیای تاریخی سرزمین‌های خلافت شرقی. علمی و فرهنگی، ۱۳۵۶. 
  • بهرامی، اکرم. شهرهای ساسانی. بررسی‌های تاریخی، ۱۳۵۶. 
  • احمد، اشرف. ویژگی‌های تاریخ شهرنشینی در ایران دوره اسلامی. دانشکده علوم اجتماعی و تعاون دانشگاه تهران، ۱۳۵۳. 
  • نظریان، اصغر. پویائی نظام شهری در ایران. پیشروان، ۱۳۸۸.