ژول ورن

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
ژول ورن
Félix Nadar 1820-1910 portraits Jules Verne (restoration).jpg
ژول ورن در سن پنجاه سالگی
نام اصلی ژول گابریل ورن
زادروز ۸ فوریهٔ ۱۸۲۸(۱۸۲۸-02-0۸)
نانت، فرانسه
مرگ ۲۴ مارس ۱۹۰۵ میلادی (۷۷ سال)
امیان، فرانسه
ملیت فرانسوی،فرانسه
پیشه رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، شاعر
سال‌های نویسندگی ۱۹۰۵–۱۸۵۰
سبک نوشتاری علمی–تخیلی
کتاب‌ها ناخدای دانوب، دور دنیا در هشتاد روز، میشل استروگف، پنج هفته در بالن، بیست هزار فرسنگ زیر دریا، جزیره اسرارآمیز
همسر(ها) مورل ورن
فرزندان میشل ورن
حوزه نویسنده علمی-تخیلی
امضا Firma de Julio Verne.svg
سری تمبرهای چاپ شدهٔ کشور رومانی که در برگیرندهٔ داستان‌های ژول ورن در رابطه با این کشور است، قلعهٔ کارپات‌ها ‏(en)، ناخدای دانوب، کلودیوس بومبارناک، کرابان انعطاف‌ناپذیر ‏(en)، پست رومانی، ورق مینیاتور سال ۲۰۰۵

ژول گابریل ورن (به فرانسوی: Jules Gabriel Verne) ‏ (۱۹۰۵–۱۸۲۸) نویسنده، شاعر و نمایش‌نامه‌نویس فرانسوی بود که بیشتر شهرتش را مدیون نگارش کتاب‌های ماجرایی‌اش است که دنیای داستان‌های علمی–تخیلی را دگرگون کرد.

ژول ورن در هشتم فوریه (۱۸۲۸) در یک خانوادهٔ مرفه در منطقهٔ بندری شهر نانت فرانسه متولد شد. به خواست پدرش تحصیلاتش را در رشتهٔ حقوق به پایان برد، اما ذوق نمایشنامه‌نویسی و رمان‌نویسی او را بر آن داشت که کم‌کم به سوی ادبیات کشیده شود. اگر چه در ابتدا در این کار موفق نبود و از دیدگاه مالی هم در مضیقه قرار گرفته بود، اما پس از آن به سرعت پیشرفت کرد.[۱]

پنج‌گانهٔ مشهور او که دربرگیرندهٔ کتاب‌های سفر به مرکز زمین، بیست هزار فرسنگ زیر دریا و دور دنیا در هشتاد روز است، شهرتی جهان‌گیر به وی داد. او در مقام دومین نویسنده‌ای است که کتاب‌هایشان از سال (۱۹۷۹) تاکنون، بیشترین بازگردانی را به زبان‌های گوناگون جهان داشته‌اند. پیش و پس از او به‌ترتیب آگاتا کریستی و شکسپیر، نویسنده‌های انگلیسی جا دارند.[۲]

در آغاز آثار ژول ورن تنها در میان کودکان طرفداران و علاقه‌مندانی داشت تا آن که منتقد و نویسنده‌ای به نام مارسل موره (۱۹۶۹–۱۸۸۷) چندین کتاب و رساله دربارهٔ ژول ورن نوشت و او را چنان‌که بود به دنیا معرفی کرد. مارسل موره در دو کتاب: «ژول ورن بسیار شگفت‌انگیز» (۱۹۶۰) و «اکتشافات ژول ورن» (۱۹۶۳) ژول ورن را به دنیا شناساند و از آن به بعد دوستداران ادب با نظر جدی تری به ژول ورن می‌نگرند.

