زبان عربی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
عربی
(به عربی: اللغة العربیة)  
Arabic albayancalligraphy.svg 
تلفظ: [al:uʁʌtul‿ʕʌrabij:atu]
گویشگاه‌ها: جهان عرب
شمار گویشوران: ۲۹۵ میلیون (۲۰۱۰ میلادی)
خانواده: زبان‌های آفریقایی-آسیایی
زبان‌های سامی
زبان‌های سامی مرکزی
   عربی
(به عربی: اللغة العربیة)
 
زبان رسمی
زبان رسمی در:  الجزایر
 بحرین
 کومور
 چاد
 جیبوتی
 مصر
 اریتره
 عراق
 اردن
 کویت
 لبنان
 لیبی
 موریتانی
 مراکش
 عمان
 فلسطین
 قطر
 عربستان سعودی
 سومالی
 سودان
 سوریه
 تونس
 امارات متحده عربی
 صحرای غربی
 یمن
مرجع رسمی:
کد زبان
ISO 639-1: ar
ISO 639-2: ara
ISO 639-3: ara 
Dispersión lengua árabe.png

زبان عَرَبی (به عربی: اللغة العربیة)، یکی از پرگویشورترین زبان‌های جهان، بزرگ‌ترین عضو از شاخه زبان‌های سامی است و با زبان‌های عبری و آرامی هم‌خانواده‌است. زبان عربی یکی از شش زبان رسمی سازمان ملل متحد است. این زبان امروز دارای لهجه‌ها و گویش‌های گوناگونی است و زبان عربی مدرن استاندارد به عنوان زبان رسمی نوشتار در همه کشورهای عرب پذیرفته شده است. افزون بر جهان عرب، این زبان در کشورهای چاد، اریتره و اسرائیل نیز از میزانی از رسمیت برخوردار است.

زبان عربی، زبان قرآن و بسیاری از نخستین نوشته‌های مسلمانان است و نزد بسیاری از مسلمانان مقدس شمرده می‌شود. در دوران طلایی اسلام، عربی به عنوان نخستین زبان جهان اسلام از اهمیت بالایی برخوردار بود و آثار علمی، ادبی و مذهبی فراوانی به این زبان نوشته می‌شد. تأثیر عربی بر زبان‌های دیگر جهان اسلام مانند اردو، و زبان‌های گوناگون خانوادهٔ ترکی چشمگیر است.

شمار گویشوران[ویرایش]

شمار کسانی که عربی را همچون زبان مادری به کار می‌برند از ۱۷۴ تا ۴۴۲ میلیون تن گفته شده است. عربی زبان رسمی ۲۵ کشور است که کل جمعیت آن‌ها نیز براساس آمار سیا ۳۲۹ میلیون تن است.[۱] باید توجه داشت که زبان مادری نیمی از جمعیت کشورهای عربی شمال آفریقا مانند مراکش و الجزایر زبان آمازیغی است و در قانون اساسی جدید این دو کشور زبان آمازیغی به عنوان زبان رسمی در کنار فرانسه و عربی به رسمیت شناخته شده است.

ویژگی‌ها[ویرایش]

کاربری (صرف) فعل در این زبان به دو زمان گذشته (ماضی) و حال (مضارع) است که با کمک صیغه مضارع صیغه‌های آینده (مستقبل) هم ساخته می‌شود؛ و هر کدام از این دسته‌ها چهارده صیغه است. زبان عربی به دلیل قالب‌ها و حالات صرفی و نحوی و داشتن مذکر و مؤنث و سایر قواعد دستوری یکی از سخت‌ترین زبان‌های دنیا به ویژه برای سخن گفتن است. ازآنجاکه زبان انگلیسی این پیچیدگی‌ها را ندارد و با دانستن تنها ۵۰۰ واژه می‌توان نیازهای روزانه را با آن بیشتر، در بیشتر کشورهای عربی فرانسه و انگلیسی زبان رایج است. در حوزهٔ کشورهای عربی خلیج فارس عملاً زبان کار زبان انگلیسی است.[۲]

این زبان را «لغة الضاد» نیز می‌نامند، زیرا تنها زبانی است که دارای ضاد می‌باشد و ضاد که حرفی است که سخت‌ترین شیوه کاربرد را دارد؛ به جز زبان آلبانیایی که پس از پذیرش اسلام و ورود زبان عربی، حرف ضاد وارد آن شد.

