بحث:یهودیان ایرانی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو

این یک صفحهٔ بحث دربارهٔ مقالهٔ یهودیان ایرانی است.

سیاست‌های مقالات

نقل بی طرفانه یک مطلب احتیاج به وجدان حرفه ای دارد، چرا باید ناشیانه نقل های سطحی و جهت دار آن هم در یک دانشنامه با اصرار فراوان گنجانده شود. بعد از چندین بار ویرایش سعی کردم مطلب را مطابق واقعیت ها ویرایش کنم. اگرچه واقعیت های تلخی هم وجود دارد، اما شاید با عدم پافشاری بر این موارد دانشنامه کمتر مورد هجوم قرار گیرد.

داستان استر و مردخای فقط یک افسانه ی دینی یهودی است و هیچ ریشه ی تاریخی و واقعی که مستند و معقول باشد ندارد. این را حتی آکادمیسین های یهودی پذیرفته اند که داستان استر و مردخای فقط یک افسانه ی دینی است و نه یک واقعیت تاریخی. بنابراین چطور ممکن است که قبر استر و مردخای در همدان باشد؟!! درضمن حتی طبق افسانه ی استر و مردخای، داستان در زمان خشایارشا رخ میدهد در پایتخت خشایارشا که آن هم همدان نبوده. در همه ی داستان هم هیچ نامی از شهر همدان نیامده. این ادعا که قبر استر و مردخای در شهر همدان است در همین چند سال اخیر ساخته و پرداخته شده و از طریق اینترنت و وب دارد شوخی شوخی پای میگیرد.

شما حرفتان بدون ذکر منبع است. ویکیپدیا انگلیسی حتی عکس مقبره‌ی مردخای و استر را دارد. جدا از این قضیه، 69.105.39.132 مرتبا اطلاعات را بدون ذکر دلیل حذف میکند، در صفحه‌ی تغییرات فحاشی میکند. این صفحه هم اکنون به مدیریت ویکیپدیای فارسی گزارش میشود.
حتی در ویکی پدیای انگلیسی هم نوشته که داستان استر و مردخای حقیقی نمیتواند باشد (اصلا این موضوع در ویکی پدیای انگلیسی یک مقاله ی مجزا دارد -- بودی میتوانستی آن را پیدا کنی و دوباره خودت را مفتضح نکنی). تازه، ویکی پدیای انگلیسی معتبر تر است یا آکادمیسین های تراز اول جهان که در این زمینه ها تخصص دارند و پژوهش میکنند؟ جهان آکادمیک، از جمله آکادمیسین های جهود، داستان استر و مردخای را بعنوان یک واقعه ی تاریخی و حقیقی، سال هاست که رد کرده اند. دلایل برای این تردید بسیار است و بسیار آشکار. --69.105.39.132 07:47, ۹ فوریه ۲۰۰۶ (UTC)
در مورد وجود خارجی شخصی به نام استر و مردخای در زمان خشیار شاه ، می توان گفت که بنابر دست یافته های تاریخی محتمل است و شما گفتید که قبر این دو در همدان نیست و ساخته ای اینترنتی است ، باید به عرض برسانم که این مقبره موجود است و بنای فعلی آن حداقل 600 سال قدمت دارد و بر روی بنایی قدمی تر که فرسوده و ویران شده بود ساخته شده است ، اما در مورد اصل داستان و اتفاقات پیرامون آن و نوع نثر کتاب استر ، مستند و اشاره ی تاریخی در دسترس نیست و نثر کتاب رمان گونه و حاوی اغراق فراوان است .
دیگر در مورد پایتخت بودن همدان در آن زمان باید بگویم که نیاز است شما اطلاعات خود را تقویت کنید همدان ، در دوران پیش از اسلام حکومت ها همواره 2 شهر را به عنوان پایتخت انتخاب میکردند که در صورت حمله دشمن و تسخیر یکی از پایتخت ها ،از طریق پایتخت دوم بتوان کشور و لشکر را اداره کرد و بدنبال باز پس گیری سرزمین ها ی اشغال شده بود . پایتخت اول بیشتر مقر اصلی حکومت سیاسی و پایتخت دوم خزانه داری و استراحتگاه بوده است ، که در اکثر مواقع همدان پایتخت دوم سلسله های مختلف از جمله : هخامنشیان، سلوکیان ، اشکانیان و ساسانیان بوده است ، و آثار مکشوفه اثباتی بر این مدعاست
یهودیان ابتدا در سال 722 پیش از میلاد به ایران وارد شدند (تبعید) از جمله به شهر همدان و این شهر همواره تا پیش از 3 دهه ی اخیر مرکز اصلی یهودیان ایران بوده است ، بنا بر سرشماری در قرن 6 هجری قمری جمعیت یهودیان همدان به 50 هزار نفر می رسیده است ، که با توجه به اتفاقات تاریخی و مهاجرت ها و رشد و کاهش جمعیت و تغییر اجباری دین ، جمعیت یهدیان همدان 150 هزار نفر پیش از حمله اعراب تخمین زده میشود که اگر این تخمین صحیح بوده باشد چیزی در حدود 70 درصد جمعیت همدان آن روزگار می بوده است.
Kingsbm (بحث) ‏۲۵ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۴:۳۴ (UTC)

