محمدعلی خنجی
دکتر محمدعلی خنجی | |
---|---|
متولد | ۳ آذر ۱۳۰۴ منامه، بحرین، ایران |
درگذشت | ۵ بهمن ۱۳۵۰ تهران |
اقامتگاه | منامه ،تهران |
دکتر محمدعلی خُنجی(۳آذر ۱۳۰۴، بحرین) - ۵ بهمن ۱۳۵۰ (تهران)
تحصیلات[ویرایش]
دکتر محمدعلی خنجی تحصیلات ابتدایی را در دبستان اتحادیه ملی ایرانیان بحرین - که پدرش محمدامین خنجی از مؤسسین آن بود- گذراند و در سال ۱۳۱۸ به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد. در سال ۱۳۲۶ از دانشکده حقوق دانشگاه تهران موفق به اخذ درجه لیسانس در رشته حقوق قضایی گردید؛ سپس جهت ادامه تحصیل به فرانسه عزیمت کرد و از دانشگاه پاریس موفق به اخذ درجه دکترای اقتصاد شد. وی در سال ۱۳۲۸ به ایران بازگشت و به عنوان وکیل دادگستری به فعالیت مشغول شد.
مبارزات سیاسی[ویرایش]
۱-حزب توده، جبهه ملی و حزب زحمتکشان ملت ایران
وی در دوران تحصیلات متوسطه در دبیرستان علمیه، عضو حزب توده ایران شد. این فعالیت در زمان دانشجویی در دانشگاه تهران ادامه یافت. در سال۱۳۲۶، در انشعاب از حزب توده که در اعتراض به برخی سیاستهای این سازمان بزرگ سیاسی بود با خلیل ملکی، دکتر انور خامهای، فریدون توللی، جلال آل احمد و... همراهی نمود. پس از بازگشت از فرانسه، در سال ۱۳۲۸با جمعی از مبارزان نهضت ملی در مبارزه ملی شدن صنعت نفت به همکاری مؤثر پرداخت و در سازمانهای وابسته به جبهه ملی، مشارکت کرد که مهمترین آنها سازمان دانشجویان و جوانان مبارز بود. همکاری نزدیک وی با روزنامه شاهد در همین زمان آغاز شد. این روزنامه سیاسی، اجتماعی و انتقادی بارها به دلیل نشر حقایق و مطالب کوبنده، علیه دستگاه استبدادی حاکم توقیف شد.[۱] در اوج مبارزات دکتر مصدق علیه حکومت رزم آرا، «حزب زحمتکشان ملت ایران» با پیوستگی تعدادی از سازمانها و جمعیتهای طرفدار و وابسته به جبهه ملی تشکیل شد و مبارزات گروههای بیشماری از مردم را در خود متمرکز کرد. دکتر خنجی نقش مؤثری در سازمان دهی این حزب برعهده گرفت.
۲-نیروی سوم و نهضت مقاومت ملی
پس از قیام سی تیر۱۳۳۱، دکتر بقایی بنای ناسازگاری با رهبر جبهه ملی، دکتر مصدق را گذاشت و به مرور راه خود را از نهضت ملی جدا کرد، کادرهای ورزیده و افراد متعهد حزب زحمتکشان از جمله دکتر محمدعلی خنجی از دکتر بقایی روی گردانده و به راه مصدق وفادار ماندند و چون هفته نامه «نیروی سوم» را به جای روزنامه شاهد ارگان تشکیلاتی خود قرار دادند به حزب نیروی سوم معروف شدند.[۲] بعد از کودتای۲۸مرداد۱۳۳۲ که دربارهٔ ادامه راه مبارزه در حزب نیروی سوم اختلافاتی به وجود آمد، دکتر محمدعلی خنجی به ادامه راه مصدق و مبارزه علیه کودتاچیان و استبداد و تسلط استعمار پرداخت و به همین جهت در سالهای بعد از ۲۸ مرداد یا در زندان و یا در حال فعالیت مخفی و مبارزه بود. در این دوره، بخش عمده مبارزه دکتر خنجی در نهضت مقاومت ملی متمرکز بود و نقش عمدهای در تحریر مقالات روزنامه مخفی «راه مصدق» و سایر نشریات و اعلامیههای نهضت مقاومت ملی برعهده داشت.[۳] در این زمان بود که به دلیل نگارش مقالهای کوبنده و شدید اللحن علیه دستگاه حاکم جابر در روزنامه مزبور با عنوان: «مجسمه ابوالهول کودتا در دانشگاه تهران نصب میشود.» او را در زندان لشکر ۲زرهی به بند کشیدند.[۲]
۳-حزب سوسیالیست
فعالیت دکتر محمدعلی خنجی در سالهای بعد از ۲۸مرداد تا سال ۱۳۴۰ در «حزب سوسیالیست» متمرکز بود که این حزب را به همراه سایر مبارزانی که سالها با او همکاری داشتند از جمله غلامرضا تختی، دکتر مسعود حجازی، دکتر یوسف جلالی، حسن خرمشاهی، دکتر ترابعلی براتعلی، دکتر ایرج وامقی، دکتر عبدالله خنجی، حسین سکاکی، مهدی غضنفری، دکتر احمد سپهری و مهندس عباس سنگانی به وجود آورده بود[۴] و دکتر محمدعلی خنجی به عنوان دبیرکل این حزب انتخاب شد.
