نئاندرتال
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به شیوهٔ ویکیپدیا برای ارجاع به منابع با ارایهٔ منابع معتبر این مقاله را بهبود بخشید. مطالب بیمنبع را میتوان به چالش کشید و حذف کرد. |
نئاندرتال محدوده زمانی: پلیستوسن میانی تا پسین ۰٫۶ تا ۰٫۰۳ میلیون سال پیش |
|
---|---|
جمجمهٔ نئاندرتال، لا شپل-او-سن | |
اسکلت نئاندرتال، موزه تاریخ طبیعی آمریکا | |
طبقهبندی علمی | |
فرمانرو: | جانوران |
شاخه: | طنابداران |
رده: | پستانداران |
راسته: | نخستیسانان |
تیره: | انسانسایان |
سرده: | انسان |
گونه: | H. neanderthalensis |
نام علمی | |
Homo neanderthalensis کینگ، ۱۸۶۴ |
|
گسترهٔ Homo neanderthalensis. کرانههای شرقی و شمالی میتوانند تا کوههای اورال نیز گسترده باشند. |
انسان نئاندِرتال (Homo neanderthalensis) گونهای از سردهٔ انسان بود که در اروپا و قسمتهایی از غرب آسیا، آسیای مرکزی و شمال چین (آلتای) سکونت داشتند.[نیازمند منبع] اولین نشانهها از نئاندرتالهای اولیه به حدود ۱۳۰٫۰۰۰ تا ۲۳۰٫۰۰۰ سال پیش در اروپا برمیگردد. .[۱] ۱۳۰ هزار سال پیش، مشخصههای کامل نئاندرتالها ظاهر شدند و در ۵۰ هزار سال قبل نئاندرتالها دیگر در آسیا دیده نشدند، با این وجود نسل آنها در اروپا تا ۳۳ تا ۲۴ هزار سال پیش منقرض نشده بود و شاید ۱۵ هزار سال پیش یعنی بعد از مهاجرت انسان امروزی به اروپا نسل نئاندرتالها منقرض شده باشد.[نیازمند منبع]
برخی ژنها میان نئاندرتالها و انسان امروزی مشترک است.[نیازمند منبع] این به آن دلیل است که نئاندرتالها و اجداد انسان مدرن زمانیکه تازه از آفریقا بیرون آمده بودند با یکدیگر آمیزش داشتند.
بدن نئاندرتالها برای زندگی در آب و هوای سرد سازگاری یافته بود، بطور مثال آنها کاسه سر بزرگ داشتند، کوتاه قامت اما بسیار قوی بودند و دارای بینی بزرگی بودند، ویژگیهایی که مطلوب آب و هوای سرد است.[نیازمند منبع] طبق تخمینها اندازهِ کاسهِ سر آنها و مغز بزرگتر از انسانهای مدرن بودهاست، با این وجود در این بررسیها بدن قویتر آنها در مقایسه با انسانهای امروزی در نظر گرفته نشدهاست. بطور میانگین، نئاندرتالهای مذکر دارای قد ۱۶۵ سانتیمتر، از نظر وزنی سنگین و به دلیل فعالیت بدنی زیاد دارای استخوانبندی قوی بودهاند. بلندی زنهای نئاندرتال بین ۱۵۳ تا ۱۵۷ سانتیمتر بودهاست.[نیازمند منبع]
طرح خاص ابزار سنگی در دوره پارینه سنگی میانی بنام محلی باستانی که این ابزارها در آن یافت شدهاند، فرهنگ موستری نامیده شدهاست. از ویژگیهای فرهنگ موستریان استفادهِ بسیار از شیوهِ تمدن لاوالی است. ابزار موستریان غالباً با استفاده از ضربه بوسیلهِ چکشهای نرم ساخته میشدند، چکشهای نرمی که با استفاده از موادی مانند استخوان، شاخ آهن و چوب ساخته میشدند و آنها از چکشهای سفت سنگی استفاده نمیکردند. تقریباً در پایان دورهِ نئاندرتالها، آنها ابزار Châtelperronian را ابداع کردند که «پیشرفتهتر» از ابزارموستری بود. آنها یا خود Châtelperronian را ابداع کردند و یا آن را از انسانهای مدرن «قرض گرفتند»، انسانهای مدرنی که اینگونه تصور میشود که فرهنگ اوریناسی را ایجاد کردند.
