ایلخانان
برای تأییدپذیری کامل این مقاله به منابع بیشتری نیاز است. لطفاً با توجه به شیوهٔ ویکیپدیا برای ارجاع به منابع با ارایهٔ منابع معتبر این مقاله را بهبود بخشید. مطالب بیمنبع را میتوان به چالش کشید و حذف کرد. |
این مقاله نیازمند تمیزکاری است. لطفاً تا جای امکان آنرا از نظر املا، انشا، چیدمان و درستی بهتر کنید، سپس این برچسب را بردارید. محتویات این مقاله ممکن است غیر قابل اعتماد و نادرست یا جانبدارانه باشد یا قوانین حقوق پدیدآورندگان را نقض کرده باشد. |
لحن یا سبک این مقاله بازتابدهندهٔ لحن دانشنامهای استفادهشده در ویکیپدیا نیست. |
سلسلهٔ ایلخانی (ایلخانان) | |||||||||||||||||||||||||||
امپراطوری | |||||||||||||||||||||||||||
|
|||||||||||||||||||||||||||
پرچم ایلخانان به نقل از اطلس کاتالان |
|||||||||||||||||||||||||||
قلمرو ایلخانان در اوج قدرت | |||||||||||||||||||||||||||
پایتخت | مراغه، تبریز، بجنورد، همدان و سلطانیه | ||||||||||||||||||||||||||
زبان(ها) | فارسی، مغولی | ||||||||||||||||||||||||||
دین | بودیسم، شمنباوری و اسلام شیعه | ||||||||||||||||||||||||||
دولت | پادشاهی | ||||||||||||||||||||||||||
خان | |||||||||||||||||||||||||||
- ۶۶۳-۶۵۴ | هولاکوخان | ||||||||||||||||||||||||||
- ۶۸۰-۶۶۳ | اباقاخان | ||||||||||||||||||||||||||
- ۶۸۳-۶۸۰ | احمد تکودار | ||||||||||||||||||||||||||
- ۶۹۰-۶۸۳ | ارغونخان | ||||||||||||||||||||||||||
- ۶۹۴-۶۹۰ | گیخاتوخان | ||||||||||||||||||||||||||
- ۷۰۳-۶۹۴ | غازان پسر ارغون | ||||||||||||||||||||||||||
قانونگذار | قورولتای | ||||||||||||||||||||||||||
تاریخچه | |||||||||||||||||||||||||||
- تأسیس | ۶۵۴/۱۲۵۶ | ||||||||||||||||||||||||||
- انقراض | ۷۵۰/۱۳۳۵ | ||||||||||||||||||||||||||
مساحت | |||||||||||||||||||||||||||
- ۱۳۱۰ | ۳۷۵۰۰۰۰کیلومترمربع (۱٬۴۴۷٬۸۸۳مایلمربع) | ||||||||||||||||||||||||||
|
ایلخانان یا ایلخانیان نام سلسلهای مغول است که از سال ۶۵۴ تا ۷۵۰ ه. ق. معادل ۱۲۵۶ تا ۱۳۳۵ میلادی در ایران حکومت میکردند و فرزندان چنگیزخان مغول بودند. لشکریان چنگیزخان نخستین بار در سال ۶۱۸ ه. ق. معادل ۱۲۲۱ میلادی به خراسان حمله نمودند. چنگیزخان در سال ۱۲۲۵ میلادی به مغولستان بازگشت و در آنجا درگذشت. سال ۱۲۵۱ م. منگو یا منگل، خان بزرگ یا قاآن، بر آن شد تا با اعزام برادرانش هولاکو و قوبیلای (کوبلاخان) به ترتیب به ایران و چین پیروزیهای مغولان را تحکیم و تکمیل کند. هولاکو با فتح ایران سلسله ایلخانیان ایران و قوبیلای با فتح چین سلسله یوان چین را بنیان نهادند. ایلخانان یعنی خانان محلی و غرض از این عنوان آن بودهاست که سمت اطاعت ایلخانان را نسبت به قاآنان میرسانند و این احترام همه وقت از طرف ایلخانان ایران رعایت میشدهاست. فتح ایران به دست هلاکوخان پیامدهای مهمی چون پایان کار اسماعیلیان و انقراض خلافت عباسیان در پی داشت. ایلخانان در ابتدا دین بودایی داشتند اما به تدریج به اسلام گرویدند. ایلخانان مسلمان خود را سلطان نامیده و نامهای اسلامی برگزیدند.
