کولی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
(تغییرمسیر از کولی‌ها)
پرش به: ناوبری، جستجو
زن کولی، اسپانیا
زنان کولی در حال رقص. پراگ. ۲۰۰۷ میلادی
عکسی قدیمی از کولی‌های صربستان

کولی (غربتی)نام گروه‌های پراکندهٔ قومی است که در کشورهای مختلف دنیا به‌ویژه در اروپا و همچنین نواحی مختلف ایران همچون شیراز، سیستان و بلوچستان، خراسان، و برخی دیگر از مناطق جنوبی و مرکزی ایران به سر می‌برند. کولی‌ها در سرتاسر دنیا به خواندن ، رقصیدن و فحشا شهرت دارند و مردمانی دوره‌گرد و خانه به‌دوش هستند که بیشتر در گذشته با اجرای برنامه‌های رقص و آواز در مسیر کوچ خود مردم را سرگرم می‌کردند، فال آنها را می‌گرفتند، کف‌بینی می‌کردند و در کنار آن به کارهای دیگری همچون آهنگری نیز می‌پرداختند. خصوصیات فردی و رفتار اجتماعی، آنان را به کاست‌های موجود در هند شبیه ساخته‌است.

تا سده هیجدهم کولی‌ها هم از لحاظ نژاد و هم از لحاظ زبانشان تا اندازه‌ای اسرارآمیز به نظر می‌رسیدند کولی هایی که از سرزمین هند به قسمت های جنوبی ایران از جمله شیراز و کرمان مهاجرت کرده بودند از نژاد های اسرار آمیز تر کولی ها بوده اند تا حدی که ازدواج بین خواهر و برادر و پدر و فرزند در بین انها معمول بوده است در اواسط سده هفدهم کولی های مقیم ایران بدلیل هنجارشکنی و فساد اخلاقی های فراوان توسط بهرام گور و در بیابان های شیراز رها شدند و تا اواسط دوره قاجار منزوی و ترد شده بودن و مجددا بدستور اقامحدخان قاجار از زن های کولی ها برای شهوت و خوشگذرانی برای شاد نمودن مردم استفاده شداین حقیقت که عموماً گمان می‌رفت از مصر آمده‌اند (واژه gypsy انگلیسی تحریفی از کلمه Egyptian است) کافی بود تا زبان آنها اسرارآمیز جلوه گر شود. اکنون روشن است که کولی‌ها (roma نام ملی و قومی است) از هند به صورت گروه گروه در پایان هزاره اول میلادی مهاجرت کرده‌اند. یکی از این گروه‌ها از طریق ایران به طرف آسیای صغیر، جنوب روسیه و کشورهای بالکان پیش رفته، تا در سده پانزدهم به اروپای غربی و در سده شانزدهم به بریتانیا رسیده‌است. ظاهراً گروه بعدی خط سیری جنوبی‌تر را یعنی از طریق ایران، سوریه، و مدیترانه به سوی آفریقا و شبه جزیره ایبری در پیش گرفته‌است. تا قرن بیستم گروه‌هایی از کولی‌ها با گرایش به نوعی زندگی کم و بیش چادرنشینی در همه کشورهای اروپایی و در بسیاری از بخش‌های دیگر جهان حضور داشتند؛ و زبان رُمانی، که اصلاً گونه‌ای ویژه از زبان هند و آریایی نو می‌باشد، اساساً با دو یا سه دوجین لهجه تشخیص داده شده‌است.[۱]

غربت های شیراز [ویرایش] تا اواسط دوره قاجار، در شیراز و کرمان طوایفی به نام سوزمانی زندگی می‌کردند که برخی از آنها کوچ و در روستاهای خانقین و حاج‌قره سکونت کردند. این طایفه‌ها جز رقص و کامروائی کاری بلد نبودند. زنان آنها با رقاصی کسب درآمد می‌کردند و اگر کسی برای محفلی رقاص می‌خواست برای آن زن پیغام می‌فرستاد و او همراه با عده‌ای زن و مرد، متشکل از پدرخوانده و برادرهایش جمع می‌شدند و دو به دو می‌رقصیدند و بقیه هم ساز می‌زدند. مردها هم اگر خواندن بلد بودند، همراه با ساززدن می‌خواندند و پولی که درازای رقص می‌گرفتند، میان همه اعضای خانواده پخش می‌شد. در میان زنان سوزمانی، فحشا رواج داشت و پدری از دخترش و شوهری از زنش ممانعت نمی‌کرد، به شرط آن که این روابط در میان اعضای قبیله اتفاق نمی‌افتاد و فقط در جهت کسب درآمد با مردهای بیرون از قبیله بود. اگر چنین اتفاقی در قبیله می‌افتاد، آن دو را وادار به ازدواج می‌کردند و اگر تن نمی‌دادند، آنها را می‌کشتند.