گویش‌ها و لهجه‌ها[ویرایش]

پرچم اتحادیه عرب، برای زبان عربی به‌کار می‌رود.[نیازمند منبع]

چارچوبٔ جغرافیایی را که گویشوران زبان عربی در آن بیشینه‌اند را جهان عرب می‌نامند که شامل بیش از ۲۰ کشور می‌شود که از خاورمیانه آغاز شده و تا شمال باختری آفریقای ادامه می‌یابد.

زبان عربی شمار فراوانی از گویش‌ها و لهجه‌های گوناگون را دربرمی‌گیرد که به طور کلی به سه بخش تقسیم می‌شود:

  • عربی کلاسیک یا قرآنی (به عربی: اللغة العربیة الفصحی)
  • عربی استاندارد یا شیوا و یا کتابی
  • عربی گفتاری یا دارجة (به عربی: اللهجة العامیة)

در کشورهای عربی لهجه استاندارد برای آموزش در آموزشگاه‌ها و نوشتن کتاب و روزنامه به کار برده می‌شود.

اما هر بخشی از جهان عرب، گویش محلی ویژه خود را دارد که گاه تفاوت‌های میان آنها به اندازه‌ای است که عرب‌ها مجبور به سخنوری به عربی کتابی و یا انگلیسی و یا زبان واسط دیگری با هم می‌شوند. دلیل شمار فراوان گویش‌ها و لهجه‌ها در زبان عربی را تأثیر زبان‌های پیشین موجود در آن بخش‌ها پیش از چیرگی زبان عربی بر آن منطقه‌ها دانسته‌اند. در حالت کلی عربی گفتاری را به دو بخش خاورمیانه‌ای و باختری تقسیم می‌کنند اما به طور دقیق‌تر عربی دارای ۴ گویش زیر است که هر کدام خود دارای لهجه‌های فراوانی است.

از این میان عربی مصری به عنوان گویش گفتاری زبان دوم مشترک میان همه عرب‌زبانان به کار می‌رود؛ و دلیل آن وجود انبوه فیلم‌ها و برنامه‌های تلویزیونی و رادیویی و منابع عربی به این گویش است.

تفاوت لهجه‌ها در گویش‌های روزانه زبان عربی در واژگان، دستورزبان و شیوهٔ آوایش واژه‌ها به چشم می‌خورد.

بیشترین تفاوت‌ها بین گویش‌های غرب و شرق کشورهای عرب زبان وجود دارد؛ برای نمونه (کویتی و مراکشی)

در تفاوت‌های مربوط به چگونگی آوایِش می‌توان به چگونگی آوایِش حرف /ق/ اشاره نمود که در لهجه بادیه‌نشینان و عراقی‌ها /گ/، در لهجه مصری و سوریه /ء/ و در لهجه فلسطینی /ک/ تلفظ می‌شود. یا چگونگی تلفظ /ج/ که در لهجه مصری /گ/ آوایِش می‌شود مانند الجمهوریة => الگمهوریة و در لهجه لبنانی و لهجه بعضی از عرب‌های خوزستان ایران به ویژه برخی از قبیله‌های «سواری، حیدری» این حرف نزدیک به /ژ/ آوایِش می‌گردد.

برخورد زبان عربی بر دیگر زبان‌ها[ویرایش]

زبان عربی بر بسیاری از زبان‌های جهان تأثیر گذاشته‌است، این تأثیر بیشتر بر زبان‌هایی بوده‌است که زمانی در چارچوب قلمروی سرزمین‌گشایی‌های عرب‌ها بکار برده می‌شده‌اند، زبان‌های اردو، فارسی و ترکی برخی از واژگان امروزی خود را از زبان عربی گرفته‌اند. زبان‌های امروزی اروپا شماری از واژه‌های علمی و فلسفی خود را از عربی گرفته‌اند؛ برای نمونه، واژه algebra برگرفته از واژه «الجبر» عربی است. این زبان بر دستور زبان و واژگان زبان‌های اسپانیایی و پرتغالی هم تأثیر نهاده‌است، زبان‌های مالتی و هندی هم واژه‌های بسیاری از عربی دارند، هندی افزون بر واژگان، چندین حرف ویژه عربی را نیز به کار می‌برد.

