استان گیلان
مختصات: ۳۷°۱۶′۳۹″ شمالی ۴۹°۳۵′۲۰″ شرقی / ۳۷.۲۷۷۴° شمالی ۴۹.۵۸۹۰° شرقی
گیلان | |
---|---|
مرکز | رشت |
مساحت | ۱۴٬۰۴۴ کیلومتر مربع کیلومترمربع |
جمعیت (سرشماری ۱۳۹۰) | ۲٬۴۸۰٬۸۷۴[۱] نفر |
پراکندگی | ۱۷۷ نفر در هر کیلومتر مربع |
تعداد شهرستانها | ۱۶ |
منطقه زمانی | IRST (گرینویچ+۳:۳۰) |
-تابستان (دیاستی) | IRDT (گرینویچ+۴:۳۰) |
نماینده ولی فقیه | زین العابدین قربانی |
استاندار | محمدعلی نجفی |
استان گیلان (به گیلکی: گیلان یا گیلؤن)، از استانهای شمالی ایران به مرکزیت کلانشهر رشت[۲][۳] است. دربارهٔ نام گیلان و معانی واژهٔ گیل، نظرات متفاوتی ابراز شدهاست. لغتنامه دهخدا، واژهٔ گیلان را برگرفته از «گیل»، بهاضافهٔ پسوند مکان «ان»، به معنای محل سکونت گیلها دانسته و افزودهاست که صورت این واژه در زبان پهلوی، گِلان (Gelan) و نزد یونانیها گِلای (Gelae) بودهاست.[۴]
این استان، از شمال به دریای کاسپین و کشور آذربایجان، که از طریق آستارا با آن دارای مرز بینالمللی است، از غرب به استان اردبیل، از جنوب به استان زنجان و قزوین و از شرق به استان مازندران محدود میشود.[۵] مساحت گیلان ۱۴٬۰۴۴ کیلومترمربع و جمعیت آن طبق سرشماری ۱۳۹۱، ۲٬۴۸۰٬۸۷۴ نفر است.[۱]
گیلان دهمین استان پرجمعیت و بیست و هشتمین استان وسیع ایران است. تراکم جمعیت در این استان با ۱۷۷ نفر در هر کیلومترمربع جایگاه سوم را در ایران دارد.[۶] کلانشهر رشت با داشتن ۴۶ درصد جمعیت کل استان،[۷] مرکز و پرجمعیتترین شهر استان گیلان و دوازدهمین شهر پرجمعیت ایران و پرجمعیتترین شهر سه استان ایران در ساحل دریای کاسپین است. از دیگر شهرهای پرجمعیت این استان میتوان به ترتیب به شهرهای بندر انزلی، مهمترین بندر ایرانی در حاشیه دریای کاسپین، لاهیجان، تالش، لنگرود، رودسر، بندر آستارا، فومن و اشاره کرد.
طبیعت گیلان، پوشیده از جنگل و دارای آب و هوای معتدل و مرطوب است. این استان شامل مناطق سرسبز شمال غربی رشتهکوه البرز و بخش غربی کرانههای جنوبی دریای کاسپین است.[۸]
استان گیلان از سال ۱۳۴۴ در تقسیمات کشوری ایران به عنوان استان مستقل وارد شد. این منطقه پیش از آن ولایت گیلان و استان یکم خوانده میشد.[۹]
سنت مقاومت در برابر اشغالگران موضوعی تکراری در نوشتههای نویسندگان و تاریخنگاران محلّی و ملیگرا است[نیازمند منبع](از جمله صادق هدایت، احمد کسروی، غلام حسین صادقی، محسن عزیزی). به ادعای مینورسکی اینها گیلان را در طول تاریخ «پرچمدار ایرانگرایی» میدانند.[۱۰]
محتویات
جغرافیا[ویرایش]
زمینشناسی[ویرایش]
گیلان انتهای غربی رشته کوه البرز و بخش غربی جلگههای حاشیه دریای خزر ایران را دربر میگیرد. دره عرضی عمیق سفیدرود بین منجیل و امامزاده هاشم کمربند کوهستانی را قطع میکند. در شمال غرب، ارتفاعات تالش به صورت حوضهای پیوسته امتداد دارند و گیلان را از آذربایجان جدا میکنند. جز در انتهای شمالی در حیران واقع در انتهای دره آستاراچای که از ارتفاع ۱۶۰۰ متر فراتر نمیرود، ارتفاع همه آن مناطق بالای ۲۰۰۰ متر است و سه قله بالای ۳۰۰۰ متر بغرو داغ (۳۱۹۷ متر)، عجم داغ (۳۰۰۹ متر) و شاه معلم یا ماسوله داغ (۳۰۵۰ متر) دارد. در بخش شرقی و شمال شرقی آنها جریانهایی موازی به پایین به سوی دریا جریان دارد که منجر به الگویی شانهایشکل میشود. البرز غربی خود در شرق دره سفیدرود پهنتر و پرپیچوخمتر است و سه دامنه موازی دارد؛ نماینده جنوبیترین و پستترینشان در گیلان آسمانسرا کوه (۲۳۷۵ متر) در منطقه عمارلو ست؛ دامنه متوسط پیوستهتر است؛ از کوه درفک (۲۷۳۳ متر) تا کرم کوه (۳۳۸۹ متر) ادامه دارد، درحالی که دره عرضی پلرود کلاچای مشخصاً دامنه شمالی را به ناتشکوه (۲۳۸۷ متر) و کوه سمام یا سماموس (۳۶۸۹ متر) که بلندترین نقطه گیلان است تقسیم میکند. همه این کوهها ساختار زمینشناسی و تاریخ زمینساختی بسیار پیچیدهای دارند که آنها را به مجموعه ساختاری مرکز ایران مربوط میکند. لرزهخیزی بالا گواه فعال بودن فرایند کوهسازی ست، زلزله ۳۱ خرداد ۱۳۶۹، دو شهر منجیل و رودبار را تقریباً ویران کرد و حدود چهل هزار نفر را کشت و صدها روستا را تخریب کرد.[۱۱]
بیش از ۴۰ رودخانه در گیلان جریان دارند که مهمترین آنها سفیدرود است. دیگر رودهای مهم گیلان آستاراچای، کرگانرود، اسالم، دیناچال، شیوهرود، عملکنده، وزیرکنده، حسنکیاده، دهکا، رود چمخاله، کیانرود، خشکبیجاری و پیلهرود هستند.[۱۲]
گرچه همه این کوهها مساحت بیشتری از جلگهها دارند، ولی جلگهها مهمترین ویژگی خاص استان هستند و واژه گیلان هم اغلب به مناطق جلگهای یا خصوصاً به جلگه مرکزی اطلاق میشدهاست. این متوازیالاضلاع کمارتفاع، با پهنای ۳۵ کیلومتر و طول ۹۰ کیلومتر، ناهمگن بوده قابل تقسیم به دو بخش اصلی است: دلتای سفیدرود در شرق و جلگه فومن در غرب. اولی تماماً توسط سفیدرود، رودی با دبی بالا (۴۵۰ میلیون متر مکعب به طور میانگین) و محتوای آبرفتی بالا ایجاد شدهاست. در بالای رود محتوای آبرفتی قدیمی غلیظ وجود دارد، ولی در پایین آن، شمال آستانه، رود اغلب دارای لای و گل میشود، و مسیرش از مسیر سابق شمال شرقیش که در زاویه برجسته دشت در دستک به دریا میپیوست عوض کرده و در حال حاضر به سوی شمال جریان یافته و دلتای زنده کوچکتری هنگام پیش رفتن به دریا بین زیباکنار و بندر کیاشهر میسازد. جلگه فومنات در غرب رسوبات آبرفتی دریایی و خطوط شنی ساحلی را با رسوبات فراوان ناشی از رودخانههای پرشمار سرازیر از ارتفاعات تالش میآمیزند. آنها مستقیماً به دریا نمیرسند، بلکه در تالاب انزلی یا یک خروجی به دریا جمع میشوند از لای ساحل شنی خط ساحلی جمع میشوند تالاب در نتیجه رسوب گذاری مستمراً در حال کوچک شدن و پست شدن بودهاست. در مقابل، جریانات شمال تالش و شرق گیلان که حتی از پلرود هم پرآبترند به اندازه کافی برای خنثی کردن عمل جریان ساحلی رونده بسوی شرق آبرفت نمیآورند و نمیتوانند جز یک روبان باریک منطقه کمارتفاع تنها با پهنای چند کیلومتر بین آستارا و سفیدرود و در شرق قاسمآباد با پهنای حدود ۱۰ کیلومتر در دهانه پلرود پیرامون کلاچای بسازند.[۱۱]
آب و هوا[ویرایش]
مناطق کمارتفاع ساحل دریای خزر به دلیل وضعیت توپوگرافیکشان، دارای نوعی بسیار ویژه از آب و هوای هیرکانی هستند. کل استان گیلان متعلق به این منطقهٔ به طور خاص مرطوب و سبز است: جریانات جوی غالب شمالی-جنوبی، بر فراز دریا مرطوب شده، توسط مانع قوی البرز مجبور به بالارفتن شدید میشوند و نتیجتاً در همه سال به فراوانی بر جلگه و کوهپایه شمال غربی رشته کوه میبارند. نظام بارش در پاییز (سپتامبر تا دسامبر) وقتی که ناپایداری جوی در بالاترین نقطه خود است حداکثر شدیدی نشان میدهد، در زمستان و اوایل بهار متوسط است، در مه تا اوت کمترین مقدار را دارد (ولی عموماً به حد کافی زیاد هست تا بالاتر از حد ماههای خشک بماند). بارندگی متوسط سالانه بین ۱۲۰۰ تا ۱۸۰۰ میلیمتر در طول خط ساحلی متغیر است (۱۲۳۳ در آستارا، ۱۷۵۵ در انزلی)، در گوشه جنوب غربی جلگه به سوی یک منطقه شبه مرطوب کاهش مییابد (۱۰۸۶ در فومن و ۸۵۵ در شاندرمن) و در بخش پستتر کوهها دوباره به مقادیر خیلی زیاد تا ۱۵۰۰–۱۸۰۰ میلیمتر (۲۴۰۰ میلیمتر در دره بالای ماسال) میرسد. در طول دره سفیدرود، که هر بعدازظهر تابستانی باد شدید شمالی منجیل آن بر آن میوزد، کاهشی شدید منجر به منطقه شبهخشک مدیترانهای مانند رودبار و منجیل میشود.[۱۱]
گونههای گیاهی و جانوری[ویرایش]
دلیل پوشش گیاهی غنی گیلان ممتاز بودن اقلیم آن است. ناحیه رویشی هیرکانی مانند یک نوار سبز، حاشیه جنوبی دریای کاسپین و نیمرخ شمالی رشته کوه البرز را پوشاندهاست. این ناحیه رویشی به خاطر حاصلخیزی خاک، تغییرات دما و بارندگیهای متعدد، حاوی گونههای گیاهی زیادی است. جنگلهای این ناحیه به صورت نسلی دستنخورده و سالم، کمربندی از درختان خزانکننده دوران سوم زمینشناسی را تشکیل میدهند. این جنگلها که از آن به نامهای جنگلهای مرطوب و یا کاسپینی یاد میشود ارزشهای زیستمحیطی و اقتصادی زیادی دارند و در زمره میراث طبیعی جهانی محسوب میشوند.[۱۳] این ناحیه بخشی از ناحیه رویشی اکسین - هیرکانی است که این ناحیه خود درون منطقه ارو-سیبری است. بعضی گونههای ناحیه اکسین-هیرکانی چون درخت آزاد بازمانده گونههای گیاهی فلورا ترشری هستند که پس از دورههای سرمای کواترنری جز در این منطقه در دیگر نقاط نابود شدند.[۱۴] این ناحیه نسبت به مناطق ارو-سیبری و حتی ناحیه رویشی اکسین - هیرکانی[یادداشت ۱] ویژگیهای خاصی دارد: مخروطیان تقریباً وجود ندارند، سرخدار تنک و تعداد زیادی از گونههای بومی که بازمانده گونههای گیاهی آرکو-ترشری هستند[یادداشت ۲] وجود دارند. بر حسب ارتفاع سه سطح جنگل قابل تمایزند: جنگلهای مخلوط هیرکانی، جنگلهای راش کوهی، و جنگلهای بلوط بلند کوهی و جنگلهای ممرز. جنگل هیرکانی که زمانی جلگهها را میپوشاندند، اکنون بخش عظیمی از بخش اول کوهها تا ارتفاع ۱۰۰۰ متری را میپوشانند. این جنگل لایه دار است و لایهای از درختان خیلی بلند مثل بلند مازو، درخت آزاد و انجیلی و انواع رایجتر افرا و نارون؛ لایهای از درختان کوچکتر مثل لیلکی، کلهو، و شبخسب، شمشاد در نقاط سایه دار و همه انواع درختان میوه وحشی؛ و یک زیربوته با بتههایی مثل جل، خاس، خزه، تاک وحشی، پیچک، و دیگر گیاهان خزنده دارد. کوههای با ارتفاع متوسط، حوزهٔ راش شرقی بلند، به همراه بلوط، نمدار، افرا و نارون است. سطح بالای کوهها بین ۱۸۰۰ تا ۲۲۰۰ متر باقیمانده دارای جنگل فقیرتر اوری و ممرز است. مراتع قلهای اغلب جایگزین این جنگلهای بالاتر شدهاند، بعضی هایشان در نقاط بلند یا شیبهای سرپوشیده خصوصیات خشکی زی ویژه نشان میدهند. به اصطلاح جزیرهٔ مدیترانهای پیرامون رودبار و منجیل به لحاظ پوشش گیاهی ویژهٔ طبیعی و کشاورزیش یعنی جنگلهای سرو بسیار تنک و درختان زیتونش انگشت نماست.[۱۱] سوسن چلچراغ در عمارلوی رودبار از گونههای منحصر به قرد گیلان است.
