اربابرعیتی
این مقاله دارای فهرستی از منابع، پیوندهای بیرونی یا بخش مطالعهٔ بیشتر است، اما به خاطر نداشتن پانویس و یادکردهای درونخطی، منابع آن همچنان مبهم هستند. لطفاً با افزودن یادکردهای دقیق این مقاله را بهبود دهید. |
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به شیوهٔ ویکیپدیا برای ارجاع به منابع با ارایهٔ منابع معتبر این مقاله را بهبود بخشید. مطالب بیمنبع را میتوان به چالش کشید و حذف کرد. |
بخشی از سلسله مقالههای سیاسی |
شیوههای حکومت |
---|
ساختار قدرت |
منبع قدرت |
درگاه سیاست (en) |
بخشی از مجموعه مباحث دربارهٔ |
سامانههای اقتصادی |
---|
بر پایه مدل منطقهای
|
بخشها
|
فئودالیسم یا نظام ارباب–رعیتی دهقان[۱] و پادرم داری[۲] یا تیولداری (ترکی) یا حکومت ملوک الطوایفی یا خانخانی یا سرواژ نظامی اجتماعی-اقتصادی است که در نتیجه فروپاشی جامعه برده داری یا در نتیجه فروپاشی کمون اولیه (نظام اشتراکی) به وجود آمده و با وجود تنوع راههای رسیدن بدان، تقریباً در کلیه سرزمینهای جهان، البته در هر جا با ویژگیهای مشخص خود، وجود داشتهاست.
در اروپای غربی این نظام از قرن ۵ تا قرون ۱۷ و ۱۸، و در روسیه و شرق اروپا از قرن ۹ میلادی تا نیمه دوم قرن ۱۹ را در بر میگیرد. فئودالیسم در توصیف دورهٔ معینی از تاریخ اروپا از قرن نهم تا سیزدهم میلادی اشاره دارد که در آن قدرت سیاسی میان زمینداران بزرگ تقسیم شدهاست و هر زمیندار یا ارباب دارای جماعتی رعیت یا واسال است که در ازای خدمات سپاهی یا سایر خدمات، حق تملک زمین یا استفاده از زمین را از ارباب بدست میآورند. نظام فئودالی برابر و مشابه با نظام ارباب – رعیتی در ایران و آسیای میانهاست. در بسیاری از کشورها فئودالیسم با اصلاحات ارضی و تقسیم زمینهای زراعی بین کشاورزان از میان رفته ولی هنوز هم در بعضی از کشورهای جهان سوم قدرت واقعی در دست فئودالها و ملاکین بزرگ است. فئودالیسم در ایران بیشتر به عنوان حکومت ملوک الطوایفی یا خانخانی معروف شدهاست.
محتویات
در اروپای قرون وسطا[ویرایش]
یکی از مهمترین ویژگیهای تمدّن قرون وسطا، فئودالیسم بود. فئودالیسم، یا نظام فئودالی، ساختار اقتصادی و سیاسی این دوره بود.
نظام فئودالی طرحریزی نشده بود، بلکه در واکنش به آشفتگی اجتماعی پیامد سقوط امپراتوری روم نشو و نما و گسترش یافت. این نظام نظم تازهای برقرار کرد و زنجیرهٔ فرمانروایی تازهای را به وجود آورد که جای گزین زنجیرهای شد که از امپراتور و سنا تا ایالت، شهر و شهرک تداوم داشت.
فئودالیسم در مرحلهای از قرون وسطی شکل گرفت که واگذاری زمین از نوع فیف جایگزین واگذاری بنه فیس شد. اصطلاح نظام ارباب رعیتی یعنی آمریت اربابی یک فئودال (دهقانی)[۱] بر کشاورز (سرف/ serf) که بر روی ملک او به کشت و کار مشغول بود. در نظام ارباب- رعیتی الزامی است که با زور مستقل از ادارهٔ تولیدکننده بر او تحمیل میشود که برخی درخواستهای سرورش را به شکل پرداخت جنسی، نقدی یا خدمات بیگاری باید انجام دهد. این عامل مجبور کننده ممکن است نیروی نظامی فئودال و یا سنتی باشد که از حمایت نوعی رویهٔ قضایی برخوردار است.
