عدالت در لغت معادل نظم و ادب است. در پارسی «داد» معادل عدل، و «دادمندی» یا «دادگری» معادل عدالت است. «دادگر» نیز معادل عادل میباشد. «دادگستر» نیز به معنای گسترندهٔ عدل است. از دیگر واژههای دارای ترکیب داد در پارسی، دادگاه، دادیار، دادستان، دادخواهی، داددهی، دادرسی، دادپرسی و غیره میباشند.[۱] واژهٔ «داد» برگرفته از «داتا»ی ایرانی باستان به معنای «قانون» است.[۲]
عدالت اجتماعی یعنی طراحی و اجرای نظام حقوقی به گونهای که هر کس به حق عقلانیاش برسد و در مقابل آن حقوق، وظایفی را انجام دهد یا مسئولیت و عواقب تخلف از آن را بپذیرد. با این حال در تعریف عدالت اجتماعی توافق محکمی وجود ندارد
به قولی داد یا عدالت به عنوان مفهومی اجتماعی عبارت است از داوری بر پایه برابری. با این مفهوم داد در مقابل بیداد (بی عدالتی) که به معنی قضاوت ناعادلانه است قرار دارد.[نیازمند منبع]
عدالت در اصطلاح فقهی صفت کسیست که گناه کبیره نکند و بر گناه صغیره اصرار نورزد. عدالت در اخلاق یونانی صفت کسیست که هر سه صفت حکمت، شجاعت و عفّت را داشته باشد.[نیازمند منبع]