سیاوش کسرایی

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
سیاوش کسرایی
Siyavash Kasraei.jpg
زادروز ۵ اسفند ۱۳۰۵
اصفهان، ایران
مرگ ۱۹ بهمن ۱۳۷۴ (۶۹ سال)
وین، اتریش
ملیت  ایران
محل زندگی اصفهان، تهران، کابل، مسکو، اتریش
علت مرگ پس از عمل جراحی قلب و ابتلاء به ذات‌الریه
جایگاه خاکسپاری گورستان مرکزی وین (بخش ۳۳E)

۴۸°۹′۴.۶۵″ شمالی ۱۶°۲۶′۲۴.۶۵″ شرقی / ۴۸.۱۵۱۲۹۱۷° شمالی ۱۶.۴۴۰۱۸۰۶° شرقی / 48.1512917; 16.4401806

رویدادهای مهم کودتای ۲۸ مرداد
انقلاب ۱۳۵۷ ایران
فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی
نام(های)
دیگر
کولی، رفیق کسرائی[۱] فرهاد ره‌آور[۲]
پیشه شاعر، نقاش[۳] و فعال سیاسی حزب توده ایران
همسر(ها) مهری نوذری[۴]
فرزندان بی‌بی کسرائی
مانلی کسرایی
اشرف کسرایی
دانشگاه دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران

سیاوش کَسرائی (۵ اسفند ۱۳۰۵ هشت‌بهشت اصفهان - ۱۹ بهمن ۱۳۷۴ وین) شاعر، نقاش و از اعضای کانون نویسندگان ایران[۵] و از فعالان سیاسی چپ‌گرای تاریخ معاصر ایران بود. کسرائی دانش‌آموخته دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و از بنیان‌گذاران انجمن ادبی شمع سوخته بود. او سالیان دراز در حزب تودهٔ ایران فعالیت داشت.

سیاوش کسرائی سُراینده منظومهٔ «آرش کمانگیر»، نخستین منظومه حماسی نیمایی است.[۶] وی یکی از شاگردان نیما یوشیج بود که به سبک شعر او وفادار ماند. از جمله مجموعه شعرهای به‌جای مانده از سیاوش کسرائی، می‌توان به مجموعه شعر آوا، مهره سرخ، در هوای مرغ آمین، هدیه برای خاک، تراشه‌های تبر، خانگی، با دماوند خاموش و خون سیاوش اشاره کرد.[۷]

زندگی[ویرایش]

تحصیل و اشتغال[ویرایش]

برخی از بنیان‌گذاران انجمن ادبی شمع سوخته.
از راست به چپ: هوشنگ ابتهاج، سیاوش کسرایی، نیما یوشیج، احمد شاملو و مرتضی کیوان.

کسرائی از خردسالی در تهران به سر میبرد؛ دوره ابتدایی را در مدرسه ادب، و بعد در مدرسه نظام و دارالفنون مشغول به تحصیل است. در ۱۳۲۹ از دانشکده حقوق دانشگاه تهران فارغ التحصیل میشود و برای خدمت سربازی به دانشکده افسری میرود.[۸][۹]

در ۱۳۳۱ کسرائی در سازمان همکاری بهداشت، وابسته به برنامه اصل چهار ترومن، شروع به کار می‌کند، و در نشریه های بهداشت همگانی در ناحیه دریای خزر و زندگی و بهداشت نقش دارد. از اواسط دهه ۱۳۳۰ تا اواخر دهه ۱۳۵۰ کسرائی در سازمانهای مربوط به مسکن عمومی ( بانک ساختمانی، وزارت آبادانی و مسکن، وزارت مسکن و شهرسازی) تقریباً بی وقفه مشغول است. در اوائل تا اواسط دهه ۱۳۵۰ در حالت تعلیق خدمت اداری، کسرائی در بخش تبلیغات گروه صنعتی بهشهر کار میکند. در کنار مشاغل دائمی، در مقاطع مختلف، کسرائی به تدریس ادبیات در دانشگاه های تهران و زاهدان میپردازد.[۸][۹]

سیر سیاسی[ویرایش]