ظهور فئودالسیم[ویرایش]
ظهور فئودالسیم در اروپا به دنبال تجزیهٔ امپراتوری شارلمانی (۸۱۱–۷۴۲م) صورت گرفت، که پس از تجزیه، قدرتهای محلی رونق یافتند. مردم شهرها و روستاها که خود را در خطر هجوم بیگانگان میدیدند چارهای جز توسل به زورمندان و فرمانروایان محلی نیافتند. بدین ترتیب ارباب محلی تنها پاسدار آنها شناخته میشد و این آغاز استمرار نظام فئودالی در اروپای غربی بود. در ظرف۳ قرن این نظام به صورت منظم تری درآمد. بسیاری از مورخان معتقدند که این نظام مخصوص همان دورهٔ خاص از تاریخ اروپاست و نباید آن را در جوامع دیگر جستجو کرد ولی برخی به خاطر پارهای از شباهتها؛ بخصوص مسئلهٔ پراکندگی قدرت و بوجود آمدن اربابهای محلی، اصطلاح فئودالیسم را برای کشورها و محلهای دیگر نیز به کار بردهاند. بسیاری ریشهٔ واگذاری بنه فیس را به شارلمانی برمیگردانند که در زمان حملهٔ اعراب به اسپانیا که اروپا را تهدید مینمود برای جمعآوری سپاه و تأمین ساز و برگ و نیز تحریک و دادن انگیزه به جنگ مبادرت به ضبط قسمت زیادی از زمینهای کلیسایی برای واگذاری به نظامیان نمود. این واگذاری از همان ابتدا بنفیس نام گرفت. به هنگام ضعف حکومت مرکزی اشرافیت نظامی در صدد موروثی جلوه دادن بنفیسها مینمودند اما از نظر حقوقی رسمیت نداشت تا اینکه در دورههای بعدی واگذاری زمین به صورت فیف رسمیت یافت و دورهٔ فئودالیسم آغاز شد که در زمان شارل لوشو و بر طبق فرمان ۸۷۷ میلادی وی، اراضی واملاکی که به طور موقت در اختیار نجبا و فرماندهان سپاه قرار گرفته بود تا از عواید آن بهرهمند شوند به صورت موروثی در اختیار آنان قرار گرفت.
سوگند وفاداری[ویرایش]
فئودالیسم در مرحلهای از قرون وسطی شکل گرفت که واگذاری زمین از نوع فیف جایگزین واگذاری بنه فیس شد. اصطلاح نظام ارباب رعیتی یعنی آمریت اربابی یک فئودال بر کشاورزی (سرف؛ serf) که بر روی ملک او به کشت و کار مشغول بود. در نظام ارباب- رعیتی الزامی است که با زور مستقل از ادارهٔ تولیدکننده بر او تحمیل میشود که برخی درخواستهای سرورش را به شکل پرداخت جنسی، نقدی یا خدمات بیگاری باید انجام دهد. این عامل مجبور کننده ممکن است نیروی نظامی فئودال و یا سنتی باشد که از حمایت نوعی رویهٔ قضایی برخوردار است.
در نظام فئودالی، دو نجیب زاده با هم قول و قراری میگذاشتند. یکی، خادم که به انجام پارهای وظایف متعهد میشد که مهمترین آنها خدمت نظامی بود. نجیب زادهٔ دیگر که ارباب یا سالار (لرد) نامیده میشد، در عوض این خدمات از خادم (واسال) حمایت میکرد و نیازهای اساسی او نظیر خوراک و پوشاک را تأمین مینمود. تعهدی که خادم میداد به صورت «سوگند وفاداری» بود.
وفاداری برای خادم یک تیول به همراه میآورد که اصطلاح فئودال از آن ریشه میگیرد. تیول بخششی بود که امتیازات معینی را به واسال میداد. ممکن بود حقّ استفاده از یک دارایی خاص ارباب به واسال واگذار شود که میتوانست هرچیزی از یک قلعه تا کل یک ایالت باشد. با این حال، تیولها لزوماً با ملک و دارایی ارتباطی نداشتند و تیول یک خادم ممکن بود مجوز جمعآوری مالیاتها، ضرب سکّه و یا تعیین و وصول جریمهها باشد.
غالباً اربابها به خادمها علاوه بر تیول، مصونیت نیز میبخشیدند که به ایشان اجازه میداد قوانین خود را وضع کنند و دادگاههای خود را به راه بیندازند. تیول و مصونیت معمولاً در ازای این داده میشد که واسال خادم تعداد معینی سرباز در اختیار سپاه اربابش قرار دهد.
در ابتدا دورهٔ فئودالیسم تیولها موروثی نبودند، اما در اواخر دورهٔ فئودالیسم معمولاً تیول به وارثت میرسید. وارث واسال میبایست شکلی از مالیات بر ارث را که «عوض» نامیده میشد به اربابش میپرداخت. این عوض ممکن بود به میزان درآمد یکسالهٔ آن تیول باشد. در مورد واسالهایی که بدون وارث از دنیا میرفتند، ارباب هرطور که شایسته میدانست در مورد تیول آنها تصمیم میگرفت.
واسال بودن افتخار بود و این مقام به آسانی به کسی داده نمیشد. در واقع، تنها اعضای طبقهٔ فرادست اجازه داشتند واسال شوند. از این رو، اشرافی چون دوکها و شوالیهها اجازه داشتند سوگند وفاداری یاد کنند، اما کشاورزان به این کار مجاز نبودند. مقامهای عالی رتبهٔ کلیسای کاتولیک روم نیز میتوانستند واسال شوند که شامل سراسقفها، اسقفها و راهبان بلندمرتبه میشد. اینان وظایف فئودالی خدمت نظامی و مدیریت کشاورزی را نیز در بعضی موارد عهدهدار میشدند. هیچکس دیگری از جمله کشیشان دون پایه، نمیتوانستند واسال شوند و حتی در میان طبقه فرادست همه واسال نبودند اگر چه اکثر ایشان واسال بودند.