محتویات
تحقیقات دربارهٔ نئاندرتالها[ویرایش]
در دو دهه اخیر، باستان شناسان دربارهٔ نئاندرتالها که بیش از ۲۰۰ هزار سال پیش در اروپا و آسیا ساکن بودند و حدود ۲۸ هزار سال قبل بطور اسرارآمیزی ناپدید شدند، تحقیقات زیادی کردهاند. مهمترین بخش این تحقیقات، شامل بررسی شباهت سبک زندگی و رفتارهای اجتماعی نئاندرتالها با هوموساپینها (انسانهای خردمند) است. اشیای باقیمانده از نئاندرتالها به خصوص زیورآلاتشان که استفادههای نمادین داشته و نشانگر فرهنگ آنها بوده، اساسیترین سند برای بررسی رفتار آنها و مقایسهاش با رفتارهای انسانهای مدرن است. بعضی از پژوهشگران[نیازمند منبع] میگویند که پیش از حضور انسانهای مدرن در اروپا، حدود ۴۰ هزار سال پیش، نئاندرتالها مراسمی نمادین داشتهاند. اما بعضی از منتقدان این نظریه هم میگویند که آنها در دورهٔ کوتاه رقابت با انسانهای خردمند بوده که این چیزها را از ما غنیمت گرفتهاند. به هرحال نئاندرتالها حدود ۳۰ هزار سال پیش ناپدید شدند و رازهای زیادی از خود باقی گذاشتند. مهمترین راز نحوهٔ نابودی آن هاست. در بهار سال ۲۰۰۹، نتایج تحقیقاتی نشان داد[نیازمند منبع] که احتمالاً یکی از مهمترین دلایل نابودی نئاندرتالها این بوده که هوموساپینها آنها را خوردهاند اما هنوز این مسئله به طور کامل رد یا اثبات نشدهاست.
نظریهٔ غالب این است که خاستگاه انسانهای امروزی آفریقا بوده و بعداً با مهاجرتهای گسترده، در همه جای جهان پخش شدهاند و محل زندگی انسانهای قدیمیتر مانند نئاندرتالها را تغییر دادهاند. سال ۱۹۷۹، باستان شناسان در فرانسه، اسکلت یک نئاندرتال را کشف کردند. آن زمان کارشناسان تصور میکردند که آرایش بدن و تزئینات و زیورآلات از جنس استخوان در کنار سایر عناصر، ساختهٔ دست انسانهای مدرن است اما پژوهشهای بعدی نشان داد که خود نئاندرتالها این طور آرایش میکردهاند. در سال ۱۹۹۵ محققان بقایای انسانی را در همان دورهٔ زمانی، در جایی دیگر در فرانسه کشف کردند که آن نیز نئاندرتال بود و چنین آرایشی داشت. اهمیت این کشفها در این است که گونهها، هم با آناتومی بدن و هم با رفتارشان شناخته میشوند؛ بنابراین همانطور که نئاندرتالها بدنی همانند انسانهای مدرن نداشتند، نمیتوان رفتاری امروزی نیز برای آنها تعریف کرد. این کشفها، رفتارهای اجتماعی نئاندرتالها را توضیح میدهد و شاید در آینده کلید معمای نابودی گونهٔ آنها باشد، معمایی که جواب آن به ما کمک میکند راههای نابودی گونهٔ خود را بهتر شناخته و درصورت امکان از آن جلوگیری کنیم.
آثار تزئینی[ویرایش]
دو یافتهٔ مهم برای دیرینه شناسان انسانی بسیار قابل توجه بودهاست؛ یکی غاری در جنوبیترین نقطه در اسپانیا بود که سال ۱۹۸۵ حفاری شد و سه صدف سوراخ شده در آن پیدا شد که اول چندان توجهی جلب نکرد، اما پس از چند سال با پی گیری محققی کشف شد که این صدف متعلق به ۴۸ تا ۵۰ هزار سال پیش است. این صدفها هیچگاه شسته نشدهاند. یکی از صدفها، پوشش یک صدف خوراکی مدیترانهای بود. با تمیز کردن آن، لکهای رویش پیدا شد که میتواند باقیماندهٔ رنگدانهای باشد. با تحلیل این لکه، مشخص شد که این صدف با رنگدانهٔ قرمزی به نام لپیدوکروسیت رنگ شدهاست. دومین کشف هم یک صدف شده حلزونی بود که در اسپانیا کشف شد و مربوط به ۱۰ تا ۵۰ هزار سال پیش از حضور انسانهای امروزی در اروپاست. ابتدا تصور میشد که این یک فسیل صدف است و هیچ ارتباطی با انسان ندارد. اما وقتی آن را تمیز کردند، دیدند بسیار تازه و پر از رنگهای نقاشی شده روی بدنهاش است. به نظر میرسید سطح بیرونی نسبتاً سفید رنگ صدف، نارنجی رنگ شده باشد.[نیازمند منبع]
اینکه نئاندرتالها با این اشیاء چه میکردند، جالب توجهاست. به هر حال پیش از مهاجرت انسانهای امروزی به اروپا، آنها پستانداران یا صدفهایی را مثل آنچه در اسپانیا پیدا شد، سوراخ نمیکردند یا شیار نمیدادند اما با ورود ما به اروپا، چنین کردند. ظاهراً آنها از این اشیا برای آرایش خود استفاده میکردند. صدف خوراکی مدیترانهای، احتمالاً به عنوان «ظرف نگهدارندهٔ رنگهای آرایشی» مورد استفاده قرار میگرفتهاست. سادهترین توضیح این است که این رنگها برای آرایش بدن به ویژه برای رنگ کردن صورت کاربرد داشتهاند. اما اینکه نئاندرتالها هم مثل بعضی از هوموساپینها هر روز بعد از برخاستن از خواب و آغاز روز از این مواد استفاده میکردند یا در مواقع خاص برای تشریفات مذهبی یا جشنها و سوگواریها، هنوز مشخص نیست.
