نبرد ادسا
نبرد ادسا | |||||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|---|
بخشی از جنگهای ایران و روم | |||||||||||
نقش برجسته پیروزی شاپور اول بر امپراتوران روم در نقش رستم. |
|||||||||||
|
|||||||||||
جنگندگان | |||||||||||
امپراتوری ساسانی | امپراتوری روم | ||||||||||
فرماندهان | |||||||||||
شاپور یکم |
والرین (اسیر) |
||||||||||
نیروها | |||||||||||
۴۰۰۰۰ | ۷۰۰۰۰ | ||||||||||
تلفات | |||||||||||
بسیار کم | تمام قوا[۱] |
|
نبرد اِدِسا بخشی از جنگهای ایران و روم بود، که در سال ۲۶۰ میلادی بین شاپور یکم، شاهنشاه ساسانی و والرین امپراتور روم در مکانی به نام ادسا، در ترکیه امروزی، روی داد. پانزده سال پس از آخرین جنگ ایران و روم، رومیها به فرماندهی امپراتور جدید خود، والریانوس، که پیر و شکسته بود، به جنگ با ساسانیان آمدند، ولی سپاهیان ساسانی آنان را محاصره کرده، والرین و بسیاری از افسران ارشد او کشته شده یا به اسارت درآمدند. پس از جنگ هم شاپور با استفاده از سربازان و مهندسان رومیِ بهاسارتدرآمده، آغاز به ساخت و ساز کرد، که از جمله این ساختوسازها میتوان به ساخت بنای پل شوشتر و سد شادُروان اشاره کرد.
محتویات
- ۱ زمینههای تاریخی
- ۲ نبرد ادسا و اسارت والرین
- ۳ نتیجه و اقدامات بعد جنگ
- ۴ دستاوردهای مهم بعد جنگ
- ۵ وضعیت مسیحیت و مسیحیان بعد از جنگ در ایران
- ۶ کتیبه شاپور در کعبه زرتشت (نقش رستم)
- ۷ تصویر به اسارت گرفتن والرین بر روی نگین
- ۸ نقشه برجستههای پیروزی شاپور بر امپراتوران روم
- ۹ جستارهای وابسته
- ۱۰ پانویس
- ۱۱ منابع
زمینههای تاریخی[ویرایش]
شاپور یکم در ۲۵۲ تا ۲۵۳ میلادی سری دوم از جنگهایش علیه امپراتوری روم را آغاز کرد. او در این جنگها شکست سنگینی را به رومیان تحمیل کرد و یک ارتش قوی رومی را در نبرد بربلیسوس شکست داده و استانهای شرقی انطاکیه (انتیوش) را به چنگ آورد.[۲]
ارمنستان بزرگ از زمان اشکانیان از عوامل عمدهٔ بروز اختلاف و آغاز جنگ و درگیری میان ایران و روم بود. موقعیت ارمنستان که در شمال غربی ایران در منطقهای کوهستانی قرار داشت، برای هر دو سو از نظر نظامی بسیار مهم بود. روم با در دست داشتن ارمنستان میتوانست هر وقت که بخواهد ایران را از شمال غرب و غرب مورد تاخت و تاز قرار دهد و با تصرف راههای نظامی آن، ایران را از ذخایر نظامی خود در شرق محروم سازد، چرا که پایتخت شاهنشاهی ساسانی در تیسفون در کنار رود دجله و فرات جای داشت. ارمنستان برای دولت ایران سر پل مهمی بود که از آن طریق میتوانست به آسیای صغیر حمله کرده و خود را به دریای سیاه برساند. با پشتیبانی دولت روم،[۳] ارمنستان در سال ۲۵۳ میلادی کوششی برای بازیابی استقلال ازدسترفتهٔ خود کرد. اما سپاه شاپور در دفع این اقدام با قاطعیت عمل کرد و تا چندین سال پس از مرگ او نیز تیرداد، پسر خسرو و مدعی تاج و تخت ارمنستان، برای تجربه تازهای در این زمینه جرأت نیافت. از دست دادن ارمنستان برای روم شکستی بزرگ بود.[۴] گرجستان نیز که در گذشته متحد روم و ارمنستان بود، در این دوران از شاپور شکست خود و آنگونه که از رویدادنامههای گرجی برمیآید، پسری از آن وی[کدام؟] به نام مهران، بنیانگذار سلسلهٔ خسروی در گرجستان شد که بعدها آیین مسیحیت را برگزیدند.[۵] پیروزی بر گرجستان و ارمنستان و رفع هرگونه دغدغه از جانب آن نواحی، شاپور را به یورش به سوریه هم تحریک کرد.[۶]
با اینکه حملاتی به مرزهای شرقی ایران صورت گرفت، اما شاپور از جنگ در جبهه غربی منصرف نشد و نصیبین در سال ۲۵۴ میلادی و دورا اروپوس را در سال ۲۵۶ میلادی به تصرف خود درآورد.[۷] در سال ۲۵۸ میلادی شاپور زمان را برای جنگ با ارتش روم مناسب دید، چرا که در مرزهای شمالی امپراتوری روم، در اروپا، به شدت درگیر نبرد با ژرمنها بود. در مرکز نیز تغییرات مداوم امپراتوران، قدرت روم را ضعیف کرده بود.[۸] دراین زمان یک پناهنده سریانی از انطاکیه به نام کوریادس که شاپور به او وعدهٔ امپراتوری روم را داده بود، حاضر شد سپاه شاپور را تا انطاکیه راهنمایی کند. گویا شاپور میخواست انطاکیه را پایگاه استواری برای تاخت آوردن به روم سازد.[۹] وی از سوریه تا پای دیوار انطاکیه پیش رفت و در کاپادوکیه نیز تاخت و تاز کرد. پسر وی، هرمزد اردشیر، در آن نواحی شهر طوانه و قیصریه را گرفت و غنایم بسیار از خزانههای فرمانروایان این نواحی را به دست آورد. در سال ۲۶۰ میلادی، شهر انطاکیه توسط سپاهیان شاپور به محاصره درآمد و امپراتور والرین تصمیم گرفت این شهر مهم را باز پس گیرد، که در نتیجهٔ آن جنگی درگرفت.[۱۰] این بار والرین تصمیم گرفت برای مقابله با شاپور، عملیاتی دیگر را برای جنگ با او انتخاب کند.[۱۱]
نبرد ادسا و اسارت والرین[ویرایش]
امپراتور والرین در سال ۲۵۳ میلادی بر تخت نشست. والرین، امپراتور شصت ساله، با تجهیز سپاهی بزرگ از جنوب اروپا به انطاکیه رفت تا شکست پیشین در برابر ساسانیان را جبران کند. والرین به سرعت در سال ۲۵۹ میلادی انطاکیه را از ساسانیان پس گرفت و برای جشن گرفتن این پیروزی آغازین خود، سکههای پیروزی ضرب کرد. خیلی زود ثابت شد که این جشن زودهنگام و نابجا بوده، چرا که والرین تنها با سربازان درجه دوم پادگان ساسانیان مقابله کرده بود. او هنوز باید با سوارکاران برگزیدهٔ شاپور روبرو میشد. شاپور در حقیقت سواره نظام و ارتش اصلی خویش را حفظ کرده بود.[۱۲] در این نبرد که در نزدیک شهر ادسا روی داد،[۱۳] والرین بدون این که جانب احتیاط را رعایت کند، نیروی پیادهنظام خود را نزدیک ادسا مستقر کرد که یک منطقه مسطح و ایدهآل برای عملیات سواره نظام بود. این همان منطقهای بود که بیش از دویست سال پیش سربازان کراسوس به دست سوارهنظام اشکانیان نابود شده بودند. [۱۴]
