گراش
گمان میرود که این مقاله ناقض حق تکثیر باشد، اما بدون داشتن منبع امکان تشخیص قطعی این موضوع وجود ندارد. اگر میتوان نشان داد که این مقاله حق نشر را زیر پا گذاشته است، لطفاً مقاله را در ویکیپدیا:مشکلات حق تکثیر فهرست کنید. اگر مطمئنید که مقاله ناقض حق تکثیر نیست، شواهدی را در این زمینه در همین صفحهٔ بحث فراهم آورید. خواهشمندیم این برچسب را بدون گفتگو برندارید. (۱۷ آوریل ۲۰۱۵) |
این مقاله نیازمند تمیزکاری است. لطفاً تا جای امکان آنرا از نظر املا، انشا، چیدمان و درستی بهتر کنید، سپس این برچسب را بردارید. محتویات این مقاله ممکن است غیر قابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشد یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کرده باشد. |
این مقاله نیازمند ویکیسازی است. لطفاً با توجه به راهنمای ویرایش و شیوهنامه، محتوای آن را بهبود بخشید. |
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به شیوهٔ ویکیپدیا برای ارجاع به منابع با ارایهٔ منابع معتبر این مقاله را بهبود بخشید. مطالب بیمنبع را میتوان به چالش کشید و حذف کرد. |
گراش | |
---|---|
کشور | ایران |
استان | فارس |
شهرستان | گراش |
نام(های) قدیمی | گبراش، جراش، جریش |
مردم | |
جمعیت | ۵۲٬۰۰۰ نفر (سال ۱۳۹۰) |
جغرافیای طبیعی | |
ارتفاع از سطح دریا | ۹۱۴ متر[۱] |
اطلاعات شهری | |
شهردار | غلامعباس زارع[۲] |
تابلوی خوشآمد به شهر | |
گِراش شهری در جنوب استان فارس و در فاصله ۳۵۵ کیلومتری جنوب شیراز قرار دارد. این شهر مرکز شهرستان گراش است، جمعیت شهرستان گراش طی سرشماری نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ برابر ۴۷٬۰۰۰ نفر میباشد که ازاین تعداد ۳۰٬۰۰۰نفر جمعیت شهری و ۱۷٬۰۰۰نفر جمعیت روستایی رادربرمی گیرد.زبان مردم گراش اَچُمی است.[۳]
محتویات
موقعیت جغرافیایی[ویرایش]
شهر گراش در ۲۷ درجه و ۴۰ دقیقه (۴۰و۲۷) عرض شمالی و ۵۴ درجه و ۸ دقیقه(۸و۵۴) طول شرقی نصفالنهار گرینویچ قرار دارد. گراش در واقع یک نقطه شهری به عنوان مرکز شهرستان گراش در استان فارس میباشد؛ که از شمال ٬ شرق و غرب به شهرستان لارستان و از جنوب به شهرستان لامرد و در ناحیه گرم و خشک بیابانی ایران واقع شده است. بر اساس نقشه توپوگرافی مقیاس ۵۰۰۰/۱، مساحت دشت گراش بالغ بر ۶۲۵ هکتار میباشد، که از این مقدار ۳۲۶ هکتار آن مساحت شهر و بقیه را نخلستان، اراضی دیم، مرتع و بایر تشکیل میدهد.[نیازمند منبع]
میانگین بارندگی سالیانه حدود صد میلیمتر و تغییرات دمایی بین ۲ تا ۴۵ درجه سانتیگراد داشته که سیلابهای فصلی و سیستم پخش و توزیع فنی و عجیب آن توانسته نخلستانهای بزرگ و آبادی را ایجاد و آبیاری نماید. ارتفاع شهر گراش از سطح آزاد دریا ۹۷۰ متر و در ناحیه نیمه خشک ایران واقع است.
جغرافیای تاریخی[ویرایش]
گراش از نظر تاریخی یکی از شهرهای مهم در جنوب استان فارس میباشد. اولین کتابی که از گراش ذکری به میان آوردهاست «بستان السیاحه» از حاج زین العابدین شیروانی است. در این کتاب گراش را اینگونه توصیف میکند: (گراش بر وزن فراش، قلعهای است خدا آفرین و آن یک قطعه کوه به شکل مخروطی و اطرافش واسعهاست و آن مانند تل بزرگی است از تحتالی فوق عمارتست و قریب هفتصد باب خانه در اوست و چند مزرعه مضافات اوست. آبش بسیار کم و اکثر اوقات آب باران در برکهها ذخیره نموده و به مصرف رسانند، هوایش بهغایت گرم و نخلستان فراوان دارد و مردمش شیعه مذهب هستند)
کتاب دیگری که از گراش در دو قسمت ذکری کرده است «فارس نامه ناصری» تألیف حاج میرزا حسن فسایی میباشد. آنجایی که قلعههای معروف فارس را معرفی مینماید قلعه گراش را: (کوه کوچکی است که به قریه گراش به ناحیه مضافات لار، پیوسته آبش از آب انبار بارانی است. به ده نفر تفنگچی پنج هزار نفر دشمن را دفع کند)
در کتاب «فردوس المرشدیه فی اسرار الصمدیه» از محمود بن عثمان که به کوشش ایرج افشار چاپ شده، قدمت گراش را به قرن ششم هجری میرساند. موقعیت استراتژیک قلعه گراش و لزوم استحکامات در برابر دفاع از متجاوزان و اشرار و همچنین گرایش حکام و خوانین بخود مختاری، قلعه گراش محل مناسبی بودهاست. حاکمان و خوانین با قدرت تمام در قلعهای که بوسیله حدود هفتصد باب خانه محاصره شده حاکمیت داشتهاند.