یهودیان ایران[ویرایش]

سلام شروین خان. دوست عزیز، من راستش اصلا نمی‌خواستم خودم را با مقالاتِ مربوط به ایران مشغول کنم، چون من حتما عقایدم با خیلی از ایرانیها در مورد این کشور زیبا (؟؟!!)، فرق می‌کنه. ولی در هر سورت، من تغییراتی که کاربر ۶۹.۱۰۵.۳۹.۱۳۲ کرده و شما نیز قبول کردید، بازگردانی می‌کنم. زیرا من این تغییرات را نسبت به قوم یهود بسیار نادرست و حتی کمی نژادپرستانه (anti semitism) میبینم. من مطمئن هستم که شما نیز به عنوان مدیر با من همعقیده هستید و می‌دانم قصد شما در ویکیپدیا، پایین آوردنِ شخصیت (و بدجنس نشان دادن) هیچ قومی به خصوص، یک قوم ساکن و وفادار در ایران نیست. با درود و سربلند باشید. دوستتان پیمان 23:45, ۱ مارس ۲۰۰۶ (UTC)

ps:برای اینکه صفحهتان پر نشود میتوانید در صفحه من پاسخ دهید. پیمان 23:45, ۱ مارس ۲۰۰۶ (UTC)

سلام. تغییرات آن صفحه را بررسی کردم. آن کاربر ناشناس کاربری معمولاً مشکل‌ساز است. من هم تغییرات را نپذیرفتم. اگر دقت کرده باشید، من فقط الگوی «درستی» را به صفحه اعمال کردم زیرا که معمولاً ترجیح می‌دهم بعنوان مدیر در ویرایش صفحات مورد تشکیک و بحث دخالت نکنم زیرا در صورت بالاگرفتن بحث دیگر توانایی قفل کردن صفحه و حمایت از محتوا را در هر صورتی نخواهم داشت. به هر حال ، اگر منابع و مآخذ دقیقی برای محتویات بیاورید می‌توانیم از آن در برابر نظرات جانبدارانه دفاع کنیم. ممنون از توجه. --شروین افشار 07:35, ۲ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
ممنون از نظر لطف شما، من متاسفانه منابع و مآخذی خاصی فعلا ندارم و باید ابتدا دونبال آنها بگردم. ولی اینطور که می‌بینم کاربر مانی به اندازه کافی منابع نامیده است و اگر می‌خواهیید من هم دونبال منابع جدید می‌گردم. ولی آنچه که من را بسیار خشمگین و عسبانی کرد، استفاده بیش از اندازه کلمه جهود بود، که کلمه‌ای زشت و گاه از روی حسادت است. جمله نادرست دیگر:
جهودان در ایران، مانند جهودان در سایر کشورهای جهان، همواره قومی جدا از دیگران به حساب آورده شده‌اند و بطور کلی، مردم ایران در طول تاریخ هرگز نظر خوشی نسبت به این قوم نداشته و ندارند.
شما حتما جریان آزادی کلیمیان توسط کوروش را می‌دانید. تا آنجا که من می‌دانم، یهودیان حمواره در صلح و آرامش با مسلمانان زندگی کرده‌اند و در کنار مسلمانان بر ضد مسیحیان صلیبی جنگیده‌اند. با وجود تعداد کمشان بسیاری از دانشمندان صدر اسلام (به خصوص در ایران)، یهودی بوده‌اند و هنوز هم که هنوز است، یهودیان ایرانی ساکن خارج (در هر کشوری) خود را ایرانی می‌دانند. متا سفانه طرز فکر جمله بالا در میان آلمانِ نازی نیز رایج بوده‌است. در حالی که یهودیان آلمان خود را بیشتر آلمانی می‌دانستند نه یهودی، یهودیان آلمان در جنگ جهانی اول بر زد فرانسه و روسیه در هردو طرف آلمان جنگیده بودند. و حتی بسیاری از آنها حاضر بودند جان خود را برای آلمان فدا کنند و به خاطر همین آلمان را در زمان هیتلر ترک نکردند.....