سپاه روم با این که عظیمتر از لشکر ایران بود، هرچه تلاش کردند نتوانستند از محاصره خلاص شوند.[۱۵] والریان تلاش کرد با دادن غرامت و تاوان، شاپور را به صلح راضی کند،[۱۶] ولی پیشنهادش رد شد و او ناچار به جنگیدن شد، ولیکن نتوانست محاصره را بشکند. در این میان سربازان او سر به شورش برداشتند و او ناچار به گریختن شد، ولی در هنگام گریز، با بخش عمدهٔ سپاهش به دست شاپور اسیر شدند.[۱۷] خودِ والرین،به همراه صاحبمنصبان لشکری و کشوری، فرمانروایان ایالات، سناتورها و همچنین شمار زیادی از اشخاص بلندپایهٔ امپراتوری روم و افسران ارشد، همراه با هفتاد هزار سرباز رومی، کشته یا اسیر شدند و ۳۶ شهر و قلعه نظامی آنها بدست سپاهیان ایران گشوده شد.[۱۸]
شاپور در سنگ نبشته خود در کعبه زرتشت، خبر از طیف وسیعی از زندانیان رومی که از تمام امپراتوری آمدند میدهد: «والریانوس قیصر به پذیره ما آمد و با او بود از سرزمین ژرمانیا، از سرزمین ریشیا، از سرزمین نیرکوس، از سرزمین داکیا، از سرزمین پندانیا، از سرزمین میسیا، از سرزمین آستاریا، از سرزمین هیسپانیا، از سرزمین افریقا، از سرزمین تراکیا، از سرزمین بوتنیا، از سرزمین آسیا، از سرزمین پامپیا، از سرزمین آسوریا، از سرزمین لوکونیا، از سرزمین گلاتینا، از سرزمین لوکیا، از سرزمین کیلیکیه، از سرزمین کاپادوکیه، از سرزمین فریگیا، از سرزمین سوریه، از سرزمین فنیقیه، از سرزمین یهودیا، از سرزمین ارابیا، از سرزمین مورن، از سرزمین ژرمانیا، از سرزمین روتاس، از سرزمین اسنیوس و از سرزمین میانرودان، سپاهی هفتاد هزارنفر؛ و در آن سوی حرّان و رها حمله بزرگی بر والریانوس قیصر بود(=شد)».[۱۹]
والرین پس از تسلیم، به اسارت شاپور درآمد و در خدمت شاپور بود و شاه ایران از او به عنوان خدمتکار استفاده میکرد.[۲۰] داستانهایی دربارهٔ اسارت والرین وجود دارد، یکی از آنها این است که شاپور هنگام سوار شدن بر روی اسب پای خود را بر پشت والرین میگذاشته، این داستان شاید درست باشد، اما دباغی کردن جسد والرین و پرکردن آن توسط کود حیوانی به دستور شاپور احتمالاً درست نیست.[۲۱]
نتیجه و اقدامات بعد جنگ[ویرایش]
پیامدها[ویرایش]
این جنگ پیامدهای بسیار برجستهای داشت. امپراتور روم به اسارت گرفته شد و این سبب توجه قدرت های آن روز به قدرت ساسانیان شد.[۲۲] این شکست سنگین سپاه روم، سبب سقوط آسیای غربی به دست سپاه ایران شد. شاپور در ۲۶۰ میلادی، آسیای صغیر را نیز به چنگ آورد و چنانکه مورخان نوشتهاند، تا سالها در آسیای غربی و آسیای صغیر بدون مزاحمت جدی به تاخت و تاز سرگرم بود. حال آنکه رومیها به دلیل ضعف داخلی قادر به بیرون کردن او از مرزهای شرقی خود نبودند.[۲۳] شاپور از مباهات درباره این پیروزی هرگز خسته نشد. به گفتهٔ خودش، او به دنبال شکست دادن والرین در ادسا، توانست ۳۷ شهر در ایالات سوری از جمله کیلیکیه را به چنگ آورد. افزون بر آن، گویا کار به تسخیر دوبارهٔ انطاکیه که در کنار اورنتس جای داشت، کشیده شده بود.[۲۴] شکست والرین و اسارت او در جنوب امپراتوری، همچنین سبب ضعف قدرت سیاسی روم در دیگر نقاط امپراتوری شد، به گونهای که ژرمنها از آلپ گذشته و به شمال ایتالیا تاخت آوردند و گوتها نیز با گذر از دانوب، یونان را به چنگ آوردند.[۲۵]
شاپور پس از اسارت والرین، یکی از بزرگان انطاکیه به نام سیریادیس را به امپراتوری روم برگزید. سپس از فرات گذشت و در آسیای صغیر به پیروزیهای چشمگیری دست یافت، شهر مازاکا در کاپادوکیه را به دست آورد و چون از کاپادوکیه و نقاط دیگر آسیای صغیر فراغت یافت، در صدد فتح تدمر (پالمیرا)بر آمد. تدمر که بر سر راه میانرودان به دمشق جای داشت، بدست امپراتور روم دقیانوس بنا شده بود و همین موقعیت جغرافیایی، موجب گسترش بازرگانی آن شهر گردیده بود. بازرگانان کالاهای خود را در این شهر متمرکز ساخته، از آنجا به نقاط مختلف بازارهای شرق میفرستادند.[۲۶]
تنها اشتباه بزرگ شاپور نبردی بیدلیل با امیر عرب، اذینه، در پالمیرا بود. در این نبرد فرسایشی، سواران عرب ضربات جدی به ارتش ایران وارد کرده و سبب تضعیف موقعیت ایران در سوریه شدند،[۲۷] که سبب از دست رفتن انطاکیه و ارمنستان شد.[۲۸] شاپور پس از تاخت و تاز در سوریه و کاپادوکیه، آهنگ بازگشت به ایران کرد و در هنگام بازگشت، به دلیل غرور و تحقیر اذینه، امیر عرب، که حکمرانی شهر پالمیرا در صحرای شام را داشت، مورد حمله وی قرار گرفت. این شهر مرکز تجارت شرق و غرب بود. دربارهٔ کامیابیهای اذینه، تاریخنویسان گزافگویی بسیار کردهاند. اینکه شاپور توانست غنایم فراوان به همراه اسیران جنگی رومی بسیار با خود به ایران بیاورد نشان میدهد که در روایات مربوط به حمله اذینه بر او، تا چه حد باید مبالغه شده باشد. اما به هر حال اذینه چند سال بر سوریه و قسمت عمدهٔ ایالات رومی آسیا تسلط داشت و گرچه به ظاهر دستنشاندهٔ روم بود، ولی در حقیقت کموبیش استقلال داشت و از سوی گالینوس، قیصر روم، هم به لقب امپراتوری نائل شده بود. ساسانیان بدون هیچ نتیجهای تا سال ۲۶۵ جنگ خود با پالمیرا را ادامه دادند تا اینکه اذینه به قتل رسید و زن او به نام زنوبی به همراه پسرش وَهباللات، زمام امور را در دست گرفتند.[۲۹]