در نظام فئودالی هم ارباب و هم واسال حقوق و وظایفی داشتند. ارباب متعهد میشد از واسال خود و تیول او محافظت کند و برای این منظور در صورت لزوم به جنگ برود. ارباب همچنین متعهد میشد که مواظب باشد در صورتی که یک واسال به شکستن سوگند خود و یا هر جرم دیگری متهم شد، این فرصت را داشته باشد که در برابر همتایان خویش از خود دفاع کند.
در عوض واسال نیز متعهد میشد که در خصوص مسائل نظامی و سیاسی هم به ارباب و همدیگر واسالهای ارباب مشاوره بدهد. واسال همچنین قول میداد که به اربابش، به ویژه در امور نظامی، یاری رساند؛ بنابراین، اگر اربابش فرمان میداد، وسال میبایست، مجهز به ساز و برگ و زره کامل، به جنگ برود. با این حال، برای این که جنگ برا ی واسال بیش از حد وقت گیر و پرهزینه نشود، این خدمت نظامی به چهل روز در سال محدود میشد. ارباب میتوانست از واسال خود تقاضای پول هم بکند. مواقع اضطراری، جنگهای طولانی، یا رخدادهای مهم، نظیر ازدواج بزرگترین دختر ارباب یا شوالیه شدن بزرگترین پسر او، مستلزم چنین کمکهای مالی بود.
پیمان فئودالی معمولاً برای تمام عمر بود اگر چه در صورتی که واسال به وظایفش عمل نمیکرد، پیمان بین او و اربابش میگسست. در آن صورت ارباب وسال را از تیولش خلع ید میکرد واعلام میداشت که واسال باید همهٔ آن زمینی را که از او به تیول گرفته بازگرداند. واسالی که پیمان فئودالی او گسسته میشد، روزگار سختی پیدا میکرد. برای واسالها غیرقانونی بود که اربابشان را ترک گویند مگر در موارد نقض شدید پیمان وفاداری مانند تلاش ارباب برای کشتن واسال
اکثر نجبا هم ارباب بودند و هم واسال. واسالها غالباً دارای املاک تا اندازهای بزرگ معمولاً واسالهای دیگری را به خدمت میگرفتند. این کار غالباً با علاقه و تمایل ارباب خود آنها انجام میشد، چون بدین ترتیب آنها میتوانستند تعداد بیشتری جنگ جو در خدمت خود بگیرند.
به لحاظ نظری، سلسله مراتب فئودالی، یعنی ردهبندی اربابان و واسالها، به شکل یک هرم درمیآمد که پادشاه در راس آن بود. در ردهٔ بعد از پادشاه واسالهای شخصی او بودند، که خودشان اربابان واسالهای زیردستشان بودند. این هرم به پایین ادامه مییافت تا واسالهای بدون واسال میرسید.
اما در عمل، نظام فئودالی هیچگاه چنین منظم نبود. اولاً نظم و ترتیب هرمی ایجاب میکند که هر چه نجیب زادهای در سلسه مراتب فئودالی جایگاه بالاتری داشته باشد، از قدرت بیشتری نیز برخوردار باشد. اما واقعیت این بود که واسالها غالباً قدرتمندتر از اربابانشان بودند. در واقع، اصلاً نامعمول نبود که واسال یک پادشاه بیشتر از خود او قدرت داشته باشد.
با رشد فئودالیسم، برخی واسالها به بیش از یک ارباب سوگند وفاداری یاد میکردند، چون میخواستند از بیش تر از یک تیول درآمد داشته باشند. نتیجه این بود که این نجبا در سلسله مراتب فئودالی در یک زمان سطوح مختلفی را اشغال میکردند.
این سوگندهای چندجانبه به سردرگمی زیادی منجر میشد، به ویژه هنگامی که چندین ارباب به کمک یک واسال نیاز پیدا میکردند. برای روشن شدن این که کدام سوگند وفاداری مقدم است، اربابی، لیج یا ارباب اصلی واسال میشد که او را فرمانروا میگفتند. فرمانروا شخصی بود که واسال نخست به او سوگند وفاداری یاد کرده بود و بنابراین مقدم بر ارباب بود.
اصلاحات فئودالی همه برای سامان بخشیدن به وفاداریها شکل گرفت اما هیچیک کارایی و موفقیت نداشت. سرانجام بسیاری از نجبا دریافتند که اگر سرباز کافی در اختیار داشته باشند لازم نیست نگران سوگندهای وفاداری باشند.
در عوض میتوانستند به جنگ دیگر اشراف یا نجبا بروند و املاکی را که میخواهند متصرف شوند. هیچ سنت و قانون و دادگاهی توانایی پایان بخشیدن به این جنگهای خصوصی را نداشت. این جنگها باعث اسراف نیرو، زمان و منابع زیاد مادی در قرون وسطا شد.