تالاب انزلی، به دلیل گیاهان، جانوران و مورفولوژی و شکل بستر، ارتباط با دریا و رژیم رودها دارای محیط زیستی ویژهاست. گیاهان تالاب به سه دسته غوطه ور، گیاهان شناور و گیاهان حاشیهای تقسیم میشود. معروفترین گیاه تالاب انزلی که شهرت جهانی دارد «لاله مردابی» است که تالاب را به این دلیل تالاب لاله مردابی میخوانند. حواصیلها، اردک سانان، مرغابی سانان، کشیم شانهدار بزرگ، کشیم سیاه گردن، یلوه کوچک، کاکایی از پرندگان این تالابند که به دلیل تنوع زیستی بالا محلی مناسب برای مطالعه آنان است.[۱۵]
۹۴ گونه حمایت شده و در معرض خطر انقراض پرندگان در گیلان وجود دارد.[۱۶] پوشش انبوه گیاهی گیلان زیستگاه گونههای وحشی چون پلنگ، آهو و بز کوهی بودهاست اما امروزه به دلیل گسترش سلاحهای غیرمجاز و افزایش شکار این گونهها تا مرز انقراض پیش رفتهاند. گیلان یکی از مهمترین زیستگاههای مرال یا گاو کوهی، یکی از سه گونه گوزن موجود در ایران و بزرگترین گونه آن، است که در جنگلهای مناطق کوهستانی زندگی میکند. در چند سال اخیر با افزایش محیط بانی، تبلیغات و فرهنگ سازی مداوم از شیب کاهش جمعیت این گونه کاسته شدهاست. دیگر گونه منحصر به فرد و کمیاب در گیلان، سمندر باله دار جنوبی[یادداشت ۳] است که اهمیت جهانی دارد.[۱۷]
تاریخ[ویرایش]
دوره باستانی[ویرایش]
با آغاز سدهٔ بیستم میلادی در حفاریهای تپه مارلیک (که قدمتی ۳۰۰۰ ساله دارد) ظروف سفالین، مجسمههای کوچک از طلا، نقره و برنز و اسلحههای برنزی و آرامگاه پادشاهی از همان دوران به همراه مجموعهٔ قابل توجهی از جواهرات کشف شد که طرز ساخت این اشیاء و فراوانی طلا و نقره در این آثار باستانی، خبر از خبرگی سازندگان و ثروتمندی مردمان این سرزمین در گذشته میدهد.[۱۸]
پیش از میلاد در کرانه دریای کاسپین اقوامی همچون کاسپیها و کادوسیها و آماردها ساکن بودهاند.[۱۹] کاسپیها در طول سواحل جنوب غربی دریای کاسپین زندگی میکردند. اینکه آیا آنها شمال یا جنوب رود کورا (منشعب از نام کوروش بزرگ) هم زندگی میکردند مشخص نیست. کاسپیها باید ایرانی یا شدیداً تحت تأثیر فرهنگ ایرانی باید دانسته شوند.[۱۹] به نظر میرسد که گیلها (گیله مردان) که جنگجو ذکر شدهاند، حدود قرن اول یا دوم قبل از میلاد، وارد ساحل جنوبی دریای کاسپین و غرب رود آماردوس (بعدها سفیدرود) شدند و همراه با دیلمیان در آنجا سکنی گزیدند. این دو نوعی گویش ایرانی شمال غربی تکلم میکردند که تا حد زیادی برای سایر فارسی زبانان قابل فهم نبود. آنها احتمالاً از منطقه داغستان آمدهاند و جایگزین کادوسیان شدهاند. متعاقباً از رود آماردوس هم گذشتند و به همراه دیلمیان جایگزین آماردیها شدند. از آنها هم مانند دیلمیان به عنوان همراهان شاهان ساسانی نام برده شده ولی به عقیده عدهای به نظر نمیرسد تحت فرمان مؤثر آنان درآمده باشند.[۲۰] شهر گیلها در نزدیکی دریا بود. کاسپیها خودشان ظاهراً به کوهها سوق داده شده بودند. سپس در شرق، کادوسیان میزیستند که ظاهراً با گیلها آمیخته بودند و از ساحل تا کوه سکنی داشتند. آماردیها در آمل اقامت داشتند.[۲۱][۲۲]
کادوسیان قبیلهای ایرانی بودند که بنا بر استفان بیزانتی[یادداشت ۴] بین دریاهای کاسپین و سیاه و بنا بر استرابو در کرانه جنوب غرب دریای خزر و جنوب ارس بین آلبانی در شمال و ماردی در شرق یعنی در بخش کوهستانی مادیه پیرامون پاراچوآتراس[۲۳][یادداشت ۵] میزیستند. گفته شده نینوس شاه آشوری آنان را شکست داد. در دوره مادها آنان آشکارا قادر به حفظ استقلالشان بودهاند و حتی گفته شده در دوره آرتئس وقتی یک پارسی به نام پارسد که از مادها گریخته بود (برادر زن رهبرشان)، مجبور شان کرد با مادها بجنگند. شاه مادها را شکست دادهاند؛ بنابراین کادوسیان هرگز تابع شاهان ماد نبودهاند و فقط این کوروش بود که گفته شده داوطلبانه فرمانبردارش شدند. بنابر گفته گزنفون، او هنگام مرگ پسرش را ساتراپ مادها ارمنیان و کادوسیان کرد.[۲۴]
تا قرن هفتم میلادی، گیلان در منطقه نفوذ هخامنشیان، سلوکیان، اشکانیان و ساسانیان قرار داشت که بر ایران تا قرن هفتم میلادی حکمفرمایی میکردند. فتح ایران بدست اعراب باعث ظهور تعداد زیادی سلسلههای محلی در گیلان شد.[۲۵] اسکندر موفق به فتح گیلان نشد.[۲۶]
نوشتههای دوران آغازین ساسانی و منابع عربی در قرون وسطی از تلاش اولین افراد خاندان ساسانی، اردشیر اول و شاپور اول برای تسخیر تمام ایران حکایت میکنند. تا زمان شاپور اول تمامی حاکمان محلی برکنار شده بودند و فرزندان شاپور جایگزین آنها شده بودند. از جمله بهرام که بر گیلان حکم میراند.[۲۱] حدود فتوحات اردشیر را نمیتوان با دقت تعیین کرد. اکثر مناطق پارتی، شامل حکومتهای تابع از ساسانیان اطاعت کردند. بنا به گفته طبری، پادشاهان کوشان و توران در شرق به اردشیر گرویدند، اما در غرب، و جزایر خلیج فارس و بحرین، لشکرکشی انجام شد و این مناطق فتح شدند. اینکه گیلان و مناطق ساحلی کاسپین به اردشیر پیوسته باشند غیر محتمل است چونکه عنوان گیلانشاه برای اولین بار در دوران شاپور اول ظاهر شد.[۲۷] مناطق حاشیه کاسپین مادیه یک منطقه جغرافیایی و قومیتی متمایز ایران را شکل میدادند و به استقلال سیاسی گرایش داشتند. نامه تنسر نشان میدهد شاه گشناسب، در ابتدای دوره ساسانی شاه گیلان، دیلم و رویان، طبرستان و دماوند بوده است. منطقه، یک پادشاهی تابع و بعدها استان کوههای پتشخوارگر (فرشواذگر) را شکل میداد. شهر اصلیش، رشت (سایرو پولیس)، باید بر سر راههای پارتی به ارس و آتورپاتکان بوده باشد. مسیحیت از طریق این راه میتوانسته از قرن دوم به بعد به گیلها رسیده باشد گرچه تازه از قرن ششم به بعد اسقف نشین شدهاست. جاده ماه در جنوب از طریق شادشاپور (قزوین)، قابل دسترسی بود.[۲۸]
از آنجا که از دوره هخامنشیان و ساسانیان، گیلان با خاندانها و فرمانروایان محلیش تقریباً همیشه مستقل بود، دین زرتشتی و کلنیهای نسطوری توانست برای مدت طولانی در آن دوام آورد.[۲۹] در ۵۳۳ از گیلان همراه با آمل به عنوان پایگاه کشیشی نسطوری نام برده شدهاست. گفته میشود خاندان دابویگان هم پیش از رفتن به مازندران از گیلان نشات گرفتهاست.[۲۰]
دوره اسلامی[ویرایش]
در هجوم عربها دیلمیان مقاومت شدیدی در برابر اشغالگران عرب نشان دادند و گیلان به اشغال آنان در نیامد. هر چند که منابع خلفا عباسی خبر از پرداختن مالیات از سوی گیلانیها میدهد به نظر میرسد که ایشان مردمان باختر سفید رود بودهاند و مردم خاور سفید رود هیچگاه زیر کنترل آنها نبودهاند. تقریباً اولین مسلمانانی که از حدود قرن دوم هجری به بعد وارد این سرزمین شدند و توانستند در آنجا اقامت گزینند، علویان بودند که بهعلت مخالفت یا مبارزه با حکام عباسی بدان سرزمین روی آوردند. بدین ترتیب، پذیرش اسلام دیلمیان با مذهب تشیع آغاز شد و از فرق شیعه، مذهب زیدیه، اولین و پرطرفدارترین آنان بود. البته، مذهب اسماعیلیه با تبلیغات و فعالیت ابوحاتم رازی در دیلم، پیروانی پیدا کرد.[۲۰] گیلان و دیلمان حتی پس از آوردن اسلام و بسط دیلمی، از نظر سیاسی شبه مستقل و جدا ماندند.[۲۰] در این دوران وجود اختلافهای دیرینه نژادی بین دیلمیان و گیلکیان و وجود دو مکتب رقیب زیدی باعث بالا گرفتن دشمنی بین گیلکیان و دیلمیان و ستیزههای فرقهای بین اینان انجامید.[۳۰] زیاریان، بوئیان و بعدها سلجوقیان تلاش کردند از خارج تأثیرگذار باشند و در پارهای از زمانها میتوانستند خراج مطالبه کنند، ولی نتوانستند حکمرانی یا مالیات منظم تحمیل کنند. زیدیان شرق گیلان از حکمرانان علوی مستقر در هوسم در قرون دهم و یازدهم میلادی هواداری میکردند. به هر حال، بیشتر این سرزمین همچنان در کنترل سران محلی خانوادگی بود. در قرن دوازدهم لاهیجان جای هوسم را به عنوان مرکز فرمانروایان زیدی علوی گرفت. لاهیجان، که خاندان دیلمی آل بویه که نواحی مرکزی و غربی ایران و فارس را از تصرف خلفا آزاد کردند، از آن نشات میگیرد، در قرن دهم همچنان دیلمی پنداشته میشد. هم اکنون این شهر اصلی شرق گیلان است.[۲۰] گیلان، تنها منطقهای در ایران بود که در دوره حکومت مغول، وقتی همه کشور در اشغال مغولان بود، واقعاً مستقل مانده بود و حتی پس از اشغال پرهزینه آن توسط الجایتو همانطور باقی ماند. هیچ حاکم مغولی به گیلان فرستاده نشد، در عوض؛ ایلخان به فرمانروای بیه پیش اجازه داد کل منطقه را زیر فرمان خود درآورد و به نشانه حسن نیت یک دختر مغول به او داد.[۲۰]
صفویه[ویرایش]
در اواخر سده ۱۵ و اوایل سده ۱۶ میلادی، گیلان تحت سلطه اعضای دو خاندان محلی بود. از ۶۸–۱۳۶۷ میلادی علی کیا بن امیرکیای ملطی، یک رهبر علوی کنترل بیه پیش (به مرکزیت لاهیجان) را با پشتیبانی سادات مرعشی حاکم در مازندران به دست گرفت. او و جانشینانش خود را در لاهیجان مستقر ساختند و بر همه شرق گیلان تا اوایل عصر صفوی حکم راندند. خاندان شیعه زیدی امیرکیایی، خانوادهای از نسبتاً نوپادشاهان، بود، گرچه حتی یکی از اعضای آن هم در داشتن ادعای اصل و نسب ساسانی شک نداشت. در بیه پس (به مرکزیت فومن؛ و بعداً رشت)، یک منطقه سنی، خاندان سنی شفیعی اسحاقوندی از نیمه قرن سیزدهم به قدرت رسید. این خاندان که مقرش فومن بود، تدریجاً همهٔ غرب گیلان را تصرف کرد. این خاندان اصل و نسبش را به پادشاهان ساسانی و پیش از آن میرساند، و در همان زمان، ادعای تبار از اسحاق نبی میکرد.[۲۰] شاه اسماعیل صفوی شش سال (و به گفته لاهیجی هشت سال) در گیلان ماند، قبل از این که فروپاشی امپراطوری آق قویونلو، که به او فرصتی که دنبال اش بود تا تخت پادشاهی ایران را در سال ۹۰۵ شمسی تصاحب کند را داد. اسماعیل از ماندن نزد امیره اسحاق، حاکم بیه پس، که توسط مشاوران برای او تعیین شده بود اجتناب کرد، احتمالاً به خاطر این که نمیتوانست به یک سنی اعتماد کند. به هر حال، او به آسانی، دعوت حاکم عالی مقام وقت گیلان، کارکیا میرزا علی شیعه از لاهیجان را، که با آق قویونلو بارها جنگیده بود، پذیرفت. هر دو خاندان توسط شاه عباس صفوی از بین رفتند و گیلان تحت فرمان حکام منصوب دولت مرکزی درآمد. شاه تمام گیلان را به ملک شخصی خود تبدیل کرد.[۳۱]
پیش از صفویه آثار مکتوب بر جای مانده از گیلانیان به زبان فارسی انگشت شمار است زیرا مراکز آموزشی که این زبان را آموزش دهند یا ولینعمتانی که مشوق آن باشند وجود نداشت. گیلان در دورهٔ صفویه با نقاط دیگر ایران ارتباط گستردهتری یافت که منجر به نگارش بیشتر کتب فارسی نویسندگان و دانشمندان گیلانی شد.[۳۲]
قرن هیجدهم[ویرایش]
افول صفویان و انقراض آنان در سال ۱۷۲۲، منجر به یک حالت آشوب در کشور شد. مناطق شمالی کشور نسبت به تأثیر و اشغال خارجی آسیبپذیر شد. اولین تلاشها توسط روسیه تزاری برای تسلط بر دریای خزر و استانهای ایرانی گیلان، مازندران، استرآباد و آذربایجان در همین زمان شروع شد. این قرن پرآشوب ظهور سه رهبر قدرتمند ایلی را به خود دید، نادر شاه افشار، کریم خان زند و آغا محمد خان قاجار. طی بیشتر این دوره، گیلان توسط فرمانروایان محلی از بازماندگان اسحاقیه و خصوصاً امیره دباج فومن و بیه پس با کمک حکام شهرها و بخشها که آنها هم از خاندانهای محلی بودند اداره میشد که یا به طور مستقل حکم میراندند یا استقلال نسبیشان را با پرداخت خراج به چهرههای نوظهور یادشده و فرمانداران کل منتصب آنان تضمین میکردند. تقسیم گیلان به دو بخش در این دوره هم ادامه یافت. در این دوره تعدادی فرماندار کل هم توسط نادرشاه، کریم خان و آغا محمد خان برای گیلان منصوب شدند ولی دوره آنها عمدتاً کوتاه بود. طی دوره نادرشاه، فرمانروایان گیلان خراج اختصاص یافته بهاستان را به فرمانداران کل یا خزانه مرکزی میفرستادند. به هرحال مالیاتگیری منجر به دو شورش عمده شد. در هرج و مرج پس از قتل نادر شاه، قلمرو او به دست سران ایلی افتاد. در گیلان، آقا جمال فومنی (از بازماندگان امیره دباج، و فرزند آقا کمال که در دوره شاه سلطان حسین فرمانروای گیلان بود) همراه با آقا صافی حکومت مرکزی را شکست دادند و حکومت استان را از رشت به دست گرفتند. آقا جمال در ۱۷۵۳ در نتیجه یک عداوت قدیمی توسط آقا هادی شفتی در شفت کشته شد. آقا هادی با کمک میرزا ذکی حاکم گسکر برای ۴ ماه بر گیلان حکومت کرد.