حاکمانی که در ادوار مختلف تاریخ، علم خود مختاری و مقابله و رویارویی با حکومتهای مرکزی وقت برافراشتهاند و با تکیه به این قلعه و جمعیت انسانی که در آن خانهها سکونت داشتهاند، سالها اقتدار و عظمت و را تجربه نمودهاند. قلعه و استحکامات آن در زمان حکومت رضا خان به علت مبارزه خان گراش (زادان خان) با حکومت مرکزی وقت که لار نیز زیر نفوذ داشته، تخریب گردید و سکنه آن در دامنه این کوه به ادامه زندگی پرداختهاند.
گراش در دوره اشکانیان[ویرایش]
در گزارش کارشناسان میراث فرهنگی که جهت ثبت تپهٔ باستانی گال (بَئرِ گال Ba:re gāl) در فهرست آثار ملی ارائه شده است پساز بازدید از محوطه این تپه و مشاهده سازههائی از خشت خام در اندازههای بزرگ (۱۰×۳۸×۳۸) در عمق سهمتری از سطح زمین، و همچنین ظروف سفالی و دستسازهای سنگی کشف شده، این تپه را متعلق به پیش از تاریخ دانسته و قدمت آنرا چهارهزارساله ذکر کردهاند.
وضعیت گراش تا دوره اشکانیان بهدرستی معلوم نیست امّا در امتداد این تپه باستانی تپههای دیگری نیز قابل مشاهده است که در لهجه محلی به جاشهر موسوم هستند مطالعه این جاشهرها شاید بتواند زوایای تاریک تاریخ گراش را در دیگر دورههای تاریخی روشن نماید.
در کتابهای درهالتواریخ نوشته شیخعلی ستاری و همچنین کتاب منتخبالتواریخ نوشته حبیبا... انصاری اشکنانی چگونگی شکلگیری و تلاش برای استحکامات قلعه گراش توسط فرهاد پسر سیامک آمده است. فرهاد در سدهٔ اوّل پیشاز میلاد یعنی همزمان با حکومت بلاشبن پیروز از پادشاهان اشکانی به حکومت میرسد. *[۴]
گراش در دوره ساسانیان[ویرایش]
وجود آثار تاریخی مربوط به دوره ساسانیان ازجمله سدّ ساروجی تنگآب است که قدمت آن در سند ثبتی این اثر در فهرست آثار ملی، دوره ساسانی ذکر شده است. این سد در تنگهای بههمین نام در جنوب شهر گراش واقع شده است و امتدادجویهای منشعب از آن تا دشت بالای گراش که به استخرهای متعدد تا انتهای آن ختم میشود، نشاندهندهٔ رونق کشاورزی گراش در دوران ساسانیان میباشد. این موضوع باوجود چاهها و آبانبارهای مطول که به برکهها و چاههای گبری موسوم هستند و در جایجای گراش مشاهده میشوند، قابل اثبات میباشد. آبانبار کدهبان(keda bāne) در نخلستان چارلسی(čārlessi)وآبانبارهای واقع در کوه سیاه، انتهای جویهای سد تنگآب در دشت بالا و همچنین چاه زیت(zite) در تنگهای به همین نام در غرب گراش که به گبری معروفند، مؤید این مسئله میباشند.
ساختوسازهائی از جنس سنگ و ملاط گچ در تپه باستانی بئر گال، که بر روی سازههای خشتی پیشاز تاریخ بنا شده است و بنا به گزارش کارشناسان میراث فرهنگی مربوط به دوره ساسانی میباشد بیانگر بخشی دیگر از حیات تاریخی گراش در زمان ساسانیان است. *[۴]
گراش در قرنهای اول تا هفتم هجری[ویرایش]
اتفاقات تاریخی گراش نیز همچون دیگر نقاط کشورمان، در قرون اوّلیه اسلامی بهدرستی معلوم نیست. امّا همراهی سپاهی از گراش با لشکریان جهانگیریه و دیگر نقاط در مقابل لشکریان عمادالدوله علیبنبویه از پادشاهان دیالمه در اواخر قرن سوّم موضوعی است که در کتب تاریخی محلی آشکارا ذکر شده است.