زن سوزمانی به شوهر خود به صورت نوکر نگاه می‌کرد و به همین دلیل هنگامی تن به ازدواج می‌داد که جوانی را از سر گذرانده باشد. او با پرورش گوسفند و دیگر چهارپایان زندگی خود را اداره می‌کرد و مرد هم برای معاش روزانه‌اش با او ازدواج می‌کرد.

یکی از شغل‌های زن سوزمانی، آرایش کردن دختران جوان بود. این دخترها تا مدتی برای بهره‌برداری مالی به دست مردانی سپرده می‌شدند و مراقب بودند که از جوانی و زیبائی آنها نهایت بهره‌گیری مالی بشود. پس از مدت کوتاهی، اگر آن زن و مرد رغبت داشتند در کنار هم بمانند، باز مدتی به زمان قرارداد اضافه می‌شد و اگر رغبت نداشتند، از هم جدا می‌شدند و سرپرستان دختر، او را مثل کالایی معمولی به بازار فروش می‌بردند.

خان‌های بزرگ منطقه هم این زنها را نگه می‌داشتند و این کار را عیب نمی‌شمردند. زن سوزمانی لباسی با بالاتنه کوتاه و نصفه و نیمتنه‌ای به همان اندازه داشت و شلیته پرچین می‌پوشید. آنها در رقص مهارت شگفت‌آور و عجیبی داشتند. سوزمانی‌ها دائماً کوچ می‌کردند.

مردان و زنان پیر سوزمانی اهل نماز و روزه بودند. این روزها هم در بسیاری نقاط ایران، به شوخی به زنانی که رفتار سبک داشته باشند، سوزمانی می‌گویند.

نام[ویرایش]

واژه کولی را از ریشه کابلی یا کاولی دانسته‌اند.[۲] و به آن لولی هم گفته می‌شود.

این مردم در ایران به نامهای «لولی»، «لوری» و «غربت» شناخته می‌شدند و امروزه در مناطق مختلف ایران با نام‌های متفاوت شناخته می‌شوند.

همچنین در اصفهان همان کولی هم می‌گویند.

همچنین با توجه به اینکه پیشه آهنگری حرفه بسیاری از کولیان ایران است در برخی بخش‌های ایران یه ایشان چلنگر هم گفته می‌شود. در عراق «غربت» و «کولی» و در هندوستان به آنها «کاولی» می‌گویند و در ایران با حذف «الف»، کولی نامیده می‌شوند. لغت «قرشمال» که در خراسان رایج است به معنی «غیرشمار» یا «بی‌شمار» یا «در شمار غریبه‌ها» به کار می‌رود. «قراچی» به معنی سیاه‌چادر به خاطر سیاهی پوست کولی‌ها و درواقع همان لغت «غرچه» فارسی به معنی ابله‌است.[۳]در عربی به آنها «غجر» می‌گویند که تصحیف کلمه «کوچر» است.

امروز کولی‌ها در کشورهای اروپایی بدین گونه نامیده می‌شوند:

در غالب نقاط اروپا نام این طایفه صورت‌های تحریف شده‌ای از «زنگاری» یا «زنگالی» است که به باور زبان‌شناسان در اصل نبسودانی می‌باشد و در این صورت احتمال می‌رود این تیره با «چندال» یا نجس‌های هند ارتباطی داشته باشد.[۴]

پیشینه[ویرایش]

از آنچه که منابع قدیمی بازگو می‌کنند چنین برمی آید که بهرام گور برای شادداشت مردم و اینکه آنان از رامشگران بی‌بهره نباشند چندین هزار تن رامشگر را از هند به ایران آورده‌است. تعداد این کولی‌ها را فردوسی دوازده هزار نفر، ثعالبی چهار هزار نفر و نظامی شش هزار نفر ذکر کرده‌است.

حمزهٔ اصفهانی این ماجرا را چنین بازگو می‌نماید: «بهرام گور فرمان داد که مردمان نیمی از روز را کار کنند و نیم دیگر را به آسایش و خوردن و خوش‌گذرانی بپردازند و بی‌خُنیاگران و کولیان شراب ننوشند. بدین سان خُنیاگران گران ارجدار شدند و مُزد هر دستی از آنان به صد درهم رسید. بهرام، روزی گروهی از مردم را دید که خوش‌گذرانی نمی‌کردند. گفت: مگر من شما را از پرهیزِ خوشدلی و پایکوبی بازنداشتم؟ آن مردم در پیش او به خاک افتاده و گفتند: رامشگران خواستیم به زیاده از سد درهم، ولی نیافتیم. فرمان داد تا دوات و خامه (قلم) و صحیفه آوردند و به پادشاه هند نامه نوشت و از وی رامشگران و خُنیاگران خواست. وی دوازده هزار تن فرستاد. بهرام آنان را به شهرها و پیرامون کشور خود بپراکند، و شمار آنان به تناسل بیشتر شد که گروهی اندک از فرزندان ایشان هم اکنون برجای مانده‌اند و آنان را زط خوانند.»[۵]