هنگامی که شاپور در راه شامات بود، اذینه حکمران تدمر تحفهها و هدایای گرانبهایی نزد او فرستاد. اما به گونهای که نوشتهاند، پادشاه ساسانی پیشکشهای وی را نپذیرفت و فرستادگان وی را به فرات انداخت. این کار برای اذینه گران تمام شد و وقتی که شاپور پس از جنگ با رومیان از راه آسیای صغیر به ایران بازمیگشت، گروهی از عربان به فرمان اذینه بار و بنهٔ او را به غارت بردند و سپاهیان ایران با تحمل رنج و سختی فراوان و دادن تلفات بسیار به ایران بازگشتند. افزون بر آن، اذینه به تعقیب آنان شتافت، تیسفون را به محاصره درآورد، پس از آنکه زیانهای فراوانی به آن شهر وارد آورد، بیشتر شهرهای شامات را از فرمانروایان ایرانی گرفت، با گالینوس فرزند والرین، که به امپراتوری روم رسیده بود، متحد شد و دولت روم به او لقب اگوستوس داد. هنوز چیزی از این مقدمات نگذشته بود که اذینه کشته شد و دخترش ملکه زنوبیا که پس از او به سلطنت رسیده بود، برای حفظ کشور خویش در برابر آسیبهایی که ممکن بود از سوی روم بر آن وارد آید، صلاح کار خود را در دوستی با ایران دید. اما اتخاذ این روش برای زنوبیا سودی ببار نیاورد، اورلیان امپراتور روم او را اسیر کرد و به روم برد.[۳۰]
اما به هر حال به نظر میرسید امپراتوری روم از دوران قدرت خود فاصله گرفته؛ چرا که به سادگی تن به تسخیر صدها کیلومتر از مرز شرقی خود داد. اما پیروزی بر امپراتور روم برای شاه بیش از آن افتخارآمیز بود که شکست یک دسته سپاه وی از یک امیر عرب از اهمیت آن بکاهد.[۳۱]
اسیران رومی[ویرایش]
شاپور چون علاقه زیادی به عمران و آبادانی داشت و اسرای رومی هم در معماری و مهندسی دستی توانا داشتند، آنان را به کار سدسازی و راهسازی و ساختمانسازی گماشت و حتی والرین را هم به ساختن سدی در نزدیکی شوشتر (شوستر) فرستاد. شاپور چندین شهر احداث کرد و از شهرهای مهمی که بنا نمود؛ شهر بیشاپور در نزدیکی کازرون، شهر جندیشاپور در دزفول و شهر نیشاپور در خراسان بود.[۳۲] سپس شاپور بعد از این فتح، سیریادس یکی از سرداران پناهنده رومی را به امپراتوری روم برگزید و لقب قیصری به او داد و والرین را مجبور کرد که به زانو در آمده و تکریم امپراتور جدید روم را به جا آورد.[۳۳] والرین ظاهراً تا پایان عمر در اسارت شاپور ماند و پسرش، گالینوس، هم که در روم جای او را گرفت چندان کوششی برای آزادی پدر یا تلافی شکست روم نکرد. شاپور، والرین را با تعدادی از رومیان در شهر نوساختهٔ خویش جندی شاپور سکونت داد.[۳۴] والرین پس از مدتی در جندی شاپور (گندی شاپور) در سال ۲۶۰میلادی درگذشت.[۳۵]
به هر حال نبردهای ایران و روم را میتوان مهمترین وقایع نظامی قرن دوم قبل از میلاد تا قرن ششم میلادی دانست و شاید بتوان تداوم همین نبردها را از دلایل فرسایش امپراتوری روم و ناتوانی آن در سرکوب اقوام شمالی و هونها دانست. البته این نبردها برای ایران نیز نتیجهٔ بهتری نداشت چرا که شاهنشاهی اشکانی و ساسانی را تبدیل به دولتهای نظامی کرده بود که پیدرپی ناچار به جنگ با لژیونهای رومی بودند.[۳۶]
برخی شاپور را داریوش سلسله ساسانی میدانند، در صورتی که سنجش بین این دو پادشاه درست نیست. جنگهای او بیشتر برای تاختوتاز بود، نه برای کشورداری و از این روی نمیتوان این دو را با هم سنجید. ولی با این وجود، خوشبختی سلسله ساسانی بود که دو نفر از نخستین شاهان آن اشخاصی بودند همانند اردشیر بابکان و شاپور که جای پای این سلسله را در دنیای آن روزگار استوار کردند.[۳۷]
در هر حال این رویداد به گونهای که از نوشتههای مورخین دیده میشود، گوینده رفتار خیلی سخت و بیرحمانه شاپور با امپراتور اسیرشده بوده است. توضیح آنکه شاپور او را به بندگی و خدمتگذاری واداشت و دستهای او را زنجیر کرده، هنگام سوارشدن پای خود را بر پشت والرین میگذاشت و بالاخره پس از این که والرین از شدت غصه مرد، پوست او را کنده و از کود دامی پر کرده و در معبدی پارسی به یادگاری حفظ و نگاه داشتند.[۳۸] ادوارد گیبون درستی این داستان را زیر سؤال میبرد. او میافزاید هر سرنوشتی که وی در ایران بدان دچار شد، این یک چیز قطعی است که وی تنها امپراتور روم بود که به دست دشمن افتاد و مابقی عمرش را در اسارت گذراند.[۳۹]
مورخان رومی این رویداد را نتیجه خیانت یکی از افسران سپاه والرین موسوم به ماکریانوس میدانستند که میخواست مقام امپراتوری روم را از آن خود سازد. اما این گفته باورکردنی نیست و رنگوبوی تعصب دارد. نکتهای که مسلم است آنکه گرفتاری و اسارت و درهم شکسته شدن نیروی والرین بدست شاپور یکم، موجب شد آوازهٔ شاهنشاهی ساسانی در آن دوران فراگیر شود.
بنا به نوشتهٔ مورخان قدیم، شاپور والرین را در قید و بند و غل و زنجیر نهاد و کمال رنج و خشونت را دربارهٔ وی روا داشت. اما مورخان و پژوهشگران امروز برآنند که این روایت ساخته و پرداختهٔ وقایعنگاران کلیسایی است که در آن زمان با ایران و ایرانی کینه و دشمنی داشتند و میخواستند با انتشار اینگونه گفتارها، ایرانیان را خوار و کمارج سازند. یکی از طرفداران عقیدهٔ اخیر، یوستی پژوهشگر معروف است که پس از رد اتهامات برشمرده، چنین میگوید: شاپور از وجود اسیران رومی در بنای پل شوشتر و سد شادروان استفاده کرده است.[۴۰]
دستاوردهای مهم بعد جنگ[ویرایش]
پیروزیهای پیدرپی سپاه ایران در جنگ با رومیها در زمان شاپور چند دستاورد مهم به همراه داشت:
- غنایم بسیار بدست آمد.
- اشرافیت نظامی ایران را ثروتمند و حریص کرد.