در نیمه دوّم قرن چهارم بر اساس مندرجات تذکرهٔ شاه زندو، امیرمحیالدین از جانب ایشان به فتح قلعه گراش نائل میشود و فرمانده قلعه را که شخصی بنام صارم بنخوره مجوسی بوده، به اسلام دعوت میکند؛ و مؤید این نکته، متن شجرهنامه سادات و امیران گراش از همراهان شاه زندو است که برداشتی از تذکره بوده و بازماندگان سادات شاه زندو در گراش را که به سادات فعلی گراش ختم میشود، بهصورت مشروح ذکر میکند. بهجز تذکرهای که درابتدای قرن چهاردهم توسط سید علی اکبر بیرمی نوشته شده است در هیچکدام از کتب تاریخی دردسترس، به فتح قلاع منطقه توسط شاهزندو، کوچکترین اشارهای نگردیده است.
پناه بردن عبداللهخان پسر صدرالدین ابوالقاسم حاکم لار به قلعه گراش در حمله ابوبکر بنسعد زنگی از اتابکان سلغوری به لار در قرن هفتم که طبق نوشته منتخبالتواریخ و درهالتواریخ «مدتی قلعه را محاصره کردند و دیدند علاج بردار نیست پس بنا بر صلح گذاشتند...» و همچنین ذکر نام گراش تحت عنوان جریس درکنار «ایراهستان» صحرای «کندران»، «جویم»، «فال»، «کران»، «رم» و «سیراف» در کتاب تاریخ وصاف نوشته وصافالحضره، درجهٔ اهمیت و آبادانی گراش و تسخیرناپذیری قلعهٔ آنرا در مقابل تهاجمات در قرن هفتم هجری نشان میدهد.
ظهور شیخرکنالدین دانیالی معروف به شیخ دانیال هنگی در قرن هفتم که طبق نوشته محمودبن عثمان در کتاب فردوسالمرشدیه فی اسرارالصمدیه از ده گریش بوده است و تأیید دکتر ایرج افشار و پروفسور اُبن (Aubin) فرانسوی، که گریش، همان گراش کنونی است، به نظر دو محقق نشان دهنده این است که این شهر در قرون ششم و هفتم نیز از آبادی و رونق برخوردار بوده است. شیخ دانیال با مهاجرت به خنج و پایهگذاری سلسله مشایخ دانیالی، خنج را به مقر خانقاهی از دراویش تبدیل میکند و در سرنوشت بنادر و جزایر خلیجفارس تأثیر زیادی برجای میگذارد. با توسعه فعالیتهای مشایخ دانیالی در منطقه، گراش بهعنوان زادگاه شیخ دانیال نیز در قرون ششم و هفتم محل استقرار مشایخ و بزرگان صوفیه دانیالی میگردد بهنحوی که سید کامل پیرقتالی(۶۲۸–۷۱۷هق) در ایام شباب بهدستور پدر، با شیخ دانیال که در کبر سن بود ملاقات نمود و در گراش نیز «در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان با شیخ غیاثالدین، و دیگر بزرگان و صوفیان گراش ملاقات داشته و نماز مغرب و عشاء به امامت ایشان برگزار میشود و بعد از نماز خفتن سید کامل پیر سخنرانی مفصلی ایراد میفرمایند که حاضرین شدیداً تحت تأثیر قرار میگیرند» (بخشایش، ۱۳۷۷).
«به این ترتیب طی قرن هفتم هجری، خانقاه او بهقدری شهرت یافت که بهعنوان یکی از چهار رکن دراویش جنوب ایران مشهور شده است. پساز او، مریدانش در سراسر حوزهٔ جنوب ایران و بهویژه دربار «هرمز» از قدر و ارزش والائی برخوردار شدند و اصولاً قرن هفتم را باید عصر «دانیال» و اخلاف او نامید». *[۴]
گراش در قرنهای هشتم تا دوازدهم هجری[ویرایش]
در ابتدای قرن هشتم «تحولاتی در خنج باعث شد که شاخهٔ «دانیالی» و مشایخ آن دیار از قدرت پیشین افول نموده و جانشینان دانیال بنا به دلایلی نامشخصی به دربار ملوک هرمز مهاجرت نمایند و ریاست طریقت پساز شیخعبدالسلام خنجی (متوفی به سال۷۴۶هـ) به شیخمحمد ابونجم (۷۸۶–۷۰۴هـ) منتقل گردید» (وثوقی، ۱۳۷۴).