حمدالله مستوفی این داستان را اینگونه می‌گوید: «در زمان بهرام کار مطربان بالا گرفت، چنان‌که مطربی روزی به صد درم قانع نمی‌شد. بهرام گور از هندوستان دو هزار لوطی جهت مطربی بیاورد و نسل ایشان هنوز در ایران مطربی کنند.»

فردوسی در این باره می‌گوید که بهرام هر کدام از ایشان را گندم و گاو و خر داد تا کشاورزی کنند و تودهٔ مردم را رایگان رامشگری کنند؛ ولی آنان که اهل کار برزیگری نبودند، گندم و گاو را خوردند و تنها خر برایشان ماند و بهرام چون چنین دید، گفت که بار و بنه بر خر نهید و رود و بربط برگیرید و دوره گردی کنید و خوش باشید و تودهٔ مردم را نیز خوشدل نمایید. این تیره در شاهنامه و چند بن مایهٔ دیگر لولی یا لوری نامیده شده‌اند و نیای مردمی بشمار می‌آیند که امروزه در ایران و سراسر جهان پراکنده‌اند.[۶][۷][۸]

در منابع دیگری آمده‌است که کولی‌ها در عهد ولید بن عبدالملک، خلیفه اموی به ایران و بین‌النهرین آمدند. این کولی‌ها از حوالی رود سند سفلی، به طرف فرات یا دجله آمدند و به محض این که مستقر شدند، به دزدی و راهزنی و قتل پرداختند و راه بصره و بغداد را بستند و قیمت خواربار، بالا رفت و مردم در فشار قرار گرفتند. خلفا ناچار بودند پیوسته سربازانی را برای سرکوبی آنها بفرستند. سرداران مأمون از این مردم شکست خوردند و معتصم، سرلشکری عرب به نام عجیف را که مورد اعتمادش بود مأمور سرکوبی کولی‌ها کرد و بالاخره در سال ۲۲۰ ه‍. ق توانست راه‌های ارتباطی آنها را ببندد و آنها را وادار به تسلیم کند. مردم بغداد که از این پیروزی بسیار شاد شده بودند، با دیدن کولی‌ها که وادارشان کرده بودند با لباسهای مخصوص خود در قایق‌هائی بنشینند و ساز بزنند و آواز بخوانند، شاهد انتقال آنها به خانقین و سپس به مرزهای سوریه بودند. کولی‌ها هر جا رفتند گاومیش‌هایشان را هم بردند و می‌توان گفت که تکثیر گاومیش در خاور نزدیک و اروپا به دست کولی‌ها بوده‌است.[۳]

در منابع تاریخی مربوط به دوره افشار نیز اطلاعاتی در این باره وجود دارد. تاریخ نادرشاهی از هنرمندانی سخن به میان می‌آورد که همراه با غنایم نادرشاه از هند آورده شدند. کتاب یادشده در این باره می‌نویسد: «نادرشاه صد تن از خواجه‌سرایان، صد و سی نویسنده، هزار و دویست آهنگر، سیصد بنا، صد سنگتراش و دویست و بیست درودگر به قندهار فرستاد و نقشه شهر جهان‌آباد را بر داشتند و برای سرگرمی سپاهیان چندین دسته از خنیاگران و نوازندگان و بازیگران را نیز از هند به ایران آوردند.»

نقشه مسیر مهاجرت کولی‌ها از ایران به شمال آفریقا و سپس به تمام نواحی اروپا

نیز در عالم آرای نادری آمده‌است: «این هنرمندان که به میل خود در ایران می‌زیسته‌اند، ضمناً وظیفه‌دار آموزش و فنون خویش به عملهٔ طرب ایران بوده‌اند»

همچنین در کتاب جهانگشای نادری آمده‌است: «جمعی از اربابان طرب هندی که در سلک مطربان سرکار انتظام داشته‌اند، چون جمعی را قانون سازندگی و فنون نوازندگی به طریق هند آموخته و در رقص و رامشگری ماهر ساخته بودند، لذا ایشان را نیز مرخص ساخته و فرستادند.»