در دوران دبیرستان، کسرائی به همراه محسن پزشکپور و داریوش فروهر در فعالیت دانش آموزان ملی گرا شرکت دارد. در ۱۳۲۷ عضو حزب توده میشود، و از آن وقت تا چهل سال بعد از آن پشتیبانی میکند. پس از کودتای ۱۳۳۲، مدت کوتاهی زندانی میشود. در ۱۳۴۷ کسرائی از بنیانگذاران کانون نویسندگان ایران است، و یکی از دبیران منتخب آن تا سال ۱۳۵۱ خورشیدی. در سال ۱۳۵۶ جزو سخنرانان شب‌های شعر گوته بود. در ۱۳۶۲، هم زمان با سرکوبی حزب توده توسط مقامات جمهوری اسلامی، کسرائی ایران را ترک میکند؛ تا ۱۳۶۶ در کابل، از ۱۳۶۶ تا ۱۳۷۴ در مسکو، و بعد در وین اقامت دارد. از ۱۳۶۵ تا استعفایش در ۱۳۶۷ کسرائی عضو هیئت سیاسی حزب توده است، و در ۱۳۶۹ از کمیته مرکزی حزب هم کناره میگیرد. آخرین مجموع شعر کسرائی، مهره سرخ، چاپ ۱۳۷۴، اعتراضی علنی به سیاست حزب توده و عواقب آن است..[۸][۱۰]

روابط اجتماعی[ویرایش]

روابط اجتماعی گسترده، مصاحبت و همیاری از خصوصیات زندگی کسرائی است. در بین چهره های ادبی، هوشنگ ابتهاج، احمد رضا احمدی، محمود اعتمادزاده (م. ا. به آذین)، ایرج افشار، فروغ فرخزاد، مرتضی کیوان، شاهرخ مسکوب، فریدون مشیری، نادر نادرپور، نیما یوشیج، و ابراهیم یونسی از نزدیکان کسرائی هستند. از اوائل دهه ۱۳۴۰ تا اوائل دهه ۱۳۶۰، تقریباً هر روز، در دفتر و در منزل، کسرائی محیطی باز برای دورهم آیی فراهم میکند.

اخراج از کانون نویسندگان ایران[ویرایش]

در سال ۱۳۵۸ خورشیدی، هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران که عبارت بودند از باقر پرهام، احمد شاملو، محسن یلفانی، غلامحسین ساعدی و اسماعیل خویی تصمیم به اخراج سیاوش کسرائی، به‌آذین، هوشنگ ابتهاج، فریدون تنکابنی و برومند گرفتند. این تصمیم نهایتاً به تأیید مجمع عمومی کانون نویسندگان ایران رسید و منجر به اخراج کل اعضاء توده‌ای، به همراه این پنج تن، از کانون نویسندگان ایران شد.[۱۱][۱۲]

مهاجرت، تبعید و مرگ[ویرایش]

Siavash Kasrai.jpg


سیاوش کسرائی پس از یورش نیروهای امنیتی حکومت جمهوری اسلامی ایران به حزب توده ایران در زمستان سال ۱۳۶۱ به همراه خانواده‌اش از طریق زاهدان از ایران خارج شد.[۱۳] ابتدا در کابل و سپس در مسکو و پس از فروپاشی شوروی به وین مهاجرت کرد.[۶]

سیاوش کسرائی پس از خروج از ایران و در طول اقامت‌اش در افغانستان، در رادیو زحمت‌کشان که از شهر کابل پخش می‌شد، مشغول به فعالیت شد. ابوالفضل محققی از همکاران سابق سیاوش کسرائی در رادیو زحمت‌کشان، ادعا می‌کند که در زمان تصدی وی به عنوان «مسئول بخش ادبی رادیو»، هیچ‌گاه شعری از احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث و یا فروغ فرخزاد خوانده و پخش نشد.[۱]

سیاوش کسرائی از «نسل چهارم» و از آخرین نسل مهاجران ایرانی به اتحاد جماهیر شوروی بود. او از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۵ در شوروی زندگی کرد.[۱۴] سیاوش کسرایی از زندگی در شوروی رنج می‌کشید و تجربه درونی و رنج روحی خود را در سروده «دلم هوای آفتاب می‌کند» را وصف کرده است.[۱۵] وی در سن ۶۹ سالگی پس از عمل جراحی قلب و ابتلاء به ذات‌الریه در وین، پایتخت اتریش درگذشت و در «بخش هنرمندان»[۶] گورستان مرکزی شهر وین، پایتخت اتریش، به خاک سپرده شد.[۱۶]

