تیمور لنگ
لحن یا سبک این مقاله بازتابدهندهٔ لحن دانشنامهای استفادهشده در ویکیپدیا نیست. |
تیمور گورکانی | |
---|---|
تیمور گورکانی
|
|
دوران | ۷۷۱ - ۸۰۷ قمری ۷۸۳ - ۷۴۸ خورشیدی ۱۳۶۹ - ۱۴۰۵ میلادی |
تاجگذاری | ۷۷۱ هجری قمری ۷۴۸ هجری خورشیدی ۱۳۷۰ میلادی، بلخ |
بر سر کار آمدن | میری تابام |
لقب(ها) | تیمور لنگ، تیمور خان، صاحبقران |
زادروز | ۲۵ شعبان ۷۳۶ هجری قمری ۲۷ فروردین ۷۱۵ هجری خورشیدی ۹ آوریل ۱۳۳۶ میلادی |
زادگاه | کش، خانات چغتای (امروزه در ازبکستان قرار دارد) |
مرگ | ۸ شعبان ۸۰۷ هجری قمری 23 بهمن ۷۸۳ هجری خورشیدی ۱۸ فوریه ۱۴۰۵ میلادی |
محل مرگ | اترار، سیردریا (امروزه در قزاقستان قرار دارد) |
آرامگاه | گور امیر، سمرقند |
پیش از | خلیل سلطان |
پس از | امیر حسین |
همسر | الجای خاتون اغا سارای خانم |
کاخ | کاخ سبز |
دودمان | تیموریان |
شعار پادشاهی | فتح جهان |
پدر | تراغای |
مادر | تکینا مهبیگم |
فرزندان | جهانگیر، عمر شیخ، میرانشاه، شاهرخ، خلیل بن تیمور، ابراهیم بن تیمور، سعد بن تیمور [۱] |
دین | اسلام |
تیمور گورکان [۲] (۷۷۱ - ۸۰۷ ه.ق. / ۱۳۳۶ - ۱۴۰۵ م. / ۷۴۸ - ۷۸۳ه.خ.)، معروف به تیمور لنگ، نخستین پادشاه گورکانی (تیموری) و پایهگذار این دودمان شاهی که از ۷۷۱ تا ۸۰۷ ه.ق. (۷۴۸ - ۷۸۳ه.خ.) در بیشتر سرزمینهای آسیای مرکزی و غربی پادشاهی کرد.[۳] تیمور در زبان ازبکی به معنای «آهن» است و از او با القاب «امیر تیمور»، «تیمور لنگ»، «تیمور گورکان» و «صاحبقران» یاد شدهاست.
تیمور پسر تراغای، از ملاکین شهر کَش ترکستان بود [۴] . وی در ۲۵ شعبان ۷۳۶ ه.ق. (۷۱۴ ه.خ.) در همان شهر کش به دنیا آمد. طایفهاش از شاخهٔ «برلاس» ترکستان بود، ولی در آن زمان وابستگی به قوم مغول که «چنگیز خان» نامآورترین آن بود نوعی افتخار به حساب میآمد؛ از این رو «تیمور» تبار خود را به چنگیز خان و قوم مغول میرساند.
به گفتهٔ ابن عربشاه تاریخنگار آن زمان، تیمور در زمان جنگ زخم برداشت و لنگ شد. بنابر روایات دیگر وی در سال ۷۶۴ ه.ق. (۷۴۱ه.خ.) بنا به استمداد «امیر سیستان» به کمک او شتافت و در جنگ با مخالفانش زخمی شد، ولی پایش بعد از بهبود زخم هم همیشه میلنگید.
شهرت تیمور از فتح خوارزم در سال ۷۸۱ ه.ق. (۷۵۸ ه.خ.) آغاز شد. تیمور در سال ۷۸۱ ه.ق. خراسان را تسخیر کرد و در سال ۷۸۴ ه.ق. (۷۶۱ه.خ.) گرگان، مازندران، سیستان و هرات را گشود و آل کرت را به تصرف درآورد.
در سال ۸۰۰ تیمور سرزمین فارس، بخشی از عراق، لرستان و آذربایجان را گرفت و سلسلهٔ جلایریان را نیز منقرض کرد. آن گاه رو به خزر نهاد و اهالی برخی از شهرهای آن را به قتل رساند. در سال ۷۹۵ ه.ق. بعد از انقراض مظفریان متوجه آسیای کوچک شد. در سال ۸۰۰ (۷۷۶ ه.خ.) هند را فتح کرد و دهلی را به تصرف درآورد. با عثمانیان نیز جنگها کرد و در سال ۸۰۴ (۷۸۰ ه.خ.) بایزید عثمانی را به اسارت بگرفت. تیمور در سال ۸۰۷ (۷۸۳ ه.خ.) به سمرقند پایتخت خویش برگشت، عزم تسخیر چین را نمود ولی اجل مهلتش نداد و در سال ۸۰۷ (۷۸۳ ه.خ.) در ۶۹ سالگی در قزاقستان[۵] درگذشت.