تعدادی از سفرنامه‌های مربوط به دوران معاصر نیز اطلاعات چندی را دربارهٔ کولی‌ها در اختیار می‌نهند. رابینو درسفرنامه خود که به سال ۱۸۳۹ میلادی نگاشته شد، راجع به اقوام ساکن در شمال ایران از برخی خانوارهای گودر، بنکشی، بربری، کراچی یا کولی‌ها یاد می‌کند که هندی الاصل هستند. همچنین چی پی تیت انگلیسی در یادداشت‌های سفر به ایران که به سال ۱۸۷۴ میلادی نگاشت از خانوارهای کولی درسیستان یاد کرده و آراء نه چندان مستدلی را در مورد اصل و نسب و حرفه آنان ارائه می‌نماید.

وضعیت کنونی[ویرایش]

امروزه کولی‌ها در تعدادی از کشورهای آسیایی همچون ایران و ترکیه و تقریباً تمام کشورهای اروپایی هستند و مشکلات و مسائل اجتماعی بسیاری را سبب می‌شوند و البته سختی‌های زیادی را نیز متحمل شده‌اند. بیشتر دولت‌ها سعی کرده‌اند که آنها را محدود کنند. زندگی آنها با زندگی متداول اروپا کاملاً متفاوت است. امروزه بسیاری از آنها دیگر کوچ نمی‌کنند ولی نحوه زندگی خود را تغییر نداده‌اند.

گفته می‌شود که بیش از دو میلیون کولی در روسیه زندگی می‌کنند. آنها توانسته‌اند به سهم خود بر فرهنگ روس تأثیر بگذارند. در روسیه به کولی‌ها «تسیگان» گفته می‌شود. البته امروزه کمتر شاهد برپایی گروه‌های رقص و آواز تسیگان‌ها هستیم. کولیان کم وبیش در همه جای گیتی به ویژه سرزمینهای اروپایی پراکنده‌اند.

اگرچه امروزه کولی‌ها تقریباً در مجموعهٔ فرهنگ، اعتقادات و آداب و رسوم مناطق حل شده‌اند، ولی هنوز برخی از آیین‌ها و آداب قومی مانند مراسم ازدواج، طلاق، نوع مناسبات خانواده و برخی از شئون اجتماعی گذشته خود را حفظ نموده‌اند.

کولی‌ها در ایران[ویرایش]

نوازندگان کولی ایرانی در سوانتی (در گرجستان امروزی). از کتاب Savage Svânetia (سوانتی وحشی). نوشته کلایو فیبیپس-ولی (Clive Phillips-Wolley). ۱۸۸۳.

تأثیر و تأثر فرهنگی و هنری قوم کولی‌ها در ایران بارز است. آنها در مقاطعی خاص از تاریخ ایران در حفظ، احیاء و اشاعهٔ تعدادی از هنرهای ملی و بومی نقش مهمی ایفا نموده‌اند. ایفای چنین نقشی که از موقعیت حرفه‌ای آنان ناشی می‌شده در تداوم برخی هنرها از جمله موسیقی، رقص و نمایش تأثیر قابل به جای گذاشته و در پاسداری از آن سهم بسزایی داشته‌است.

روزگاری کولی‌ها در کرمان و فارس بیشتر بودند، ولی بعدها در عراق و آذربایجان و کردستان نیز ساکن شدند. سرجان ملکم در حاشیه تاریخ ایران می‌نویسد که دائماً در آذربایجان با «اوبه» های کوچکی از کولی‌ها برخورد داشته و عادات این قوم مثل کولی‌های آواره انگلستان بوده‌است. مردم ایران به آنها «قاراچی» می‌گفتند[۳] که در زبان ترکی به معنی «آدمهای سیاه‌باز یا سیاه‌کار» بود، که احتمالاً برگرفته از مراسم آنها یا شغل آهنگری فصلی آنان بوده است.

زبان[ویرایش]

ریشه اصلی زبان کولی‌ها سنسکریت و برخی زبانهای بومی هند همچون گویش بنگالی و گجراتی است که به مرور با زبان فارسی و گویش‌ها و لهجه‌های محلی ایران آمیخته شد. آنان هنوز هم در محاورات درون قومی خود از همین زبان استفاده می‌کنند.[۹]

لوتی‌ها و گورونی‌های لرستان[ویرایش]

در لرستان کولی‌ها را با نام لوتی [luti]، گورونی[guroni] و نیز کاولی[kaweli] می­شناسند. اما معمولاً اسامی لوتی و گورونی کاربرد بیشتری دارند.[۱۰][۱۱][۱۲]