سلسله ابونجمی تحت حمایت حکام لار توانستند تا ابتدای قرن دهم به حیات سیاسی- اجتماعی خویش تداوم بخشند. در ابتدای قرن دهم روی کار آمدن شاهاسماعیل صفوی و ترویج مذهب تشیع و تشدید اختلاف فرقهای در منطقه و همچنین انتقال مسیرهای تجاری منتهی به خلیجفارس از طریق خنج به مسیر جهرم، باعث ایجاد ناامنی در منطقه گردید. به نحوی که بنا به گفتهٔ وثوقی در کتاب خنج گذرگاه باستانی و محمداعظم بنیعباسیان در تاریخ جهانگیریه بسیاری از مشایخ و علما از منطقه مهاجرت کردند. مسئلهٔ ناامنی در منطقه باعث تقویت قلاع نظامی ازسوی حکام منطقه گردید که قلعه گراش نیز از این امر مستثنی نبود، بطوریکه نقش قلعه گراش در تأمین امنیت منطقه و همچنین محلی برای نگهداری ذخایر و مهمات، از ابتدای قرن دهم تا پایان دوره قاجاریه بهمدت چهارصد سال در تاریخ منطقه مشهود است و نام سلسله حکام گراش از این تاریخ به بعد بلاانقطاع در تاریخهای محلی ذکر شده است.
اولین حاکم گراش شخصی به نام احمدخان بود که ازسوی نورمحمدخان که از جانب شاهاسماعیل صفوی منصب امیر دیوانی به وی تفویض شده بود در سال ۹۲۳ هجری به قدرت رسید «احمدخان از جانب پدر، حکمران جراش بود با توابع آن، و قلعه جراش نسلاً بعد نسل بر اولادان احمدخان باقی ماند» (ستاری، ۱۳۴۹هق).
در قرن یازدهم چهار نسل از پسران احمدخان به نامهای طالبخان پسر احمدخان (۱۰۴۲–۱۰۱۰هق)، محمدخان پسر طالبخان (۱۰۶۲–۱۰۴۲هق)، حاجطاهرخان پسر محمدخان (۱۰۸۷–۱۰۶۲هق) و حاجیحسنخان پسر طاهرخان (۱۱۵۴–۱۰۸۷هق) به حکومت رسیدند. در ابتدای این قرن شهر لار توسط علی ویردیبیک (اللهوردیخان) غارت و ابراهیمخان حاکم لار اسیر گردید ولی پسر او میرزاتقیخان همراه با چند نفر به قلعه گراش نزد عمویش احمدخان حاکم گراش پناه برده و در امان ماند، ولی پساز حکومت علیویردیبیک بر لار، وی احمدخان را از حکومت گراش برکنار و پسرش طالبخان را به حکومتی گراش برگزید. در این دوران گراش از آبادی و رونق نسبی برخوردار شده بود. وجود مساجد جامع و آخوند که از آن دوره باقیماندهاند همچنین حضور مشایخ بزرگواری چون شیخمشهداسماعیل، شیخحسین، حاجیصدره و شیخعُزیر مشهور به پیر پنهان بهعنوان مبلغین مذهبی در گراش مؤید این نکته میباشد، هماکنون آرامگاه این بزرگواران در گراش محل زیارت و احترام اهالی است. در این دوره با احداث آبانبارهای متعدد، حفر چاهها و تعمیر و مرمت سد تنگآب، کشاورزی نیز در گراش رونق گرفت و وجود کاروانسراهائی که تا دوره معاصر در شهر گراش وجود داشت (جای مدرسه اسدی- جای زورخانه و جای سپاه) و به محلی برای دادوستد تبدیل شده بود حکایت از رونق تجاری و امنیت راه در این دوره دارد. در نیمه دوم قرن یازدهم در زمان حکومت حاجیطاهرخان، مصطفیخان بستکی آغاز سرکشی و یاغیگری نهاد و مالیات نمیپرداخت، لشکری از گراش بههمراهی دیگر مناطق برای تأدیب مصطفیخان روانه بستک شدند و مدت ششماه به جنگ پرداختند تا بستک را به قهر و غلبه فتح کردند و مصطفیخان سر اطاعت فرود آورد (اشکنانی، ۱۳۵۲هق).
تمام نیمه اول قرن دوازدهم را حاجیحسنخان حاکم گراش بود. حاکم لار با وی اظهار خویشی و ارادت میکرد و نسبت به وی و جانشین او حاجعلیخان به نیکی رفتار میکرد اما در نیمه دوم قرن دوازدهم امیرحسینخان پساز مرگ پدرش حاجعلیخان به حکومت گراش رسید. وی فردی «ذوالاقتدار بودی و با حاکم لار یاغ شدی و مالیات ندادی و باقی برادران را گرفته محبوس ساختی و بنای ظلم و تعدی گذاشتی» (اشکنانی، ۱۳۵۲هق).