تأثیر زبان‌های دیگر بر زبان عربی[ویرایش]

از این میان می‌توان به تأثیر زبان‌های فارسی، عبری، اکدی و رومی بر آن اشاره کرد، حتی در نوشتار قرآن چنین واژه‌هایی یافت می‌شوند هر چند که زبان عربی بنا بر ویژگی نهادین خود که واژه‌ها در آن گردانِش (صرف) می‌شوند چهره وام‌واژه‌ها را چنان دگرگون می‌نماید که شناسایی ریشه آن بسیار دشوار می‌گردد. برای نمونه واژه عربی «جلاب» بر وزن «فعال» برگرفته از واژه فارسی «گلاب» است[۳]

تاثیر ایران بر تاریخ زبان عربی[ویرایش]

در زمان‌های پیش از اسلام زبان عربی به دو شاخه عربی جنوبی و عربی شمالی بخش‌بندی می‌گردید. عربی جنوبی در اطراف یمن کنونی به کار می‌رفت و برای با مصریان باستان و تمدن فنیقی قرار گرفته بود. زبان عربی امروزی بر پایه تدوین زبان اولیه عربی به دیبا ایرانیان در زمان ساسانیان بوده که صرف و نحو آرایش واژگان برای زبان عربی ایجاد شد و از حالت اولیه آن بیرون آمد. این زبان با پیدایش اسلام و زبان عربی قرآنی که نزدیکی زیادی به زبان شکل یافته عربی داشت با گذشت زمان فراگیر شد و امروزه به عنوان زبان عربی کلاسیک در همه جای عرب زبان پراکنده شده.

از زبان فارسی[ویرایش]

زبان عربی قالبی و اشتقاقی است، بدین معنی که عرب‌زبانان از الگوهای افعال، تفعیل، مفاعله، استفعال و... بهره می‌برند و با ریختن ریشه واژه در این قالب‌ها که «باب» نامیده می‌شوند، واژه می‌سازند. در عربی همین روش را برای ریشه‌های واژه‌های پارسی هم به کار می‌برند. برای نمونه از واژه پارسی زمان، مشتق‌هایی مانند ازمنه، مزمن و زمن ساخته شده‌است که شناسایی ریشه آن را دشوار می‌کند.[۴] نمونه دیگر واژه پارسی" کادیک" بصورت قاضی و سایر مشتقات آن مانند قضاوت و مقتضی و ... [۵] نمونه‌ای دیگر واژه «مورَخ» به معنی تعیین زمان رویدادها است و در قرآن و عربی پیش از اسلام نبوده و ریشه عربی ندارد. فیروزآبادی درالقاموس المحیط آن را بر گرفته از ماه رخ دانسته است اما برخی از زبانشناسان معاصر آن را اسم فاعل از تاریخ می‌دانند و خود تاریخ را عربی شده از" تاریک" می‌دانند. زیرا سخن از گذشته‌ها در تاریکی و ابهام قرار دارد. در گاهنامه "الدراساتُ الأدبیّة» بهار و تابستان ۱۳۴۳. نویسنده دیدگاه‌های مختلف را در این خصوص آورده و نظر حمزه اصفهانی را در مورد عربی شده از "ماه رخ" و یا "تاریک" را بررسی نموده‌است. و نتیجه گیری نموده که عربی شده از تاریک بیشتر محتمل است و به منطق نزدیک تر است.[۵][۶] عرب‌ها شمار زیادی از واژه‌های فارسی را برابر گویش خود دگرگون کردند و شماری از همین واژه‌ها به‌وسیلهٔ ایشان و کارگزاران ایرانیِ آنها به پارسی وارد شد. چند نمونه از این گروه واژه‌های «فیل»، «فردوس»، «ابریق»، «قهستان» و «کنز» هستند که به ترتیب از واژه‌های پارسی «پیل»، «پردیس»، «آبریز»، «کوهستان» و «گنج» ساخته شده‌اند. عربی سازی شمار دیگری از واژه‌های پارسی و راه یافتن آنها به پارسی از الگوی پیچیده‌تری پیروی می‌کند.[۷] یک نمونه واژهٔ «جنحه» است که در پارسی کنونی کاربرد حقوقی دارد. این واژه از مفرد کردن واژهٔ «جُناح» ساخته شده‌است، اما «جناح» خود عربی شدهٔ واژهٔ پارسی «گناه» است.[۸] واژگانی مانند «بهلوان» (پهلوان) و «مهرجان» (بر گرفته از مهرگان که برای هرگونه جشن بکار می‌رود) در عربی نیز برگرفته از واژگان فارسی هستند[۵] واژه‌هایی مانند برنامه (برنامج)، فیروز، تنور، خندق، قناة، قلعة (کلات)، منجنیق، اسفناج، دیوان، برزخ، بلبل، حنا، یاسمین، سرو، عدس، شهی، آجر، گچ (به عربی جص)، خنجر (برگرفته از واژه خونگر)، طربوش (بر گرفته از سرپوش) از پارسی گرفته شده‌اند در قرآن نیز واژگان پارسی فراوانی راه یافته‌است.[۹] که از این دید پر نفوذترین زبان بر ادبیات قرآنی انگاشته می‌شود: دین، سراج (برگرفته از چراغ)، جند، سجیل (بر گرفته از سنگ‌گل)، نمارق (جمع واژه نرمک ایرانی به معنی بالش)، وزیر (از وَچیر پهلوی)، مسک (از مشک پهلوی)، عفریت (از آفرید)،[۱۰]،[۱۱]،[۱۲]،[۱۳].[۱۴] از دیگر واژه‌هایی که از پارسی به عربی رفته‌اند می‌توان به: هندسه (برگرفته از اندازه / هَنداچک)، محراب (برگرفته از مهراب) و مسجد (برگرفته از مَزگت) اشاره کرد.[۱۵]