محتویات
سالهای اولیه[ویرایش]
یکی از شگفتانگیزترین ویژگیهای تیمور فتوحات او در سنین بالاست. تیمور در ابتدای جوانی هیچ نقش جدی و مهمی در تاریخ تحولات منطقهٔ خود نداشت. بسیاری رخدادها در منطقه پدید آمد اما او هیچ واکنشی نشان نداد. بهویژه شواهد بسیار زیادی وجود دارد که بهدقت به تحولات داخلی ایران مینگریست و مواظب اختلافات موجود میان شاهان و سردستگان ایرانی و مغول بود. او منتظر فرصت مناسب بود و بهدقت برنامههایش را تنظیم کرده بود. تنها در حدود پنجاهسالگی است که ناگاه بخش بزرگی از آسیای مرکزی و غربی را فتح میکند و به خاک و خون میکشد.[۶]
تیمور در خانوادهای از قبایل برلاس در فرارود (ماوراءالنهر) و در شهر «کش» - از توابع سمرقند در ترکستان (آسیای مرکزی و ازبکستان فعلی)- در ۷۳۶ ه.ق. / ۱۳۳۵ م. متولد گردید و خیلی زود در سوارکاری و تیراندازی مهارت یافت.[۳] پدرش تراغایی از ملاکین متوسط شهر کش بود.[۱] در ۷۶۱ ه.ق. / ۱۳۶۰ م.، فردی به نام تغلق تیمور، از نوادگان جغتای، از ترکستان به ماوراءالنهر لشکر کشید. حاجی برلاس که دفاع از شهر کش - بعدها شهر سبز خوانده شد - را در مقابل این مهاجم دشوار یافت، دفاع از ولایت را به پسر تراغای - تیمور گورکان - سپرد. تیمور که در چنین آشوبی قدم به صحنه حوادث گذاشت در آن هنگام ۲۵ سال داشت. تیمور توانست با زیرکی و سیاست، از همان آغاز کار، و با اظهار اطاعت نسبت به مهاجمان، شهر کش را از قتل و غارت نجات دهد. سپس با امیر حسین - نوادهٔ قزغن در کابل - بنای دوستی گذاشت و بالاخره خواهر او - اولجای ترکان - را به عقد ازدواج خود درآورد.[۷]
تیمور به سبب همین خویشاوندی در خانوادهٔ امیر حسین به «گورکان» (به معنای داماد) مشهور شد. با این حال دوستی تیمور با امیر حسین دیری نپایید و با مرگ اولجای ترکان جنگ بین این دو امیر اجتنابناپذیر شد. در آخرین نبرد، قلعهٔ هندوان نزدیک بلخ، به محاصرهٔ سپاه تیمور درآمد و امیر حسین مغلوب و مقتول شد. با این پیروزی تیمور در بلخ به فرمانروایی مستقل رسید (رمضان ۷۷۱ ه.ق. / آوریل ۱۳۷۰ م.) و خود را صاحبقران خواند. چهار تن از زنان امیر حسین را نیز به ازدواج خود درآورد و باقی را به سرداران بخشید. پس از آن به ماوراءالنهر رفت و سمرقند را پایتخت خویش ساخت.[۷]
تیمور در جنگ با والی لرستان (اتابک لر) نیز چند زخم برداشت، دو انگشت دست راستش قطع شد و پای راستش چنان صدمه دید که تا پایان عمر میلنگید؛ ولی با دست راست به خوبی شمشیر میزد و به این دلیل به «تیمور لنگ» شهرت یافت.