به نظر من فعلا کافی است. اگر کسی حوصله قصه دارد خوشهام میشوم برایش تعریف میکنم ؛-). فعلا کمی استراحت می‌خواهم. شاد و سر بلند و باشید، دوست بسیار خوبتان پیمان 08:42, ۲ مارس ۲۰۰۶ (UTC)

نظرت برای عمت خوبه. در سرتاسر ادبیات فارسی اشاره های آشکار، غیر قابل انکار و در بسیاری موارد کاملا توهین آمیز به جهودان هست (بله، از واژه ی «جهود» استفاده میکنند). حتی در شاهنامه ی فردوسی در چندین جا اهانت های معمول در همه جای دنیا در مورد جهودان هست. مولانا جلال الدین بلخی (رومی) میگوید این جهان مثل جان جهود تنگ و تاریک هست. آیا از این اهانت بیشتر؟ سعدی که هم در بوستان هم در گلستان به جهودا توهین کرده. اونقدر نمونه هست که خودش میتونه یک کتاب بشه. چون در آلمان «مد روز» اینه که از جهودا خوب بگن و الکی ازشون «دفاع» کنن، دلیل نمیشه که ما ایرانی ها هم کورکورانه تقلید کنیم. ما که هیتلر نداشتیم. برو پی کارت بچه، هم کمهوشی هم بیسواد. --69.105.39.132 14:48, ۵ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
کلمه چهود (همانطور که در مقاله آمده) نیز استفاده می‌شده است. ولی هیچگاه کسی این قوم را مورد توهین و اذیت قرار نداده‌است. اگر شاعری این قوم را توهین کرده‌است (که فکر نکنم اینطور باشد) ۱۰۰٪ در کنارش نیز ادیان دیگر از جمله مسیحیت و زردشت را مورد توهین قرار داده‌است. در ضمن اگر واقعا اینجنین است که تو می‌گویی، پس این بیتها را هرچه سریعتر نشان بده، (با ذکر منبع) زیرا من بسیار مشتاق به خواندن آنها هستم. در غیر این صورت این عمل می‌تواند توهینی به شعرای بزرگ باشد، زیرا اینان حتما هرگز عقاید شوونیستی (اینطور که می‌گویی)نداشته‌اند. پس هرچه ساریِتر حرفهایت را با ذکر منبع اثبات کن وگرنه من دیگر هیچ بحثی با تو نمی‌کنم. پیمان 16:40, ۵ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
در ضمن بهتر است که در مورد سواد من حرف نزنی زیرا می‌دانم آنوقت خجل می‌شوی ولی اگر که من بیسواد و کمهوش هم باشم، حداقل خوشهالم که انسانی آزاد (دموکرات و من چه می‌دانم به فارسی چه می‌گویند) هستم و آزادانه حداقل فکر می‌کنم. و یک مسئله دیگر: تو که از من بزرگتری و پیرتری، پس خوش آمدی به جهان ما قرن بیست و یکمی‌ها. :-) پیمان 16:40, ۵ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
دیدی گفتم خنگی؟ تو اگر «قرن بیست و یکمی» هستی پی یعنی حداکثر 6 سالته !! هه هه هه وای خدا مردم از خنده .. بعضی ها چقده باهوشن. تو هم مثل من مال قرن گذشته هستی. در مورد نمونه در ادبیات فارسی، همونطور که گفتم نمونه فراوونه ... در شاهنامه ی فردوسی یک داستان مفصل و طول و دراز در مورد «براهام جهود» هست در قسمت پادشاهی بهرام گور که سراسر این داستان راجع به خست و ناجوانمردی