پساز ششماه مردم از دست وی به تنگ آمده و او را کشتند و برادرش محمدخان را بهجای وی به حکومت رساندند. بنا به روایت محمداعظم بنیعباسیان در تاریخ جهانگیریه بهدنبال اختلاف و درگیری بین نصیرخان لاری و شیخمحمدخان بستکی، وی تصمیم گرفت «قلعه گراش را تسخیر نماید این قلعه بر یک تپه بسیار مرتفع به قریه گراش که از سهطرف آبادیها را در آغوش گرفته در جلگهای واقع شده، عمارات و برج و باروی مفصلی بالای کوه ساختمان شده که محل سکونت و انبار ذخایر و قورخانه و مهمات حکام لار مخصوصاً نصیرخان بوده است، و چندین فقره قشون دولتهای وقت از گرفتن آن قلعه عاجز مانده بودند با هزار تفنگچی درسال۱۱۶۶هـ ق قلعه گراش را متصرف و نیروی محمدخان همان شب تمام اسلحه و مهمات متصرفی را به بستک حمل و قلعه را خراب کردند.
چو از سال غوسق زهجرت گذشت گراش دژکوه تسخیر گشت (غوسق= ۱۱۶۶) لازم به توضیح است در دیگر کتب تاریخی از جمله منتخبالتواریخ و درهالتواریخ تسخیر قلعه گراش درسال۱۲۱۲هق و در زمان عبداللهخان بیگلربیگی پسر نصیرخان اتفاق افتاده است و شروع حکومت نصیرخان نیز در این کتب ازسال۱۱۹۴هق آغاز شده است و عملاً طبق روایت اخیر درسال۱۱۶۶ نصیرخان حاکم لار نبوده است. *[۴]
گراش در قرن سیزدهم هجری[ویرایش]
در ابتدای قرن سیزدهم هجری بین حاجیمحمدخان گراشی حاکم گراش و عبداللهخان بیگلربیگی حاکم لار که قرابت نزدیکی باهم داشتند نزاع ملکی واقع شد و حاجیمحمدخان از اطاعت عبداللهخان سرپیچی کرد و عبداللهخان نیز با نیروهای سواره و پیاده بصورت غافلگیرانه به قلعه گراش حمله کرد و حاجیمحمدخان را کشت قلعه بعداز سهماه فتح شد و تمام اموال قلعه را به یغما برد و میرهاشم اوزی را بهعنوان نایب قلعه گراش تعیین کرد ولی مردم گراش با همدیگر اجماع کرده قلعه گراش را از دست میرهاشم اوزی گرفتند و پسر حاجیمحمدخان که طالبخان نام داشت و در سن دهسالگی بود، بهجای پدر نشاندند و چون این خبر به عبداللهخان که در گاوبندی بود رسید، از این غم دق کرده و هلاک شد و او را در آنجا بهخاک سپردند (اشکنانی، ۱۳۵۲هق) و (ستاری، ۱۳۴۹هق).
پس از عبداللهخان، نصیرخان دوم پسر وی نیز قلعه گراش را به مدت سه ماه و به روایتی شش ماه محاصره کرد و نتوانست قلعه را فتح کند ولی تمام نخلهای گراش را قطع کرد و مردم گراش را فراری داد و بینتیجه بهلار برگشت.
ظلم و ستم حاجیابوطالبخان که از ابتدای قرن سیزدهم حاکم گراش شده بود بنا به نوشته تاریخ لارستان، مردم گراش را به شورش وامیدارد. مردم گراش با همدستی علیرضا نامی که از مردم گلپایگان بود و در گراش سکونت داشته است موفق به کشتن ابوطالبخان شده و قلعه گراش را تصرف میکنند و علیرضا را دهباشی آن قلعه قرار میدهند. از این جهت وی به دهباشیعلیرضاگراشی موسوم شده است. علیخان حاکم لار چون از ماجرا مطلع میشود با قشون زیادی قلعه گراش را محاصره میکند ولی موفق به تسخیر نمیگردد. کشته شدن حاجیطالبخان در کتب دیگر تاریخی تأیید نمیگردد چرا که در منتخبالتواریخ و درهالتواریخ جهت بهقدرت رسیدن فتحعلیخان درسال۱۲۷۸هق حاجیطالبخان با برادر فتحعلیخان یعنی حاجاسدالله، علیه حاکم وقت لارستان یعنی میرزاحسنعلیخان نصیرالملک، همدست میشوند و موفق به رسیدن به هدف خود میگردند مضاف بر این، کربلائیعلیرضا داماد حاجیمحمدخان یعنی شوهرخواهر حاجیطالبخان بوده است در حکومت گراش باهم همکاریهائی داشتهاند. *[۴]
گراش در دوره قاجاریه[ویرایش]
در زمان حکومت محمدشاه قاجار هنگامیکه علیخان بیگلربیگی حاکم لار برای امری به سبعه رفته بود، گراشیها به فرماندهی دهباشیعلیرضا به لار حمله کرده و لار را به تصرف خود در آوردند. دهباشیعلیرضا تجار لار را میطلبید و از آنها مبلغی پول میگرفت (اشکنانی، ۱۳۵۲هق).