محتویات
- ۱ مغول و ایلخانان «۶۱۴–۷۳۶ ق / ۱۲۱۷–۱۳۳۵ م
- ۲ تموچین فرمانروای بی رقیب طوایف مغول
- ۳ قتل فرستاده چنگیز به دربار ایران و گریزناپذیری جنگ
- ۴ ورود نسل تازه مغولان به ایران به سرکردگی هلاکوخان
- ۵ سقوط قلعه الموت و برچیده شدن اسماعیلیه
- ۶ بازگشت هلاکوخان به مغولستان پس از گشودن بغداد
- ۷ فهرست شاهان ایلخانی ایران
- ۸ فهرست اسامی وزیران و صاحبان دیوان در دوره ایلخانان
- ۹ نابودی دستاوردهای مغولان به دست ابوسعید بهادرخان
- ۱۰ پایان کار مغولان
- ۱۱ هنر ایلخانان
- ۱۲ توسعه علوم در عهد مغولان
- ۱۳ ملوک الطوایفی در ایران در پایان عهد ایلخانان
- ۱۴ تصمیم ایران به عدم بازگشت به دنیای مغولان
- ۱۵ ملوک الطوایفی عصر مغول و نزاعهای حکمرانان محلی
- ۱۶ جستارهای وابسته
- ۱۷ منابع
مغول و ایلخانان «۶۱۴–۷۳۶ ق / ۱۲۱۷–۱۳۳۵ م[ویرایش]
در طی همان روزهایی که محمد خوارزمشاه قدرت خود را در نواحی شرقی مرزها ماوراءالنهر گسترش میداد و خلیفه بغداد، الناصر لدین الله، برای رویارویی با توسعه قدرت او در جبال و عراق بر ضد محمد خوارزمشاه توطئه میکرد «حدود ۶۱۳ ق / ۱۲۱۶ م»، در آن سوی مرزهای شرقی قلمرو خوارزمشاه، قدرت نوخاستهای در حال شکلگیری بود که به تدریج به درون مرزها میخزید و خود را برای تهدید و تسخیر آماده میکرد. با این حال، خلیفه و سلطان در کشمکشها و مناقشات سیاسی خویش، آن را در نظر نگرفتند و یا آن قدر در محیط بسته افکار سیاسی و حشمت قدرتشان غرق شده بودند، که حضور این نیروی ویرانگر را اصلاً نمیدیدند و یا به عبارتی دیگر در مجموعه مناسبات سیاسی عصر، آن را وزنهای به شمار نمیآوردند. اما این نبردی عظیم و ویرانگر که از نواحی صحرای گوبی و جبال تیانشان به سوی ماوراءالنهر میخزید و از همان ایام فاجعهای عظیم را تدارک میدید، دولت نوخاسته مغول بود که ظرف چند سال، هم به دولت پر آوازه خوارزم پایان داد، و هم به خلافت بغداد. پیشروی مغولان به درون ایران از جانب ماوراءالنهر مغول که در آن روزها عنوان اتحادیه طوایف تاتار، قیات، نایمان، کرائیت و تعداد دیگری از طوایف بدوی نواحی بین ترکستان، چین، و سیبری بشمار میرفت، پیشروی خود را از سوی مرزهای فرارود (ماوراءالنهر) آغاز کرده بود. این طوایف که به قول برخی مورخان، «هونهای جدید» بشمار میرفتن، اگر هم در واقع نوادگان هونهای قدیم نبوده باشند، اما وارث مهارت آنها، در جنگجویی، تیراندازی، و سلحشوری به شمار میآمدند. با وجودی که هونهای جدید هشتصد سال پس از هونهای قدیم پا به عرصه تاریخ گذاشتند، با این وصف خاطره فجایع آنها را در تاریخ زنده کردند. به طوری که اینها نیز مانند همان مهاجمان باستانی، از اعماق بیابانهای گوبی و سرزمینهای اطراف چین و سیبری برخاستند، و با ولع و آزمندی بیسابقهای، مدت زمانی کوتاه، بخش عمدهای از دنیای متمدن در قلمرو اسلام را، به ویرانی و نابودی کشیدند. به طوری که گذشت هشت سده، هیچ گونه تغییری در خُلق و خوی و رفتار معیشتی و اجتماعی آنها پدید نیاورد، چنانکه همچون هونهای قدیم، در زیر چادرهای نمد یا در هوای آزاد بیابانها سر میکردند و در کنار شتران، گوسفندان، و اسبان خویش عمر را سپری میکردند. اگر هم خشکسالی و دام مرگی پیش میآمد از خوردن هیچ چیز حتی شپش نیز خودداری نمیکردند؛ که البته گوشت موش، گربه و سگ و همچنین خون حیوانات نیز گه گاه مایه عیش آنها میشد.