نقاشان چیرهدست[ویرایش]
نئاندرتالها نقاشان چیرهدستی بودهاند که در غارها و بر کناره صخرهها آثار هنری بدیع را خلق و به یادگار گذاشتهاند. ترسیم یک اثر هنری لازمه مفروضاتی است که انسان نئاندرتال میبایست از آن برخوردار بوده باشد تا بتواند به نقاشی بر روی سنگها مبادرت ورزد.[۲]
زیورآلات باستانی[ویرایش]
داخل یکی از صدفهای سوراخ شده داخل یک سوراخ، تکههای خاک رس قرمز رنگی چسبیده بود.[نیازمند منبع] پژوهشگران میگویند که احتمالاً چون این صدف رنگ شده و سوراخ شده نمیتوان آن را به عنوان ظرف مورد استفاده قرار داد، پس نئاندرتالها علاوه بر رنگ کردن بدن خود، احتمالاً از این صد فها به عنوان آویز هم استفاده میکردند.
تحلیل نتایج[ویرایش]
با این یافتهها، میتوان نتیجه گرفت که نئاندرتالها رفتاری امروزی داشتند.[نیازمند منبع] آنها بدنی همانند انسانهای مدرن نداشتند اما رفتاری پیشرفته داشتهاند.[نیازمند منبع] از روی رفتارهای آنها میتوان به این حقیقت پی برد که یا نئاندرتالهای ساکن این مناطق از اجداد مشترک نئاندرتال و انسانهای مدرن به وجود آمدهاند و گروههایی که ما نئاندرتالها و انسانهای امروزی مینامیم، گونههای متفاوتی از هم نبودند. پس با وجود تفاوتهای موجود در اندامشان، نباید موجب شگفتی ما شوند. در واقع ظهور رفتار انسانهای مدرن کند بودهاست. شاید با افزایش جمعیت، دانش انسانها بالا رفته و موجب رشد هویت اجتماعی شده که در شکل و شمایل زیورآلات و آرایش بدن انسانها هم به چشم میخورد. این نمونهها، نشانگر شروع تغییر رفتار درانسان هاست.
هدف این پژوهشها[ویرایش]
در ۱٫۵ تا ۲ میلیون سال پیش یا در بعضی جاها بین ۵۰۰ هزار تا یک میلیون سال قبل، متوسط اندازه مغز انسان، به اندازه مغز انسانهای مدرن درآمد. اگر ما بتوانیم انسانی که در ۵۰۰ هزار سال پیش میزیسته را در داخل جنین جانشینی قرار داده و پس از تولد او را مانند انسانهای امروزی تربیت کنیم، آیا قادر است تا با هواپیما پرواز کند؟ شاید برخی محققان بگویند خیر، شاید هم برخی جواب مثبت بدهند.