ضعف و فروپاشی فئودالها در اروپا[ویرایش]
قحطی و طاعون باعث نابودی ۱⁄۴ جمعیت اروپا در قرن ۱۴ شد. این واقعه شوم به همراه فرار رعایا از نقطهای به نقطهٔ دیگر، اثرات تخریب کنندهای بر زندگی و قدرت فئودالها گذاشت. با شروع جنگ صد ساله از ۱۳۳۸ تا ۱۴۵۳ فشار بیشتر برای کاهش قدرت فئودالها شروع شد، فئودالها به ناچار برای دفاع از املاک خود زیر پرچم پادشاهان انگلستان و فرانسه رفتند و این امر به تمرکز قدرت و فرمانبری آنان انجامید.
حمایت شهرها از پادشاهان عامل دیگری بود که باعث کاهش قدرت فئودالها شد. با پایان جنگهای صد ساله قدرت سیاسی و اقتصادی فئودالها نیز پایان یافت و با پایان جنگهای سی ساله موسوم به جنگ رزها (War Of Rose) قدرت آنان بطور کامل مقهور شاهان شد. با شکل گیری دولتهای دوران مدرن در فرانسه و انگلستان، فئودالها دیگر قدرت کامل را از دست داده بودند و به خدمت شاهان درآمده بودند.
از جمله علل و عوامل اصلی فروپاشی نظام فئودالی،
- ستیز میان مالک و کشاورز بر سر تصاحب زمین و آب مصرفی؛
- فشارهایی که از جانب اربابان بر پیکره نظام تولیدی وارد میشد؛
- ایجاد و گسترش شهرها و رشد مبادلات تجاری و بازرگانی؛
- ظهور دولتهای مرکزی مطلقه به جای کلیسای قرون وسطایی؛
- و ایجاد جنبش حصارکشی و گسترش شهرها است.
ویژگیهای نظام فئودالی[ویرایش]
وابستگی کشاورز به زمین[ویرایش]
شیوهٔ تولید فئودالی مبتنی بر مالکیت ارباب بر زمین و بر وابستگی شخصی کشاورزان به ارباب فئودال استوار بود. وابستگی شخصی کشاورز به ارباب بدین معنی بود که در این شیوهٔ تولید رعیت و سرف دیگر بنده و برده نبود، اختیار جان او در دست مالک نبود و مستقلاً و جداگانه فروخته نمیشد اما همراه زمینی که به فروش میرسید، به مالک جدید منتقل میشد، همچنین کشاورز مجاز نبود زمین اربابی را ترک کند و این اختیار را نداشت که آزادانه بخواهد به خدمت اربابی دیگر در آید.
بهرهٔ مالکانه و انواع آن[ویرایش]
کشاورزان از آن جا که خود مالک زمین نبودند میبایست بر روی نسق، از زمینی که متعلق به ارباب فئودال بود، کار کنند و به این ترتیب مالک میتوانست به عنوان بهره مالکانه ثمره کار آنها را به سود خود ضبط کند.
بدین ترتیب، شیوه تولید فئودالی مبتنی بر انواع بهره مالکانه یا بهره اربابی است که از کشاورزها وصول میشود. بهره مالکانه در واقع محصول اضافی رعیت بود که تسلیم ارباب میشد. ما به طور کلی به سه نوع بهره مالکانه برمیخوریم که در مراحل مختلف نظام فئودالی کما بیش در کنار یکدیگر وجود داشتند. یکی کار بهره یا بیگاری، دوم بهره جنسی و سوم بهره نقدی. باید توجه داشت که در هر یک از مراحل مختلف تکامل جامعه فئودالی، یکی از این اشکال یاد شده، تفوق یافته است.
در مرحله ابتدائی نظام فئودالی «کار بهره» که در عرف معمولی میتوان آن را به «بیگاری» تعبیر نمود شکل مسلط بهرهکشی از کشاورزان بود. بدین معنا که کشاورزان روزهای معینی از هفته را مستقیماً برای ارباب و روی زمین او کارمی کردند و این یک کار اجباری و مجانی برای ارباب بود. شکل دیگر بهرهٔ مالکانه «بهره جنسی» بود که عبارت بود از تسلیم منظم مقداری از محصول زراعی و دامی به ارباب و صاحب زمین، و در نهایت نوع سوم بهرهٔ مالکانه شامل «بهره نقدی» میشد که به معنای پرداخت بهره مالکانه به صورت پول است. تفوق بهرهٔ نقدی در انواع بهره مالکانه مربوط به اواخر دوران فئودالیسم میباشد.
نظام فئودالی طرحریزی نشده بود، بلکه در واکنش به آشفتگی اجتماعی پیامد سقوط امپراتوری روم نشو و نما و گسترش یافت. البته باید توجه داشت که علاوه بر بهره مالکانه منظم، مالک یک سلسله مالیاتها و عوارض نیز به کشاورزان تحمیل میکرد.