بعد از قدرت یافتنش یا شاید در زمان جانشینانش نسب او را به سردار و خویشاوند نزدیک - و شاید افسانهای- چنگیز خان مغول میرساندند. این بدان جهت بود که میخواستند خود را جانشینان چنگیز قلمداد کنند.[۷]
لشکرکشیهای تیمور[ویرایش]
تیمور که فرد هوشیار و فرصتطلبی بود، توانست بهزودی با شکست امیر حسین از نوادگان قزغن در کابل که مدعی منصب اجدادی خود بود، بلخ را تسخیر کند و به این ترتیب حکومت مستقلی تشکیل دهد (رمضان ۷۷۱ ه.ق./ آوریل ۱۳۷۰ م). او سپس خود را «حافظ قرآن» خواند. پس از آن تیمور طی پنج سال از ۷۷۲ تا ۷۷۷ ه.ق./ ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۵ م، سه بار به خوارزم و پنج بار به قلمرو خانان جَثَه در آن سوی سیحون لشکر کشید. با این حال فتح خوارزم ده سال پس از آغاز سلطنتش ممکن شد و عاقبت آن جا را ویران کرد.[۷]
تیمور دشت قفچاق و مغولستان را فتح کرد و در سال ۷۸۳ ه.ق. فرزند دهساله خود، میران شاه، را با سپاهی مأمور تسخیر خراسان کرد و خود نیز به آنها پیوست. تیمور نیشابور و هرات را تصرف کرد و در هرات از سرهای مردم منارهها ساخت. سپس مازندران را که تا سال ۷۵۰ ه.ق. در تصرف باوندیان بود، و این زمان مرعشیان بر آن حکومت میکردند، تسخیر کرد.[۷][۸]
حملهٔ سه ساله[ویرایش]
در یورشی سه ساله که از ۷۸۸ تا ۷۹۰ ه.ق. طول کشید آذربایجان، لرستان، ارمنستان، گرجستان و شروان را نیز تصرف کرد و در سال ۷۹۳ ه.ق. مردم خوارزم را قتل عام کرد.[۷]
حملهٔ پنجساله[ویرایش]
حملهٔ پنجساله وی بین سالهای ۷۹۴ تا ۷۹۸ ه.ق. صورت گرفت و پس از آن حکومت هر شهر را به یکی از فرزندان یا خویشاوندان خود سپرد. سپس مسکو را فتح کرد و عازم هندوستان شد. در سال ۸۰۱ ه.ق آن جا را تصرف کرد و صدهزار نفر را به قتل رساند. پس از تقسیم شهرها و نواحی تصرفشده، به سمرقند بازگشت.[۷]
حملهٔ هفتساله[ویرایش]
تیمور در پاییز سال ۱۳۹۹ م. آخرین و طولانیترین سفر جنگی خویش، با نام «یورش هفتساله»، را به جانب نواحی غربی آغاز کرد که به شکست سلطانهای مملوک مصر و عثمانی انجامید. وی هنگام رهسپار شدن به این سفر جنگی ادارهٔ سمرقند را به محمد سلطان، پسر بزرگ جهانگیر، واگذار کرد و اندیجان را نیز به اسکندر، پسر عمر شیخ واگذار کرد.[۹]
لشکرکشی تیمور به ایروان از سال ۸۰۲ تا ۸۰۷ هجری طول کشید و در طول این لشکرکشیها حلب، دمشق و بغداد را نیز تصرف کرد. تیمور در اواخر سال ۸۰۲ ه.ق. (۱۴۰۰ م.) پیش از حمله به جانب سیواس، همسران و تعدادی از شاهزادگان را تحت سرپرستی عمر بهادر، پسر میران شاه، به سمرقند فرستاد.[۹]
در سال ۸۰۴ ه.ق. در نبرد آنقره بایزید سلطان عثمانی معروف به ایلدروم بایزید (به معنای صاعقه) را مغلوب و اسیر کرد. تیمور بعد از لشکرکشی به آناتولی در ژوئن ۱۴۰۳ م./۸۰۶ ه.ق.، به گرجستان آمد و زمانی به فتوحات در آن سرزمین مشغول بود. پس از آن قصد فتح چین کرد و رهسپار آن جا شد. او با سپاهیانش تا کنار رود سیردریا نیز رفت، ولی در اُترار شهری در کنارهٔ شرقی این رود بیمار شد و در رمضان سال ۸۰۷ ه.ق. / فوریه ۱۴۰۵ میلادی، در ۷۱ سالگی درگذشت.[۱۰]
تیمور در مقبرهای به سال ۱۴۰۵ میلادی دفن شد که خودش قبلاً دستور داده بود به صورت بنایی مجلل بسازند و مادر او بیبی خانم در آن دفن شده بود و بعداً عدهٔ دیگری از خاندان تیموری نیز در آن دفن شدند. وقتی تیمور در آن مدفون شد، این مکان به گور امیر معروف شد.[۱۱] که اکنون در سمرقند است.