تموچین فرمانروای بی رقیب طوایف مغول[ویرایش]
وقتی تموچین، سرکرده یک تیره از این طوایف با پیروزی بر اقوام مجاور، اندک اندک تمامی اقوام مغول را فرمانبردار ساخت و از جانب سرکردگان قبایل قوم «قوریلتای»، خان بزرگ خوانده شد. او سپس با لقب چنگیز خان، در مدت زمانی کوتاه هیبت و خشونتش مایه وحشت تمامی نواحی مجاور شد، به عنوان خان محیط یا خان اعظم، فرمانروای همه این طوایف شد. به طوری که چندی بعد نیز قبایل اویرات و قنقرات را فرمانگزار خویش کرد و بدین گونه خان اعظم سایر قبایل اطراف را به جنگ یا به صلح زیر فرمان خویش گرفت
قتل فرستاده چنگیز به دربار ایران و گریزناپذیری جنگ[ویرایش]
چنگیز خان تجارت با شاه خوارزم را وسیلهای برای برقراری رابطه بین دو دولت ساخت. به طوری که نخستین سفیر سلطان خوارزم در جلوی دروازه پکن به حضور خان رسید و بر ضرورت توسعه مناسبات تجاری بین مغول و قلمرو سلطان تأکید کرد و آن را لازمه توسعه مناسبات دوستانه و صلح آمیز اعلام نمود.
در جریان سفر هیئت پانصد نفره بازرگانی مغولان که از میان مسلمانان انتخاب شده بودند، قتلعام همگی این تجار و سؤ تدبیرهای بعدی سلطان، جنگ بین دو کشور را اجتناب ناپذیر ساخت. در ابتدا این کاروان بازرگانانی توسط حاکم شهر اترار در مرزهای شرقی امپراتوری خوارزمشاهیان به ظن جاسوسی مورد حمله قرار گرفته و دستگیر شدند. سپس چنگیز خان سه سفیر شامل دو مغول و یک مسلمان به درگاه علاءالدین محمد خوارزمشاه فرستاد با درخواست آزادی کاروان بازرگانان مغول و نیز قتل حاکم اترار به عنوان تنبیه. پادشاه دو سفیر مغول را سر تراشید و سر از گردن سفیر مسلمان جداکرد و سر وی را به همراه دو سفیر مغول به نزد جنگیزخان بازگرداند.[۱] از طرفی خان مغول که از سؤ رفتار سلطان خوارزم به خشم آمده بود در ۶۱۴ ق / ۱۲۱۷ م، به ایران لشکر کشید. به طوری که یورش وحشیانه مغول، فرار مفتضحانه سلطان از مقابل وی، و رفتن از شهری به شهر دیگر را بهدنبال داشت. ویرانی این تهاجم را چند برابر نمود. مغولان به هر دیار که وارد میشدند به کشتار نفوس، غارت اموال و ویرانی کامل شهر و آبادیها میپرداختند. به نحوی که در کوتاه مدتی ماوراءالنهر، خراسان و عراق عرصه کشتار و ویرانی مغولان شد و مقاومت جلال الدین منکبرنی نیز نتوانست از ادامه هجوم چنگیز خان جلوگیری کند. ده سال حضور این قوم وحشی، بخشهای عظیمی از جهان اسلام را به ویرانی و تباهی کشاند. تا این که عاقبت چنگیز در بازگشت به مغولستان در ۶۲۴ ق / ۱۲۲۷ م، درگذشت و فاجعه عمیق انسانی را در پس این حادثه باقی گذاشت.
ورود نسل تازه مغولان به ایران به سرکردگی هلاکوخان[ویرایش]
چهل سال پس از این ماجرا، نوادگان مغول در موکب سپاه هلاکوخان دوباره به ایران آمدند. اما اینان با اعقاب خویش چنگیز خان، که به قصد تاخت و تاز آمده بودند، تفاوت بسیاری داشتند. این نسل تازه از مغولان در این مدت با ایران بیشتر آشنایی پیدا کرده و از غارتگری و وحشیگری عهد چنگیز، به مراتب معتدلتر و مجربتر به نظر میرسیدند. لشکرکشی هلاگو بر خلاف چنگیز، با طرح و نقشهای پیش پرداخته همراه بود. منازل بین راه از پیش تعیین و راه گذار لشکر آماده و حتی پلها و گذرگاه بازسازی شده بود. این بار تجربه به فرمانروایی مغول نشان داده بود که برای ایجاد یک قدرت پایدار در ایران، برچیدن بساط خلافت و اسماعیلیه ضرورت دارد و آنها میبایست به جای کشتار و تخریب بیهوده و بینقشه، این دو قطب متضاد دنیای اسلام را که به خاطر جنبه مذهبی خویش، مانع از استقرار فرمانروایی آنها در ایران به شمار میآمدند، از بین بردارد.
سقوط قلعه الموت و برچیده شدن اسماعیلیه[ویرایش]
برچیدن قدرت اسماعیلیه در ایران با مشکل و مقاومتی جدی رو به رو نشد و با سقوط قلعه الموت در ۶۵۴ ق، دولت خداوندان الموت به پایان راه رسید. از سوی دیگر خلیفه عباسی، علیرغم کوششهایی که در ترساندن مغولان از عواقب شوم درافتادن با خاندان عباسیان انجام داد، نتوانست از حرکت هلاکو به بغداد جلوگیری کند، چرا که به زودی تختگاه عباسیان به محاصره افتاد. به همین دلیل مستعصم خلیفه ناچار به اردوگاه هلاکو آمد، این امر نیز مانع غارت و کشتار بغداد نشد. خلیفه و اولادش نیز با عده کثیری از رجال دولت به قتل رسیدند. بدین گونه خلافت عباسیان نیز فرو پاشید، هر چند سپردن امارت بغداد و عراق به عطا ملک جوینی، که از والیان مسلمان بود، تا حدی در کاهش آثار فروپاشی خلافت عباسی و کشتار بغداد مؤثر واقع شد.