او در یک حمله ناگهانی توسط سران قاجار دستگیر و اعدام شد. آنها هدایت الله، فرزند جوان آقا جمال را به فرمانروایی رشت منصوب کردند. پس از رسیدن کریم خان به قدرت هدایت الله خان به تهران فرستاده شد و یک حامی کریمخان در ۱۷۶۰ جایگزین او شد؛ ولی وقتی کریمخان در یک کارزار نظامی در آذربایجان بود هدایت الله خان به گیلان گریخت و دوباره به مقام فرمانروایی گیلان رسید. بعد از مدتی جنگ و گریز، کریمخان نهایتاً او را ۱۷۶۷ به فرمانروایی گیلان منصوب کرد و دختر او را به عقد پسرش ابوالفتح خان درآورد. هدایت الله خان توانست شبه-استقلال گیلان را تا رسیدن آغا محمد خان به قدرت در دهه ۱۷۷۰ حفظ کند. در ۱۷۷۳ او سعی کرد حمایت روسها را کسب کند و وقتی موفق نشد در ۱۷۷۹ به فتحعلی خان خان خانات قبه برای کمک روی آورد. علاقه هدایت الله خان به حفظ حدی از استقلال باعث شد او در آخرین تلاش برای مقاومت علیه حاکمیت در حال ظهور قاجار دوباره از روسها تقاضای حفاظت کند. گرچه نپذیرفتن تقاضای روسها برای الحاق بندر انزلی منجر شد روسها آغا محمد خان را تحریک کنند که گیلان را فتح کند. مصطفی خان دولو با ۶۰۰۰ سرباز به رشت حمله کرد و هدایت الله خان را شکست داد. وقتی او در یک کشتی روسی پناه گرفت، روسها او را به آقا علی تنها بازمانده خاندان آقا رفیع شفتی که همگی توسط هدایت الله کشته شده بودند تحویل دادند. او توسط آقا علی اعدام شد. گیلان تحت فرمانروایی هدایت الله که تجارت خارجی را با جذب شمار زیادی از ارامنه، روسها، یهودیان و هندیان به رشت حمایت میکرد پیشرفت کرد. آنها در کاروانسراهای جداگانه میزیستند و تجارت میکردند. او با حکمرانی در یکی از بارونقترین ایالات ایران با یک درآمد سالانه قابل توجه (حدود ۲۰۰ هزار پاوند) در یک دوره طولانی ثروت زیادی به دست آورد و با سخاوتمندی زیست. او خراج بزرگی از ابریشم و طلا به حاکمان از محمدحسن خان تا کریمخان و آغامحمدخان میفرستاد. او درباری درخشان و با مبلمان عالی و شرابهای قوی و بردگان گرجی، و یک ارتش حقوق بگیر از ۱۵ هزار مرد داشت که میتوانست ده هزار نیروی ایالتی هم بدان بیفزاید. او علاوه بر درآمد سرشار از تولیدات محلی خصوصاً ابریشم، از مالیات ثابت سرانه بر جامعه بزرگ ارمنی و نیز از تجارت با روسها که یک پست تجاری مستحکم در انزلی داشتند کسب میکرد.[۳۳]
قرن نوزدهم[ویرایش]
در قرن نوزده در اثر منافع استعماری روسیه و بریتانیا، ایران دچار تغییرات عمده سیاسی اقتصادی و اجتماعی شد. گیلان در حوزهٔ تأثیرات روسیه بود و ارتباطات فزاینده با این کشور منجر به تحولات عمدهای در قرن نوزده و اوایل قرن بیستم در این منطقه شد. از جمله تجارت خارجی افزایش یافت، حمل و نقل دریایی و اثر آن بر واردات و صادرات و مصرف زیاد شد که رفاه در ایالت گیلان را افزایش داد. نتیجتاً راه ارتباطی بین تهران به انزلی از طریق قزوین و رشت منجر به افزایش عبور مسافرین به اروپا از خط انزلی–باکو شد. قرن نوزدهم در گیلان با ادامه یافتن حکمرانی خاندانهای محلی دو بخش بیه پیش و بیه پس شروع شد؛ ولی تدریجاً این وضعیت در نیمه دوم قرن تغییر کرد و افزایش تجارت خارجی و توسعه سریع حمل و نقل در کاسپین و سیل مسافر و بار در راه ترانزیتی تهران-انزلی عوامل عمدهٔ مؤثر در جدابودن ایالت را از بین برد و آن را به مدار اقتصاد نوظهور جهانی و قدرت مرکزی آورد. گیلان با تبدیل شدن به مرکز تماس سیاسی اقتصادی و اجتماعی با غرب در واپسین دهههای قرن نوزده، به میدانی برای شماری از جنبشهای شورشی مهم رادیکال در دوره ۱۹۰۵ تا ۱۹۲۱ تبدیل شد. قاجاریان موفق شدند بر آشوب قرن هجده با ایجاد امنیت نسبی و کنترل بر ایالات فائق آیند. دو مجموعهٔ موقت و ثابت، دستگاه دولتی ایالت را تشکیل میداد. یکی فرماندار کل و وزیر که از تهران تعیین میشد و شاه و دولت مرکزی را نمایندگی میکرد و اغلب موقتی بود، دیگری مسئولین محلی بود که عمدتاً وراثتی و دائم بودند و خانها و حاکمان و نایبالحکومهها و کلانتران را شامل میشد. گیلان یکی در زمرهٔ چهار ایالت ثروتمند ایران بود و درآمدش گرچه تغییر میکرد، قابل توجه بود. علاوه بر این از ۱۸۹۷ که تشکیلات جدید گمرکی به دستیاری بلژیکیها تأسیس شد، درآمد گیلان از گمرک به شدت افزایش یافت. در ۱۹۱۲ درآمد گمرکی ۹٫۶ میلیون قرآن یا به عبارتی، بیش از دو پنجم درآمد کشور از گمرکات بود. افزون بر این دهقانان گیلانی از همتایان شان در بیشتر ایالات ایران بهتر بودند. این باید در خاطر بماند که حضور شدید تجار و کارگران خارجی (روس، یونانی، ارمنی) در گیلان و آگاهی بیشتر از پیشرفتهای اجتماعی در غرب عوامل مؤثر در ایجاد جنبشهای پیشروی اعتراضی کارگری مختلف و حضور فعال ایالت در جنبشهای انقلابی در ۱۹۰۶ تا ۱۹۲۱ بود.[۳۴]
قرن بیستم[ویرایش]
در ژوئیه ۱۹۰۹ پس از تعطیلی مجلس در دوره محمد علی شاه و به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی، مجاهدان مشروطه خواه گیلانی به سوی پایتخت روان شدند و با فتح تهران به همراه عشایر بختیاری، نظام مشروطه را باز در ایران مستقر کردند و سپهدار اعظم تنکابنی، فرمانده مشروطه خواهان گیلانی نیز صدر اعظم ایران شد.[۳۵]
با آغاز جنگ بینالملل اوّل (۱۹۱۴) و ورود نیروهای خارجی به خاک ایران و گسترش فساد در دولت و دخالت نیروهای بیگانه اوضاع سیاسی کشور آشفته بود و زمینداران بزرگ گیلان هم با پشتیبانی کنسول روسیه، بر غارت اهالی شهرها و دهقانان افزوده بودند. میرزا کوچک خان که در تهران با اتحاد اسلام در تماس بود برای ایجاد یک پایگاه نظامی و مبارزه چریکی مخفیانه به گیلان رفت و نخستین پایگاه جنگهای چریکی دهقانی را به همراه هفت نفر دیگر از جمله دکتر حشمت در تولم ایجاد کرد. به تدریج دهقانان و زحمتکشان شهری و بخش از روشنفکران جذب جنبش شدند. قوای دولتی مورد حمایت روسیه و بریتانیا، در حال نزاع دائم با جنگلیهای مستقر در روستاها بودند. از ژانویه ۱۹۱۷، آنان شروع به خلع سلاح زمینداران و گماشتن نمایندگان خود بر مصادر دولتی در حوزه نفوذ خود کردند. به زودی، وقوع انقلاب اکتبر در روسیه به جنگلیها امید بیشتری داد. روسها در نتیجه ضعف ناشی از انقلاب با جنگلیها روابط دوستانه برقرار کردند و قول دادند قوایشان را از گیلان خارج کنند. بازگشت قوای عثمانی در ماه مه به ایران و تسخیر تبریز هم به پیشرفت آنان کمک کرد. جنگلیها در زمانی فوقالعاده کوتاه خود را در گیلان تثبیت کردند. تا پایان این سال همه مسؤولین از منصوبین جنگلیها بودند و پس از انقلاب اکتبر همه مسؤولین منصوب حکومت تهران از گیلان خارج شده بودند. آنان دست به اصلاحات اجتماعی مهمی زدند. دهقانان را از پرداخت مالیات معاف کردند. آبرسانی را در دست گرفتند. این اقدامات منجر به ارتقای کشاورزی شد و در شرایطی که همه ایران درگیر قحطی بود تولید کشاورزی گیلان به بالاترین حد خود رسید. آنها به تهران قحطی زده و باکو برنج میفرستادند. تا پایان این سال، آنان از ۱ میلیون تومان عایدی خود به کارمندانشان ۲۱۰۰۰ تومان حقوق ماهیانه میدادند. در ۵ ژوئن ۱۹۲۰، جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران اولین و تنها جمهوری سوسیالیستی در ایران تأسیس شد. در اوایل تیر ۱۲۹۹ کنگره اول حزب کمونیست ایران در انزلی برگزار شد. سپس، تعدادی از زنان رشت جمعیت پیک سعادت نسوان را برای پیگیری حقوق سیاسی و اجتماعی زنان تأسیس کردند. این جمعیت نخستین گروه در ایران بود که هشت مارس را به عنوان روز زن پذیرفت و هر سال مراسم بزرگداشت آن را اجرا میکرد.[۳۶] این حکومت با حمله قوای حکومت مرکزی سقوط کرد.[۳۷][۳۸]
در ۱۹ بهمن ۱۳۴۹، گروههای از فدائیان خلق به رهبری علی اکبر صفایی فراهانی و حمید اشرف در کوههای گیلان که مناسب جنگهای چریکی بود مستقر شدند. آنها در فوریه آن سال اولین عملیات چریکی تاریخ ایران را با حمله به یک پاسگاه ژاندارمری در سیاهکل، و کشتن سه مأمور انجام داده و به جنگل بازگشتند. شاه شدیداً پاسخ داد، و برادرش را در راس یک نیروی مجهز به منطقه اعزام کرد، نتیجتاً تعداد زیادی از سربازان و ۳۰ فدایی کشته شدند. ۱۱ فدایی دستگیر شدند که ۱۰ نفرشان تیرباران شدند و دیگری در اثر شکنجه جان باخت.[۳۹]
وقوع زمینلرزه منجیل-رودبار در ۳۱ خردادماه ۱۳۶۹ در استان گیلان موجب خسارات جانی و مالی فراوان گردید. علاوه بر حدود ۳۵٬۰۰۰ نفر که بر اثر این رویداد جان خود را از دست دادند، بیش از ۲۰۰ هزار واحد مسکونی تخریب شدند و خسارات عمدهای به تأسیسات و اماکن عمومی در استانهای گیلان و زنجان که متأثر از این زمینلرزه بودند، وارد آمد و حدود ۵۰۰٬۰۰۰ تن بیخانمان شدند.[۴۰]
جمعیتشناسی[ویرایش]
جمعیت استان گیلان در سال ۱۳۸۹ برابر ۲٬۴۸۰٬۸۷۴ نفر است[۱] و ۰٫۹ درصد از مساحت و ۳٫۳ از جمعیت ایران را در بر میگیرد. نرخ رشد جمعیت در گیلان به طور پیوسته کمتر از رشد کل کشور ماندهاست، میانگین رشد جمعیت استان گیلان در دورهٔ پنج سالهٔ ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۰ با اختلاف ۰٫۶۷ درصدی نسبت به کل کشور، ۰٫۶۲ درصد بود. میانگین کل ایران، ۱٫۲۹ درصد است.[۴۱] از سوی دیگر تراکم جمعیت (شمار ساکنین در کیلومتر مربع) در گیلان همیشه بالاتر از متوسط کل کشور بودهاست. این رقم در حال حاضر ۱۷۷ در مقابل ۴۶ نفر در کیلومتر مربع کل کشور است.[۴۱] بُعد خانوار در گیلان، با ۳٫۲ نفر در هر خانواده، کمترین میزان در کل کشور را داراست. میانگین کشوری ۳٫۵۵ نفر در هر خانواده است. از سوی دیگر گیلان با ۸٫۱ درصد در گروه سنی ۶۵ سال و بالاتر مسنترین استان کشور است. کمترین میزان استفاده از شبکه آبرسانی عمومی در کشور، مربوط به استان گیلان است که بلافاصله پس از آن استان سیستان و بلوچستان قرار گرفته که با سهولت دسترسی به منابع آب در گیلان قابل توجیهاست.[۴۱] بیش از ۵۳ درصد مردم در روستاها زندگی میکنند. جمعیت متوسط روستا در گیلان همواره از متوسط کشور بالاتر بودهاست. در ۱۹۹۶ این رقم برای گیلان ۴۴۱ و برای کشور ۳۳۸ بود. در گیلان به طور متوسط در هر ۵٫۲ کیلومتر مربع یک سکونت گاه وجود دارد که این رقم برای کل کشور ۲۴٫۲ است. در حال حاضر ۳۴٫۵ درصد از جمعیت گیلان زیر ۱۵ سال و ۵۹٫۸ درصد آنان بین ۱۵ تا ۶۴ سال دارند و ۵٫۷ درصد بالای ۶۵ سال هستند. مقایسه نسبت افراد زیر ۱۵ سال در سرشماریهای مختلف نشان میدهد جمعیت در حال پیر شدن و ساختار سنی در حال متوازنتر شدن است. بنا به سرشماری سال ۱۳۹۰، گیلان و خراسان شمالی تنها استانهایی از کشور بودند که نسبت تعداد زنان کمی بیشتر از مردان بوده[۴۱] و ساختار جنسیتی گیلان هم با نوسان نسبت مرد/زن در بازه ۱۰۲٫۵ و ۱۰۴٫۳ در برابر هر ۱۰۰ مرد متوازن است. با توجه به روندهای مهاجرتی و سرشماریهای قبلی این رقمها قابل قبولند. در ۱۹۹۶ ۵۶٫۳ درصد مردان و ۶۱ درصد زنان بالای ده سال ازدواج کرده بودند که نسبت به بیست سال قبل اندکی کاهش را نشان میدهد.[۴۲]
برای بازه سی ساله ۱۹۹۱–۲۰۲۱ سه فرضیه وجود دارد. طبق فرض شدید، نرخ رشد متوسط سالانه جمعیتهای شهری و روستایی گیلان به حدود ۲٫۹۶ و ۱٫۱۶ درصد خواهد رسید. طبق دو فرضیه دیگر این نرخها کمتر خواهند بود. به نظر میرسد فرض دوم واقعی تر باشد و رشد جمعیت شهری به ۲٫۵ و روستایی به زیر ۱ درصد نزدیکتر باشد. در سال ۲۰۰۶ تعداد روستاهای مسکون به ۲۶۸۶ کاهش یافت چرا که ۸ تایشان شهر شده و ۲۴۱ تایشان نامسکون شدند. نرخ باروری (تعداد زایمان زنده در ۲۰۰۶ برای هر ۱۰۰۰ زن در سن تولید مثل) در گیلان ۱٫۴۴ و نرخ تولد خام در کل استان ۱۳٫۸ محاسبه شدهاست. در بازه ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۶ ۱۷۷٬۷۰۷ نفر از گیلان مهاجرت کرده و ۲۰۲٬۳۸۶ از سایر استانها بدان مهاجرت نمودند. پیش بینی شده نرخ باروری در گیلان تا ۲۰۲۶ ۱٫۴۹۲ در شهرها و ۱٫۵۹۲ در مناطق روستایی باشد. پیش بینی شده مهاجرت هم افزایش یابد. پیش بینی شده نرخ رشد جمعیت سالانه گیلان با کاهشی شدید از ۰٫۸۵ درصد به ۰٫۵۸ درصد برسد.[۴۲]
گروههای قومی[ویرایش]
این استان دارای هویت قومی مشخص است. گروههای قومی اصلی آن متعلق به شاخه شمال غربی گروه زبانهای ایرانی هستند. عمدهترینشان گیلک است که در جلگه مرکزی، حاشیه ساحلی شرقی و ارتفاعات جنوب غربی زندگی میکند. گیلکها بر اساس تفاوتهای گویشی و ویژگیهای اجتماعی فرهنگی به سه گروه تقسیم میشوند: گیلک رشتی و لاهیجانی، که به ترتیب در غرب و شرق جلگه زندگی میکنند، تفاوتهای کمی نشان میدهند، ولی گیلک گالشی در کوههای جنوب شرقی زبان متفاوت و شیوه کشت و دامپروری متفاوتی با گیلک جلگه و تالشها که منطقهشان از کوهپایه تا دامنه البرز کشیده شدهاست دارند. زبان تاتی پیرامون رودبار تکلم میشود. اندک تازهواردانی اخیراً در استان استقرار یافتهاند: دامداران کرد پرورشدهنده گاومیش در جلگه پخش شدهاند، قبیله کرد عمارلو نامش را به بخش شرق بخش عمارلوی رودبار داده، بازرگانان و ماهیگیران ترک در ساحل از آستارا تا انزلی و کارمندان فارسی ادارات دولتی. نتیجتاً چندزبانگی قاعده سرتاسر استان است.[۱۱]
هر گروهی ساکن استان با یک یا چند فعالیت تولیدی خاص، مشخص میشود. اسامی قومی علاوه بر ریشههای سرزمینی، زبانی و فرهنگی به تخصص ویژه شغلی هم اشاره میکند. گیله مرد (مرد گیلان) به کشاورزان جلگه اشاره دارد که گیلکی صحبت میکنند، در حالی که گالش، تولیدکننده کوهنشین در شرق استان، گویشی به نام گالشی را استفاده میکند. اسم قومی عموماً ابعاد فرهنگی و حرفهای را ترکیب میکند. برای بسیاری از گیلکان خصوصاً شهرنشینان مرکز و غرب، یک تالش یک دامپرور است، گرچه تالش همان واژه را در مقابل یک گالش (دامدار)، برای شمالیترین نقطه منطقه، برای یک زارع برنج استفاده میکند. جمعیتهای مختلف که در منطقه همزیستی دارند به بیشتر منابع بومی دسترسی برابری ندارند. به این دلیل اسامی جمعی علاوه بر هویت به موقعیت نسبی در سلسله مراتب اقتصادی اشاره میکنند. منابع اصلی منطقهای (برنج و در گذشته ابریشم) امتیاز مردمان جلگه نشین گیلک و گاهی تالش هستند. گیلکان همچنین بخشهای اصلی تجارت و مدیریت را در کنترل دارند، حتی اگر برای آخری با کارکنان دولتی اهل مرکز کشور رقابت کنند. جمعیتهای کوهستانی سوی مرطوب البرز (گالش و بیشتر تالشان) متخصص پرورش گاو و گوسفندند، و در فضای منطقه جایگاهی جنبی دارند، و وضعیت پایینتری نسبت به همسایگان گیلکشان دارند. مذهب سنی بخشی از جمعیت در مناطق اسالم و طالش دولاب برخلاف اکثریت شیعه جمعیت منجر به به حاشیه رفتن تالشان شدهاست.[۴۳]
- نظرسنجی سال ۱۳۸۹
طی پژوهشی که شرکت پژوهشگران خبره پارس به سفارش شورای فرهنگ عمومی در سال ۸۹ انجام داد و براساس یک بررسی میدانی و یک جامعه آماری از میان ساکنان ۲۸۸ شهر و حدود ۱۴۰۰ روستای سراسر کشور، درصد اقوامی که در این نظر سنجی نمونه گیری شد در استان گیلان به قرار زیر بود: ۴٫۵ فارسیزبان (۵٫۷٪ مرد، ۳٫۲٪ زن)، ۷٫۹ ترک (۷٫۶٪ مرد، ۸٫۶٪ زن)، ۰٫۹ کرد (۱٫۱٪ مرد، ۰٫۷٪ زن)، ۰٫۲ عرب (۰٫۴٪ مرد)، ۸۵٫۹ شمالی شامل گیلک، تالشی، تات، مازنی و ترکمن (۸۴٫۴٪ مرد، ۸۶٫۷٪ زن) و ۰٫۷ بدون جواب بودند.[۴۴]
زبان[ویرایش]
در گیلان سه گروه زبانی ایرانی عمده، یعنی گیلکی، تالشی و تاتی و اقلیتی از گروه دیگر ایرانی، کردی، وجود دارند. زبانهای غیر ایرانی عبارت اند از ترکی آذربایجانی و برخی گویشوران کولیها (با منشأ هندی). حدود سه میلیون نفر گیلکی را به عنوان زبان اول یا دوم صحبت میکنند ولی استفاده از گیلکی و تالشی در بسیاری از شهرهای طوالش به دلیل مهاجرت گسترده مردم از آذربایجان در حال کاهش است.[۴۵] به نوشته محمدتقی رهنمایی، استفاده از زبان ترکی در شمال تالش و گیلکی در جنوب آن رو به افزایش است.[۴۶] همچنین کرمانجی که از گویشهای کردیست در فاراب و کرمانج عمارلو به ان گفتگو میشود.[۴۷]
نسخهٔ زبان گیلکی ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد |
گیلکی دارای دو گویش عمده خاوری و باختری است که سفیدرود مرز بین متکلمان این دو گویش است.[۴۵] گیلکی از نظر زبانشناسی، به شاخه شمال غربی زبانهای ایرانی تعلق دارد. در میان اشعار گویندگان بعد از اسلام به آثاری برمیخوریم که به گیلکی کنونی نزدیک است. همچنین در گذشته کسانی را که ترانههای گیلکی میخواندند پهلویخوان مینامیدند.[۴۷] این زبان نشریات منثور نوپا، از جمله روزنامهها، و ادبیاتی در حال شکوفایی دارد. از نظر دستور زبان تفاوتهای زیادی بین گیلکی و فارسی استاندارد وجود دارد مانند نحوه قرار گرفتن موصوف و صفت که در گیلکی بر خلاف فارسی صفت پیش از موصوف قرار میگیرد.[۴۵]
نادر جهانگیری گونههای زبانی رایج در استان گیلان را به سه بخش تقسیم میکند:
۱. گونههای گیلکی.