انقراض نئاندرتالها[ویرایش]
انسان امروزی یا هوموساپین (Homo sapiens) اکنون تنها فرمانروای زمین است اما همیشه این طور نبوده است. هزاران سال پیش، گونههای دیگری از موجودات دوپای سخنگو که خفتانهایی از پوست جانوران به تن میکردند، روی زمین حاکم بودند. چند صدهزار سال پیشتر از ما یکی از این موجودات در اروپا ظاهر و خیلی سریع در خاورمیانه تا آسیای میانه پراکنده شد.[نیازمند منبع] ما بقایای این مردمان درشت هیکل و قوی بنیه را از اواسط قرن نوزدهم شناختهایم و طی این مدت، به تدریج دانش بیشتری دربارهٔ آنها به دست آوردهایم؛ دانشی که با پرسشهای بسیار بزرگی همراهاست. یکی از مهمترین این پرسشها مربوط به ناپدیدشدن آنها از روی زمین است. آنها مغزهایی به بزرگی ما داشتند، قدرت بدنی بسیار بیشتری نسبت به ما داشتند، سخن میگفتند و آن طور که امروز میدانیم، حتی آن قدر قریحهٔ هنری داشتند که خود را بیارایند. مهمترین غذای آنها، گوشت شکارهایی بود که در همه جای زمین صدها برابر فراوانتر از امروز وجود داشتند. کل سرزمین سردسیر و یخبندان اروپا پر بود از موجوداتی که امروز فقط در صحراهای گرم و سوزان آفریقا (؟!) وجود دارند: فیلها، کرگدنها، گوزنها، زرافهها، گلههای بزرگ گاوهای کوهان دار و خر وحشی به علاوه حیواناتی شکارچی مثل شیر، پلنگ، کفتار، خرس، گرگ و البته همین مردمان نخستین. آنها در واقع جوامعی نسبتاً پیچیده داشتند و صدها هزار سال در بیشتر اوراسیا از زندگی به همین شکل لذت بردند؛ اما حدود ۴۵۰۰۰ سال پیش از آسیا ناپدید شدند.[نیازمند منبع] حدود ۳۸۰۰۰ سال پیش، موقعیت آنها در اروپا نیز رو به افول گذاشت و ۲۸۰۰۰ سال پیش، آخرین جمعیتهای آنها برای همیشه ناپدید شدند. این مردمان را به افتخار نخستین جایی که بقایای آنها پیدا شد، یعنی دره نئاندر در آلمان، مردمان نئاندرتال مینامیم. اکنون ما در پی فهمیدن راز انقراض نئاندرتالها هستیم.
دلیل انقراض نئاندرتالها[ویرایش]
شاید عجیبترین نکته دربارهٔ انقراض نئاندرتالها این باشد که ما خودمان را در آینهٔ آنها تصور میکنیم. درحقیقت ما با مطرح کردن این پرسش، میخواهیم بدانیم آیا روزی نوبت انقراض ما هم خواهد رسید؟ آیا موجودی که زبان دارد، لباس به تن میکند و تواناترین شکارچی زمین است، واقعاً میتواند منقرض شود؟ اگر این طور است، دلیل این انقراض چه چیزی میتواند باشد؟ تا امروز سه نظریهٔ بسیار پرطرفدار دربارهٔ انقراض نئاندرتالها وجود داشتهاست. به جز این سه نظریه، فرضیاتی هم درکار بودهاند، از قبیل شیوع بیماریهای خاص انسانها در میان نئاندرتالها که آنها را به سادگی از پا درآورد؛ که هنوز مورد بررسی دقیق قرار نگرفتهاند و نمیتوان از آنها به عنوان «نظریه» نام برد؛ دست کم تا زمانی که شواهدی برای آنها پیدا نکنیم.
نظریهٔ تغییرات آب و هوایی[ویرایش]
نقاط قوت: تغییرات آب و هوایی بین ۵۰ هزار تا ۳۰ هزار سال پیش، با
کاهش نئاندرتالها همزمان است.
نقاط ضعف: سؤال مهم این جاست که نئاندرتالها عملاً توانایی بهتری
در شکار داشتند و پس از چندین هزار سال زندگی در عصر یخبندان باید
میتوانستند دست کم در برخی مناطق به زندگی ادامه دهند.
تغییرات شدید آب و هوایی در اوراسیا، آن طور که شواهد آن در لایههای یخچالی و رسوبات گردههای گیاهان حفظ شدهاست، تقریباً همزمان با کم شدن نئاندرتالها رخ دادهاند. در برخی از مناطق سیلهای شدید رخ داده و برخی مناطق دیگر پوشش جنگلی خود را از دست دادند و به صحرا و علفزار تبدیل شدند. این اتفاقات در دورهای کوتاه یعنی کمتر از ۱۰۰ سال رخ داد. مردمان آن زمان قطعاً از این که میدیدند دنیا در حال تغییر است، میترسیدند. با تغییر وضعیت زمین و آب و هوا، جانوران نیز دستخوش تغییر شدند. حیوانات جنگلی مثل گوزن از میان رفتند و ماموتهای علفزار جایشان را پر کردند. شکار ماموت دشوارتر از گوزن است؛ بنابراین غذا خوردن ناگهان دشوار شد و نئاندرتالها که نیاز بیشتری به غذا داشتند، در برابر این تغییرات، بسیار آسیبپذیرتر بودند. با این وجود، کشفیات جدید نشان میدهد که نئاندرتالها چند هزارسال پس از این تغییرات آب و هوایی هم در مناطقی که دستخوش تغییر شده بودند، زندگی کردهاند، هرچند حدود ۳۰ هزار سال پیش جمعیت آنها در مجموع بسیار کمتر از ۴۵ هزارسال پیش شده بود.