تیمور پس از ۳۶ سال سلطنت و بر جا گذاشتن قلمروی گسترده از خود ۳۱ پسر، نوه، نبیره و نبیرهزاده باقی گذاشت.[۱۲] تیمور از ۷۷۸ ه.ق. / ۱۳۷۷ م. تا هنگام مرگش در ۸۰۷ ه.ق./ ۱۴۰۵ م، به مدت ۲۹ سال، جهانی را با تهاجمات و یورشهای مکرر خود و با خشونتی وصفناپذیر، در هم کوبید و بنیان تیموریان ایران و به واسطهٔ ظهیرالدین محمد بابر، از نوادگانش، دودمان شاهی گورکانیان هند یا «امپراتوری مغول هند» را گذاشت که بلافاصله پس از مرگش، انحطاط و زوال و تجزیهٔ آن آغاز شد. بدین ترتیب فتوحات تیمور که به قیمت خونریزیهای دهشتبار و ویرانیهای بسیار به دست آمد، دیری نپایید. قلمرو تیمور با ظهور دو طایفهٔ ترکمان - قراقویونلو و آق قویونلو - تجزیه و بعدها توسط دولت صفوی یکپارچه و متمرکز شد.[۷] هر چند سرنوشت گورکانیان در هند بسیار متفاوت بود.
اخلاق و روش زندگی تیمور[ویرایش]
موارد بسیار زیادی از قتلعامها و خشونتهای تیمور را در تاریخها آورده اند. اما تیمور علاوه بر آن، بسیاری از هنرمندان و دانشمندان شهرهای فتحشده را به پایتخت خود یعنی سمرقند میآورد. افراد زیادی از نقاشان برجسته و استادان معماری، فقیهان و نظایر آن وجود دارد که توسط تیمور به سمرقند آورده شدند. این موارد نقش فراوانی در تحولات بزرگ هنری و فرهنگی در عصر پس از تیمور داشت.[۷]
تیمور مردی دوستدار دانش و هنر بود و به عالمان و هنرمندان احترام بسیار میگذاشت و حتی هنگام قتلعام یک شهر دستور میداد که از کشتن دانشمندان و فقیهان و هنرمندان خودداری کنند. وی با حافظ[نیازمند منبع] و خواجه علی سیاهپوش صفوی ملاقات دوستانهای داشتهاست و به درخواست خواجه علی، قبایل ترک بسیاری را که از آسیای کوچک اسیر کرده بود، آزاد کرد که این قبایل بعداً قزلباشان را تشکیل دادند.
او طی سه حمله سرتاسر ایران را تسخیر کرد. ادوارد براون در «تاریخ ادبیات» خود وقتی از دورهٔ تیموریان صحبت میکند از اعمال خشن او چند فقره را ذکر می کند که از آن جمله است: «در دهلی هزار اسیر هندی را سر برید(۸۰۱ ه / دسامبر ۱۳۹۸)؛ همچنین بر پا کردن بیست کلهمناره در همان سال نزدیکی دمشق؛ و همینطور قتلعام مردم اصفهان در ۷۸۹ ه.ق. / اوت ۱۳۸۷ م. و مانند اینها که اندکی از بسیار حوادث خونینی است که در آن بیاعتنایی تیمور به جان آدمیان را میتوان دید.» [۱۳]
تمام تاریخدانان و سفرنامهنویسان، هارولد لمب و کلاویخو و سایرین در این نکته همنظر هستند که تیمور همه جا را فتح میکرد تا بتواند سمرقند را چون یک شهر رؤیایی بسازد. گفته میشود ثروت امیر تیمور از طلا و نقره و سنگهای قیمتی و جواهرات، آن قدر زیاد بود که میتوانستند سطح زمین را با سکهٔ طلا فرش کنند و هر روز هزار مثقال طلا خرج آشپزخانه و شربتخانهٔ خصوصی او بود. بیرحمتر از این مرد در جهان یافت نمیشد و اگر مقابل چشم او صدهزار مرد و زن و کودک را سر میبریدند کوچکترین تأثیری در او نمیکرد. او در جامعهٔ اسلامی مورد توجه مردم و علما و دراویش قرار گرفت، خیلی به دینداری اهمیت میداد.[۱۱]
تیمور به رسم ایلیاتی درون چادر یا اگر هم در قصر سلطنتی بود روی زمین غذا میخورد. چون از نسل صحراگردان آسیای مرکزی بود غذای او اغلب کباب گوشت کرهاسب بود. پیرو یکی از مذاهب اهل تسنن بود و به گفتهٔ خودش از چهلسالگی حتی یک وقت از پنج وقت نمازش قضا نمیشد مگر در هنگام جنگ. او برای ساختن سمرقند و قصرها و مساجد آن از تمام شهرهای ایران هنرمندان و صنعتگران را به آن جا برد. وقتی میخواست شهر زادگاه خویش کَش را تجدید بنا کند، دو تن از معماران به او قول داده بودند که در موقع معینی ساختمانی را تمام خواهند کرد، اما موفق نشدند، تیمور آن دو را گردن زد. در ادارهٔ کشور و انتصاب فرماندهان ویژگیهایی داشت که به خوبی جدیت او را نمایان میساخت. کسی را به فرماندهی سپاه انتخاب میکرد که از نظر منش و شخصیت سنگدلتر، دیندار و بیرحمتر باشد.[۱۱]
در سخن گفتن از لغات فارسی، ترکی وعربی استفاده میکرد. افرادی که به او خیانت میکردند را بهشدت سرکوب میکرد و دستور میداد پوستشان را زندهزنده بکَنند. در ۱۹۴۱ م. همزمان با حملهٔ هیتلر به شوروی که نزد روسها به جنگ میهنی مشهور شد، خاورشناسان شوروی قبر تیمور را شکافتند تا بتوانند از روی شکل جمجمهاش مجسمهٔ او را بسازند. بعد از ۵۷۵ سال اسکلت او سالم بود و پای چپش کوتاهتر از پای راستش بود و روی جمجمهاش هنوز مقداری از ریش او که حنایی رنگ بود وجود داشت.[۱۱]
از مورخان دورهٔ تیموری شرفالدین علی یزدی میگوید: «مقصود او بلندی نام و فتح کشور بود و به جهت تحصیل اسباب این دو مطلب پروا نداشت که ملکی با خاک یکسان شود یا خلقی با تیغ بیجان شود. حیات و عافیت جمیع افراد بشر را در مقابل ترقی و استیفای خواهش خود فدا می کرد.»