۲. گونههای غیرگیلکی از گروه زبانهای کرانهٔ خزر.
۳. گونهٔ ترکی آذری (غیر ایرانی).
۱. گیلکی خود سه گونهٔ عمده دارد.
الف. گونهٔ گیلکی لاهیجان (بیهپیش) در منطقهای محدود از شمال به دریای خزر، از جنوب به بلندیهای سیاهکل، از غرب به آستانه و حسنکیاده تا مرزهای کوچصفهان و از شرق به لنگرود و رودسر که به تدریج به گویش مازندرانی میآمیزد.
ب. گونهٔ گیلکی رشت (بیهپس) که در رشت، خشکبیجار، بندر پهلوی [انزلی]، فومن و شفت به آن سخن میگویند.
ج. گونهٔ گالشی. گونهٔ دیگری از گونههای گیلکی است که مردم نواحی کوهستانی لاهیجان به آن سخن میگویند.
۲. گونههای غیرگیلکی از گروه زبانهای کرانهٔ خزر.
الف. تالشی. در تالش، دولاب، ماسال شاندرمن و اسالم به آن گفتوگو میشود.
ب. تاتی. از دیگر گونههای زبانی کرانهٔ خزر است که در چند آبادی از بخش رودبار زیتون به آن سخن میگویند.
ج. کرمانجی. از گونههای کردیست که در فاراب و کرمانج عمارلو به آن گفتوگو میشود.
۳. ترکی آذری. گونهٔ زبانی غیرایرانی که در منطقهٔ آستارا رایج است. در بندر انزلی و طوالش نیز سخنگویانی دارد.[۴۸]
زبان تاتی در گیلان مشابه تاتی طارم علیا در شمال استان زنجان است. زبان تالشی نیز خود به سه گروه شمالی، مرکزی و جنوبی تقسیم میشود که نوع جنوبی آن به تاتی بسیار نزدیک است. تاتی و تالشی با یکدیگر به خانواده بزرگتری بنام زبانهای تاتیتبار (تاتیک) تعلق دارند. رودباری نیز گویشی از زبان تاتی میباشد که ساختاری گیلکی یافته است.[۴۵] مسعود پورهادی پژوهشگر و نویسنده ادبیات گیلکی دربارهٔ زبان تاتی رودبار میگوید:[۴۹]
«در جنوب گیلان «تاتی» زبانی است جدا از زبان گیلکی اما بسیاری از ویژگیهایش را در همجواری با زبان گیلکی از دست
داده و ویژگیهای زبان گیلکی را گرفته است.»
جهاندوست سبزعلیپور پژوهشگر زبان تاتی در مقاله گویش تاتی رودبار دربارهٔ این گویش مینویسد:[۵۰]
«یکی از مناطق ایران که در آن تاتی رایج است، رودبار گیلان است. گویش تاتی رایج در رودبار با دارا بودن بسیاری از ویژگیهای کهن زبانی آنگونه که باید معرفی و شناخته نشده و مورد مطالعه علمی قرار نگرفته است. این گویش نیز همانند همه گویشهای ایرانی دیگر در حال از بین رفتن است و دیری نخواهد گذشت که بسیاری از ویژگیهای اصیل آوایی، واژگانی و نحوی را از دست خواهد داد.»
زبان اهالی مناطق رودبار الموت، رودبار قصران، طالقان، بومیان کرج، دماوند، کوههای سمنان، فشگلدره و کوهپایه، ساوجبلاغ و ... تاتی است و از دیدگاه زبانشناسی نزدیکترین به تالشی میباشد و بر پایه شواهد همان زبان آذری (که با توجه به گویش گاههای آن همان زبان مادی یا دست کم شاخه اصلی آن) است.[۵۱] زبان ترکی آذربایجانی به صورت گسترده در شهرستان آستارا[۵۲] و منجیل[۵۳] رایج است، همینک ترکی آذربایجانی در شهرستان تالش،[۵۴][۵۵] شهرستان رضوانشهر[۵۶] و لوشان[۵۷] نیز استفاده میشود.
دین[ویرایش]
عمده جمعیت گیلان همچون اکثریت مردم ایران شیعهاند. بخشی از تالشها اقلیت قابل توجه سنی شافعی را در مرکز و شمال تالش شکل میدهند.[۱۱]
تغییر دین به اسلام پس از ۳۰۰ تا ۴۰۰ سال از ورود آن به ایران آغاز شد. در غرب گیلان، ابوجعفر قاسم بن محمد تومی تمیمی عالم حنبلی از آمل، اسلام سنی را ترویج کرد. در شرق گیلان، حسن بن علی اطروش ناصرالحق علوی که در هوسم موعظه میکرد مردم را به شیعه زیدی فراخواند. مقبره او در آمل توسط زوار اهل شرق گیلان زیارت میشد. تفرقه بین غرب حنبلی گیلان و شرق زیدی ناصری گیلان قرنها ادامه یافت و همچون شکافی سیاسی و فرهنگی عمل کرد. از قرن یازدهم میلادی علمای سنی و حنبلی زیادی از غرب گیلان با نسب گیلانی برخاستند. شرق گیلانیها به دیلمیان زیدی مرتبط شدند و در بسط دیلمی قرن دهم (به بیان مینورسکی) مشارکت کردند.[۲۰] زمانی که اسماعیل صفوی، مؤسس سلسله صفوی از آق قویونلوها فرار میکرد میرزا علی کیا، شاه کیایی گیلان از او پذیرایی کرد و دانشور لاهیجانی شمس الدین لاهیجی را برای استادی برای آموزش او گماشت. اسماعیل از ۱۴۹۳ تا ۱۴۹۹ در کوههای لاهیجان تحت تربیت صوفیان به دور از کودکان، زنان و با سوگند شهادت میزیست.[۵۸] گفته شده اسماعیل در اثر آموزشهای شمس الدین و اطرافیان به شیعه گرایش پیدا کردهاست.[۵۹] بعدها شیعه مذهب رسمی دولت صفوی شد. در ۹۳۵ هجری کارکیا سلطان احمد اول فرمانروایی کیایی، به ترغیب شاه طهماسب، مذهب زیدی خود را ترک کرد و شیعه اثنی عشری را پذیرفت، و تلاش کرد پس از بازگشتش به گیلان، آن را بر رعایایش تحمیل کند.[۳۱]
یک نسخه خطی ارمنی در سال ۹۰۰ قمری خبر از وجود ارمنیان در گیلان میدهد. به نوشته اسماعیل رائین، شاه عباس حدود ۲۷ هزار خانوار ارمنی را از ارمنستان به مازندران و گیلان کوچاند تا به پرورش کرم ابریشم بپردازند. آنها تجارت دریایی در خزر را در اختیار داشتند. ارامنه نقش مهمی در نهضت مشروطیت گیلان داشتند و یکی از آنان به نام یپرم خان از رهبران مشروطه خواهان گیلان بود. در سالهای اخیر شمار ارمنیان کم شده تا جایی که در سرشماری ۱۳۷۵ تعداد مسیحیان گیلان ۲۴۹ نفر بودهاست.[۶۰] جوامعی از یهودیان در گیلان وجود داشتهاند که هم اکنون تعدادشان بسیار کم شدهاست.[۶۱]
اقتصاد[ویرایش]
اقتصاد گیلان، بر پایه کشاورزی، دامداری، صیدماهی و پرورش زنبور عسل و کرم ابریشم استوار است. مهمترین محصولات کشاورزی شامل برنج و چای است، که در شهرهای مختلف گیلان، از جمله لاهیجان و رودسر کشت میشوند. زیتون نیز از دیگر فراوردههای زراعی است که کشت آن در شهرستان رودبار رایج است. مراکز مهم صید ماهی عبارتند از بندر آستارا، بندر کیاشهر و بندرانزلی. مهمترین مراکز پرورش زنبور عسل عبارتند از اشکور بالا و پایین، عمارلو، دیلمان، آستارا و تالش. دامداری نیز در مناطق کوهپایهای انجام میشود. گندم و جو، بادام زمینی، توتون و فندق نیز از دیگر محصولات زراعی گیلان میباشند که هنوز نیز به صورت انبوه در نقاط مختلف استان کشت میشوند.[۶۲] فعالیت تجاری با شبکه بسیار متراکم مراکز بازرگانی بسیار انبوهتر از داخل ایران است. هر محله بقالی و قهوهخانه و بالاتر از این سطح اولیه هر واحد کوچک جغرافیایی بازاری دارد، که اغلب در کنار راههای اصلی است. مهمترین ویژگی اصلی جلگه مرکز گیلان (همانند مازندران) شمار و رونق فعالیت بازارهای هفتگی ست. مراکز شهری با دهها مغازه ساختار تجاری غنی تری دارند. تنها دوتایشان، لاهیجان در شرق و انزلی در غرب وزن جمعیتی و اقتصادی بیشتری دارند ولی به شدت زیر سایه رشت مرکز استان قرار دارند که بر زندگی شهری در گیلان سلطه دارد.[۱۱] در دهههای اخیر با وجود رشد سریع جمعیت، نه تنها فعالیتهای اقتصادی در استان گیلان گسترش نیافتهاست بلکه با انقباض روبرو بوده و برخی از رشتههای مهم فعالیتی خود را نیز از دست دادهاست. دخالت دولت در کنترل قیمت برنج و چای از راه واردات موجب کاهش قیمت این محصولات در سطحی پایین از سطح عمومی قیمتها شد و اعمال این هزینه بر کشاورزان گیلان شد. این سیاستها موجب انتقال ارزش افزوده کشاورزان گیلانی به سایر مناطق کشور شد و خدمات بازرگانی و صنعتی وابسته به آن نظیر شالیکوبی نیز به تعطیلی کشانده شدند. عدم سیاستهای مناسب هم منجر به کاهش شدید تولید صنایع دستی شد.[۶۳] آمار دولتی بیکاری در گیلان ۱۴٫۵ درصد (ششم در ایران[۶۴]) است که تا ۲۵ درصد هم تخمین زده میشود.[۶۵] میزان بیکاری باسوادان بسیار بیشتر از بیکاری بی سوادان است.[۶۶]
صنعت[ویرایش]
گیلان با تنها ۳۷٫۷ درصد جمعیت شهری به دلیل تراکم بسیار بالای جمعیت روستایی و سطح نسبتاً پایین صنعتی سازی یکی از شهری نشدهترین استانهای ایران است. گیلان تقریباً هیچ منبع معدنی مهمی ندارد و عمده صنایع اش محصولات کشاورزی را فراوری میکنند: کارخانههای برنجکوبی در همه جلگه، کارخانههای چای در لاهیجان، لنگرود و فومنات، کارخانههای روغن پیرامون رودبار، کارخانههای فراوری ماهی و خاویار در انزلی، کارخانههای ابریشم، تنباکو و لبنیات در رشت پراکندهاند. مجتمع عظیمی در میانه دهه ۱۹۷۰ برای بهرهبرداری از منابع طبیعی چوب جنگلهای انبوه غرب گیلان با نام چوکا در خلیفه آباد اسالم و یک کارخانه کاغذسازی در پونل علاوه بر چند کارخانه کوچکتر چوب بری در جنوب تالش و شرق گیلان وجود دارند. جز این بخش مبتنی بر منابع منطقهای همه صنایع در رشت واقع شدهاند.[۱۱] شهرصنعتی رشت که با ۲۸۰ واحد صنعتی یکی از پنج شهر صنعتی بزرگ ایران است در ۱۲ کیلومتری جنوب رشت واقع شدهاست.[۶۷]
در زمینه تولید برق از منابع تجدیدپذیر، نیروگاههای بادی منطقه رودبار و منجیل از بزرگترین مزارع بادی ایران و خاورمیانه محسوب میشوند.[۶۸] در حال حاضر ظرفیت نیروگاه بادی این ناحیه به ۱۰۰٫۸ مگاوات رسیده[۶۹] که حدود دو دهم درصد از کل تولید برق ایران است.