نظریهٔ رقابت با انسان[ویرایش]
نقات قوت: مقایسهٔ ابزارهای انسانها با نئاندرتالها نشان دهندهٔ ظرافت و دقت
انسانها در فناوری است. آنها همه چیز را با سلیقه و قریحهٔ هنری میساختند. همین
ظرافت و سلیقه، مهمترین دلیل توسعهٔ جوامع امروزی بشر نیز هست.
نقات ضعف: نئاندرتالها مغزهایی به بزرگی مغز انسان امروزی داشتند (حتی
پیش از این تصور میشد مغز آنها بزرگتر از ما بودهاست)، دربرخی جنبهها مانند
شکار و جنگ از انسانها باهوش تر بودند و شواهدی مبنی برجفت گیری بین انسان
امروزی و نئاندرتالها در حدود ۵۸–۵۲ هزار سال پیش وجود دارد.
انسانهای امروزی از حدود ۸۰ هزار تا ۶۰ هزار سال پیش شروع به خارج شدن از آفریقا کردند. خاورمیانه نخستین جایی بود که انسانهای امروزی با نئاندرتالها برخورد کردند. مردمان هنرمند ظریف و باهوش آفریقایی (انسانهای امروزی) از آن پس با مردمانی زمخت و بی هنر و پرزور (نئاندرتالها) مواجه شدند. میان آنها جنگهای خونینی رخ میداد؛[نیازمند منبع] گرچه همزیستی چند ۱۰ هزار ساله آنها نشان میدهد که هر دو طرف به نوعی گروه مقابل را تحمل میکردند؛ مثلاً شواهدی وجود دارد که قبایل انسانها و نئاندرتالها به طور متناوب زمستانها و تابستانها جابهجا میشدند و در بسیاری از مناطق همزمان زندگی نمیکردند.[نیازمند منبع] شواهد جدیدتری هم وجود دارد که نشان میدهد انسانها، نئاندرتالها را شکار میکردند و میخوردند. نئاندرتالها هم بدشان نمیآمد چنین کاری کنند. آنها حتی در برخی جاها با هم آمیختهاند و افرادی دورگه میان هر دو گروه پیدا شدهاند. احتمالاً هر دو گروه از طرف مقابل، زنان را میدزدیدند.
بررسیهای ژنتیک نشان میدهد که همهٔ مردمان امروزی، گرچه از نسل همان بشر سیاهپوست آفریقایی هستند، اما میزان اندکی ناخالصی به جامانده از آمیزش با نئاندرتالها نیز در خون خود دارند. به هر حال، انسانها فناوریهایی بهتر از نئاندرتالها داشتند. آنها لباسهای خود را با سوزنهایی از جنس استخوان میدوختند، بنابراین لباسهای بهتری داشتند که آنها را گرمتر میکرد و نیازشان به غذا را کاهش میداد. همین بهینه بودن اوضاع فناوری، بخت بقای بچههای انسانها را بیشتر میکرد. انسانها بسیار زودتر بالغ میشدند و جمعیت فزایندهای داشتند. به علاوه انسانها بیش از نئاندرتالها در جمعآوری گیاهان و دانهها مهارت داشتند، مهارتی که به تبار آفریقایی آنها و زندگی در قحطی و کمبود شکار بازمیگشت. زنان و کودکان انسان به جای کمک در شکار حیوانات وحشی، به جمعآوری میوه و دانه میپرداختند، درحالی که نئاندرتالها با تمام قوا روی شکار تمرکز داشتند و کمتر به مواد غذایی گیاهی توجه میکردند. همین فراغت زنان انسانها از شکار، توانایی تولید مثلی آنها را بالاتر برد؛ بنابراین شاید فرهنگ مردسالار نیاکان ما، یکی از مهمترین دلایل غلبهٔ ما بر شرایط سخت زندگی در هزاران سال پیش بوده باشد. به علاوه دور ماندن زنها از شکار، فرصت بیشتری به آنها داد تا بتوانند شبکهٔ غذایی پیچیدهتر و متنوع تری ایجاد کنند. همهٔ اینها باعث برتری یافتن انسانها بر نئاندرتالها میشد.