کولی­های لرستان در دو گروه لوتی­ها و گورنی­ها شناخته می­شوند، لوتی­ها در کنار ایلات و عشایر لرستان استقرار داشته و ضمن نواختن موسیقی در داوِت [dawet] (عروسی) و چَمَر[čæmær] (مجلس ختم) و با ساخت انواع وسایل کشاورزی از جمله غربال، داس، انواع آشیر (وسیله باد دادن خرمن جهت جدا کردن دانه از کاه) و نیز سلاح­های گرم دست ساز با عشایر وارد مبادله اقتصادی نیز می­شدند. علاوه بر آن به کشاورزی بسیار محدودی در زمین­های نامرغوب پر شیب که حق مالکیتی نسبت به آن نداشته نیز مشغول بوده­اند؛ که در جریان اصلاحات ارضی، زمین­های یاد شده ملی و مرتع اعلام شده و از کشاورزی در آن­ها جلوگیری شد. گورنی­ها سابقه حضور خود در لرستان را به حدود هفتاد سال پیش برمی­گردانند. آن­ها از کرمانشاه به این منطقه نقل مکان کرده­اند، انتقال درابتدا به صورت دوره­گردی بوده­است که پس از آن در کنار برخی از طوایف ساکن شده و به کار خراطی و ساخت ابزار آلات کشاورزی مشغول شده­ا­ند. همکاری در امور زراعی با طوایف دیگر که این کارها معمولاً در مقابل دستمزد که اقلب به صورت کالا پرداخت می­شد از دیگر فعالیت­های کولی­ها بوده­است.

امروزه در شهر خرم ­آباد کولی­ها درمحله ­های حاشیه­ای شهر زندگی می­کنند. آن­ها در این محله ­ها در راسته­‌هایی مشخص و در کنار یکدیگر ساکن می­باشند. محله کورش و محله باج­گیران که هر دو از نظر موقعیت شهری در حاشیه و از نظر ارزش مادی زمین در سطح پایینی هستند، دو منطقه اصلی سکونت کولی­ها است. در این محله ­ها معمولاً کولی‌ها در نامناسب‌ترین نقاط محله مانند دره کورش در حاشیه جویباری فصلی و یا قسمت پرشیب محله باج­گیران که به خاطر خاک­ سفیدش به گِل­سفید مشهور است قرار دارند. این مکان­ها فاقد راه دسترسی مناسب و امکانات شهری هستند و این ویژگی­ها سبب بروز مسائل اجتماعی مانند اعتیاد، فقر، روسپیگری و ... در میان ساکنین این مناطق شده­ است.

کولی‌ها علاوه بر خاستگاه قومی متفاوت دارای زبان خاص خود می­باشند. آن­ها به زبان خود نام رمزی را نسبت می­دهند. منظور از این نام ناشناختگی آن برای افراد خارج ازگروه و رمز­بودگی این زبان برای افراد خودی جهت انتقال مفاهیم و پیام­های خاص گفته شده­ است. امان ­الهی بهاروند و نوربک (۱۹۷۵) با مقایسه چندین واژه از زبان لوتی­‌ها و زبان لری و زبان فارسی با این نتیجه می­ رسند که ارتباط نزدیکی میان این زبان­ها وجود ندارد. آن­ها در ادامه با مقایسه این واژه­‌ها و چند واژه از زبان کولی‌های ایران به نزدیکی بین این زبان و زبان هندی می­رسند.

فارسی لری لوتی
پدر بوه (باوه) بایین
مادر دا (دالکه) دایین
برادر بیرار بیروین
ارباب اررُ (اررویی) مانه سیوی
خانه مال (قِلا) کُرم
انسان ئام مانِس
گراز وه راز (جیره، تاوئه) نِرقین
گاو گو تیِرن
اسب اسپ لارا
گوسفند لِش وایگِل
بز چَپَش لوتاوین
بیمار به مارگی نیمجا
شهر شَر قلیتژا
نان نُ مِنا

[۱۳]

گورونی ­ها زبان خاص خود را رمزی می­نامند و آن را برای ارتباط با افراد خودی به کار می­گیرند. آن­ها علاوه بر زبان خاص خود با زبان لری نیز آشنایی دارند. در واقع داد و ستد، رجوع کولی‌ها به دیگران برای دریافت کمک (به صورت نقدی و غیر نقدی) با استفاده از زبان لری امکان‌پذیر است. از آن گذشته زبان لری در حوزه­های خاصی به عنوان زبان معیار مطرح می­باشند و کولی‌ها به عنوان اقلیتی وابسته چاره ­ای جز فرا گرفتن و تکلم به زبان­های معیار لرستان از جمله لری، بختیاری، لکی، سیلاخوری، بالاگریوه‌ای و... در مناطق مختلف نداشته­ اند.