و پلیدی این جهود هست در پایان داستان هم میگه «ببردند ز ایوان براهام را / جهود بداندیش و بدکام را». مولانا: «خانه ی آن دل که ماند بی ضیاء / از شعاع آفتاب کبریاء /// تنگ و تاریک است چون جان جهود / بینوا از ذوق سلطان ودود» .... همونطور که گفتم انوقدر نمونه هست که میشه یه مقاله ی کامل راجع به این موضوع نوشت. تو داری به زور مقاله رو اونطوری که به عقل ناقصت «بهتر» جلوه میکنه، دستکاری و در واقع خرابش میکنی. --195.113.171.76 17:10, ۵ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
منظور من از قرن ۲۱. که دنیاآمدن نبود، بلکه طرز فکر بود، (البته اگه هنوز هم متوجه نشدی!!! ولی باز خوب شمردن بلدی :-)). حتی اگر هم شعرهایی که بدون منبع نامیدی درست باشند باز هیچ حقی نداری که در مورد طرز فکر همه ایرانیها اظهار نظر کنی، (البته اگر خودت را واقعا کمی باهوش می‌دانی). اگه واقعا شمردن بلدی (خدا کنه درست فهمیدم) پس باید حتما بدونی که همه قومها خوبی و بدی دارند و تو هرگز نمیتوانی بگویی که تمام یهودیان آدمهای بدجنسی هستند. (البته اگر باز خودت را باهوش می‌دانی) خداوند شاهد است که من چقدر ظلمهایی که بر ضد فلسطینیان می‌شود را با چه شدتی محکوم می‌کنم و محکوم خواهم کرد. در ضمن فردوسی و مولانا در ۸۰۰-۱۰۰۰ سال پیش میزسته‌اند اند و امیدوارم که طرز فکر تو نیز به این سالها بر نمی‌گردد. من مطمئن هم هستم که فردوسی و مولانا، یهودیان را به خاطر اعتقادشان (از آنجا که مسلمان نبوده‌اند) مورد سرزنش قرار می‌دادند و نه به خاطر قومیت و نژادشان آنطور که تو می‌فرمایی. آنها حتما مسیحیان را بیشتر سرزنش می‌کردند، دلیلش را نیز بالا گفته‌ام. 18:16, ۵ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
در ضمن، به قول خود فردوسی که می‌گوید: من انسان نوع دوستی هستم ولی دشمنان ایران را هرگز نمیبخشم. حالا برو و کمی بهتر شاهنامه را بخون و ببین آیا فردوسی بیشتر به عربها رومیها و یا ترکها دشنام داده است یا به یهودیان (یا آنطور که تو می‌گویی جهودان). حالا می‌خواهی از ترکها و عربها نیز (ترکها و عربهای ایرانی) متنفر شوی ؟؟؟؟ پس برات خیلی متاسفم اگر خودت رو واقعا ایراندوست هم می‌دانی. پیمان 18:16, ۵ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
در ضمن، قبلا هم بهت گفتم که اینجا نمیتونم جوابتُ بدم. اگه مردی و جرات داری اول اسم و آدرستُ بده و خودتُ پشت IPقایم نکن. اونوقت ببینم اصلا تو جرات همچین حرفهایی رو اصلا داری، اگه دادی اونوقت می‌بینیم تو کی هستی. :-) پیمان 18:30, ۵ مارس ۲۰۰۶ (UTC)
اصلا تو که جهودی خودتو به جمع ما آریائی ها چرا دعوت کردی؟ برو بین قوم خودت جات اینجا نیست بچه!! فپیس دیش ویکزا !! --195.113.171.76 09:47, ۶ مارس ۲۰۰۶ (UTC)