در فوریه ۲۰۱۵ پروفسور پت شیپمن، استاد دانشگاه دولتی پنسیلوانیا، گفت: بشر با کمک سگها، در رقابت برای شکار از نئاندرتالها پیش افتاد که در نهایت حدود چهل هزار پیش نسل آنها را منقرض کرد. وی معتقد است در کنار گرگها، مهارت بیشتر در شکار و اسلحه بهتر باعث شدند که بشر تسلط خود را بر رقیب اعمال کند. گرگ-سگها میتوانستند رد حیواناتی مثل گوزن و گاومیش را بگیرند و آنها رم بدهند و تا وقتی که خسته شوند دنبالشان کنند. بعد انسانها میتوانستند آنها را با گرز و تیر و کمان بکشند. به این ترتیب سگها لازم نبود به این حیوانات بزرگ نزدیک شوند تا آنها را بکشند، کاری که اغلب خطرناکترین قسمت شکار است، انسانها هم لازم نبود برای تعقیب و خسته کردن شکار انرژی صرف کنند. این کار را سگها انجام میدادند و گوشت بین همه تقسیم میشد و همه بهرهمند میشدند." نظریه پروفسور شیپمن برخلاف دیدگاه فعلی کارشناسان است که اهلی شدن گرگها را به ده هزار سال پیش نسبت میدهند، همزمان با آغاز عصر کشاورزی.[۳]
نظریهٔ جنگهای خون آلود[ویرایش]
نقات قوت: چندین اثر استخوانی از نئاندرتالها نشان دهندهٔ جنگ و
درگیری و همنوع خواری میان آنها و انسانها بودهاست.
نقات ضعف: به نظر میرسد شواهد کافی برای این که بگوییم انسانها
در تمام اوراسیا به دنبال گوشت نئاندرتال بودهاند
وجود ندارد. همزیستی نسبتاً مسالمت آمیز آنها در بسیاری مناطق
و حتی آمیزش میان آنها احتمالاً بسیار فراوانتر از جنگهای
خونین بودهاست؛ بنابراین نمیتوان نئاندرتالها را موجوداتی دانست
که مظلومانه به دست ما خورده شدهاند.
تاکنون شواهد کافی برای اثبات نبرد میان نئاندرتالها و انسانها کشف شدهاست. نیزهای که در سینه یک نئاندرتال رفته و موجب مرگش شده، ساخت دست انسان است. به علاوه هیکل درشت نئاندرتالها مانع میشد بتوانند به خوبی انسانها نیزه پرت کنند، همانطور که امروز هم قهرمانان پرتاب نیزه، همان سیاهپوستهای لاغر و کشیدهٔ آفریقایی هستند، نه مردان قوی هیکلی که پس از چند هزارسال ظاهری همچون نئاندرتالها پیدا کردهاند. شواهد دیگری هم وجود دارد که نشان میدهد انسانها گوشت نئاندرتالها را میخوردهاند؛ مثلاً استخوان آرواره یک نئاندرتال که در یکی از غارهای محل سکونت انسانها کشف شده، نشان میدهد انسانها کله پاچهٔ نئاندرتال را با لذت میخوردهاند. حتی آثار گاز زدن و کندن گوشت روی این استخوان آرواره به خوبی مشهود است. البته خود نئاندرتالها هم کمابیش از همنوعان خود تغذیه میکردند، اما این رفتار میان آنها بسیار کمتر ازانسانها رخ میداد.
آمیزش انسان و نئاندرتال[ویرایش]
در نوامبر سال ۲۰۰۶، مقالهای در ژورنال آمریکایی «حوادث آکادمی علوم ملی» منتشر شد که نظریه انقراض نئاندرتالها از طریق ادغام در هوموساپینس را مطرح کردهاست. اریک ترینکاس از دانشگاه واشینگتن که یکی از نویسندگان این مقاله بود میگوید که «انقراض از طریق شیفتگی پدیده رایجی است.»[۴]
نتایج آخرین تحقیقات (۲۰۱۴, مجله نیچر) روی ژنوم یک فسیل که در روستای اوست ایشیم در سیبری یافت شده، شواهدی مبنی برجفت گیری بین انسان امروزی و ناندرتالها در حدود ۵۸–۵۲ هزار سال پیش ارایه میدهد[۵]
تحلیل و تعیین آرایش پایههای دی ان ای به دست آمده از یک استخوان ران مربوط به یک انسان که ۴۵ هزار سال پیش در سیبری میزیسته، نشان میدهد که نخستین مورد آمیزش میان انسان و نئاندرتال ۵۰ هزار تا ۶۰ هزار سال پیش رخ داده است. استخوان ران متعلق به یک شکارچی مرد است که یکی از قدیمیترین انسانهای مدرن کشف شده در اوراسیا است. گونه ما (انسان) احتمالاً حدود ۶۰ هزار سال پیش از آفریقا خارج شد و بعد در سراسر جهان پراکنده شد.[۶]