بازگشت هلاکوخان به مغولستان پس از گشودن بغداد[ویرایش]
پس از گشودن بغداد، برانداختن حکومتهای شام، فلسطین و مصر در دستور کار هلاکو خان قرار گرفت. اما این نیت با مرگ برادرش منگو قاآن - خان مغولستان - که وی حکومتش را از وی داشت، هلاگو را به ترک شام و عزیمت به مغولستان وادار کرد.
هلاکو در آبادی ویرانیهایی که لشکرکشیهای او، موجب آن شده بود، اهتمام ورزید. به طوری که تعدادی ابنیه از جمله معبد بودایی در خوی، قصری در دامنه جبال آلاغ، و رصد خانهای در مراغه ساخت.
فهرست شاهان ایلخانی ایران[ویرایش]
تاریخ ایران | |||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|
دوران باستان | |||||||
نیا-ایلامی ۳۲۰۰–۲۷۰۰ پیش از میلاد | |||||||
عیلام ۲۷۰۰–۵۳۹ پیش از میلاد | |||||||
منائیان ۸۵۰–۶۱۶ پیش از میلاد | |||||||
شاهنشاهی | |||||||
ماد ۶۷۸–۵۵۰ پیش از میلاد | |||||||
(سکاها ۶۵۲–۶۲۵ پیش از میلاد) | |||||||
هخامنشیان ۵۵۰–۳۳۰ پیش از میلاد | |||||||
سلوکیان ۳۱۲–۶۳ پیش از میلاد | |||||||
اشکانیان ۲۴۷ پیش از میلاد–۲۲۴ پس از میلاد | |||||||
ساسانیان ۲۲۴–۶۵۱ | |||||||
سدههای میانه | |||||||
خلافت راشدین ۶۵۱–۶۶۱ | |||||||
امویان ۶۶۱–۷۵۰ | |||||||
خلافت عباسیان ۷۵۰–۱۲۵۸ | |||||||
زیاریان ۹۲۸–۱۰۴۳ |
صفاریان ۸۶۷–۱۰۰۲ |
||||||
آل بویه ۹۳۴–۱۰۵۵ |
سامانیان ۸۷۵–۹۹۹ |
||||||
غزنویان ۹۶۳–۱۱۸۶ | |||||||
سلجوقیان ۱۰۳۷–۱۱۹۴ | |||||||
خوارزمشاهیان ۱۰۷۷–۱۲۳۱ | |||||||
ایلخانان ۱۲۵۶–۱۳۳۵ | |||||||
چوپانیان ۱۳۳۵–۱۳۵۷ |
مظفریان ۱۳۳۵–۱۳۹۳ |
||||||
جلایریان ۱۳۳۶–۱۴۳۲ |
سربداران ۱۳۳۷–۱۳۷۶ |
||||||
تیموریان ۱۳۷۰–۱۴۰۵ | |||||||
قراقویونلو ۱۴۰۶–۱۴۶۸ |
تیموریان ۱۴۰۵–۱۵۰۷ |
||||||
آققویونلو ۱۴۶۸–۱۵۰۸ |
|||||||
معاصر اولیه | |||||||
صفویان ۱۵۰۱–۱۷۲۱ |
هوتکیان ۱۷۰۹–۱۷۳۸ |
||||||
افشاریان ۱۷۳۸–۱۷۵۰ | |||||||
زندیان ۱۷۵۰–۱۷۹۴ |
افشاریان ۱۷۵۰–۱۷۹۶ |
||||||
قاجاریان ۱۷۹۶–۱۹۲۵ | |||||||
معاصر | |||||||
دودمان پهلوی ۱۹۲۵–۱۹۷۹ | |||||||
دولت موقت ایران ۱۹۷۹–۱۹۸۰ | |||||||
جمهوری اسلامی ۱۹۸۰–امروز | |||||||
- هولاکوخان پسر تولوی پور چنگیز از ۶۵۱ تا ۶۶۳ ه. ق.
- اباقاخان پسر هولاکو از ۶۶۳ تا ۶۸۰ ه. ق.
- تگودار (سلطان احمد) پسر هولاکو از ۶۸۰ تا ۶۸۳ ه. ق.
- ارغونخان پسر اباقا از ۶۸۳ تا ۶۹۰ ه. ق.
- گیخاتوخان پسر اباقا از ۶۹۰ تا ۶۹۴ ه. ق.