من اصلا یهودی نیستم و اگر هم که بودم (و آریایی نبودم) هرگز هم از خودم خجالت نمی‌کشیدم، چون خداوند همه ما را یکسان آفریده است. شما که انسان نژاد دوستی هستید و به آریایی بودنتان هم افتخار می‌کنید، بهتر است به‌جای محکوم‌کردن زورگویی کشورهای دیگر، در مورد عقاید خود تامل کند. بحث کردن با شما هیچ فایده‌ای ندارد چون شما انسان نژاددوستی هستید، و چون بحثهای من را همه صحیح می‌بینید، چاره‌ای جز تهمت زدن ندارید و صفحه کاربری من را نیز خیلی ناجوانمردانه خراب می‌کنید. بنابراین، هرچه می‌خواهید بنویسید، بنویسید و من را نیز می‌توانید تو صدا کنید، ولی دیگر از من هیچ جوابی نمی‌گیرید، زیرا شما جواب بحثهای من را هیچوقت نداده‌اید. پیمان 23:59, ۶ مارس ۲۰۰۶ (UTC)

Kümmere dich um deine Hausaufgaben, Junge

--69.105.39.132 06:41, ۱۳ مارس ۲۰۰۶ (UTC)

در این بحث فقط تفکرات ناقص شبه نازی های مسلمان را میشه دید که مثل نازی های آلمان فرق نژاد و مذهب را نمیفهمن به هر حال جهت اطلاع یهودیان ایران قومی مختلط از قومیت های بنی اسرائیل ، فارس ، ایلامی و آشوری هستند که سابقه بیش از 2500 سال زندگی و همزیستی با سایر ایرانیان را دارن در طی این سالیان از طریق پیوستن و ازدواج با سایر ایرانیان به یهودیان نژاد آنها نیز مانند اکثر ایرانیان مختلط آریائی و نژاد های بومی فلات ایران است . گفتنی است در تفکر اصیل ایرانی اقلیت مدهبی هرگز از جامعه جدا نبوده و این تفکر متعلق به اعراب و بعد از فقهایی است که معتقد بودند تماس مسلمانان با غیر خطر زا است پس غیر مسلمان نجس است ، که این تفکر از نظر خود قرآن هم رد میشود (چون یهودیان اهل کتاب هستند) اما راجع به شعر فردوسی ، در جائی فردوسی از زبان یکی از بدخواهان میگوید اسفندیار زنا زاده است ، خوب این دلیل بد گوئی فردوسی از اسفندیار است ؟ و در نهایت قوم یهود به دلیل اتحاد و همبستگی همیشه نمایانگر یک جامعه سازمان یافته است در ایران هم در سال های اخیر بعضی یهودیان به دلیل خفظ خود از جو سیاسی روش دیوار نا مرئی را پیش گرفته اند اما همچنان در بازار ایران به خصوص بازارالکترونیک میتوان حمع وسیعی از یهودیان را یافت (محله معروف به پشت شهرداری تهران برای نمونه) در نهایت از دوست خوبم هارون یشایایی نقل میکنم که همیشه میگه یهودیان اول ایرانی هستند سپس یهودی --M rjenab ۰۵:۱۲, ۳۱ مه ۲۰۰۶ (UTC)


با سلام و خسته نباشید: مطلبی که در مورد واقعه استر نوشته شده است به صورت زیر درست تر است.

....وافقه استر Ester فصلی معروف از عهد عتیق است که در آن آورده شده: پس از برکناری ملکه وشتی، از میان دختران بسیار، استر، علی رغم میل باطنی خود بعنوان ملکه خشایار شاه انتخاب می شود. او با کمک عموی خود مردخای Mordechai و با استفاده از موقعیت خود موفق می شود تهدیدی را که متوجه همکیشان اش بوده از میان بردارد و اجازه دفاع از جان و مال خود را برای یهودیان در مقابل دشمنان، از پادشاه بگیرد که در این مبارزه 75 هزار از مخالفان به قتل رسیدند. با این حال در تطابق واقعه تاریخی اختلاف نظر هایی هست که در این سر فصل نمی گنجد. ....

مطالب تصحیح شده فوق برای منطبق شدن مطلب با کتب مقدس یهودیِ منتشر شده می باشد. و به این ترتیب اثبات پذیر می شود.

با تشکر کمیته فرهنگی انجمن کلیمیان تهران --انجمن کلیمیان ‏۱۸ سپتامبر ۲۰۰۸، ساعت ۰۷:۲۷ (UTC)


Edit request from , ۲۳ دسامبر ۲۰۱۱[ویرایش]

{{ویرایش صفحه حفاظت‌شده}}

اطلاعات بسیار کمی ارائه شده و نامی از حجی برده نشده ، از فرهنگ یهودیان شهرهای مختلف و ریشه ی آنان اطلاعاتی ذکر نشده و پیشسنه ی ورود به ایران ناقص و خرد است لطفا اجازه ی ویرایش را صادر کنید تا اطلاعات ارزشمند و بی طرفانه ای در این مقاله گنجانده شود

Kingsbm (بحث) ‏۲۳ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۱۹:۳۴ (UTC)

انتقال به یهودیان ایرانی[ویرایش]

این عنوان مناسب تر به نظر می‌رسد. در درجه اول یهودیند. ضمناً همه شان ملیت ایرانی ندارند. میراث ایرانی دارند. نڬارا گپ ‏۱۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۵۹ (UTC)