ژول ورن که هفتاد و هفت سال (۱۹۰۵–۱۸۲۹) زندگی کرد، نزدیک به هشتاد داستان بلند و کوتاه و رسالهٔ پژوهشی و مقاله نوشته‌است. مانند تاریخ مصر و فرانسه و مستعمره‌هایش (۱۸۶۸) تاریخ رهنوردیهای بزرگ و رهنوردیهای بزرگ (۱۸۷۸) کریستف کلمب (۱۸۸۳) و افزون بر آن پانزده نمایشنامه نوشته که در آن دوره بر روی صحنه رفته‌است. شهرت او با سه داستان بلند مشهورش پنج هفته در بالن و رهنوردی به میان زمین و از ماه به زمین آغاز شد. در عصری که نویسندگان خوش قریحه و چیره‌دستی چون بالزاک، دیکنز، الکساندر دوما، تولستوی، داستایوفسکی، تورگنیف، فلوبر، استاندال، جورج الیوت و امیل زولا و ده‌ها نویسنده نامدار دیگر زندگی می‌کردند، ژول ورن موفق شد جایگاه خود را به عنوان نویسنده و گردآور ورزیده در میان این مشاهیر تثبیت کند. وی با پیش بینی‌های ارزنده و روشن بینانهٔ خود، چراغ راهنمای نوآوران و دانشمندان در نیم و حتی یک سده پس از آن گردید. امروزه کشتی هسته‌ای ناتیلوس به افتخار کشتی افسانه‌ای به همین نام در اثر نامدار او بیست هزار فرسنگ زیر دریا نامگذاری گردیده است.

زندگی[ویرایش]

ژول ورن در ۸ فوریه ۱۸۲۸ در شهر نانت متولد شد. پدرش پیر ورن در سال ۱۸۲۷ با دختری از نانت ازدواج کرده بود. هر چند که خانوادهٔ دختر بسیار توانگر بودند، پیر ورن که دلبستگی به آموختن و خواندن داشت به کار وکالت پرداخت. ژول ورن برادری به نام پل (۱۸۹۷–۱۸۲۹) و سه خواهر به نام‌های آنا، ماتیلد و ماری داشت.

در سال (۱۸۳۹) سوار بر کشتی خودش به نخستین دریانوردی دور و درازش پرداخت و به هند رفت. پس از بازگشت، در سال (۱۸۴۴) در دبیرستان نانت نام‌نویسی کرد و به آموختن سخنوری و فلسفه روی آورد. پس از گرفتن گواهینامه، به پیشنهاد پدر به کارهای حقوقی مشغول شد. هم‌زمان به نوشتن نمایشنامه و اندوه نمایش (تراژدی) می‌پرداخت ولی خانواده‌اش برای نوشتن داستان‌های غم‌انگیز به او اعتراض می‌کردند و به همین علت کما بیش از این کار دست کشید.

نسخهٔ پاورقی چاپ شدهٔ هتزل از ماجراهای کاپیتان هاتراس

در سال (۱۸۴۸) با گرفتن اجازه از پدر برای ادامهٔ آموختن در رشته حقوق به پاریس رفت و در آنجا با استفاده از فرصت می‌کوشید تا نمایشنامه‌های خود را به روی صحنه ببرد. با این حال کارها آن طور که جوان ساده‌دل شهرستانی می‌اندیشید پیش نمی‌رفتند، پدر ماهانهٔ اندکی برای او می‌فرستاد و او ناچار برای گذران زندگی و هزینهٔ تحصیل باید با دشواری می‌کوشید و در عین حال صرفه‌جویی نیز می‌کرد. یک بار برای تهیه پول بلیت نمایش شکسپیر ناچار شد سه روز غذا نخورد. با وجود این سختی‌ها همچنان از کار نوشتن بازنمی‌ماند و به آفریدن نوشته‌های گرانمایهٔ خود ادامه می‌داد.