- به سبب فتح قلعهها و شهرهای گوناگون که از آن رومیان بودند، باعث آشنایی ساسانیان با جنگافزارهای نوین در اروپای آن دوران شد، بویژه ابزارهای محاصره، کندن خندق و غیره.[۴۱][۴۲][۴۳]
- اسرای رومی در معماری و مهندسی توانا بودند، شاپور آنان را به کار سدسازی و راهسازی و ساختمانسازی گماشت که از جمله آنها میتوان به پل شوشتر، سد شادروان، شهر بیشاپور، گندیشاپور و نیشاپور و ... نام برد.[۴۴]
وضعیت مسیحیت و مسیحیان بعد از جنگ در ایران[ویرایش]
بعد از پیروزی در جنگ علاوه بر مقامات بالای دولتی، مقامات بالای دینی منجمله مسیحیان، روحانیون و مقامات بلندپایه مذهبی به سرزمین ساسانیان وارد شدند و هیئتهای متشکلی پدید آمدند.[۴۵]
مسیحیانی که در ایران می زیستند از جانب شاپور یکم اذیت و آزاری متحمل نمیشدند، درحالی که همنوعان ایمانی آنها در امپراتوری روم در حین اخراج دچار زجر و تعقیب بودند. بنابراین ملایمت و خوش رفتاری شاپور با آنها متضمن فوایدی برای او در جنگ با رومیان بود. اما انتشار و گسترش سریع مسیحیت در دولت ساسانی وضع روحانیون زرتشتی را در مخاطره انداخت و در نتیجه دعاوی تمامیت خاهانه آنها در اواخر دوره سلطنت شاپور یکم و بیش از همه پس از مرگ او هردم علنی تر شد. علیرغم اعلام وفاداریهای مکرر مسیحیان نسبت به شاه،وی، که نگهبان و پشت و پناه زرتشتیان بود، سرانجام نتوانست مسیحیت را برتابد. در اینجا هم علناً چیزی به موازات تحولات دولت روم به وجود آمده بود، که بر مبنای آن به علل سیاسی و دولتی کار به تعقیب و ایذاءِ مسیحیان انجامید. علیرغم دوره ای طولانی تحمل و بردباری مذهبی، که به خصوص به مانی میدان داد و برای مدتی کوتاه دین مانی را به گزینه علیالبدل مذهب زرتشتی تبدیل کرد، شاپور در اواخر عمر خود به صراحت اعلام شرتشتی بودن دین خود را می کرد، به طوری که در گزارشی که وی در کتیبه از کارهای خود به دست داده است، شاه اعلام می دارد که پیروزیهای سیاسی خود را به لطف اهورامزدا مدیون است. [۴۶]
کتیبه شاپور در کعبه زرتشت (نقش رستم)[ویرایش]
«کتیبه شاپور یکم در کعبه زرتشت» این کتیبه بر دیوار ساختمان کعبه زرتشت در نقش رستم در استان فارس کنده شدهاست. ساختمان کعبه به صورت مکعب است و بر سه ضلع آن به سه زبان فارسی میانه، زبان پارتی و زبان یونانی کتیبههایی نگاشتهشدهاست. تحریر پهلوی دارای ۳۵ سطر و بر دیوار شرقی، تحریر پارتی دارای ۳۰ سطر و بر دیوار غربی و تحریر یونانی دارای ۷۰ سطر و بر دیوار جنوبی نگاشته شدهاست. تحریر یونانی و پارتی نسبت به تحریر پهلوی آسیب کمتری دیدهاست. همچنین در تحریر پارتی و یونانی توافق بیشتری دیده میشود و این دو با تحریر پهلوی تفاوتهایی دارند[۴۷]
تحریر پارتی[ویرایش]
(سطر ۱۸)(در) سومین فرصت، هنگامی که ما کرهه (حران) و ادسا (رها) پیش تاخته و کرهه و ادسا را محاصره گرفته بودیم، قیصر والرین علیه ما حرکت کرد، (سطر ۱۹) و بود با او... (سطر ۲۱)(لشکری) به قدرت ۷۰٫۰۰۰ (تن). (سطر ۲۲) و در آن سوی کرهه و ادسا نبرد بزرگی با قیصر والرین روی داد، قیصر والرین (از طرف ما) خودمان با دستهایمان اسیر شد، و بقیه، فرمانده محافظان (و) سناتورها و افسران، که فرماندهان آن (لشکر) بودند، همه به اسارت افتادند و به فارس هدایت شدند.[۴۸]
تحریر یونانی[ویرایش]
(سطر ۱۸)(در) سومین فرصت، هنگامی که علیه کرهه (حران) و ادسا پیش تاختیم و کرهه و ادسا را محاصره گرفته بودیم، قیصر والرین علیه ما حرکت کرد، (سطر ۱۹) و بود با او... (سطر ۲۱)(لشکری) به قدرت ۷۰٫۰۰۰ (تن). (سطر ۲۲) و در آن سوی کرهه و ادسا با والرین نبرد بزرگی بین ما روی داد؛ و ما قیصر والرین را با دستهای خودمان گرفتیم و بقیه، فرمانده محافظان و سناتورها و افسران، (همه را) که فرماندهان آن قدرت (لشکری) بودند، همه آنها را با دستان خود گرفتیم و نفی بلد کردیم به فارس.[۴۹]
تصویر به اسارت گرفتن والرین بر روی نگین[ویرایش]
تصویر به اسارت گرفتن والرین بر چیزی که به نگین نقش برجسته موجود در پاریس موسوم است، و نبرد تنبهتن منقوش در روی آن که پیروزی ساسانیان را مجسم میکند، بسیار قابل توجه است.[۵۰] والرین را میتوان از روی شمشیری که از روی خشم خود بالا برده، شناخت، در حالی که شاپور شمشیر بر نکشیده و در عوض دست چپ والرین را به دست گرفته است. دردستفشردن مچ دست، طبق سنت، نشانه به اسارت گرفتن است، این همان حالتی است که در نقش برجستههای مربوط به پیروزی شاپور نیز دیده میشود. در عوض نظریه، که تصویر نگین نوعی تفسیر رومی از وقایع است، چندان اطمینان بخش نیست. ظاهراً کوشیدهاند با ملامت کردن شاپور، که پیروزی خود را نه با سلاح، بلکه تنها با حیلهگری به چنگ آورده است، که مایه شرمساری است، توجیهی پیدا کنند. با صرف نظر از چنین تلاشهایی برای توجیه مطلب، شواهد بیشتر هم حاکی از این است که اسیری والرین تا چه حد برای معاصران و نسلهای آینده تأثیرگذار بوده است. [۵۱]
نقشه برجستههای پیروزی شاپور بر امپراتوران روم[ویرایش]
در زمان شاپور اول، پادشاه ساسانی، سه امپراتور روم به ایران تاخت آوردند. نخستین آنها گوردیانوس جوان بود که در سال ۲۴۲ میلادی کشته شد. دیگری فیلیپ عرب بود که در برابر شاپور ناچار به تسلیم شد و پذیرفت که سالیانه به ساسانیان برای حملات پیدرپیی که به آنجا نموده بود و خساراتی که وارد کرده بود، باج بپردازد، و در پایان والرین بود که در سال ۲۶۰ میلادی با ۷۰ هزار سرباز و سناتور رومی اسیر ساسانیان شد.[۵۲] در همین راستا شاپور دستور داد تا سنگتراشان سنگنگارههای متعدد و باشکوهی را با دقت و هنرمندی خیرهکننده در گذرگاههای اصلی و شاهراههای عبور و مرور قشون و مردم کندهکاری نموده و با ظرافت رویدادهای مهم تاریخی دوران حکومت قدرتمند خویش را بر دل صخرههای محکم کوه حک نمایند، تا مردم آن دوران از این فتوحات و دستاوردهای ساسانیان آگاه شده و از آن پند بگیرند.[۵۳]