سبک زندگی[ویرایش]
انسان امروزی (انسان خردمند) حدود ۱۸۰ تا ۱۲۰ هزار سال پیش به وجود آمد و از شرق آفریقا شروع به گسترش در بقیه زمین کرد. یک سیاهپوست لاغر و قد دراز با توانایی خوب دویدن را در نظر بگیرید. بدن این مرد سیاهپوست موهای کمی دارد و پس از چند متر دویدن عرق میکند صبر میکند تا خنک شود. او از سرزمینی خشک و گرم میآید که گاهی پیداکردن سایه هم دشوار بوده و گاهی ناچار است ساعتها منتظر شکار بنشیند یا ماهها در انتظار باران به سر ببرد؛ بنابراین وقت زیادی برای اندیشیدن دارد و این توانایی اخیر، یعنی اندیشیدن به او کمک میکند که ابزارهای بهتری برای شکار بسازد و فکری به حال روزهای کمآبی بکند؛ بنابراین اختراعات او شروع میشوند. یکی از مهمترین اختراعات او ذخیرهٔ آب در پوست تخم شترمرغ و دفن آن زیر خاک است.[نیازمند منبع] آنها از ۱۰۰ هزار سال پیش این کار را انجام میدادند و برای این که مالکیت خود نسبت به تخمهای پر از آب را ثابت کنند، روی آنهارا «علامت گذاری» میکردند. همین علامت گذاری، چند هزار سال بعد به «نوشتن» تبدیل شد. آنها شاید به خاطر انتظار کشیدنهای طولانی، به هنر هم روی آوردند و شروع به ساختن جواهرات و تزئین بدن و لباس هایشان از حدود ۱۰۰ هزار سال پیش کردند. روی دیوار غارها نقاشی میکشیدند و از استخوان جانوران نی میساختند و مینواختند. این مردمان سیاهپوست، نیاکان تمام انسانهای امروزی (انسان خردمند) هستند.
نئاندرتالها در بهشتی پهناور و غنی زندگی میکردند که هر چه نیاز داشتند، در سرزمینشان وجود داشت. بدنهای نئاندرتالها بسیار قوی تر و زورمندتر از انسا نهای لاغر آفریقایی بود، اما شاید «فکر» آنها به خوبی آفریقاییها توسعه پیدا نکرده بود، چون بسیاری به آن نیاز نداشتند![نیازمند منبع]ابزارهای نئاندرتالها خوب بود، ولی ظرافت این ابزارها بسیار کمتر از ابزارهای انسانها بود. مردمان نئاندرتال زبان هم داشتند و از پوست شکارهایشان لباس و کفش میدوختند و البته شیوهٔ این کار را به نسلهای بعدی میآموختند اما طی چند صدهزار سال، این فناوریهای ساده، توسعهای بسیار اندک پیدا کرد. دقیقاً به این دلیل که نئاندرتالها «نیاز» به توسعهٔ فناوریهای خود نداشتند، چیزی را انبار نمیکردند و برای یافتن آب، هیچ زحمتی نمیکشیدند. حتی بدنهای قوی بنیهٔ نئاندرتالها هم کمتر از سیاهپوستهای لاغر آفریقایی، آسیب دیدگیهای جدی پیدا میکرد. البته میزان غذایی که نئاندرتالها میخوردند نسبت به ما بسیار بیشتر بود. ما به روزی ۲۲۰۰ کالری انرژی نیاز داریم، درحالی که نئاندرتالها دست کم دو برابر این میزان انرژی نیاز داشتند. رشد سریع بدن و بلوغ جنسی دیررس نشان میدهد مردم نئاندرتال برای شکارچی شدن، بیشتر عجله داشتند تا برای پدر و مادر شدن؛ شاید چون نظام اجتماعی آنها بر پایهٔ قبیلههای پدر سالار بودهاست، نه خانوادههای دو نفره.
به هرحال نئاندرتالها مردمان دیگری بودند که ۲۸۰۰۰ سال پیش منقرض شدند و هیچکدام از نژادهای امروزی بشر (انسان خردمند) بازمانده آنها نیست. آنها عموزادههای دور ما بودند که آخرین نیاکان مشترکمان، حدود یک میلیون سال پیش[نیازمند منبع] از هم جداشده بودند و بسیاری از ویژگیهای جالب آنها که باعث میشود نئاندرتالها را شبیه خودمان تصور کنیم، طی همین یک میلیون سال به صورت جداگانه در هر دو گونه پیدا شد. آنها گونهٔ دیگری بودند و ما گونهٔ دیگری هستیم.