- بایدوخان پسر طرغان پسر هولاکو از جمادیالاولی ۶۹۴ تا ذیقعدهٔ۶۹۴ ه. ق.
- غازان پسر ارغون از ۶۹۴ تا ۷۰۳ ه. ق.
- الجایتو (خدابنده) پسر ارغون از ۷۰۳ تا ۷۱۶ ه. ق.
- ابوسعید بهادرخان پسر الجایتو از ۷۱۶ تا ۷۳۶ ه. ق.
با مرگ ابوسعید درواقع دودمان هلاگو منقرض گشت، در ادامه شاهزادگان دیگر دودمانهای مغول به مقام ایلخانی رسیدند و یا ادعای این مقام را داشتند. حتی گاهی شاهزادگانی با نسبهای ساختگی ادعای تاج و تخت نمودند. افراد زیر را میتوان از مدعیان مطرح ایلخانی در این دوران دانست؛
- ارپاوگان از ۷۳۶ تا ۷۳۶ ه. ق.
- موسیخان پسر علی پسر پایدو از شوال تا ۱۴ ذیحجهٔ۷۳۶ ه. ق.
- محمدخان پسر منگو تیمور پسر هولاکو... ذیحجه ۷۳۷ ه. ق.
- ساتیبیک دختر الجایتو ذیحجهٔ۷۳۹ تا ۷۴۱ ه. ق.
- شاهجهان تیمور پسر آلافرنگ پسر گیخاتو ذیحجهٔ۷۳۹ تا ۷۴۰ ه. ق.
- سلیمانخان پسر یشموت پسر هولاکو ذیحجهٔ۷۴۱ تا ۷۴۵ ه. ق.
- طغاتیمورخان از ۷۳۶ تا ۷۵۳ ه. ق.
- انوشیروان از ۷۴۴ تا ۷۵۶ ه. ق.
فهرست اسامی وزیران و صاحبان دیوان در دوره ایلخانان[ویرایش]
- شمسالدین جوینی وزیر هلاکو خان، اباقا و تگودار تا سال ۶۸۳ ه. ق. /۱۲۸۴ م.
- بوقا وزیر ارغون تا سال ۶۸۷ ه. ق. /۱۲۸۹ م.
- سعدالدوله ابهری وزیر ارغون تا سال ۶۹۰ ه. ق. /۱۲۹۱ م.
- صدرالدین زنجانی وزیر گیخاتو تا سال ۶۹۴ ه. ق. /۱۲۹۵ م.
- جمالالدین زنجانی وزیر بایدو، سال ۶۹۴ ه. ق. /۱۲۹۵ م.
- شرفالدین سمنانی وزیر غازان، سال ۶۹۵ ه. ق. /۱۲۹۶ م.
- جمالالدین دستجردانی وزیر غازان به مدت یک ماه، سال ۶۹۵ ه. ق. /۱۲۹۶ م.
- صدرالدین زنجانی وزیر غازان تا سال ۶۹۷ ه. ق. /۱۲۹۸ م.
- سعدالدین ساوجی وزیر غازان و الجایتو تا سال ۷۱۱ ه. ق. /۱۳۱۲ م.
- رشیدالدین فضلالله همدانی وزیر غازان و الجایتو و ابوسعید تا سال ۱۳۱۸ م.
- تاجالدین علیشاه وزیر الجایتو و ابوسعید تا سال ۷۲۴ ه. ق. /۱۳۲۴ م.
- رکنالدین صاین وزیر ابوسعید
- دمشق خواجه وزیر ابوسعید تا سال ۷۲۷ ه. ق. /۱۳۲۷ م.
- غیاثالدین فرزند رشیدالدین فضلالله، وزیر ابوسعید تا سال ۷۳۶ ه. ق. /۱۳۳۶ م.
تبارنامه خاندان ایلخانی | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
Notes: |
|
نابودی دستاوردهای مغولان به دست ابوسعید بهادرخان[ویرایش]
پسرش ابوسعید بهادرخان به هنگام جانشینی بیش از سیزده سال نداشت، از این رو به سادگی آلت دست امیران و وزیران قرار گرفت. عشق به شراب و حرمسرا هم او را از پرداختن به امور مملکت مانع شد به همین دلیل سادهتر آن دید که آن را به امیر چوپان واگذار کند. طولی نکشید که زمینههای رشد و ترقی که توسط اخلاف بهادر خان، بنیانی یافته بود به دست این ایلخان بر باد رفت. اجحاف و تعدی به مردمان، طغیان امیر چوپان و پسرش امیر تیمورتاش و داستانهای عشقی و بدنامی بهادر خان، رفته رفته حکومت ایخانان را فروپژمرد. افزون بر این رقابتها مدعیان قدرت و تحریکات مخالفان نیز قدرت این سلاله را به تحلیل برده بود. قتل امیر اشرف «۷۵۹ ق / ۱۳۵۸ م» واپسین امیر ایلخانی، زوال و فرومردن نهایی این سلاله را اعلام داشت.