از زبان‌های دیگر[ویرایش]

در زبان عربی واژگان بسیار زیادی وجود دارد که به آنها معربات یعنی عربی شده می‌گویند. ریشه بسیاری از معربات هنوز ناشناخته‌است سازمان استاندارد سازی عربی کوشش فراوانی کرده تا ریشه اینگونه واژگان شناسایی شود اما برای اینکه در عربی سازی معمولاً واژگان بیگانه بطور کامل برهم ریخته می‌شود نمی‌توان بسادگی اینگونه معربات را ریشه یابی نمودگفته می‌شود حدود ۵ هزار واژه معرب از واژگان رایج در زبان پارسی به زبان عربی راه یافته‌است. واژگانی مانند جص - مجصص و مشتقات آن (از گچ) و اساطیر و اسطوره از stori لاتین و خارطة و خوارط از carta و منهی عنه و نهی از نه no فارسی و سانسکریت.[۱۶] واژه «کتاب» ریشه اکدی دارد و همراه با قرآن به عربی اندر آمده‌است[۱۷] و.[۱۸] در دو سده گذشته نیز واژگان فراوانی از زبان‌های اروپایی به عربی راه یافته‌اند. برای نمونه «تکنولوژی» که گفته می‌شود «التکنولوجیه» و یا در سیاست (مانند: الإمبریالیة، الإیدیولوجیا...)، یا هنر و ادبیات (مانند: رومانسیة، خارطة از کارتوگرافی Carta- باکلوریا(Bachelor)-ماجستر(Master)- فلسفة، فلم (فیلم)، سیناریو (سناریو)...) و یا صنعت و تکنولوژی (مانند: باص، رادیو، اوراش/ ورشه(Workshop) - تلیفون، تلفزیون، Technic- تقنی -. کمبیوتر...). در کتاب «الکلمات الفارسیه فی المعاجم العربیه» حدود ۳ هزار کلمه عربی که از زبان پارسی به عربی راه یافته اندرا به همراه توضیحات برای هر واژه آورده‌است. قبلاً نیز جوالیقی ۸۳۸ کلمه و در کتاب المنجد ۳۲۱ کلمه و ادی شیر، در کتاب واژه‌های پارسی عربی شده، ۱۰۷۴ واژه پارسی را توضیح داده‌است.[۱۹]

جستارهای وابسته[ویرایش]