ژنوم[ویرایش]
تعداد ژنوم نئاندرتالها سه میلیارد زوج و تقریباً برابر ژنومهای انسان است که احتمالاً ژنهایی از نئاندرتالها با ژنهای انسان یکسان است. چنین تصور میشود که مقایسه ژنوم نئاندرتال با ژنوم انسان منجر به افزایش فهم ما در مورد نئاندرتالها و همچنین تکامل انسان و مغز او خواهد شد.
سوانته پابو، محقق DNA بیش از ۷۰ نوع نئاندرتال را آزمایش کرده و به این نتجه رسید که تنها یک نوع از آن دارای DNA کافی برای نمونه برداری بوده است. DNA اولیه متعلق به یک تکه استخوان ۳۸۰۰۰ ساله یک استخوان ران که در سال ۱۹۸۰ در غار ویندیجا کرواسی کشف شده، نشان میدهد که ۹۹٫۵ درصد DNA نئاندرتالها و انسانهای عصر جدید مشترک است. این باور وجود دارد که این دو گونه حدوداً ۵۰۰۰۰۰ سال پیش سلف واحدی داشتهاند.[۷] برآورد و محاسبات مربوط به طبیعت نشان از آن دارد که این دو گونه ۵۱۶۰۰۰ سال پیش از همدیگر منشعب شدهاند، این در حالی است که آثار فسیلی زمان انشعاب و متفاوت شدن این دو گونه را به ۴۰۰٬۰۰۰ سال پیش نسبت میدهد.[۸] دانشمندان امیدوارند با استفاده از سوابق DNA از این نظریه دفاع کنند که این دو گونه با هم آمیزش مشترک داشتهاند.
ادوارد رابین از آزمایشگاه ملی لورانس برکلی در برکلی کالیفرنیا اظهار داشتهاست که آزمایشی که اخیراً روی ژنوم نئاندرتالها انجام شده، حکایت از آن دارد که DNA انسان و DNA نئاندرتالها ۹۹٫۵ تا ۹۹٫۹ درصد یکسان بودهاست.[۹][۱۰]
منابع[ویرایش]
- ↑ de:Jean-Jacques Hublin. The origin of Neandertals. PNAS. Band 106, Nr. 38, 2009, S. 16022–16027
- ↑ مهدی محمدطاهری. زندگی نئاندرتال ها از آغاز تا انقراض. موسسه پژوهشی شمع هجر پرواز، تابستان ۱۳۹۵. ۸۸. شابک ۳۸۸-۰۴۴-۴۰-۱۸۸۵-۹.
- ↑ بشر با 'کمک گرگها' نئاندرتالها را منقرض کرد بیبیسی فارسی
- ↑ "Neanderthal Genome Sequencing Yields Surprising Results And Opens A New Door To Future Studies" (Press release). Lawrence Berkeley National Laboratory. 16 November 2006. Retrieved 31 May 2009.
- ↑ Genome sequence of a 45,000-year-old modern human from western Siberia
- ↑ گشایش معمای زمان آمیزش انسان و نئاندرتال بیبیسی فارسی، چاپ شده در مجله نیچر
- ↑ Green RE, Krause J, Ptak SE, et al. (November 2006). "Analysis of one million base pairs of Neanderthal DNA". Nature 444 (7117): 330–6. Bibcode:2006Natur.444..330G. doi:10.1038/nature05336. PMID 17108958 Check
|pmid=
value (help). - ↑ Wade, Nicholas (15 November 2006). "New Machine Sheds Light on DNA of Neanderthals". The New York Times. Retrieved 18 May 2009.
- ↑ "Neanderthal bone gives DNA clues". CNN. Associated Press. 16 November 2006. Archived from the original on 18 November 2006. Retrieved 18 May 2009.
- ↑ Than, Ker; LiveScience (15 November 2006). "Scientists decode Neanderthal genes". MSNBC. Retrieved 18 May 2009.
پیوند به بیرون[ویرایش]
- interactive database on the archaeology and anthropology of Neanderthals
- At least 5٪ Neanderthal admixture in Europeans
- Did free trade cause the extinction of Neanderthals?
- Mitochondrial and nuclear DNA can show conflicting phylogenetic histories
- Neanderthal manifactured pitch
- Homo neanderthalensis reconstruction
- CBS article on latest scientific speculation about Neanderthals in Gibraltar.
- Neanderthal bone gives DNA clues
- Scientists decode Neanderthal genes
- Scientists Build 'Frankenstein' Neanderthal Skeleton
- A NEANDERTHAL'S DNA TALE
- Scots may be directly descended from Neanderthal man
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ نئاندرتال موجود است. |
|
|