اقتصاد بسته (طبیعی)[ویرایش]
ویژگی دیگر شیوهٔ تولید فئودالی، «طبیعی بودن یا بسته بودن اقتصاد آن» میباشد. اقتصاد طبیعی به معنای دایره بسته و محدود و تنگی از تولید است که هدف آن مصرف داخلی و خودی است. یعنی در آنجا تولید بیش از آن که هدف مبادلهای یا فروش داشته باشد، برای مصرف انجام میشود. به عبارت دیگر مقصود از اقتصاد طبیعی آن است که هر ارباب در املاک خود از عواید و بهرهای که از استثمار کشاورزان بدست میآورد زندگی میکرد و تقریباً کلیه نیازمندیهای ضروری وی و خدمهاش در املاک خود او تولید و تهیه میشد و به ندرت مبادلات با خارج از این محیط بسته مورد احتیاج بود. اقتصاد کشاورزی نیز بر همین پایه قرار داشت و خانواده کشاورزی خود اغلب به امور پیشهوری میپرداخت و بخش عمده نیازمندیهای خود را در داخل خود خانواده و شخصاً تأمین میکرد. با گذشت قرنها، به تدریج همراه توسعه شهرها، تولید پیشهوری و تقسیم کار و مبادلات بین شهر و ده بسط یافت و ناگزیر درهای اقتصاد طبیعی به خارج گشوده شد، دایره بسته شکسته شد و بازار گسترش یافت.
مذهب[ویرایش]
مذهب و موسسات مذهبی در جامعه فئودالی نقش عظیمی داشت. موسسات مذهبی، عبادتگاهها، و خدام مذهب، اوقاف فراوان و املاک وسیعی در اختیار داشتند و با دولت فئودالی و اشراف فئودال از جهت ثروت و نفوذ پهلو میزدند. ایدئولوژی مذهبی، شکل مسلط ایدئولوژی در شیوهٔ تولید فئودالی است. در شکل کلاسیک نظام فئودالی، مذهب در خدمت فئودالیسم بود و آن را جاودانی، مقدر و مقدس معرفی میکرد. هر چند که در نقطه مقابل نیز جنبشهای کشاورزی نیز اغلب خصلت مذهبی داشت و تحت تأثیر جنبشهای پروتستانی علیه تفوق کلیسای کاتولیک صورت گرفت.
فئودالیسم در ایران[ویرایش]
همانطور که در بالا آمد آنچه در اروپا به عنوان فئودال و نظام فئودالی شناخته میشود در ایران به نوعی برابر و مشابه با ارباب یا خان و نظام ارباب – رعیتی میباشد. تکامل نظام ارباب – رعیتی در ایران دارای فراز و نشیب بسیاری است.
در دورهٔ هخامنشیان از کار بردگان بیشتر از سابق استفاده میشد. در نتیجهٔ فتوحات هخامنشیان در سرزمینهای تکاملیافتهتر، بسیاری از اشراف پارسی اراضی بسیاری را بدست آوردند که بوسیلهٔ بردگان کشت میشدند.[نیازمند منبع]
در اواخر دورهٔ اشکانیان پویش تبدیل اعضای آزاد جماعتها به رعایای وابسته به ارباب زمین نسبت به گذشته سریعتر گردید. طی قرنهای دوم و چهارم میلادی جماعتها یا توسط اربابان بزرگ تجزیه گشتند، و یا به جماعتهای وابستهای که اعضای آن از آزادی کامل برخوردار نبودند، و مورد بهرهکشی قرار میگرفتند، تبدیل شدند.[نیازمند منبع]
در دورهٔ ساسانیان جماعتهای خود مختار آزادی خود را از دست دادند، و یا به زمینهای سلطنتی تبدیل شدند یا از طرف شاهان ساسانی به اشرافی که از پرداخت مالیات معاف بودند، اهداء گردیدند. در نتیجه بسیاری از مالکین کوچک و اعضای جماعتهای آزاد به منظور فرار از ظلم مأمورین مالیات و نظامیان یا زمین خود را ترک کردند، و یا زمین خود را در اختیار اربابان قدرتمند گذاشتند و به التجاء آنها درآمدند. این پویش از یک سوی به پیدایش زمینداران بزرگ کمک کرد، و از سوی دیگر مالیات دریافتی دولت را شدیداً کاهش داد.[نیازمند منبع]
پس از حمله عرب ها[ویرایش]
در دورهٔ ایران اسلامی، اشرافیت ایرانی که با کنار زدن اشرافیت عرب توانسته بودند بر جامعه مسلط شوند، به ناگاه با قدرت گیری غلامان ترک و در پی آن ترکمانان و مغولان طی قرون ۴ تا ۷ جایگاه خود را از دست دادند و در نتیجه اشرافیت جدید از سپاهیان ترک به همراه ایرانیانی که نقش دیوان سالاران را به عهده داشتند و نیز نخبگان مذهبی (علما) جایگزین طبقات نظامی، دیوان سالاری و زمیندار دوره قبلی شدند. طبقه مسلط به نیابت از دولت زمینهای کشاورزی را بر مبنای «اقطاع و تیول» اداره میکرد که به نهاد کشاورزی اروپایی بنفیس در سدههای میانه شباهت داشت. اقطاع در سدههای میانه و تیول در دوره بعد از آن در ازای ارائه خدمات نظامی، اداری و مذهبی و به صورت غیر موروثی واگذار میشد و اساساً واگذاری حق استفاده از مالیاتهای یک منطقه بود. سیورغال نیز که به سپاهیان برجسته مغول و ترکمان واگذار میشد بسیار به فیف اروپایی شباهت داشت از آن جهت که موروثی بود و فرد دارای آن را واجد مصونیت قضایی، اداری و مالی میکرد. اقطاع شکل مسلط مالکیت ارضی در تاریخ میانه ایران بود که خصوصیات مالکیت فئودالی را تا دورهٔ مشروطیت دارا بود. اقطاع بر اساس مبادله عواید زمین در ازای خدمات نظامی-اداری بین شاه-دولت و سرکردگان سیاسی و نظامی اعطا میشد. واگذاری و اعطای زمین منجر به پارهپاره شدن قلمرو حکومتی به صورت واحدهای سیاسی- نظامی نیمه مختاری با اختیارات قضایی محلی خاص خود شد. حکومتهای تاریخ میانه ایران علاوه بر اعطای زمین به اربابان نظامی؛ قسمتی از قدرت سیاسی خود را نیز به آنها واگذار میکردند.