در زبان کولی‌ها نیز تمایز میان خود و دیگری (میان کولی­ها و افراد غیر کولی) در قالب زبان دیده می­شود. کولی­ها برای انسان واژه مانس[manes] را به کار می­برند وبه افراد خودی مانس خوکیم[manesexokim] به معنی شخصی از خودمان و برای افراد غیر کولی همان واژه مانس[manes] به صورت عام و در پاره­ای از موارد واژه سور[sor] را به کار می­برند، آن­ها واژه سور[sor] را به لرها نیز اطلاق می­کنند. به خدمت گرفتن واژگان متفاوت از سوی کولی­ها و مردم عادی برای نامیدن خود و دیگری نشان تلاش زبان برای نمایش ذهنیت­ها در مورد چگونگی رابطه بین خود و دیگری است.[۱۴]

سوزمانی‌های کردستان[ویرایش]

تا اواسط دوره قاجار، در سنندج و کرمانشاه، طوایفی به نام سوزمانی زندگی می‌کردند که برخی از آنها کوچ و در روستاهای خانقین و حاج‌قره سکونت کردند. این طایفه‌ها جز رقص و کامروائی کاری بلد نبودند. زنان آنها با رقاصی کسب درآمد می‌کردند و اگر کسی برای محفلی رقاص می‌خواست برای آن زن پیغام می‌فرستاد و او همراه با عده‌ای زن و مرد، متشکل از پدرخوانده و برادرهایش جمع می‌شدند و دو به دو می‌رقصیدند و بقیه هم ساز می‌زدند. مردها هم اگر خواندن بلد بودند، همراه با ساززدن می‌خواندند و پولی که درازای رقص می‌گرفتند، میان همه اعضای خانواده پخش می‌شد. در میان زنان سوزمانی، فحشا رواج داشت و پدری از دخترش و شوهری از زنش ممانعت نمی‌کرد، به شرط آن که این روابط در میان اعضای قبیله اتفاق نمی‌افتاد و فقط در جهت کسب درآمد با مردهای بیرون از قبیله بود. اگر چنین اتفاقی در قبیله می‌افتاد، آن دو را وادار به ازدواج می‌کردند و اگر تن نمی‌دادند، آنها را می‌کشتند.

زن سوزمانی به شوهر خود به صورت نوکر نگاه می‌کرد و به همین دلیل هنگامی تن به ازدواج می‌داد که جوانی را از سر گذرانده باشد. او با پرورش گوسفند و دیگر چهارپایان زندگی خود را اداره می‌کرد و مرد هم برای معاش روزانه‌اش با او ازدواج می‌کرد.

یکی از شغل‌های زن سوزمانی، آرایش کردن دختران جوان بود. این دخترها تا مدتی برای بهره‌برداری مالی به دست مردانی سپرده می‌شدند و مراقب بودند که از جوانی و زیبائی آنها نهایت بهره‌گیری مالی بشود. پس از مدت کوتاهی، اگر آن زن و مرد رغبت داشتند در کنار هم بمانند، باز مدتی به زمان قرارداد اضافه می‌شد و اگر رغبت نداشتند، از هم جدا می‌شدند و سرپرستان دختر، او را مثل کالایی معمولی به بازار فروش می‌بردند.

خان‌های بزرگ منطقه هم این زنها را نگه می‌داشتند و این کار را عیب نمی‌شمردند. زن سوزمانی لباسی با بالاتنه کوتاه و نصفه و نیمتنه‌ای به همان اندازه داشت و شلیته پرچین می‌پوشید. آنها در رقص مهارت شگفت‌آور و عجیبی داشتند. سوزمانی‌ها دائماً کوچ می‌کردند.

مردان و زنان پیر سوزمانی اهل نماز و روزه بودند. این روزها هم در بسیاری نقاط ایران، به شوخی به زنانی که رفتار سبک داشته باشند، سوزمانی می‌گویند.[۳]

غربت‌های استان مرکزی[ویرایش]

در منطقه‌ای که به نام عراق عجم نامیده می‌شد، در همدان، ساوه و آشتیان گروهی از کولی‌ها به نام «غربت» سکونت داشتند. این کولی‌ها چادرنشین بودند و خود را «ایل فیوج» می‌نامیدند. آنها برای گرفتن شناسنامه، ناچار شدند به کشاورزی بپردازند و در یک جا ساکن شوند. البته پنج ماه از سال را به این شکل می‌گذراندند و هفت ماه را دوره می‌گشتند. غربت‌ها دختر به اهل غیر قبیله نمی‌دادند، ولی از آنها دختر می‌گرفتند.[۳]

قره‌چی‌های آذربایجان[ویرایش]

