گویش دَوانی یا زبان دَوانی، یکی از کهنترین زبانهای ایرانی نو و بازماندهٔ زبانهای ایرانی میانه و از شاخهٔ جنوبغربی (زبان فارسی دورهٔ ساسانی) بهشمار میرود. درصورتیکه زوایای پنهان آن بیش از آنچه تا امروز مورد بررسی قرار گرفته، شکافته شود، جز همسانیِ ساخت دستوریِ آن با زبان فارسی میانهٔ ساسانی، با توجه به تعدادی آوای ویژه در آن، نشان میدهد که این گویش ریشه در یکی از زبانهای همزمان با فارسی باستان دارد که جز آثاری پراکنده و در حد حدس که در بعضی از گویشهای بازمانده از آن دوران در دست مانده، اثری از آن نماندهاست. زبان یا گویش دوانی بهاحتمال و براساس شواهدی که در دست است، یکی از این گویشها یا زبانهاست که نکاتی از زبان باستانیِ موردبحث را در خود نهفته دارد که مهمترینِ آنها عبارتند از:
۱. آواهای ts در واژۀ tsak (پِی، عصب) و dz در واژۀ gondz (زنبور قرمز) و δ در واژۀ dâ:δa (خواهر بزرگتر) است.
۲. «جفتهای کمینه» در این گویش نشان میدهد که در میان گویشهای خویشاوند، گویشی است منحصربهفرد.
۳. واژههایی بکر وجود دارد که در زبان فارسی و حتی گویشهای خویشاوند (کوهمَرّهای و لارستانی) ناشناخته است. ریشهٔ بعضی از آنها نیز در زبان فارسی میانه یافت نشدهاست.
این واژهها، که عبدالنبی سلامی آنها را «غریبواژههای گویش دوانی» نامیدهاست، واژههایی هستند که باید ریشهای قدیمتر از فارسی میانه داشتهباشند و باید در میان دیگر زبانهای دوران باستان به جستجوی اصل آنها همت گماشت. چند مثال: xolik (مُهرهٔ زینتی)، zets (جوجهتیغی)، xu:δ (زمین بایر)، kurru (آرنج)، pešek (استخوان)، ge:l (خراب و فاسد)، leher (لوس و نُنُر) و بسیاری دیگر .