وقتی که لرستان را در ۱۳۸۵ م. / ۷۸۷ ه.ق. فتح کرد جنگجویانی را که در خرمآباد در برابر او مقاومت کرده بودند زنده از پرتگاههای بلند به درون درهها پرتاب کرد.[۱۱]
قتلعام مردم اصفهان[ویرایش]
در ۷۹۰ ه.ق. / ۲۷ اوت ۱۳۸۷ میلادی تیمور گورکان اصفهان را فتح کرد ولی به سبب آن که عدهای از مردم اصفهان به رهبری علی کچهپا برضد او شورش کردند و مأموران وصول باج را کشتند، دستور قتلعام مردم را صادر کرد. مورخان نوشتهاند که هفتاد هزار نفر از مردم کشته شدند و از سرهای آنها منارههای زیادی ساخت. تیمور تا نوامبر ۱۳۸۷ میلادی (آذرماه) به مدت سه ماه در اصفهان باقی ماند و سپس در دسامبر ۱۳۸۷ م. به سمت شیراز رهسپار شد تا سلسلهٔ آل مظفر را از میان بردارد.[۱۴] (میرجعفری، تاریخ تیموریان و ترکمانان)
شهر اصفهان از نظر آبادی و صنعت و هنر در مرکز فلات ایران برای کلیهٔ کسانی که به ایران هجوم میآوردند مورد توجه بود. تیمور زمانی که در خراسان بود دچار نوعی بیماری شد که پزشکان تشخیص دادند که این بیماری ناشی از گرمی مزاج است و تنها آبلیموی شیراز است که رفع این بیماری میکند. تیمور از این جهت نامهای به شاه منصور از آل مظفر فرستاد و از او درخواست کرد که چندین ظرف بزرگ آبلیموی شیراز بهسرعت به خراسان بفرستد. شاه منصور در جواب تیمور نوشت: «من دکان عطاری ندارم که تو مرا تحقیر میکنی و خیال میکنی که از نسل چنگیز هستی و من برای تو آب لیمو بفرستم. این کار خیال باطلی است. اگر هم آب لیموفروش بودم برای تو نمیفرستادم.» در آن زمان آل مظفر بر کرمان، شیراز، اصفهان و خوزستان فرمانروا بودند و مرکز حکومت آنان شیراز بود. حاکم اصفهان عموی سلطان زینالعابدین پادشاه مظفر بود و نظر داشت که اگر تیمور به اصفهان حمله کند ما باید دروازههای شهر را روی او باز کنیم ولی شاه منصور مظفری اعتقاد داشت که باید در مقابل تیمور ایستادگی کرد.[۱۱]
در آن موقع اصفهان دارای دیوار و برج و باروی محکمی بود که قطر آن، آن قدر پهن بود که یک گاری میتوانست روی دیوار شهر حرکت کند. تیمور لنگ از راه همدان و گلپایگان خود را به سِدهٔ اصفهان (خمینی شهر کنونی، شهری نزدیک اصفهان)رسانید و در آن جا پس از کسب اطلاعات وسیعی از وضعیت اصفهان، شهر را از بهار سال ۷۸۹ ه.ق. محاصره کرد. علمای شهر به اتفاق حاکم شهر توافق کردند که از تیمور امان بخواهند و در عوض به او باج و خراج بدهند تا شهر دچار قتل و کشتار نشود. در این موقع امیرمنصور مظفری برای جمعآوری سپاه از طریق شیراز به خوزستان بهویژه دزفول رفت.[۱۱]
امیر حملهٔ خود را آغاز کرد و حدود هفتاد هزار نفر را کشت ولی بچههای یتیم زیادی در شهر به جا ماندند. تیمور ابتدا مردم باقیمانده را وادار کرد که کشتهشدگان تاتار را دفن کنند. در نزدیک مسجد جامع اصفهان در یک منطقهٔ مرتفع تمام بچههای کشتهشدگان توسط یکی از بزرگان شهر جمعآوری شدند. امیرتیمور وقتی که به سمت کودکان نظر کرد، پرسید که این نگونبختان خاکنشین کیستند؟ آن مرد بزرگ گفت: کودکان بینوا هستند که پدر و مادرشان به تیغ سربازان تو هلاک شدهاند. تیمور چیزی نگفت و به آن سویی راند و چنان نمود که ایشان را ندیدهاست.[۱۱]