در بیستمین سالمرگ سیاوش کسرایی، آرامگاه او در گورستان مرکزی شهر وین در زمره آرامگاه مشاهیر و نام‌آوران قرار گرفت.[۱۷]

مراسم ختم[ویرایش]

به مناسبت درگذشت سیاوش کَسرایی، گروهی از دوستان و هم‌فکرانش مراسم ختمی را در یکی از مساجد تهران برایش ترتیب دادند که این مراسم توسط حامیان و هواداران حکومت جمهوری اسلامی، موسوم به گروه انصار حزب‌الله و به فرماندهی ذبیح‌الله بخشی‌زاده برهم زده شد.[۱۸]

وصیت[ویرایش]

سیاوش کسرایی، بر طبق وصیتش هوشنگ ابتهاج را متولی آثارش کرده است.[۱۹]

فیلم مستند[ویرایش]

در سال ۲۰۱۶ در بیستمین سالگرد درگذشت سیاوش کسرایی، جمشید برزگر فیلم مستندی درباره او ساخت که با عنوان "در جستجوی خورشید" از تلویزیون فارسی بی.بی.سی پخش شد.[۲۰]

نکات دیگر[ویرایش]

بی‌بی کسرائی، مانلی کسرایی و اشرف کسرایی فرزندان سیاوش کسرائی هستند. هم‌چنین مهری، همسر سیاوش کسرائی، طراح و خیاط معروفی در شهر تهران بود. به گفته بی‌بی‌کسرائی، مادرش «سفارش لباس قبول می‌کرد و زندگی ما با سرانگشت هنرمندانه مادرم تأمین می‌شد».[۲۱]

به گفته بی‌بی کسرائی، پدرش علاقه زیادی به مرتضی کیوان داشت و نگاره‌ای از او همواره بر روی دیوار اتاقِ نشیمن خانهٔ سیاوش کسرائی بود.[۲۲]

خانهٔ سیاوش کسرائی در سال‌های نخست انقلاب ۱۳۵۷ ایران، یکی از جاهایی بود که نورالدین کیانوری، دبیر اول حزب توده ایران به آن رفت‌وآمد می‌کرد.[۲۳]

به گفته صدرالدین الهی، اصطلاح «جهان‌پهلوان» در اشاره به غلامرضا تختی ابتدا توسط سیاوش کسرائی در قصیده‌ای از او به نام جهان‌پهلوان بکار برده شد و این لقب روی تختی ماند.[۲۴]

آثار[ویرایش]

فهرست[ویرایش]

آثار کسرائی به ترتیب زیر برای اولین بار منتشر میشوند ( ۱۳۸۲ الف تنها کتاب این فهرست است که بعضاً وسیله نشر مجدد میباشد):

  • ۱۳۳۶. آوا. تهران: نیل.
  • ۱۳۳۸. آرش کمانگیر. تهران: اندیشه.
  • ۱۳۴۱. خون سیاوش. تهران: امیرکبیر.
  • ۱۳۴۵ الف. با دماوند خاموش. تهران: صائب.
  • ۱۳۴۵ ب. سنگ و شبنم. تهران:صائب.
  • ۱۳۴۶ الف. بعد از زمستان در آبادی ما. تهران: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان.
  • ۱۳۴۶ ب. خانگی. تهران: بینا.
  • ۱۳۵۴. چهره مردمی شعر نیما. دانشگاه زاهدان. پلیکپی.
  • ۱۳۵۵. به سرخی آتش، به طعم دود. سوئد (شهر نامعلوم): حزب توده ایران. ( به اسم مستعار شبان بزرگ امید.)
  • ۱۳۵۷. از قرق تا خروسخوان. تهران: مازیار.
  • ۱۳۵۸. آمریکا، آمریکا. تهران: علم و هنر.
  • ۱۳۶۰. چهل کلید. تهران: حزب توده ایران.
  • ۱۳۶۲. تراشه‌های تبر. کابل: انجمن فرهنگی پوهانتون.
  • ۱۳۶۳ الف. هدیه برای خاک. لندن: بینا.
  • ۱۳۶۳ ب. پیوند. کابل: حزب توده ایران.
  • ۱۳۶۸. ستارگان سپیده دم. لندن: بینا.
  • ۱۳۷۴. مهره سرخ. وین: کارا.
  • ۱۳۸۲ الف. در هوای مرغ آمین: نقدها، گفتگوها، و داستانها. تهران: کتاب نادر.
  • ۱۳۸۲ ب. هوای آفتاب: واپسین سروده‌ها. تهران: کتاب نادر.