درخصوص دهباشیعلیرضا که بنا به نوشته فارسنامه ناصری پساز قطع دودمان نصیرخانی در لار کلانتری لار و ضابطی بیشتر نواحی آن بهعهدهٔ وی بوده است و شرح خدمات عمرانی و عامالمنفعه وی در گراش و لار و همچنین ویژگیهای شخصیتی وی درکتاب تاریخ کامل گراش نوشته شده توسط نگارنده و همکاران به تفصیل آمده است اما آنچه در تاریخچه گراش و لاراز اهمیت ویژهای برخوردار است شکلگیری یک دوره تاریخی درخشان حدوداً صدساله است که وی و احفاد وی در منطقه به حکومت پرداختهاند و از این دودمان یکی از مقتدرترین حکام لار و سبعه یعنی فتحعلیخان گراشی که بعدها عنوان بیگلربیگی لار و بنادر را از ناصرالدینشاه قاجار میگیرد، به ظهور رسیده است. در اغلب کتب تاریخی و سفرنامه سیاحان خارجی از اقتدار، وسعت قلمرو، تأمین نظم ولایتی، کارهای عمرانی و عامالمنفعه، رونق کشاورزی درتمام مناطق تحت حاکمیت خود و همچنین مردمداری و رعایت حقوق ادیان و مذاهب مختلف در دورهٔ حکومتش، بهصورت مشروح مطالبی آمده است ازجمله آثار خیریه وی احداث دو کاروانسرای تجاری و میدان بزرگ شهر لار، تعمیر بازار قیصریه لار که به خرابهای تبدیل شده بود، تعمیر بقعه شاهسیفالله قتال و شاهغیب قتالی و ساخت بقعه اسبق شیخعبدالله انصاری در گراش، تعمیر سدها و احیاء فاریابها و قناتهای منطقه و مساعدتهای مالی وی به بازاریان و کسبه و کمک به فقرا و اطعام آنها و... میباشد.
بنا به نوشته فارسنامه ناصری دهباشیعلیرضا در سال ۱۲۷۱ هق به حکومت لار رسیده و در سال ۱۲۷۹ هق در سن ۱۱۸ سالگی درگذشته است که به حکومت رسیدن وی در سن ۱۱۰ سالگی جای تأمل دارد امّا کتب دیگر تاریخی به حکومت رسیدن وی را سال ۱۲۷۵ هق ذکر کرده و فوت او یکسال پس از شروع حکومتش ذکر شده است.
پساز او که حسینعلیخان نصیرالملک به فرمان ناصرالدینشاه حاکم لار شد گراشیها با وی از در مخالفت درآمدند و با حمایت طالبخان حاکم گراش و حاجاسدالله پسر دیگر کربلائیعلیرضا دهباشی موجبات به حکومت رسیدن فتحعلیخان گراشی را فراهم آوردند؛ که بدین ترتیب حاکم لار، فتحعلیخان را به لار طلبیده و حکومت لار را به او واگذار کرده است. فتحعلیخان گراشی از سال ۱۲۷۸ هق تا ۱۳۱۲ هق بهمدت ۳۴ سال حاکم بلامنازع گلهدار، سبعه و بنادر بود که وسعت قلمرو او از مشرق به بلوک رودان و احمدی و نواحی جیرفت کرمان، از شمال به ناحیه سیرجان، کرمان و نواحی از مغرب به علامرودشت و نواحی بلوک مالکی و از جنوب به دریای فارس میرسیده است. مأذون قشقائی در بیان قلمرو حکومت فتحعلیخان گراشی میسراید
«زدشتی برو تا به کرمان زمین همه جمعی اوست زیر نگین» (قشقائی شعری،....)
در دوره حکومت فتحعلیخان بر خنج، نیریز و سبعه حکومت گراش ازسوی وی به پسرانش سپرده میشد؛ که باوجود قلعه گراش، که از مستحکمترین قلاع منطقه بهشمار میرفت، حکومت گراش مهمترین پشتیبان وی در طول دورهٔ زمامداریش بهحساب میآمد.
با دستیابی گراشیها به بالاترین قدرت سیاسی منطقه یعنی حاکمیت بر لار، سبعهجات و بنادر حاشیه خلیجفارس، نهتنها لار به اوج شکوفائی و رشد خود و تحکیم قلمرو حکومتی خود رسید، بلکه گراش نیز از اواخر قرن سیزدهم تا ابتدای ظهور پهلوی اوّل درتمام ساختارهای اقتصادی، اجتماعی فرهنگی و سیاسی به پیشرفتهای چشمگیری دست یافت. ثبات سیاسی و امنیتی که پساز حاکمیت فتحعلیخان گراشی بر منطقه ایجاد شد موجبات این پیشرفتها را فراهم آورد، درسال ششم از حکومت وی حاجیاسدالله برادر فتحعلیخان باحضور در نجف نزد میرزایشیرازی و تقاضای اعزام مجتهدی به گراش نمود؛ که ایشان آیتالله شیخعلی رشتی را به گراش فرستادند. در بیشتر کتب تاریخی ازجمله منتخبالتواریخ آمده است که «حاجیاسدالله در گراش بنای مدرسه بسیار عالی گذاشتی و کتبات علمیه از عراق خریده وقف بر طلاب نمودی و آقاشیخعلی را به گراش آورده و طلاب زیادی بهجهت آقاشیخعلی جمع کرده و در مدرسهاش جای داده، هر ماهه حقوق معین بهجهت طلاب قرار داده و هر شب جمعه چند دیگ برنج و گوشت طبخ کرده عموم فقرای بلد را طلبیده اطعام میکرد و حاصل گراش را به دارالعلم قرار داده...» حاجاسدالله نهتنها مدرسه علمیه که چندین آبانبار، منجمله آبانبار کَل kal که در نوع خود بینظیر است و بزرگترین آبانبار ایران بهشمار میآید، حمام، حسینیه، مصلا و مسجد را به یادگار گذاشته است که بیشتر آنها اکنون در فهرست آثار ملی بهثبت رسیده و حفظ شده است.