پس از این قتلعام، تیمور با سپاهیان خود به سمت شیراز حرکت کرد. اهالی شهر دروازهها را گشودند در حالی که ملک منصور از آل مظفر در دزفول بود. او بعد از آن که هر کس از آل مظفر را که در شیراز اسیر نموده بود کشت به مردم صدمهای وارد نکرد و شاعر بزرگ شیراز یعنی حافظ را خواست و به او گفت که من قسمت بزرگی از جهان را به ضرب شمشیر گشودم و هزاران شهر را ویران کردم تا پایتختهای خود را آباد و زیبا کنم و تو آن را که سمرقند باشد به خال هندویی میبخشی. خواجه فیالبداهه جواب داد، ای سلطان این بخششهای بیجا بود که مرا به این روزگار فلاکت بار انداخت. تیمور از این جواب حافظ خوشش آمد و او را بخشید و انعامی به او داد.[۱۱]
تیمور جهانگیر[ویرایش]
تیمور فاتح بزرگی بود و تقریباً هیچگاه شکست نخورد و همهٔ جهان پیرامونش را فتح کرد. حتی سرزمین های دوردستی مثل هند و بخشهایی از سوریه و مناطق شرقی ترکیه کنونی و مسکو پایتخت روسیه کنونی از هجوم تیمور در امان نماندند. فتوحات پیدرپی تیمور خود نشانگر آگاهی عمیق او از امور رزمی و دقت زیاد او به امور تدارکاتی جنگ هستند.
شیوهٔ تیمور در سرکوب حاکمان مناطق بر تسلیم و ابقا استوار بود. حاکمی که تسلیم میشد به عنوان حاکم دستنشانده در منصب خویش ابقا میگردید و اگر سرکشی میکرد به شدت سرکوب و تنبیه میشد؛ مثلاً هنگامی که امیر ولی (که بر حکومت گرگان و استرآباد ابقا شده بود) سرکشی کرد تیمور به آن نواحی لشکر کشید و او را سرکوب کرد.[۱۵]
پس از مرگ تیمور تمام سرزمینهایی که او فتح کرده بود (به استثنای خراسان بزرگ که شامل ماوراءالنهر و بخش بزرگی از افغانستان فعلی و تمامی خراسان کنونی و بخشی از سیستان میشد) بهسرعت از تصرف جانشینان تیمور خارج شد.[۷]
روابط تیمور با پادشاهان اروپا[ویرایش]
نامهٔ تیمور به شارل ششم فرانسه[ویرایش]
این نامه از قدیمیترین نامههای مهردار فرمانروایان ایران است که در آسیای صغیر و ۱۲ روز پس از شکست تاریخی عثمانیها و اسارت سلطان بایزید ایلدرم نگاشته شدهاست. نامه لحنی دوستانه دارد ولی پر از غلطهای نوشتاری است ( نامه توسط اسقف سلطانیه نگارش شد). و اصل آن به شمارهٔ ۹۳۷ در خزانهٔ اسناد رسمی در پاریس بایگانی و مورخ به تاریخ سهشنبه ۱۸ مرداد ۷۸۱ (ه.خ.) غرهٔ محرم سنهٔ ۸۰۵ هجری برابر ماه اوت ۱۴۰۲ مسیحی) میباشد. نامهٔ تیمور توسط «فری جوآن مارحسیا مطران» معروف به «جان دوم» کشیش بزرگ منطقهای که سلطانیه در مرکز آن قرار داشت و اصالتاً از مردم ایتالیا و فرقهٔ فرانسیسکن بود فرستاده شد. وی در ژوئن ۱۴۰۳ به پاریس رسید.[۱۶]
بازماندگان تیمور[ویرایش]
از پسران وی، عمر شیخ و جهانگیر در زمان حیات تیمور درگذشتند و میرانشاه و شاهرخ نیز چون مورد توجه پدر بودند برای جانشینی انتخاب شدند [۱۷] و تیمور، پیرمحمد جهانگیر را که در آن زمان والی کابل بود، به جانشینی شهرهای خود برگزید [۱۸][۱۹]. سیاست تیمور در ادارهٔ شهرهای تسخیرشده، واگذاری حکومت هر ولایت به یکی از اعضای خاندانش یا حکامِ محلیِ مورد اعتماد و قرار گرفتن خودش در رأس همهٔ امور بود [۲۰]. با اعلام خبر مرگ تیمور، این امیرزادگان و مدعیانِ سلطنت، بر سر جانشینی او به کشمکش پرداختند و به این ترتیب اندکی بعد از مرگش، منازعات طولانی خانوادگی و درونی بین بازماندگانش آغاز شد.