تمامی این آثار شعر هستند، به استثنای ۱۳۶۴ (داستان برای کودکان)، ۱۳۵۴ (نقد ادبی)، و ۱۳۸۲ الف (نقد ادبی، گفتگو، و داستان). مجموعه کامل اشعار کسرائی در ۱۳۸۴، زیر عنوان از آوا تا هوای آفتاب، در ۷۷۳ صفحه به قطع رقعی، توسط کتاب نادر منتشر شده است.

آرش کمانگیر[ویرایش]

دومین کتاب کسرائی، آرش کمانگیر، او را به شهرت میرساند. این اثر، که درباره چهره‌ای افسانه‌ای است که با پرتاب جانفرسای یک تیر میهن را از تحقیر و تیره‌بختی نجات میدهد، اولین نمونه شعر نوی حماسی به سبک نیما یوشیج است. آرش کمانگیر از طرف شاعر به خسرو روزبه، فعال تندروی حزب توده، پس از اعدام وی در اوائل ۱۳۳۷، تقدیم شده است. علی‌رغم ضعف فنی از نظر برخی منتقدین، و با وجود اشاره سیاسی مولف، آرش کمانگیر از نادر اشعار معاصری است که به کتابهای مدرسه راه پیدا کرده است.[۸]

شاهکار او منظومهٔ «آرش کمانگیر» است. وی از جمله شاگردان نیما بود که به او وفادار ماند. بنا به تاریخی که در پایان این شعر بلند آمده، این منظومه در روز شنبه، ۲۳ اسفند ماه ۱۳۳۷ سروده شده است. در میان اشعار وی شعر آرش کمانگیر که در کتاب درسی دوره دبستان در زمان حکومت محمدرضا شاه پهلوی تدریس می‌شد؛ از لحاظ اجتماعی و به سبک حماسه سرایی و شعر غزل برای درخت از لحاظ سبک و محتوا درخشش خاصی دارند. «آرش کمانگیر» در سال ۱۳۵۰ از سوی «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» منتشر شد.[۲۵] بخشی از شعر آرش:

آری، آری، زندگی زیباست.
زندگی آتش‌گَهی دیرنده پابرجاست.
گر بیفروزی‌اش، رقص شعله‌اش در هر کران پیداست.
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست.

برخوانی آرش به قلم بهرام بیضایی تا حدودی همچون واکنشی به این شعر نگاشته شده است.

مهره سرخ[ویرایش]

مهره سرخ، آخرین کتابی که کسرائی در دوران حیاتش به چاپ میرساند، از نظری صورت عکس آرش کمانگیر میباشد. مانند آرش کمانگیر، مهره سرخ نمونه‌ای از شعر نوی حماسی است، ادامه معاصر آثار فردوسی (این بار به دنبال رستم و سهراب)، و اشاره‌ای سیاسی است. ولی در حالی که آرش کمانگیر از ایثار و رهایی میگوید، موضوع مهره سرخ اغفال است و اتلاف. بعد از کناره گیری از رهبری حزب توده، و مهاجرت از مسکو به وین، مهره سرخ ابراز تاسف و پشیمانی کسرائی از مسیر کمونیسم است. چنانچه کسرائی در مقدمه مینویسد: "... سخن از خطاهای خطیر نیکخواهانی است که شیفتگی را به جای شناخت در کار میگیرند و شتابزده و با دانشی اندک تا مرزهای تباهی میرانند. و اینک تاوان سنگینی که بایدشان پرداخت. از کی باید نالید؟! پراکندگی میوه آن تلخ دانه هایی است که خود بر زمین افشانده‌ایم ..."[۲۶]