در دورهٔ قاجاریه افراد والا رتبهٔ تیولدار قادر بودند در ناحیهای که تیول آنها قرار داشت یا در حین تصدی شغل دولتی، در ایالات صاحب میزان قابل توجهی زمین شوند. برای مثال عبدالله خان امیر نظام (سردار اکرم) به تدریج زمینهای کشاورزی وسیعی به دست آورد. گفته شده که ملک منصور میرزا شجاع السلطنه (پسر مظفرالدین شاه) در دوران تصدی حکومت فارس روستاهای خالصه و املاک خصوصی بی شماری را غصب کرد. شیخ خزعل خان قبایل عرب در اوایل قرن ۱۴ه، املاک خود در خوزستان را به بیش از ۲۶۰ کیلومتر مربع افزایش داد و تا میزان قابل ملاحظهای از خودمختاری در مناطق زیر فرمان خود برخوردار بود. در دوره قاجار هر چه املاک زمیندار وسیع تر بود قدرت او نیز بیشتر میبود و هر چه غیبت او از املاک خود به درازا میکشید مباشران از زارعان بهرهکشی بیشتری میکردند. زمین داران بزرگ با اقامت در شهرها میتوانستند با صاحبان قدرت رابطه برقرار سازند و به این ترتیب املاک خود را حفظ کنند.
این روند پس از انقلاب مشروطه نیز ادامه داشت و زمینداران توانستند موقعیت ممتاز خود را حفظ کنند و این امر از آنجا مشهود است که برای مثال در پنج دوره نخست مجلس تا پایان حکومت قاجار، زمینداران مجلس را در کنترل خود داشتند. نسبت نمایندگان زمینداران از ۲۱درصد در دوره اول مجلس (۲۶–۱۳۲۴) به ۳۰ درصد در دوره دوم (۲۹–۱۳۲۷) و ۴۹ درصد در دوره پنجم (۱۳۰۴–۱۳۰۲ش) افزایش یافت.
قشرها مسلط در اوایل دوره رضاشاه همچون اواخر دوره قاجار شامل خاندان سلطنتی، کارمندان سطح بالای اداری، زمینداران بزرگ، خانهای عشایر، علمای با نفوذ و تجار ثروتمند بودند. در پایان عصر پهلوی تغییرات مهمی چه از لحاظ اندازه و چه از لحاظ ترکیب طبقاتی در این قشرها صورت گرفت. این تغییرات مشتمل بود بر جایگزینی نخبگان متخصص و اداری جدید به جای سیاستمداران کهنهکار قدیمی که اغلب از زمینداران سنتی و رؤسای ایلات بودند. در نخستین مراحل تثبیت حکومت رضاشاه، منزلت اجتماعی زمینداران بزرگ افول کرد. اما پس از آن، زمینداران بزرگ تا اواخر دهه ۱۳۳۰ نقش فعال و فزایندهای در عرصه سیاست محلی و ملی ایفا کردند. چرا که آنها طی این دوره بیشتر کرسیهای مجلس را اشغال کردند و حتی از قدرت سیاسی بیشتری در سطح محلی برخوردار شدند. از سالهای دهه اول ۱۳۰۰ تا دهه سی، دو سوم نمایندگان مجلس را زمینداران و یا کسانی که از خانواده زمیندار بودند، تشکیل میدادند.