رشد ساختار فرهنگی در این دوره با نوشتن کتابهای "فائدهالبیان" و "عالمالخیام" توسط حاجاسدالله و کتابهای "میزانالمسالک فی ترتیبالدلائل والمدارک "و "تحقیق توبه و رموز آن" توسط شیخعلی رشتی و "دیوان اشعار" توسط محمدجعفرخان متخلص به شیدای گراشی و دیوان شعری بهنام "باغستان" و "تفسیر سوره فاتحه" توسط حاجرستمخان گراشی، کتاب "مباحثه مولاقلی اخباریگراشی با سیدعبدالحسین لاری" و حضور مجتهد بنام و مسلم که ازسوی بسیاری از مراجع تأیید گردیده بود یعنی آیتالله سیدعباس معصومی بزرگ ادامه یافت. بهنحوی که ایشان باوجود مدت کم حضور خود درمنطقه، توانست مدرسه علمیه شیخعلی رشتی که هماکنون توسط نوة ایشان حجتالاسلام سیدعباس معصومی اداره میگردد را احیا کند؛ و بنا به نوشته آیتالله العظمی مرعشینجفی کتب و رسالاتی را در فقه و اصول و کلام و تفسیر و غیر آنها به رشته تحریر درآورد (گلشن ابرار، جلدششم، ۱۳۸۶) و از حمایت بسیاری از مراجع و همچنین مجلسشورای ملی، برای حضور در منطقه و در امان ماندن از معارضین برخوردار گردد؛ ولی آزار و اذیت ایشان ازسوی همقطارانش باعث شد به کرمانشاه مهاجرت کرده و در آنجا منشاء خدماتی گردد. ازجمله کتبی که از او برجای مانده است کتاب "محاسنالاخلاق" است که بههمت نوة ایشان چاپ شده است.
در ساختار اقتصادی نیز گراشیها توانستند بهکمک حکام در بیش تر توابع و لار به کشاورزی منطقه رونق بهسزائی ببخشند. آنها با احیاء فاریابها و قناتها و همچنین تعمیر سدها و احداث چاهها و آبانبارها و ایجاد سیستم تقسیمبندی آب رودخانههای فصلی، کشاورزی را در منطقه احیاء کردند. چه در بیشتر کتب تاریخی ازجمله سفرنامه سدیدالسلطنه و فارسنامه ناصری، بارها به موضوع اجاره زمین در روستاها و رونق کشاورزی توسط گراشیها پرداخته شده است. *[۴]
ساختمان زمینشناسی شهر گراش[ویرایش]
شهر گراش در قسمت زاگرس چین خورده با جهت شمال غربی جنوب شرقی در غرب فلات ایران قرار گرفتهاست. تشکیلات زمینشناسی شهر گراش جوان بوده و به دورانهای سوم و چهارم زمینشناسی تعلق دارد بیشترین تشکیلات منطقه شامل آسماری جهرمی- گچساران- میشان و آغا جاری و بنگستان میباشد. گراش بر روی رسوبات آبرفتی که ناودیس را به صورت دشتی هموار در آوردهاست واقع شدهاست که تاقدیسهای کوه سیاه در جنوب و کوه سرخ در شمال احاطه کردهاست.
در بخش جنوب غربی شهر در تنگهای به نام تنگاب (تنگاو) در کوه سیاه (کوسیاه) سدی به نام همین تنگه از سنگ و ساروج ساخته شدهاست که بنابر نوشتههای آقای احمد اقتداری (استاد پیشین دانشگاه تهران) دیرینگی آن به دوره ساسانیان برمیگردد. دو اثر باستانی دیگر:
برکه کل (گنج البحر)[ویرایش]
این بنای تاریخی و با شکوه در شهر گراش یکی از عجیبترین، باشکوهترین و به احتمال زیاد، از بزرگترین آب انبار و برکههای ساخته شده در ایران است. قدمت این آب انبار به دورهٔ قاجار و حدود ۲۰۰ سال پیش میرسد. این آب انبار با سقف طراحی شدهاست اما در میان مردم دو روایت در این مورد وجود دارد. برخی میگویند که معماران موفق به ساختن سقفی برای آن نشدهاند و عدهای معقتدند سقف این آب انبار در زمینلرزه سال ۱۳۳۹ لار به طور کامل فروریخته متأسفانه کتیبه یا نوشتهای درباره آن به دست نیامدهاست این بنا که برای مصارف کشاورزی و آب آشامیدنی مردم ساخته شده هنوز کاربرد دارد. قطر داخلی برکه ۲۹ متر است، ارتفاع برکه ۲۱ متر است، براساس اظهارات اهالی تا ۱۲ قد عمق داشته است هر قد ۱۷۵ سانتیمتر است.