کشاورزی[ویرایش]
گیلان در زمینه تولید چای، زیتون، فندق و بادام زمینی مقام اول و به لحاظ تولید برنج مقام دوم در ایران را داراست اخیراً باغات کیوی بخصوص در شرق گیلان رواج ویژهای داشته و این محصول نیز به عنوان یکی از تولیدات این استان است.[۷۰] محصول اصلی کشاورزی تاکنون برنج بودهاست. تقریباً همه زمینهای قابل آبیاری شالیزارند (بیش از ۴۰ درصد مساحت جلگه). برنجکاری در همه مناطق وجود دارد ولی در دلتای سفیدرود بین لشت نشا و رشت و طالش دولاب شالیزار تقریباً تنها کشت موجود است. ۵۲ درصد اراضی کشاورزی گیلان به کشت برنج اختصاص دارد. تا سال ۱۳۶۱ شمسی گیلان بزرگترین تولیدکننده برنج ایران بود و ۴۰ تا ۵۰ درصد تولید ملی را داشت ولی در این سال استان همجوار مازندران از آن پیشی گرفت. ۶۰ درصد تولید استان در ناحیه دلتای سفیدرود انجام میشود ولی در جلگههای حاشیهای غربی و شرقی تولید برنج با محصولات متنوع دیگری ترکیب شدهاست. این میزان تولید در گیلان اخیراً رخ دادهاست. در ۱۹۱۱ رابینو نوشت: «گرچه برنج گیلان از مازندران و استرآباد بهتر است، دو تای آخری پایتخت و مرکز ایران را تأمین میکنند.» و چرچیل و ابوت گفتهاند که در میانه قرن نوزدهم گیلان مجبور بود برای تأمین نیاز محلی خود از مازندران وارد کند. این مسئله دو دلیل اصلی داشت: اولاً زمینداران گیلان برای پاسخ به نیاز فزاینده بازارهای اروپایی اولویت را به نوغان داری میدادند و این تازه در ۱۸۶۰ بود که به علت نابودی کرمهای ابریشم توسط مرض پبرین[۷۱] کشاورزان به برنج روی آوردند؛ ثانیاً گیلان تا ابتدای قرن بیستم و احداث راه رشت-قزوین، که آن را به فلات ایران مرتبط کرد از بقیه کشور ایزوله بود. تهران به دلیل امکانات ارتباطی از آمل توسط مازندران تأمین میشد. مانند بسیاری از دیگر فعالیتها، تولید برنج در گیلان به دلیل نیاز بازار روسیه رونق گرفت.[۷۲]
کشت توت برای تغذیه کرم ابریشم که زمانی از برنج مهم تر بود قدیمیترین فعالیت کشاورزی است و در خوشابر و گشت در غرب و در آستانه تا قاسمآباد در شرق در کوهپایهها انجام میشود. امروزه گیلان اصلیترین منطقه تولید ابریشم در ایران است، و ۸۰ درصد تولید ملی را که بین ۲۰۰ تا ۴۰۰ تن در سال میشود را در اختیار دارد. تیلمبار، محل نگهداری کرمهای ابریشم از مشخصههای معماری بومی گیلان است.[۷۳] شرکت سهامی پرورش کرم ابریشم ایران در رشت واقع شدهاست.[۷۴] اولین کارخانه فرآوری چای در ایران در ۱۳۱۱ در یک ایستگاه تحقیقاتی در لاهیجان تأسیس شد و انگیزهای برای کشت این گیاه ایجاد کرد.[۷۵] چای امروز مهمترین محصول زراعی است و لاهیجان منطقه اصلی آن است. تنباکو در فومنات و مرکز تالش و درختان میوه در دو حاشیهٔ ساحلی کشت میشوند و میوههایی چون گیلاس و آلو در شمال تالش و میوههای مرکبات در شرق گیلان تولید میشوند.[۱۱] دامداری در همهٔ محلات جلگه مرکزی به دلیل فقدان مرتع خوب وضع پایینی دارد ولی برای ساکنان تالش و گالش کمربند کوهستانی منبع درآمدی اصلی ست. روستانشینان تالش و مرکبات پروران شرق گیلان هم گوساله و گوسفند نگهداری میکنند. در دیلمان، عمارلو و اشکورات مزارع وسیع دیمی گندم وجود دارد. منطقه رودبار و منجیل به دلیل اقلیم مدیترانهایش نظام کشاورزی بی همتایی در ایران دارد که منشأ اصلی درآمد در آن زیتون و گندم و دامداری و شالیزارهای کنار سفیدرود در بخش رستمآباد است. شیلات استروژن که منحصر به دریای خزر است دیگر فعالیتی ست که توسط شرکتی در غازیان انزلی با کارمندانی اکثراً آذری تولید میشود و گیلان حدوداً نصف تولید خاویار (بین ۲۰۰ تا ۲۵۰ تن در سال) و استروژن (بین ۱۴۰۰ تا ۱۷۰۰ تن) ایران را در اختیار دارد. علاوه بر این فعالیت خاص، ۲۶ تعاونی صیادی بین ۴۰۰۰ تا ۶۰۰۰ تن ماهیهای حلال صید میکنند.[۱۱]
صنایع دستی[ویرایش]
منطقه گیلان سنت صنایع دستی بزرگی نظیر استانهای داخلی ایران ندارد. از جمله سنتهای محلی میتوان ابریشم، یا چادرشب قاسمآباد، قلابدوزی رشت، حصیربافی شامل سفره، سبد و کلاه، مصنوعات چوبی خم شده مثل پایه میز و جاسیگاری و... و سفالگری گمج (نوعی ظرف لعابی از جنس خاک رس) را نام برد. این دامنه محدود صنایع دستی به این دلیل است که گیلان بیشتر منطقه تولیدکننده ماده خام (مثل ابریشم) بوده تا جایی که محصولات تمام شده تولید میکرده و ضمناً این منطقه به مدت طولانی روستایی مانده و کارگاهها و استادکاران حرفهای اهمیت ناچیزی داشتهاند. از محصولات نساجی گیلان میتوان به لنگ، پارچه تافته و کجینی اشاره کرد. قلابدوزی رشت مورد تحسین زیادی قرار گرفتهاست. در شمال تالش شال، و در جنوب استان جاجیم هم بافته میشود. نمدبافی در جنوب تالش و سیاه ورود و طارم و نیز در قاسمآباد رواج دارد. حصیربافی فعالیت مشخص دلتای سفیدرود و تالاب انزلی است. گونههای مختلف گالی و نی روینده در ساحل دریا و نیز در منابع آب کشاورزی، به عنوان ماده اولیه حصیربافی مورد استفاده قرار میگیرند. تا پایان دهه ۱۹۷۰ در مناطق مختلف گیلان پنج نوع اصلی سفالگری شناسایی شده است؛ که عبارتند از: کاسه و تنور نانوایی در هشتپر، گمج، نمکار و چیره در جیرده، گمج و چیره خام در گیلده و خرطوم، ظروف آب و ماست در روستاهای غرب تالاب انزلی و نزدیک سیاهکل، جنوب رودسر. تنها کارگاههای شهری سفالگری در خمیران زاهدان در رشت موجود بودهاست. سفال همچنین برای پوشش سقف خانهها مورد استفاده قرار میگیرد.[۷۶]
گردشگری[ویرایش]
گیلان به دلیل برخورداری از طبیعت غنی و میراث فرهنگی و تاریخی از قطبهای گردشگری ایران به شمار میرود که سالانه بیش از ۵ میلیون گردشگر را از سراسر کشور جذب خود میکند.[۷۷][۷۸] از جمله میتوان به روستای ماسوله و دژ قلعه رودخان در فومن، شهر لاهیجان و بازارهای انزلی و آستارا اشاره کرد.
منطقه گیلان دارای بارش فراوان است تا جایی که بارش سالانه شاید به ۱۲۰ سانتیمتر هم برسد. مواد ساختمانی، جز صخره سخت، سریعاً خراب میشوند، و ساختمانهای قدیمی تبدیل به تلی از آوار میشوند. درختان و علفهای هرز بر این آوارها میرویند و ساختمانهای قدیمی را تبدیل به تپههایی پوشیده از گیاهان میکنند. بسیاری از این تپهها که به گویش محلی به آنها کول، کوتی، دین و دوین میگویند حاشیه ساحل دریا را پر میکنند و هر یک پایگاهی میشوند که واجد ارزش برای کاوش و پژوهش باستان شناسانهاست. به هر حال جز چراغ علی تپه در دهانه گوهر رود، که توسط عزتالله نگهبان کاویده شد و بیشتر به عنوان تپه مارلیک شناخته میشود، هیچ کدامشان تاکنون به طور علمی مورد کاوش و مطالعه قرار نگرفتهاند. ساختمانهای دارای ارزش تاریخی هم وجود دارند که بیشترشان در طول تاریخشان مکرراً تعمیر و بازسازی شدهاند. بعضی هایشان ضبط واضحی از تاریخشان دارند، ولی بیشترشان فاقد اسناد اولیه قابل اطمینان اند و باید به شواهد غیرمستقیم مانند تاریخهای حک شده بر درهای ورودی، سنگ قبرها، ضریحهها یا تابوتها برای بازسازی بخشی از گذشته یک عمارت داده شده اکتفا کرده به حدس زدن منشأ آنها خطر کرد.[۷۹]
استانهای گیلان و مازندران در ایران دارای بیشترین تعداد بقعه و امامزادهاند[۸۰] که در اصل ائمه زیدی هستند.[۳۰] مقبره سید جلال الدین اشرف فرزند امام هفتم شیعیان در آستانه اشرفیه زیارتگاه شیعیان است.
سوغاتی گیلان به دو دسته خوراکیها و صنایع دستی تقسیم میشود. محصولات کشاورزی و دامی، پرندگان، ماهیها، ترشیجات و مربا، صنایع دستی ابریشمی، چوبی و حصیری از جمله سوغاتیهای گیلان هستند. سوغات گیلان خصوصاً مصنوعات روستایی شدیداً با آداب و سنن سازندگان آن پیوند دارد و تابع شرایط جغرافیایی محیط است. مهمترین و بهترین سوغات گیلان عبارتند از: ماهی سفید، چای، کلوچه، بادام زمینی، زیتون، برنج و صنایع دستی. در مناطق مختلف با توجه به فرهنگ منطقه صنایع دستی خاصی رایج است. مثلاً سفالگری در املش و جیرده، شالبافی در تالش و توسط گالشها. چموش و چارق دوزی در ماسوله رایج است. همچنین نمد و بامبو بافی، فرش و گلیم و قلابدوزی در مناطق مختلف رایج است. جهانگردان به مصنوعات چوبی زیبای گیلان علاقهمندند.[۸۱]
سیاست[ویرایش]
هم اکنون محمدعلی نجفی استاندار گیلان و زین العابدین قربانی، نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه رشت هستند. استان گیلان دارای ۲۲ حزب و تشکل سیاسی است.[۸۲] گیلان دارای ۴ نماینده از ۸۶ نفر اعضای مجلس خبرگان رهبری[۸۳] و ۱۳ نماینده در ۱۰ حوزه انتخابیه مجلس شورای اسلامی ایران است که در کل ۲۹۰ نفر نماینده دارد.[۸۴] کنسولگری روسیه در رشت با ۳۰۰ سال قدمت در پل عراق، رشت واقع شدهاست و حوزه فعالیت آن در پنج استان گیلان، مازندران، گلستان، اردبیل و آذربایجان شرقی است.
بنا بر توصیف اصیلالدین زوزنی در سال ۶۵۲ هجری از گیلان تقسیمات جغرافیایی در گیلان عموماً بر پایهٔ واحد «ده» و «روستا» بنا شده بود و شهر به مفهوم واقعی در واژهشناسی گیلکان در این دوره جایگاه کمی داشت و حتی آن را بیشتر با واژهٔ «بازار» میشناختند که در فرهنگ گیلان بیشتر یک اتفاق موقتی بود که در هر هفته در برخی از سکونتگاهها عموماً یک یا دو بار در هفته اتفاق میافتاد. شهر به مفهوم دائمی وجود نداشت بلکه با جمع شدن مردم به طور موقت در یک روز و تشکیل بازار یا «گوراب» که از همان انبوهه و گروه گرفته شده بود شکل میگرفت.[۸۵]
در اواخر دوره قاجار گیلان که یکی از ۱۲ ولایت ایران بود:[۹] به نوزده بخش تقسیم شده بود؛ بخشهای بزرگتر مانند موازی، که به تازگی از ادغام چهار بخش رشت، کهدم، کوچصفهان و خشکبیجار تشکیل شده بودند، شامل بلوکهای (زیربخشها) متعدد بود. در حدود ۱۹۵۰، گیلان یکی از بخشهای اصلی به اصطلاح استان یکم بود که زنجان و اراک، دو بخش عراق عجم سابق را هم در بر میگرفت و به پنج شهرستان طوالش، فومن، بندر پهلوی (انزلی)، رشت و لاهیجان تقسیم شده بود. در ۱۹۶۳ از زنجان و اراک جدا شد و شهرستان کوچک آستارا در شمال بدان ملحق شد، و نتیجتاً اندازه و مرزهای کنونی را با مساحت ۱۴٬۷۰۹ کیلومتر مربع یافت. گیلان به ۱۰ شهرستان تقسیم میشد: طوالش، فومن، بندر پهلوی (انزلی)، رشت، صومعه سرا، رودبار، لنگرود، رودسر و لاهیجان.[۱۱]
استان گیلان از سال ۱۳۴۴ در تقسیمات کشوری ایران وارد شد.[۹]
شهرستان | جمعیت (۱۳۹۰)[۱] | مساحت شهرستان | پیششماره تلفنی |
---|---|---|---|
شهرستان رشت | ۹۱۸٬۴۴۵ | ۱۲۱۵ | ۰۱۳ |
شهرستان تالش | ۱۸۹٬۹۳۳ | ۲۱۶۰ | ۰۱۳ |
شهرستان لاهیجان | ۱۶۸٬۸۲۹ | ۴۰۷ | ۰۱۳ |
شهرستان رودسر | ۱۴۴٬۳۶۶ | ۱۳۵۴ | ۰۱۳ |
شهرستان لنگرود | ۱۳۷٬۲۷۲ | ۴۵۸ | ۰۱۳ |
شهرستان انزلی | ۱۳۸٬۰۰۴ | ۲۹۹ | ۰۱۳ |
شهرستان صومعهسرا | ۱۲۷٬۷۵۷ | ۵۸۸ | ۰۱۳ |
شهرستان آستانه اشرفیه | ۱۰۵٬۵۲۶ | ۴۲۳ | ۰۱۳ |
شهرستان رودبار | ۱۰۰٬۹۴۳ | ۲۵۱۷ | ۰۱۳ |
شهرستان فومن | ۹۳٬۷۳۷ | ۱۰۰۲ | ۰۱۳ |
شهرستان آستارا | ۸۶٬۸۵۷ | ۴۳۰ | ۰۱۳ |
شهرستان رضوانشهر | ۶۶٬۹۰۹ | ۷۴۸ | ۰۱۳ |
شهرستان شفت | ۵۸٬۵۴۳ | ۵۹۹ | ۰۱۳ |
شهرستان ماسال | ۵۲٬۴۹۶ | ۴۶۵ | ۰۱۳ |
شهرستان سیاهکل | ۴۷٬۰۹۶ | ۹۷۲ | ۰۱۳ |
شهرستان املش | ۴۴٬۲۶۱ | ۴۰۷ | ۰۱۳ |
بر اساس آخرین تقسیمات کشوری سال ۱۳۸۹، استان گیلان دارای ۱۶ شهرستان، ۴۳ بخش، ۵۱ شهر و ۱۰۹ دهستان است.[۸۶]
فرهنگ[ویرایش]
موزهها[ویرایش]
درحال حاضر، زیر نظر سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری، نه موزه در گیلان مشغول فعالیت هستند.[۸۷] موزه رشت، که سابقاً خانه میرزا حسین خان کسمائی بود در سال ۱۳۴۹ تأسیس شد.