ژنرال سایکس در مورد کولی‌های ایران و آذربایجان نوشته‌است: «در تابستان ۱۹۰۰ برای تحقیق دربارهٔ کولی‌های جنوب شرقی ایران و تکمیل اطلاعات سینگلر به آنجا رفتم. تعیین نژاد و محل کولی‌های ایران بسیار دشوار است، چون در هر ناحیه‌ای نامی دارند، ولی کلاً آنها را «فیوج» می‌نامند که ظاهراً کلمه‌ای عربی است. کولی‌های ایران با کولی‌های انگلستان تفاوت زیادی دارند و کارشان تهیه چرخ چوبی نخ‌ریسی و چوب وافور و فروش آنهاست. گاهی هم اسب و شتر و الاغ معامله می‌کنند و کلاً اخلاق پسندیده‌ای ندارند. مردهای آنها با سایر مردان ایران فرقی ندارند، ولی طرز لباس پوشیدن زن‌ها بکلی با زنان دیگر فرق می‌کند و به همین دلیل به آنها غربتی می‌گویند. فعلاً در ایران بیست هزار خانوار یا صد هزار کولی و در آذربایجان پنج هزار خانوار زندگی می‌کنند.»

در آذربایجان کولی‌ها را «قره‌چی» و «قراچی» یا «قاراچی» می‌نامیدند و در شهرها و روستاها پراکنده بودند. آنها برخلاف عادت همیشگی‌شان از آوارگی دست برداشته و ساکن شده بودند، بطوری که در تبریز کوچه‌ای به نام «قره‌چیلر کوچه‌سی» (کوچه قره‌چی‌ها) وجود داشت که ساکنان آن، همه کولی بودند. این محل خوشنام نبود و اشخاص محترم به آن حدود نزدیک نمی‌شدند. «قره‌چی» ها غالباً به رقاصی و مطربی و کف‌بینی و بخت‌گشایی و غربیل‌سازی و سبدبافی مشغول بودند. مطربهای تبریز غالباً به این محله تعلق داشتند و در جشن‌ها و عروسی‌ها، زنها یا پسران جوان کولی با لباس مردانه، به رقص و آواز و اجرای نمایش می‌پرداختند. فحشا در میان زنان این محله بشدت رواج داشت.

زن‌ها برای گدایی و کف‌بینی، دسته‌دسته به محله‌های دیگر شهر می‌رفتند و ضمن دزدیدن اشیای کوچک و فریب دادن زنهای ساده‌لوح، کودکان آنها را نیز می‌دزدیدند، به همین دلیل در میان مردم تبریز در مورد دزدی «قره‌چی» ها داستانهای زیادی بر سر زبانها بود و مادرها برای ترساندن کودکان خردسال به جای «لولو» و چیزهای ترسناک دیگر، بچه‌ها را از «قره‌چی» می‌ترساندند.

قره‌چی‌ها به ترکی حرف می‌زدند، اما در میان خود گویش عجیب و مخصوصی داشتند. این گویش شباهت عجیبی با سانسکریت و زبانهای هند و پاکستان داشت. سر ویلیام اوزلی که در سالهای ۱۸۱۰ و ۱۸۱۲، هنگامی که عباس میرزا ولیعهد تبریز بود، در راه سفر خود به هند و ایران، سری هم به آذربایجان زد، بسیاری از لغاتی را که «قره‌چی» ها استفاده می‌کردند، ثبت کرد. او دربارهٔ «قره‌چی» ها می‌نویسد:

روزی در منزل کمپبل در آذربایجان بودم که چند نفر به نام «قره‌چی» که شباهت عجیبی به جیپسی‌های خودمان داشتند به آنجا آمدند که با زبان خاصی حرف می‌زد. می‌گویند که این طایفه مذهبی ندارند و همه عمر خود را به لهو و لعب و خوشگذرانی می‌گذرانند، به همین دلیل هم به جای خانه، زیر چادر زندگی می‌کنند و معاش خود را از دزدی‌هایی که از تخم‌مرغ و مرغ و لباس و وسایل مردم می‌کنند، می‌گذرانند و با مهارت عجیبی، کف‌بینی و پیشگویی می‌کنند. مردی که من با او ملاقات کردم صراحتاً گفت که بسیاری از افراد قبیله‌اش دین و ایمان ندارند و هیچ عبادتی نمی‌کنند، ولی خودش از این که مسلمان بود، خدا را شکر می‌کرد. در آن هنگام چند پیک از استانبول رسیدند و بلافاصله متوجه شدند که او جزو قبیله‌ای است که در کشور عثمانی به آنها «چنیگانی» یا «چنگانه» می‌گویند. آنها هم معتقد بودند که مردان چنین قبایلی غالباً خائن و زنهایشان بی‌عفّت هستند. آشپز کمپبل که مدتی را در انگلستان سپری کرده بود، گفت که اینها مثل جیپسی‌های ما هستند. من بسیار مشتاق بودم که چند لغت آنها را بنویسم و ثبت کنم. در میان آنها پسرک جوانی بود که با آن که سواد نداشت، اما کمک زیادی به من کرد.»[۳]