در دوران فعالیت نهضت مقاومت ملی، حزب سوسیالیست یکی از احزاب تشکیل دهنده این نهضت محسوب میشد در این سالها او بارها به زندان کشیده شد؛ سرانجام دفتر وکالتش را که تنها ممر معاش او بود تعطیل کردند.[۵]
دکتر محمدعلی خنجی در تاریخ پنج شنبه ۲۴/۱/۱۳۴۰ طی نامهای به اللهیار صالح از طرف حزب سوسیالیست، این سازمان سیاسی را «با توجه به ضرورتهای تاریخی» و برای تأمین وحدت سازمانی جبهه ملی «به صورت یکجانبه و بدون قید و شرط» به نفع تشکیلات جبهه ملی، منحل اعلام کرد. وی در سال۱۳۴۱ در اولین کنگره جبهه ملی، به عضویت شورای مرکزی انتخاب شد و در سمت مسؤول تعلیمات جبهه ملی، نقش عمدهای در تنظیم برنامههای تعلیماتی برعهده گرفت.[۵]
جبهه ملی ایران[ویرایش]
خنجی به عنوان هیئت مؤسس جبهه ملی دوم در سال ۱۳۳۹ فعالیتهای خود را ادامه داد. حزب سوسیالیست یکی از بنیانگذاران جبهه ملی دوم محسوب میشد که به صورت یکجانبه و بدون قید و شرط» به نفع تشکیلات جبهه ملی، منحل اعلام کرد[۶] خنجی در انتخابات گنگره جبهه ملی دوم به عضویت شورای مرکزی انتخاب گردید[۷]
فعالیتهای پژوهشی و آثار[ویرایش]
ایشان در کنار تسلط در تحلیل مسایل اقتصادی و اجتماعی به پژوهش و تحقیقات علمی در حیطه جامعهشناسی، تاریخ، اقتصاد، زبانشناسی، مردم شناسی و سایر شاخههای علوم انسانی پرداخت. وی بر زبان و ادبیات پارسی و فرانسوی احاطه داشت و در ضمن با زبانهای انگلیسی، عربی، آلمانی، روسی، ایتالیایی و چک آشنا بود.
دکتر محمدعلی خنجی در طول زندگانی خود تالیفات و ترجمههای بسیاری داشت. (از جمله کتب زیر) البته بسیاری از تالیفات و ترجمههای ایشان نیز در یورشهای ساواک از میان برده شد یا به تاراج رفت. در ضمن بسیاری از مقالات وی در مطبوعات مختلف از جمله روزنامههای «شاهد»، «نیروی سوم»، «راه مصدق» و... با نامهای مستعار از جمله نام «روزبهان» به چاپ میرسید. برخی مقالات وی در مجلات مختلف به دلیل مخالفت ساواک اجازه انتشار نمییافت.[۸] در ضمن بخش عمدهای از کتب چاپ شده مربوط به اقتصاد تعاونی توسط «نخست وزیری» در دهه چهل توسط ایشان ترجمه شده بود.
کتب چاپ شده
- ارزش (چاپ۱۳۳۰)
- رسالهای در بررسی تاریخ ماد و منشأ نظریه دیاکونوف
- بیانیه جبهه بینالمللی
- ناسیونالیزاسیون (ملی کردن صنایع)
- سوسیالیسم و اخلاق
- تحلیلی از فراماسونری
- ترجمه «توتم و تابو» نوشته زیگموند فروید
- کوروش ابرمرد تاریخ
طرح بزرگ ناتمام
دکتر محمدعلی خنجی در دهه چهل خورشیدی، طرح بزرگی برای تدوین «تاریخ تحولات اجتماعی ایران» داشت که جلد اول آن با عنوان «نظام مالکیت متمرکز دیوانی» پیش از مرگش در سال ۱۳۵۰ به اتمام رسید؛ اما چاپ آن تا سال ۱۳۷۶ به تعویق افتاد.[۹] در این سال، این بخش از کتاب فوق (جلد نخست) به صورت سلسله مقالاتی طی چند شماره در ماهنامه «اطلاعات سیاسی-اقتصادی» به چاپ رسید.
