منوچهرخان معتمدالدوله

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
پرش به: ناوبری، جستجو
تصویر منوچهر خان گرجی در موزه بروکلین نیویورک

منوچهرخان گرجی یا منوچهرخان معتمدالدوله از سیاست‌مداران و سپهسالاران گرجی ایران در زمان قاجار است.

در ۱۲۰۹ ه‍. ق. جزء اسیرانی بود که آقامحمدخان قاجار از تفلیس به ایران آورد. در اثر کفایت و کیاست و مأموریتی از جانب دستگاه اطلاعاتی امپراتور روس بعهده داشت در دستگاه حکومتی قاجار پیشرفت شایانی می‌کند[۱] واز عناصر با نفوذ قاجار می‌گردد و در زمان فتحعلی‌شاه در جنگ با روسها فرمانده عده‌ای از قشون بوده است. او سپس به حکمرانی گیلان رسید. او مدیر، مدبر، ستمگر، سخت گیر و سنگدل بوده است.[۱] نفوذ وی در دربار به حدی بود که قائم‌مقام از نفوذ او در دربار استفاده می‌کرده است. در سال ۱۲۵۲ ه‍. ق. (در زمان محمدشاه) به حکومت کرمانشاه و لرستان و خوزستان منصوب شده و در سال ۱۲۵۳ ه‍. ق. حاکم اصفهان گردیده و به قدرت‌نمایی لوطیان آنجا که با حرکات زشت و هتک نوامیس و اخذ اموال مردم اشتغال داشته‌اند پایان داده است.[۲][۳][۴]

محمدتقی‌خان چهارلنگ را که دم از عصیان زده بود تا رامهرمز تعقیب کرده و در حالی که به شیخ ثامر (فرمانده پانزده‌هزار سوارهٔ پادررکاب) پناه برده بود، دستگیر و به تهران اعزام داشته است.

او بر خلاف فرمان شاه، به صورت آشکار از باب حمایت می‌کند و برای تشویق باب وعده‌هایی به او می‌دهد، از جمله این تشویق‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:[۱]

  1. به باب پیشنهاد کرد تا مبلغ ۴۰ میلیون فرانک خود را در اختیار باب می‌گذارد
  2. باب را چنین به بازی گرفت که محمد شاه را هم به دین او فرامیخواند وبوسیله او شرق وغرب عالم را به امر مبارک دعوت می‌کند
  3. قول داد که از شاه بخواهد تا میرزا آقاسی را از صدارت بیندازد
  4. امید وارش کرد که یکی از خواهرهای شاه را خواستگاری کند و هزینه عروسی را می‌پردازد
  5. دل خوشش کرد که شاهان جهان را مطیع او می‌گرداند
  6. روحانیون و علمای دین را از روی زمین بر می‌اندازد
  7. مدعی شد اگر شاه ایران امر مبارک را نپذیرد به زور متوسل می‌شود و سپاهی می‌آراید تا با شاه ۲ سال بجنگد.

او در ربیع‌الاول ۱۲۶۳ ه‍. ق. درگذشت.

منابع[ویرایش]

  1. ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ فیض، محسن. جای پای تزار. انتشارات گوی، ۱۳۸۵. 
  2. رحیمی، گرجی‌های ایران، ۸۶.
  3. مدنی، تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران، ۳۲۳ و ۴۰۴.
  4. براون، یک سال در میان ایرانیان، صفحهٔ ۷۵