کولی‌های کوت عبدالله[ویرایش]

کوت عبدالله روستایی بود بر سر راه اهواز به آبادان که رودخانه کارون از نزدیکی جاده ماشین روی آن می‌گذشت و نخلستان‌های انبوهی داشت و بنوعی نقطه‌ای ییلاقی به شمار می‌رفت. کولی‌ها از حدود یک قرن پیش در آنجا ساکن شده و چادرهای سیاه خود را کمی دورتر از جاده اهواز ـ آبادان برپا کرده بودند. دخترها و زنهای جوان آنها، خود را می‌آراستند و کنار جاده می‌آمدند. مردان ساز می‌زدند و زنها می‌رقصیدند و مسافران توقف می‌کردند و پس از تماشا، به آنها پول می‌دادند. این کولی‌ها به زبان عربی حرف می‌زدند و می‌خواندند و حتی طرز لباس پوشیدنشان هم مثل عربها بود، اما فارسی هم حرف می‌زدند، آن هم موقعی که می‌خواستند حرف خاصی را بین خود مطرح کنند. این کولی‌ها با وسایل ابتدایی زندگی می‌کردند و غالباً حصیر و سبد می‌بافتند و می‌فروختند. آنها همگی رادیو باتری‌دار داشتند و با علاقه به موسیقی گوش می‌دادند. نوازندگان کولی کوت عبدالله با مهارت خاصی سازهای زهی دست ساخت خود را می‌نواختند که عبارت بود از یک مستطیل حلبی که چوبی از وسط آن عبور می‌کرد و کمان آن هم یک چوب قوسی بود که فقط یک زه داشت. دختران کولی هم معمولاً در رقص و آواز و نواختن دنبک مخصوصی مهارت کامل داشتند.[۳]

جستارهای وابسته[ویرایش]

یادداشت[ویرایش]

  1. Gypsy
  2. Bohemiens
  3. Hydens
  4. Zigeuner
  5. Gitanos
  6. Cygana
  7. Zingari
  8. Zinguri

پانویس[ویرایش]

  1. متین‌دوست احمد: رمانی (زبان کولی‌ها). در پژوهشنامه علوم انسانی: تابستان ۱۳۸۰ , دوره - , شماره ۳۰ ; از صفحه ۱۵۹ تا صفحهٔ ۱۶۷.
  2. لغت‌نامه دهخدا
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ ۳٫۴ ۳٫۵ ۳٫۶ عماد توحیدی، پرسهٔ کولی‌ها در سرزمین ایران. مقام موسیقایی. شماره ۱۳
  4. یحیی ذکا. «کولی و زندگی او». انسان‌شناسی و فرهنگ. بازبینی‌شده در ۳۱ مارس ۲۰۱۳. 
  5. تاریخ پیامبران و شاهان، ص ۳–۵۲
  6. کولی و زندگی او. یحی ذکا
  7. لولیان، زرین کوب، نه‌شرقی نه‌غربی انسانی ص ۸۲–۴۷۴
  8. زط = جات = کولی. احمد محیط طباطبایی. مجلهٔ آیندهٔ فروردین. خرداد ۱۳۶۶
  9. نمایش و موسیقی در ایران، تحقیق و تألیف جهانگیر نصری اشرفی، تهران: انتشارات اَروَن، ۱۳۸۳
  10. Edwards, j. , (2009), Language and Identity, Cambridge University, New York.
  11. Amanolahi, S. Norbeck, E. , (1975), The Luti, an Outcaste Group of Iran. Rice University Studies 61(2): 1-12.
  12. Duranti, a. , (2004), Linguistic anthropology, Cambridge University, New York.
  13. امان­الهی بهاروند. س. 1384. موسیقی در فرهنگ لرستان. تهران. نشر افکار
  14. بیتس. د. پلاگ. ف. انسان‌شناسی فرهنگی.1375. ترجمه محسن ثلاثی. تهران. انتشارات علمی

منابع[ویرایش]

  • کولی و زندگی او. یحیی ذکاء. انتشارات هنرهای زیبای کشور. تهران، ۱۳۳۷
  • لولیان، زرین کوب. عبدالحسین. نه شرقی نه غربی انسانی. ۱۳۵۳
  • زط = جات = کولی. احمد محیط طباطبایی. مجلهٔ آیندهٔ فروردین. خرداد ۱۳۶۶
  • نمایش و موسیقی در ایران، تحقیق و تألیف جهانگیر نصری اشرفی، تهران: انتشارات اَروَن، ۱۳۸۳