اصلاحات ارضی[ویرایش]
به هنگام اعلام برنامه اصلاحات ارضی در ۱۹ دی ۱۳۴۰؛ اعضای خاندان سلطنتی، حدود صد تن از رؤسای ایلات و طوایف بزرگ زمیندار و چند صد تن از خاندانهای دیگر، مالک تقریباً دو سوم زمینهای زراعی کشور بودند. اصلاحات ارضی در عمل، طبقه زمیندار قدیمی و مناسبات ارباب- رعیتی سنتی در روستا را از میان برد. این برنامه همچنین به نقش میانجیگرانهای که زمینداران، اغلب بین دولت از یک سو و بازاریان و علما از سوی دیگر ایفا میکردند، خاتمه داد. ارسنجانی که در دولت علی امینی سمت وزیر کشاورزی را داشت، مأمور انجام اصلاحات ارضی بود، ارسنجانی در طی مدتی که به عنوان وزیر کشاورزی فعالیت میکرد مخالفت خود با شاه، اربابان زمیندار و آمریکا را بخوبی نشان داد. ارسنجانی به انتقاد از نظام ارباب-رعیتی پرداخت و خواهان خاتمه یافتن نظام فئودالی در ایران شد. شاه و نخست وزیر او یعنی علی امینی که از اقدامات ارسنجانی در هراس بودند او را از وزارت عزل کردند، وی پس از عزل از وزارت گفت: «آخرین میخ را بر تابوت نظام ارباب–رعیتی و نیز بر تابوت شاه کوبیدهام.»
در سال ۱۳۴۰ شاه تصمیم به درهم شکستن قدرت اجتماعی و سیاسی زمینداران بزرگ گرفت. این تصمیم به دو منظور اتخاذ شد:
- تمرکز هرچه بیشتر قدرت در دست دولت مرکزی
- جلوگیری از شورشهای کشاورزی به دلیل وجود مالکیتهای بزرگ بر زمین و عدم تأمین مالی اکثریت عظیم کشاورزان.
اعمال چنین سیاستی، هدفی اصلاحی بود تا به این وسیله، حربه اصلی نیروهای چپگرا در روستا برای بسیج انقلابی کشاورزان را از دست آنها خارج نماید. از این رو شاه اقدام به اجرای طرح اصلاحات ارضی نمود و تلاش کرد روستاییان را در برابر زمینداران بزرگ بسیج کند. اصلاحات ارضی مهمترین کوشش حکومت برای در هم شکستن قدرت اجتماعی زمینداران بزرگ بود، چرا که به موجب این قانون زمینداران میتوانستند تنها یکی از روستاهای خود را نگه دارند و بقیه املاک آنها مشمول قانون تقسیم اراضی میشد. همچنین با از بین رفتن نظام ارباب رعیتی طی اصلاحات ارضی، متعلقات این نظام نیز از بین رفت، از جمله: اصلاحات ارضی دهه ۱۳۴۰ مسبب نابود کردن گروههای کار توده روستاییان که بنه نامیده میشدند، گردید. نظام بنه بخشی از نظام ارباب-رعیتی در مناطق خشک و نیمه خشک بود که در آنها کشت گندم رواج داشت. با الغای نظام ارباب رعیتی، سازمان تولیدی نظام بنه، که طبقه زمیندار قدیمی آن را پی انداخته و حفظ کرده بود، محوشد.
تقسیم اراضی از سال ۱۳۴۱در سه مرحلهٔ جداگانه و در طول ۱۰ سال صورت گرفت، نظام کشاورزی ایران را که مشخصهٔ آن وجود مناسبات فئودالی میان مالک و زارع بود را تغییر داد. اصلاحات ارضی نه فقط به دلیل تغییرات جامعه شناختی ای که در کشور بوجود آورد، بلکه از منظر تغییرات سیاسی نیز از اهمیت بسیاری در تاریخ معاصر ایران برخوردار است. این تغییرات که در سالهای دهه ۱۳۴۰ به صورت تضعیف نیروهای سیاسی فعال در دهه پیشین و همچنین وابستگی بیش از پیش مالکان بزرگ به دولت رخ نمود، در سالهای دهه ۱۳۵۰ و با بروز مشکلات جدی در پیشبرد این برنامه که در عین حال با افزایش آگاهی روستائیان به موقعیت فرودست اجتماعی خویش و افت تولید کشاورزی و جابه جاییهای کلان جمعیتی همراه بود، زمینه برآمدن نیروهای سیاسی جدیدی را در صحنه سیاسی کشور فراهم کرد. نیروهایی که مستقیم و به طور غیرمستقیم در تغییر انقلابی اوضاع کشور در سال ۱۳۵۷ دخیل بودند.