۱. نقش برجسته دارابگرد[ویرایش]
در چهار کیلومتری جنوب داراب در دامنه کوهی به نام «پهنا»، نقش برجستهای از دوران ساسانیان وجود دارد که بیانگر پیروزی شاپور اول بر امپراتوران روم است. در این نقش، شاپور سوار بر اسب در میان سنگنگاره به گونه تمامرخ دیده میشود و سه امپراتور رومی در جلوی او قرار دارند. این نگاره در بالای چشمه آب و برکهای پر از نی قرار دارد. این نگاره ۹٫۱۰ در ۵٫۴۰ متر است، شاپور اول هنگام پیروزی بر قیصر والرین، حدود ۶۳ سال سن داشته است. این نگاره بلافاصله پس از پیروزی کنده شده است. در این نگاره شاپور تاج همیشگی خود را ندارد و تاجی شبیه تاج پدرش اردشیر اول بر سر دارد. دست چپ شاه بر سر والرین است و در دست راستش چیزی مسطح و چهارگوش دارد. اسب به زیبایی تمام توسط هنرمند حجاری شده است. زیر پای اسب گوردیان سوم افتاده است، که در سن ۱۹ سالگی در میشه در کرانه فرات کشته شده است. در این نگاره نیز به اقتضای سن کم او بدون ریش است. پشت سر شاه ۱۸ شخص بلندپایه ایرانی ایستادهاند. سمت راست شاه یعنی مقابل او، رومیها هستند. مقابل شاپور، قیصری که شاپور دستش را بر سر او نهاده و سر خود را به پایین انداخته و متفکر به نظر میرسد، والرین است که در سال ۲۶۰ میلادی در ادسا اسیر شاپور شده است. قیصر دیگری به سوی شاپور میشتابد و دستهای خود را ملتمسانه به سوی شاپور دراز کرده، فیلیپ عرب است که پس از مرگ گوردیان، صلح را به مبلغ نیم میلیون دینار از شاپور خریداری کرد.[۵۴]
نقش برجسته دارابگرد از جمله بحثبرانگیزترین نقوش برجسته دوره ساسانی به شمار میآید که دارای چندین نظریه است:
- از جمله مسافران اروپائی که از محل بازدید نمودهاند، سر ویلیام اوزلی است که محل مذکور را در سال ۱۸۱۱ میلادی مورد بازدید قرار میدهد. وی از این نقش به عنوان صحنه پیروزی شاپور یکم یاد میکند.[۵۵]
- سی سال پس از آن نیز دو نفر فرانسوی به نامهای اوژن فلاندن معمار و پاسکال کوست نقاش، از محل دیدار میکنند. این دو نفر طرح سادهای از نقش مذکور تهیه و آن را به شاهپور نسبت میدهند.[۵۶]
- در سال ۱۹۳۴ م که سر اورال اشتاین اولین عکسبرداری را از این نقش برجسته به عمل آورده، همچون سایرین آن را به شاپور یکم منسوب میدارد. ظاهراً سه نفر اخیر در انتساب نقش به دومین پادشاه ساسانی از نقل قول مردم بومی پیروی نمودهاند.[۵۷]
- سایر محققین نیز به تبعیت از اسلاف خویش این نظریه را پذیرفتهاند. حتی ارنست هرتسفلد نیز که در ۱۹۳۸ میلادی روشی برای تشخیص هویت شاهان ساسانی از طریق فرم تزیین تاج آنها ابداع نمود، در این مورد خاص ایده دیگری داشته و نقش را همچون دیگر پژوهشگران قدیمی به شاپور یکم نسبت میدهد. رومن گیرشمن نیز چنین نظری دادهاست.[۵۸]
- نظریهای بر پایه مطالعات سکه شناسی ولادیمیر لوکونین vlqadimir lukonin استوار است. وی یادآور میشود که شاپور در آغاز حکومت خویش با تاجی کنگرهدار همراه با یک گوی شبیه تاج پدرش بر روی سکهها ظاهر شده است، این مورد را میتوان در نقش برجسته سلماس مربوط به اوایل دوره ساسانی به خوبی مشاهده نمود.[۵۹]
- در میان محققین تنها دو نفر فرضیه بالا را رد کردهاند. نخستین آنها بی.سی.مکدرموت b.c.macdermot هست که پیرامون سال ۱۹۵۴ میلادی نقش برجسته را به عنوان تصویر پیروزی اردشیر اول بر رومیان گزارش نمود. جامعترین بررسی که در مورد این مسئله انجام شده مربوط به ژرژینا هرمان gerogina Hermann است وی در گزارش خود مینویسد: ما چارهای نداریم جز اینکه در این مورد از روش ابداعی هرتسفلد صرف نظر کرده و پادشاه را به عنوان اردشیر اول بشناسیم لذا وی برای اثبات نظریه خویش بررسی دقیقی را بر روی تمام نقش برجستههای ساسانی منسوب به این دو پادشاه انجام داده و نهایتاً چنین نتیجه میگیرد از نظر سبک و سلیقه رایج آن روز، نقش دارابگرد نمیتواند صحنه پیروزی اردشیر بر فیلیپ عرب امپراتور روم و یا بر والرین دیگر امپراتور روم باشد. از سوی دیگر نیز این نقش نمیتواند نوتر از سالهای ۲۴۶–۲۳۰ میلادی کنده شده باشد این نقش باید نمایانگر پیروزی اردشیر بر سه پادشاه محلی در مسیر لشکرکشی اردشیر باشد.[۶۰]
۲. نقش برجسته اول پیروزی شاپور اول بر رومیان و دیهیم ستانی از اهورامزدا[ویرایش]
این سنگ نگاره با ۹٫۲۰ متر پهنا و ۵٫۵۰ متر بلندی به شدت آسیب دیده است. دو اتفاق مهم زمان شاپور یعنی آیین دیهیمستانی او از اهورامزدا و جریان پیروزی او بر امپراتور روم را در هم بافته است.[۶۱]
در زیر سم اسب اهورامزدا، اهریمن قرار دارد و در زیر سم اسب شاپور به گفته مک درموت، گوردیان سوم. گوردیان جوان در آن هنگام تازه ۱۹ ساله بود. هماهنگ با این سن، در همه نگارههای شاپور که جسد گوردیان به زیر پای اسب شاهنشاه افتاده است، بدون ریش به تصویر کشیده شده. گوردیان در این نقش برجسته به زحمت قابل شناسایی است زیرا آسیبهای بسیاری دیده است.[۶۲]
اما درباره فرد زانو زده دو نظریه وجود دارد:
- در نظریه والتر هینتس، والرین در حال زانو زدن در برابر شاه سوار است. والرین در اینجا با شنل شالمانند و مواج خود بر دوش، مسلح است و شمشیر رومی خود را از حمایل بازوی چپ آویخته است. یعنی یا باکی از مسلح بودنش نیست و یا به احترام امپراتوربودنش خلع سلاح نشده است. مهم این است که او بر سر راهی که به روم ختم میشود و مخاطبان رومی لابد چشمگیری دارد در حضور شاپور زانو زده و ملتمس است. در این نظریه، از فیلیپ عرب خبری نیست. به نظر هینتس احتمالاً رویداد مربوط به او چندان مهم نبوده است که در اینجا نتوان از حضور او صرف نظر کرد.