مقالات
چکیدهای از برخی رسالات ایشان در زیر میآید:
۱-شیوه تولید آسیایی: دکتر محمد علی خنجی برای یافتن تفاوتهای شرق و غرب با مدد گرفتن از تئوری مارکس به مطالعه تطبیقی شرایط شرق و غرب پرداخت. خنجی معتقد است تولید آسیایی، مرحله گذار از جامعه اولیه به جامعه باستانی است. او مینویسد: «مارکس وجه تولید آسیایی را نه چون یک مرحله استثنایی و محدود به یک قلمرو جغرافیایی، بلکه به عنوان یکی از دورههای تکامل تاریخی به شمار آورد که پس از انحلال جماعت بدوی نخستین، مرحله تحول را تشکیل میدهد.» بنابراین از نظر خنجی بعد از جماعت بدوی – چه در غرب و چه در شرق – وجه تولید آسیایی را داریم. با این تفاوت که در شرق به دلیل استبداد راکد شرقی، جامعه در وجه تولید آسیایی میماند و در غرب از آن عبور میکند. وی میگوید: «نظریه وجه تولید آسیایی، جوهر حقیقت را در خود داشت و از آن جا که حقیقت، زنده جاوید است، هنوز هم توان آن را دارد که انبوه تیرگیهای تاریخ شرق را بشکافد و در ظلمت آن، راهی به سوی سرچشمه حقیقت بگشاید.»[۱۰]
۲- تحقیقی دربارهٔ مذاهب بابی و بهائی: محمدعلی خنجی مینویسد:باید دانست که اصول عقاید بهائیان در یکصد سال اخیر، تغییرات بسیار دیده است و آنچه که امروز مجموعه معتقدات آنها را تشکیل میدهد عبارت از اصولی است که به تدریج وارد مذهب آنها شده است.[۱۱] ایشان نظریات بهائیان را دربارهٔ مسائل اجتماعی بررسی نموده است:علم و دین:یکی از نظریات به ظاهر مترقی بهاییان این است که میگویند: «دین باید مطابق علم باشد زیرا خدا عقل به انسان داده تا حقایق اشیاء را تحقیق نماید؛ اگر مسائل دینیه مخالف عقل و علم باشد وهم است زیرا مقابل علم جهل است» ولی اگر در نوشتههای آنها درست دقیق شویم مشاهده میکنیم که منظور آنها از این جمله این نیست که نظریات و عقایدی که به نام دین به مردم عرضه میشود باید کاملاً موافق قوانین علمی باشد بلکه برعکس، آنها معتقدند که قوانین علمی را باید با اصول دیانت بهایی سنجید و هرکدام که موافق آمد پسندید و «تسجیل» نمود و هرچه موافق نیامد باید به دور افکند.[۱۲] اجتماع و طبقات:بهائیان در مورد ساختمان اجتماع و اختلافات طبقاتی، دارای نظریاتی هستند که بعضی از آنها را صراحتاً در کتب و الواح خود مطرح نمودهاند و برخی دیگر را باید از میان لفافههای گوناگون بیرون کشید. اولین نکتهای که از مطالعه نظریات اجتماعی آنها بدست میآید اینست که بهائیان، اختلافات طبقاتی را یک امر طبیعی و لازمه زندگی بشری میشمرند. عبدالبهاء در یکی از خطابات خود دربارهٔ این مسئله چنین میگوید:"طبقات ناس مختلفند، بعضی در غنا هستند و بعضی در نهایت فقر، یکی در قصر عالی منزل دارد، یکی سوراخی ندارد.. و لذا اصلاح معیشت لازم نه آنکه مساوات باشد بلکه اصلاح لازم است و الا مساوات ممکن نیست نظام عالم بهم میخورد نظم عالم اقتضاء مینماید که طبقات باشد."نمیشود بشر یکسان باشد. رابطه ملت و حکومت: دربارهٔ رابطه ملت و حکومت نظریات بهائیان بسیار عقب مانده و کهنه است و هنوز: «السلطان ظل الله فی الارض» راهنمای آنهاست چنانکه عبدالبهاء صریحاً میگوید: «امر منصوص این است: یا اولیاءالله و امناء، ملوک مظاهر قدرت و مطالع عزت و ثروت حق اند، دربارهٔ ایشان دعا کنید، حکومت ارض به آن نفوس عنایت شد.» و نیز نوشته است: «... سلطنت، موهبت رب عزت است و حکومت، رحمت حضرت ربوبیت. نهایت مراتب این است که شهریاران کامل و پادشاهان عادل، به شکرانه این الطاف الهیه و عواطف جلیله رحمانیه باید عدل مجسم و عقل مشخص، فضل مجرد باشند و لطف مصور.» به این ترتیب چنانکه ملاحظه میشود، آیین بهائی برای ملت هیچ گونه حقی قائل نیست و تنها «ملوک» را منشأ قدرت و لایق حکومت میشمارد.[۱۳]