پایان کار مغولان[ویرایش]
دوران ایلخانان هر چند با نظم و انضباط آغاز شد، اما در بینظمی و هرج و مرج مقاومت ناپذیری پایان یافت. به طوری که تجربه حکومت ایلخانان در ایران دگرگونی اجتماعی جالبی را در تاریخ به معرض آزمون آورد. این که در فاصله دو نسل، ایلخانان اسلام آوردند، تجربه انحلال قوم فاتح را در فرهنگ قوم مغلوب یک بار دیگر در تاریخ ایران به صورت یک واقعیت تسلی بخش و قابل اعتماد به منصه ظهور رساند. سلاله یک قوم مهاجم سرانجام در طی دو نسل، مدافع قلمرو ایران شدند که از آن در برابر تهاجمات دیگران و هجوم بیگانگان جانانه دفاع کردند. ارتباط آنهادست کم شروع جالبی برای روابط بازرگانی شرق و غرب شد.
هنر ایلخانان[ویرایش]
دودمان ایلخانی زندگی چادرنشینی را برتر میشمردند ازین رو تا نیمه دوم سده هفتم/سیزدهم جز بناهای معدودی از معماری غیرمذهبی، دستآوردی در معماری نداشتند. بناهایی که آنها در پایتختهای خود مراغه، تبریز، بغداد و سلطانیه بنا نهادند، بعدها از زلزله، یورشها و دورههای متوالی اشغال مصون نماند؛ طراحی شهری آنها را نمیتوان با اطلاعات موجود تاریخی بازآفرینی کرد. در عوض، از بناهای بر جای مانده در دیگر ایالات قلمرو ایلخانی در مرکز و غرب ایران ساخته شده، چنین برمیآید که در دورهٔ آنها معماری باشکوهی وجود داشت.[۲] ایلخانان مجموعهای از انواع بناها، قالبها، مصالح و فنون معماری ادوار پیشین ایران را به ارث بردند. در این دوران مساجد جامع با شکل کهن خود یعنی صحن چهار ایوانی در چهار جهت و گنبدخانه در سمت قبله به کمال خود رسید و این نقشه در انواع بناهای مذهبی از جمله مدرسه، خانقاه و بناهای غیرمذهبی مثل کاروانسراها به کار میرفت. بر روی مقبرهها، برجهای تدفینی و یا بقعههای چهارگوش و یا آرامگاههای چندضلعی با سقف طاقگونه برپامیشد. تزئینات معماری در این دوره آجرکاری، گچبری، کاشی معرق و سفالهای لعابدار است. مقرنسکاری در این دوره جنبهٔ تزیینی دارند و با گچ و تخته ساخته میشدند. در این دوره باید در واژگان سنتی معماری از چندین جهت تغییراتی اعمال کرد. بناهای منفرد در مجتمعهای یادمانی به گرد هم آورده میشدند. به این مجموعه بناها که اغلب پیرامون مقبرهٔ بانی مجتمع یا فردی محترم پدید میآمد، اَرسَن میگویند. نظم و ترتیب ارسنهای متقدم ایلخانی حالت نامنظم و بیقاعده داشت؛ اما برای جلوهٔ نمای پیشین از پیشطاق و تزئین مفصلی استفاده میکردند. با بلندتر شدن ارتفاع اتاقها و پدیدآمدن قوسهای نوکتیز و باریکتر شدن منارهها، تناسبات هم تغییر یافت. در این دوران علاقه به عمودیت بنا با حس ظریفی از فرم ترکیبیافته و در مدخلهای تزیینی بناهای سترگ همراه با دو منارهٔ سر به فلک کشیده، جلوه پیدا کرده است. آجر پخته همچنان از مصالح عمدهٔ بناسازی بود اما برای دلنشینی و روحبخشی سطوح، از شیوههای تازه هم استفاده میکردند. در این دوره رنگ اهمیت ویژهای داشت؛ داخل بنا را با آجرهای لعابدار میپوشاندند و بیرون آن را با کاشی تزئین میکردند و از گچبری منقوش هم بهره میگرفتند.[۳] یکی از نخستین اقدامات ایلخانان پس از فتح بغداد، تأسیس رصدخانهای در مراغه، پایتخت تابستانی آنها در شمال غرب ایران بود. بنای این رصدخانه در بالای تپهای در پانصد متری شمال شهر، در سال ۶۵۷/۱۲۵۹ شروع شد. کاوشهای باستانشناسی در این نقطه شانزده واحد معماری را مشخص کردهاست. از جمله یک برج مرکزی، یک کارگاه ریختهگری برای ساخت ابزار و وسائل نجومی، پنج برج مستقل و چند بنای بزرگ. جای وسیع و کیفیت مواد به کار رفته در رصدخانهی مراغه مثل سنگ، آجر پخته و کاشیهای لعابدار و زرینفام نشاندهندهٔ اهمیت اخترشناسی و اخترگویی در نزد مغولان شمن باور است.[۴]