- در نظریه دوم که خیلی از تاریخنگاران بر آن باور دارند، شخص ملتمس را فیلیپ عرب عنوان کردهاند و تاریخ نقش برجسته را مربوط به تاجگذاری دوم شاپور در سال ۲۴۳ میلادی میدانند.[۶۳]
۳. نقش برجسته دوم پیروزی شاپور یکم و دشمنان رومی[ویرایش]
سنگنگاره دیگری به پهنای ۱۲٫۴۰ متر وارتفاع ۴٫۶۹ متر در بیشاپور از شاپور به یادگار مانده است. در این نگاره شاپور سوار بر اسب است. جسد گوردیان، با نوار برگ غار در پیرامون سر، مانند نگارهٔ داراب زیر پاهای اسب افتاده است. شاپور با دست راست والرین را گرفته است و امپراتور با توجه به سنت دربار ایران، دستها را در آستین پنهان کرده است. فلیپ عرب نیز ملتمسانه جلو شاپور زانو زده است و باز هم مسلح است و شمشیر رومی خود را از حمایل بازوی چپ آویخته است و شنل شالمانند و موّاج خود را بر دوش دارد. یافتن سبب رفتار متفاوت شاپور با والرین و فیلیپ بسیار آسان است. فلیپ عرب در سال ۲۴۴ میلادی با پرداخت غرامت به شاپور با او پیمان صلح بست، اما والرین در حال نبرد با او دستگیر شد. نفری که درست پشت سر والرین ایستاده است و ساعد و مچ دست چپش را با خونسردی به دسته شمشیر تکیه داده است، به سه دلیل باید هرمزد اردشیر ولیعهد شاپور بوده باشد. ریش او درباری است، دست راست را به نشانه احترام بلند نکرده است و سوم اینکه نوار ویژه فرمانروایی در پشت گردن او مواج است. نفر سمت راست که هیئتی فاخر هر دو دست را به نشانه احترام بلند کرده است، نیز میتواند شاپور بیدخش، نایب السلطنه شاپور بوده باشد. همان کسی که در نگاره داراب با ارابه جنگی، امپراطوران اسیر را به حضور شاه آورده بود. با این تفاوت که در اینجا از ارابه خبری نیست. فرشتهٔ شناوری نیز در بالای سر شاپور در حال دادن دیهیم شاهی به اوست. به گمان در طرح مجلسهای جانبی پیرامون این نگاره بزرگ از طرح نگارههایی که به صورت ردیفهایی مطبق در پلکان آپادانا در تخت جمشید آمدهاند استفاده شده است. در دو سوی نگارهٔ شاپور با مهمانان اسیر، مجلسهایی نیز در چهار ردیف مطبق در نظر گرفته شدهاند که در آنها بلندپایگان ساسانی، اسیران رومی و حاملان غنیمتهای جنگی، هر یک به طور جداگانه به نمایش درآمدهاند و روی هم رفته چشمانداز شلوغی را پیرامون مجلس اصلی به منظور افزودن بر صلابت پیروزی شاه، فراهم آوردهاند.[۶۴]
۴. نقشه برجسته سوم شاپور یکم و دشمنان رومی[ویرایش]
این سنگنگاره با ۱۱ متر طول و ۴٬۲۰ متر ارتفاع، در کرانه سمت راست رودخانه در بیشاپور قرار دارد. شاپور با دست راست خود دست والرین را گرفته و گوردیان سوم در زیر اسب شاپور به چشم میخورد. در اینجا هنرمند سنگتراش دستهای گوردیان را به صورتی خیلی طبیعی آکنده از بدبختی به نمایش گذاشته است. در این سنگنگاره، فیلیپ عرب به زانو در آمده، ملتمسانهتر دیده میشود، ولیعهد هرمزداردشیر و شاپور بیدخش نایبالسلطنه شاپور در کنار هم قرار دارند و بیدخش در حالی که دست چپ خود را بر شمشیر دارد با دست راست خود حلقه پیروزی را به شاپور تقدیم میکند. این صحنه را میتوان یکی از کارهای هنری بسیار موفق دوره ساسانی به شمار آورد. متأسفانه این نگاره که ساختار و هنجار هنری سرزنده متفاوتی دارد و یکی از پرچهرهترین و پرکارترین نگارههای دوره ساسانی است، آسیب فراوانی از گذشت زمان دیده است.[۶۵]
۵. نقشه برجسته شاپور یکم و امپراتوران روم[ویرایش]
سنگنگاره پیروزی شاپور بر امپراتوران روم، در دهمتری شرق آرامگاه داریوش بزرگ قرار گرفته و حدود ۱۱ متر طول و ۵ متر عرض دارد. این سنگنگاره یادگار گشودن شهر رهابدست ایرانیان است در آن سپاه روم را درهم شکستند و صحنهٔ اسارت والرین و فیلیپ عرب را نشان میدهد که بهدستور شاپور اول در حدود سال ۲۶۲ میلادی تراشیده شدهاست.[۶۶] این نقش سهبرابر اندازهٔ طبیعی است و از حیث دقت در جزئیات و ظریفکاری یکی از بهترین نقشهای دورهٔ ساسانی است و مشخص است که از روی طبیعت ساخته شده؛ زیرا حتی لباس والرین درست مطابق جامههای رومیهای آن زمان است.[۶۷]
شاپور بر اسب بسیار زیبایی سوار است و تاج کروی بزرگی که به صورت بسیار برجسته کندهکاری شدهاست، بر سر دارد که در سکههای او هم دیده میشود و نوارهایی از پشت سرش آویزان است و نیز بالاپوشی در پشت سر او هست و شلوار گشادی بر تن دارد. شاپور دست چپ خود را بر شمشیری تکیه داده و با دست راست، مچ دست یک رومی برپایایستاده را گرفتهاست.[۶۸]
در پشت سر شاپور کرتیر ایستاده است. او روحانی برجسته زمان ساسانیان بوده است. احتمالاً تصویر او در زمان بهرام دوم در حدود سال ۲۸۰ میلادی به نگاره شاپور اضافه شده است. سنگنگاره و نبشته را به دستور کرتیر موبد موبدان کندهاند. در این نگاره وی انگشت سبابهٔ دست راست را به نشانهٔ ستایش به سوی شاپور دراز کردهاست و حالت احترام به خود گرفته، در پایینتنهٔ کرتیر، سنگنوشتهای به خط و زبان فارسی میانه کندهاند که بسیار آسیب دیده است.[۶۹]
اسب شاپور زین و برگ آراسته دارد و دُمش گره خورده و نوار بلند و پرچین و شکنی از آن آویختهاست. اسب اندازهای تقریباً طبیعی دارد و پای راست را خم کرده و حالت درنگ به خود گرفته است. پیش روی اسب، مردی در جامهٔ رومی زانوی چپ را بر زمین نهادهاست و زانوی راست را خم ساخته و دستها را به حالت التماس به جانب شاهنشاه دراز کردهاست؛ این شخص میانسال است و ریش کوتاه و مجعدی دارد و جامهاش ردای امپراطوری رومی (توگا) میباشد و بر سرش تاجی از برگ درخت غار دارد، که امپراطوران بر سر مینهادند و مشابه دیهیم امپراتوری است. او شمشیر نیامشدهای به کمر آویخته که دستهاش حالت صلیب دارد.[۷۰]
کنار این رومی زانو زده، یک نفر دیگر رو به شاهنشاه ایستاده که بیریش است. اما دیهیمی از برگ غار بر سر دارد و نوار کوچکی پشت سرش افشان شده و شمشیری از کمر آویخته است و دستش در آستین سردوخته مخفی گردیده و مچ چپش را شاپور گرفتهاست. هر دوی این افراد، رومی هستند و از ردای امپراطوری و تاج برگ غار آنها پیداست که امپراتور میباشند؛ ولی در مورد هویت آنها بحث بسیار شدهاست. تا سال ۱۹۵۴ همه میگفتند آنکه زانو زده، والرین است که از شاه امان میخواهد و آنکه ایستاده، کردیاس نامی ازاهل سوریهاست که گفتهاند شاپور او را به امپراطوری برنشانید.[۷۱]