۳-تحلیلی از فراماسونری :دکتر محمدعلی خنجی در کتاب خود به نام «تحلیلی از فراماسونری» دربارهٔ فراماسونرها آورده است: «فراماسونرها اگر چه تشکیلات سری دارند، معهذا در همه جا وجودشان را حس میکنیم. بی علاقگی فراماسونرها به ملت و میهن خود در جهت خدمت به طبقه معین و به یک کشور غربی صنعتی است. اعضای این سازمان در کشورهای جهان سوم در قربانی کردن هموطنان خود در راه رسیدن به اهداف خود در هیچ موردی تردید به خود راه نمیدهند. فراماسونرها در یک حزب معین متشکل نیستند بلکه در تمام نهادهای فرهنگی و غیره پراکندهاند. در احزاب رقیب، فراماسونرها هستند که به ظاهر با یکدیگر مخالفت میکنند. دروغ، تزویر، ریا، صحنه آرایی، استفاده از خرافات و جهل مردم، وسیله کار آن هاست. فراماسونرها از طریق عوامل خود تلاش میکنند از تحقق استقلال فرهنگی و اقتصادی و سیاسی جلوگیری کنند و آنها جریان و ضد جریان ایجاد مینمایند. اعضای فراماسونری بیشتر از روشنفکران هستند. این افراد تحصیلات خود را در کشورهای اروپایی و آمریکا تکمیل نمودهاند و کادر پر ارزشی محسوب میشوند. آنها با عناوین علمی و موقعیت اجتماعی درخشانی که در کشورهای عقب مانده دارند، دارای تأثیر و نفوذ اجتماعی قابل ملاحظهای هستند. فراماسونرها انواع انجمنهای هنری، علمی، اجتماعی، سیاسی فرهنگی بهداشتی و غیره را به وجود میآورند. هدف آنها توسعهٔ سازمان خود در سراسر جهان و تبدیل آن به نیرویی است که بر همهٔ جهان مسلط شود».[۱۴]
دکتر محمدعلی خنجی در تاریخ ۵ بهمن ۱۳۵۰ درتهران درگذشت.
پانویس[ویرایش]
- ↑ یادنامه دکتر محمد علی خنجی: بمناسبت هشتمین سالگرد فقدان/ فرشید افشار (خرمشاهی)، صفحهٔ ۸
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ همان، صفحهٔ ۹
- ↑ همان، صفحهٔ ۱۰
- ↑ بخارا، دوماهنامه فرهنگی، هنری، سال چهاردهم، شماره 86، اردیبهشت 1391
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ یادنامه دکتر محمد علی خنجی: بمناسبت هشتمین سالگرد فقدان/ فرشید افشار (خرمشاهی)، صفحهٔ ۱۰
- ↑ اسناد بیانیهها و صورت جلسات جبه ملی دوم -جلد دوم-. چاپخش، 1395.
- ↑ صورت جلسات کنگره جبهه ملی ایران. گام نو، 1388. 547.
- ↑ ماهنامه اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره 81-82، صفحه53، سال1376
- ↑ همان
- ↑ هوشنگ ماهرویان: تبار شناسی استبداد ایرانی ما، نشر بازتاب نگار، تهران، ۱۳۸۱، صفحات ۴۸ تا ۷۱
- ↑ یادنامه دکتر محمد علی خنجی: بمناسبت هشتمین سالگرد فقدان/ فرشید افشار (خرمشاهی)، صفحه94
- ↑ همان، صفحه97
- ↑ همان، صفحه105
- ↑ شیوهٔ مدیریت فراماسونریhttp://noorportal.net/PrintArticle.aspx?id=24296
منابع[ویرایش]
یادنامه دکتر محمد علی خنجی: بمناسبت هشتمین سالگرد فقدان/ فرشید افشار (خرمشاهی)
بخارا، دوماهنامه فرهنگی، هنری، سال چهاردهم، شماره ۸۶، اردیبهشت ۱۳۹۱، صفحه۷۲۵
ماهنامه اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره ۸۱–۸۲، صفحه۵۳، سال۱۳۷۶
هوشنگ ماهرویان: تبار شناسی استبداد ایرانی ما، نشر بازتاب نگار، تهران، ۱۳۸۱