حکومت ایلخانان دو نتیجهٔ مهم برای نقاشی ایران داشت: یکی انتقال سنتهای هنر چینی به ایرانکه منبع الهام تازه برای نگارگران شد؛ و دیگری بنیانگذاری نوعی هنرپروری که سنت کار گروهی هنرمندان در کتابخانه-کارگاه سلطنتی را پدیدآورد. در محیط فرهنگی جدید فعالیت نقاشان در عرصهٔ کتابنگاری وسعتی قابل ملاحظه یافت. کوشش آنان بیش از پیش معطوف شد به حل مشکل ناهمخوانی سنتها و تأثیرات مختلف هنری؛ و بلندپروازی یا علاقهمندی حامیان نیز آنان را در رسیدن به این هدف یاری کرد. تداوم این وضع در زمان اینجوریان، مظفریان و جلایریان، به شکلگیری یک سبک نومایه در نگارگری ایرانی انجامید. تحت حمایت ایلخانان کتابنگاری در زمینه علمی و تاریخی رونق گرفت. برخی متون قدیم چون شاهنامه فردوسی نیز به سفارش آنان بازنویسی و مصور شد. کارگاههای تولید نسخههای مصور عمدتاً در مراغه و تبریز (پایتخت غازان خان) قرار داشتند. قدیمیترین نسخه مصور این دوره، ترجمهٔ فارسی منافع الحَیَوان ابن بختیشوع است که به دستور غازان خان در مراغه تدوین شد (۶۸۹). نسخه مصور دیگری با نام جامع التواریخ رشیدالدین فضلالله تکوین یافت که بخشهای ناقصی از آن موجود است. از دیگر محصولات کارگاه تبریز، یک شاهنامهٔ مصور بزرگ اندازه بود که امروزه به نام کسی که آن را در اوایل سدهٔ بیستم تصاحب کرد، به شاهنامه دموت مشهور شده است. نسخه مزبور محتملا در اصل حدود ۱۲۰ نگاره داشته که توسط چند نقاش (محتملا، متعلق به دو نسل) اجرا شده بودند؛ ولی چند تصویر پراکنده از آن باقی مانده است. ابوسعیدنامه، کلیله و دمنه، معراج نامه و تاریخ چنگیزی از جمله کتابهایی بودند که توسط نگارگری به نام احمدِ موسی در زمان سلطان ابوسعید مصور کرد که برخی اوراق پراکندهٔ آنان باقی است.[۵]
توسعه علوم در عهد مغولان[ویرایش]
در عصر آنها طب، نجوم و ریاضیات در ایران توسعه قابل ملاحظهای یافت. به طوری که عدم توجه این قوم به زبان فارسی نیز با اظهار علاقه زیادی که به تاریخ نشان میدادند جبران شد. چرا که کتابهای تاریخی قابل ملاحظهای در این دوره به فارسی تدوین شد که جامع التواریخ (تاریخ رشیدی) در آن میان شاید نخستین تجربه موفق در نگارش دسته جمعی و گروهی تاریخ بود. به علاوه توجه برخی از این ایلخانان به ایجاد بناهای عظیم و آبادانی، در خاطر نسلهای بعدی به منزله جبران گذشتهٔ اخلاف وحشی این قوم در ایران بود، چنانکه پیدایش سبک تلفیقی ممتاز در تاریخ معماری ایران، نتیجه کوششهای برخی از این امیران بود.
ملوک الطوایفی در ایران در پایان عهد ایلخانان[ویرایش]
بلیه مغولان و حکومت ایلخانان در ایران، دورهای از افول و انحطاط ایرانیان را به همراه آورد. زوال اخلاق و معنویات و رواج دکان ریا و میدان دار شدن مدعیان و متشبهان و کارگزاران ناشایست و مال اندوز، بر پریشانی اوضاع و نابسامانیهای اجتماعی هر چه بیشتر میافزود. در پایان روزگار ایلخانان و ضعف و زوال قدرت آنان، سرزمین ایران، شاهد ظهور دوباره ملوکالطوایفی در عرصه فرمانروایی از یک سو و نهضتهای مردمی و انقلابی با ماهیتی ضد دولتی از سوی دیگر شد. نهضت سربداران، جنبش سمرقند و نهضت عامّه، جلوهای از روح مردم به تنگ آمده از اوضاع بود.