بر خلاف چنگیز که پسرانش بلافاصله بعد از او، با ولیعهدی که او برگزیده بود کنار آمدند و با حفظ اتحاد، از فروپاشی امپراتوری جلوگیری کردند، بازماندگان تیمور به درگیری با هم پرداختند. بازماندگان تیمور که بیشتر از نوادگانش بودند، پس از مرگش به مخالفت با یکدیگر پرداختند و قلمرو وسیعی را که او با وجود آن همه جنگ و شقاوت به هم پیوند داده بود، تجزیه نمودند.[۲۱]
در آغاز، همراهان تیمور مرگ «صاحبقران» (لقبی برای پادشاهی با سی سال سلطنت )[۲۲] را پنهان داشتند و بهعلاوه طرح حمله به چین را بی آن که لغو نمایند، متوقف کردند. همچنین چون نوهٔ تیمور که بنا به وصیتش جانشین او میشد یعنی پیرمحمد فرزند میرزا جهانگیر در آن هنگام دور از پایتخت و در حدود غزنین بود، موقتاً، شخص دیگری را به نیابت از او جانشین تیمور نمودند.
این شخص خلیل سلطان، پسر دیگر تیمور بود [۲۳] و در آن هنگام با لشکر تیمور همراه و حاضر شده بود. البته این اقدام هم فایدهای نبخشید و به زودی با مخالفت بازماندگان مواجه شد. بهتدریج این اختلافات طولانی شد و دامنه پیدا کرد. چنان که در اندک مدتی، این توطئهها و تحریکات، میراث عظیم تیمور را به حکومتهای مستقل و متخاصم تبدیل کرد.[۲۱]
پانویس[ویرایش]
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ بریون، مارسل، منم تیمور جهان گشا، ترجمه ذبیح الله منصوری، کتابخانه مستوفی، تهران ۱۳۷۴
- ↑ دانشنامه جهان اسلام
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ لغتنامهٔ دهخدا، سرواژهٔ تیمور
- ↑ * بریون، مارسل، منم تیمور جهانگشا، ترجمهٔ ذبیحالله منصوری، کتابخانهٔ مستوفی، تهران ۱۳۷۴
- ↑ هفتهنامهٔ امرداد، شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۱، سال سیزدهم، شمارهٔ ۲۹۰، ص ۸.
- ↑ دانشنامه رشد، تیمور لنگ
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ ۷٫۳ ۷٫۴ ۷٫۵ ۷٫۶ ۷٫۷ ۷٫۸ ۷٫۹ دانشنامهٔ رشد، تیمور لنگ خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نام ".D8.AF.D8.A7.D9.86.D8.B4.D9.86.D8.A7.D9.85.D9.87.D9.94_.D8.B1.D8.B4.D8.AF" چندین بار با محتوی متفاوت تعریف شدهاست - ↑ مجد, مصطفی (۱۳۸۸). ظهور و سقوط مرعشیان. نشر رسانش. ISBN ۹۷۸-۶۰۰-۵۰۱۱-۱۵-۹ (help).
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ فتحنامهٔ تیمور در نبرد آنکارا (۱۴۰۲)، تصحیح: اسماعیل آکا، ترجمه: اکبر صبوری.