انقلاب ۱۳۵۷[ویرایش]
انقلاب ۱۳۵۷ ایران به چند دگرگونی اجتماعی و سیاسی بارز و مهم در مناطق روستایی ایران انجامید، از جمله سقوط طبقهٔ زمیندار بزرگ پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شاهد جنبشهای اعتراضی کشاورزان بودیم، که طی این جنبشهای اعتراضی کشاورزان و روستائیان موفق شدند اراضی زمینداران بزرگ که از کشور گریخته بودند را به تصرف خود درآورند. در دو سال نخست انقلاب حدود ۸۰۰۰۰۰ هکتار زمین کشاورزی که در مالکیت کشاورزان بزرگتر بود، به تصرف کشاورزان درآمد و به دست آنان کشت شد. بدنبال این حرکت زمینداران بزرگ در ابتدای انقلاب با توسل به علمای محافظه کار و گرفتن فتوا از آنان مبنی بر «محترم بودن حق مالکیت خصوصی در اسلام» بدنبال این بودند که زمینهایی را که طی اصلاحات ارضی از دست داده بودند را دوباره بدست بیاورند. مسئله ارضی پس از انقلاب منجر به منازعات طولانی میان کشاورزان و زمینداران از یک سو و همچنین درگیری در بین هیئت حاکمه و مبارزه بر سر بند ج (تقسیم اراضی بین روستائیان) گردید. عدهای از سیاسیون و علمای برجسته شیعه خواهان لغو بند ج شدند و در مقابل عدهای فتوا بر ضرورت انجام بند ج میدادند، سرانجام جبهه متحد علمای محافظه کار و قشرهای گوناگون زمیندار موفق شدند که در پائیز ۱۳۵۹ مانع از اجرای بند ج شوند. در پی کاهش تولیدات کشاورزی، افزایش درگیریها در مناطق روستایی، شروع جنگ ایران و عراق و ... روحالله خمینی خواستار لغو و عدم اجرای بند ج شد.
جستارهای وابسته[ویرایش]
- خان (لقب)
- کاست
- بردهداری
- قرون وسطی
- اوماژ
- واسال
- رعیتداری
- نجیبزادگی
- شوالیه
- اصلاحات ارضی
- تاریخ ژاپن#دوره هِیآن؛ دوره هیآن
- فرانسه در قرون وسطی
- ایران در دوران ملوکالطوایفی
- پیشنهاد تشکیل نظام فدرالی در ایران
پانویس[ویرایش]
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ http://www.vajehyab.com/dehkhoda/دهقان |لغت نامه دهخدا - دهقان
- ↑ https://www.vajehyab.com/amid/پادرم |فرهنگ عمید- پادرم
منابع[ویرایش]
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ اربابرعیتی موجود است. |
- آشوری، داریوش. دانشنامه سیاسی (فرهنگ و اصطلاحات و مکتبهای سیاسی). تهران: انتشارات مروارید.
- آریانپور کاشانی، عباس. فرهنگ دانشگاهی انگلیسی-فارسی. چاپ بیستم. تهران: امیرکبیر، ۱۳۸۷.
- اشرف، احمد و علی بنوعزیزی. طبقات اجتماعی، دولت و انقلاب ایران. ترجمهٔ سهیلا ترابی فارسانی. چاپ دوم. تهران: انتشارات نیلوفر، ۱۳۸۸.
- انصاف پور، غلامرضا. کامل فرهنگ فارسی. چاپ چهارم. تهران: انتشارات زوار، ۱۳۷۹.
- انوری، حسن. فرهنگ فشردهٔ سخن. جلد دوم. تهران: انتشارات سخن، ۱۳۸۲.
- بلوخ، مارک. جامعه فئودالی. جلد اول. ترجمهٔ بهزاد باشی. تهران: نشر آگاه، ۱۳۶۳.
- بیگدلی، علی. تاریخ اروپا در قرون وسطی. تهران: پیام نور، ۱۳۸۴.
- حیدری خوئی، امیر. مکتبها و اصطلاحات سیاسی. بی جا: انتشارات خاتم سبز، ۱۳۸۰.
- داب، موریس و دیگران. گذر از فئودالسم به سرمایه داری. ترجمهٔ احمد تدین. تهران: انتشارات توکا، ۱۳۵۹.
- داب، موریس. مطالعاتی در زاد و رشد سرمایه داری. ترجمهٔ حبیبالله تیموری. تهران: نشر نی، ۱۳۷۹.
- طلوعی، محمود. فرهنگ جامع سیاسی. چاپ سوم. تهران: نشر علم، ۱۳۸۵.
- علی بابایی، غلامرضا. فرهنگ سیاسی آرش. چاپ دوم. تهران: نشر آشیان، ۱۳۸۴.
- عنایت، حمید. نهادها و اندیشههای سیاسی در اسلام و ایران. تهران: انتشارات روزنه، ۱۳۷۷.
- عیوضی، محمد رحیم. تئوریهای ساخت قدرت و رژیم پهلوی دوم. تهران: انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۲.
- ممتحن، حسینعلی. کلیات تاریخ و تمدن (قرون وسطی). جلد دوم. تهران: انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، ۱۳۷۰.
- نعمانی، فرهاد. تکامل فئودالیسم در ایران. جلد اول. تهران: انتشارات خوارزمی، ۱۳۵۸.
- ولی، عباس. ایران پیش از سرمایه داری (تاریخ نظری). ترجمهٔ حسن شمس آوری. تهران: نشر مرکز، ۱۳۸۰.
- هوگلاند، اریک. زمین و انقلاب در ایران۱۳۶۰–۱۳۴۰. مترجم فیروزه مهاجر. تهران: نشر شیرازه، ۱۳۸۱.
- فئودالیسم۱
- فئودالیسم۲
- نظام فئودالیسم چیست؟ / فئودالیسم در اروپا
|