نمونهٔ اشعار[ویرایش]

باور[ویرایش]

  • واپسین سرودهٔ شاعر:

باور نمی‌کند دل من مرگ خویش را

نه نه من این یقین را باور نمی‌کنم

تا همدم من است نفس‌های زندگی

من با خیال مرگ دمی سر نمی‌کنم

آخر چگونه گل خس و خاشاک می‌شود؟

آخر چگونه این همه رؤیای نونهال

نگشوده گل هنوز

ننشسته در بهار

می‌پژمرد به جان من و خاک می‌شود؟

در من چه وعده‌هاست

در من چه هجرهاست

در من چه دست‌ها به دعا مانده روز و شب

اینها چه می‌شود؟

آخر چگونه این همه عشاق بی‌شمار

آواره از دیار

یک روز بی‌صدا

در کوره راه‌ها، همه خاموش می‌شوند؟

باور کنم که دخترکان سفید بخت

بی وصل و نامراد

بالای بام‌ها و کنار دریچه‌ها

چشم انتظار یار سیه‌پوش می‌شوند؟

باور نمی‌کنم که عشق نهان می‌شود به گور

بی‌آنکه سر کشد گل عصیانی‌اش ز خاک

باور کنم که دل

روزی نمی‌تپد

نفرین برین دروغ دروغ هراسناک

پُل می‌کشد به ساحل آینده شعر من

تا رهروان سرخوشی از آن گذر کنند

پیغام من به بوسه لب‌ها و دست‌ها

پرواز می‌کند

باشد که عاشقان به چنین پیک آشتی

یک ره نظر کنند

در کاوش پیاپی لب‌ها و دست‌هاست

کاین نقش آدمی

بر لوحه زمان

جاوید می‌شود

این ذره ذره گرمی خاموش‌وار ما

یک روز بی‌گمان

سر می‌زند جایی و خورشید می‌شود

تا دوست داری‌ام

تا دوست دارمت

تا اشک ما به گونه هم می‌چکد ز مهر

تا هست در زمانه یکی جان دوستدار

کی مرگ می‌تواند

نام مرا بروبد از یاد روزگار؟

بسیار گل که از کف من برده است باد

اما من غمین

گلهای یاد کس را پرپر نمی‌کنم

من مرگ هیچ عزیزی را

باور نمی‌کنم

می‌ریزد عاقبت

یک روز برگ من

یک روز چشم من هم در خواب می‌شود

زین خواب چشم هیچ‌کسی را گریز نیست

اما درون باغ

همواره عطر باور من در هوا پُر است.[۲۷][۲۸]

  • شعری دیگر:

مست[ویرایش]

من مستم

من مستم و میخانه پرستم

راهم منمایید

پایم بگشایید

وین جام جگرسوز مگیرید ز دستم!

می لاله و باغم

می شمع و چراغم

می همدم من، هم‌نفسم، عطرِ دماغم

خوش رنگ، خوش آهنگ

لغزیده به جامم

از تلخی طعم وی، اندیشه مدارید

گواراست به کامم

در ساحل آتش

من غرق گناهم.

همراه شما نیستم ای مردم بُتگر!

من نامه‌سیاهم...

با آنکه در میکده را باز ببستند

با آنکه سبوی می ما را بشکستند

با آنکه گرفتند ز لب توبه و پیمانه ز دستم

با محتسب شهر بگویید که هشدار!

هشدار که من مست میِ هر شبه هستم![۲۷]

منابع[ویرایش]