- ↑ مهدی گلیپور، مقالهٔ نبرد آنقره(رویارویی تیمور و بایزید عثمانی)،دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجفآباد اصفهان، ۱۳۹۰ خورشیدی،صص ۱۶ - ۲۰
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ ۱۱٫۳ ۱۱٫۴ ۱۱٫۵ ۱۱٫۶ ۱۱٫۷ ۱۱٫۸ روزنامهٔ شرق، دوشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۸۵ - ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۶
- ↑ خواندمیر، ۱۳۱۷ ه.خ.، صص ۳۳۹ - ۳۴۰
- ↑ براون، ادوارد، تاریخ ادبیات ایران، ترجمه علی اصغر حکمت؛ از سعدی تا جامی، چاپخانهٔ بانک ملی ایران، تهران، ۱۳۲۷
- ↑ تیمور لنگ و قتلعام مردم اصفهان، منارهای از جمجمهها
- ↑ شرفالدین علی یزدی، ج ۱، ص ۲۵۷
- ↑ میرجعفری، حسین، تاریخ تیموریان و ترکمانان، سمت، ۱۳۷۵ (ص ۱۸۷)
- ↑ معینالدین نطنزی، ص ۴۳۵
- ↑ تاجالسلمانی، ج ۸، گ ۲۲ پ
- ↑ غیاثی، ص ۲۱۲
- ↑ جعفری، مقدمهٔ زریاب، ص ۵
- ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ دانشنامهٔ رشد، جانشینان تیمور
- ↑ بریون، مارسل، منم تیمور جهانگشا، ترجمهٔ ذبیحالله منصوری، کتابخانهٔ مستوفی، تهران ۱۳۷۴
- ↑ بریون، مارسل، منم تیمور جهانگشا، ترجمهٔ ذبیحالله منصوری، کتابخانهٔ مستوفی، تهران ۱۳۷۴
منابع[ویرایش]
- طبقات پادشاهان اسلام لینپول ترجمهٔ عباس بخت
- دانشنامهٔ رشد، تیمور لنگ
- دانشنامهٔ رشد، جانشینان تیمور
- لغتنامهٔ دهخدا
- فرهنگ فارسی معین
- غفاریان، سیروس، تیمور لنگ و قتلعام مردم اصفهان، منارهای از جمجمهها
- براون، ادوارد، تاریخ ادبیات ایران، به تصحیح علیاصغر حکمت، از سعدی تا جامی، چاپخانهٔ بانک ملی ایران، تهران، ۱۳۲۷
- تاجالسلمانی، شمسالحسن، ج ۸، چاپ عکسی از نسخهٔ خطی کتابخانهٔ لالااسماعیل افندی، ش ۳۰۴، با ترجمهٔ آلمانی از هانس روبرت رومر، ویسبادن ۱۹۵۵
- یزدی، شرفالدین علی، ظفرنامه: تاریخ عمومی مفصّل ایران در دورهٔ تیموریان، چاپ محمد عباسی، تهران ۱۳۳۶
- اسماعیلی، امیر، جهانگشایی تاریخ، تیمور فاتح، انتشارات شقایق، تهران ۱۳۶۹
- صفیزاده، تاریخ پنج هزارساله ایران، جلد دوم، انتشارات آرون، تهران ۱۳۸۲
- لمب، هارولد، تیمور لنگ، ترجمهٔ علی جواهرکلام، امیرکبیر، تهران ۱۳۳۴
- رجبنیا، مسعود، سفرنامهٔ کلاویخو، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران ۱۳۳۷
- بریون، مارسل، منم تیمور جهانگشا، ترجمهٔ ذبیحالله منصوری، کتابخانهٔ مستوفی، تهران ۱۳۷۴
- غیاثالدین بن همامالدین خواندمیر، تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد البشر، چاپ خیام، جلد ۳ و ۴
- عجائب المقدور فی تاریخ تیمور، چاپ بنگاه ترجمه و نشر کتاب
- تیمور گورکان، تزوکات تیموری، تحریر ابوطالب حسینی تربتی به فارسی، آکسفورد ۱۷۷۳، چاپ افست تهران ۱۳۴۲
- گلیپور، مهدی، مقالهٔ نبرد آنقره (رویارویی تیمور و بایزید اول عثمانی)، گروه تاریخ دانشگاه آزاد نجفآباد، ۱۳۹۰
جستارهای وابسته[ویرایش]
پیوند به بیرون[ویرایش]
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ تیمور لنگ موجود است. |
- تیمور لنگ
- اهالی استان قشقهدریا
- اهالی سمرقند
- اهالی هرات
- بارلاس
- بخارا
- بنیانگذاران شهر
- پادشاهان مسلمان
- پادشاهی و نجیبزادگی با معلولیتها
- تاریخ ارمنستان
- تاریخ ازبکستان
- تاریخ افغانستان
- تاریخ ترکمنستان
- تاریخ جمهوری آذربایجان
- تاریخ سوریه
- تاریخ مصر
- تیموریان
- حکمرانان آسیا در سده ۱۴ (میلادی)
- حکمرانان آسیا در سده ۱۵ (میلادی)
- خانهای مغول
- درگذشتگان ۱۴۰۵ (میلادی)
- زادگان ۱۳۳۶ (میلادی)
- سوریه در قرون وسطی
- فرماندهان نظامی مسلمان
- مسلمانان آسیا
- مصر در قرون وسطی
- هرات