موزهٔ میراث روستایی گیلان واقع در پارک جنگلی سراوان، در کیلومتر ۱۸ جادهٔ رشت- تهران است. هدف این موزه، انتقال بناهای روستایی نیست و حفظ فرهنگ بومی، فن ساخت و دانش نانوشتهای است که در روستاهای گیلان وجود داشتهاست. در این مجموعه، علاوه بر معماری روستایی مناطق مختلف استان، سایر عناصر فرهنگی مربوط به ابزارهای زندگی و کار، خوراک، پوشاک و... هم به نمایش درخواهد آمد.[۸۸] ماسوله نیز دارای دو موزه مردم شناسی و حیات وحش است. مزار کاشف السلطنه در لاهیجان با داشتن ادوات و وسایل سنتی و تخصصی مربوط به چای و مدارکی مربوط به چگونگی فعالیتهای پدر چای ایران، به عنوان موزه تاریخ چای ایران فعال است. موزه نظامی بندر انزلی، موزه جانورشناسی و موزه آبزیان از دیگر موزههای گیلان هستند.[۸۷]
فولکلور[ویرایش]
فولکلور گیلان نمونهای قابل توجه از پیوندهای پیچیده بین رسوم قبل از اسلام و رسوم اسلامیاست. به طور خاص تلفیقگرایی درخت، گاو نر و تخم مرغ در جاهای مقدس نظیر امامزاده و بقعه برای شیعیان و تربت برای اقلیت سنی تالش، و اهمیت عناصر طبیعی در اجرای مراسم مذهبی قابل توجهاست. اهمیت درختان بیشک مشخصهای مهم در فولکلور گیلانیاست. در این جهان سبز، درختان میتوانند به خودی خود اشیایی برای پرستش باشند؛ گاهی به عنوان بازماندگان ائمه شناخته میشوند و بیشترشان در کنار پرستشگاهها قرار دارند. این درختان مقدس گاهی بزرگوار، پیر یا آقادار خوانده میشوند تنهٔ بزرگی دارند و صدای باد از میانشان چون زمزمه به گوش میرسد. شیرهٔ این درختان عظیم سرخ است و گیلانیان به این دلیل آن را خون امامان میدانند. این درختان محل نذر، برای بچهدار شدن یا شفای بیماریند. زائران در پای آنان دخیل میبندند، شمع روشن میکنند و قربانی میکنند. پوشش جنگلی در مراسم عزاداری عاشورا هم نقش مهمی دارد، علمها با چوب شمشاد تزیین میشوند. جنگل هم مهمان نواز، و محلی برای پناه بردن و هم منشأ خطر و جایگاه جن و پری ظاهر میشود. جنگل محافظی برای حیات وحش، خصوصاً خرس که نقش برجستهای در فولکلور محلی دارد، دانسته میشود. نازایی بلاییست که زن باید پاسخگوی آن باشد. به چنین افرادی اجاقکور یا مردهشور گفته میشود. مراسم سنتی دندان فشون با درآمدن اولین دندانهای کودک برگزار میشود، او را بر سفرهای که آینه، قیچی، قرآن، سکه طلا، کتاب، قلم، سوزن و... قرار دارد مینشانند و اولین چیزی که از زمین بردارد، سرنوشت آینده او را پیشگویی میکند. مثلاً اگر قرآن را بردارد روحانی میشود، اگر قیچی را بردارد آرایشگر میشود. جشنهای نوروز و چهارشنبه سوری و یلدا (با خواندن فال حافظ) در گیلان با شکوه برگزار میشوند. سفره هفت سین در این منطقه بر پایه سنت ملی ایرانی، سنتهای محلی و ویژگیهای فولکلور محلی با نفوذ اسلامی، چیده میشود.[۸۹]
هنر[ویرایش]
شعر و موسیقی از دورههای گذشته جایگاه مهمی در فرهنگ گیلانیان داشتهاست به نحوی که در بیشتر مراسم سنتی مثل مراسم عروسی (عروس بران، حنابندان و...)، مراسم پیشواز نوروزی (عروس گوله، نوروزی خوانی، آینه تکم و...) مراسم کشاورزی (نشاء، وجین و...) ترانههای خاصی اجرا میشدهاست.[۹۰] امیراشرف آریانپور در خصوص گنجینه موسیقی گیلان میگوید: «این گنجینه غنی فرهنگ موسیقی، برخلاف بسیاری از مناطق ایران از وحدت سبک برخوردار نیست. نقاط مختلف گیلان چه از نظر تنوع آوازها و چه از لحاظ خصوصیات ملودی و ریتم از سبکهای متفاوتی برخوردارند و این تفاوت سبک به خصوص بین موسیقی مردم تالش با موسیقی محلی مناطق دیلمان و اسپیلی و سایر نواحی گیلان به چشم میخورد.» در تالش سه نوع آهنگ قدیم دستان، تالش دستان و تازه دستان وجود دارد. طبیعت منبعی الهام بخش برای موسیقی گیلان به ویژه در سیاهکل و دیلمان بوده و این آهنگها بکر ماندهاند. احمد بن متوکل در سال ۲۵۵ قمری در کتاب «الموسیقی العراقیه» دربارهٔ موسیقی دیلمان نوشتهاست: «آوازخوانی مردم خراسان با زنج است که دارای هفت سیم است و زخمه آن مانند زخمه چنگ است و آوازخوانی مردم ری و طبرستان و دیلمان با تنبورهاست...». ابونصر فارابی در کتاب الموسیقی (در ۳۳۹ قمری) به تنبور گیلانی اشاره میکند: «تنبور خراسانی دارای دو سیم است و گونهای دیگر تنبور جیلی (گیلانی) است. شیوه کوک تنبور گیلانی از شیوه کوک خراسانیان جداست».[۹۱]
نمایش عروس گولی که در آن از ماسکهای جانورگونه با اجرای رقص استفاده میشود و به خاطر مایههای عشقی آن متعلق به پیش از اسلام دانسته میشود توسط بازیگران دورهگرد در گیلان اجرا میشود. در عروس گولِی، غولی با کلاهی از کلش برنج و با زنگولههای کوچکی در دست، با پیرابو، که مردی پیر است که یک مرد جوان بیریش نقش آن را بازی میکند، بر سر به دست آوردن قلب نازخانم، دختری که چون عروس لباس پوشیده و پسری نقش آن را بازی میکند، مبارزه میکند. پیروزی غول بر پیرابو نماد پیروزی جوانی بر عصر قدیم و سال جدید بر سال قدیم است.[۸۹][۹۲] اول بار ارمنیان در ۲۸ ژانویه ۱۸۸۴ دو اثر نمایشی را به کارگردانی هوانس دولت بیگیان را در گیلان اجرا کردند. در این زمان، گروههای تئاتری از قفقاز به رشت و انزلی میآمدند و به اجرای نمایش میپرداختند. اولین گروه تئاتری گیلان با نام مجمع امید ترقی به مدیریت حسن ناصر، در سال ۱۲۸۹ آغاز به کار کرد. اکبر رادی از برجستهترین نمایش نامه نویسان ایران اهل رشت بود.[۹۳] ابراهیم مرادی، از پیشگامان سینمای ایران، در سال ۱۳۰۹ خورشیدی، فیلمبرداری، برای ساخت فیلم انتقام برادر (یا روح و جسم) را در انزلی، آغاز کرد که اولین فیلم جنایی سینمای ایران بود. دو تن از بازیگران این فیلم، ژاسمین ژوزف زن ارمنی ایرانی و لیدا ماطاووسیان نخستین ستارگان زن سینمای ایرانند. در آن زمان، خانمهای ارمنی، برخلاف خانمهای مسلمان، حق داشتند که بدون حجاب و با کلاههای جور واجور، در خیابانها ظاهر شوند و بهمین دلیل، حضور آنها در نمایشنامههای مختلف و در فیلمها، مخالفتی به وجود نمیآورد.[۹۴] ولی حضور زنان در این فیلم برای مرادی ایجاد مشکل کرد.[۹۵]
حبیب محمدی بنیانگذار نقاشی مدرن گیلان است. جلیل ضیا پور، محمد صادق بریرانی، حسین محجوبی، بهمن محصص، معصومه سیحون، اردشیر محصص، آیدین آغداشلو، فریده لاشایی و قاسم حاجی زاده از دیگر نقاشان برجسته گیلان هستند.[۹۶]
ادراکهای عوامانه و ادبی از هویت[ویرایش]
- عادات غذایی
عادات غذایی گیلانیان چندین مشخصه خاص دارد. مصرف برنج در این منطقه برنج پرور، از هر جای دیگر ایران بیشتر است. کاربرد سبزی در بیشتر غذاها باعث سبز شدن آنها میشود که نشانی برای گیلانی بودن آن غذا ست. ماکیان و اردک وحشی، ماهی و زیتون هم منجر به خاص بودن این غذای محلی میشود. نظیر سایر نقاط ایران، آشپزی روندی طولانی ست چرا که لازم است محتویات غذا به طور فردی تهیه شود. چربی و روغن در غذاها به وفور استفاده میشود و طعم ترش ترجیح داده میشود. چاشنی که بر اساس سرکه و آب میوه جات نارس (نظیر غوره) تهیه میشود بسیار محبوب است. غذاهای محلی رایج هر یک به نوبه خود نماد یک شیوه آشپزیند: کته طبخ ساده برنج است، میرزاقاسمی شامل بادمجان، سیر، گوجه و تخم مرغ است، باقلاقاتوق یک خورشت محتوی لوبیا ست، اشپل به همراه ماهی سفید، سیرترشی و هفت بیجار (مخلوطی از سبزیجات و سرکه).[۹۷] تنوع غذایی رشتیها و تضاد آن با عراقیها یعنی مردم داخل یا فلات ایران، زمینه نیرومندی برای انعکاس تفاوتها است. مردم گیلان عاشق برنج که به طور سنتی با هر سه وعده اصلی غذایی میل میشود. این در تضاد با رژیم سنتی عراقیهاست که از نان، محصولات لبنی و گاهی گوشت گوسفند تشکیل میشود.[۱۰]
- دیدگاههای عوام
دانشنامه ایرانیکا در مدخل " دید عوام نسبت به هویت گیلانی " مینویسد: نزدیکی به تهران و ناهمگونی فرهنگی موجب شده گیلانیان مورد استهزای بعضی از تهرانیها قرار بگیرند. برای مردم عراق عجم، منطقه خزر همسایه، جهانی درهم برهم و واژگون هویت خودشان است. وجود رطوبت، استفاده از گاو و خر به جای گوسفند و شتر، بازبودن در خانهها و نبود دیوار خارجی، کمتر بودن حساسیت ناموسی و خشونت بین افراد و گروهها نسبت به درون ایران؛ به نوعی زنانه بودن جامعه و مخالف با جامعهای مردسالار (مشارکت بیشتر زنان، ندرت پوشیدگی، حضور در فعالیتهای تولیدی، انعطافپذیری بالاتر در روابط بین دو جنس، گرچه قطعاً نه به حدی که در جوکها گفته میشود) از جمله این عواملند. این جوکها و روایات دربارهٔ گیلانیها به همان اندازه که ویژگیهای جمعیت خزر را میآموزد، آگاهی بیشتری دربارهٔ ارزشهای بنیادین ایرانیان مرکزنشین که چنین جوکهایی را میسازند و برایشان جالب است به ما میدهد.[۱۰]
در سنت ادبی[ویرایش]
در متون اصلی اسطورهای و ادبی، سفرنامهها، مطالعات تاریخی و... این منطقه گاهی دوزخی و در دیگر زمانها چون بهشتی زمینی به نظر میرسد؛ علاوه بر این بسیاری از نویسندگان بومی آن را دارای فرهنگ آریایی دانستهاند، فرهنگستانی از رسوم باستانی و ماقبل اسلامی، منطقهای حاشیهای، حافظ استقلال خود، و بستری برای نافرمانی. تصویر دوزخی گیلان نتیجه سنتهای شدیداً متفاوت اسطورهای زرتشتی، با بازتابهایش در شاهنامه و سنت مسافرین عرب و سپس اروپایی است. در اوستا «چهاردهمین جای» خلق شده توسط اهورامزدا، «وارنا و چهار گوشهاش» است که به نظر جایی حاشیهای و هراسانگیز میرسد. در بندهشن بزرگ، مردمان وارنا و مازنا (سرزمینهای اسطورهای در منطقه جنوب خزر) بازماندگان زوجی متفاوت از آنی هستند که ایرانیان را خلق کرد. مردم این مناطق حاشیهای انیران یا غیر آریایی، نسبت به نژاد ایرانی خارجی هستند. به نوشته جیمز دارمستتر، در اوستا و شاهنامه منطقه خزر جهانی عجیب و موطن خون بد و دیوان است و تصویر جنگلهای گیلان چون مهد نیروهای وحشی مرتبط با یک منطقه مملو از باران، جهانی از بخارات و تپ ناپاک مرتبط است. این تصویری که شبیه آخرالزمان است، توسط مسافرین عربی که به محیط خشک عادت داشتند هم به عنوان ابراز تعجب از کشف جهان مرطوب پراکنده شد. اوستاشناسان نوینتر مانند والتر هنینگ و ماری بویس وارنا را در منطقه بورنو شمال پیشاور (واقع در پاکستان امروزی) میدانند.[۲۱][۹۸] در اوایل قرن دهم ابن حوقل از این الفاظ برای توصیف افلیم منطقه بهره برد: «اغلب باران میبارد، حتی ممکن است برای کل یک سال بی توقف ببارد؛ بدون نشانی از خورشید». بین قرون هفدهم تا بیستم اروپاییانی که از منطقه گذشتند یا مدتی در آن ماندند «جو گلخانهای» «بخارات متعفن» آن را تحقیر کردند. لرد کرزن منطقه را یک جهنم مالاریایی میخواند و با توصیف اش از مثل مرگ میخواهی گیلان برو نتیجه گیری میکند. در تضاد با تصویر جهنم مالاریایی گیلان با پوشش گیاهی غنی و تنوع لذات از سوی برخی نویسندگان بهشتی زمینی تصویر شدهاست. جوناس هانوی[یادداشت ۶] پس از توصیف «رطوبت شدید زمین» و رطوبت هوا «چنان زنگ تولید میکند که کار ساعت هم مختل میشود» گیلان را با نوعی از بهشت مقایسه میکند «زمین شدیداً پربار و مولد است، هر نوعی از میوه را بی کود تولید میکند، پرتقالها، لیموها، هلوها و انارها، انگور به وفور وجود دارد تاکها بر درختان سوارند و به طور وحشی در کوهها به وفور میرویند به نحوی که بخش قابل توجهی از ایالت یک بهشت است». مسافرین اغلب این تصویر یک باغ طبیعی و غنی را ذکر میکنند. این درست است که درختان محصور در باغها شاخههای اهلی شده گونههای وحشی بومیند. وضع گردو، فندق، آلو، گیلاس، زردآلو، گلابی، سیب، ازگیل، درخت، انجیر و درختان انار نیز که همگی احتمالاً از منطقه خزر نشات گرفتهاند چنین است. منطقه خزر جایی است که تاک از آن نشات گرفته و هیچگاه اهلی نشدهاست.[۱۰]
رسانه[ویرایش]
گیلان، از قدیمیترین مراکز رادیویی و تلویزیونی ایران برخوردار است که امروزه صدا و سیمای مرکز گیلان نامیده میشود. این مرکز فعالیت خود را در ۱۳۳۴ با یک دستگاه فرستنده رادیویی ۷۵ واتی که آنتن آن در اداره پست و تلگراف گیلان نصب شده بود آغاز کرد. شبکه استانی صدای مرکز گیلان در سال ۱۳۷۷ راهاندازی شد. این رادیو دارای دو بخش برون مرزی رادیو گرجی و رادیو تالشی ست.[۹۹] پخش سیگنالهای تلویزیونی در هفتم اردیبهشت ۱۳۴۹ در گیلان آغاز شد. این تلویزیون با شش ساعت برنامه در هفته برنامههای موسیقی محلی و برنامههای مخصوص کودکان تولید میکرد. شبکه باران که در سال ۱۳۷۷ افتتاح شد تنها تلویزیون محلی گیلان است که به صورت ۲۴ ساعته برنامه پخش میکند.[۹۹]
نخستین گام روزنامه نویسی در گیلان، به سال ۱۳۲۵ ه.ق. برابر یکم مرداد ۱۲۸۶ خورشیدی بازمیگردد که روزنامه خیرالکلام، به صاحب امتیازی و مدیر مسئولی میرزا ابولقاسم خان افصح المتکلمین در رشت انتشار یافت. پیک سعادت نسوان نخستین نشریه با گرایش چپ در ایران در سال ۱۳۰۶ به صاحب امتیازی روشنک نوعدوست در رشت منتشر میشد.[۳۶][۱۰۰]
در حال حاضر، حدود ۱۳۱ نشریه در گیلان، مجوز انتشار دارند؛ ۹ روزنامه، ۴۴ هفته نامه، ۶ دوهفته نامه، ۳۷ ماهنامه، ۶ دوماهنامه، ۲۱ فصلنامه و ۷ دوفصلنامه و یک سالنامه از آن جمله هستند. ۸۷ نشریه محلی، ۲۰ نشریه سراسری (کشوری) و ۹ نشریه بینالمللی در گیلان منتشر میشود.[۱۰۱] ماهنامه گیله وا که به زبانهای فارسی - گیلکی منتشر میشود، و روزنامه گیلان امروز از جمله نشریات اصلی گیلان هستند.
آموزش[ویرایش]
آموزش عالی[ویرایش]
در گیلان، بیش از ۱۱۷ هزار دانشجو و ۹۹۰ نفر عضو هیئت علمی، در ۶۷ دانشگاه و مرکز آموزش عالی، به فعالیت آموزشی، مشغول هستند.[۱۰۲]
دانشگاه گیلان، بزرگترین دانشگاه دولتی در گیلان، جزء دانشگاههای برتر ایران است.[۱۰۳] که با ۸ دانشکده و واحدی بینالمللی و دو پژوهشکده، با بیش از ۱۷۰۰۰ دانشجو، از بزرگترین مراکز آموزش عالی، در ایران است.[۱۰۴] همچنین، دانشکده فنی کاسپین و دانشکده فنی فومن، وابسته به پردیس دانشکدههای فنی دانشگاه تهران، در گیلان، واقع شدهاند.
دانشگاه آزاد اسلامی واحد لاهیجان، دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت، مؤسسه آموزش عالی دیلمان و مؤسسه آموزش عالی کوشیار، از دانشگاهها و موسسات آموزش عالی غیردولتی برتر، واقع در گیلان هستند.
بهداشت[ویرایش]
نرخ مرگ و میر در گیلان بین ۱۹۹۱–۹۶ ۷ در هزار نفر و امید به زندگی حدوداً ۶۴٫۲ سال (۶۷٫۲ برای جمعیت شهری و ۶۱٫۷ برای جمعیت روستایی) تخمین زده میشود. آخرین تخمین معتبر نرخ تولد ۳۱٫۴ برای مناطق شهری و ۳۴٫۸ در مناطق روستایی برای هر ۱۰۰۰ نفر است. پیش بینی شده تا سال ۲۰۲۶ امید به زندگی ۷۶٫۰۳ برای مردان و ۷۹٫۰۵ برای زنان در مناطق شهری و ۷۱٫۹۳ برای مردان و ۷۵٫۱۶ برای زنان در مناطق روستایی باشد.[۴۲] دانشگاه علوم پزشکی گیلان در سال ۶۳ بنیان نهاده شد و دارای ۳ هزار و ۱۰۰ دانشجو در ردههای مختلف است. گیلان دارای ۲۲ بیمارستان دولتی دانشگاهی و شش بیمارستان خصوصی بوده و ۱۲ بیمارستان دولتی جدید و دو بیمارستان خصوصی جدید نیز در آن در حال ساخت است. ۱۲۳۰ مرکز و خانه بهداشت در این استان وجود دارند. میزان برخورداری پزشک در استان گیلان یک در هزار نفر است.[۱۰۵] گیلان دارای ۱۴۰۰ پزشک عمومی، ۶۰۰ دندانپزشک، ۲۱۶ ماما و ۴۰۰ پزشک داروساز است.[۱۰۶][۱۰۷]
حمل و نقل[ویرایش]
گیلان به جز از راه دره منجیل که از طریق آزادراه ۱ به قزوین وصل میشود، راه شوسه دیگری به فلات ایران ندارد. گیلان، از طریق چابکسر با استان مازندران و از طریق آستارا با جمهوری آذربایجان، و اردبیل راه زمینی دارد. گیلان دارای مرز دریایی هم هست و در مسیر کریدور شمال–جنوب قرار دارد. تراکم بالای جمعیت و فاصله کم مراکز جمعیتی به گیلان موقعیت ممتازی در زمینه حمل و نقل بخشیدهاست.