خیر این عنوان مناسب نیست. در درجه اول ایرانی هستند. ایرانی بودن به معنای ملیت نیست به معنای هویت است. در خود اسرائیل نیز خود را ایرانی معرفی می‌کنند. عنوان انگلیسی را نیز اگر مشاهده کنید persian به کار برده شده‌است. Farvartish (بحث) ‏۱۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۰۳ (UTC)
در اینجا می‌توانید ببینید که خودشان نیز از این عنوان استفاده می‌کنند. Farvartish (بحث) ‏۱۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۰۷ (UTC)
دقیقاً من هم همین را می‌گویم، اینها فقط بخشی از موضوع مقاله‌اند که نباید بدانها موضوع تقلیل یابد. ایرانیهایشان این را می گویند، ولی آمریکاییها و اسرائیلیهایشان (که اکثریتشان را تشکیل می‌دهند) چطور؟--نڬارا گپ ‏۱۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۱۳ (UTC)
شما ایرانیان آمریکا را بعد چه می گویید؟ مسلمانان آمریکایی ایرانی تبار؟ اینها اسرائیل باشند یا آمریکا خود را با عنوان Persian Jews معرفی می کنند . ایرانیان یهودی. ایرانی بودن برای اینها ملیت نیست هویت است. همانطور که برای مسلمانان ایرانی هویت است . با پاسپورت و این چیزها تغییر نمی کند. Farvartish (بحث) ‏۱۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۱۷ (UTC)
اتفاقا عنوانی که شما می فرمایید جامع نیست . یهودیان ایرانی یعنی یهودیان ساکن ایران و زمانی که ایران نباشند دیگر یهودیان ایرانی نمی شوند و می شوند یهودیان آن جای دیگر و همه اینها را در بر نمی گیرد. Farvartish (بحث) ‏۱۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۲۰ (UTC)

يهوديت هم دين است و هم قوميت و طبق نظر من قوميت در اين مقاله اولويت دارد. آن دسته از ايشان كه در خارج از ايران زندگي ميكنند و به يهوديت هم اعتقاد ندارند ديگر نه ايراني هستند و نه يهودي اما باز هم يهودي ايراني محسوب ميشوند. يهوديت هم براي ايشان همانند ايراني بودن هويت است و نه فقط دين آنها. مقاله انگليسي هم persian jews است و نه jewish iranians كه اولي برابر يهوديان ايراني است و دومي ايرانيان يهودي. Taddah (بحث) ‏۱۵ سپتامبر ۲۰۱۵، ساعت ۱۹:۴۸ (UTC)

من نظرم نسبت به گذشته تغییر کرده‌است. یهودیان ایرانی هم می‌تواند صحیح باشد، مهم ی نسبت است که تعلق ایشان به ایران و تفاوت ایشان با دیگر یهودیان را مشخص کند، یهودیان بخارایی و یهودیان بغدادی هم چنین شرایطی را دارند، علی‌رقم یهودی بودن فرهنگ خاص خود را که متفاوت از دیگر یهودیان است را دارند، الان برای یهودیان سایر کشورها که فرهنگ خاصی ندارند و تنها مهاجران ساکن در آن کشور هستند یا بودند مقالات ویکی انگلیسی را به مثلا تاریخ یهودیان در ژاپن یا تاریخ یهودیان در جمهوری چک منتقل کرده‌اند، من بیشتر مد نظرم نشان دادن این تفاوت بود که الان که فکر می‌کنم ی نسبت این تفاوت را می‌رساند. Farvartish (بحث) ‏۱۶ سپتامبر ۲۰۱۵، ساعت ۱۴:۱۸ (UTC)

جنگ‌افزار (سلاح)[ویرایش]

نادرستی نوشتاری : "صلا"ح نادرست است باید نوشت سلاح ;که شاید پارسی اش بهتر باشد: جنگ‌افزار در جایی که آمده است که یهودیان اجازه ی حمل "صلاح" نداشته اند!

استر و مردخای[ویرایش]

اکنون پژوهندگان دریافته اند که داستان استر براستی روی نداده و یک الگوری ( داستان نمادین) از جنگ آشور و ایلام بوده است. استر همان ایشتر یا ایشتار ، خدایبانوی بابلی است و مردخای که عمو یا پدرخوانده ی اوست همان مردوک است که خدای پدر در بابل بوده است. از سوی دیگر، هامان و وشتی هم نامهای اندک دگرگون شده ی خدایان ایلامی هستند. زمانی که آسور، ایلام را نابود کرد، این را همه ساله در روز ایشتار جشن میگرفتند و پیروزی ایشتار و مردوک، بر هامان و مستی (همان وشتی) را همچو افسانه و داستان برمیگفتند. این داستان + جشن , به کتاب دینی یهود که در بندگی بابل، سالها با فرهنگ آنها آمیخته شده بودند درآمد. بُنمایه (منبع) از سایت تاریخ-پژوهشیک لیویوس Mazdak