در همین اوقات با الکساندر دوما آشنا شد. او که دلبستهٔ ذوق و قریحهٔ ژول ورن جوان شده بود، وی را زیر و بال و پر خود گرفت و حتی برای دیدن نمایشنامه‌ها او را به لژ ویژهٔ خود می‌فرستاد. در سال ۱۸۴۹ با الهام از دوما سه نمایشنامه می‌نویسد که یکی را دومای پدر می‌پسندد و در سال ۱۸۵۰ نمایشنامهٔ یاد شده به نام «پوشال‌های برباد رفته» در نمایش‌خانه (تئاتر) تاریخی بر روی صحنه می‌رود و با موفقیت نِسبی روبرو می‌شود. در کنار اینها، ژول ورن ادامه تحصیل در رشتهٔ حقوق را فراموش نکرد و به درخواست پدرش پس از فراغت از تحصیل در شهر نانت به کار دادگویی پرداخت. با این حال عشق به نویسندگی او را رها نمی‌کرد و مجدداً روانهٔ پاریس شد. برای گذران زندگی ناچار به تدریس شد و در آن حال به نوشتن می‌پرداخت و دستاورد آن روزگار چند داستان است که سالها بعد با نام فضانوردی‌های شگفت انتشار یافت. در سال ۱۸۵۲ ژول ورن نخستین نوشتهٔ بزرگ خود را به نام مارتین پاز ‏(en) را که داستانی تاریخی دربارهٔ جنگ‌ها و برخوردهای هندوها ودورگه‌های پرونی و اسپانیولی بود در رشته انتشارات دیرینکدهٔ خانواده‌ها چاپ کرد.

نویسندهٔ ۲۴ سالهٔ فرانسوی اکنون به چنان نام‌آوری رسیده بود که در همهٔ محفل‌های ادبی راجع به ذوق و قریحه و پهناوری دانسته‌های او بویژه در رشتهٔ گیتی شناسی گفتگو می‌شد. در سال ۱۸۵۳ نمایشنامهٔ دیگر ژول ورن در نمایش‌خانه لیریک با کامیابی فراوانی روبرو شد. سال بعد نخستین داستان بلند خود به نام ارباب زاخاری و زمستانی در قطب جنوب ‏(en) منتشر کرد و در این حال از نوشتن نمایشنامه نیز دست برنمی‌داشت. در سال ۱۸۵۷ با همسر آینده‌اش که بیوه‌ای بیست و شش ساله بود آشنا گردید و سپس با وی ازدواج کرد. در سال‌های ۱۸۵۹ تا ۱۸۶۱ به سفرهای پژوهشی در اسکاتلند و نروژ اسکاندیناوی پرداخت. پس از بازگشت اپرایی را بر روی صحنه برد. در ۳ اوت ۱۸۶۱ میشل ورن تنها فرزند وی به دنیا آمد.

بنگاه نشر هتزل[ویرایش]

پوستر تبلیغاتی بنگاه نشر هتزل که به معرفی آثار ژول ورن پرداخته، سال ۱۸۸۹ میلادی

ژول ورن در سال ۱۸۶۲ با ناشری به نام هتزل ‏(en) قرارداد فروش کتاب نامدار خود پنج هفته در بالن را امضا نمود. همکاری این دو بیست سال ادامه یافت. بالاخره ژول ورن دریافت که استعداد او در داستان‌نویسی است و ابتدا فرانسه و در اندک زمانی پس از آن تمام دنیا از وجود این نویسندهٔ آفریننده آگاه گردید. هتزل که اینک ستاره‌ای را یافته بود به ژول ورن پیشنهاد همکاری با ماهنامه‌ای به نام آموزش و سرگرمی‌ها را داد. او این پیشنهاد را پذیرفت و در ۲۰ مارس ۱۶۶۴ ماجراهای کاپیتان هاتراس را در آن به گونه پاورقی منتشر نمود و سپس آنرا به صورت کتابی درآورد و در سال ۱۸۶۵ رهنوردی به میان زمین و سپس از زمین به ماه را به نام خط سیر یکراست در ۹۷ ساعت و۲۰ دقیقه چاپ کرد. با این حال نباید فراموش کرد که روزنامه جدی و پر خوانندهٔ دبا گفتمان‌های پاورقی از زمین به کره ماه و رهنوردی به دور ماه را چاپ کرده است.