فرودگاه بینالمللی سردار جنگل رشت در بلوار ولیعصر رشت با مساحت کل ۲۲۰ هکتار فرودگاه اصلی گیلان و بزرگترین فرودگاه شمال ایران است و در رتبه سیزدهم فرودگاههای ایران قرار دارد. این فرودگاه در هفته ۶۶ پرواز به ۱۳ مسیر پروازی از جمله تهران، شیراز، عسلویه، اصفهان، کیش، مشهد، اهواز، بندرعباس، بغداد، نجف، مدینه، جده و استانبول دارد.[۱۰۸][۱۰۹]
حمل و نقل جادهای در گیلان از سه زیر بخش حمل و نقل کالا، مسافر و بینالمللی تشکیل شدهاست. حمل و نقل مسافر عمومی جادهای بین شهری با استفاده از اتوبوس، مینی بوس و سواری کرایه انجام میشود. ۴٫۱ درصد ناوگان حمل و نقل کالای کشور در گیلان فعالند. مراکز عمده حمل و نقل بینالمللی گیلان شهرستانهای انزلی و آستارا هستند.
پایانه مرزی آستارا در مرز مشترک استان گیلان با کشور جمهوری آذربایجان تنها راه مواصلاتی این استان با کشورهای شوروی سابق و دروازه ورود به اروپا و مرز امین در ایران است. این مرز مقام نخست کشوری در زمینه تجارت چمدانی را داراست.[۱۱۰]
بندر انزلی بزرگترین بندر شمال ایران و از فعالترین بندرهای حاشیه دریای خزر و پنجمین مرز فعال ایران است با طرح شیوههای جدید ترانزیت چون کریدور شمال- جنوب، وجود منطقه آزاد تجاری-صنعتی انزلی اهمیت بیشتری یافتهاست.[۱۱۱]
نخستین راه آهن در گیلان در سال ۱۹۱۴ توسط خوشتاریای روس، از پیر بازار به رشت به طول ۹ کیلومتر کشیده شد.[۱۱۲] عملیات اجرایی پروژه راه آهن گیلان (قزوین، رشت، انزلی) به طول ۲۰۵ کیلومتر در سال ۱۳۸۱ شروع شد و هم اکنون در حال پیشرفت است.[۱۱۳]
۱ | ۷ پایانه مسافربری در شهرهای رشت، انزلی، لاهیجان، صومعه سرا، آستارا، تالش و رودسر |
---|---|
۲ | ۱۱۹ شرکت حمل و نقل مسافر (۲٫۵٪ شرکتهای ایران) |
۳ | ۳ پایانه کالا در رشت، انزلی، آستارا |
۴ | ۱۶۰ شرکت شرکت حمل ونقل کالا (۴٫۴٪ شرکتهای ایران) |
۵ | فعالیت ۲ شرکت و ۱۰۳ نمایندگی در زمینه حمل و نقل بینالمللی |
انزلی | آستارا | |
---|---|---|
۱ | ۷٫۳ درصد از ترانزیت ورودی به ایران | ۱۳ درصد از کل واردات جادهای کشور (سومین مرز فعال جادهای) |
۲ | بیش از ۵۰ درصد حمل و نقل کالای گیلان | ۱۴ درصد از کل صادرات جادهای کشور (دومین مرز فعال جادهای) |
۳ | واردات سالانه بیش از ۴ میلیون تن کالا | ۱۳ درصد از کل ترانزیت خروجی کشور (سومین مرز فعال جادهای) |
۴ | ترانزیت بیش از ۲۸۸ هزار تن سوخت و ۵۵ هزار تن کالای غیرنفتی به طور حمل و نقل ترکیبی به داخل یا خارج کشور | ۱ درصد از ترانزیت ورودی (دوازدهمین مرز فعال) |
ورزش[ویرایش]
ورزش در استان گیلان از اهمیت ویژهای برخوردار است و این استان در بسیاری از موارد جزء فعالترین استانهای ایران در زمینه پرورش ورزشکار است. گیلان در رشتههای ورزشی مختلف دارای تیمهای حرفهای است. ورزشگاه دکتر عضدی رشت خانه باشگاه فوتبال داماش گیلان و ورزشگاه تختی بندر انزلی خانه باشگاه فوتبال ملوان بندر انزلی است که هر دو در لیگ برتر فوتبال ایران بازی میکنند.
ورزش بومی محلی در استان گیلان وجود دارد که قدمت بعضی از آنان به چند صد سال میرسد. از معروفترین ورزشهای بومی محلی این استان نیز میتوان به کشتی گیله مردی، لافن بازی، کلاه پران، بروبیا، توپپا، الختور، ترنا و هفت سنگ اشاره کرد. در ۱۵ سال اخیر هر ساله بین ۱۰ تا ۳۰ جشنواره ورزشهای بومی محلی در استان گیلان برگزار میشود که در آن رشتههای مختلف ورزشی بومی محلی به نمایش گذاشته میشود.[۱۱۴]
باشگاه ورزشی گیو بندر انزلی سومین باشگاه ورزشی ایران و اولین باشگاه ورزشی گیلان در بندر انزلی است که به دست عزیز وکیل منفرد تأسیس شدهاست.[۱۱۵] یعقوب کوچکزاد قهرمان شنای ایران و بنیانگذار رشته ژیمناستیک در گیلان، محمود نامجو قهرمان وزنهبرداری جهان، غفور جهانی که فوتبال ایران را برای اولین بار جهانی کرد و سیروس قایقران اولین کاپیتان شهرستانی تیم ملی فوتبال ایران از جمله قهرمانان ورزشی گیلانی هستند.
پانویس[ویرایش]
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ ۱٫۳ «جمعیت شهرستانهای کشور». مرکز آمار ایران، ۱۳۹۰. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «پورتال کلانشهرهای ایران»
- ↑ کلانشهر رشت (آفتاب)
- ↑ «گیلان». لغت نامه دهخدا. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲ ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «سالنامه آماری گیلان». مرکز آمار ایران، ۱۳۸۷. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «تراکم جمعیت در تهران ۲۰ برابر کل کشور». روزنامه دنیای اقتصاد، ۹/۵/۹۱. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «۵۹ درصد جمعیت گیلان در شهرها ساکن هستند». خبرگزاری ایرنا، ۲۲ دی ۱۳۹۰. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۷ دسامبر ۲۰۱۲.
- ↑ “Gīlān”. In دانشنامه بریتانیکا. Archived from the original on 20 February 2013.
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ ۹٫۲ امیراحمدیان، بهرام. «تقسیمات کشوری». در دانشنامه جهان اسلام. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نام "taghsimat" چندین بار با محتوی متفاوت تعریف شدهاست خطای یادکرد: برچسب<ref>
نامعتبر؛ نام "taghsimat" چندین بار با محتوی متفاوت تعریف شدهاست - ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ ۱۰٫۲ ۱۰٫۳ Bromberger, Christian. “GILĀN xv. Popular and Literary Perceptions of Identity”. In Encyclopædia Iranica. 2012.
- ↑ ۱۱٫۰۰ ۱۱٫۰۱ ۱۱٫۰۲ ۱۱٫۰۳ ۱۱٫۰۴ ۱۱٫۰۵ ۱۱٫۰۶ ۱۱٫۰۷ ۱۱٫۰۸ ۱۱٫۰۹ ۱۱٫۱۰ Bazin, Marcel. “GĪLĀN i. GEOGRAPHY AND ETHNOGRAPHY”. In Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 20 February 2013.
- ↑ «معرفی گیلان و میراث آن». موزه میراث روستایی گیلان. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «نواحی رویشی ایران». پایگاه اطلاعرسانی سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ Bazin, Marcel. “ĀZĀD”. In Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 20 February 2013.
- ↑ «اکوسیستم تالاب انزلی آلبوم بینظیر طبیعت/ گونههای گیاهی تالاب انزلی». خبرگزاری مهر، ۱۳۹۱/۰۱/۲۲. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «تراژدی غمانگیز حیات وحش و زیستگاهها در گیلان». خبرگزاری مهر، ۱۳۹۱/۰۳/۰۹. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «گیلان گنجینه گونههای حیات وحش». جام جم آنلاین، یکشنبه ۲۷ شهریور ۱۳۹۰. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ Abdi, Kamyar. “MĀRLIK”. In Encyclopædia Iranica. 2012. Archived from the original on 20 February 2013.
- ↑ ۱۹٫۰ ۱۹٫۱ Schmitt, Rüdiger. “CASPIANS”. P. Bearman; Th. Bianquis; C.E.. In Encyclopædia Iranica. 2012. Archived from the original on 20 February 2013.
- ↑ ۲۰٫۰ ۲۰٫۱ ۲۰٫۲ ۲۰٫۳ ۲۰٫۴ ۲۰٫۵ ۲۰٫۶ ۲۰٫۷ Madelung, Wilferd. “GĪLĀN iv. History in the Early Islamic Period”. P. Bearman; Th. Bianquis; C.E.. In Encyclopædia Iranica. 2012. Archived from the original on 20 February 2013. خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نام "EIr_Pre" چندین بار با محتوی متفاوت تعریف شدهاست خطای یادکرد: برچسب<ref>
نامعتبر؛ نام "EIr_Pre" چندین بار با محتوی متفاوت تعریف شدهاست خطای یادکرد: برچسب<ref>
نامعتبر؛ نام "EIr_Pre" چندین بار با محتوی متفاوت تعریف شدهاست خطای یادکرد: برچسب<ref>
نامعتبر؛ نام "EIr_Pre" چندین بار با محتوی متفاوت تعریف شدهاست - ↑ ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ ۲۱٫۲ Yarshater، E.. The Cambridge History of Iran:Seleucid Parthian. ج. Volume 3 (1). Cambridge University Press,، ۱۹۸۳. ۷۰۱. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳.
- ↑ R.N. Frye, Ancient Central Asian History Notes,” Proceedings of the Second European Congress of Iranian Studies, (ISMEO, Rome), 185-90. Pg 188: "town of Amul on the Amu Darya and the Amul in Mazanderan, Iran, both of which may be traced back to the migration of an Iranian tribe called Amardi or Mardi "
- ↑ Kroll, S. , R. Talbert, T. Elliott, S. Gillies. "Places: 884905 (Parachoatras/Choatras M. /Padishxvargar)". Pleiades. Retrieved $1 $2. Check date values in:
|accessdate=
(help) - ↑ Schmitt, Rüdiger. “CADUSII”. In Encyclopædia Iranica. 2012. Archived from the original on 20 February 2013.
- ↑ “Gilan”. In Encyclopaedia Britannica. 15 ed. Encyclopaedia Britannica, inc, 1993. 262.
- ↑ Tarn، William. Alexander the Great: Volume 1, Narrative. ج. Volume 3 (1). CUP Archive,، ۱۹۷۹. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳.
- ↑ Yarshater، E.. The Cambridge History of Iran:Seleucid Parthian. ج. Volume 3 (1). Cambridge University Press,، ۱۹۸۳. ۱۲۱. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳.
- ↑ Yarshater، E.. The Cambridge History of Iran:Seleucid Parthian. ج. Volume 3 (2). Cambridge University Press,، ۱۹۸۳. ۷۶۵. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳.
- ↑ Spuler, B.. “GILAN”. B. LEWIS, CH. PELLAT AND J. SCHACHT. In Encyclopaedia of Islam. vol. II. Second ed. Brill Online, 1991.
- ↑ ۳۰٫۰ ۳۰٫۱ مادلونگ، ویلفرد. فرقههای اسلامی. انتشارات اساطیر، ۱۳۷۶. خطای یادکرد: برچسب
<ref>
نامعتبر؛ نام "Ferghe" چندین بار با محتوی متفاوت تعریف شدهاست - ↑ ۳۱٫۰ ۳۱٫۱ Kasheff, Manouchehr. “GĪLĀN v. History under the Safavids”. In Encyclopædia Iranica. 2012. Archived from the original on 20 February 2013.
- ↑ سمیعی (گیلانی)، احمد. «سهم گیلانیان در زبان و ادب فارسی». دومین همایش ملی ایران شناسی. بنیاد ایران شناسی، ۳۰ آذر تا ۳ دی ۱۳۸۳. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳.
- ↑ Rezazadeh Langaroudi, Reza. “GĪLĀN vi. History in the 18th century”. In Encyclopædia Iranica. 2012. Archived from the original on 20 February 2013.
- ↑ Rezazadeh Langaroudi, Reza. “GĪLĀN vii. History in the 19th century”. In Encyclopædia Iranica. 2012. Archived from the original on 20 February 2013.
- ↑ آفاری، ژانت. «سوسیال دموکراسی و انقلاب مشروطیت». ایران نامه، ش. ۴۳ (تابستان ۱۳۷۲). بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳
- ↑ ۳۶٫۰ ۳۶٫۱ ناهید، عبدالحسین. زنان ایران در جنبش مشروطه. تبریز: نشر احیا، ۱۳۶۰. ۱۱۵.
- ↑ Dailami, Pezhmann. “jangali movement”. In Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 20 February 2013.
- ↑ رواسانی، شاپور. «نهضت جنگل و بنیانگذار آن میرزا کوچک جنگلی». اطلاعات سیاسی - اقتصادی، ش. شماره ۲۱۷ و ۲۱۸ (مهر و آبان ۱۳۸۴): ۲۱۹–۲۲۲. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳
- ↑ Keddie، Nikki R.. Modern Iran: Roots and Results of Revolution. ج. (۱). Yale University Press، ۲۰۰۳. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳.
- ↑ «بیستمین سال وقوع زلزله رودبار». بیبیسی. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ ۴۱٫۰ ۴۱٫۱ ۴۱٫۲ ۴۱٫۳ گزیده اطلاعات آماری سرشماری - 1390 (PDF; 1370 KB)
- ↑ ۴۲٫۰ ۴۲٫۱ ۴۲٫۲ Zanjani, Habibollah. “GĪLĀN ii. Population”. In Encyclopædia Iranica. 2012.
- ↑ Bromberger, Christian. “GILĀN xiv. Ethnic Groups”. In Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 20 February 2013.
- ↑ شماره کتابشناسی ملی:۲۸۷۹۶۷۷/طرح بررسی و سنجش شاخصهای فرهنگ عمومی کشور (شاخصهای غیرثبتی){گزارش}:استان گیلان/به سفارش شورای فرهنگ عمومی کشور؛ مدیر طرح و مسئول سیاست گذاری:منصور واعظی؛ اجرا:شرکت پژوهشگران خبره پارس -شابک:۱–۶۰–۶۶۲۷–۶۰۰–۹۷۸ *وضعیت نشر:تهران-مؤسسه انتشارات کتاب نشر ۱۳۹۱ *وضعیت ظاهری:۲۸۵ ص:جدول (بخش رنگی)، نمودار (بخش رنگی)
- ↑ ۴۵٫۰ ۴۵٫۱ ۴۵٫۲ ۴۵٫۳ Donald Stilo. «GĪLĀN x. LANGUAGES». در Encyclopædia Iranica. ویرایش ویرایش یکم..
- ↑ رهنمایی، محمدتقی. «علل نفوذ زبانهای ترکی و گیلکی در تالش». فصلنامه مطالعات تالش، ش. ۲ (زمستان ۱۳۸۰)
- ↑ ۴۷٫۰ ۴۷٫۱ Jahangiri، Nader. Gilaki dialect of Lahijan: a study on phonology, morphology & lexicon, Volume 3. Research Institute for Languages and Cultures of Asia and Africa، ۲۰۰۳.
- ↑ گونههای زبانی رایج در استان گیلان و حدود پراکندگی آنها
- ↑ تا یک شاعر با یک زبانی صحبت میکند آن زبان نمیمیرد.
- ↑ مقاله «گویش تاتی رودبار»، جهاندوست سبزعلیپور
- ↑ کلباسی، ایران. «پیشوند فعلی ha و گونههای آن در گویشهای ایرانی». دو فصلنامه زبانشناسی، ش. ۱–۲ (پیاپی ۴۲) (۱۳۸۵): ۵۷
- ↑ تبیان به نقل از دائرةالمعارف بزرگ اسلامی - آستارا
- ↑ Encyclopædia Iranica:Manjil
- ↑ «جغرافیای فرهنگی». تارنمای مرجع تالششناسی. بازبینیشده در ۲۱ ژوئیه ۲۰۱۳.
- ↑ «فرهنگ تطبیقی تالشی – تاتی – آذری». پایگاه تات پژوهی. بازبینیشده در ۲۱ ژوئیه ۲۰۱۳.
- ↑ صدا و سیمای مرکز گیلان-رضوانشهر
- ↑ زبان مردم لوشان و منجیل بازدید: اردیبهشت۱۳۸۸
- ↑ Lewis, Bernard. “Lāhīd̲j̲ān”. V. Minorsky. In Encyclopedia of Islam. Second ed. Brill Online, 1986. Archived from the original on 20 February 2013.