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ سیاوش کسرائی و صلیبی که خود بر دوش نهاد، بی‌بی‌سی فارسی
  2. در جستجوی خورشید: روایتی از شعری با دو قلب، بی‌بی‌سی فارسی - دقیقه ۱۳:۱۵ در جستجوی خورشید
  3. کاتالوگ ۱۳۹۴، حراج تهران
  4. از آن ۳ کشته ۱۶ آذر، یک تن از جمع ما بود، صدرالدین الهی
  5. حزب توده و کانون نویسندگان ایران، بی‌بی‌سی فارسی
  6. ۶٫۰ ۶٫۱ ۶٫۲ سالگرد خاموشی سیاوش کسرایی، شاعر انقلاب و غربت، دویچه وله فارسی
  7. پنج دری؛ فرهنگ و هنر ایران در هفته گذشته، رادیو فردا
  8. ۸٫۰ ۸٫۱ ۸٫۲ ۸٫۳ عابدی، کامیار. ۱۳۷۹. شبان بزرگ امید: بررسی زندگی و آثار سیاوش کسرائی. تهران: کتاب نادر.
  9. ۹٫۰ ۹٫۱ کسرائی، سیاوش. بدون تاریخ، احتمالاً اواسط دهه ۱۳۶۰ . شرح زندگی. اسناد خصوصی کسرائی.
  10. کسرائی، سیاوش. ۱۳۶۹. متن نطق در پلنوم فروردین ۱۳۶۹ کمیته مرکزی حزب توده. اسناد خصوصی کسرائی.
  11. پرهام، باقر. «ایران - چرا توده‌ای‌های کانون نویسندگان اخراج شدند؟». BBC فارسی. ۲۰۱۲-۰۲-۱۲. بازبینی‌شده در ۲۰۱۴-۱۰-۲۲. 
  12. کتاب حدیث تشنه و آب، صفحهٔ ۷۲ تا ۸۵ نوشته منصور کوشان
  13. چمدان: «زیورآلات را در خمیردندان جاسازی کردم و گریختیم»، بی‌بی‌سی فارسی
  14. سیاوش کسرایی: یک دور تمام ...، روز آنلاین
  15. سرنوشت تلخ ایرانیان مهاجر در شوروی، بی‌بی‌سی فارسی
  16. ابو (رییسی)، مهرنوش. «سیاوش کسرایی خاموش اما نه فراموش: خاطره سفر اتریش». چیستا، ش. ۱۷۴ (دی ۱۳۷۹): ۲۹۸. بازبینی‌شده در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۵. 
  17. «ثبت آرامگاه سیاوش کسرایی در وین در زمره آرامگاه مشاهیر و نام‌آوران». وب‌سایت رادیو فردا، ۲ اردیبهشت ۱۳۹۵. بازبینی‌شده در ۲۶ آوریل ۲۰۱۶. 
  18. 'هر کسی شمایل نمی‌شود'؛ حاجی بخشی چنان‌که بود، بی‌بی‌سی فارسی
  19. من، «بی‌بی‌کسرائی» ۱۴ سال داشتم، بی‌بی‌سی فارسی
  20. در جستجوی خورشید: روایتی از شعری با دو قلب، بی‌بی‌سی فارسی
  21. کسرائی، بی بی. «من، 'بی‌بی‌کسرائی' ۱۴ سال داشتم». BBC فارسی. ۲۰۱۲-۰۱-۱۲. بازبینی‌شده در ۲۰۱۴-۱۰-۲۲. 
  22. «یادی از مرتضی کیوان، چهره محبوب روشنفکران چپ». BBC News. ۲۰۱۴-۱۰-۱۴. بازبینی‌شده در ۲۰۱۴-۱۰-۲۲. 
  23. فرهمندراد، شیوا. «ایران - 'یورش' اول به حزب توده در سال ۱۳۶۱». BBC فارسی. ۲۰۱۲-۰۲-۱۲. بازبینی‌شده در ۲۰۱۴-۱۰-۲۲. 
  24. دست‌نوشته‌های دکتر صدرالدین الهی
  25. راوی حکایت باقی. “Ravi - شبنه ۲۳ اسفند ماه، «آرش کمانگیر» از «سیاوش کسرائی»...”. Facebook. 2015-03-15. Retrieved 2015-03-16. 
  26. کسرائی، سیاوش. ۱۳۸۲ ج. مهره سرخ. وین: کارا، ۱۳۷۴. چاپ مجدد، تهران: کتاب نادر.
  27. ۲۷٫۰ ۲۷٫۱ "وب سایت رسمی سیاوش کسرایی". The Personal Siavash Kasrayi WebSite. بازبینی‌شده در ٢٠١٤-١٠-٢٦. 
  28. «آخرین شعرخوانی سیاوش کسرایی». YouTube. ۲۰۰۸-۰۶-۱۵. بازبینی‌شده در ۲۰۱۴-۱۰-۲۷. 

پیوند به بیرون[ویرایش]