در سال ۱۸۶۶ که ژول ورن به اوج نام‌آوری و کامیابی خود رسیده بود برای خود یک کشتی گردشی خرید و آن را به نام پسرش سن میشل گذاشت. این قایق ماهیگیری دفتر کار و مرکز مطالعهٔ او شمرده می‌شد و هنگامی که در دریای مانش دریانوردی یا در روی رودخانه سن کشتی می‌راند، درهمان هنگام به اندیشیدن می‌پراخت و دستاورد اندیشه‌های خود را به گونهٔ اثرهای جاودانی به روی کاغذ می‌آورد. در سال ۱۸۶۷ به همراه برادرش پل با کشتی مجهزی به نام گریت ایسترن رهسپار آمریکا شد و در بازگشت شاهکار ارزندهٔ خود به نام بیست هزار فرسنگ زیر دریا را نوشت. در سال ۱۸۷۲ به شهر امیان زادبوم همسرش رفت و در آنجا اقامت کرد. دو سال پس از آن یک مهمانخانه خودمانی و این بار یک کشتی گردشی واقعی خرید و نام آنرا سن میشل دوم گذاشت دور دنیا در هشتاد روز را به روی صحنه برد که اجرای آن دو سال با موفقیت تمام ادامه یافت.

ژول ورن در سال ۱۸۷۱ پدر و در سال ۱۸۸۷ مادر خود را از دست داد. در سال ۱۸۹۷ برادرش پل رخت به سرزمین دیگر کشید و خود وی در سال ۱۹۰۲ دچار آب‌مروارید گردید. اگر چه که در سالهای نام‌آوری و سرافرازی چنین یاد کرده‌است: «من هیچ گلایه‌ای از زیستن ندارم کم و بیش هر آنچه را می‌خواسته‌ام، بدست آورده‌ام.» در سال ۱۸۸۷–۱۸۸۶ پس از یک درام خانوادگی که به تیراندازی برادزاده‌اش به سوی او انجامید و با دو گلوله زخمی‌اش ساخت و هیچ‌کس هم دلیلش را ندانست، ژول ورن به دنباله کار خود در شورای شهر امیان که از چندی پیش به آن سرگرم بود، پرداخت. این جور به نظر می‌رسد که شخصیت اداری و نویسندگی وی ناهمسازی ندارند و بخوبی یکدیگر را می‌پذیرند. در سال ۱۸۹۲ به خواهرانش می‌نویسد: پاریس دیگر مرا نخواهد دید. زندگی نامه نویسان ژول ورن او را در سال‌های ۱۹۰۵–۱۸۸۴ خاموش افسرده و سرخورده توصیف کرده و این برداشت را از یکی از نامه‌هایی که برای خواهرش فرستاده بدست آورده‌اند: «هر جور خوشی و شادی برایم برنتافتنی شده و شخصیت و منش من به کل تغییر کرده و کوفت‌هایی بر من راه یافته که هرگز از آن رهایی نخواهم یافت.»

هرچند که با استناد به نوشته‌های دیگر عکس این دیدگاه رفتاری نیز بیان شده‌است. زیرا او تا وقتی که می‌توانست قلم به دست گیرد دست از تکاپو برنداشت. حتی یک بار در نزد نویسنده ایتالیایی دوآمی چیس گفته بود: زمانی که من کاری ندارم، احساس می‌کنم که زندگی از هستی‌ام رخت بر بسته است. او همچنان به خواندن نوشته‌های ادگار آلن پو که بسیار به آن دلبسته بود نوشتن دراز داستان نامدارش ابوالهول یخ‌ها دنباله می‌داد و تا ۲۴ مارس ۱۹۰۵ که به ابدیت پیوست ده کتاب دیگر نوشت. ژول ورن در ۲۴ مارس ۱۹۰۵ بر اثر بیماری دیابت، در شهر امیان درگذشت.

آثار[ویرایش]

نگارخانه[ویرایش]

جستارهای وابسته[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  1. ورن، ژول، سفر به مرکز زمین. مترجم: فریدون وهمن. انتشارات بنگاه ترجمه و نشر کتاب، چاپ دوم ۱۳۵۱. مقدمه.
  2. Index Translationum، UNISCO Culture Sector.

ژول ورن. سفر به صحرای اسرارآمیز. ترجمهٔ هوشیار رزم آزما. ویرایش هشتم. ارغوان، ۱۳۷۵. 

پیوند به بیرون[ویرایش]