- ↑ منصور داداش نژاد. «شمس الدین محمد گیلانی مربی شاه اسماعیل صفوی». پرتال جامع علوم انسانی. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ بروجردی، آزاد. نامه پارسی، ش. ۱۳ (۱۳۷۸): ۲۱۹–۲۲۲. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. http://www.webcitation.org/6EZdtLn53
- ↑ Netzer, Amnon. “GILĀN”. In Encyclopaedia Judaica. Archived from the original on 20 February 2013.
- ↑ طاهری، علی. راهنمای گیلان. عالی، ۱۳۷۷.
- ↑ هادی تیزهوش تابان. «اقتصاد گیلان، نیازمند بازنگری». روزنامه دنیای اقتصاد، ۲۸/۶/۸۷. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «نگاهی به آخرین جغرافیای اشتغال و بیکاری در ایران». خبر. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۲۸ شهریور ۱۳۹۱.
- ↑ [http://www.webcitation.org/6EZdvSzJX «نماینده آستانه در واکنش به اعلام نرخ بیکاری ۵. ۱۶ درصدی: نرخ بیکاری در گیلان بیش از ۲۵ درصد است»]. خبرگزاری کار ایران، ۱۳۹۱–۰۵–۳۰. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «بیکاری پنهان زنگ خطر جدی برای کشاورزی گیلان/ لزوم تدوین راهکارهای نوین». خبرگزاری مهر، ۱۳۹۱/۰۵/۰۶. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ . شهر صنعتی رشت. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. http://www.webcitation.org/6EZdxPyEX. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «احداث نیروگاه بادی منجیل به ظرفیت ۱۰۰ مگاوات». سازمان انرژیهای نو ایران، ۱۱ خرداد ۱۳۹۱. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ Neyestanak, A.A.L. (2007–10–25). "Wind Energy Developments in Manjil and Roodbar (Iran)". Electrical Power Conference, 2007. EPC 2007. IEEE Canada. Canada: IEEE. pp. 336–341. doi:10.1109/EPC.2007.4520353. Retrieved 2009–23–4. Unknown parameter
|کد زبان=
ignored (help); Check date values in:|accessdate=
(help) - ↑ «گزیده شاخصها و نماگرهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی استان گیلان سال ۱۳۸۸». مرکز آمار ایران. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ pébrine
- ↑ Bāzargān, Ṣoḡrā. “BERENJ “rice””. In Encyclopædia Iranica. 1989. Archived from the original on 20 February 2013.
- ↑ Thompson, D.. “ABRĪŠAM”. In Encyclopædia Iranica. 2012. Archived from the original on 20 February 2013.
- ↑ شرکت سهامی پرورش کرم ابریشم ایران
- ↑ Balland, Daniel. “ČĀY”. In Encyclopædia Iranica. 1990. Archived from the original on 20 February 2013.
- ↑ Bromberger, Christian. “GILĀN xx. Handicrafts”. In Encyclopædia Iranica. 2012. Archived from the original on 20 February 2013.
- ↑ «نگاهی به صنعت گردشگری گیلان». شورای مناطق آزاد ریاست جمهوری. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۶ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «گردشگری بارقه امید توسعه اقتصادی گیلان/ مدیریت صحیح لازمه صنعت توریسم». مهر. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۲۶ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ Sotoudeh, Manouchehr. “GĪLĀN ix. Monuments century”. In Encyclopædia Iranica. 2012. Archived from the original on 20 February 2013.
- ↑ ارجح, اکرم. “بقعه”. In دانشنامه جهان اسلام. 2012. Archived from the original on 20 February 2013.
- ↑ «Souvenirs of Guilan Province». Gilan's Cultural Heritage, Handicrafts and Tourism Organization. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «تشکلهای گیلان: شرکت در انتخابات یک وظیفه دینی و ملی است». ایرنا، ۰۹/۱۲/۱۳۹۰. بایگانیشده از -شرکت-در-انتخابات-یک-وظیفه-دینی-و-ملی-است/سیاسی/ نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «قانون انتخابات خبرگان رهبری». وزارت کشور. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «نمایندگان استان گیلان در مجلس نهم». خبرگزاری خانه ملت. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ ناصر عظیمی دوبخشری. «فقدان شهر، ویژگی اصلی تاریخ قدیم گیلان(۱)». انسانشناسی و فرهنگ، شنبه، ۲۲ خرداد ۱۳۸۹. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «جزییات اطلاعات استان گیلان». درگاه ملی آمار. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲ ۱۹ آگوست ۲۰۱۲.
- ↑ ۸۷٫۰ ۸۷٫۱ «معرفی موزههای گیلان». میراث فرهنگی گیلان. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ موزه میراث روستایی گیلان - تاریخچه موزه
- ↑ ۸۹٫۰ ۸۹٫۱ Bromberger, Christian. “GILAN xvi. FOLKLORE”. In Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 20 February 2013.
- ↑ موزه میراث روستایی گیلان - موسیقی و آوازهای محلی
- ↑ . سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. http://www.webcitation.org/6EZeFrhMA. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ Rubin، Don. World Encyclopedia of Contemporary Theatre: Asia/Pacific. Taylor & Francis، ۲۰۰۱. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳.
- ↑ «زندهیاد «اکبر رادی» دارای جایگاهی وارسته در عرصه هنر ایران است». اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ آنسه امیری. «سینمای ایران در سال ۱۳۱۲». مجله اپیزود، شماره چهار. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ کی، هرموز. «سینمای ایران، ترکیه، مصر: سه جامعه در پی هویتی نوین». ایران نامه، ش. ۵۸ (۱۳۷۶): ۲۸۲–۲۹۱
- ↑ «یاد نقاش فراموش شده در لابه لای کلمات در گاه یاد حبیب محمدی)». تندیس، ش. ۱۵۳ (۲۳ تیر ۱۳۸۸): ۸–۹.
- ↑ Bromberger, Christian. “GILĀN xxi. Cooking”. In Encyclopædia Iranica. 2012.
- ↑ mary Boyce,"A History of Zoroastrianism: The early period",LL, 1996. page 101:"It is noteworth that according to the Vendidad (I.17) the ancient Thraetaona (whose actual home was presumably on the Inner Asian steppes) was born in Varena, which has been identified with Sanskrit Varnu, modern Buner
- ↑ ۹۹٫۰ ۹۹٫۱ «تاریخچه صدا و سیمای مرکز گیلان». صدا و سیمای مرکز گیلان، ۱۳ بهمن ۱۳۸۷. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ ساناساریان، الیز. جنبش حقوق زنان در ایران (طغیان، افول و سرکوب از ۱۲۸۰ تا انقلاب ۱۳۵۷). ترجمهٔ نوشین احمدی خراسانی. چاپ اول. تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴. ص۷۴. ISBN 964-7514-78-6.
- ↑ «بازدید مدیرعامل خانه مطبوعات ایران از غرفه گیلان». روابط عمومی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان، ۹ آبان ۱۳۹۰. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «با حضور معاون وزیر علوم، نشست هیئت نظارت و ارزیابی آموزش عالی استان گیلان برگزار شد». وزارت علوم، تخقیقات و فناوری. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «ایجاد دانشکده فناوریهای نوین در دانشگاه گیلان». خبرگزاری فارس، ۹۱/۰۶/۰۴. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «تاریخچه دانشگاه». دانشگاه گیلان. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «رئیس دانشگاه علوم پزشکی گیلان: شاخص برخورداری مردم به پزشک مناسب است». ایرنا. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «دکتر بهبودی: دوازده بیمارستان جدید در گیلان ساخته میشود». گیلان نیوز، ۲۲ آذر، ۱۳۹۰. بازبینیشده در ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ &cd=2&hl=en&ct=clnk&gl=us «امسال ۹۰ خانه بهداشت و مرکز بهداشتی جدید در گیلان احداث میشود». ایرنا. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «مسیرهای پروازی». فرودگاه بینالمللی سردار جنگل رشت. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «افزایش ۱۱درصدی پروازهای فرودگاه رشت در چهارماه اول امسال». فرودگاه بینالمللی سردار جنگل رشت. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «http://www.bazarkhabar.ir/News.aspx?ID=32593». بازارخبر، ۲۷ شهریور ۱۳۹۰. بازبینیشده در ۲۹ شهریور ۱۳۹۰.
- ↑ «سیمای حمل و نقل استان». اداره کل حمل و نقل و پایانههای استان گیلان. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ احمدی، محسن. «پیربازار». در دانشنامه بزرگ اسلامی.
- ↑ «استاندارگیلان:پروژه راه آهن رشت -قزوین با جدیت دنبال میشود». تین نیوز، ۷ اردیبهشت ۱۳۹۰. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «ورزشهای بومی محلی با تاریخ چند صد ساله در گیلان». صدا و سیمای مرکز گیلان، ۲۲ فروردین ۱۳۸۸. بازبینیشده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۲.
- ↑ «سه نسل از یک خانواده ورزشکار انزلی سابقه عضویت در تیم ملی را دارند». ایرنا، ۰۷/۰۳/۱۳۹۱. بازبینیشده در ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۲.
جستارهای وابسته[ویرایش]
ویکیسفر یک راهنمای سفر برای استان گیلان دارد. |
در ویکیانبار پروندههایی دربارهٔ استان گیلان موجود است. |
یادداشتها[ویرایش]
- ↑ Euxino-Hyrcanian
- ↑ Arcto-Tertiary flora
- ↑ Southern Crested Newt
- ↑ Stephanus of Byzantium جغرافی دان بیزانسی قرن ششم میلادی.
- ↑ Parachoatras در جغرافیای یونانیان، به سرزمینی گفته میشده که شاید همان پذشخوارگر باشد.
- ↑ جوناس هانوی (۱۷۱۲–۱۷۸۶)، جهانگرد انگلیسی، که در سال ۱۷۴۳ به ایران آمد و پس از دو سال از ایران خارج شد. ۷۴ مقاله در مورد سفرهایش نوشتهاست که این نقل قول از کتابش در مورد سفر به ناحیه اطراف دریای خزر است
An Historical Account of the British Trade over the Caspian Sea with a Journal of Travels from London through Russia into Persia and Back Again through Russia, Germany and Holland, London, 1762.
پیوند به بیرون[ویرایش]
- دولت
- جهانگردی و سرگرمی
- فرهنگ و تاریخ
- شورای فرهنگ عمومی استان گیلان
- صدا و سیمای مرکز گیلان
- دائرةالمعارف گیلان
- حوزه هنری استان گیلان
- موسیقی گیل و گالش
- آب و هوا و جغرافیا
منابع[ویرایش]
کتب[ویرایش]
- طاهری، علی. راهنمای گیلان. عالی، ۱۳۷۷.
- کتاب گیلان. ج. دوم. گروه پژوهشگران ایران، زمستان ۱۳۸۰.
- ساناساریان، الیز. جنبش حقوق زنان در ایران (طغیان، افول و سرکوب از ۱۲۸۰ تا انقلاب ۱۳۵۷). ترجمهٔ نوشین احمدی خراسانی. چاپ اول. تهران: نشر اختران، ۱۳۸۴. ص۷۴. ISBN 964-7514-78-6.
- ناهید، عبدالحسین. زنان ایران در جنبش مشروطه. تبریز: نشر احیا، ۱۳۶۰. ۱۱۵.
- Jahangiri، Nader. Gilaki dialect of Lahijan: a study on phonology, morphology & lexicon, Volume 3. Research Institute for Languages and Cultures of Asia and Africa، ۲۰۰۳.
- Yarshater، E.. The Cambridge History of Iran:Seleucid Parthian. ج. Volume 3 (1). Cambridge University Press,، ۱۹۸۳.
- Yarshater، E.. The Cambridge History of Iran:Seleucid Parthian. ج. Volume 3 (2). Cambridge University Press,، ۱۹۸۳.
- Tarn، William. Alexander the Great: Volume 1, Narrative. ج. Volume 3 (1). CUP Archive,، ۱۹۷۹. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳.
- Keddie، Nikki R.. Modern Iran: Roots and Results of Revolution. Yale University Press، ۲۰۰۳.
مقالات ژورنال و کنفرانس[ویرایش]
- کهنسال واجارگاه، حسن. «گیلان در دوره امپراطوری ماد». دومین همایش ملی ایرانشناسی (تهران: بنیاد ایران شناسی)، ۱۳۸۳
- کی، هرموز. «سینمای ایران، ترکیه، مصر: سه جامعه در پی هویتی نوین». ایران نامه، ش. ۵۸ (۱۳۷۶): ۲۸۲–۲۹۱
- کلباسی، ایران. «پیشوند فعلی ha و گونههای آن در گویشهای ایرانی». دو فصلنامه زبانشناسی، ش. ۱–۲ (پیاپی ۴۲) (۱۳۸۵): ۵۷
- سقراطی، سید امیر. «یاد نقاش فراموش شده در لابه لای کلمات در گاه یاد حبیب محمدی)». تندیس، ش. ۱۵۳ (۲۳ تیر ۱۳۸۸): ۸–۹.
- رواسانی، شاپور. «نهضت جنگل و بنیانگذار آن میرزا کوچک جنگلی». اطلاعات سیاسی - اقتصادی، ش. شماره ۲۱۷ و ۲۱۸ (مهر و آبان ۱۳۸۴): ۲۱۹–۲۲۲. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳
- آفاری، ژانت. «سوسیال دموکراسی و انقلاب مشروطیت». ایران نامه، ش. ۴۳ (تابستان ۱۳۷۲). بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳
دانشنامهها[ویرایش]
- احمدی، محسن. «پیربازار». در دانشنامه بزرگ اسلامی.
- امیراحمدیان، بهرام. «تقسیمات کشوری». در دانشنامه جهان اسلام.
- Bromberger, Christian. “GILĀN xxi. Cooking”. In Encyclopædia Iranica. 2012.
- “Gīlān”. In دانشنامه بریتانیکا. Archived from the original on 20 February 2013.
- Abdi, Kamyar. “MĀRLIK”. In Encyclopædia Iranica. 2012.
- Bromberger, Christian. “GILĀN xv. Popular and Literary Perceptions of Identity”. In Encyclopædia Iranica. 2012.
- Sotoudeh, Manouchehr. “GĪLĀN ix. Monuments century”. In Encyclopædia Iranica. 2012. Archived from the original on 20 February 2013.
- Schmitt, Rüdiger. “CASPIANS”. In Encyclopædia Iranica. 2012.
- Lewis, Bernard. “Lāhīd̲j̲ān”. V. Minorsky. In Encyclopedia of Islam. Second ed. Brill Online, 1986.
- Bazin, Marcel. “ĀZĀD”. In Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 20 February 2013.
- Netzer, Amnon. “GILĀN”. In Encyclopaedia Judaica. Archived from the original on 20 February 2013.
- Spuler, B.. “GILAN”. B. LEWIS, CH. PELLAT AND J. SCHACHT. In Encyclopaedia of Islam. vol. II. Second ed. Brill Online, 1991.
- Lewis, Bernard. “GILAN”. P. Bearman; Th. Bianquis; C.E. Bosworth; E. van Donzel; and W.P. Heinrichs. In Encyclopaedia of Islam. Second ed. Brill Online, 1986.
- Rezazadeh Langaroudi, Reza. “GĪLĀN vi. History in the 18th century”. In Encyclopædia Iranica. 2012. Archived from the original on 20 February 2013.
- Rezazadeh Langaroudi, Reza. “GĪLĀN vii. History in the 19th century”. In Encyclopædia Iranica. 2012. Archived from the original on 20 February 2013.
- Rubin، Don. World Encyclopedia of Contemporary Theatre: Asia/Pacific. Taylor & Francis، ۲۰۰۱. بایگانیشده از نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳.
- Donald Stilo. «GĪLĀN x. LANGUAGES». در Encyclopædia Iranica. ویرایش ویرایش یکم.
- Madelung, Wilferd. “GĪLĀN iv. History in the Early Islamic Period”. .. In Encyclopædia Iranica. 2012.
- Kasheff, Manouchehr. “GĪLĀN v. History under the Safavids”. In Encyclopædia Iranica. 2012. Archived from the original on 20 February 2013.
- Bromberger, Christian. “GILĀN xiv. Ethnic Groups”. In Encyclopædia Iranica. Archived from the original on 20 February 2013.
- Bazin, Marcel. “GĪLĀN i. GEOGRAPHY AND ETHNOGRAPHY”. In Encyclopædia Iranica.
- Frawley، William J.. International Encyclopedia of Linguistics: 4-Volume Set, Volume 1. Oxford University Press. بایگانیشده از "gilan+province+languages"&hl=en&sa=X&ei=DXG6T5rnBKaY6AGt3rm1Bw&ved=0CDQQ6AEwAA#v=onepage&q="gilan%20province%20languages"&f=false نسخهٔ اصلی در ۲۰ فوریه ۲۰۱۳.
- Dailami, Pezhmann. “JANGALI MOVEMENT”. In Encyclopædia Iranica.
|
|
دریای خزر | دریای خزر | جمهوری آذربایجان | ||
مازندران | اردبیل | |||
گیلان | ||||
قزوین | زنجان |
|