تصمیم ایران به عدم بازگشت به دنیای مغولان[ویرایش]
با آن که بعد از ایلخانان دولت کوته عمر چوپانیان و باقیماندگان ماجراجو و بیثبات سلسله ایلخانیان، توانستند دست کم برای مدتی کوتاه تفوق عنصر مغول را در عرصه رویدادهای سیاسی ایران حفظ نمایند، اما اعاده آن قدرت برای مغولان دیگر ممکن نشد. ادامه پارهای از شیوههای حکومت و یاساهای مغول در قلمرو کوچک طغاتیموریان جرجان، و در دستگاه آل کرت و آل مظفر هم به پایندگی و بقای دنیای چنگیز خانی کمکی نکرد. هر چند ایران تا نیل به یکپارچگی و استقلال، هنوز راه درازی در پیش داشت، اما بازگشت به دنیای مغول هم، دیگر برایش تصور کردنی نبود. حتی تیمور، که با یورشهای خونین و وحشیانهاش، یک چند خاطره دوران چنگیز را باز به یاد آورد، موفق نشد آن دوران را از نو برقرار سازد. با اینحال، از پایان عهد ایلخانان تا عهد تیمور، نوعی ملوک الطوایفی در ایران ادامه یافت که دوام آن تقریباً سراسر کشور غرق در جنگهای محلی، هرج و مرجهای اداری و اغتشاشهای ناشی از ناامنی گردید، و غلبه جهل، فساد، ریا و دروغ را در تمامی رویدادهای عصر آشکار ساخت.
ملوک الطوایفی عصر مغول و نزاعهای حکمرانان محلی[ویرایش]
این ملوک الطوایفی که سراسر ایران زمین را دچار اغتشاشهای طولانی ساخت، خاندانهای گوناگون محلی را در برابر یکدیگر به پیکار واداشت. پیکارهای میان فرمانروایان محلی، باعث غارتها و کشت و کشتارهای بسیاری در آبادیها، شهرها، و ولایات گوناگون شد. این شهرها و ولایات هر از چندی دست به دست میگردیدند. از این میان؛ چوپانیان در آذربایجان و اران و ولایات جبال، جلایریان در عراق عرب و بعدها در تمامی قلمرو چوپانیان، طغا تیموریان در جرجان و خراسان غربی، آل کرت در هرات و خراسان شرقی، ملوک شبانکاره در بخشی از فارس، اتابکان فارس و قراختاییان در فارس و کرمان، آل اینجو در فارس و اصفهان، اتابکان لرستان بین اصفهان تا خوزستان، اتابکان یزد در ولایات تابع آن حوالی و شماری امیر نشین در طبرستان و مازندران که از هم مستقل و با هم در حال ستیز بودند.
هر چند برخی از این حکومتهای ملوک الطوایفی در فرجام روزگار ایلخانان برافتادند، اما جدایی قلمرو آنها همچنان باقیماند و حکومت ملوک الطوایفی که بعد از عهد تیمور هم به صورتهای دیگر ادامه حیات یافت، تا چندین سده بعد از بلیه مغولان، سرزمین ایران را عرصه تاخت و تاز و بی نظمی و اغتشاش کرد که رهایی از آن، نیازمند حکومت مرکزی مقتدر بود و نیل بدان تا عهد صفوی برای ایرانیان ممکن نشد.
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- ↑ Ratchnevsky، Paul. Genghis Khan: His Life and Legacy. 1994.
- ↑ The basic work on Ilkhani architecture is Donald M. Wilber, The Architecture of Islamic Iran: The Il-Khanid Period (Princeton, 1955, repr. NewYork, 1969).
- ↑ هنر و معماری اسلامی جلد دوم، شیلا بلر و جاناتان بلوم، ترجمه یعقوب آژند، فصل دوم
- ↑ P. Vardjavand,"La Decouverte archeologique du complexe scintifique de l observatoire de Maraqe" September 1979 Berlin
- ↑ تاریخ نقاشی ایران از دیرباز تا امروز، روئین پاکباز، انتشارات زرین و سیمین، بخش دوم: دورهٔ میانه، صص۶۰ و ۶۴
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ ایلخانان موجود است. |
- ایران در عهد ایلخانان مغول، رنسانس ایرانی، نوشته جورج لین
- سایت تخصصی تاریخ اسلام
- طبقات سلاطین، لین پول
- تاریخ مغول، عباس اقبال
- تاریخ ایران کمبریج، جلد پنجم از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان، جی.آ. بویل، انتشارات امیرکبیر
- دانشنامهٔ رشد / ایلخانان مغول
|
|
|
|
- امپراتوریهای گذشته
- انحلالهای ۱۳۳۵ (میلادی)
- ایالتها و قلمروهای بنیانگذاریشده در ۱۲۵۶ (میلادی)
- ایالتها و قلمروهای منحلشده در ۱۳۳۵ (میلادی)
- ایلخانان مغول
- ایلخانیان
- بورجیگای
- تاریخ آسیای مرکزی
- تاریخ قفقاز
- حکومتهای ایران در سده ۱۳ (میلادی)
- حکومتهای ایران در سده ۱۴ (میلادی)
- دربارهای فارسی زبان
- سلسلههای شیعه
- سلسلههای مسلمان
- سوریه در قرون وسطی
- کشورهای سابق در خاورمیانه
- تاریخ ایران