پانویس‌ها و منابع[ویرایش]

  1. سه فهرست، اثنولوگ، انکارتا، Languages spoken by more than 10 million people. . Microsoft Encatra, 2006.  Retrieved on 2007-02-18.
  2. دکتر محمد عجم. [[۱] بحران هویت در حاشیهٔ جنوبی خلیج فارس «بحران هویت در حاشیهٔ جنوبی خلیج فارس»]. همشهری، 8 دی 1385. بازبینی‌شده در 30 آذر 1391. 
  3. آذرتاش آذرنوش. راه‌های نفوذ فارسی در فرهنگ و زبان تازی (پیش از اسلام). انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۵۴. 
  4. علوی مقدم، سید محمد: زبان و ادبیات پارسی: «وجود چند واژه بیگانه به زبان فارسی گزندی وارد نمی‌سازد». در: گاهنامه «حافظ»، نیمه دوم مرداد ۱۳۸۵ - شماره ۳۳. (از صفحه ۴۶ تا ۴۹).
  5. ۵٫۰ ۵٫۱ محمدعلی امام شوشتری. فرهنگ واژه‌های فارسی در زبان عربی. انتشارات انجمن آثار ملی، ۱۳۴۷. 
  6. اطلاع بیشتر نگاه شود الدراساتُ الأدبیّة» بهار و تابستان ۱۳۴۳ - شماره ۲۱ و ۲۲ صفحه ۲۹ تا۳۶ پایگاه مجلات تخصصی نور. [۲]
  7. دکترمحمد عجم. «اهمیت زبان فارسی در عصر دهکده جهانی». همشهری آنلاین، چهارشنبه ۴ مهر ۱۳۸۶. بازبینی‌شده در ۵ دی ۱۳۹۰. 
  8. المطران أَدَّی شِیر. الألفاظ الفارسیة المعربة. طبعة دارالعرب للبستانی القاهرة الطبعة الثانیة، ۱۹۸۷. 
  9. دکترمحمد عجم. «آیا در قرآن کلمات غیر عربی وجود دارد». سایت آفتاب، ۲۴ خرداد ۱۳۸۶. بازبینی‌شده در ۵ دی ۱۳۹۰. 
  10. محمد التونجی. معجم المعربات الفارسیة: منذ بواکیر العصر الحاضر. مکتبة لبنان ناشرون، بیروت، ۱۹۹۸. 
  11. جلال الدین السیوطی (برگردان محمدجعفر اسلامی)؛. ریشه یابی واژه‌ها در قرآن. شرکت سهامی انتشار، ۱۳۶۲. 
  12. آرتور جفری (برگردان فریدون بدره‌ای). واژه‌های دخیل در قرآن مجید. توس، ۱۳۸۸. 
  13. حبیب‌الله نوبخت. دیوان دین در تفسیر قرآن مبین. چاپخانه وزارت اطلاعات و جهانگردی، ۱۳۵۳. 
  14. جلال الدین السیوطی. المهذب فیما وقع فی القرآن من المعرب. مکتبة مشکاة الاسلامیة، ۱۹۹۹. 
  15. أبو منصور الجوالیقی. المعرب من الکلام الأعجمی علی حروف المعجم. طبعة القاهرة، ۱۹۶۹م. 
  16. و تأثیر زبان فارسی بر زبان و ادبیات شبه قاره هند [۳] حوزه هنری دکترعجم
  17. حلام الجیلالی. الأثیل والدخیل فی معاجمنا العربیة. مکتبة علوم اللغة العربیة؛ طَبعَةُ دارِ ابنِ حَزمٍ، ۲۰۰۳م. 
  18. شهاب الدین أحمد الخفاجی. شفاء الغلیل فیما فی کلام العرب من الدخیل. طبعة المطبعة الوهبیة مصر، ۱۳۸۳ ه. ق. 
  19. تأثیر زبان فارسی بر زبان عربی [۴] روزنامه همشهری
  • حج‍ازی، محمود فه‍می، «زبان‌شناسی عربی: درآمدی تاریخی - تطبیقی در پرتو فرهنگ و زبانه‍ای سامی»، ته‍ران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانش‍گاه‌ه‍ا، شرکت به‌نش‍ر، ۱۳۷۹.