اما در آن سال مک درمونت این فرضیه را رد کرد و گیرشمن و برخی دیگر نیز با وی همآواز شدند. مک درمونت متوجه شد که کردیاس اصلاً در تاریخ جنگهای شاپور که خودش بر کعبه زرتشت نقد کردهاست نیامده و هیچ سکهای از او در دست نیست و چنین شخصی در تاریخ روم به امپراطوری شناخته نمیباشد. زمان روی دادن درگیری میان شاپور و والرین محل اختلاف است و تاریخدانان به سال ۲۵۸، ۲۵۹ و حتی ۲۶۰ میلادی اشاره کردهاند.[۷۲] از سوی دیگر، شاپور در شرح جنگهایش از سه امپراتور رومی نام میبرد: گردیان جوان که کشته شد، فیلیپ عرب که به درخواست صلح آمده و پانصد هزار سکهٔ زرین باج داد و والرین که گرفتار شده و در نقوش شاپور هم سه امپراتور را نمودهاند؛ امپراطوری جوان که زیر پای اسب شاپور به خاک افتاده (در دارابگرد و بیشاپور) و بنابراین گردیان است؛ امپراطوری که مچ دستش را شاپور گرفته و بنا بر رسم کهن، گرفتن مچ دست علامت اسیر کردن بوده همان والرین میباشد.[۷۳]
چیزی که استدلال مک درمونت را تأیید میکرد این بود که سکههای والرین او را بی ریش نشان میدهد و فرد ایستاده که شاپور مچش را گرفته (اسیرش کرده) نیز بی ریش است، در حالی که سکههای فیلیپ عرب او را با ریش کوتاه و مجعدی مینمایند و آنکه در پیش شاپور زانو زده نیز درست همین نوع ریش را دارد. افزون بر آن، گردن والرین روی سکهها بسیار ستبر است و فرد ایستاده از کنار اسب شاه نیز گردن ستبر دارد.[۷۴] نظریه مک درمونت توسط والتر هینتس، ژان گاژه، هوبرتوس فون گال و مانفرد راین رد شده است. آنها قیصر زانو زده را والرین و قیصر ایستاده را فیلیپ عرب میدانند. در رد نظر مک دورمونت این دلایل آورده شده است:[۷۵]
- این موضوع از نخست غیرممکن است که در نگارهها، والرین که شکست فاحش تری داشته است، با تحقیر کمتری به نمایش درآمده باشد. در عوض آن قیصری که با شاپور دوستانه به کنار آمده است، یعنی فیلیپ عرب، در وضعیتی تلخ و حالت زانو زده. به این موضوع ژان گاژه نیز با تأکید پرداخته است: «آیا میتوان به سادگی پذیرفت که از سه امپراتور شکست خورده از شاپور اول، والرین که بار منفی بیشتری داشت، کمتر از آن دو دیگر امپراتور رومی در برابر شاپور تحقیر شده باشد؟[۷۶]
- به نظر مک دورمونت که دلیلش تکیه بر سکه دارد، پیکرتراش نگاره به هنگام کار سکههایی را برای مدل در دست داشته است. اما بنا به نظر والتر هینتس این برداشت دست کم دربارهٔ والرین خیلی مشکوک است. چون قیصر سالها پس از ۲۶۰ میلادی در ایران در اسارت به سر برد. در این باره دلیل اصلی مک دورمونت این است که والرین در سکهها بدون ریش آمده است و چون قیصرِ ملتمسِ نگارهها ریش دارد، پس نمیتواند والرین باشد. بر عکس چنین پیداست که قیصر ایستاده ریش ندارد و از همین روی میتواند والرین باشد. هر دو نظر اشتباه است. نه والرین همواره و در همهٔ سکههایش بدون ریش است و نه قیصر ایستاده در نگارهٔ نقش رستم. والرین بیشتر در سکههای ضرب شهرستانها ریش دارد (هوبرتوس فون گال مرا متوجه این هنجار کرد).[۷۷]
یوحنا مالالاس مورخ بیزانسی حتی میگوید که والرین ریشی انبوه داشته است. به این ترتیب همان گونه که از پیش معمول بود برای این که قیصر ملتمس در نگارههای شاپور را والرین بخوانیم، مانعی نیست.[۷۸]
- از سوی دیگر تاکنون چنین به نظر میرسید که قیصر ایستاده بدون ریش است. در نگارهٔ داراب این جور پیداست. در نگارهٔ ۲ بیشاپور واقعیت روشن نیست. در نگارهٔ ۳ بیشاپور به سبب آسیبی که نگاره دیده است چیزی را نمیتوان تشخیص داد. در نقش رستم هم چنین به نظر میرسد که قیصر ایستاده ریش ندارد. تا بالاخره «تِلِه اُبجِکتیو» روشن کرد که قیصر ایستاده تهریش دارد. مثل این که در میدان نبرد چند روزی نتوانسته است ریش خود را بتراشد.[۷۹]
- در دهم آوریل ۱۹۶۷ والتر هینتس و مانفرد راین متوجه ته ریش فیلیپ عرب در تندیس نیمتنهٔ او در واتیکان شدند، که کاملأ با نگارهٔ قیصر ایستاده در نقش رستم برابری میکند. در حقیقت این برابری را نمیتوان انکار کرد. فیلیپ عرب بر خلاف ریش آرایششدهٔ والرین، در مقامِ قیصرِ سربازان، نوعی ته ریش نظامی دارد. این واقعیت، هم در نگارهٔ نقش رستم پیداست و هم به وضوح در تندیس او در واتیکان.[۸۰]
- جز این هم، اگر بگذریم از نوک افزودهٔ بینی در تندیس واتیکان که بیش تر شبیه بینی رومیهاست تا از آنِ عربی مانند فیلیپ عرب، تشابه میان نگاره و تندیس به گونهای چشمگیر زیاد است. هم در نگاره و هم در تندیس، پیشانی قیصر نسبتأ کوتاه است و در هر دو جا شیار عمیقی است که از پره بینی تا به کنار دهان امتداد دارد. به عبارتی دیگر، قیصر ایستاده در نقش رستم و به این ترتیب در همهٔ نگارههای پیروزی شاپور فیلیپ عرب است.[۸۱]
جستارهای وابسته[ویرایش]
پانویس[ویرایش]
- ↑ Bennighof، Sassanid Persia.
- ↑ Grant، The Roman emperors: a biographical guide to the rulers of imperial Rome, 31 BC-AD 476، 226.
- ↑ آژند، ایران باستان، ۱۵۸ و ۱۵۹.
- ↑ آژند، ایران باستان، ۱۴۱.
- ↑ بابایی، تاریخ ارتش ایران (از ۵۵۸ پیش از میلاد تا ۱۳۵۷ شمسی)، ۲۳۹.
- ↑ بابایی، تاریخ ارتش ایران (از ۵۵۸ پیش از میلاد تا ۱۳۵۷ شمسی)، ۲۳۹.
- ↑ آژند، ایران باستان، ۱۴۱.
- ↑ محمودآبادی، شاهنشاهی ساسانیان در گزارشهای تاریخی اسلامی و غربی، ۸۳.
- ↑ زرینکوب، تاریخ مردم ایران قبل از اسلام، ۴۲۹.
- ↑ آژند، ایران باستان، ۱۴۱.
- ↑ Grant، The Roman emperors: a biographical guide to the rulers of imperial Rome, 31 BC-AD 476، 226.
- ↑ آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۱۸۸.
- ↑ بابایی، تاریخ ارتش ایران (از ۵۵۸ پیش از میلاد تا ۱۳۵۷ شمسی)، ۲۴۰.
- ↑ محمودآبادی، شاهنشاهی ساسانیان در گزارشهای تاریخی اسلامی و غربی، ۸۳.
- ↑ آژند، ایران باستان، ۱۴۱.