مخزن آن همانند اکثر آبانبارهای موجود، دایرهای شکل بوده و مصالح بکار رفته در آن از ساروج است و این نکته قابل توجه است که برای آسانتر شدن آب کشی از آن، قطر ته آبانبار، به اندازه حدود یک متر بیشتر از قطر بالای آن شده است. دیوار بدنه (شاوره) که بر روی کف در گاههای ورودی، دارای قطر ۱٫۲۰ متر و با افزایش ارتفاع و شروع قوس گنبدی به ۲ متر میرسد همچنین طاقهای سردرها و دهنههای آبانبار که به شکل تیزهدار هستند، با مصالح سنگ و ملات گچ ساخته شده است و فقط طاقهای مجراهای ورودی و خروجی آن که مانند دیگر طاقها تیزهدار است از سنگ و ملات ساروج تشکیل شده است و سنگ پلههای این آب انبار، در قسمت شمالی بدنه قرار دارد.
دژ گراش[ویرایش]
دژ تاریخی گراش که کلات هم نامیده میشود مربوط به عصر شاه زندو و پیش از آن است امیر محیالدین از طرف سید عفیف الدین شاه زندو مأمور فتح این قلعه شده با دلاوری بر آن چیرگی مییابد این دژ تاریخی در ادوار مختلف مرکز حکومت بود و در این اواخر در درگیری نیروهای رضاشاه پهلوی با زادان خان گراشی بناهای آن به وسیله هواپیما بمباران شده آثارش از بین میرود.
سد تنگ آب[ویرایش]
سد تنگ آب که در تنگهای به همین نام در جهت جنوب غربی گراش واقع در کوه سیاه در زیر قلهای بنام «بن مرک bon-e-morok» قرار دارد و مربوط به دوره ساسانیان است که در دوره صفویان بازسازی شده و سه پشتبند جهت جلو گیری از تخریب آن ساخته شدهاست. مصالح بکار رفته در سد و پشتند آن سنگ و ساروج بوده و جوی آبی از همان جنس، جهت آبیاری مزارع، از کنار سد تا دشتی موسوم به دشت بالا (دشت برا dasht-e-bara) کشیده شدهاست که در مسیر این جوی تا دهانههای تنگه دو استخر ساروجی نیز احداث گردیدهاست. هم اکنون، پشت این سد، به طور کامل با رسوب پرگردیده و در روی آن درختهای کنار مشاهده میشود. این بنا از تابستان (۱۳۸۰) در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیدهاست.
اماکن مذهبی گراش[ویرایش]
- مسجد: شهرستان گراش با وجود مساحت کم ولی مساجدی زیادی را در خود جای داده است که اسامی برخی از آنها بصورت زیر میباشد:
مسجد مهدیه - مسجد جامع - مسجد امامزینالعابدین - مسجد آخوند - مسجد صاحب الزمان - مسجد سیدالشهدا - مسجد امام حسن - مسجد الزهرا- مسجد امیرالمؤمنین علی - مسجد حاج شاجهان - مسجد قمر بنی هاشم -
- حسینیه: از مهمترین حسینیههای گراش از این حسینیهها میتوان نام برد:
حسینیه اعظم - حسینیه حضرت زینب (س) - حسینیه ولیعصر (برق روز) - حسینیه حضرت اباالفضل عباس - حسینیه فاطمیه - حسینیه تاریخی سنگآوی
بقعه شیخ عبدالله - امامزاده چاهگلابی - امامزاده سبزپوش کنار زیارت- قدمگاه حضرت ابوالفضل (ع)
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- ↑ «پایگاه جستجوی نامهای جغرافیایی». بازبینیشده در ۲۰۱۵-۰۴-۱۷.
- ↑ «معارفه شهردار جدید شهرستان گراش». پرتال استانداری فارس. ۲۰۱۵-۰۴-۱۷. بازبینیشده در ۲۰۱۵-۰۴-۱۷.
- ↑ «سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۹۰». مرکز آمار ایران.
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ۴٫۲ ۴٫۳ ۴٫۴ ۴٫۵ صلاحی، عبدالعلی، شهرداری نمونه شورای برتر گراش ۱۳۹۲–۱۳۸۷
|