- ↑ زرینکوب، تاریخ مردم ایران قبل از اسلام، ۴۲۹.
- ↑ زرینکوب، تاریخ مردم ایران قبل از اسلام، ۴۳۰.
- ↑ نژاد اکبری مهربان، شاهنشاهی ساسانیان، ۳۲–۳۳.
- ↑ آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۱۸۸.
- ↑ بابایی، تاریخ ارتش ایران (از ۵۵۸ پیش از میلاد تا ۱۳۵۷ شمسی)، ۲۴۰.
- ↑ Bennighof، Sassanid Persia.
- ↑ آژند، ایران باستان، ۱۴۲.
- ↑ بابایی، تاریخ ارتش ایران (از ۵۵۸ پیش از میلاد تا ۱۳۵۷ شمسی)، ۲۴۳.
- ↑ وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۳ و ۱۴.
- ↑ بابایی، تاریخ ارتش ایران (از ۵۵۸ پیش از میلاد تا ۱۳۵۷ شمسی)، ۲۴۳.
- ↑ محمودآبادی، شاهنشاهی ساسانیان در گزارشهای تاریخی اسلامی و غربی، ۸۸.
- ↑ محمودآبادی، شاهنشاهی ساسانیان در گزارشهای تاریخی اسلامی و غربی، ۸۳.
- ↑ ویکی انگلیسی، Roman–Persian Wars.
- ↑ آرتور کریستنسن و ۱۳۸۲، ایران در زمان ساسانیان.
- ↑ محمودآبادی، شاهنشاهی ساسانیان در گزارشهای تاریخی اسلامی و غربی، ۸۹.
- ↑ محمودآبادی، شاهنشاهی ساسانیان در گزارشهای تاریخی اسلامی و غربی، ۸۳.
- ↑ نژاد اکبری مهربان، شاهنشاهی ساسانیان، ۳۴.
- ↑ نژاد اکبری مهربان، شاهنشاهی ساسانیان، ۳۳.
- ↑ آژند، ایران باستان، ۱۴۲.
- ↑ نژاد اکبری مهربان، شاهنشاهی ساسانیان، ۳۴.
- ↑ نژاد اکبری مهربان، شاهنشاهی ساسانیان، ۳۵.
- ↑ آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۱۹۱.
- ↑ نژاد اکبری مهربان، شاهنشاهی ساسانیان، ۳۴.
- ↑ Gibbon and Hart Milman, “10”, In The History of the Decline and Fall of the Roman Empire, 285 & 286.
- ↑ آژند، ایران باستان، ۱۴۳ و ۱۴۴.
- ↑ نژاد اکبری مهربان، شاهنشاهی ساسانیان، ۳۵.
- ↑ آژند، ایران باستان، ۱۴۳.
- ↑ محمودآبادی، شاهنشاهی ساسانیان در گزارشهای تاریخی اسلامی و غربی، ۸۴.
- ↑ آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۱۸۷.
- ↑ وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۴.
- ↑ وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۴.
- ↑ تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، ۸۶.
- ↑ وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۶۴.
- ↑ وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۶۴.
- ↑ وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۶۵.
- ↑ وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۶۶.
- ↑ آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۴.
- ↑ آژند، ایران باستان، ۱۴۴.
- ↑ آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۶.
- ↑ آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۶.
- ↑ آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۶.
- ↑ آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۶.
- ↑ آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۶ و ۲۸۷.
- ↑ آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۷.
- ↑ آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۷.
- ↑ آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۷.
- ↑ آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۷.
- ↑ آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۷.
- ↑ آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۷.
- ↑ آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۷.
- ↑ نفیسی، تاریخ تمدن ایران ساسانی، ۱۰۹.
- ↑ نفیسی، تاریخ تمدن ایران ساسانی، ۲۵۱.
- ↑ نفیسی، تاریخ تمدن ایران ساسانی، ۲۵۳.
- ↑ آشتیانی، تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان، ۲۸۸.
- ↑ Schmidt, Persepolis, 127.
- ↑ شهبازی، راهنمای مصور نقش رستم، ۱۰۵.
- ↑ Yarshater, Cambridge History, 126.
- ↑ شهبازی، راهنمای مصور نقش رستم، ۱۰۶.
- ↑ شهبازی، راهنمای مصور نقش رستم، ۱۰۶.
- ↑ Gage، Comment Sapor a-t-il trimophe de Valerian، 379.
- ↑ Gage، Comment Sapor a-t-il trimophe de Valerian، 379.
- ↑ Delbrueck، Die Munzbidniss von Maximinus bis Carinus، 27.
- ↑ هینتس، یافتههای تازه از ایران باستان، 343.
- ↑ هینتس، یافتههای تازه از ایران باستان، 344.
- ↑ هینتس، یافتههای تازه از ایران باستان، 344.
- ↑ هینتس، یافتههای تازه از ایران باستان، 344.
منابع[ویرایش]
- آژند، یعقوب. ایران باستان. تهران: انتشارات مولی، ۱۳۸۵. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۶۷۱-۰۰-۷.
- نژاد اکبری مهربان، مریم. شاهنشاهی ساسانیان. تهران: انتشارات کتاب پارسه، ۱۳۸۶. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۵۰۲۶-۳۰-۶.
- علی بابایی، غلامرضا. تاریخ ارتش ایران (از ۵۵۸ پیش از میلاد تا ۱۳۵۷ شمسی). تهران: انتشارات محقق، ۱۳۸۹. شابک ۹۶۴-۷۵۱۸-۱۴-۵.
- اقبال آشتیانی، عباس. تاریخ ایران از مادها تا انقراض ساسانیان. تهران: دبیر، ۱۳۸۸. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۶۲۱-۳۳-۰.
- محمودآبادی، اصغر. شاهنشاهی ساسانیان در گزارشهای تاریخی اسلامی و غربی. انتشارات افسر، ۱۳۸۶. شابک ۹۶۴-۶۲۰۵-۱۸-۳.
- وینتر و دیگناس. روم و ایران. ترجمهٔ جهانداری. تهران: نشر و پژوهش فرزانروز، ۱۳۸۶. شابک ۹۶۴-۳۲۱-۲۸۱-۵.
- تفضلی، احمد. تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام. تهران: انتشارات سخن، ۱۳۷۶. شابک ۹۶۴-۵۹۸۳-۱۴-۲.
- شهبازی، علیرضا شاپور. شرح مصور نقش رستم. تهران: بنداد تحقیقات هخامنشی، ۱۳۵۷.
- نفیسی، سعید. تاریخ تمدن ایران ساسانی. چاپ دوم. تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۸۴. شابک ۹۶۴-۳۳۱-۱۷۰-۸.
- هینتس، والتر. یافتههای تازه از ایران باستان. ترجمهٔ پرویز رجبی. چاپ سوم. تهران: ققنوس، ۱۳۸۷. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۱۱-۶۳۸-۵.
- زرین کوب، عبدالحسین. تاریخ مردم ایران قبل از اسلام. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۵۰۲۶-۳۰-۶.
- Gibbon, Edward and Henry Hart Milman. “10”. In The History of the Decline and Fall of the Roman Empire. vol. 1. New York Public Library, 1846.
- Bennighof, Mike. “Sassanid Persia”. In Avalanche Press. 2012. Retrieved 11 February 2013.
- Grant, Michael. The Roman emperors: a biographical guide to the rulers of imperial Rome, 31 BC-AD 476. Scribner's, 1985. ISBN 9780684183886.
|